ایران نوین

Tuesday, September 30, 2008

محکومیت رفتار جمهوری اسلامی

جبهه ملی ایران

رفتار جمهوری اسلامی را با هم میهنان کرد محکوم می کند

سه دهه از برقراری حاکمیت جمهوری اسلامی می گذرد و حاکمان برقدرت نشسته که بر الهی بودن و امام زمانی بودن حکومت در تمامی محافل داخلی و بین المللی تاکید می ورزند، هنوز برای تثبیت و ماندگاری، با سیاست ایجاد جو وحشت، در جامعه بر بحرانهای خودساخته که به دلیل بی تدبیری و رفتار غیر مسئولانه نسبت به جامعه و کشور پدید آمده رویارویی می نمایند .

امروز، تمامی جنبش های مدنی ایران، از جمله جنبش زنان، معلمان، کارگران، دانشجویان و فعالان حقوق بشری، که تنها پیگیر مطالبات بر حق خود هستند با شدیدترین شکل ممکن سرکوب گشته و به اتهام های بی پایه و غیر واقعی بازداشت می شوند. این در حالیست که زنان مبارز ایران، در پی برابری حقوق انسانها، معلمان و کارگران در پی تشکیل سندیکاهای مستقل و حتا برای دریافت حقوق معوقه خود، و دانشجویان در پی استقلال دانشگاه و پویایی و افزایش کیفیت آموزش همتراز با دانشگاه های دیگر کشورهای جهان می باشند. اگر حاکمان جمهوری اسلامی اندکی تامل نمایند، تک تک خواسته های جنبش های مدنی نه تنها از حقوق بنیادین آنان می باشد، بلکه پیش نیاز برقراری عدالت، توسعه و دمکراسی نیز هست.

بی تدبیری حکومت های ایران، بویژه جمهوری اسلامی، در ایجاد تعادل و یکپارچگی و توزیع سرمایه و قدرت در سطح کشور، و همچنین تبعیض مذهبی بر پایه تعصب کور، سبب اعتراض هموطنان عزیزمان در برخی استانهای مرزی، از جمله سیستان و بلوچستان و کردستان، گردیده است . این هموطنان که از اصیل ترین ایرانیان می باشند، در حالیکه سی سال است فقط به علت تفاوت مذهبی با حاکمان بر قدرت نشسته بعنوان شهروند درجه دو با آنها برخورد و به شدت سرکوب می شوند، در نهایت بزرگواری همچنان پیگیر مسالمت آمیز مطالبات برحق خود در چارچوب یکپارچگی ملی ایران هستند.

امروز دشمنان ایران با روشهای آسیب زای خود نسبت به یکپارچگی ملی، دست از آستین دوست بیرون آورده اند و با سیاست های فریبکارانه خود، باعث امنیتی شدن این مناطق و بهانه دادن برای سرکوب شدن فعالان سیاسی و مدنی بدست جمهوری اسلامی شده اند .

جبهه ملی ایران ضمن پشتیبانی از همه فعالیتهای مدنی در چارچوب تمامیت ارضی ایران و یکپارچگی ملی، حمایت قاطع خود را از همه زندانیان عقیده، بویژه زندانیان کرد که در اعتصاب خوراک بسر می برند اعلام میدارد و به حاکمان جمهوری اسلامی هشدار میدهد که اگر دست از این گونه برخورد ها و سیاستهای سرکوبگرانه و خشن بر ندارند، با توجه به پویایی و شتاب گرفتن جنبش های مدنی و مردمی ایران، روزهای دشواری را در پیش رو خواهند داشت.

ما همچنین به ملت بزرگوار ایران و هم میهنان تحت ستم، اعم از صنفی و مذهبی یا سیاسی، اعلام میداریم که یگانه راه رسیدن به برابری تمام ایرانیان، دست یافتن به دموکراسی است و جبهه ملی ایران با تمام توان برای دستیابی به این هدف مقدس مبارزه خواهد نمود و در کنار شما خواهد ایستاد .

جبهه ملی ایران

تهران - 7 مهر 1387

Friday, September 26, 2008

سخنی چند با دوستان

سخنی چند با دوستان

نظر به اینکه اخیرا با انتشار مطالبی با ادعای وجود اختلاف عقیده در درون جبهه ملی آ گاهانه سعی بر ایجاد تشنج در صفوف جبهه ملی و تحریک فضای عمومی علیه جبهه ملی می شود، بر آن شدیم با برخوردی صریح ، صادقانه و دموکراتیک به این مطالب پاسخ گوییم.

لازم به تذکر است که اصولا وجود بینش ها و نظریات متفاوت و برخورد سالم آنها با یکدیگر، یک تشکل پویا و مردمی را زنده نگاه می دارند.

مورد مناقشه پس از مصاحبه تلویزیونی یکی از اعضای جبهه ملی ایران - آلمان آغاز و با اتهام " اسب ترویا " که تا بحال ثابت نشده است ، ادامه پیدا کرد و انتشار بیانیه « هشدارنامه» از طرف دوستان هیات رهبری جبهه ملی ایران در داخل کشور به شدت و تلاطم موضوع شدت بخشید.

مطالب مورد بحث ما بیشتر مربوط به نظریات اشخاصی است که یا اصولا در چارچوب جبهه ملی فعالیت نداشته و متعلق به جناح های چپ و غیر ملی بوده اند و یا آنهائی که از جبهه ملی خارج شده و در چارچوب دیگر سازمان های ملی به فعالیت پرداخته اند . این دوستان تا همین اواخر از بردن نام جبهه ملی ایران نیز احساس ناخشنودی میکردند و خواهان آن نبودند که این سازمان ملی و قدیمی دوباره جان تازه ای بگیرد.

این آقایان موارد مطرح شده در مصاحبه و « هشدارنامه» مذکور را چنان مورد تبلیغات سیاسی خود قرار داده اند که گویا فراموش کرده اند که آنان عضو یتی در جبهه ملی ایران ندارند و امور داخلی جبهه ملی به آنان مربوط نمی شود. لازم به تذکر است که آنچه که پیش آمده مشخصا به اعضای جبهه ملی ایران و هواداران آن مربوط می باشد، که البته می بایست می کوشیدند با منطق و تأ مل بیشتر موضوعات را ارزیابی کرده و اگر هم اشتباهی رخ داده است، آن را با دقت و درایت کافی بررسی کنند.

بار ها از تعدادی از این دایه های مهربان تر از مادر دعوت به همکاری کردیم و در جلسات متعدد آمادگی خود را برای کار مشترک در زیر سقف جبهه ملی به آنان اعلام داشتیم. اما هبچگاه جواب مساعد و صریح از آنان دریافت نکردیم. اکنون همصدائی آنان با کیهان شریعتمداری در پرخاش به جبهه ملی قابل تعجب و تاسف بسیار ما می باشد.

آیا عاقلانه تر نبود این آقایان که برای خودشان کوله باری از مبارزه سیاسی را حمل می کنند با صبوری و تامل به مسائل برخورد کرده و چنین غیر مسئولانه به داوری نمی نشستند و در ایجاد جو مسموم سیاسی همصدا با دشمنان نیروهای ملی نمی گشتند؟

ما تکرار می کنیم که جبهه ملی ایران پایگاهی است برای نیروهای ملی با نظرات و عقاید گوناگون که در اصول کلی که همانا حاکمیت ملی و استقرار دمکراسی می باشد متفق القول هستند. آنانی که از جبهه ملی تصوری حزبی از نوع استالینی آن را دارند ، باید بدانند که جبهه ملی ایران مرکزی برای تفتیش عقاید نبوده ، نیست و نخواهد بود.

آقایانی که ادعای ورود و رخنه ساواکی ها و سلطنت طلبان را به درون جبهه ملی ابراز میدارند، باید بدانند با این اتهاماتشان عملا آگاهانه و یا ناآگاهانه در خدمت سیاست رژیم جمهوری اسلامی حرکت می کنند. اپوزیسیون اکنون با رژیمی روبروست که به شدت از تشکل و تجمع وحشت دارد و در نابودی آن کوشاست، حال چه در درون و چه در برون ایران. به ویژه در این برهه از زمان که جبهه ملی و آرمان ملی گرایی در میان ملت ایران از مطلوبیت خاصی برخودار است، اینگونه اتهامات فقط همسویی مدعیان را با نظام حاکم بر ایران اثبات میکند و از حقانیت جبهه ملی به هیچ وجه نمی کاهد.

در مورد اعضای ما با هر سمت و مسئولیت تشکیلاتی لازم به تذکر است که این هموندان معتقد به حاکمیت ملی و اصول هفتگانه جبهه ملی ایران می باشند و این پیش شرط را برای عضویت و انتخاب شدن در هر مسئولیت سازمانی قبول کرده اند. بنابراین مسئله بحث و ابراز عقیده است نه اعتماد سازمانی .

بار دیگر تکرار می کنیم؛ جبهه ملی ایران سازمانی جهت تفتیش عقاید نیست و معتقد به برخورد آزاد نظریات کلیه ایرانیان آزادیخواه و ملی میباشد. مسئله عمده دیگر تفاوت سنی مابین اعضای جبهه ملی ایران است. هموندانی که انقلاب را در ایام خردسالی و یا نوجوانی تجربه کرده اند بینش و نگاه متفاوتی به مسائل سیاسی و تاریخی دارند. برای آنان بسیاری از امورات و رویداهای سیاسی صرفا تاریخی است و در مورد تاریخ میتوان نظرات مختلفی ابراز داشت. شاید برخورد احساسی و سنتی ای که برخی کهنسالان با مسائل سیاسی دارند، برای جوانان ملموس نباشد. اما این شانس تاریخی را باید برای همه ی هموندان قائل شد که خود تجربه سیاسی اندوزند و در محیطی ازاد و سالم نظرات خود را ابراز دارند.

در خاتمه ما اعضای جبهه ملی ایران ـ آلمان آمادگی خود را برای هرگونه بحث خلاق و منطقی در مورد مسائل ملی و آینده ایران اعلام می کنیم. از کلیه ی نیرو های ملی و هموطنان خواستاریم از پرداختن به امور فرسایشی و باز دارنده بپرهیزند و توجه و نیروی خود را معطوف به مبارزه با استبداد مذهبی نموده و در جهت استقرار حاکمیت ملی گام بردارند.

پاینده ایران

جبهه ملی ایران - آلمان

26.09.2008

Thursday, September 25, 2008

For Peace and People’s Rights in Iran

Evoking a discussion based on your recent letter to the

Secretary General of the United Nations



Dear Mr. Amirentezam


We welcome your recent letter to the Secretary General of the United Nations - and through him to the global community - appealing for peace and rejecting war as an option, as a chance to share with the world the strong desire of the majority of the Iranian people for peace and their innate wisdom of fearing war.

At the same time , we understand your invitation to the Iranian community for comments and suggestions on the contents of that letter as an opportunity of furthering discussion and increasing awareness about questions of war , peace , international laws and norms as well as international cooperation and coexistence, within the Iranian population both at home and abroad; a chance that the varying and sometimes misleading comments made upon the establishment of the much needed Iran Peace Council prove necessary.

First and foremost let us begin by stating our support for your peace-seeking endeavours and applaud you for the courage of once again standing up for what you believe in and deem worthy of taking a risk for.

And second , let us note that no one should mistake our openness to proceed upon a discussion as an indication of lack of unity with all that you stand for.

Nevertheless, please allow us to continue with pointing out briefly some inconsistencies in your letter and to suggest that we must be clearer in what we ask for, in order to be in a better position to work for this and eventually achieve it.

You state that the “Islamic Republic’s system” is structured to revel in crisis and that the regime does not believe in freedom, democracy, peace and the rights and welfare of its people and also that this regime will not hesitate to engage in violence towards other states and peoples. Yet, at the same time, the core of your appeal is for the international community to engage such a regime as you describe in a confidence building process that includes a human rights basket - much like the CSCE (Conference on Security and Cooperation in Europe),

third basket . And perhaps the average Iranian reading such a letter will think that “there we go, the solution is simple after all” and feel yet again a victim when the international community does not implement such a simple solution .

But the solution is not that simple.

Any state existing within the international community and cooperating with other states is to some level party to some of its norms as well as complying with its laws, and does keep up with these to an extent to ensure a basic amount of confidence needed for its continuance.

A confidence crisis such as one currently existing between the Islamic Republic and much of the international community indicates a decrease in the basic confidence equilibrium to the detriment of peaceful coexistence , as also cooperation in an endeavour to overcome this.

This crisis can be an indication of the lasting effects of past negative experience with the respective international actor, a lack of consistency on the part of the actor, failing transparency, an inadequate level of communication of intentions or more likely a combination of these and various other related factors.

In such a case, confidence building measures can certainly be called for.

However, a confidence crisis can also be the result of the fact that a given state is so unable and or unwilling to act within the laws and norms of the international community at any given time, that its actions and intentions may not be trusted. And you describe the Islamic Republic of Iran to be such a state, in your letter.

Here lest some Iranian public officials seek to use this last sentence as a verdict upon your words , let them also read that the statesmen of the Islamic Republic of Iran in fact themselves reflect such a state, through their comments and negations of each other’s actions, agreements and past endeavours as well as in their current numerous inconsistencies in conducting the foreign policy of the country .

Still, in suggesting alternatives we must be wiser than those who are in power and currently seek to engage the world in power politics, giving precedence to this power over national interests and the peaceful coexistence which is necessary to proceed with our debate and development in areas of people’s rights, social progress and prosperity.

If the Islamic Republic is so utterly bent on crisis and the use of violence, and so totally oblivious to international norms and the rights of its own and other peoples, then the given crisis in the confidence level is warranted and any confidence building endeavour would be against the better judgement caused by the given realities.

In such a situation, what are the remaining options? You reject both war and sanctions.

Certainly, experience - clearly proven once again in the case of Iraq - has shown, that in our time war is no option. Some have yet to learn from this experience, but many many more have. And we agree with you - and them - that war is not an option.

Sanctions however, can and must remain an option, in a world where war is no option but neither is silence and appeasement. And in some cases, such as the ANC in South Africa, sanctions have even been supported and effectively called for by those fighting for liberation.

Yet here , we do not want to suggest that the only course before the world community is sanctions. Perhaps the Islamic Republic is not so wholly out of the sphere of influence of various international bodies and actors? And maybe various organs and actors can better ask for and request positive behaviour in the course of discussions than otherwise? How the majority of Iranian activists and specialists view these questions must indeed be put to debate and seriously considered. More seriously and openly , than has been up to now.

Yet here and at the onset of such a debate we wish to note that when making an appeal to the world, we must make ourselves aware of its common concerns as well as ours, and recognize and consider the given realities of the various interests involved while familiarizing ourselves with the opinions of the specialists of each sector, in order for our proposals to be effectively considered and also to avoid our people from believing themselves a victim of the selfishness and uncaring of the world at large.

Dear Mr. Amirentezam,

We could go on from here to give our opinion of what option is more realistic , whether some elements in the Islamic Republic at least can indeed be trusted enough to be engaged in a confidence building process, or if sanctions must realistically be accepted.

But that is not our intention. We do not wish to give an opinion and pretend to close the debate, but rather appeal for more debate, leading to cooperation among ourselves and to a discussion based on the opinions of experts , in order to increase awareness both in ourselves and in others.

We appeal that we go beyond models and limited choices which reflect us as victims.

We appeal that we engage experts and specialists when discussing and considering each area, be this international relations, economics, law, management , industrial development, women’s rights, trade unions, student affairs , medicine, education etc…

We appeal for the awareness that it is time that we go further than personal actions - be these ever so appreciated - and come together and learn to debate, disagree, discuss matters out and come to a consensus.

We appeal that we extend our hands in solidarity to one another… so that the world will see that we are capable and deserving of their reaching their hands out in solidarity to us.

Our letter comes to a close here, and all questions remain open for a respectful , informed discussion, hopefully in the framework of the now active Iran Peace Council. In such a discussion , each of us will gladly participate

In solidarity and with great respect,

Aseman Moghadam, Nima Nasserabadi, Reza Azizi Nejad, Shiva Nojo

Thursday, September 18, 2008

درسهایی که از رویداد گرجستان باید گرفت





گرجستان دارای مساحتی حدود 70 کیلومتر متر مربع، با چهار و نیم میلیون جمعیت است. این کشور در کنارهء دریای سیاه قرار گرفته و پایتخت آن شهر تفلیس است که دارای جمعیتی حدود یک میلیون می باشد.

مردم این سرزمین در درازای تاریخ همواره پیوند نزدیک با سرزمین مادریِ ایران داشته اند. در بخشی از گرجستان (یعنی «اُسِتیای» جنوبی) ایرانی تبارانی زندگی می کنند که به زبان پارسی سخن می گویند و خود را وارث تمدن ایرانی می دانند. بخش دیگر گرجستان به نام «ایبریا» در طول تاریخ همواره جزیی از سرزمین ایران بزرگ بوده است. بر سر تسلط بر سایر بخش های گرجستان بارها میان ایران و روم شرقی جنگ ها و درگیری های خونینی رخ داده و این سرزمین میان این دو قدرت دست بدست گشته است.

با انقراض امپراتوری صفوی، در زمان سلطنت شاه سلطان حسین به دست محمود و همراهان بی فرهنگ و بدور از سیاست او و به دلیل ناآگاهی های محمود از رویدادهای دنیا، توانایی های نظامی قدرت های آن روز جهان و نیز عدم علاقمندی محمود به حفظ تمامیّت ارضی ایران، بخش های شمالی سرزمین امپراتوری صفوی از جمله گرجستان صحنه تاخت و تاز دو قدرت روسیه تزاری و عثمانی گردید.

آغامحمد خان قاجار پس از آنکه سلسله زندیه را برانداخت و تهران را بعنوان پایتخت برگزید، به شمال ایران لشگر کشید و تمامی آن منطقه و نیز گرجستان را مجدداً به ایران بازگردانید. پس از مدتی که اوضاع گرجستان به دلیل تحریک های کاترین (پادشاه روسیه) رو به وخامت گذارد، آغامحمد خان بار دیگر عازم گرجستان گردید. ولی در پی مرگ کاترین، جانشین او با ایران از درِ دوستی درآمد و از ادعای خود بر گرجستان چشم پوشید.

پس از کشته شدن آغامحمد خان و به سلطنت رسیدن فتحعلی شاه، در جنگهای ایران و روسیه که شوربختانه به شکست ایران انجامید. با انعقاد قراردادهای ننگین گـلستان و ترکمن چای، گرجستان همراه با هفده شهر قفقاز زیر نفوذ و تسلط روسیة تزاری قرار گرفت.

از آن تاریخ به بعد، گرچه وابستگی های سیاسی و پیوندهای خاکی ایران و گرجستان از میان رفت، ولی روابط عاطفی، فرهنگی و تاریخی میان دو ملت همچنان پابرجا ماند.

پس از تشکیل کشور روسیة شوروی، گرجستان به صورت یک جمهوری با سه استان خودمختار جزئی از آن کشور شد ولی با فروپاشی روسیه شوروی، گرجستان نیز همانند سایر جمهوری های وابسته به آن به استقلال رسید.

به دنبال انقلاب معروف به «مخملی»، که در جهت دور کردن گرجستان از روسیه و نزدیک نمودن آن به غرب انجام گرفت، شخصی به نام میخائیل ساهاکاشویلی به قدرت رسید. او پس از مدت کوتاهی پس از رسیدن به قدرت، با نارسایی ها و دشواری های زیاد در درون کشور مواجه شد و مخالفت های شدیدی را علیه خود برانگیخت که موقعیت او را به خطر انداخته است. ساهاکاشویلی تصوّر می کرد چنانچه به اقدامی برای از میان برداشتن خود مختاری اُسِتیای جنوبی دست زند، مردم گرجستان برای مدتی هم که شده نارسایی ها و گرفتاری های داخلی را فراموش کرده و چه بسا پشت سر دولت او قرار گیرند. از این رو، با آغاز بازی های المپیک پکن به این منطقه خود مختار هجوم برد.

او می پنداشت در آستانهء بازی های المپیک، روسیه دست به اقدام حادّی در حمایت از مردم اُسِتیای جنوبی نخواهد زد و او خواهد توانست با یک یورش برق آسا برای همیشه به خودمختاری آن استان پایان دهد.

ساهاکاشویلی همچنین برآورد می کرد چنانچه احتمالاً روسیه به یاری اُسِتیا بشتابد، او نیز متقابلاً از حمایت دولت های بزرگ غربی برخوردار خواهد شد. او درخواست عضویت گرجستان به پیمان ناتو را برگ برنده برای خود به حساب می آورد.

این پندارها اما، به دلیل موقع ناشناسی و نیز خوش باوری های غیر واقع بینانهء او نادرست از کار در آمد. روسیه در برابر یورش قوای ساهاکاشویلی به اُسِتیا (که بنا بر گزارش خبرگزاریهای غربی باعث کشته شدن 1600 تن غیرنظامی و 20 تن از صلح بانان روسی گردید) واکنشی تند نشان داد. ارتش روسیه به سرعت وارد اُسِتیای جنوبی شد و تا 35 کیلومتری تفلیس پیش آمد. پوتین نشان داد روسیهء امروز با روسیهء تضعیف شدهء پس از فروپاشی شوروی تفاوت اساسی دارد.

سران اتحاد اروپا و آمریکا نیز ترجیح دادند به عوض درگیر شدن در یک عملیات نظامی بیهوده از مسیر راه کارهای سیاسی و گفت و گو به رویارویی برخیزند و از تکرار جنگ سرد دیگری با روسیه که نتیجه و سرانجام آن روشن نخواهد بود، خودداری کنند.

در اثر اشتباهی که ساهاکاشویلی مرتکب شد، اکنون روسیه در استان های اُسِتیا و آبخازیا دست بالا را داشته و موضوع استقلال این دو استان را مطرح کرده است؛ امری که مورد موافقت دولت های غربی نیست. چنانچه استقلال این استان ها صورت واقع بخود بگیرد، گرجستان شرایطی به مراتب بدتر از گذشته خواهد داشت.

اشتباه میخائیل ساهاکاشویلی چه بسا ممکن است توسط سردمداران جمهوری اسلامی این بار در ایران اتفاق افتد. سردمداران اسلامی که از میزان نفرت و انزجار مردم نسبت به خود و نظامشان آگاهند و به دلیل بی کفایتی و عدم لیاقت، با وجود درآمد سرشار نفت و گاز، ملّت را به بدبختی کشانده اند، برای جلوگیری از طغیان و خیزش ناگهانی مردم در پی ایجاد یک حادثه آفرینی خارجی هستند. سخنان بی محتوا و بدون پشتوانهء عملی رئیس جمهوری اسلامی دربارهء حذف کشور اسرائیل از صفحهء جغرافیای جهان، بیش از آنکه نشاندهندهء قدرت باشد، نمایانگر ضعف و ناتوانی سردمداران نظامی است که از سرنوشت شومی که در انتظارشان است، وحشت زده هستند.

آنهایی که از اجتماع زنان آزاده ای که در پی احقاق حقوق انسانی خویشند جلوگیری می کنند، از اجتماع مردم در سالگرد فروهرها به وحشت می افتند، پاسخ های خواست های برحقِ معلمان و کارگران زحمتکش، دانشجویان آزاده و جوانان امید از دست داده را با زندان، تبعید و اعدام می دهند، به پندار خود می خواهند کشوری را از صحنهء روزگار حذف کنند که برای بقای خود در صورت لزوم از کاربُرد جنگ افزارهای هسته ای هم خودداری نخواهد کرد.

زمامداران اسرائیل بر این باورند که در صورت دست یابی جمهوری اسلامی به جنگ افزار هسته ای، این اسرئیل است که در تیررس موشک های آن قرار دارد. از این رو، انکار نمی کنند چنانچه تحریم های سازمان ملل و کشورهای اتحاد اروپا کارساز نباشد و جمهوری اسلامی همچنان به کار غنی سازی اورانیوم ادامه دهد، آنها به تنهایی پیش از آنکه جمهوری اسلامی صاحب بمب اتمی شود، با یک حملة هوایی غافل گیرکننده، تأسیسات اتمی و پایگاه های نظامی آنرا در هم خواهند کوبید. امری که باعث نگرانی و دلهرة بسیاری از دولت مردان کشورهای بزرگ غربی شده است.

سخنان رئیس جمهوری فرانسه در سالگرد تأسیس کشور اسرائیل که طی آن یادآور شد چنانچه اسرائیل مورد حمله قرار گیرد ما پشت سر اسرائیل قرار خواهیم گرفت، دعوت بشار اسد به پاریس و سپس سفر او به تهران که گفته می شود حامل پیام کشورهای 1+5 برای سردمداران اسلامی پیرامون توقّف غنی سازی اورانیوم می باشد، آمادگی اسرائیل برای مذاکره با سوریه در مورد بلندی های جولان، همه گواه آنست که سیاست اسرائیل و حامیان غربی او در جهت دور کردن سوریه از جمهوری اسلامی هستند تا در یک حملهء احتمالی هوایی اسرائیل به ایران، سوریه با استفاده از نفوذ خود مانع اقدام نظامی حزب الله لبنان علیه اسرائیل گردد.

سوریه بارها نشان داده است که نه پایبند دوستی با جمهوری اسلامی است و نه توانِ رویارویی با قدرت نظامی اسرائیل را دارد. از این رو به توافق رسیدن با سوریه امری دور از انتظار نیست. در یک درگیری نظامی با ایران، اسرائیل بیش از حماس نگران واکنشِ حزب الله است. چنانچه با سوریه به توافق برسد و از جانب حزب الله مطمئن گردد، برای آغاز حمله هوایی به ایران تردیدی بخود راه نخواهد داد.

در چنین شرایط نگران کننده ای سردمداران جمهوری اسلامی به غلط می پندارند که در صورت وقوع یک جنگ احتمالی، به بهانهء آنکه کشور در شرایط جنگی است، می توانند سرکوب های وحشیانه خود را گسترش دهند و جناح های مخالف درون حاکمیت را نیز وادار به سکوت نمایند.

آنها، با مقایسه ای نادرست از برخورد احتمالی آینده با زمان یورش صدام حسین - بدون توجه به جوِّ ناآرام کشور-، تصور می کنند که در صورت وقوع یک حملهء خارجی، مردم حتی مخالفان نیز پشت سرِ آنها قرار خواهند گرفت. آنها به اشتباه روی حمایت احتمالی روسیه و چین نیز حساب می کنند؛ به همانگونه که ساهاکاشویلی روی حمایت آمریکا و اروپا حساب می کرد ـ تصوری که بدور از واقعی بینی و آگاهی سیاسی است. قدرت های بزرگ که بر سر منافع ملی و جهانی خود با هم به سازش می رسند، هیچگاه دست به اقدامی نمی زنند که توافق های آنها را خدشه دار کرده و یا به خطر اندازد.

آنچه مسلم است اینست که، در صورت یک حملهء غافلگیرانه هوایی به ایران، سردمداران نظام اسلامی، شهامتی بیش از صدام حسین از خود نشان نخواهند داد و این مردم ایران هستند که باید بار بدبختی های فاجعه آمیزِ حادثه آفرینی های خودسرانهء سردمداران نالایق اسلامی را به دوش کشیده و تحمّل کنند.



Wednesday, September 10, 2008

پیامدهای تهاجم روسیه به گرجستان


هم میهنان عزیز!

رویدادهای اخیر گرجستان و پیامدهای نگران کننده آن زنهارهای جدیدی را برای جهان، کشورهای منطقه، بویژه جوامع واقع در حوزه تمدن ایرانی، به وجود آورده که اگر ارزیابی درست، همه جانبه و واقع گرایانه نشوند، آینده برخی کشورهای نزدیک به روسیه را با مخاطرات جدی روبرو خواهد کرد. با اظهارنظرهای شگفتی برانگیز برخی مقامهای جمهوری اسلامی در این باره که یادآور موضعگیری های پیشین آنها درباره مسائل چچن و کوزوو است، بیش از پیش لازم می دانیم که برای آگاهی از فرایند و پیامدهای این تهاجم سخت افزاری، توجه شما هم میهنان را به نکته های زیر جلب نماییم:

1- روسیه که در بالکان و اروپای خاوری نفوذ تاریخی خود را از دست رفته می بیند و گرایش به غرب کشورهای عضو گروه گوام (اوکراین، گرجستان و آذربایجان) را نگران کننده می داند، بر آن است تا از نفوذ خزنده غرب در قفقاز، آسیای مرکزی و اوکراین جلوگیری نماید؛ مناطقی که روسیه مدعی داشتن منافع تاریخی است. گرایش گرجستان به غرب و درخواست عضویت آن در ناتو، که روابط دو کشور را بحرانی کرده بود باعث شد تا روسیه از مشکلات گرجستان با اوستیای جنوبی و آبخازی بعنوان ابزار فشار برای جلوگیری از تحقق مقاصد مورد نظر گرجستان استفاده نماید. قرار گرفتن عضویت گرجستان و اوکراین در دستور کار ناتو، روسیه را واداشت تا به بهانه مسئله اوستیای جنوبی به تهاجم نظامی علیه گرجستان دست بزند. این رفتار روسیه، هشداری به امریکا و دولتهای غربی و همچنین کشورهای واقع در مناطق مورد ادعای روسیه می باشد و حساسیت شدید روسیه را نسبت به رفتار سیاسی در این مناطق نشان می دهد.

2- هرچند تهاجم نظامی روسیه عملیات تنبیهی اعلام گردید، ولی اقدامات سریع و فوری روسیه که پشتیبانی از جدایی طلبان اوستیای جنوبی و آبخازی، به رسمیت شناختن استقلال آنها، نادیده انگاشتن اصول و موازین بین المللی، و بستن پیمانهای امنیتی و نظامی با آنها، همگی حاکی از وجود برنامه ای از پیش تنظیم شده است که انگیزه سلطه جویی نظامی و توسعه طلبی شوروی سابق را در اذهان جهانیان زنده ساخته است. بی شک این رویداد، کشورهای تازه استقلال یافته آسیای مرکزی، قفقاز و اوکراین را بیش از دیگران نگران خواهد ساخت و هیچ تضمینی نیست که روسیه از رویه مشابه گرجستان درباره دیگرانی که خواهان ورود به ناتو هستند استفاده ننماید.

3- اکنون، امریکا، اتحادیه اروپا و ناتو بر آن خواهند شد روابط خود را با روسیه، به ویژه در عرصه سیاسی- امنیتی ارزیابی همه جانبه و تجدید نظر کنند. چنانکه تسریع در امضای پیمان برپایی سامانه دفاع ضد موشکی در لهستان و تصمیم اتحادیه اروپا در تاخیر یا تعلیق اجرای توافق های پیشین با روسیه را می توان واکنش های اولیه آنها تلقی نمود.

4- از سوی دیگر، کشورهایی مانند چین که با برقراری روابط نزدیک با روسیه در چارچوب ایجاد نوعی جبهه مشترک در برابر یکه تازیهای امریکا بوده اند، اینک بر آن خواهند شد که خود را از جرگه قدرت نمایی ها و ماجراجویی های سیاسی روسیه برکنار نگه دارند. زیرا چین، در پرتو همکاری های اقتصادی گسترده با جهان، به ویژه امریکا و اروپا، و همچنین تلاش برای پرهیز از استمرار و تشدید تنش با آنها، موفق شده به پیشرفتهای چشمگیری دست یابد؛ و مایل نیست در وضع موجود اختلالی پدید آید. بنابراین، چین در تعارضات احتمالی روسیه با غرب، سیاست عدم مداخله را در پیش خواهد گرفت.

5- اما بحران گرجستان و پیامدهای آن برای ایران ارزیابی های جدید را می طلبد. با در نظر گرفتن اظهارنظرهای یکسوگرایانه مقامهای جمهوری اسلامی در این باره، ضرورت بازبینی بیش از پیش احساس می شود:

الف – گرچه در آغاز بروز شکاف میان روسیه و غرب و ادامه احتمالی آن، شرایط را برای سیاست بهره گیری از رقابتها و اختلافات فراهم می نماید، ولی باید دانست که کاربرد این دیپلماسی در صورتی موفق خواهد بود که ایران با روسیه و امریکا روابط متوازن و متناسب داشته باشد. در حالی که وابستگی های جمهوری اسلامی به روسیه در بسیاری از عرصه ها، امکان کاربرد این دیپلماسی را دشوار و ناکارآمد می سازد.

ب- در پیوند با بحران تکنولوژی هسته ای، بی تردید روسیه کماکان سیاست استفاده ابزاری از ایران را در پیش خواهد گرفت و این هدف را با توجه به شرایط وقت ممکن است به دو طریق انجام دهد:

اول آنکه، همانطور که معاون ریاست جمهوری روسیه گفت، در صورت ادامه بحران، روسیه در شورای امنیت درباره مسئله ایران ممکن است موضع متفاوت با رویه پیشین اتخاذ نماید، که در واقع، تهدیدی است به منظور برحذر داشتن از واکنش افراطی.

دوم اینکه، روسیه ادامه بحران گرجستان را به سود خود نمی داند؛ بنابراین، بر آن خواهد شد که از کارت ایران برای تغییر این وضعیت استفاده کند. به این ترتیب که در شورای امنیت مانند گذشته از طرح پیشنهادی دولتهای غربی پشتیبانی نماید و به این وسیله، دریچه ای برای بازگشت به گفتگوهای سازنده با غرب بگشاید.

سرانجام، پرسش مهمتر اینست که آیا با توجه به سیاست قدرت نمایی، سلطه جویی و توسعه طلبی روسیه، به ویژه در حوزه تمدن ایرانی، آیا مصالح و منافع ملی ایجاب می نماید که در پرتو شرایط پیش آمده، سیاست وابستگی به روسیه کماکان ادامه یابد و یا گسترده تر شود؟ به دیگر سخن، در حالی که ایران تمامی تخم مرغهای خود را در سبد روسیه ریخته و بدین ترتیب آزادی عمل و قدرت مانور خود را در رابطه با مسائل و رویدادهای پیش آمده در آسیای مرکزی، قفقاز و دریای مازندران در برابر روسیه محدود ساخته است، آیا ادامه سیاست یکسونگری در لوای شرایط نگران کننده کنونی مصلحت می باشد؟

افزون بر این، از آنجایی که ممکن است در نتیجه پیدایش سردی و تیرگی در روابط اتحادیه اروپا با روسیه، اروپایی ها بر آن شوند از نیازمندی و وابستگی خود به انرژی روسیه بکاهند و در جستجوی راه دیگری برای انتقال انرژی بر آیند. در این رابطه بی تردید ایران از امتیاز ویژه برخوردار است. ولی، در شرایطی که جمهوری اسلامی در چنبره وابستگی به روسیه قرار گرفته، و به دلیل برخی نیازمندی های ناشی از نابخردی و سوء مدیریت در سیاست خارجی، دستش زیر ساطور آن کشور است، آیا استفاده از چنین فرصت احتمالی، با توجه به مخالفتهای روسیه با انتقال انرژی بجز از راه شمال، امکان پذیر می باشد؟ فراتر از آن، روسیه توسط شرکتهای دولتی گاسپروم و لوک اویل در حوزه های آزادگان شمالی و پارس جنوبی و غیره خلیج پارس فعال است و بدین طریق استراتژی انرژی خود را در برابر اروپایی ها بیش از پیش تقویت نموده و امکان اتخاذ سیاست مستقل انرژِی را از ایران سلب کرده است.

جبهه ملی ایران باور دارد که ایران بایستی با تمامی کشورهای جهان روابط دوستانه و سازنده داشته باشد و توازن و منافع درازمدت ملی را در این روابط لحاظ کند، نه اینکه در چنبره محدودکننده کشور خاص قرار گیرد و قدرت مانور و آزادی عمل خود را در برابر رویدادها و فرصت ها جهت بهره برداری بهینه از دست بدهد. واقع نگری، خردمندی سیاسی و جهان بینی درست برای تحقق منافع ملی در سیاست خارجی یک ضرورت حیاتی است که جمهوری اسلامی فاقد آنها می باشد.

جبهه ملی ایران

تهران - 13 شهریور 1387

Tuesday, September 2, 2008

به یاد تورج نگهبان


درگذشت اسفبار سراینده و ترانه ساز نامدار و میهن پرست ایران، مایه کمال اندوه گردید. به این وسیله مراتب دلجویی و تسلیت خود را به بازماندگان آن زنده یاد و همه هنرمندان، نویسندگان و دانشمندان کشور اعلام می داریم.

ادیب برومند، دکتر لقا اردلان، مهندس عباس امیرانتظام، بانوفرشید افشار، دکتر داود هرمیداس باوند، مهندس مرتضی بدیعی، دکتر جهانشاه برومند، عیسی خان حاتمی، مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی، دکتر پرویز دبیری، جمال درودی، حسین راضی، غلامرضا رحیم، دکتر علی رشیدی، مهندس کورش زعیم، دکتر خسرو سعیدی، حسین شاه حسینی، حسن شهیدی، دکتر عباسعلی صحافیان، مهندس حسین عزت زاده، سرلشگر بازنشسته ناصر فربد، دکتر محسن فرشاد، اصغر فنی پور، حسن قدیانی، دکتر باقر قدیری اصلی، پریچهر مبشری، منوچهر ملک قاسمی، هرمز ممیزی، دکتر سید حسین موسویان، دکتر مهدی مویدزاده، دکتر علی اکبر نقی پور، ابوالفضل نیماوری.










یـاران ز چه رو رشتـه ی اُلفت بگسستـنــد
عهـدی کـه روا بود دگــر باره نـبـستــنــــد
آن مـردمـکـان از ســـر اندیشـــه ندیــدنـــد
کـین بی خــردان حرمت انسان بشکــستـنـد
ما را دگــر از طعنه ی دشمن گلـه ای نیست
کــان عهـد کـه بستیــم رفـیقــان بشکستنـد

افســـوس همه سـلسـله داران به غـنــودنــد
وان یکــه سـواران همــه از پا بنـشسـتـنــد
ای قـافـلــــه سـالـار کـجـائــی کــه بـبـیـنــی
دزدان همگــی همـــرهِ این قـافـلــه هستـنــد
دردا در گـنـجـیـنــه به مــاران بـگشــــودنـد
انــدوه کـه بـر دوســت رهِ خــانه بـبـسـتـنـد
دردا در گـنـجـیـنـــه به مــاران بـگشـــودنـد
انــدوه کـه بـر دوســت رهِ خــانه بـبـسـتـنـد

افســــوس که کــاشـانـه به دشمن بسپـردنــد
آن قــــوم کـه بـیـگــانه و بـیـگــانه پرستـنـد
افســــوس که کــاشـانـه به دشمن بسپـردنــد
آن قــــوم کـه بـیـگــانه و بـیـگــانه پرستـنـد

افســـوس همه سـلسـله داران به غـنــودنــد
وان یکــه سـواران همــه از پا بنـشسـتـنــد
ای قـافـلــــه سـالـار کـجـائــی کــه بـبـیـنــی
دزدان همگــی همـــرهِ این قـافـلــه هستـنــد
دردا در گـنـجـیـنــه به مــاران بـگشــــودنـد
انــدوه کـه بـر دوســت رهِ خــانه بـبـسـتـنـد
دردا در گـنـجـیـنـــه به مــاران بـگشـــودنـد
انــدوه کـه بـر دوســت رهِ خــانه بـبـسـتـنـد



Monday, September 1, 2008

ما ايران بانان اجازه نخواهيم داد نشان سربلندی ايران نابود شود




به نام خداوند جان و خرد


چهار سال از تاسیس کمیته بین المللی نجات پاسارگاد می گذرد ، کمیته ای که در این مدت، به همت و تلاش برخی از فرهنگ دوستان، لحظه ای از دیده بانی و رصد مراکز و میراث کهن این سرزمین در سراسر کشور غافل نشده و مسئولین آن به صورت شبانه روزی و به شکلی خستگی ناپذیري، با حمایت افراد فعال و میهن دوست در داخل و خارج از کشور ، با حساسیت ویژه ای به مسائل فرهنگی ایران و شرایط دشواری که حاکمان بی خرد جمهوری اسلامی در جهت نابودی آن کمر بسته اند ، نشان داده و بی پروا در تمامی محافل لب به اعتراض گشوده و لحظه ای سکوت نکرده اند .

تردیدی نیست که شکوه و عظمت ایران باستانی نمی توانسته همه اش در قدرت ارتش و گستردگی مرزها باشد. آن چه که آن همه بزرگی را ميسر می کرد ارزش های اخلاقی آن روزگار و احترام به حقوق انسانها بوده است. ايران پس از حمله تازی در سراشیبی و ضعف قرار گرفت و این قوم که هنوز درکی از مدنيت و فرهنگ و تمدن پيدا نکرده بود ، نوک پیکان مبارزه را بسان شاگردان کنونی شان ، به سوی ارزش های فرهنگی ما هدف گرفت. در آن زمان کتاب می سوزاندند و گردن می زدند ، امروز نيز کتابها را خمیر می کنند و سرب و زندان در پس آن است ، آنروز تیسفون قطعه قطعه نمودند و به تاراج بردند ، امروز کهن ترین و با ارزش ترین آثار ایرانی به یغما می رود ، آن زمان آتشکده های زرتشتیان مورد هجوم قرار می گرفت ، و امروز آثار بجا مانده از پیش از اسلام که یا از چشم تازیان بدور مانده بود و یا با هوش و زیرکی ایرانیان در امان بود مورد هجوم نوادگان آنان است .

آری از آن زمانی این ویرانی ها شدت گرفته که حاکمان فهميده اند ، پس از قرن ها و با تشکیل حکومت الهی ! هنوز نتوانسته اند ذره ای از آن عظمت را به ایران بازگردانند ، پس یا به دروغ گذشته ایران در پیش از اسلام را نشان جباریت می خوانند و یا به بهانه های واهی و با توجیه توسعه ، اقدام به ویرانی آنان می نمایند .

به باور من کسانی که امروز بر سریر قدرت در ایران تکیه زده اند ، اگر بر سر یک دوراهی قرار گیرند که یک راه آن منافع ملی و راه دیگر اسلام باشد ، شک ندارم که راه اسلام را بر می گزینند و اگر راه سوم که منافع شخصی و گروهی باشد به آن افزوده شود ، هر دو راه دیگر را قربانی منافع شخصی خواهند کرد و آن را انتخاب خواهند نمود .بنابراین حاکمانی که در نقض حقوق بشر در صدر آمارهای جهانی قرار دارند ، هیچ علاقه ای ندارند که مقبره پدر حقوق بشر ، کسی که نماد و پایه گذار احترام به تمامی انسانها ، تنها به صرف انسان بودن ، نه بر پایه رنگ ، نژاد ، دین و ... بود ، مقابل چشمان آن ها باشد. و به اين دليل و به بهانه توسعه ، بزرگترین نماد توسعه فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی کشور را در معرض نابودی قرار داده اند .

من بعنوان یکی از اعضای بدنه کمیته بین المللی نجات پاسارگاد که با افتخار این عضویت را پذیرفته ام با این اندیشه و روش دیرین در کنار سایر هم اندیشان خواهم بود و به حاکمان اعلام می کنم ، همانگونه که مقبره کورش در حمله اول تازی به ایران ، با هوشمندی ایرانیان و تغییر نام کتیبه ، سلامت ماند ، اینک نیز به یاری همه ایرانیان اجازه نخواهیم داد تا نشان سربلندی ایران بدست ضد ایرانی ترین افراد نابود شود ، و از تمامی علاقه مندان به این مرز پرگوهر می خواهیم ما را در این راه همراهی نمايند. من معتقدم حرکتی که کمیته بین المللی نجات پاسارگاد آغاز نمود در نوع خود بی نظیر بود و با آگاهی رسانی نسبت به خطرات موجود در زمینه میراث فرهنگی عامل فشاری قوی برحاکمیت ضد ملی جمهوری اسلامی بود .



در پایان ، چهارمین سال تاسیس این کمیته را به کلیه مسئولان آن و ملت ایران دوست تبریک عرض نموده و مطمئن باشید ، نسل های آینده و تاریخ از شما بعنوان ایران بانان راستین و امانت داران واقعی یاد خواهند کرد .


حمیدرضا خادم


پاینده ایران

جاوید آزادی