ایران نوین

Tuesday, December 23, 2008

تبلیغات مکتبی انقلابی!!! ه










آیت الله خمینی در در جمع کارکنان پخش رادیو بود که “اقتصاد برای خر است”، را حواله مخالفان میکند: ”من نمیتوانم تصور کنم، هیچ عاقلی نمیتواند تصور کند که بگویند ما خون هایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود، ما جوانهایمان را دادیم که خانه ارزان بشود، این منطق باطلی است که شاید کسانی انداخته باشند، مغرض ها انداخته باشند، توی دهن های مردم که بگویند ما خون دادیم که مثلا کشاورزی مان چه بشود. آدم خودش را به کشتن نمیدهد که کشاورزی اش چه بشود.همه دیدید که تمام قشرها ، خانم ها ریختند توی خیابان ها ، جوان ها ریختند توی خیابان ها،در پشت بام ها در کوچه و برزن و همه جا، فریادشان این بود که اسلام میخواهیم، برای اسلام است که انسان میتواند جانش را بدهد، اولیا ما هم برای اسلام جان دادند نه برای اقتصاد، اقتصاد قابل این نیست. آن هایی که دم از اقتصاد می زنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند از باب اینکه انسان را نمیدانند یعنی چه، خیال میکنند انسان یک حیوانی است که همان خورد و خوراک است. منتها خورد و خوراک این حیوان با حیوانات دیگر یک فرقی دارد. این چلوکباب میخورد، او کاه میخورد.اما هر دو حیوانند، اینهایی که زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند، اینها انسان را حیوان میدانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است.زیر بنای همه چیزش، الاغ هم زیر بنای همه چیزش اقتصادش است

نقاشي يك سنگسار از دوران قاجاريه

Friday, December 19, 2008

هشدار به امارات




اديب برومند

نگردد آدمي هرگز مكرّم

مگر باشد به حقداني مسلّم

به زيرِ سايه‏ي حق‏پروري‏ها

توان آسود با وجدانِ خرّم

بود انصاف، بارِ حق ستايي

كه باشد افسري بر فرقِ عالم

به حقّ كس تجاوز را چنان دان

كه در جامِ زلالش ريختن سم

تصرّف در اثاث و جامه‏ي كس

مطهّر كي شود با آبِ زمزم؟

كنون بس در شگفتم از امارات

كه پاسِ حقّ ما را نيست مُلزم

طمع دارد به چشمي فارغ از شرم

كه باشد دوخته بر مالِ همدم

به مالِ همدم و همسايه ورزد

طمع بي‏هيچ دستاويزِ مُبرَم

چه ارزد پاره‏كاغذ مدّعي را

چو باشد مالكِ ديرينه اقدم؟

جزاير در «خليجِ فارس» يكسر

به خاكِ پاكِ ايران بوده مُنضَم

زِ عهدِ «كورش» و «دارا» به اين سوي

خليج و فارس در هم بوده مُدغَم

از ايران بوده سرتاسر امارات

زِ عهدِ «كاوه» و «تهمورس» و «جم»

به دو «تُنب» و «ابوموسي» و «بحرين»

كه فرمان راند جز ايرانِ اعظم؟

كجا بودند شيخاني كه امروز

به زيرِ چترِ اغيارند مُكرم؟

كجا بودند در عهدي كه ايران

«خليجِ فارس» بودش زيرِ پرچم؟

برفت از يادشان آن‏گه كه بوده‏ست

بر ايشان روزِ روشن شامِ مُظلَم؟

كنون با تكيه بر اربابِ ظالم

رجز خوانند گاهي زير و گَه بم

مگر از ياد بردند آن زمان‏ها

كه بودند از حقارت غرقه در غم؟

به زيرِ خيمه‏ها گرديده سرخيل

به گِرداگردشان خويش و پسرْعم

به فرمان بردنِ بيگانه مجبور

به هم‏پيمانيِ دزدانه مَحرم

گروهي خادمان هم گِردِشان جمع

به رنگ و سنگ و هيأت نامنظّم

كنون بر خاكِ ايران چشم‏دوزان

كنند اين ژاژخايي‏ها دمادم

ولي غافل كه گردد كارشان زار

گر ايراني به خشم آيد چو «رستم»

سزد گر دم فروبندند از آن پيش

كه گردد قهرِ ايراني مجسّم

شود بر درگهِ ايرانِ پيروز

قدِ ناسازشان چون بندگان خم

و يا از نيشِ خود كلكِ «اديبان»

كشاند سورِشان در خطّ ماتم



Wednesday, December 10, 2008

خشونت، حبس و اعدام رمز ماندگاری نیست!







در دهه شصت، با زندانی کردن دهها هزار نفر و کشتن بیش از ده هزار نفر، بقای حکومت برای مدتی تضمین شد. در دهه هفتاد تداوم زندانی کردن ها و قتل های زنجیره ای جوی از وحشت و ارعاب بوجود آورد که حاکمیت را برای چند سال دیگر در جای خود نگه داشت. و اکنون که در دهه هشتاد هستیم، زندانی کردن هزاران ناراضی سیاسی و عقیدتی و اعدام صدها نفر بیرون از روند قانونی و شفافیت قضایی، دیگر تضمین دوام این حاکمیت نیست؟

در مقایسه با دیگر کشورهای جهان، جمهوری اسلامی بیشترین زندانیان سیاسی و عقیدتی را نسبت به جمعیت دارد، در شمار اعدام ها رتبه اول جهان را بدست آورده است، دهها نوجوان را که در کودکی بزه کرده اند، برخلاف اصول اخلاقی و قانون بین المللی اعدام می کند، دختربچه ها را سنگسار می کند، روزنامه نگاران را به جرم روزنامه نگاری، نویسندگان را بجرم نویسندگی، پزشگان را بجرم پزشگی، فعالان حقوق بشری را بجرم فعالیت حقوق بشری، دانشجویان را بجرم فعالیت دانشجویی، دختران را بجرم دانشجویی و روحانیان راستین را بجرم احترام به دین، محروم می کند، زندانی می کند، تبعید یا اعدام می کند.

فقط در دو سال گذشته صدها دانشجو از تحصیل محروم شده اند، دهها نفر فعال دانشجویی، سیاسی و حقوق بشری زندانی و دهها نفر اعدام شده اند. مثال بارز این بیداگری ها فرزاد کمانگر است که با پیشینه سالها خدمت فرهنگی و اجتماعی و فعالیت حقوق بشری که از شهروندان شاخص کامیاران بشمار می رود، بجرم همین فعالیت ها به اعدام محکوم شده است. تا کی باید شاهد قربانی کردن فرزاد کمانگرها فقط بخاطر ترساندن مردم باشیم؟

آیا گماشتن دهها هزار نظامی در خیابانهای شهر، تضمین بقاست؟ آیا این نظامیان که اکثریت نزدیک به اتفاق آنان از رژیم ناراضی هستند، در آن لحظه حساس مورد نظر حاکمیت تبدیل به تیغ دو لبه نخواهند شد؟

جبهه ملی ایران دگربار هشدار می دهد که بجای خشونتگری گوشهای خود را باز کنید و صدای مردم را بشنوید. هیچ حکومت دیکتاتوری در تاریخ معاصر جهان با زندانی کردن و کشتن و حکومت نظامی نتوانست بقای خود را تضمین کند و هرچه آنها فشار را بر مردمشان بیشتر کردند، طول عمرشان کوتاهتر شد. خشونت را پایان دهید و آگاه باشید که ملت پیروز خواهد شد.




جبهه ملی ایران


تهران – 18 آذر 1387


Tuesday, December 9, 2008

شهرام ناظری و گروه اساتید

طراح و کارگردان : بزرگمهر حسین پور
تهیه کننده: مرکز انیمیشن صبا

یاد سه ستاره تابناک آزادی جاودان باد

در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران و بویژه جنبش دانشجویی کشور ما، حادثه 16 آذر 1332 و شهادت سه دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران (احمد قندچی،مهدی شریعت رضوی ومصطفی بزرگ نیا)، همانند حادثه خونین 18 تیر 1378 در شمار رویدادهای فراموش نشدنی است. اینگونه رویدادها از تداوم مبارزات آزادیخواهی و استقلال طلبی دانشجویان و فرزندان میهن دوست وحق طلب ایران زمین نشان دارد. بنا بر این، بزرگداشت خاطره فداکاری آنان به منزلۀ گرامیداشت تلاش دلاورانۀ جوانانی است که همگام با دانش اندوزی، در صف اول مبارزات مدنی و آزادی خواهانه، فریاد یک جامعۀ دستخوش ستم وسرکوب را به گوشها رسانده اند و نماد ارزندۀ مبارزات دموکراسی خواهی و عدالت جویی در سطح ملی بوده و هستند.

هرچند که استبداد سلطنتی سالهای سال در تلاش حذف 16 آذر از تقویم رویدادهای سیاسی- مبارزاتی ملت ایران بود و کارگزاران استبداد فقاهتی نیز درصدد بهره برداری بی شرمانه از این رویداد به سود هدفهای ضدمردمی خود بوده اند، حافظه و خرد جمعی ملت ایران که در درازنای تاریخ همواره سره را از ناسره باز شناخته، از یاد نمی برد که چگونه در 16 آذر دانشجویان در برابر حکومت برآمده از کودتای 28 مرداد- کودتایی که از پشتیبانی و همراهی فعالنۀ سران مذهبی وقت برخوردار بود- بپا خواستند و به نمایندگی از سوی آحاد ملت خشم و انزجار خود را از بازگشت استبداد و خیانت به منافع ملی نشان دادند.

امروز نیز دانشجویان ما در سراسر ایران ، تجسم زندۀ نبرد در راه آزادی و فداکاری به خاطر آرمان دموکراسی هستند. آنها بی ترس و واهمه از زندان ، محرومیت از تحصیل و "ستاره دار شدن" به مبارزات همه جانبه صنفی و سیاسی خود بر ضد استبداد فقاهتی ادامه می دهند.

جبهه ملی ایران در آمریکا ضمن گرامی داشت خاطرۀ جانبازی های قهرمانان جنبش دانشجویی ایران و ابراز همبستگی با دانشجویان دربند، محروم ، تعلیقی و ستاره دار؛ اطمینان دارد که جنبش دیرپای مردم ایران برای تحقق بخشیدن به آرمان های آزادی و دموکراسی و پاسداری از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور، با الهام از خیزش های دلیرانۀ دانشجویان که در این راه همواره پیشگام و پیشتاز بوده اند، تا دستیابی به آن آرمان های شریف و مسلم ساختن مطالبات بر حق ملت ما ادامه خواهد یافت.

جبهه ملی ایران _ آمریکا


15 آذر 1387

Thursday, December 4, 2008

شانزدهم آذر، آغاز مرحله ای نوین در مبارزات ملت ایران


دانشگاه در ایران همیشه سرچشمه تحول اجتماعی و سیاسی، و جنبش های دانشجویی پایدارترین و تاثیرگذارترین مبارزات علیه دیکتاتوری و فساد سیاسی بوده است. پیشگامان نهضت ملی ایران نیز خود از دانشگاه سر برآورده بودند. و این دانشجویان بودند که هنوز چند ماهی از کودتای 28 مرداد نگذشته، در شانزدهم آذر 1332 علیه استبداد سینه سپر کردند و در برابر رگبار مسلسل مهاجمان دیکتاتوری در خون خود غلتیدند. شانزده آذر مرحله نوینی را در مبارزات ملت ایران رقم زد. نخستین قربانیان این تحول بزرگ اجتماعی، سه دانشجوی دلاور دانشکده فنی دانشگاه تهران، شهیدان بزرگ نیا، شریعت رضوی و قندچی بودند. هنوز پس از پنجاه و پنج سال، این رویداد و فداکاری این سه دانشجوی مبارز فراموش نشده و شانزده آذر به عنوان «روز دانشجو» یادآور اهمیت دانشگاه و دانشجویان در نیروبخشی به جنبش های آزادیخواهانه و مدنی است. حاکمیت جمهوری اسلامی نیز قدرت جنبش دانشجویی را در مبارزه 18 تیر 1378، علیه خشونت و دیکتاتوری لمس کرد.

دریغا، که پس از نیم قرن، ملت ایران، و پیشاپیش آن جامعه دانشجویی، هنوز در حال مبارزه علیه دیکتاتوری، خشونت و فساد آنهم با ابعادی بسیار گسترده تر و همراه با تبعیض و تعصبات ایدئولوژیک هستند. در تمام این سالها، نه تنها ما یک گام بسوی استانداردهای تمدن بشری پیش نرفته ایم که از فقیرترین و عقب افتاده ترین کشورها در اقتصاد و رفاه اجتماعی، در رعایت حقوق بشر و آزادیهای بنیادین فردی و اجتماعی شده ایم و تحت خشن ترین و سرکوبگرترین شرایط زندگی می کنیم.

دانشگاه های ما به علت پاکسازی استادان فرهیخته، دانشمندان و اندیشمندان به پایین ترین سطع علمی و آموزشی رسیده و دانشجویان ما زیر سنگین ترین فشارها و برای کوچکترین فعالیت مدنی یا ابراز عقیده از درس خواندن محروم می شوند، اخراج می شوند، زندانی و گاه محکوم به اعدام می شوند. دختران دانشجو با تحقیرآمیزترین محدودیت ها، از جمله سهمیه بندی جنسیتی، از درس خواندن و پیشرفت علمی محروم می گردند. رو در رویی با خواسته های صنفی دانشجویان, محدودیت ها و سهمیه بندی های غیر منطقی، غیر طبیعی و غیر اخلاقی جنسیتی، مذهبی و جغرافیایی برای پذیرش دانشجو، اعمال تبعیض جنسیتی در رشته های آموزشی، تعلیق ها، اخراج ها، زندانی کردن ها همگی برنامه هایی است که برای محدود کردن و مرعوب کردن دانشجویان شکل گرفته و برنامه ریزان امنیتی در این توهم هستند که با این ترفندها می توانند این قشر آگاه، پیشرو و پرانرژی جامعه را از هرگونه حرکت اجتماعی و سیاسی در راه آزادی و دموکراسی، و در نتیجه سعادت ملت ایران، باز دارند.

جبهه ملی ایران ضمن بزرگداشت روز 16 آذر «روز دانشجو»، از ایجاد تشکل ها و حرکتهای صنفی, اجتماعی و سیاسی دانشجویان در راستای تحقق منافع ملی، کسب حقوق جامعه دانشجویی و نیز مبارزه در راه آزادی, دموکراسی و استقرار حاکمیت ملت و نجات کشور پشتیبانی می کند و خواستار موفقیت آنهاست.


جبهه ملی ایران

تهران - 12/ 9 /1387

Tuesday, December 2, 2008

رقابت سیاسی و تحریف تاریخ


حمیدرضا خادم

ملاک عمل احزاب و گروه های سیاسی در چند سال اخیر ، با توجه به روند پر سرعت تحولات منطقه ای به صورت رقابت بین احزاب و گروه ها درآمده و هر جریان سیاسی که در جامعه بصورت بالقوه مورد اقبال مردم می باشد و عملکرد مثبت و تاریخی آن هیچگاه از ذهن ملت زدوده نمی شود ، با توجه به همین رقابت ، مورد هدف برخی باصطلاح روشنفکران و گروه های سیاسی قرار می گیرد . از احزاب سیاسی رسمی دولتی گرفته تا سلطنت طلبان ، از احزاب اپوزسیون داخلی و خارجی چپ و راست گرفته تا به اصطلاح روشنفکران امروزی ، هر کدام به نحوی و با مطرح کردن مسائلی از قبیل لیبرال نبودن مصدق ، ملی شدن نفت بزرگترین توهم تاریخ ایران ، انکار کودتای بیست و هشت مرداد و تبدیل آن به قیام ملی و چندین به اصطلاح انتقاد – ولی مغرضانه بر علیه جبهه ملی ایران – نشان می دهد که جبهه ملی در جامعه امروزی ایران دارای وجهه و اقبالیست که گروه های نو پا و رقبای دیرنه اش برای رقابت در جهت تخریب آن بر آمده اند ، همچنین در بخشی از جامعه روشنفکری ایران به این دلیل که خود را فراتر از تاریخ گذشته ایران نشان دهد ، انتقاد از یکی از بزرگ ترین دستاورد های تاریخ ایران و محبوب ترین چهره سیاسی ایران یعنی ملی شدن صنعت نفت و دکتر مصدق را در پیش گرفته است .

ابتدا لازم می دانم عنوان کنم که شخص دکتر محمد مصدق به صفت فردی که خدمات ارزنده ای را به کشور و ملت ایران داشت ، نه اسطوره است و نه حجت تمام شده بر ما ، دکتر مصدق یک اندیشه و یک روش مبارزه بود ، او یک معلم اخلاق بود ، روش و منش او ، اندیشه ملی و دمکراتش می تواند مبنایی باشد تا تنانی جریان هایی که نگاهی مسئولانه نسبت به این کشور دارند حول این اندیشه جمع شوند تا منافع ملی تامین و ثروت های این ملت و کشور بیش از این از بین نرود .

من بر این باورم که حرکت و دستاورد های نهضت ملی ایران ، نه تنها هیچگاه و با هیچ روشی از تاریخ ایران زدوده نمی شود بلکه همیشه از آن به نیکی یاد خواهد شد . پس از کودتای بیست و هشت مرداد سی و دو تا زمان انقلاب پنجاه و هفت ، در کتاب های درسی که به دانش آموزان تدریس می شد همیشه سعی بر تحریف تاریخ و کوچک نمایی ملی شدن صنعت نفت و دکتر محمد مصدق صورت گرفت ، ولی شاهدیم که با بیست و پنج سال آموزش در سطوح مختلف تحصیلی در مدرسه و دانشگاه ، هیچگاه پهلوی و پهلویون نتوانستند به خواسته های خود دست یابند و اینک نیز با رنگ و لعاب روشنفکری بخشیدن به انتقادات غیر مسئولانه و خارج از منطق ، هرگز نهضت ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق از اذهان و تاریخ پاک نخواهد شد .

به اعتقاد برخی روشنفکران و صاحب نظران سیاسی ایران ، دکتر مصدق خود قربانی تفکرات لیبرال دمکرات و فانون مندی خود شد . اساسا خواسته های وی و رفتارش در چارچوب منافع ملی ، با حفظ آزادی های فردی و اجتماعی بنا نهاده شده بود . برگزاری انتخابات آزاد سالم و مردمی ، مشروط کردن نظام پادشاهی ، پیاده کردن قوانین مترقی و تجدد طلبانه مشروطه ، آزادی بیان ، تشکیل سندیکا ، و آزادی مطبوعات به نحویکه در آن مقطع ، توهین آمیز ترین مطالب و کاریکاتورها در نشریات مخالف دولت منتشر می شد ولی هرگز وی در جهت محدود نمودن مطبوعات عملی انجام نداد و حتی طی دستوری به شهربانی نوشت :شهربانی کل کشور ، در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته می شود هرچه نوشته باشند و هرکه نوشته باشد به هیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار بگیرد . آزادی احزاب و گروه های سیاسی و ... همه و همه نشان از منش های لیبرال دمکرات دکتر مصدق بود . در طول آن دو سال در دولت ملی هیچگونه برخوردی با تجمعها و میتینگ های احزاب سیاسی حتی مخالفان دولت از جمله حزب سومکا و حزب توده صورت نمی گرفت .

حتی در آخرین سالگرد مرگ استالین پیش از کودتای بیست و هشت مرداد ، حزب توده با اعلام قبلی به دولت و ایجاد چتر امنیتی توسط نظامیان گسیل شده از سوی دولت ، اقدام به برگزاری بزرگترین تجمع سیاسی خود و یا حتی کشور نمود .

اینکه در بخش فوق اشاره نمودم که مصدق قربانی منش های لیبرال دمکرات و قانون مندی خود شد از برگزاری همین تجمعات نشات می گیرد چراکه زمانی حکم کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق در سازمان جاسوسی آمریکا قطعی شد که پس از ملی کردن صنعت نفت که بدعتی خطرناک از نظر غرب در خاورمیانه بود ، تصور آنان از مصدق ، گرایشات چپ و توده ای بودن وی به دلیل برگزاری و آزادی تجمعات حزب توده بود . این در حالیست که مصدق در نهایت احترام به کلیه احزاب و گروه های سیاسی ، اجازه داشتن مطبوعات و برگزاری میتینگ را برای همه صادر می نمود . در این که کشور شوروی و حزب دست نشانده اش در ایران به شدت با دولت ملی ایران مخالف بودند به همین بس که کشور شوروی از پرداخت بدهی های ایران و یازده تن طلای متعلق به ایران سر باز زد و مصدق تحت فشار شدید حزب توده قرار داشت و این دو از هیچ تلاشی برای تضعیف دولت ملی فروگذار نبودند .

اینکه عده ای دو هدف اصلی ملی شدن صنعت نفت و برگزاری انتخابات آزاد را تنها بعنوان یک پروژه سیاسی نگاه کنند و با تحریف تاریخ و سانسور عملکردهای دولت دکتر مصدق استدلال کنند که مصدق لیرال نبود خارج از انصاف و منطق است .

در خصوص ملی شدن نفت که اینک برخی پس از گذشت پنجاه و نه سال از این رویداد مهم و تاریخی آنرا توهمی بزرگ می انگارند باید گفت که کسانی که با عینک امروزی و تحلیل مسائل سیاسی و اقتصادی امروز ، به نقد رویدادهای تاریخی می پردازند باید اندکی در روش انتقادی خود تجدید نظر کنند ، چراکه تحلیل یک رویداد تاریخی باید در ظرف مکان و زمان همان رویداد بررسی و تحلیل شود ، آنهم رویدادی که بواسطه کودتایی ننگین در باز سازی ، تقویت و اجرای برنامه های خود ناکام ماند . درگیر نمودن ذهن جامعه با تغییر معنای لغتی جا افتاده در اذهان عمومی و تغییر و تحریف نیت مجریان ملی شدن نفت با بیان اینکه " نفت ایران دولتی شد و این کار اشتباه بود " ! نشان از نگاهی سطحی و دور از منطق است . اول اینکه نفت و درآمدهای حاصل از آن نه در کیسه دولت می رفت و نه در جیب ملت و تمام عواید آن نصیب شرکت های خارجی می شد . دوم اینکه هیچگونه سند و مدرک معتبری که نشان دهد درآمد نفت در آینده در جیب دولت ریخته خواهد شد وجود ندارد و حتی بعکس دولت دکتر مصدق در تقابل با استعمار سنتی و نو غربی ، دولت بدون نفت تشکیل داد و در آن مقطع با فروش اوراق قرضه و مشارکت مردم هیچگونه مشکلی اقتصادی بر مردم و کشور تحمیل نشد ، حتی بر اساس اسناد موجود ، بودجه حاصل از درآمد نفت پس از کودتای بیست و هشت مرداد تا دوران نخست وزیری هویدا تنها صرف پروژه های عمرانی کشور می شد و تنها در دوران هویدا بود که دولت وابستگی به نفت پیدا کرد و سیاست های اقتصادی خود را بر اساس درآمدهای نفتی تنظیم نمود . تغییر جمله ملی شدن صنعت نفت به دولتی شدن آن ، تعبیری رندانه و مغرضانه است ، چراکه حتی تا چندین سال پس از ملی شدن نفت ، دولتی شدن آن صورت نگرفت .

در خصوص کودتای بیست و هشت مرداد که عده ای عموما با گرایشات سلطنت طلبانه منکر آن هستند ، اصرارشان بر عدم کودتا به این دلیل است که این موضوع بزرگترین نقطه ضعف و رگ حیاتی این گرایش می باشد چراکه ملت ایران هنوز زخم ناشی از این کودتا را بر پیکر خود احساس می کند و موج سرخوردگی از عدم ادامه نهضت ملی و دستیابی به دمکراسی را حاصل همین کودتای پهلوی بهمراهی استعمار می داند و آنان برای بازسازی خود و بازگرداندن چهره ای مناسب از خود نه در جهت پذیرش اشتباه و عذرخواهی از ملت ایران ، بلکه از ترفند نفی کودتا استفاده می کنند . این در حالیست که وزیر امور خارجه آمریکا خانم آلبرایت به صورت رسمی از انجام این کودتا از ملت ایران عذرخواهی کرد و اسناد کودتا نیز توسط دولت آمریکا منتشر گردید .

سلطنت طلبان امروزی شوربختانه در مطالبی غیر منطقی و خارج از تحلیل دقیق درچارچوب منافع ملی ، با نفی بخش عمده ای از خیانت های دوران پهلوی در صدد احیای چهره خود هستند و بر این اساس کار به جایی رسیده است که رضا شاه برای آنان تبدیل به اسطوره ای مقدس و بی بدیل گشته ، غافل از اینکه یکی از بزرگترین عوامل بروز انقلاب پنجاه و هفت و به بیراهه رفتن آن ، نبود روشنفکرانی بود که از دوران پهلوی اول یک به یک کشته شدند . افرادی چون تیمورتاش، سردار اسد و علی اکبر داور که هر کدام منشا خدمات بی نظیری در همان دوران بودند یا از دم تیغ جلادانه دیکتاتور گذشتند و یا مانند علی اکبر خان داور برای نجات خانواده و رهایی جان آنان از چنگ رضا شاه اقدام به خودکشی کردند . پرداختن به این بدیهیات که ده ها کتاب و مقاله در این خصوص نگاشته شده است تکرار مکررات است و پرداختن به آن باعث اطاله مطلب می گردد .

به هر حال به اعتقاد من ، اینکه سلطنت طلبان امروزی نیز تبلیغات مزورانه خود را در جهت تحریف تاریخ و باز سازی چهره خود انجام میدهند بازهم از روی رقابتی است که در فضای سیاسی امروزی ایران وجود دارد و آرزومندم روزی در شرایطی که میهن عزیز و مردم گرانقدرش آزاد و به دور از خفقان ، به انتخاب می پردازند شرایطی را ایجاد کنند که همین افراد ناگزیر به عذرخواهی از ملت شوند و پاسخ شایسته ای از مردم ایران دریافت نمایند .


پاینده ایران – جاوید آزادی