ایران نوین

Tuesday, August 26, 2008

گفتگو با تختی




سیمین بهبهانی


تختی سحر شد برخیز ! صبح از کران سر بر زد

باز این فلک می چرخد ، باز این زمین می لرزد

در سکر روًیا راهی ، تا گور تو طی کردم

بر خوابگاهت دستم ، انگشت غم بر در زد

برخیز و این مردم را راهی به کارستان کن

وقت سفر شد آنک خورشید غمگین سر زد

از اشک و از همدردی یک کاروان در پی کن

فرش و گلیم و چادر چیزی اگر می ارزد

ـ من ، خفته ی سی ساله؟ سنگم بسی سنگین است

بر جای مغزم اینک ماری سیه چنبر زد

آیا به یادم داری؟ آن روز؟ آری ، آری

روزی که مهرت مهری بر صفحه ی دفتر زد

می رفتی و دنبالت یک کاروان همدردی

مرغ دعا از لب ها ، تا آسمان ها پر زد

دستان مرد از یاری ، جوینده در همیان زد

زن آتش بیزاری ، در طوق و انگشتر زد

بر درد ها درمان ها ، از سوی یاران آمد

بر زخم ها مرهم ها ، دستان یاریگر زد...

ای خفته سی ساله ، برخاستن نتوانی

باید دم از این معنا ، با تختی دیگر زد

ای تختیان بر خیزید ، با روح تختی همدل

وقتی هزاران کودک ، بر خون خود پرپر زد...




Thursday, August 21, 2008

شباهت علت های اساسی کودتای سوم تیر ١٢٨٧ با کودتای ٢٨ مرداد

به نقل از بخش هایی از خاطرات یحیی دولت آبادی
حمید اکبری


یادداشت: پنجاه و پنج سال از کودتای ٢٨ مرداد سپری می شود. آنان که با عقلانیت سیاسی برخاسته از نهضت مشروطیت پیوند ناگسستنی و منطقی دارند، کودتای ٢٨ مرداد را در اساس کودتایی علیه نظام مشروطه ایران، یعنی حکومت مردم بر مردم، تلقی می کنند. جمهور ایرانیان و نیزمصدقی ها که مصدق را نماد حکومت مشروطه و دموکراسی می دانند، ٢٨ مرداد را یادآور روزی می دانند که سرآمد دولت های ملی در ایران واژگون شد. در پی آمد این کودتا، محمد رضا شاه پهلوی شیوه پادشاهی مطلقه پیشه کرد و سرانجام با انقلاب بهمن ٥٧، ملاها و طرفدارانشان به رهبری آقای روح الله خمینی، حکومت ولایت مطلقه فقیه جمهوری اسلامی را برپا کردند. با برپایی جمهوری اسلامی، ملت ایران نه تنها مرتکب اشتباه خانمانسوز دفع فاسد به افسد شد، بلکه از داشتن قانون اساسی پیشرفته مشروطیت محروم گشت و در اسارت قانون اساسی واپسگرای جمهوری اسلامی قرار گرفت. قانون اساسی مشروطیت در بنیادش مردم ایران را ملتی والا و صاحب حقوق می شناسد و در مقابل، قانون اساسی جمهوری اسلامی در بنیادش مردم ایران را امت اسلامی صغیر و بدون قوه تشخیص می شناسد. قانون اساسی مشروطیت اصلاح پذیر بود و قانون اساسی جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است و می بایستی جای خود را به قانون اساسی جدیدی برای ایرانی مدرن، جوان و سازگار با جهان بدهد. به نظر این نگارنده، تا روزگاری که دموکراسی مبتنی بر جدایی دین از حکومت و منشور جهانی حقوق بشربنابر قانون اساسی نوینی در ایران استقرار نیافته است، می بایستی از ٢٨ مرداد به عنوان روز تجدید پیمان برای تلاش روزافزون در برپایی چنین دموکراسی در ایران استفاده کرد.

بنابراین نه تنها خلاف نظر نویسندگان موافق کودتا و مخالف مصدق، نمی بایستی اهمیت سیاسی ٢٨ مرداد را نفی کرد و کاهش داد، بلکه می بایستی در کنار یادآوری این کودتا، کودتاهای دیگری نیز که علیه مشروطیت روی داده است را مرتب یاد آور شد تا شاید این یادآوری ها چون سپری از آگاهی در پندار و گفتار و کردار جامعه مدنی از بروز کودتایی مشابه علیه دموکراسی آتی در ایران پیشگیری کند. در این زمینه، کودتای سوم تیر ١٢٨٧ محمد علی شاه قاجار علیه مشروطیت که توأم با توپ بستن مجلس بود، نمونه بارزی است.

بررسی کودتای محمد علی شاه علیه مشروطیت از آنروی اهمیت دارد که دلایل آن شباهت ویژه ای با دلایلی دارد که منجر به کودتای علیه حکومت مشروطه مصدق شد. درپایه، محمد علی شاه و محمد رضا شاه محدودیت قانون اساسی مبنی بر تشریفاتی بودن مقام پادشاه را پذیرا نبودند و متوجه اهمیت بزرگ این مطلب نبودند که ((سلطنت ودیعه ایست که به موهبت الهی از طرف ملت بشخص پادشاه مفوض شده است)). هیچکدام از این دو پادشاه قادر به درک این نکات حیاتی حکومت و قانون اساسی مشروطه نبودند که بنابر اصل ٧ متمم قانون اساسی ((اساس مشروطیت – جزئا و کلا" – تعطیل بردار نیست)) وبنابر اصل ٤٤ ((شخص پادشاه از مسئولیت مبرا است و وزرای دولت در هر گونه امور مسئول مجلس هستند)). و یا بنابر اصل ٤٥ ((کلیه قوانین [فرامین]
[1] دستخطهای پادشاه در امور مملکتی وقتی اجرا می شود که به امضای وزیر مسئول رسیده باشد و مسئول صحت مدلول فرمان و دستخط همان وزیر است)). محمد علی شاه و محمد رضا شاه خواهان فرماندهی کل قوا بودند و مشروطه خواهان و مصدق بنابر اصول حکومت مشروطه وزارت جنگ را از آن دولت ملی می دانستند. محمد علی شاه ومحمد رضا شاه نصب و عزل نخست وزیر منتخب مجلس (ناصر الملک و مصدق[2]) را در زمره حقوق خود می دانستند و مشروطه خواهان صدر مشروطیت و نخست وزیر ملی، دکتر مصدق، این امر را مربوط به حقوق مجلس به شمار می آوردند. در هردو کودتا، تاثیر منافع قدرت های خارجی آشکار است و هر دو پادشاه برای انجام کودتا به عوامل این قدرت ها متوسل می شوند.

به نظر این نگارنده، پژوهش تطبیقی کودتای سوم تیر و بیست و هشت مرداد در بر گیرنده نکات آموزنده و تازه است که امید می رود مورد توجه پژوهشگران قرار گیرد. از این روی است که باور دارم گزیده های زیر از خاطرات نویسنده و سیاستمدار بزرگ مشروطیت، یحیی دولت آبادی، دال بر اهمیت چنین پژوهشی دارد.

گزیده هایی از خاطرات یحیی دولت آبادی به نقل از کتاب ((حیا ت یحیی))، جلدهای اول و دوم، چاپ پنجم، انتشارات عطار، تهران، ١٣٧١.

اشاره: متن اصلی در کتاب بدون نقطه میان جمله هاست. همچنین تاکید ها، زیرخط ها، و پانویس ها بوسیله نویسنده یادداشت افزوده شده اند.

صفحه های ٢٩٣ تا ٢٩٤ (جلد دوم):
(([طرف عصر بمجلس میروم معلوم میشود مجلسیان در کارند لایحه بشاه مینویسند که چرا نقض قانون اساسی شده و باید جبران شود این لایحه را مسوده کرده حاضر گذارده اند برای یکشنبه که در مجلس علنی خوانده شود و بفرستند از یکطرف کسبه و تجار و اصناف و عموم مشروطه خواهان از پیش آمد کار روز جمعه و متفرق شدن انجمنها از مسجد دلتنگ هستند و هم از نقض قانون اساسی در تبعید امراء که شده و جبران نگشته بینهایت افسرده خاطرند لهذا مقرر شده از روز شنبه انجمن اصناف و انجمن تجار صرافخانه مجمعی داشته باشند طرف صبح در مرکز انجمن تجار و طرف عصر در مرکز انجمن اصناف بنشینند و بتوسط مجلس حقوق خود را از دولت مطالبه کنند و از مجلس بخواهند دولت را مجبور کند نقض قانونی که شده جبران نماید و اطمینان بدهد که دیگر نقض قانونی نخواهد شد انجمن های مزبور بر طبق اینقرارداد لایحه ئی بطبع رسانیده منتشر کرده اند روز یکشنبه چهاردهم جمادی الثانی ١٣٢٦ لایحه ئی که مجلس بشاه نوشته در مجلس علنی خوانده میشود بمضون ذیل:
((بشرف سده سنیه اعلیحضرت اقدس شاهنشاهی خلدالله ملکه و سلطانه میرساند در حالتیکه از دولت چند هزار ساله ایران نمانده بود مگر اسمی بلامسمی و قوای حیاتیه آن با تسلط خارجه و جهل و بی قیدی داخله باسفل مراتب سقوط رسیده سلاسل امنیت و استقلال آن منتهی بود بموئی موسوم باراده ملوکانه که آنهم در مقابل تندباد اغراض اجانب سفیل و سرگردان رو بمخاطرات عظیمه سیر مراتب مضره مینمود چون مشیت خداوندی منشور اضمحلال آنرا امضاء نفرموده بود ندای غیبی اسلامیت و ایرانیت افراد اهالی را از خواب غفلت بیدار و براهی هدایت فرمود که هادی عقل و تجربه در طی مراحل تاریخ اختیار نموده لهذا یکباره خاص و عام مملکت با وجود اختلاف مدارک پی بمخاطرات و مهالک برده بیک حرکت غیورانه از فضاحت بیحسی خود را دور ساخته متنبه باین اصل اصیل استقلال ملیت و استحکام قومیت شدند که قوای مملکت ناشی از ملت ایران و سلطنت ودیعه ایست که بموهبت الهی از طرف ملت بشخص پادشاه مفوض شده است لاجرم خواستار تغییر مسلک سلطنت شدند و اعلیحضرت شاهنشاه مبرور انارالله برهانه بامضای فرمان مشروطیت و اعطای سعادت حریت منتی بزرگ بر ملت نهاده نام خود را برحمت ابدی زینت تاریخ ایران ساختند ولی تکمیل این عطیت و تتمیم این موهبت را روزگار برای تقدیس و تکریم نام نامی اعلیحضرت همایونی ذخیره کرده بود اینستکه با مساعدت بخت بلند و طالع ارجمند همایونی در اواخر ولایتعهد و اول جلوس میمنت مأنوس رضای شاهانه را بتصدیق مشروطیت جالب شده در بیست و هفتم ذی الحجه ١٣٢٦ حسن نیت شاهانه را با آرزوی ملت که بصورت هیجان عمومی ظاهر گشته بود توفیق داده با کمال نواقض قانون اساسی فرمان دادند در صورتی که جهانیان منتظر بودند که این تجاذب حقیقی که بین پادشاه و رعیت حاصل و باین سرمایه سعادت که بتوفیقات خداوندی کامل کردند آثار ترقی و تمدن بسرعت و سهولتی که شایسته نجابت ملی و فطانت جبلی ایرانیان است ظاهر و موجبات امن و آسایش عمومی فراهم گردد روزبروز اغتشاش ولایات و نا امنی طرق و شوارع و انقلابات سرحدات زیادتر و در خود پایتخت که تحت نظر مستقیم اعلیحضرت شاهنشاهی و هیئت دولت و مجلس شورایملی است وقایعی بس ناگوار اتفاق افتاد که اگر در صور و علل آنها شور دقیق و غور عمیق بعمل آید هر یک از آنها لکه مبرمی است که از انتساب آن بادنی مقربین دربار هدر چند قلم ایرانی را شرم آید ولی تاریخ که در محور حقایق امور متحرک لایزال است بدبختانه در ثبت و ضبط آن شرم و ترحم نخواهد داشت تعداد آن قبایح و تذکار آن نصایح را چه حاجت که اجتماعات حضرت عبدالعظیم و واقعه میدان توپخانه و غیره و غیره هنوز در السنه و افواه مثل سال طاعون و وبا در عداد تاریخ بدبختی این مملکت مذکور و مرکوز اذهان است از اثرات آن اتفاقات فضیحه هنوز دلهای رمیده رعیت آرام نیافته و جراحتهای وارده بر قلوب ملت کاملا التیام نپذیرفته بود که باز مفسدین بی ایمان امان نداده برای اخلال روابط پادشاه و رعیت وقایع چند روز قبل را حاضر و احوال ماه ذی العقده را بوجهی شدیدتر و ماده نهم – دهم – دوازدهم – چهاردهم و بیست و سیم
[3] را که روح قوانین اساسی است نقض نموده مجددا نونهال امید را که بهزاران آه و تدبیر و خون دل در قلوب رعایا میروئید از بیخ و بن برا نداخته بجای آن یأس و حیرت و بأس و شدت نشاندند مخصوصاً در موقعیکه سر حدات مملکت دچار مخاطرات عظیمه است نفاق خانه برانداز خانگی را باین شدت حادث نمودند که خاطر مقدس همایونی را [] مساعی وکلای ملت و وزرای دولت و قوای مادی و معنوی مملکت که ناشی از اطاعت رعیت است مشغول همدیگر سازند و برمقصد سوء خود بپردازند بدیهی است دوام اینحال ملازم است با اضمحلال دولت قویم و قدیم ایران و ایرانی مسلمان که بمدلول فرمان قضا جریان استاد ازل از حب حیات حب الوطن من الایمان آب خورده و با بیداری حواس بطور خاص تشنه حفظ حقوق خویش است متحمل نخواهد شد که ایران و اسلام خود را با هر چه در او هست آلت بازیچه چند نفر مفسد درباری ببیند.

دستخط همایونی که روز جمعه بر تفرقه معدودی رعایا که بطور صلح و سلم جبر کسور واقعه بر قوانین اساسی و اعاده حقوق از دست رفته خویش را متظلماً استدعا میکردند بهر تدبیر و اصرار بود که از طرف مجلس شورایملی که در طی تمام طرق چاره مساعی است بموقع اجراء گذارده شد ولی این اقدام و امثال آن از قبیل سرشگ از رخ پاک کردنست در حالتیکه خون دلها در فوران و کلیه ایران در هیجان است نقض قوانین اساسی که از شمال تا جنوب و از مشرق تا مغرب ایران را با ناله و افغان پر کرده است که اگر این ناله و فریادها یکجا جمع شود خدای نخواسته چه آهنگ مخالفی از آن ظهور تواند کرد بالجمله تکلیف بر وکلای ملت خیلی سخت شده است انتظار مردم طهران و فشار ولایات در اعادۀ احترام قوانین و اصلاح کلی امور آن بآن در تزاید و فرصت و مجال را از دست میبرد آنچه بطور قطع بر عقلای مملکت ثابت شده است علت واقعی این خرابیها و تکرار اتفاقات ناگوار که شأن عهود و شیشه دلها را یکجا میشکند و حرمت قانون با نوامیس سوگند اسلامی را یکسره برطرف میکند دو چیز است.

اولا شبهات مغرضین تا کنون مانع شده است که در قلب شاهانه این اعتقاد راسخ شود که در سلطنت مشروطه تمامی امور در تمامی اوقات باید در مجرای قانونی سیر نماید تا اصول ذیل قانون اساسی از لفظ بمعنی برسد (اصل ٤٤) شخص پادشاه از مسئولیت مبرا است وزرای دولت در هرگونه امور مسئول مجلس هستند (اصل ٤٥) کلیه قوانین [فرامین] دستخطهای پادشاه در امور مملکتی وقتی اجرا میشود که بامضای وزیر مسئول رسیده باشد و مسئول صحت مدلول فرمان و دستخط همان وزیر است (٥٧) اختیارات و اقتدارات سلطنتی همانست که در قوانین مشروطیت حاضر و تصریح شده است (اصل ٦٤) وزراء نمیتوانند احکام شفاهی یا کتبی پادشاه را مستمسک قرار داده سلب مسئولیت از خودشان بنمایند در صورتیکه کلیه امور از جزئی و کلی در مجرای وزارتخانها فیصل پذیرفت مسئولیت نیک و بد آن از شخص همایون شاهنشاهی مرتفع و بر عهدۀ وزراء تحقق مییابد و قدس مقام منیع سلطنت بتمامه محفوظ میماند والا در صورت بی اطلاعی وزیر از فلان امر کلی یا جزئی ایراد مسئولیت بر آن وزیر بدیهی است از طریق عدل و عقل خارج است و در اساسی که بتجارب هزار ساله عقلاء و حکمای جهان مرتب شده است البته تصور چنین امر بیرویه و عجیب نمیگنجد که عمرو را زید مسئول باشد.
[4]

ثانیاً آنچه بیقین پیوسته است اغراض مفسدینی چند که دشمن ملک و دولت و خائن شخص شخیص همایون هستند در میان نیت پاک و فطرت تابناک همایونی که از مزایای سلاطین عظیم الشأن است و حقوق رعایای صداقت شعار حایل و حاجبند و هر ساعت خاطر مقدس ملوکانه را بر صرافتهائی جلب میکنند که با خیر و صلاح عامه فرسنگها مسافت دارد و هردقیقه بالقای شبهات مغرضانه قلب شاهانه را از معانی اصول مشروطیت و قوانین اساسی منصرف ساخته باقتضای خودخواهی و استبداد ذاتی خودشان یا در راه خدمت بمصلحت غیر متابعت قوانین مملکتی را گویا در حضور مبارک مغایر شئون سلطنتی جلوه داده بقدر امکان و بهر فرصتی که مییابند خاطر مقدس را برابقای الفاظ و انهدام معانی اصول قانون وا میدارند لهذا مادامیکه کسور واقعه بر قوانین اساسی جبران نشده و اعادۀ احترام قانون بعمل نیامده است و در آینده کلیه امورات در مجاری قانونی حل و فصل نشود و نمایندگان ملت را اطمینان کامل حاصل نگردد که بر حفظ تمامی حقوق ملت قادر خواهند بود و بمثل آنچه تا بحال واقعشده بار دیگر نقض عهد قانونی نخواهد شد مجبوریت تامه وارد خواهد بود که وکلای ملت باقتضای وظایفی که دیانتاً و وجداناً با شهادت خداوند و توسط قران مجید برعهده گرفته اند عدم امکان تحمل خود را بفشار فوق العاده مسئولیت یک ملت بموکلین خود اعلام نمایند والسلام علی من اتبع الهدی)) این لایحه بقلم مستشارالدوله وکیل آذربایجان نوشته شده روز یکشنبه در مجلس خوانده میشود و از شاه وقت میخواهند هیئتی از وکلاء با این لایحه شرفیاب گردند در دادن وقت یکروز تأخیر میشود و روز دوشنبه قرار است اطلاع بدهند وکلاء شرفیاب گردند)).

صفحه های ٣٠٥ و ٣٠٦ (جلد دوم):

((جواب شاه [برای] هیئت رئیسه مجلس خوانده میشود و میبینند جواب مطالب لایحه مجلس نیست بلکه گله گذاریست و باز یادآوری وقایع گذشته که در فلان قضیه چه کردید و در فلان قضیه من چه کردم و اغلب دلتنگی از اقدامات ملیون است در مجازات اشرار و مقصرین و کوتاهی کردن در مجازات مرتکبین بمب – هیئت رئیسه صلاح نمیبیند این جواب اشاعه شود و اشاعه نمیشود روز بعد هم صنیع الدوله میآید و کاغذ را پس گرفته نمیگذارد در مجلس بماند و منتشر نشده شب یکشنبه بیست و یکم وزراء آمده عنوان میکنند که شاه سه مطلب میخواهد که اگر مجلس همراهی میکند کار اصلاح میشود:
اول آنکه اقتدارات شاه مانند اقتدارات امپراطور آلمان باشد.
دوم آنکه حق داشته باشد همه وقت ده هزار قشون در طهران نگهدارد.
سوم آنکه اختیارات تام در کار قشون داشته باشد وزیر جنگ نزد شاه مسئول باشد.
[5]

از این سه خواهش معلوم میشود که در خواهش اول میخواهد اختیاراتی بیش از آنچه در قانون اساسی برای او معین شده دارا گردد و در خواهش دوم چون عنوان نظام ملی که پیش آمده و یکعده از جوانان مملکت تحت سلاح رفته اند آرام او را قطع کرده است میخواهد در مقابل آنها یک ده هزار قشون برای حفظ خود داشته باشد چنانکه خواهش سیم ناشی از همین خیال است و شاید خواهش دوم بتحریک روسها باشد که باین بهانه بر عدۀ قزاق خود بیفزایند بالجمله مجلس هیچیک از این سه خواهش را نمپذیرد چونکه همه مخالف قانون اساسی است و جواب منفی میدهد و رشتۀ رابطه صوری مجلس با شاه گسسته میشود وزراء مأیوس از اصلاح مراجعت میکنند)).

[در روز سوم تیر ماه ١٢٨٧، محمد علیشاه که مقاومت قانونی مشروطه خواهان را ملاحظه می کند، دست به کودتای غیر قانونی سوم تیر می زند و مشروطه خواهان را بخاک و خون می کشد و برای همیشه نامی ننگین از خود در تاریخ به جای می گذارد.]

صفحه های ٣٥٥ و ٣٥٦ (جلد دوم):

((محمد علیشاه در روز بیست و سوم جمادی الاولی ١٣٢٦ از یکطرف سرباز و قزاق و توپ و تفنگ بمجلس فرستاده از طرف دیگر اسباب فرار خود را از وسائل نقلیه مختلف حتی اسب سواری زین کرده در جانب شمالی باغشاه نگاهداشته ملتزمین رکاب خود را حاضر کرده است که اگر قشون او از ملیون شکست خوردند فرار نماید
[6] بدیهی است اینحالت انتظار و اضطراب بیش از دو سه ساعت نیست که معلوم میشود استعداد جنگی ملیون بسیار کم است و غلبه با قشون دولت خواهد بود در اینوقت شاه امیر بهادر جنگ و شاپشال و اشخاصی را که بظاهر از دربار دور شده بودند بدربار میطلبد و قتله فریدون [آزادیخواه زرتشتی] را آزاد میکند و محبوسین سیاسی عدلیه و نظمیه را که بامر مجلس محبوس شده اند رها مینماید و امیر بهادر را سپهسالار میکند و مشیرالسطنه بریاست وزراء بنام وزیر اعظم باقی میماند میرزا محمد علیخان علاءالسطنه وزیر خارجه و بعضی از وزرای مشروطه خواه را هم که از آنها اطمینان دارد بکارهای خود باقی نگاه میدارد و سعدالدوله مشیر و مشار همه چیز دربار است)).

((محمد علیشاه قاجار جوان مغرور بیخبر از اوضاع روزگار بعد از غالب شدن بر مشتی رعیت بینوای خود و پس از خراب کردن مجلس شورایملی و درهم پیچیدن بساط مشروطیت خود را پادشاه مستقل و مالک الرقاب ایران میداند و اطرافیان نادان یا مغرض و خود خواه و کج سلیقۀ او بحدی او را ستایش میکنند که مانند اسبهای سرکش باد در دماغش افتاده خود را کاملاً بر مرکب آرزوهای خویش سوار دیده چشمش بواسطه غرور موفور یک قدم پیش رو یا عقب سرش را مشاهده نمینماید)).

صفحه های ٣٥٦ تا ٣٥٧ (جلد دوم):

((محمد علیشاه بعد از خراب کردن مجلس در باغشاه میماند آنجا عمارت میسازد و بواسطه خوش یمنی که برای او داشته آنجا را محل اقامت خود قرار میدهد و بعد از استقرار بر اریکه سلطنت استبدادی روزی همانجا بسلام عام مینشیند سلام باغشاه که مکان آن را با فرش و قالیچه زینت نموده و مانند بارگاهی است که در مجالس تعزیه خوانی برای یزید درست میکنند خود روی صندلی که آنرا بروی تخت بلندی گذارده اند مینشیند وزراء و امراء دو طرف میایستند و بریگاد قزاق بریاست پلکنیک لیاخوف صف میکشد در حالیکه محمد حسن میرزا پسر دوم شاه لباس قزاقی در برکرده جزء قزاقان ایستاده است ازین مجلس روحیات شاه و درباریان او برای کسانیکه دارای نظر دقیق باشند هویدا است و از همینجا حال رجال مستبد را که در چنگال قانون و مشروطه گرفتار بودند و اکنون بال و پر گشوده اند میتوان یافت مخصوصاً قسمت روحانیان مخالف روحانیان مشروطه خواه که شیخ نوری
[7] طبعاً در رأس آنها قرار گرفته است شیخ نوری که در کشمکش با رقیب خود آقا سید عبدالله بهبهانی مقهور شده در گوشۀ خانه نشسته بود از روز بیست وسیم جمادی الاولی از خانه در آمده میدان ریاست شرعی را برای خود بیرقیب دیده خود را شخص اول روحانیان ایران میداند و اوضاع را کاملاً بر وفق مراد خویش مشاهده میکند کلمه اش در شاه و درباریان نافذ حکمش مطاع و رأیش در نزد شاه متبع میباشد شیخ نوری کمتر روزی است که با شاه خلوت نکرده شاه را مساعدت فکری نکند ولی بدیهی است شیخ نوری با وجود معرفی شدن بهمدستی با شاه در خرابی مجلس و برهمزدن مشروطه و قتل و غارت مردم دیگر نمیتواند جنبۀ تقدس و روحانیت و مورد توجه خاص و عام بودن را حفظ نماید زیرا که آن جنبۀ تقدس و روحانیت و مورد توجه خاص و عام بودن را هم حفظ نماید زیرا که آن جنبه طبعاً از میان رفته است شیخ نوری بعد از تبعید آقای سید عبدالله و خرابی مجلس و برهمخوردن بساط مشروطه چون شخص زیرک و حساسی است حس میکند که آمد و رفت مردم نزد او فقط از ترس دولت استبدادی و برای توسط از این و از آنست والا مردم نوعاً از او متنفر شده مقام قدس روحانیتی برای او باقی نمانده است)).

[ملایان در ایران امروز نیز سالهاست ((مقام قدس روحانیت)) خود را در جامعه از دست داده اند، زیرا که دیگر روحانی نیستند. ازهمان بدو انقلاب ٥٧، ملایان دو دستی به قدرت دنیایی چسبیده و آنرا انحصار خود کرده اند و بوسیله خود و اعوان و انصارشان به خزانه مملکت دستبرد می زنند. آنها به جای آنکه روح مردم را بپرورند، جان آزادیخواهان را می گیرند و داشتن زندگی معمولی و شاد را بر مردم تلخ و تنگ کرده اند. امروزه، اکثریت وسیع مردم ایران از ملایان بی زارند.]


١) نویسنده و پژوهشگر نامدار، آقای ایرج پزشکزاد، در کتاب ((انقلاب مشروطیت ایران، نشر البرز، آلمان، ١٣٨٥ )) توضیح مستند و مستدل می دهد که چرا کلمه ((قوانین)) به اشتباه به جای کلمه درست ((فرامین)) بوسیله مشروطه خواهان و مورخان استفاده شده است. این کتاب کوتاه ولی پربار گنجینه ای است برای دریافت دانش بیشتر در زمینه مشروطیت وپی بردن به اهمیت بی نظیر آن.
٢) منظور یکسان کردن این دو شخصیت تاریخی نیست. منظور تلقی مشروطه خواهان صدر مشروطیت و دولت ملی مصدق از عدم برخورداری پادشاه از حق نصب و عزل نخست وزیر و وزرا بدون اخذ رأی تمایل و یا رأی عدم اعتماد مجلس است. در حکومت مشروطه، پادشاه دارای چنین حقی نیست.
٣) اصل نهم: افراد مردم از حیث جان و مال و مسکن و شرف محفوظ و مصون از هر نوع تعرض هستند و متعرض احدی نمی توان شد مگر به حکم و ترتیبی که قوانین مملکت معین می نماید.
اصل دهم: غیر از مواقع ارتکاب جنحه و جنایات و تقصیرات عمده، هیچ کس را نمی توان فوراً دستگیر نمود، مگر به حکم کتبی رئیس محکمۀ عدلیه بر طبق قانون و در آن صورت نیز باید گناه مقصر فوراً یا منتها در ظرف بیست و چهار ساعت به او اعلام و اشعار شود.
اصل دوازدهم: حکم و اجرای هیچ مجازاتی نمی شود مگر به موجب قانون.
اصل چهاردهم: هیچ یک از ایرانیان را نمی توان نفی بلد یا منع از اقامت در محلی یا مجبور به اقامت محل معینی نمود، مگر در مواردی که قانون تصریح می کند.
اصل بیست و سوم: افشاء یا توقیف مخابرات تلگرافی بدون اجازۀ صاحب تلگراف ممنوع است، مگر درمواردی که قانون معین می کند.

٤) دکتر محمد مصدق عین این استدلال (در این پارگراف) را هنگام ارایه دفاعیه در دادگاه نظامی در توصیف مشروطیت و مردود شمردن فرمان عزل – که از قرار سفید مهر بوده است – بیان می کند.
٥) خواسته های دو و سه (یعنی فرماندهی کل قوا) همانی هستند که سبب اختلاف میان شاه و مصدق و قیام سی تیر١٣٣١ شد.
٦) محمد رضا شاه پهلوی نیز دربیست و پنج مرداد ١٣٣٢ در رامسر آماده فرار- در صورت شکست طرح اول کودتا - به بغداد بود که چنین نیز شد.
٧) خوانندگان گرامی نیک می دانند که شیخ نوری سلف آیت الله کاشانی و آیت الله خمینی است. کاشانی عین خیانتکاری شیخ نوری را در مورد مصدق مرتکب شد و خمینی با خونخواری بی مانندی با خیانت به آرمان های ملت ایران، حکومت مشروعه شیخ نوری را برپا کرد و مراتب کمال شرم و شارلاتانی است که پیروانش از آقای خاتمی و عبدالله نوری و سعید حجاریان گرفته تا دیگران در پی احیای این مرد بعنوان شخص معتقد به رأی و نظر مردم هستند!

Tuesday, August 19, 2008

فعالان حقوق بشر به پیش-حمیدرضا خادم




چندی پیش خبری در خبرگزاری ها به نقل از سخنگوی قوه قضاییه منتشر گردید که به باور من یکی از بزرگترین و پرافتخارترین پیروزی های چند سال اخیر فعالان مدنی و حقوق بشری در برابر حاکمیت مستبد دینی و ناقض حقوق بشر، در ایران بود .

آقای جمشیدی سخنگوی قوه قضاییه در نشست خبری خود با اشاره به دو مورد عفو و همچنین چند مورد تخفیف مجازات سنگسار گفت :

این حکم در مورد تمام کسانی که به آنها صادر شده ، موقوف الاجراست .

در چند سال اخیر که فعالان مدنی، سیاسی و حقوق بشری بصورت مجزا ، اما با هدفی مشترک و مشخص در ایران و حتی در خارج از ایران اقدام به تشکیل نهادهای حقوق بشری و فعالیت گسترده و بدون توقف در اطلاع رسانی و اعتراض به حاکمیت جمهوری اسلامی ، در جهت جلوگیری از نقض حقوق بشر و رفع فشار بیشتر بر ملت ایران بخصوص فعالان سیاسی ، مدنی ، دانشجویی ، صنفی و زنان نمودند . حاکمان برقدرت نشسته جمهوری اسلامی که دائما در خفا و آشکار ، اقدام به شکنجه ، شلاق ، اعدام و ده ها مورد نقض حقوق شهروندی افراد می نمودند در اغلب آن که اطلاع رسانی و اعتراض به شکلی گسترده توسط این نهادها صورت گرفت ناگزیر به عقب نشینی شدند و اگر نگاهی به آمار و مدت زمان زندان در ایران بیاندازیم به شکل غیر قابل تصوری این زمان کاهش یافته است .

کسانی که از ابتدای انقلاب حتی تا انتهای دهه هفتاد توسط حاکمیت و با اتهام های مختلف بازداشت می شدند اغلب در بی خبری به حبس های طولانی ، مجازات های سنگین و اعدام محکوم می شدند ، اما فشار این نهادها در چند سال اخیر باعث گردیده که طول زندان و بازداشت به شکل چشم گیری کاهش یافته ، اعدام سیاسی به حداقل ممکن رسیده و حاکمیت به واسطه این فشارها که با بیانیه ها و حمایت های نهادهای بین المللی بر قدرت آن افزوده می شود ناگزیر گشته برای این افراد تنها پرونده سازی نموده و بازداشتهایی که هیچگاه تمامی ندارد ، اغلب در کمتر از دو ماه با قرار وثیقه و کفالت به پایان برسد . هر چند آثار مخرب و کوبنده همین چند ماه و حجم پرونده و اتهامات سنگین و بی اساس در موارد اندکی این افراد را منفعل می سازد ولی آزاد شدن ظاهری آنان از بند و حبس ، خود گامی بزرگ است و نشانه عقب نشینی حاکمیت در برابر این فشارهاست .

با توجه به اینکه قوانین حاکم در ایران اغلب برگرفته از فقه اسلامی می باشد و لازم الاجراست ، توقف حکم سنگسار نیز می تواند بیانگر شدت تاثیر اعتراضات و فعالیت های نهادهای مدنی و حقوق بشری باشد .

در شهریور ماه 1360 زمانی که جبهه ملی ایران به حکم اعدام و لایحه قصاص اعتراض نمود آیت الله خمینی طی سخنانی ، برای اولین بار در تاریخ ایران گروهی را مرتد خواند و بواسطه این سخنرانی تمامی اعضای جبهه ملی ایران بازداشت و تحت شکنجه شدید قرار گرفتند . شادروان دکتر اردلان از رهبران جبهه ملی ایران در آن زمان در بیان آن لحظات می گفت : فضایی در ایران حاکم بود که پس اعلام ارتداد جبهه ملی و بازداشت اعضای آن ، زندانبانان و بازجویان ما را با چشمانی بسته و بوسیله اسلحه به سلول هدایت می کردند تا تماس بدنی با ما نداشته باشند !

به باور من اگر در آن زمان تظاهرات چند صد هزار نفری جبهه ملی ایران با وجود همین فضای دینی و انقلابی فراگیر می شد و تمام مردم و احزاب سیاسی از این موضع پشتیبانی می کردند در طول این سه دهه ایران هرگز شاهد اعدام های سیاسی و کشتار دسته جمعی هموطنان نبود . همانهایی که امروز عملکرد جبهه ملی ایران را در اوایل انقلاب به نقد می کشند در آن زمان یا سکوت کرده و یا به پشتیبانی از روحانیون برخواستند .

امروز حاکمان جمهوری اسلامی که به صورتی کاملا مشهود گرفتار بحران اقتدار و سلطه بر ملت ایران شده اند که برای نمایش قدرت با تبلیغات گسترده ، جوانان این کشور را بازداشت نموده و با اتهامایی با عنوان اراذل که در هیچ جای قانون اساسی این رژیم وجود ندارد و یا با اتهام های واهی و غیر مستند ، اقدام به اعدام های دسته جمعی نموده تا نگاه ها را گمراه و سرپوشی بر بحران اقتدار خود گذارد .

اعدام کودکان زیر هجده سال که ناقض تعهدات بین المللی جمهوری اسلامی است همچنان ادامه دارد و ایران در صدر اعدام کودکان در جهان می باشد .

همچنان نیز بازداشت دانشجویان ، زنان و فعالان سیاسی و مدنی ادامه دارد ولی با شرایطی که اینک با تلاش فعالان حقوق بشری بوجود آمده است و تاثیر بسیار مثبت آنرا در عقب نشینی حاکمان مستبد و تمامیت خواه جمهوری اسلامی می بینیم ، ضروریست برای عقب راندن هرچه بیشتر آنان و رعایت حقوق بشر فعالان مدنی و حقوق بشری این بار با قدرت بیشتر با تشکیل کمپینی گسترده این حاکمان را تحت فشار قرار داده تا بواسطه آن و فشار نهادهای بین المللی دیگر شاهد چنین رفتارهای قرون وسطایی در ایران نباشیم .


Sunday, August 17, 2008

کودتای 28 امرداد : پایان مشروطه – زمینه ای بر رشد مشروعه

حمله روحانیون و اوباش به منزل دکتر مصدق


آیت الله بروجردی : ...امید است که ورود مسعود اعلیحضرت به ایران مبارک و موجب اصلاح مقاسد دینیه و عظمت اسلام و آسایش مسلمین باشد. سوم شهریور 1332

آیت الله بهبهانی : از خداوند سلامتی وجود مبارک و بقای سلطنت عظمی اسلامی را خواهانم ... . اول شهریور 1332

کودتای بیست و هشت امرداد 1332 نقطهّ عطفی در تاریخ معاصر میهن بلاخیزمان ایران می باشد. کودتایی که بنیان مشروطه را متزلزل ، روند دمکراسی را متوقف و زمینه ساز قدرت گیری و پیروزی مشروعه خواهان در برهه ای از زمان شد که حکومت برآمده از کودتا با تمام ابهت و پیشرفت های ظاهری اش توان حکومت کردن را از دست داده بود و ملتی که آرزوهای خود را بر اثر توطئه ای جهانی و با همدستی عمال داخلی آنها در یک بعد از ظهر تابستانی نقش بر آب دیده بود ، خسته از سرکوب و استبداد به امید طلوع آزادی و دمکراسی به پا خاسته بود.

درباره نقش قدرت های استعماری ، دربار فاسد و حزب وابسته توده ، هر بار که در مورد این رویداد نامیمون و تاثیرگذار سخن به میان می آید گفته و نگاشته شده که هریک چگونه در دشمنی با دولت ملی دکتر مصدق و خواستهای بر حق ملت ایران کوشیدند؛ اما کمتر از نقش روحانیون در این کودتا صحبت به میان می آید .تا جائیکه پس از پیروزی مشروعه خواهان در انقلاب 57 ، آنان نه تنها خود مدعی شده و از این حربه برای ضربه زدن به اپوزیسیون و تفرقه اندازی بین آنها استفاده می کنند ، بلکه تسخیر سفارت آمریکا و غرب ستیزی خود را با آن توجیه می کنند.

روحانیونی که حکم جهادشان در جریان جنگ های ایران و روسیه باعث از دست رفتن بخشهایی از مام میهن گشت ، در عصر مشروطه و پس از آن با تمامی دستاوردهای نوین به مخالفت بر خاستند ، با جمهوری خواهی رضا خان مخالفت کردند ، احمد کسروی را در کاخ دادگستری به قتل رساندند، در دوره 27 ماهه حکومت ملی دکتر مصدق هم از هیچ تلاش ضد میهنی و ارتجاعی روگردان نبودند.

تهدید به قتل دکتر مصدق ، ترور نا فرجام دکتر حسین فاطمی ، مخالفت با اعطای حق رای به زنان در اصلاح قانون انتخابات در سال 31 ، شرکت در توطئه 9 اسفند و سر انجام شرکت فعالانه در کودتای 28 امرداد گوشه ای از خدمات شایان روحانیت به بیگانگان و دست نشاندگان داخلی آنها و خیانت به ملت و منافع ملی ایران می باشد .

امروز نیز با کمال تاسف همان مشروعه خواهان و فدائیان اسلام بر کشور ماحکم می رانند وبشکل دیگری منافع ملی ما را تاراج می کنند ، با سیاست های نا بخردانه و تنش زای خود ایران را درگیر تحریم های همه جانبه بین المللی کرده اند و با سخنان و گفتار تحریک آمیز خود کشوررا بسوی جنگ و یک فاجعه عظیم سوق می دهند.

اما ملت بزرگ ایران به ژاژخواهی های کار بدستان اسلامی وقعی نمی نهد و با پشتوانه درخشان و غنی خود برای کسب آزادی ، استقرار حاکمیت ملی ، جدایی دین از دولت و دفاع از تمامیت ارضی ایران به مبارزات همه جانبه ادامه می دهد و تا دستیابی به آرزوهای تاریخی و حقوق بر حق خود از پای نخواهد نشست.

پاینده ایران

جبهه ملی ایران- آلمان

امرداد 1387

www.jmiran.de




Thursday, August 14, 2008

پتیشن اعتراضی به اشپيگل و ديلی تلگراف برای جعل در تاريخ ايران

Please read, sign and forward to others if you agree

...thanks



Boycott SPIEGEL and ENGLISH DAILY TELEGRAPH

لطفا امضا کنيد


http://www.petitiononline.com/achat60/petition.html









سیاست های خشن و دور از تمدن و فرهنگ ایرانی به قدرت نشستگان، چنان فضائی علیه ایران و ایرانی بوجود آورده که هر چه به این فرهنگ و تمدن وابستگی دارد، مورد خشم و هجوم بیگانگان قرار گرفته است.

متاسفانه در روزهای گذشته شاهد توهین غیرمنصفانه ی هفته نامه ی آلمانی اشپیگل به بزرگترین فرمانروای تاریخ ایران و بلکه جهان، و منجی و نماد آزادی – کوروش بزرگ – بوده ایم که به سزاوار او را باید پدر حقوق بشر نامید.

ما ایراندوستان ضمن محکوم کردن این عمل به دور از خرد اشپیگل، بیان می کنیم که تازش به فرهنگ و تمدن ایرانی، تازش به فرهنگ و تمدن بشری است و آنانی که خود را متمدن می نامند، نباید به چنین تحریف های تاریخی متوسل شوند. از اسفناکتر آنکه در درون کشور ما هم گروهی از قدرت بدستان، خود بزرگترین آسیب ها را به فرهنگ و تمدن ایرانی و به چهره ی ایرانیان در نزد جهانیان زده اند. در این سال ها ما شاهد روزی نبوده ایم که در آن خبر ناگواری از تخریب آثار مادی و معنوی ایرانیان به گوش نرسد.

ما امضاکنندگان این بیانیه ضمن محکوم کردن هر دوی این حرکت ها، از قدرتمداران می خواهیم از کارهائی که منجر به آسیب زدن به هویت ایرانیان شود، بپرهیزند و به فرهنگ دوستان جهان اعلام می کنیم که اعمال این کاربدستان را به حساب مردم و تاریخ پربار ایرانیان نگذارند و با ملتی که در طول تاریخ خدمات شایانی به تمدن و فرهنگ بشری کرده است، عناد نورزند. به باور ما اینگونه کارها نهایت بی خردی و فرهنگ ستیزی نزد افکار عمومی جهانیان و نسل های آینده خواهد بود.

ادیب برومند، الاهه امیرانتظام، مهندس عباس امیرانتظام، بانو دکتر لقا اردلان، بانو فرشید افشار، ابوالقاسم آخته، دکتر داود هرمیداس باوند، مهندس مرتضی بدیعی، دکتر جهانشاه برومند، تیرداد بنکدار، دکتر چنگیز پهلوان، بانو گیتی پورفاضل، ابوالحسن پازوکی، سرهنگ بازنشسته نصرالله توکلی، بیژن جانفشان، عیسی خان حاتمی، دکتر علی حاج قاسمعلی، علی حیدری، مهندس حمیدرضا خادم، دکتر پرویز دبیری، جمال درودی، مهندس آرش رحمانی، بهرام رحمانی وحید، دکتر علی رشیدی، دکتر محسن رهامی، مهندس اشکان رضوی، مهندس کورش زعیم، دکتر احمد ساعی، بانو توران شهریاری، مهندس مجید ضیایی، یوسف فلاح، دکتر محسن فرشاد، سرلشکر بازنشسته ناصر فربد، دکتر باقر قدیری اصلی، دکتر علیقلی محمودی بختیاری، هرمز ممیزی. دکتر محمد ملکی، مهندس حمیدرضا مسیبیان، مهندس علی اکبر معین فر، بانو پریچهر مبشری، دکترعلی اکبر نقی پور، دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی، مهندس حبیب یکتا

Friday, August 8, 2008

تقاضای ياری از مردمان جهان برای نجات پاسارگاد





رفتارهای غير مسئولانه، غير منطقی و ناعادلانه جمهوری اسلامی ايران نه تنها بدترين مشکلات و مصيبت ها را برای مردمان ايران بوجود آورده بلکه دولت ها و متاسفانه برخی از مردمان جهان را نيز به اين فکر انداخته که ما مردمانی خشن و ماجراجو هستيم. و به نظر می آيد همين برداشت سبب شده که به طور مستقيم و غير مستقيم منافع حقوقی و فرهنگي ما، به عنوان بخشی از مردمان کره خاک، که بر اساس قوانين بين المللی بايد مورد توجه موسسات بين المللی باشد مورد بی توجهی قرار گرفته است.

يکی از رفتارهای غيرمسئولانه دولت ايران بی توجهی و يا تخريب های عمدی بخشی از محوطه های باستانی و يا بناهايي است که متعلق به قبل از اسلام يا متعلق به مذاهب ديگر است.

در چهار سال گذشته ما، بخشی از مردمان فرهنگدوست در سراسر جهان، و بر اساس بيانيه حقوق بشر، و کنوانسيون 1972 حفظ آثار ملی و جهانی، در «کميته ی بين المللی نجات پاسارگاد» گرد آمده ايم و با انجمن ها و گروه های همراه يا وابسته به آن در خارج و داخل ايران برای نجات اين ميراث های ملی و بشری تلاش کرده ايم. ما بارها و بارها نامه هايي به سازمان های حقوق بشر، و سازمان يونسکو، نوشته ايم و با عکس ها و مدارکی مستند و کارشناسانه آن ها را در جريان ويرانی های هر روز فزاينده قرار داده ايم.

مهمترين اين ويرانی مربوط است به آرامگاه کورش بزرگ است ـ رهبری سياسی که در راستای برابری حقوقی مردمان و صلح ميان آن ها تلاش می کرد. کسی که به تصديق و نظر اکثر باستانشناسان و تاريخ دانان جهان به عنوان اولين گوينده حقوق بشر در 2500 سال پيش شناخته شده است.

آنچه آرامگاه کورش را تهديد می کند از جانب سدی به نام سيوند است که در نزديکی اين محل ساخته شده و از طريق بالا بردن رطوبت هوا و سطح آب های زيرزمينی اين اثر را به سوی ويرانی می راند.

اما متاسفانه نه تنها دولت و سازمان ميراث فرهنگي ايران تا اين لحظه هيچ واکنشی جز لجبازی انجام نداده بلکه يونسکو نيز در اين مورد سکوت کرده است. در عين حال و همزمان با بخشی از حکومت ايران که سعی دارد کورش را، به عنوان نشانه ای از فرهنگ قبل از اسلام ايران رد کند، دو نشريه اروپايي نيز دست به انتشار مقالاتی عليه کورش بزرگ زده اند که پاسخ آن ها به طور مستند و تاريخی و بوسيله افرادی متخصص داده شده است.

در واقع آن چه که ما اکنون برای نجات آن تلاش می کنيم چيزی نيست جز يک فرهنگ خردمدار که از سلطه جويي و جنگ و خشونت و تبعيض به دور است و خواستی انسانی است برای زيستنی متمدنانه، و توام با آشتی و مهر با مردمان سراسر جهان، و بر کنار از هر نوع تبعيض مذهبی يا عقيدتی.

اما اکنون، آن گونه که کارشناسان و مهندسين خبر می دهند و آن چنان که از خبرها و عکس های موجود برمی آيد آرامگاه يکی از مهم ترين پايه گذاران اين فرهنگ متمدن، يعنی کورش بزرگ، در خطری جدی و عمدی ناشی از فرو رفتن در آب است.

خانم ها، آقايان، ما برای نجات اين منطقه که جزو ميراث جهانی، و در واقع جزو ميراث همه ی مردمان جهان است، از شما ياری می طلبيم و می خواهيم که از يونسکو و ديگر سازمان های مربوط به آثار باستانی در کشور محل اقامت خود بخواهید که برای حفظ اين اثر مهم بشری همراه ما باشند و نگذارند که به دليل غرض های سياسی تبعيض آلود ماجرای تخريب مجسمه بودا به دست طالبان يک بار ديگر و اين بار در کشور ما اتفاق بيفتد.


با مهر و احترام

شکوه ميرزادگي

از سوی کميته بين المللی نجات پاسارگاد

هفتم اگوست 2008

www.savepasargad.com



Asking for help from the people of the world to save Pasargad

The irresponsible, irrational and unjust behavior of Islamic regime of Iran not only has brought about the worst problems and calamities to the Iranian people, but has also caused some other states and nations to believe that Iranians are a violent and adventurous people. It seems that this very notion is – both directly and indirectly - the root of ignoring Iranians’ cultural and legal interests that, according to international laws, deserve to be protected by international institutions.

One of the irresponsible actions of the Islamic regime is its ignoring the intentional plight of archeological sites and monuments that either belong to the pre-Islamic period of Iranian history or are related to religions other than Islam.

Upon the provisions of Human Rights Charter and the 1972 Convention for preservation of national and world heritage, we - a group of people interested in the cultural heritage of the world - have gathered together in the International Committee to Save the Archeological Sites of the Pasargad Plains, and with the collaboration of numerous interested groups and societies both inside and outside of Iran, are endeavoring to salvage some of humanity’s cultural heritage. In several occasions we have written to Human Rights institutions, as well as the UNESCO, documenting our claims with pictures and reports prepared by specialists and experts, while explaining the ever-increasing pace of this destructive trend in Iran.

The most important endangered Iranian monument and site is the mausoleum of Cyrus the Great who, all through the history, has been considered as an important world political leader who championed the equality of people in the eye of the law and the prevalence of peace amongst the nations. He is the first one who, according to the accounts of the majority of the world archeologists and historians, declared and sanctified what we label today as Human Rights, 2500 years ago.

The threat to his mausoleum comes from a dam – called Sivand – that has been constructed in the vicinity of this archeological site and is ruining it through elevating the humidity as well as the sub-terrain waters.

Unfortunately, it is not only the Islamic regime that has ignored all the warnings and has actually intensified the operation of the dam. UNESCO has also chosen to be silent in the face of this imminent danger.

The physical destruction of this monument has now been coincided with an orchestrated attack by the Islamic regime against Cyrus himself – an attack that is now being intensified by the articles written and published by two European periodicals. Although such biased articles have received due response from historians and experts, it is obvious that this two-tongued attacks are aiming the most revered and proud moment of Iranian pre-Islamic history that represents a rational and humane culture, far from atrocities of the ancient world and searching for world peace, harmony and co-existence of humans, regardless of their races or religious affiliations.

We have now actually entered a critical phase, when the reports of experts and engineers, as well as the pictures taken from Cyrus’s resting place vividly manifest the immediacy and seriousness of the dangers foreseen since long time ago by all interested parties.

Ladies and gentlemen!

We are seeking your help to salvage an ancient site that is registered by international authorities as a part of human heritage. We need the help of every one of you to put pressure on your local branches of UNESCO and other institutions responsible for the preservation of human heritage, asking them to act upon their assumed responsibilities and do not let political intentions hinder their efforts to stop yet another destruction of ancient treasures just like what Taliban of Afghanistan did to the Buddha’s statutes.


With thanks and anticipation

On behalf of ICSP

Shokooh Mirzadegi

August 07, 2008

www.savepasargad.com


هشدار گروه کارشناسی کمیته بین المللی نجات پاسارگاد

خطر سست شدن بستر و همچنین سنگهای پی در پاسارگاد کاملا جدی می باشد

مدت هاست بخش هایی از نهادهای قدرت بدون اندکی ملاحظه و دلسوزی کمر به نابودی، میراث به یادگار مانده از تاریخ و تمدن با شکوه این مرز پر گوهر، بسته اند و نمادهای عظمت و بزرگی این کشور را که برای ایران و ایرانیان مایه افتخار و مباهات است يکی پس از ديگری می بخشند، می فروشند و يا به شکلی عمدی به ويرانی می کشانند.

به غیر از آثار باستانی که دائما و بدون توقف ، سالهاست به صورت برنامه ریزی شده ای سر از موزه ها و کلکسیون های دولتی و خصوصی خارج از کشور در می آورند ، بناهای تاریخی نیز یک به یک در حال تخریب و نابودی می باشند ، سد باستانی جره رامهرمز ، کتیبه های مدفون شده در زیر سدهای کارون 3 و 4 ، هرمز اردشیر ، کتیبه خلیج فارس در جزیر خارک ، پاسارگاد در سد سیوند و ... آثار ديگری که یا با عدم توجه مسئولان و یا به بهانه توسعه در حال نابودی می باشند .

پروژه سد سیوند که از سالها پیش توسط مهندسین مشاور و پیمانکار دولتی وابسته به نهادهای نظامی آغاز شده تا به امروز و با وجود اعتراضات گسترده مردم و نهادهای غیر دولتی و مدنی در داخل و خارج از ايران همچنان ادامه دارد پروژه ای است کاملا زيان بخش. این سد عواقبی خطرناک و غیرقابل جبران برای پاسارگاد و آثار ديگر تاريخی و حتی طبيعی آن منطقه به همراه داشته است.

متاسفانه نه تنها احداث اين سد عملی کاملا غير فنی و غير کارشناسانه بوده بلکه به ساده ترين اصول سد سازی هم در اين مورد توجه نشده است. به طور مثال:

ـ در وقت ساختن یک سد به دلایل فنی ضرورت دارد که تمامی خروجی ها و منافذ در اطراف سد و مخزن که می تواند باعث خروج آب گردد با احداث دیوار و پرده آب بند مسدود شود . با وجود آبهای زیر سطحی و حرکت آن در مسیر و جهت رودخانه و شیب زمین ، احداث این دیوار و پرده آب بند سبب شده که سطح آبهای زیرزمینی بالا آمده و پی آرامگاه کورش بزرگ در پاسارگاد مستقیما در معرض آب قرار گیرد . این رخداد خطرناک می تواند فاجعه بسیار بزرگی را برای این اثر تاریخی و مهم ایجاد نماید چراکه با توجه به وجود آب در زیر سازه ای سنگی با ارتفاع چهارده متر و مساحت بیش از یکصدو شصت متر مربع می تواند بدلیل سست شدن زمین طبیعی در زیر مقبره کورش، باعث نشست آن و در نهایت فروریزی پاسارگاد گردد

ـ خطر دیگر، به دلیل آهکی بودن سنگ های بکار برده شده در بنای پاسارگاد و قرار گرفتن مستقیم آن در برابر آب می تواند به دلیل وجود پدیده کارست که سنگ های آهکی را سست و اسفنجی می نماید ، پی آنرا از بین برده و ساختمان پاسارگاد دچار ریزش و نابودی شود .

ـ این موضوع جدای از رطوبت حاصل از هوای منطقه و تاثیر آن بر سنگهای بنا می باشد که آن نیز به تنهایی و به دلیل احداث سد و بالا رفتن میزان رطوبت می تواند در طول زمان آثار مخرب فراوانی را با تشدید هوازدگی بر روی سنگ های بنا داشته باشد .

به اين ترتيب و با توجه به گزارش های دقیق کارشناسی که تا به حال انجام شده و همچنين عکسهای موجود در منطقه ، اعلام می کنيم که تراز آبهای زیر سطحی به یک متری سطح زمین رسیده و خطرات ذکر شده در خصوص سست شدن بستر و همچنین سنگهای پی در پاسارگاد کاملا جدی می باشد، لذا ضمن اعلام خطر ، وظيفه حرفه ای و ملی خود می دانيم که ضمن اطلاع به مردمان ايران صریحا هشدار دهيم که اگر مسئولين مربوطه هرچه سریعتر نسبت به برطرف کردن وضعیت موجود و تعطیلی سد و رفع خطر از آن منطقه اقدام نکنند به زودی شاهد فاجعه ای غير قابل جبران خواهيم بود که شرمساری آن متوجه مردمان با فرهنگ ايران نيز خواهد شد.


حميد خادم، مسئول گروه کارشناسی کمیته بین المللی نجات پاسارگاد



Sunday, August 3, 2008

خطوط پیوند و جدایی در همبستگی ملی





بدون وجود و گسترش احزاب و سازمانهای سیاسی که از حمایت مردم برخوردار باشند، به دست آوردن آزادی و رسیدن به مردم سالاری پایدار، ناممکن و بسیار دشوار است.

از آنجا که در شرایط کنونی ایران شکل گیری و گسترش سازمانیِ احزاب امکان پذیر نیست، در خارج از کشور نیز به دلیل پراکندگی جغرافیایی ایرانیان، شرایط گسترش سازمانی تشکل های سیاسی فراهم نیست. از این رو، آزادیخواهان با هر اندیشه سیاسی و وابستگی سازمانی راهی جز گردآمدن در یک همبستگی ملی – با گرایش های سیاسی گوناگون - ندارند.

ما در شرایط دشواری از تاریخ قرار داریم. از یک سو گرفتار دشمن داخلی و از سویی، رویارویی با دولت های قدرتمندی که ایران را محاصره کرده اند هستیم.

دشمن خانگی قدرت و درآمدهای سرشار نفت و گاز را در اختیار دارد و برای حفظ بقای خود و ادامه چپاول ثروت های مملکت، هر صدای مخالف را خاموش و هر حرکتِ آزادیخواهانه را سرکوب می کند.

قدرت های خارجی که از دور و نزدیک کشور ما را محاصره کرده اند نیز هر کدام در پی دست یابی به منافع اقتصادی و سیاسی کشورشان بوده و آنچه برایشان مهم نیست، منافع ملی و خواست های ملت ایران است.

در ادامه جنگ ماراتن میان قدرتهای خارجی با دشمن داخلی، این مردم ایران هستند که باید بار سنگین فقر و تنگدستی، گرانی و تورم لجام گسیخته و فساد تباه کنندة حاکمان غاصب را بدوش بکشند.

امید بستن به این که شاید قدرتهای بزرگ برای از میان برداشتن جمهوری اسلامی با هم به توافق برسند، همانگونه ساده لوحانه و دور از واقعیت است که دل بستن به اصلاحات از درون نظام توسّط کسانیکه 30 سال خون میهن دوستان و آزادیخواهان را ریخته و سرمایه های مملکت را غارت و مردم را به فقر، فلاکت و بدبختی کشانده اند.

در درازای تاریخ، نهضت های بزرگ سیاسی و اجتماعی را همواره گروه اندکی از اندیشه وران پدید آورده اند. با وجود آگاهی و تجربه های مردم ایران بویژه نسل جوان در سال های اخیر، برای سامان دادن به همبستگی ملی میزان دانش سیاسی، تجربه مبارزاتی و فداکاری روشنفکران و آزادیخواهان نقش اساسی و تعیین کننده دارد.

تعلّق قومی– وارانة آنچه تنی چند سرسپرده بیگانه عنوان می کنند – عامل جدایی نیست. در درازای تاریخ کهن سال مان، اقوام ایرانی همواره با سایر اقوامی که در اثر شکست های تاریخیِ دو سدة گذشته از سرزمین مادری بدور افتاده اند، در کنار و باتّفاقِ هم، تمدّن درخشان و فرهنگ پُربار ایرانی را پدید آورده اند.

سردمداران اسلامی نه تنها در رویارویی با تبلیغات شوم تجزیه طلبی و ادعای نادرست «ستم قوم پارس بر سایر اقوام ایرانی» سکوت اختیار کرده اند، بلکه امکان و شرایط لازم را نیز برای دامن زدن به این دورغ پردازی های تفرقه افکنانه فراهم می آورند.

آنها بر این باورند که با ایجاد اختلاف و دامن زدن به تفرقه و پراکندگی میان اقوام نه تنها امکان پدید آمدن همبستگی ملی کاهش می یابد، بلکه این تصوّر نادرست را نیز در اذهان پدید می آورند که سقوط جمهوری اسلامی ممکن است باعث تجزیة ایران گردد. در حالیکه با اطمینان می توان گفت که ایرانیان در هر شرایط دشواری با چنگ و دندان از تمامیّت ارضی میهن، پاسداری و حراست خواهند کرد. باید به آنان نیز که به حق نگران تجزیه ایران هستند یادآور شد که وجود نظام ولایت فقیه و ادامه تسلط استبداد مذهبی است که می تواند عامل تجزیة احتمالی کشور گردد. در یک نظام برخاسته از ارادة مردم که در آن امنیّت مالی و جانی مردم تضمین و آزادی های فردی و اجتماعی وجود داشته و مردم بر سرنوشت خود حاکم باشند با وجود دسیسه های بیگانگان خطر تجزیه امکان تحقّق نمی یابد.

در ایران آینده پس از تحقق آزادی و استقرار مردم سالاری، اقلیت های قومی و مذهبی نخواهیم داشت. ایران برای همة ایرانیان است و همة ایرانیان از حقوق شهروندیِ برابر خوردار خواهند بود. هدف از جدایی دین از حکومت نه به مفهوم از میان بردن آزادی ادیان، بلکه دور کردن دین و اساساً هر نوع ایدئولوژی از حوزه قدرت و حکومت است.

نهضت آزادیخواهی ایران که همواره بصورت بالقوه وجود داشته و در سال 56 حالت فعال و پویا به خودگرفت، هیچگاه در پی استقرار نظام دینی نبود. اگر خمینی توانست نهضت را از مسیر درست حرکت خود منحرف و به بیراهه بکشاند، نه به دلیل حقانیت ملی و آزادیخواهی او بلکه به علت تبلیغات گسترده رسانه های خبری جهان بود که پشت سر او قرار داشتند.

در سال 57 جنایت هایی که اکثریت آخوندها در گذشته بویژه در دوران سلسله قاجار تا زمان پیروزی انقلاب مشروطه مرتکب شده بودند، از حافظة تاریخی مردم دور شده بود، شرایط آنروز کشور و نارضایتی از عدم اجراء درست قانون اساسی و شعارهای تند خمینی، توده های مردم را متوجه او کرد و حمایت برخی از آزادیخواهان و خصوصاً ملی گرایان به او حقانیّت بخشید.

وظیفة رهبران آزادیخواه این بود که با توجه به تضاد و مبارزه میان مشروطه خواهان و مشروعه طلبان در نهضت مشروطیت و میان مصدق و کاشانی در نهضت ملی شدن صنعت نفت، در سایة اتحاد و همبستگی، هوشیارانه بکوشند تا مسیر مبارزة ملی و آزادیخواهانة ملت ایران از شعار اجرای قانون اساسی منحرف نگردد، نه آنکه به آسانی تسلیم شعار جمهوری اسلامی بشوند.

تفاوت دیدگاه های سیاسی، نگاه و نگرش به رویدادهای گذشته به ویژه تاریخ معاصر نیز نمی تواند و نباید عامل نفاق در یک همبستگی ملی باشد.

در فردای ایران، صاحبان اندیشه های متفاوت حق خواهند داشت تا دیدگاه های سیاسی و نگرش خود را از تاریخ داشته باشند. چرا که به قول معروف: «آنجا که همه یکسان فکر می کنند، آزادی وجود ندارد».

پافشاری بر باورهای سیاسی و بحث های خسته کننده پیرامون رویدادهای تاریخی و طرح نوع نظام آینده (که از حقوق مسلّم مردم بوده و طرح آن نه امروز که پس از رسیدن به آزادی است) از موانع بزرگ شکل گیری یک تشکل گُستردة ملی می باشد.

اما اصولی که باعث اتفاق و پیوند در همبستگی ملی است کدامند؟:

اعتقاد به آزادی و مخالفت با خودکامگی و استبداد.

آنان که قانون اساسی جمهوری اسلامی را پذیرا هستند و برای اجراء درست انتخابات در چهار چوب این نظام خواهان حضور نمایندگان سازمانهای بی طرف جهانی می شوند و آنان که در رابطة تنگاتنگ با جناح هایی از قدرت در حاکمیت اسلامی بوده و مردم را برای تمرین دمکراسی –آنهم در نظام استبدادی- دعوت به شرکت در انتخابات می کنند نمی توانند در یک نهضت یا همبستگی ملی شرکت داشته باشند.

افراد یا سازمان هایی نیز که در پیِ استقرار استبداد دیگری در ایران هستند، در نهضت آزایخواهی ملت ایران جایی نخواهند داشت.

بنابراین، هدف اتفاق باید بر اصول آزادی و حاکمیت مردم در چهارچوب تمامیت ارضی، اجرای اصول منشور حقوق بشر و جدایی دین و ایدئولوژی از حکومت، طرد استبداد مذهبیِ حاکم بر کشور در کلیّت آن و جلوگیری از تکرار استبداد زیر هر نام و هر شکل باشد.

با وجود آزادی و استقرار مردم سالاری است که استعدادها شکوفا می شود، فقر و بدبختی پایان می پذیرد و کشور از مدار بستة عقب ماندگی خارج شده و در جاده پیشرفت و ترقی قرار می گیرد.

بیاییم برای رسیدن به این خواستها، دست در دست کسانی بگذاریم که به مردم و پیشرفت ایران می اندیشند و بیش از اتکاء به حمایت بیگانه، به نیروی پایان ناپذیر قدرت ملی باور دارند.



هوشنگ کردستانی