ایران نوین

Thursday, July 5, 2012

قانون پيشنهادي براي پشتيباني از سرباز ايراني كورش زعيم

ما ملت كهن ايران و قومهاي كهني كه بافت ملي و تاريخي مردمان ما را ساخته اند، از ديرباز به علت موقعيت جغرافيايي خود، و نيز به اين دليل كه با كشاورزي و صنعت و شهرنشيني سرزمين خود را آباد و پيشرفته و ثروتمند كرده بوديم، پيوسته هدف تهاجم قومهاي بيابانگرد و غارتگر و خونريز بوديم. تاريخ ما آكنده از اين آسيب ها است، و همزمان آكنده از دلاوري ها، فداكاريها و جانبازيهاي سربازان و افسران ميهن پرستي است كه آرزوهاي دشمنان را بر باد مي دادند و در پيروزي و شكست ستايش تاريخ را جلب مي نمودند. ما سربازاني چون آريو برزن و پاپك خرمدين كم نداشته ايم، كه در رويارويي با دشمن پرشمار و بيرحم و زورگو سربلندانه جان خود را براي ميهن دادند و افتخار ابدي آفريدند. جنگ هشت ساله ارتشي قدرتمند عليه ما، كه پشتيباني دو ابرقدرت زمان و بيش از بيست كشور ديگر را هم داشت، نشان داد كه شكست دادن هوشمندي، دلاوري و از جان گذشتگي سرباز ايراني كار آساني نيست.
ما در درازناي تاريخ خود آنقدر دشواري داشته ايم و پيوسته مشغول دفع زنبوران و مارها و لاشخورها بوده ايم و فرصت نيافته ايم بيانديشيم كه او كيست كه هر بار ما را نجات مي دهد؟ او سرباز ايراني بوده، از فرزندان كورش بوده اند و نسل هاي آينده ملت ايران بوده اند.

ما ملت ايران فرزندان خود را دوست داريم و هرگز خواهان آسيب آنان كه نسل هاي اميد ميهن هستند نيستيم؛ ولي نيم كردار به از صد گفته و شعار است. ما بايد به سربازان ميهن ثابت كنيم كه پشتيبانشان هستيم، قدردان هستيم و آينده خودشان و خانواده شان بيمه خواهيم كرد. بنابراين، در حاليكه براي جلوگيري از تنش هاي بين المللي و پرهيز از جنگ، سياست كشور بايستي بر پايه دوستي، همكاري و همزيستي مسالمت آميز با حفظ احترام متقابل استوار گردد، دفاع از تماميت ارضي كشور و يكپارچگي ملت ايران و حفظ منافع ملي در سراسر جهان بر دوش رزمندگان دلاور ايراني و فداركاري ها و جانفشاني هاي آنان بوده و خواهد بود.

ما در طول تاريخ چند هزار ساله خود سربازان و سرداران برجسته زياد داشته ايم. از آريوبرزن و سورنا و رستم فرخزاد و فيروز و سنباد و مرداويج گرفته تا يعقوب رويگر و رييس علي دلواري و امامقلي خان و عباس ميرزا، ما قهرمان كم نداشته ايم، ولي براي آنان و خانواده هايشان چه كرده ايم؟ آنان كشور را در مقاطع گوناگون تاريخي نجات داده اند و ما حتا گورهايشان را هم نمي دانيم كجاست. ما آهنگ تغيير اين فرهنگ بي اعتنايي به قهرمانان ملي را داريم. ما نماد دلاوري، جنگاوري و فداكاري سرباز ايراني را آريوبرزن قهرمان تعيين مي كنيم، او كه همراه با خواهرش تا آخرين قطره جان جنگيد و در تاريخ جهان جاودانه شد.
همچنين به پاس خدمات سرباز ايراني در گذشته، كنون و آينده، و تاكيد بر اينكه ما هرگز او را فراموش نمي كنيم و هميشه نيازهاي او و خانواده اش را برآورده خواهيم كرد.


قانون پيشنهادي براي

پشتيباني از سرباز ايراني
دولت ايران به پاس فداكاري ها و پيشبازي از خطرهايي كه سرباز ايراني در راه دفاع از ميهن و نگهباني از تماميت ارضي، يكپارچگي ملت و منافع ملي با آنها رويارو مي شود؛ و براي تامين آرامش رواني و آسايش خانواده او، و نيز بزرگداشت خدمات او به كشور، قانون زير را بيدرنگ پس از تصويب به اجرا در خواهد آورد. اين قانون امر به ماسبق مي شود و شامل همه سربازان و افسراني است كه بر پايه مفاد اين قانون مشمول امتيارات مندرج خواهند شد.

ماده يك- رده بندي سربازان و افسران ارتش ايران:

سربازان و افسران ايران به چهار گروه زير رده بندي خواهند شد:
گروه 1.سربازان جنگ ديده: سربازان و افسراني هستند كه در يك جنگ ميهني شركت كرده باشند. جنگ ميهني شامل جنگهايي است كه براي دفاع از مرزهاي كشور، دفاع از يكپارچكي ملي و جنگ برونمرزي براي حفظ منافع ملي باشد.
گروه 2. سربازان شهيد: سربازان يا افسراني هستند كه در يك جنگ ميهني شركت كرده و جان خود را از دست داشته باشند. سربازان و افسراني كه در تمرين و آموزش نظامي، مانورها، يا تصادم هاي مربوط به نظاميگري در راستاي آماده سازي، كارپردازي يا خدمات پشت جبهه به شهادت مي رسند، جملگي سربازان شهيد بشمار مي آيند.
گروه 3. سربازان زخمي يا آسيب ديده جنگي: سربازان و افسراني هستند كه در هر كدام از شرايط تعريف شده در بالا زخمي يا آسيب خورده بشمار آيند.
گروه 4: سربازان و افسران نيروهاي زميني، هوايي، دريايي و همه رسته هاي ارتش ايران بي توجه به شرح وظايف و پيوسته يا ناپيوسته بودن دوره خدمت، كه در هيچ كدام از رده هاي عملياتي 1، 2 و 3، بشمار نيآيند.
توضيح: جنگهاي ميهني عبارتند از هر جنگ يا درگيري مسلحانه براي حفظ تماميت ارضي كشور، حفظ يكپارچگي ملت ايران، حفظ منافع ملي ايران در برونمرز، مبارزه با گروههاي تروريستي، مافيايي يا قاچاق، توسط نيروي هاي مسلح زميني، هوايي، دريايي، مرزباني، راهباني، انتظامي، هوانيروز، تكاوران، تفنگداران دريايي، پاسداران و، نيروهاي امنيتي. نيروهاي بسيج مردمي در صورتيكه در زمان دفاع ملي به خدمت فراخوانده شوند، مشمول گروه هاي 1، 2 و 3 خواهند شد.

ماده دو- امتيازهاي سرباز ايراني:

همه سربازان و افسران مشمول گروههاي 1، 2 و 3، در تمامي درازاي عمر خود، يا عمر خانواده درجه اول خود در صورت شهادت، از يكسد امتياز ويژه اجتماعي و اقتصادي برخوردار خواهند بود. فهرست كامل اين خدمات و امتيازات، از جمله امتيازهاي زير، جداگانه اعلام خواهد شد:
1- تحصيلات رايگان براي خود، همسر و فرزندان، تا پايان دوره دانشگاه، همراه با هزينه خوابگاه دانشگاهي و هزينه خريد كتابهاي درسي، رايانه و لوازم تحصيلي.
2- بيمه كامل دارو و درمان، جراحي، تخت بيمارستان، روانپزشگي و اجزاي مصنوعي تن و هرگونه پيوند قلب، كليه و هر عضو ديگر.
3- رفت و آمد رايگان با وسايل ترابري دولتي مانند مترو، اتوبوس و قطار و تخفيف 50% براي هواپيما.
4- بليت رايگان براي سينماها، تماشاخانه ها، كنسرت ها، موزه ها و سمينارها و كنفرانسهاي همگاني.
5- تضمين 50% تا 100% از وام هاي بانكي براي اجراي پروژه هاي اقتصادي بسته به مبلغ و كارشناسي پروژه.
6- تضمين 80% وام هاي خريد مسكن تا سقف 80% بهاي مسكن براي سرباز و همسر سرباز شهيد.
7- تضمين 80% وام خريد خودرو ايراني براي سرباز يا همسر سرباز شهيد.
8- هزينه كامل خانه سالمندان براي سرباز و همسر و 50% هزينه براي فرزندان.
9- هزينه خاكسپاري و گور رايگان براي سرباز و همسر، و 50% براي فرزندان. (سربازان شهيد جنگي در بخش ويژه گورستان شهرستان خود دفن خواهند شد.)
و امتيازهاي اجتماعي ديگر كه فهرست آن منتشر خواهد شد.

ماده سه- وراثت امتيازهاي سرباز ايراني:

امتيازهاي هر سرباز ايراني با شرايط زير قابل انتقال به نسل هاي پسين سرباز است:
1- سرباز و خانواده اول سرباز، 100 امتياز
2- نسل دوم سرباز (فرزندان سرباز و خانوداه اولشان) 50 امتياز از 100 امتياز يا 50% همه امتيازها.
3- نسل سوم (نوه هاي سرباز و خانواده اولشان) 20 امتياز از 100 امتياز يا 20% همه امتيازها.
4- نسل چهارم (نوه هاي فرزندان سرباز و خانواده اولشان) 10 امتياز از 100 امتياز يا 10% همه امتيازها.
نسل هاي پسين تا هر زمان كه بتوانند ثابت كنند از فرزندان يك سرباز يا افسر ايراني گروه هاي 1، 2 يا 3، هستند، 5 امتياز از مجموع 100 يا 5% همه امتيازها را دريافت خواهند كرد. اين قانون شامل همه سربازان ايراني در درازناي تاريخ نوشتاري ايران خواهد بود.
از گروه 4، فقط افسران و سربازاني كه حرفه آنان خدمت در ارتش ايران است و تا تاريخ بازنشستگي قانوني در ارتش خدمت كنند، از اين امتيازها برخوردار خواهند بود.

ماده چهار- شكوه مرگ سرباز ايراني

1. سربازان ايراني از همه نيروهاي مسلح كه در جنگهاي ميهني تعريف شده در بالا، در عملياتي ويژه يا با دلاوري ويژه شهيد مي شوند، در «گورستان ارتشي آريو برزن» با بزرگداشت و مراسم كامل نظامي بخاك سپرده خواهند شد. گورستان باشكوهي به نام سردار بزرگ ايرانزمين، آريوبرزن، در نزديكي تهران ساخته خواهد شد كه ويژه خاكسپاري سربازاني از همه نيروهاي مسلح، زميني، هوايي، دريايي، تكاروان، تفنگداران دريايي، امنيتي و انتظامي خواهد بود كه در جنگهاي ميهني يا در درگيري مسلحانه با گروههاي تروريستي، مافيايي يا قاچاق، دلاوري ويژه از خود نشان داده و مفتخر به نشان هاي افتخار ملي شده باشند. آيين نامه اي اعطاري اين افتخارات جداگانه عرضه خواهد شد.
2. استانداري ها، فرمانداري ها، شهرداري ها، بخشداري ها و دهداري ها موظف خواهند بود كه همه ساله در روز يكم فروردين، يك دسته گل روي سنگ گور، همه سربازان شهيد در منطقه خود، پس از شستشوي آنها، بگذارند. اين قانون شامل گورهاي همه سربازاني است كه در درازناي تاريخ ايران در جنگهاي ميهني كشته شده اند و گور آنان شناسايي شدني است. هزينه دسته گل ها از سوي ستاد بزرگ ارتشتاران فراهم خواهد شد. گورهاي بناشده يا تنديس هاي بناشده براي سربازان گمنام يا سرداران نامدار ايران در ميدانها و پارك هاي عمومي مشمول اين بند خواهند بود.
3. روز بيست و يكم امراد ماه هر سال، روز رويارويي اسكندر با سرهنگ آريو برزن، براي بزرگداشت فداكاري هاي سربازان دلاور ايران در راستاي حفظ مرزها و منافع ملي، «روز ملي سرباز ايراني» نام خواهد گرفت و در تقويم رسمي درج خواهد شد. در اين روز همه شاخه هاي ارتش ايران در يك رژه باشكوه در بزرگداشت سربازان افتاده ايران در درازناي تاريخ شركت خواهند كرد.
كورش زعيم
تهران - 3 تير 1391

همه در کنار هم ،زیر یک پرچم ،برای ایران- جمال درودی



در 25 خرداد بیانیه ای از طرف عده ای از میهن پرستان با عنوان دروغ پردازی و دامن زدن به مسائل تیره ها ی ایران توسط صدای امریکا و بی بی سی را به شدت محکوم می کنیم انتشار یافت و همانگونه که انتظار می رفت بازتاب بسیار گسترده و موفقیت آمیزی در میان هم میهنان و ایران دوستان داشت و مورد تأید همگان قرار گرفت.
ولی متاسفانه در حاشیه آن تعداد محدودی از خود فروختگان و جدای طلبان که تنها نامی از ایرانی بودن را یدک می کشند و سر درآخور دیگری دارند نقاب از چهره کریه خود برداشتند و خصمانه در برابرآن موضع گرفتند و شدید ترین حملات را علیه آن بیانیه با ادبیاتی که خود لیاقت آن را دارند آغاز کردندکه باعث یک دنیا تاسف است از این همه نا سپاسی. اگر امروز هر ایرانی آزاده ای خون بگرید حق دارد. چگونه می توان باور داشت که فرزندان نا خلفی چون آنان برای پاره پاره نمودن مام میهن این چنین چنگ و دندان تیز کرده باشند؟ شرمتان باد ای روبه صفتان، این دم شیر است با آن بازی نکنید. این شیر ژیان قرنهاست از این بیشه که خانه اوست نگهداری کرده و هزاران سال دیگرپاسداری خواهد کرد. آری شیر،شیراست اگرچه درزنجیر یا قفس باشد. یک غرش او امثال شما لاشخورهاوکفتارهارافرسنگ هاازاین بیشه دور میسازد..
اطمینان داشته باشید که ایرانیان آزاده و میهن دوست این باز ماندگان کورش،بابک و فردوسی چون نیا کان خود از این سر زمین اهورایی پاسداری میکنند وآنرا همچنان سر سبزوخرم وآزاد به آیندگان می سپارند.
این ایرانی نما ها و پادوهای استعمار سعی بر این دارند که با ایجاد تنش های قومی و پراکندن تخم نفاق آب را به سود اربابان خود گل آلود سازند و راه را برای تکه تکه کردن ایران هموار سازند. اینان آن چنان از فرهنگ و تمدن ایران بدوراند و نمیدانند که قرنهاست این اقوام درهم آمیخته و تشکیل یک ملت واحد را داده اند.
امروز نمی توان در ایران خانه ای را بیابید که از اقوام مختلف شکل نگرفته باشد . و هیچگاه در سازمان ها و تشکیلات سیاسی،ادارای،نظامی،فرهنگی وقوای مقننه و مجریه و قضاییه مسئله ای به نام قومیت مطرح نبوده و نیست .
ارتش ایران تشکیل شده از جوانان یک یک شهرهاو روستا های ایران .
ازکرد،بلوچ،آذری،خراسانی و گیلک ..... که همه در زیر یک درفش طی قرن ها از تمامیت سر زمینی این مرز و بوم دفاع کرده اند.اگر شما قوم گرایان با تاریخ ایران بیگانه هستید حتما جنگ ایران و عراق را بیاد دارید. آنرا مورد بررسی و تجربه و تحلیل قرار دهید و از خود بپرسید در حالیکه صدام از نژاد عرب بود پس از حمله به خوزستان چرا قوم عرب زبان در کنار دیگر مردم خوزستان درمقابل آن سرسختانه ایستادگی کردند؟ وچراجوانان ازاقوام دیگر ازآذری،فارسی،خراسانی، کرد و بلوچ، لر،بختیاری بیاری آنان شتافتند و در کنار هم بدون طرح مسئله قوم گرایی بزرگترین حماسه های میهنی راآفریدند ؟
درآن کارزار خون وآتش آنچه مد نظر بود ایران بود و استقلال ایران و تمامیت سر زمینی آن.
در یکی از نوشتار های این قوم پرستان خواندم :
به راستی ایران چیست که عده ای فارسی زبان کفن پوشان برای حفظ چار چوب آن با قمه و دشنه و چاقو به جان مردم افتاده اند.؟ و برای همچون کشوری تاریخ جعلی می سازند؟ فارس زبانان نظیر شصت تن مجبورند برای ادامه استثمار ملتهای!غیر فارس و پروسه ی استعماری خود مدام در صدد جعلیات
تاریخی باشند.....
این لاطائلات بیشتربه جوک شبیه است و از بی سوادی و بی خردی نویسنده آن حکایت می کند و ارزش پاسخگویی ندارد .خوانندگان خود قضاوت خواهند کردودراین مدت از این قبیل باده سرایی ها که از مغز های علیل و بیمار گونه تراوش کرده بسیار دیده و خوانده ایم. حتا جسارت و حقارت و ذلت را به جایی رسانده اند که زیر پرچم اجنبی رفته وآن راجزء افتخارات خود می دانند
و چنین می گویند:
.....آذریها،ارمنیها و گرجیهای قفقازی با هزار و یک آرزو از ایران جدا شدند . و برای رهایی از شر ایرانی بودن فرشته نجات خود را یافتند و روس ها به کمک شان شتافتند... عربها،کردها،بلوچ ها،و ترکمن ها درآروزی به دست آوردن شرایط گرجیها و ارمنی ها وآذری های خوشبخت آذربایجان شمالی هستند....
شرمت بادای فرزند نا خلف که برای اقوام سلحشور و غیور و میهن پرست ایران زمین این چنین آرزویی را داری. یک انسان آزاده و با شرف هزاران بار مرگ را به زیر پرچم بیگانه رفتن ترجیح می دهد و هر گز حاضر نیست زیر بار این ننگ ابدی برود. من نمی دانم اقوام ایرانی که این مرز بوم خانه و کاشانه آنان است این توهین بزرگ را چگونه پاسخ می دهند. آیا این مردم ستم کشیده و رنج دیده آذری و ارمنی و گرجی که سالیان سال زیر چکمه های قزا ق های روس قرار گرفتند و سپس به پشت دیوار آهنین رفتند این را برای خود افتخارو
نوعی آزادی می دانند ؟ اگر شما قوم پرستان چنین برداشتی ازآذریها داریدبیاد بیاورید یک بار در سال سال 1324 فرقه دموکرات آذربایجان به زعم شما موفق شد نجات بخش!آذری ها باشد ولی این مردم میهن پرست وغیورآذربایجان با قیام خودآنان را فراری دادند و بار دیگر در کنار هم
میهنان خود قرار گرفتند و به این افتخار کردند نه به زیر سلطه اجنبی
رفتن را.
جدای طلبان و قوم گرایان از شما می خواهم بیاندیشید و سپس پاسخ دهید،یک ایران پاره پاره شده به نفع چه کسانی است؟
آیا این تنها خواسته استعمار گرایان نیست؟ آیا فکر نمی کنید یک ایران متحد و قدرتمند و مستقل برای منافع آنان درد سر ساز خواهد بود ؟ البته یک
ایران تکه تکه شده و از هم گسسته برای آنان قابل هضم تر است و درآن شرایط
بهتر می توانند همین اقوامی را که شما امروز سنگ آنان را به سینه می زنید یک به یک به زیر سلطه خود در می آورند. و با این نتیجه مطلوب برسند.
تفرقه بیانداز و حکومت کن
فرزندان گمراه ایران،اگر هنوز ذره ای وجدان و احساس میهن دوستی و انسان دوستی در وجود خود می بینید بیایید خود را از تعصبات قوم گرایی و تامین خواست بیگانان برهانید . بیاید تخم کین را به دور افکنده و با اتحاد
دوستی و برادری دست در دست هم دهیم و بسازیم ایرانی آزاد ،آباد و قدرتمند را و افتخار کنیم به ایرانی بودن خویش که بی گمان اینگونه می توانیم به
خواست به حق همه ملت ایران یعنی همان دموکراسی و رفاه اجتماعی و آزدی دست یابیم. که این مهم آرزوی یک یک شهروندان و باشندگان این سرزمین است.


پاینده ایران


جمال درودی
عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران 10 خرداد 1391

Saturday, June 16, 2012

TEHRANGELES

 

 

 




Tehrangeles is a portmanteau (1) deriving from the combination or Tehran (2) the capital of Iran (3), and Los angels (4). It is used when referring to the large number (estimates range from 700,000 to 800,000) of former Persians and their descendants residing in the Los Angeles metropolitan area; it is the largest such population outside of Iran. In common usage, it usually refers to the proportionally larger Persian Americans subset of Iranian immigrants, many of whom are second-generation citizens. 



 

 Click to watch the video- link below :

Celebrating IRAN vs. USA in Tehrangeles 

 





This area is now officially recognized by the City of Los Angeles as "Persian Square"(5). The Persian community in the L.A. area originally centred in the West- wood (6)neighbourhood of west Los Angeles, particularly Westwood Boulevard between Pico Boulevard and the UCLA (7)campus, often referred to as Little Persia or Persian Hills/Persian Square. It is between Beverly Hills(8) and west Los- Angeles(9) . Immigration to the area increased several-fold due to the events surrounding the 1979 Iranian revolution (10). Westwood Boulevard became known for its many Persian shops (15) and restaurants; and the Persian expatriate community of Los Angeles entered all forms of media including magazines, newspapers, and radio and television stations.
Los Angeles' Persian population — the nation's highest concentration Persian American community — is representative of all of Iran's religious groups. Noticeably, the majority of Jewish Iranians (11) in the world, after Israel, reside in Los Angeles. Persian Jews make up a large percentage, if not the majority, of Persians in Los Angeles. They maintain a presence in many upscale neighbourhoods. The famous Beverly Hills has a clear Jewish majority among its Persian community (12), and is the location of a large Farsi-speaking synagogue (Nessah Synagogue). The L.A.-adjacent Orange County (13) is home to predominantly Muslim Persians. Glendale, California's Persian American population is mostly Armenian Christian (14). They are reflecting the diversity of the community.
Mr. Bijan Khalil- the owner of sherkat e ketab (book store)(16)- who is one of the first Persian business man in L.A. said,” Persian community always looks for a good area to live, maybe it is the reason why chose west Los Angeles as one of the best part of Los Angeles and near to UCLA. In 1978, Westwood was one of the main Persian destinations and there were only two Persian Stores, one grocery and one Attary (17) Sandwiches, which was established by Mrs. Afsar Adl in 1974”.
Tehrangeles is the biggest place of Persian Pop Music production (18). After the revolution in Iran and prohibition of music inside Iran, many singers and music producers moved to L.A.

 







 

Production needs distribution and sell. Aabas Chaman Aara the owner of Music Box (19) in Tehrangeles, that had established Beethoven Company(20) in Iran years before revolution said:” when visitors come in and see so many cassettes, CDs and videotape, they cannot believe that we have so many singers and such vast production in L.A.  




(19)


In Tehrangeles, there more than 35 Television channels and Radio stations that broadcast 24 hours a day, different programs( Entertainment, music, news, political discussions etc.) and many Iranian all around the globe receive them through internet and satellite. These programs are prohibited inside Iran and the Islamic militia use different tools like confiscating satellite dishes and sending harmful frequencies to ban people to access these programs. This televisions, Radios and especially Persian pop music are the most powerful factors that keep Persian language and Culture alive through the second and third generation of Persians outside Iran. Beside that, there are some Persian schools like Khayam (20) to help this culture and language stay fresh.
Among different Persian ceremonies that attract many Persians from different generation, nowruz (21) is the most favourite one. It is one of the main reasons, which keeps Persian Identity through the last centuries and does not let it change like the people of Egypt to Arab or pure Muslim through its long history. Nowruz ceremony starts with Char- shanbe soori(Fire Festival)(29), celebrated New Year(22)(25) and finish with Sizdah-be-dar(23)(24) ceremony.   
In Tehrangeles, there are estimably ten thousands Persian businesses (26) in very different branches that every one feels a Persian atmosphere in United States. Even one can find the unique Persian sport (27) and its Halls (28) here in Tehrangeles.


Nima N.

Saturday, June 2, 2012

Persian Parade in New York




Persian Parade in New York



Every culture celebrates the change in seasons in some fashion, but few are as ancient, colourful and full of symbolism as the traditional ceremonies for the beginning of the Persian New Year, or Nowruz(1), marking the first day of spring.
Nowruz(2) is all about hope. With the first day of spring, the New Year celebration represents rebirth and hope - and Nowruz is a way for the children to celebrate and learn about their cultural background, just like so many other people in America have done.
The range and variety of Nowruz celebrations reflect the richness and diversity of Persian culture in the United States, which includes the people of many nations and ethnic backgrounds that were once part of the greater Persian Empire(3).
Highlight of Nowruz celebrations in the United States has been annual Persian Parade in Madison avenue New York (4). As of March of 2004, few visionary Persian Americans used this majestic celebration as a platform to not only advertise and celebrate the deep culture, but more than anything, pass the Persian Identity and Pride to our next generation.
The New York Persian Parade was established in the State of New York as a not-for-profit organization in 2004. The mission of the Persian Parade is to promote and introduce Persian culture (5), its historical achievement in art(6), folklore(7), science(8), and the Persian civilization(9) to the general public. Its main celebration is the Nowruz Parade and Festival in New York City. Nowruz, the New Year, is celebrated in Iran as well as many other nations such as Afghanistan (10), Uzbekistan (11), Azerbaijan(12), etc(13).

In March 2010 and after some years struggle of Persian community in United States,
The House of representative passed the Nowruz resolution (H. Res. 267) by a vote of 384 to 2. In this process, Congressman Michael Honada worked hard to promote and pass the resolution.  The resolution recognizes the cultural and historical significance of Nowruz, expresses appreciation to Persian Americans (14) for their contributions to American society, and wishes Persian Americans, the people of Iran, and all those who celebrate the holiday a prosperous new year. The passage of the resolution marks the first time that the U.S. Congress has officially recognized the Persian New Year. The Nowruz resolution is part of Persian community’s efforts to foster greater understanding of Persian culture and heritage as well as to project an accurate and positive image of the Persian American community that reflects Persian’s true values and achievements. 

Nowruz is celebrated not only in New York, but also in some other U.S cities as well as in Canada (17). One of the Major Nowruz celebrations take place every year in Los-Angeles (18) or as it’s called Tehran-geles.

Since office time of President Clinton, most of the years, the presidents of the United States of America send congratulation message directly to the Persian people and other nations who celebrate Nowruz.  Only in March 2009, President Obama sent message to Islamic regime (19) in Iran, which was a big mistake and was blamed by many Persian as well as some U.S politicians. But after all, he corrected his mistake and send message directly to the people of Iran (20)(21)(22).
  
Once The Persian parade started in 2004(15) in New York, only some hundred attendances, mainly curious passers- by and tourists showed this colourful ceremony in Madison Avenue.

Nevertheless, through the last years, until the 9th annual Parade(16) that was held along the 12 blocks of Madison Avenue on April 15th, the number of attendances grew rapidly to showcase the great Persian culture. The last Event drew a record cheering crowd of Persian Americans, curious tourists, and mainstream Americans. Many Iranians travelled across the ocean to witness this majestic event. The colourful parade, with a large number of activities, music bands, dance ensembles, flags, floats, performers, marchers, and dignitaries, was again an impressive display of Persian Pride.

Persian Parade, which is a none-profitable cultural organization with no affiliation to any political or religious group, wishes that the 10th parade will be held in 2013 in New York again and can attract even more attendances to this annual ceremony.   


To finish this small introduction of Persian Parade in New York, I attach the collection videos of Parade in 2012 in three parts. In these three sample videos, we can see that, every ethnic Persian group (23) represents it’s own Music, dance and colourful cloths. 
















Videos description:


The first video, after a short introduction, continues with the National Hymn of Iran (24) and the United States (up to minute 4:18). From 6:50 to7:20 M. Zoroastrians (25) marched with their famous school of thoughts (Good Thoughts- Good Words- Good Deeds). From 7:32 to 8:30M.the Hajji Firuz (26) danced and sang. From 8:50 to10:28 M.
Happy Nowruz Sign passed by with dance and joyful music. In 10:34 M. “ Arash the Archer” (27) that is a heroic Persian oral tradition and folklore is shown. From 11:16 one of the Persian ethnic group- Turkmen (28) people danced and showed off. From 12:19 to 2:24 M.in second video is Flag- shown, includes Persian (29), Forouhar(30) and Derafsh-kaviani(31).
The second video from 2:04 to 3:51 M. another Persian ethnic group- Armenian (32) marched. From 4:11 to 6:03, Sponsor groups and Persian school’s children showed their attendance. From 6:04 to 6:43 M. the sing of Persian Gulf (33) and bandari dance (34) went on. From 7:37- 8:14, we can watch Kurdish dance and music (35). From 8:16- 8:38,
One of the Rumi’s poem (36- 37) is recited. From 13:50- 15:30, we can get familiar with National Persian Sort- Bastani Sport (38). From 15:35- 17:24, Azari music & dance is shown.
In the third video, from 2:14- 5:57 we see one of the special Persian Dance from Tehran (39)-The capital of Persia- Baba Karam dance (40). This Parade finished with Persian National Hymn and after all, from 13:13 up to the end of this part, there was after party.


Nima N.

Wednesday, May 30, 2012

سخنی پیرامون جزایر سه گانه ایران و خلیج فارس


      خلیج فارس یا در حقیقت پارس، از آن تاریخ که داریوش بزرگ فرمان حفر آبراهی را میان رود نیل و دریای سرخ صادر کرد تا امروز خلیج فارس نامیده شده است.
متن فرمان داریوش چنین است:
     «من پارسی ام، از پارس، مصر را گشودم. من فرمان کندن این آبراه را داده ام، از رودی که از  مصر روان است به دریایی که از پارس می آید. سپس این آبراه کنده شد چنانکه فرمان دادم و کشتی های آینده از مصر با عبور از این آبراه به پارس روند چنانچه من خواستم» (کتاب خلیج فارس، نوشته احمد اقتداری)
     از زمان صدور این فرمان تا کنون که بیش از 2500 سال می گذرد، خلیج فارس همواره به این نام نوشته و نامیده شده است.
     جمال عبدالناصر که پس از برکنار کردن ژنرال نجیب قدرت را در مصر بدست گرفت و در سال های میان 1954 تا 1970 رئیس جمهور مصر بود و می خواست اسرائیلی ها را به دریا بریزد و تنها پس از شش روز جنگ از ارتش اسرائیل شکست خورد، به دلیل ضدیتش با محمد رضا شاه و بخاطر کسب محبوبیت میان توده های مردم عرب برای نخستین بار از خلیج فارس بنام خلیج عربی نام برد.
     در سال های اخیر که استبداد مذهبی بر ایران حاکم شده و آزادی ها و حاکمیت ملی از میان رفته است، شیوخ شیخ نشینان جنوب خلیج فارس و بیش از همه عربستان سعودی که در پی دامن زدن به اختلاف های مذهبی هستند با آگاهی از نارضایتی مردم ایران و نداشتن پایگاه مردمی سردمداران جمهوری اسلامی و به امید برخورداری از حمایت قدرت های غربی حاضر در منطقه، از فرصت سوء استفاده کرده و در طبل جنگ می کوبند. جنگی که سرآغاز آن عنوان کردن خلیج عربی به جای خلیج فارس و سپس ادعای مالکیت نامشروع جزایر سه گانه ایرانی ابو موسی، تنب بزرگ و تنب کوچک است. از آنجا که سردمداران جمهوری اسلامی هر یک به دلایلی، اقدامی شایسته و در خور در برابر این یاوه گویی های پوچ چند شیخ عرب که سرزمین هایشان در درازای تاریخ جزیی از قلمرو ایران و حاکمانشان دست نشانده پادشاهان ایران بوده اند، نشان نداده اند. اکنون وظیفه ما ایرانیان است که در برابر این توطئه های برنامه ریزی شده ساکت نمانیم و آرام ننشینیم و با همبستگی ملی به این ادعاهای عاری از حقیقت و مغایر با واقعیت های تاریخی و البته ضد منافع ملی، پاسخ کوبنده و دندان شکن بدهیم و خاطرنشان کنیم که شیوخ امارت نشین های جنوب خلیج فارس نه با سران جمهوری اسلامی بلکه با ملت بزرگ ایران رو در رو هستند، نشان دهیم که مخالفت مردم ایران با نظام استبداد مذهبی و سردمداران جمهوری اسلامی هرگز مانع از آن نخواهد بود که از منافع ملی و تمامیت ارضی کشور دفاع نکنیم.
     باید اضافه کرد که در ایجاد همبستگی برای دفاع از منافع ملی، احزاب، سازمان ها و شخصیت های ملی وظیفه ای خطیر بر عهده دارند. وظیفه آن ها است که ثابت کنند هنگامی که پای منافع ملی در میان باشد در برابر بیگانگانی که قصد تهدید آنرا دارند، بدور از وابستگی های سازمانی، اعتقادات سیاسی و عقیدتی، در کنار هم خواهند بود و به اتفاق هم بپا خواهند خاست. وابستگی های سازمانی نمی تواند و نباید مانع شکل گیری اتحاد و همبستگی در  دفاع از منافع ملی و تمامیت ارضی کشور شود.
     یگانگی و همبستگی که مردم و سازمان های سیاسی در دفاع از نام خلیج فارس و تمامیت ارضی نشان داده اند گام بلندی در مسیر ایجاد یک همبستگی بزرگ ملی است که باید ادامه یابد.
     این جنبش باید ما را آگاه کند که تحقق آرمان هائی نظیر آزادی، مردم سالاری و ناوابستگی از مسیر یگانگی و همبستگی می گذرد. اگر پس از گذشت بیش از سی و سه سال هنوز نتوانسته ایم به حاکمیت ملی و آزادی برسیم، یکی از دلایل آن همین است که برخی از هموطنان متأسفانه منافع ملی را فدای منافع شخصی و سازمانی کرده اند.
     کشور استعمار ساخته امارات، از هفت شیخ نشین به نام های ابوظبی، دبی، شارجه، عمان، فجیره، رأس الخمیه و ام القرین که از پایان سال 1971 میلادی به ظاهر به استقلال رسیده، حدود پنج میلیون جمعیت دارد که اکثریت آن خارجیانی هستند که در جستجوی کار به این امارات آمده اند. در سال 1908 کشور انگلستان خود را قیم و سرپرست شیخ نشین های این بخش از جنوب خلیج فارس اعلام نمود و آنرا اِشغال کرد.
تا پایان سال 1971 ایران هیچگاه این اِشغال را نپذیرفت و سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک همواره جزو تقسیمات کشوری ایران بود. در پایان سال 1971 پس از  توافق ایران و انگلستان و پیش از تأسیس کشور استعمار ساخته امارات متحده، سرانجام این سه جزیره به ایران بازگردانده شدند.
     موضوع مهمی که باید به آن توجه داشت این است که حتی بسیاری از هموطنان که به دلیل نیاز یا از روی اجبار هنوز بطور کامل از جمهوری اسلامی نبریده اند در دفاع از منافع ملی و تمامیت ارضی با آزادیخواهان و ملی گرایان همصدا شده اند. به این همصدایی و همدلی مهم باید توجه و از آن استقبال کرد و در جهت ایجاد یک همبستگی بزرگ ملی در راستای تحقق حاکمیت مردم از آن بهره گرفت.
     امارات عربی و کشورهای عرب پشتیبان آن توجه داشته باشند که چنانچه در ادعای غیرقانونی خود در مورد  جزایر سه گانه ایران پافشاری نمایند بی شک ملت ایران مسایل ناگفته قرارداد 1971 را که باعث جدایی بحرین از مادر وطن شد برملا خواهد کرد.  

هوشنگ کردستانی
*


Tuesday, May 8, 2012

دمیدن در شیپوربد آهنگ فدرالیسم تامین کننده منافع چه کسانی است؟

ashkan razavi 01اشکان رضوی
انتخاب منش و دیگاه سیاسی از بدیهی ترین اصولی است که در یک سامان دموکراتیک به آن احترام گذارده می شود. همانگونه که آزادی بیان و باورهای دیگر به عنوان ارکان حقوق بشر مورد تاکید و احترام است. و به تعبیری انسانها آزاد هستند که آزد بیاندیشند و باورهای خود را بیان کنند. اما درسوی دیگراین دیدگاه دموکراتیک مقوله ای است به نامه مقوله منافع ملی که دولتمداران و سیاست پیشگان دموکراتیک و منتخبان ملت تلاش می کنند برای تامین این مهم تلاش کرده و همه توان خویش و ملت را در این راه به کار بندند.
درآمریکا ی دموکراتیک! و مدعی حقوق بشر که اساسش بر پایه سیاست های کاپیتالیسم دو حزب  جمهوری خواه و دموکرات استوار گشته داشتن هر اندیشه و باوری مجاز است اما وقتی سخن ازاستقلال طلبی ایالتی مانند تگزاس مطرح می شود کتابچه طلاکوب دموکراسی و حقوق بشر را در صندوقچه کاخ سفید گذاشته و درش را هم چند قفله کرده و پاسخ آن استقلاب طلب را با سرب مذاب می دهند.
درباسک اسپانیای دموکرات ودرکبک کانادای پهناوروآزاد،دراسکاتلندوایرلنداین سرزمین های مستعمره بریتانیای سلطنتی نیز داستان به همین شکل است و سالهاست که گزینه سرب مذاب تنها گزینه روی میز این سیاست مداران مدعی دموکراسی و حقوق بشر است.سیاستمدارانی که در عرصه بین الملل به تنها چیزی که می اندیشند تامین منافع ملی خودشان و شهروندان درجه یک کشورشان است.و در این راه از هیچ جنایتی فروگذار نخواهند بود،همانگونه در که در گوشه گوشه جهان شاهد هستیم ،جهانی که در سیطره جنگ افرزوان سالهاست که روی آرامش به خود ندیده است و شگفتا که همین جنگ افروزان مدعیان دروغین دموکراسی و حقوق بشر نیز هستند.
این جماعت از سویی در پی همبستگی بین جهان غرب و اروپا هستند و به سویی اتحاد و همبستگی گام بر می دارند و از سویی دیگر در کشورهای دیگر در صددآن هستندتا با تطمیع مشتی فرصت طلب و خشونت گرا و شیفتگان شهرت و قدرت دست به تفرقه و چند دستگی ملی زده و کشورهای بزرگ را چند پاره نمایند تا گزیده تر بتوانند به خواست های استعماری خود برسند.
وگاهی بنگاه های تبلیغاتی غربیان چنان سهمگین و گسترده در این باره عمل می کنند که مخاطبان بی مایه جو گیرشده وحتا ممکن است نام و تبارخویش را نیز براثراین تبلیغات خانمان بر باد ده فراموش کند.
و شوربختانه گویااین بمباران تبلیغاتی در مورد بعضی از ما ایرانیها و از بد روزگار فعال و مبارز سیاسی نما!هم بی تاثیر نبوده وتداعی گیرآن داستان ملا نصرالدین شده است که دروغی را گفته بود و خودش هم دروغش راباورکرده بود.
جناب آقای حشمت الله تبرزدی بعد ازآن اشتباه بزرگ سیاسی که در زمینه تجویز فدرالیسم برای ایران بیان داشته بودند،شوربختانه در12 فروردین امسال نیز با نوشتاری دیگر بر همان تئوری زشت و ضد ملی صحه گذاشته وآن را تایید و تاکید دوباره نمودند.
بعد از نقد اینجانب به ایشان در باره آن پیام ویدوئویی ضد میهنی، تعدادی از دوستان بیان داشتند که آقای تبرزدی نا آگاهانه و بدون منظوری چنین حرفی را بیان داشته اندو از روی نیت خاصی نبوده !اگر چه واقعیت اظهر من الشمس بود اما گفتیم انشالله که گربه است. تا اینکه آن حضرت درآخرین نوشتار خودآب پاکی را بر دستان دوستان خوش باور و ساده دل ما ریخت .و آن مبحث را به شدت مورد دفاع قرار دادند.
ایشان گذشته ی خود در باره جنگ هشت ساله ایران با عراق را مورد ملاک و داوری قرار می دهند که باید گفت اگر ملاک داوری در مورد شما گذشته شما باشد که قطعا بیراه رفتن است چون خودتان بهتر از هر کسی می دانید هیچگاه بر یک باور و منش استوار و ثابت نبوده اید که اکنون گذشته شما مورد داوری قرار گیردو بهتر است از این مقوله گذر کنیم.و اینکه در گذشته چه کرداری داشته اید اگر چه مورد ستایش است اما ملاک میزان پایبندی شما به اصول ملی و آزادیخواهی شرایط کنونی شماست.که شوربختانه بارها و بارها تا کنون ازآن عدول کرده اید.و چه بسا بوده اند کسانی که به مراتب از شما و خانواده شما هزینه ی بیشتری در جنگ متحمل شده اند اما سر انجام کارشان خرامیدن در آغوش بیگانگانه بوده . و در ثانی هیچ ایرانی میهن پرستی نمی تواند نسبت به انجام وظایف میهنی خود منتی بر سر مردم و کشورش داشته باشد.
زندان با همه دشورای هایی که مکن است داشته باشد دو حسن بزرگ دارد وآن خلوت و تنهایی است که اجازه می دهد انسان تمام گذشته زندگی خودش را مروری دوباره کرده و درصدد جبران اشتباهات برآید.و حسن دیگرآن فرصت اندیشیدن و مطالعه است که در بیرون از زندان انسان کمتر چنین فرصتی را دارد.
در نتیجه پیشنهاد می کنم جناب آقای حشمت الله تبرزدی با توجه به تجربه ی سیاسی گذشته خویش این دو فرصت را از دست ندهند.
بی گمان وقتی بشود از زندان مخوف رجایی شهر پیام ویدئویی و بیانیه منتشر کرد این امکان نیز وجود دارد که به کتاب و منابع مطالعاتی پیرامون فدرالیسم و تاریخ ایران و جهان نیزدسترسی پیدا کرد.
کاش می توانستیم بیش ازهر گونه اظهار نظری درباره هرچیزی نسبت به آن مطالعه می کردیم و سپس نسخه می پیچیدیم. آن هم درباره مسئله کلان و مهمی چون نحوه اداره و تمامیت ارضی کشوری به نام ایران.که این روزها هرگرد ازراه رسیده ای به خودش این اجازه رامی دهد که در مورد تمایمت سرزمینی ایران اظهار نظر نماید.وعده ای نیز در حمایت از کردار نابخردانه اوبرایش هلهله می کشند و سوت و کف می زنند و او را در حد قامت یک مبارز ملی به عرش می برند غافل از آنکه در نگاه ملت ایران قهرمان ملی کسی است که برای آرمان های ملی به مبارزه بر خیزد و هزینه بدهد نه آرمان های بیگانه خواسته و ضد ملی.و به جا خواهد بود که کنشگران و مبارزین میهنی بیش از این سکوت و تعارفات را به کناری نهاده و راه خودشان را از راه کسانی که در پی تامین خواست دشمنان ملت ایران هستند جدا نمایند که بی گمان تاریخ این مردم داوری درستی از کسانی که به کژراهه گام نهاده اند نخواهد داشت.
پاینده ایران
اردیبهشت91

سوریه به کدام سو می رود؟ مردم سالاری یا استبداد مذهبی


     آنچه در سوریه می گذرد، شباهت‌هایی با رویدادهای چند سال اخیر در برخی از کشورهای مسلمان منطقه که به بهار عربی معروف شد دارد.
     در سوریه زیر تسلط اسدها- پدر و پسر- چندین دهه است که مردم از نعمت آزادی و حقوق شهروندی محرومند. آن‌ها ناگزیر بوده‌اند که در یک جمهوری پس از پدر، پسر را برگزیند. در حقیقت در سوریه نیز مانند آذربایجان شمالی نظام سلطنت جمهوری یا جمهوری سلطنتی برقرار است.
     گر چه تصور می‌رفت که بشار اسد به دلیل جوانی و آگاهی از نارضایتی های مردم سوریه در دوران پدرش و نیز شناخت شرایط امروز جهان که حاکمان جبار در تلاشند تا با گشودن دریچه هائی از آزادی در فضای کشور تحت سلطه خود نوعی دموکراسی کنترل شده به مردم ارزانی دارند تا از انفجار نارضایتی و انقلابات بعدی در امان باشند او نیز به همدلی با مردم برخاسته و با اعطای حداقل آزادی ها خود و کشورش را از فروپاشی نجات دهد . متاسفانه براه خطا رفت و به همان راهی قدم گذاشت که پدر طی سالیان دراز سلطه خود گام میگذاشت. 
     مردم فقرزده و زیر ستم سوریه به تصور اینکه سده بیست و یکم، قرن پایان دیکتاتورها و آزادی مردم و استقرار حکومت های مردم سالار است به مخالفت با ادامه دیکتاتوری بشار اسد بپا خاستند.
     آنان انتظار دارند در امور اقتصادی و سیاسی کشورشان سهیم باشند، ثروت مملکت در اختیار یک اقلیت نباشد و از آزادی به معنای واقعی برخوردار باشند.
     بشار اسد اما، نه شرایط امروز جهان را درک کرد و نه از سرنوشت دیگر زمامداران خودکامه منطقه مانند صدام حسین، بن علی، مبارک، صالح و قذافی پند گرفت. اصرار و  پافشاری او بر ادامه حکومت خودکامه جمهوری سلطنتی سبب گسترش اعتراض ها و تظاهرات شد.
     خواست های مردم سوریه که برای رسیدن به آزادی و استقرار مردم سالاری بپا خاسته بودند خیلی زود مورد سوء‌ استفاده قدرت های غربی و برخی از کشورهای منطقه قرار گرفت، به همان‌گونه که در سال 57 در ایران روی داد. در آن سال آزادیخواهان، ملی گرایان، روشنفکران و … ایران برای رسیدن به آزادی و برقراری حاکمیت مردم بپا خاسته بودند ولی قدرت‌های بزرگ غربی نه تنها آنرا نمی خواستند بلکه در پی استقرار استبداد مذهبی و نظام جمهوری اسلامی در ایران و سپس در منطقه بودند.
     از جنبش آزادیخواهانه مردم ایران سوء‌ استفاده شد. معجزه رسانه‌های خبری و حمایت های مالی و سیاسی بیگانگان روح الله خمینی را به قدرت رساند. پس از استقرار جمهوری اسلامی مردم ایران نه تنها به آزادی و مردم سالاری نرسیدند بلکه همه آنچه را که داشتند از میان رفت.
تجربه استقرار جمهوری اسلامی در ایران و ناکامی آزادیخواهی و آزاداندیشان در برپایی حکومتی مردم سالار به رهبران حرکت های آزادیخواهانه الجزایر کمک کرد که فریب جنبش های اسلامی را نخورند و در دام آن‌ها نیافتند. اکنون به نظر می‌رسد که مردم آزادیخواه سوریه و نیز اقلیت‌های آن کشور نیز از تجربه ایران درس‌هایی آموخته اند.
     به نظر می‌رسد که آزادیخواهان سوریه از آنچه در کشورهای اسلامی منطقه رخ داد  و به اسلام گرایان تندرو امکان داد که پس از سقوط حاکمان خودکامه قدرت را در دست گیرند و شرایط خفقان آورتر از دوران پیش پدید آورند درس گرفته و حاضر نباشند شاهد آنچه در دیگر کشورهای اسلامی روی داد باشند و خود نیز وسیله و ابزار به قدرت رساندن اسلام گرایان تندرو سُنّی مذهب گردند.

نقش غرب، کشورهای عربی، ترکیه و اسرائیل در رویدادهای سوریه چیست؟
     رویدادهای سوریه نشان می‌دهد که کشورهای سُنّی مذهب عربستان سعودی و قطر و نیز اسرائیل نگران شکل‌گیری یک امپراتوری شیعه که یک سر آن شرق ایران و طرف دیگرش غرب لبنان باشد می باشند. عربستان و قطر آمادگی دارند که هزینه‌های لازم برای گسیل جنگجویان حرفه‌ای به درون خاک سوریه را تأمین نمایند.
     زمامداران ترکیه نیز می کوشند که ضمن جلوگیری از قدرت یابی کشورهای شیعه به رهبری جمهوری اسلامی در منطقه، مجدداً نفوذ گذشته امپراتوری عثمانی را در کشورهای سُنّی مذهب برقرار سازند. از این رو با در اختیار گذاردن پایگاه های نظامی به مخالفان اسد یاری می رساند. تردید نیست نیروهای مخالف اسد مستقر در ترکیه را بیشتر اسلام گرایان تندرو تشکیل داده‌اند تا فراریان ارتش سوریه.
زمامداران اسرائیل نیز – گر چه برخی از آنان مصر اسلامی را برای کشورشان از ایران اسلامی خطرناک تـر بـرآورد  می کنند- می پندارند اگر اسد سقوط کند از نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه کاسته شده و امنیت اسرائیل بیشتر تضمین خواهد شد. آن‌ها بر این باورند که با سقوط اسد و پیروزی اسلام گرایان به امکان زیاد سوریه به چند کشور کوچک تبدیل خواهد شد برای زمامداران اسرائیل که سوریه را از جنبه نظامی قدرتمندترین همسایه دشمن خود می‌شمارند و در همه برخوردهای نظامی با کشورهای همسایه عرب خود ارتش سوریه را ارتشی قدرتمند که از سوی روسیه شوروی تقویت می‌شد برآورد می کردند، تجزیه آن به چند کشور کوچک و ضعیف، از جنبه نظامی نعمت بزرگی برای اسرائیل خواهد بود. در نبود کشوری به نام سوریه چه بسا موضوع بلندی های جولان که متعلق به سوریه  و سال‌ها است که در اِشغال اسرائیل می‌باشد برای همیشه منتفی شده و این بخش از خاک سوریه ضمیمه اسرائیل گردد.

نقش قدرت‌های غربی - آمریکا، انگلستان و فرانسه
غرب بطور کلی در پی آنست که پس از سقوط خودکامگان کشورهای منطقه، استبداد مذهبی را جایگزین آن سازد. این هدف را با حمایت از اسلام گرایان تندرو عملی می سازد. این سیاست کاربردی غرب از هنگام به قدرت رساندن خمینی مورد توجه بوده و همچنان ادامه دارد. تنها تفاوتی که در شیوه اجرای آن سیاست نسبت به سال‌های گذشته مشاهده می شود، آنست که اکنون غرب در پی استقرار اسلام معتدل همانند آنچه که در ترکیه به قدرت رسیده می‌باشد نه حکومتی اسلامی از نوع خمینی ها، ملاعمرها و بن لادن ها.
     از همین دیدگاه و در پی همین سیاست است که غرب در ایران خواهان سرنگونی نظام اسلامی نبوده و نیست.
     غربی ها تنها در پی جابجایی قدرت در حاکمیت اسلامی می باشند. حمایت های گسترده سیاسی و تبلیغاتی و مالی آنان از میرحسین موسوی که به دلیل کارنامه سیاه  نخست وزیری اش در دوران خمینی نمی‌تواند مورد پذیرش مردم ایران باشد در راستای همین سیاست است.
     سکوت غرب در برابر استبدادهای حاکم بر عربستان سعودی، قطر و همچنین در برابر کشتار ایرانیان بحرینی و نیز لشگرکشی عربستان سعودی در جهت سرکوب آزادیخواهان این کشور و حمایت از  طالبان در افغانستان و پاکستان نشان دیگری از خواست غرب در حمایت از دیکتاتوری های اسلامی تابع خود  در منطقه است.

نقش مردم سوریه در این میان چیست؟
     همانطور که اشاره شد مردم سوریه و اقلیت‌های قومی این کشور استقرار دیکتاتور اسلامی سُنّی را خطرناک تر از دیکتاتوری اسد برآورد می‌کنند از این رو از حرکت‌های مسلحانه اسلام گرایان فاصله گرفته اند.
     اساساً روشن نیست در صورت استقرار استبداد مذهبی سَلَفی ها در سوریه چه سرنوشتی در انتظار علوی های شیعه این کشور که دو میلیون و نیم جمعیت سوریه را تشکیل می‌دهند خواهد بود. تردید نیست پس از یک سال جنگ و خونریزی، اسلام گرایان از فردای پیروزی اقدام به انتقام گیری از علوی ها خواهند کرد و چه بسا آنانی که موفق به فرار نشوند قتل عام گردند و کشتار مردم بیگناه همچون در عراق پس از صدام حسین اوج خواهد گرفت.

سرنوشت سوریه چه خواهد شد؟
     غرب با سودبری از تجربه‌های اسلام گرایان تندرو در افغانستان و سایر کشورهای عربی به ویژه لیبی بر این باور بود که با حمایت مالی گسترده عربستان سعودی و قطر و کمک های نظامی ترکیه عمر حکومت اسد بزودی به پایان می‌رسد و در سخت ترین شرایط زمان سقوط را تا آخر مارس 2012 برآورد می کردند. با توجه به اینکه مردم سوریه و اقلیت‌های قومی این کشور پیوند خود را با اسلام گرایان اعزامی از خارج قطع کرده‌اند و نیز روسیه و چین از اتفاقی که در لیبی افتاد درس عبرتی گرفتند و با استفاده از حق وتو جلوی هرگونه قطعنامه مخالف اسد را در شورای امنیت وتو می‌کنند و نیز حضور سپاه پاسداران و همراهی آن با ارتش سوریه بعید به نظر می‌رسد که کار سقوط سوریه آنگونه که غرب انتظار دارد به این زودی‌ها پایان یابد و چه بسا سوریه دچار یک جنگ داخلی دراز مدت با اسلام گرایان حرفه‌ای گردد.

  
هوشنگ کردستانی