ایران نوین

Thursday, March 29, 2012

درسی که باید از انتخابات اخیر گرفت


    همانگونه که پیش بینی می شد، انتخابات دوره نهم مجلس اسلامی همانند دوره هشتم با عدم استقبال مردم روبرو شد.
     لازم به یادآوری است که انتخابات دوره هشتم نیز توسط سازمان ها و شخصیت های مخالف جمهوری اسلامی تحریم و از مردم خواسته شد تا در رأی گیری شرکت نکنند. با وجود آنکه ماه ها پیش از برگزاری انتخابات آن دوره بیانیه ها و مصاحبه هایی که مردم را تشویق به شرکت در انتخابات می کرد در بخش فارسی رادیو و تلویزیون های بیگانه تکرار و باز تکرار می شد حضور مردم در پای صندوق های رأی گیری آنچنان ناچیز بود که هم جناح های درون حاکمیت و هم وابستگان آن ها در خارج کشور را که از مردم درخواست می کردند تا برای تمرین دمکراسی! در انتخابات شرکت کنند، غافلگیر کرد.
    اگر چه وزارت کشور جمهوری اسلامی پس از چند روز سردرگمی شمارِ شرکت کنندگان را کمی بیش از 50 درصد اعلام کرد ولی در حقیقت بیش از 25 درصد واجدین شرایط در انتخابات دوره هشتم شرکت نکردند.
   این بار هم با وجود آنکه رهبران جمهوری اسلامی از مردم می خواستند در انتخابات شرکت کنند و آنرا حتی وظیفه شرعی می نامیدند و با وجود تهدید تحریم کنندگان به قطع یارانه ها، درصد شرکت کنندگان در انتخابات را به زحمت می توان حدود یک سوم واجدین شرایط برآورد کرد.
     طنز قضیه اینجاست که با وجود آنکه نسبت به تمامی آمارهای ارائه شده از سوی جمهوری اسلامی شک و تردید وجود دارد، برخی از هموطنان در آمارهای شمار شرکت در انتخابات کوچکترین شک و تردیدی به خود راه نمی دهند!!
    در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در سال 88، افزون بر جناح وابسته به خامنه ای که می خواستند حضور مردم در رأی گیری را به عنوان پذیرش کل نظام به حساب آورند، «رفسنجانی - اصلاح طلبان» نیز مردم را تشویق به شرکت در انتخابات می کردند و به آن ها اطمینان می دادند که رأی شان خوانده خواهد شد و به حساب خواهد آمد.
    تبلیغات گسترده بخش فارسی رادیو و تلویزیون های بیگانة حامی و پشتیبان این ائتلاف نیز این توهم را پدید آورده بود که گویا برای نخستین بار در جمهوری اسلامی رأی مردم به حساب خواهد آمد.
    این ائتلاف نیز بر این باور بود که افزون بر پیروزی نامزد مورد حمایت شان در انتخابات، نشان خواهد داد که مردم ایران نظام استبداد مذهبی را پذیرا هستند.
    با اعلام نتیجه انتخابات و تأیید انتخاب احمدی نژاد از طرف رهبر جمهوری اسلامی آرزوی آن ها تحقق نیافت و این علی خامنه ای بود که هم شخص مورد نظر خودش را بر کرسی ریاست اسلامی نشاند و هم مدعی شد که مردم نظام مذهبی حاکم بر ایران را قبول دارند.
   واقعه ای که دولت های غربی را نیز دچار اشتباه محاسبه کرد و آن ها را به این تصور نادرست رساند که گویا مردم ایران نظام جمهوری اسلامی را قبول دارند.
   این بار اما، وضع با دو سال پیش فرق داشت. مردم تصمیم گرفته بودند در انتخابات فرمایشی که حضور آن ها را به حساب تائیدی بر نظام اسلامی می گذارند شرکت نکنند و به کلیت نظام پاسخ «نه» بدهند
این تصمیم را نه تنها رفسنجانی و اصلاح طلبان بلکه قدرت های غربی نیز متوجه شده بودند، از این رو راهکار را در این ترفند دیدند که پس از 33 سال که همواره از مردم دعوت می کردند در انتخابات شرکت کنند، این بار همصدا با اپوزیسیون خارج از حاکمیت، انتخابات را تحریم کرده، ادعا کنند که عدم استقبال مردم به دلیل تحریم اعلام شده توسط آن ها بوده است.
     حضور علی اکبر رفسنجانی و محمد خاتمی در حوزه های رأی گیری در عمل این ادعا را باطل کرد که داستان دُم خروس را به یاد آورد، زیرا در شرایطی که سردمداران ائتلاف، خود در انتخابات شرکت کرده اند چگونه می توان ادعا کرد که مردم به دعوت آن ها در انتخابات شرکت نکردند.
     موفقیت تحریم انتخابات بیانگر این حقیقت است که تحریم کنندگان حتی بخشی از رأی دهندگانی که از روی نیاز یا ترس در انتخابات شرکت کرده بودند مخالف استبداد مذهبی حاکم بر کشورند.
   این ادعای خامنه ای که حضور چشمگیر مردم در انتخابات باعث شد تا دولتمردان غرب به ویژه آمریکا متوجه حمایت مردم از نظام اسلامی شدند ادعایی بدور از واقعیت است. گرچه به احتمال آمارهای نادرست ارائه شده وزارت کشور اسلامی و یا گفته اطرافیان متملق و چاپلوس او را به این نتیجه نادرست رسانده باشند.
     به وآرانه تصور نادرست علی خامنه ای این بار جهان خارج، هدف و خواست مردم ایران را به خوبی دریافت و متوجه شد که نمی تواند با جابجائی جناح های قدرت در حاکمیت اسلامی ملت ایران را از راستای رسیدن به آزادی و مردم سالاری منحرف سازد.
    اساساً یکی از عیب های نظام های استبدادی از جمله استبداد مذهبی حاکم بر ایران در نبود آزادی به ویژه آزادی رسانه های خبری است. عدم آزادی بیان و رسانه های خبری بیش از هر چیز باعث گمراهی حاکم خودکامه از حقیقت اوضاع کشور می گردد و ناچار گفته های چاپلوسان و متملقان را حقیقت دانسته و باور می کند.
   درس بزرگی که اپوزیسیون ملی گرا و آزادیخواه باید از این دوره انتخابات بگیرد آنست که بخاطر تحقق آرمان ها آزادی و حاکمیت ملی یک همبستگی بزرگ را پایه گذاری نماید و با دعوت از مردم برای شرکت در یک کنگره ملی، مبارزان درون کشور را به آینده امیدوارتر سازد و به جوامع دمکرات نیز نشان دهد که اراده ملت ایران بر رسیدن به آزادی و تحقق مردم سالاری است و در این راه همچون گذشته آماده هر نوع فداکاری و جانبازی می باشد.
 
هوشنگ کردستانی

نوروز نمودی از هویت ملی ایرانیان


«با دل خونین، لب خندان بیاور همچو جام»

                                                          حافظ

 

   

     اگر نامی از ایران در درازای هزاره های تاریخ پابرجا مانده است یکی از عوامل اساسی آن بی تردید پایدار ماندن آئین های کهن و ملی ماست.

    آئین های باستانی همراه با زبان و باورهای ملی، نمودهای سازنده ملیت و هویت ایرانیان بوده و هست. سرزمین ایران به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی خود و قرار گرفتن در چهار راه شرق و غرب، در درازای تاریخ کهن سالش، بارها با یورش های سهمگین و ویرانگر بیگانگان روبرو بوده ولی با وجود شکست های نظامی و سیاسی همواره ماندگار و پابرجا باقی مانده است. 

     از مهمترین رویدادهای ویرانگر تاریخی، حمله اسکندر مقدونی و پایان امپراتوری هخامنشیان، یورش تازیان و سقوط امپراتوری ساسانیان و یورش قبیله های مغول بوده است.

     جشن ها و آئین های کهن، مانند سنت های نوروزی، مهرگان، سده، شب یلدا و نظایر آن، در کنار زبان و باورهای ملی، جان پناه و سنگرهایی بوده اند که ایرانیان در رویارویی با بیگانگان از آن جا، با مقاومت و ایستادگی کردن های خویش، پیروزی را جایگزین شکست کرده اند.

      پس از یورش تازیان و اسلام آوردن اجباری ایرانیان، گرچه پیوندهای نیاکان مان با گذشته هایشان تا حدی از میان رفت ولی سنت ها و آئین های کهن که یادگار دوران های باستانی بودند همچون سمندری از درون خاکستر زمان به پاخاسته و نگهبان هویت و ملیت ایرانی شد و سـرانجام این بیگانگان بودند که آئین های ایرانی را پذیرا شدند و گرامی داشتند.

      جشن های ملی به ویژه آئین های نوروزی که از روزگاران دور تا کنون رواج دارد از چنان شکوه و عظمتی برخوردارند که اقوام بیابانگرد مغول را نیز وادار به پذیرش آنها کرد.

     پس از استقرار جمهوری اسلامی که از جمله برنامه هایش ایرانی زدایی و عرب گرایی بود، برنامه ریزان آن به خوبی از تأثیر شگفت سنت ها و آئین های ملی، در رویارویی با فاجعه های شوم تاریخی آگاهی داشتند، کوشیدند تا آئین های نوروزی را از میان بردارند و عیدهای مذهبی را جایگزین آن سازند و حتی تصمیم داشتند سیزدهم فروردین را به روز دوازدهم فروردین که روز همه پرسی برای گزینش نظام اسلامی بود تبدیل نمایند.

     آخوندهای کوته اندیش، البته موفق به عملی ساختن برنامه شوم خود در زدودن آئین های  نوروزی نشدند بلکه به همانگونه که پیشینه های تاریخی نشان داده است این بار هم سنت ها و آئین های ملی بودند که سنگر دفاعی ملت ما در رویارویی با فاجعه استقرار استبداد مذهبی گردید تا جایی که خودکامگان مذهبی و عرب گرا نیز ناگزیر به پذیرش آنها شدند.

     برپایی جشن نوروز از سوئی موجب استحکام همبستگی ملی است و از سوئی دیگر عامل پیوستگی مردم سرزمین هایی که سده های طولانی دارای تاریخ و فرهنگ مشترک هستند و در غم و شادی کنار هم مانده اند.

     پذیرفته شدن نوروز به عنوان بزرگترین جشن ملی و آغاز رسمی سال نو در کشورهای برادر و همجوار، افغانستان، تاجیکستان و آذربایجان و برپایی شکوهمند آن در گستره پهناوری از سرزمین های آسیای مرکزی تا شمال قفقاز، استان های جنوبی چین، بخش هایی از هندوستان و پاکستان و نیز امارت نشین های جنوب خلیج فارس، همچنین کردستان ترکیه، عراق و سوریه نشانگر نفوذ عظیم و تاریخی این آئین باستانی در سطح گسترده در این  بخش از جهان است.

     بزرگداشت سنت های نوروزی در این تاریک ترین دوران تاریخی، پیامی است امیدبخش و امیدوار کننده که ایرانیان در هر شرایطی هویت ملی خود را پاس می دارند و به آن افتخار می ورزند.

     میلیون ایرانی که دور از میهن و در سرزمین های بیگانه بسر می برند، به پیشواز نوروز می روند و سنت های آنرا گرامی می دارند و آنرا عامل پیوند همیشگی خود با هویت ملی خویش می دانند و می کوشند شهروندان کشورهای میزبان را نیز با آئین های ملی ایرانیان آشنا کنند.

     بیائیم با برگزاری هر چه باشکوه تر جشن های ملی و بزرگداشت نوروز باستانی، در این دوران هستی سوز و تاریکِ شبِ تاریخ ایران، جاودانگی خود را به عنوان ملتی که ریشه در تاریخ دارد و فرهنگی پربار و بشردوستانه بر همه ویژگی های روحی و معنوی وی پرتو افکنده است، به جهانیان نشان دهیم.

 

 هوشنگ کردستانی