حمیدرضا خادم
ملاک عمل احزاب و گروه های سیاسی در چند سال اخیر ، با توجه به روند پر سرعت تحولات منطقه ای به صورت رقابت بین احزاب و گروه ها درآمده و هر جریان سیاسی که در جامعه بصورت بالقوه مورد اقبال مردم می باشد و عملکرد مثبت و تاریخی آن هیچگاه از ذهن ملت زدوده نمی شود ، با توجه به همین رقابت ، مورد هدف برخی باصطلاح روشنفکران و گروه های سیاسی قرار می گیرد . از احزاب سیاسی رسمی دولتی گرفته تا سلطنت طلبان ، از احزاب اپوزسیون داخلی و خارجی چپ و راست گرفته تا به اصطلاح روشنفکران امروزی ، هر کدام به نحوی و با مطرح کردن مسائلی از قبیل لیبرال نبودن مصدق ، ملی شدن نفت بزرگترین توهم تاریخ ایران ، انکار کودتای بیست و هشت مرداد و تبدیل آن به قیام ملی و چندین به اصطلاح انتقاد – ولی مغرضانه بر علیه جبهه ملی ایران – نشان می دهد که جبهه ملی در جامعه امروزی ایران دارای وجهه و اقبالیست که گروه های نو پا و رقبای دیرنه اش برای رقابت در جهت تخریب آن بر آمده اند ، همچنین در بخشی از جامعه روشنفکری ایران به این دلیل که خود را فراتر از تاریخ گذشته ایران نشان دهد ، انتقاد از یکی از بزرگ ترین دستاورد های تاریخ ایران و محبوب ترین چهره سیاسی ایران یعنی ملی شدن صنعت نفت و دکتر مصدق را در پیش گرفته است .
ابتدا لازم می دانم عنوان کنم که شخص دکتر محمد مصدق به صفت فردی که خدمات ارزنده ای را به کشور و ملت ایران داشت ، نه اسطوره است و نه حجت تمام شده بر ما ، دکتر مصدق یک اندیشه و یک روش مبارزه بود ، او یک معلم اخلاق بود ، روش و منش او ، اندیشه ملی و دمکراتش می تواند مبنایی باشد تا تنانی جریان هایی که نگاهی مسئولانه نسبت به این کشور دارند حول این اندیشه جمع شوند تا منافع ملی تامین و ثروت های این ملت و کشور بیش از این از بین نرود .
من بر این باورم که حرکت و دستاورد های نهضت ملی ایران ، نه تنها هیچگاه و با هیچ روشی از تاریخ ایران زدوده نمی شود بلکه همیشه از آن به نیکی یاد خواهد شد . پس از کودتای بیست و هشت مرداد سی و دو تا زمان انقلاب پنجاه و هفت ، در کتاب های درسی که به دانش آموزان تدریس می شد همیشه سعی بر تحریف تاریخ و کوچک نمایی ملی شدن صنعت نفت و دکتر محمد مصدق صورت گرفت ، ولی شاهدیم که با بیست و پنج سال آموزش در سطوح مختلف تحصیلی در مدرسه و دانشگاه ، هیچگاه پهلوی و پهلویون نتوانستند به خواسته های خود دست یابند و اینک نیز با رنگ و لعاب روشنفکری بخشیدن به انتقادات غیر مسئولانه و خارج از منطق ، هرگز نهضت ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق از اذهان و تاریخ پاک نخواهد شد .
به اعتقاد برخی روشنفکران و صاحب نظران سیاسی ایران ، دکتر مصدق خود قربانی تفکرات لیبرال دمکرات و فانون مندی خود شد . اساسا خواسته های وی و رفتارش در چارچوب منافع ملی ، با حفظ آزادی های فردی و اجتماعی بنا نهاده شده بود . برگزاری انتخابات آزاد سالم و مردمی ، مشروط کردن نظام پادشاهی ، پیاده کردن قوانین مترقی و تجدد طلبانه مشروطه ، آزادی بیان ، تشکیل سندیکا ، و آزادی مطبوعات به نحویکه در آن مقطع ، توهین آمیز ترین مطالب و کاریکاتورها در نشریات مخالف دولت منتشر می شد ولی هرگز وی در جهت محدود نمودن مطبوعات عملی انجام نداد و حتی طی دستوری به شهربانی نوشت :شهربانی کل کشور ، در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته می شود هرچه نوشته باشند و هرکه نوشته باشد به هیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار بگیرد . آزادی احزاب و گروه های سیاسی و ... همه و همه نشان از منش های لیبرال دمکرات دکتر مصدق بود . در طول آن دو سال در دولت ملی هیچگونه برخوردی با تجمعها و میتینگ های احزاب سیاسی حتی مخالفان دولت از جمله حزب سومکا و حزب توده صورت نمی گرفت .
حتی در آخرین سالگرد مرگ استالین پیش از کودتای بیست و هشت مرداد ، حزب توده با اعلام قبلی به دولت و ایجاد چتر امنیتی توسط نظامیان گسیل شده از سوی دولت ، اقدام به برگزاری بزرگترین تجمع سیاسی خود و یا حتی کشور نمود .
اینکه در بخش فوق اشاره نمودم که مصدق قربانی منش های لیبرال دمکرات و قانون مندی خود شد از برگزاری همین تجمعات نشات می گیرد چراکه زمانی حکم کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق در سازمان جاسوسی آمریکا قطعی شد که پس از ملی کردن صنعت نفت که بدعتی خطرناک از نظر غرب در خاورمیانه بود ، تصور آنان از مصدق ، گرایشات چپ و توده ای بودن وی به دلیل برگزاری و آزادی تجمعات حزب توده بود . این در حالیست که مصدق در نهایت احترام به کلیه احزاب و گروه های سیاسی ، اجازه داشتن مطبوعات و برگزاری میتینگ را برای همه صادر می نمود . در این که کشور شوروی و حزب دست نشانده اش در ایران به شدت با دولت ملی ایران مخالف بودند به همین بس که کشور شوروی از پرداخت بدهی های ایران و یازده تن طلای متعلق به ایران سر باز زد و مصدق تحت فشار شدید حزب توده قرار داشت و این دو از هیچ تلاشی برای تضعیف دولت ملی فروگذار نبودند .
اینکه عده ای دو هدف اصلی ملی شدن صنعت نفت و برگزاری انتخابات آزاد را تنها بعنوان یک پروژه سیاسی نگاه کنند و با تحریف تاریخ و سانسور عملکردهای دولت دکتر مصدق استدلال کنند که مصدق لیرال نبود خارج از انصاف و منطق است .
در خصوص ملی شدن نفت که اینک برخی پس از گذشت پنجاه و نه سال از این رویداد مهم و تاریخی آنرا توهمی بزرگ می انگارند باید گفت که کسانی که با عینک امروزی و تحلیل مسائل سیاسی و اقتصادی امروز ، به نقد رویدادهای تاریخی می پردازند باید اندکی در روش انتقادی خود تجدید نظر کنند ، چراکه تحلیل یک رویداد تاریخی باید در ظرف مکان و زمان همان رویداد بررسی و تحلیل شود ، آنهم رویدادی که بواسطه کودتایی ننگین در باز سازی ، تقویت و اجرای برنامه های خود ناکام ماند . درگیر نمودن ذهن جامعه با تغییر معنای لغتی جا افتاده در اذهان عمومی و تغییر و تحریف نیت مجریان ملی شدن نفت با بیان اینکه " نفت ایران دولتی شد و این کار اشتباه بود " ! نشان از نگاهی سطحی و دور از منطق است . اول اینکه نفت و درآمدهای حاصل از آن نه در کیسه دولت می رفت و نه در جیب ملت و تمام عواید آن نصیب شرکت های خارجی می شد . دوم اینکه هیچگونه سند و مدرک معتبری که نشان دهد درآمد نفت در آینده در جیب دولت ریخته خواهد شد وجود ندارد و حتی بعکس دولت دکتر مصدق در تقابل با استعمار سنتی و نو غربی ، دولت بدون نفت تشکیل داد و در آن مقطع با فروش اوراق قرضه و مشارکت مردم هیچگونه مشکلی اقتصادی بر مردم و کشور تحمیل نشد ، حتی بر اساس اسناد موجود ، بودجه حاصل از درآمد نفت پس از کودتای بیست و هشت مرداد تا دوران نخست وزیری هویدا تنها صرف پروژه های عمرانی کشور می شد و تنها در دوران هویدا بود که دولت وابستگی به نفت پیدا کرد و سیاست های اقتصادی خود را بر اساس درآمدهای نفتی تنظیم نمود . تغییر جمله ملی شدن صنعت نفت به دولتی شدن آن ، تعبیری رندانه و مغرضانه است ، چراکه حتی تا چندین سال پس از ملی شدن نفت ، دولتی شدن آن صورت نگرفت .
در خصوص کودتای بیست و هشت مرداد که عده ای عموما با گرایشات سلطنت طلبانه منکر آن هستند ، اصرارشان بر عدم کودتا به این دلیل است که این موضوع بزرگترین نقطه ضعف و رگ حیاتی این گرایش می باشد چراکه ملت ایران هنوز زخم ناشی از این کودتا را بر پیکر خود احساس می کند و موج سرخوردگی از عدم ادامه نهضت ملی و دستیابی به دمکراسی را حاصل همین کودتای پهلوی بهمراهی استعمار می داند و آنان برای بازسازی خود و بازگرداندن چهره ای مناسب از خود نه در جهت پذیرش اشتباه و عذرخواهی از ملت ایران ، بلکه از ترفند نفی کودتا استفاده می کنند . این در حالیست که وزیر امور خارجه آمریکا خانم آلبرایت به صورت رسمی از انجام این کودتا از ملت ایران عذرخواهی کرد و اسناد کودتا نیز توسط دولت آمریکا منتشر گردید .
سلطنت طلبان امروزی شوربختانه در مطالبی غیر منطقی و خارج از تحلیل دقیق درچارچوب منافع ملی ، با نفی بخش عمده ای از خیانت های دوران پهلوی در صدد احیای چهره خود هستند و بر این اساس کار به جایی رسیده است که رضا شاه برای آنان تبدیل به اسطوره ای مقدس و بی بدیل گشته ، غافل از اینکه یکی از بزرگترین عوامل بروز انقلاب پنجاه و هفت و به بیراهه رفتن آن ، نبود روشنفکرانی بود که از دوران پهلوی اول یک به یک کشته شدند . افرادی چون تیمورتاش، سردار اسد و علی اکبر داور که هر کدام منشا خدمات بی نظیری در همان دوران بودند یا از دم تیغ جلادانه دیکتاتور گذشتند و یا مانند علی اکبر خان داور برای نجات خانواده و رهایی جان آنان از چنگ رضا شاه اقدام به خودکشی کردند . پرداختن به این بدیهیات که ده ها کتاب و مقاله در این خصوص نگاشته شده است تکرار مکررات است و پرداختن به آن باعث اطاله مطلب می گردد .
به هر حال به اعتقاد من ، اینکه سلطنت طلبان امروزی نیز تبلیغات مزورانه خود را در جهت تحریف تاریخ و باز سازی چهره خود انجام میدهند بازهم از روی رقابتی است که در فضای سیاسی امروزی ایران وجود دارد و آرزومندم روزی در شرایطی که میهن عزیز و مردم گرانقدرش آزاد و به دور از خفقان ، به انتخاب می پردازند شرایطی را ایجاد کنند که همین افراد ناگزیر به عذرخواهی از ملت شوند و پاسخ شایسته ای از مردم ایران دریافت نمایند .