ایران نوین

Thursday, December 4, 2008

شانزدهم آذر، آغاز مرحله ای نوین در مبارزات ملت ایران


دانشگاه در ایران همیشه سرچشمه تحول اجتماعی و سیاسی، و جنبش های دانشجویی پایدارترین و تاثیرگذارترین مبارزات علیه دیکتاتوری و فساد سیاسی بوده است. پیشگامان نهضت ملی ایران نیز خود از دانشگاه سر برآورده بودند. و این دانشجویان بودند که هنوز چند ماهی از کودتای 28 مرداد نگذشته، در شانزدهم آذر 1332 علیه استبداد سینه سپر کردند و در برابر رگبار مسلسل مهاجمان دیکتاتوری در خون خود غلتیدند. شانزده آذر مرحله نوینی را در مبارزات ملت ایران رقم زد. نخستین قربانیان این تحول بزرگ اجتماعی، سه دانشجوی دلاور دانشکده فنی دانشگاه تهران، شهیدان بزرگ نیا، شریعت رضوی و قندچی بودند. هنوز پس از پنجاه و پنج سال، این رویداد و فداکاری این سه دانشجوی مبارز فراموش نشده و شانزده آذر به عنوان «روز دانشجو» یادآور اهمیت دانشگاه و دانشجویان در نیروبخشی به جنبش های آزادیخواهانه و مدنی است. حاکمیت جمهوری اسلامی نیز قدرت جنبش دانشجویی را در مبارزه 18 تیر 1378، علیه خشونت و دیکتاتوری لمس کرد.

دریغا، که پس از نیم قرن، ملت ایران، و پیشاپیش آن جامعه دانشجویی، هنوز در حال مبارزه علیه دیکتاتوری، خشونت و فساد آنهم با ابعادی بسیار گسترده تر و همراه با تبعیض و تعصبات ایدئولوژیک هستند. در تمام این سالها، نه تنها ما یک گام بسوی استانداردهای تمدن بشری پیش نرفته ایم که از فقیرترین و عقب افتاده ترین کشورها در اقتصاد و رفاه اجتماعی، در رعایت حقوق بشر و آزادیهای بنیادین فردی و اجتماعی شده ایم و تحت خشن ترین و سرکوبگرترین شرایط زندگی می کنیم.

دانشگاه های ما به علت پاکسازی استادان فرهیخته، دانشمندان و اندیشمندان به پایین ترین سطع علمی و آموزشی رسیده و دانشجویان ما زیر سنگین ترین فشارها و برای کوچکترین فعالیت مدنی یا ابراز عقیده از درس خواندن محروم می شوند، اخراج می شوند، زندانی و گاه محکوم به اعدام می شوند. دختران دانشجو با تحقیرآمیزترین محدودیت ها، از جمله سهمیه بندی جنسیتی، از درس خواندن و پیشرفت علمی محروم می گردند. رو در رویی با خواسته های صنفی دانشجویان, محدودیت ها و سهمیه بندی های غیر منطقی، غیر طبیعی و غیر اخلاقی جنسیتی، مذهبی و جغرافیایی برای پذیرش دانشجو، اعمال تبعیض جنسیتی در رشته های آموزشی، تعلیق ها، اخراج ها، زندانی کردن ها همگی برنامه هایی است که برای محدود کردن و مرعوب کردن دانشجویان شکل گرفته و برنامه ریزان امنیتی در این توهم هستند که با این ترفندها می توانند این قشر آگاه، پیشرو و پرانرژی جامعه را از هرگونه حرکت اجتماعی و سیاسی در راه آزادی و دموکراسی، و در نتیجه سعادت ملت ایران، باز دارند.

جبهه ملی ایران ضمن بزرگداشت روز 16 آذر «روز دانشجو»، از ایجاد تشکل ها و حرکتهای صنفی, اجتماعی و سیاسی دانشجویان در راستای تحقق منافع ملی، کسب حقوق جامعه دانشجویی و نیز مبارزه در راه آزادی, دموکراسی و استقرار حاکمیت ملت و نجات کشور پشتیبانی می کند و خواستار موفقیت آنهاست.


جبهه ملی ایران

تهران - 12/ 9 /1387

Tuesday, December 2, 2008

رقابت سیاسی و تحریف تاریخ


حمیدرضا خادم

ملاک عمل احزاب و گروه های سیاسی در چند سال اخیر ، با توجه به روند پر سرعت تحولات منطقه ای به صورت رقابت بین احزاب و گروه ها درآمده و هر جریان سیاسی که در جامعه بصورت بالقوه مورد اقبال مردم می باشد و عملکرد مثبت و تاریخی آن هیچگاه از ذهن ملت زدوده نمی شود ، با توجه به همین رقابت ، مورد هدف برخی باصطلاح روشنفکران و گروه های سیاسی قرار می گیرد . از احزاب سیاسی رسمی دولتی گرفته تا سلطنت طلبان ، از احزاب اپوزسیون داخلی و خارجی چپ و راست گرفته تا به اصطلاح روشنفکران امروزی ، هر کدام به نحوی و با مطرح کردن مسائلی از قبیل لیبرال نبودن مصدق ، ملی شدن نفت بزرگترین توهم تاریخ ایران ، انکار کودتای بیست و هشت مرداد و تبدیل آن به قیام ملی و چندین به اصطلاح انتقاد – ولی مغرضانه بر علیه جبهه ملی ایران – نشان می دهد که جبهه ملی در جامعه امروزی ایران دارای وجهه و اقبالیست که گروه های نو پا و رقبای دیرنه اش برای رقابت در جهت تخریب آن بر آمده اند ، همچنین در بخشی از جامعه روشنفکری ایران به این دلیل که خود را فراتر از تاریخ گذشته ایران نشان دهد ، انتقاد از یکی از بزرگ ترین دستاورد های تاریخ ایران و محبوب ترین چهره سیاسی ایران یعنی ملی شدن صنعت نفت و دکتر مصدق را در پیش گرفته است .

ابتدا لازم می دانم عنوان کنم که شخص دکتر محمد مصدق به صفت فردی که خدمات ارزنده ای را به کشور و ملت ایران داشت ، نه اسطوره است و نه حجت تمام شده بر ما ، دکتر مصدق یک اندیشه و یک روش مبارزه بود ، او یک معلم اخلاق بود ، روش و منش او ، اندیشه ملی و دمکراتش می تواند مبنایی باشد تا تنانی جریان هایی که نگاهی مسئولانه نسبت به این کشور دارند حول این اندیشه جمع شوند تا منافع ملی تامین و ثروت های این ملت و کشور بیش از این از بین نرود .

من بر این باورم که حرکت و دستاورد های نهضت ملی ایران ، نه تنها هیچگاه و با هیچ روشی از تاریخ ایران زدوده نمی شود بلکه همیشه از آن به نیکی یاد خواهد شد . پس از کودتای بیست و هشت مرداد سی و دو تا زمان انقلاب پنجاه و هفت ، در کتاب های درسی که به دانش آموزان تدریس می شد همیشه سعی بر تحریف تاریخ و کوچک نمایی ملی شدن صنعت نفت و دکتر محمد مصدق صورت گرفت ، ولی شاهدیم که با بیست و پنج سال آموزش در سطوح مختلف تحصیلی در مدرسه و دانشگاه ، هیچگاه پهلوی و پهلویون نتوانستند به خواسته های خود دست یابند و اینک نیز با رنگ و لعاب روشنفکری بخشیدن به انتقادات غیر مسئولانه و خارج از منطق ، هرگز نهضت ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق از اذهان و تاریخ پاک نخواهد شد .

به اعتقاد برخی روشنفکران و صاحب نظران سیاسی ایران ، دکتر مصدق خود قربانی تفکرات لیبرال دمکرات و فانون مندی خود شد . اساسا خواسته های وی و رفتارش در چارچوب منافع ملی ، با حفظ آزادی های فردی و اجتماعی بنا نهاده شده بود . برگزاری انتخابات آزاد سالم و مردمی ، مشروط کردن نظام پادشاهی ، پیاده کردن قوانین مترقی و تجدد طلبانه مشروطه ، آزادی بیان ، تشکیل سندیکا ، و آزادی مطبوعات به نحویکه در آن مقطع ، توهین آمیز ترین مطالب و کاریکاتورها در نشریات مخالف دولت منتشر می شد ولی هرگز وی در جهت محدود نمودن مطبوعات عملی انجام نداد و حتی طی دستوری به شهربانی نوشت :شهربانی کل کشور ، در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته می شود هرچه نوشته باشند و هرکه نوشته باشد به هیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار بگیرد . آزادی احزاب و گروه های سیاسی و ... همه و همه نشان از منش های لیبرال دمکرات دکتر مصدق بود . در طول آن دو سال در دولت ملی هیچگونه برخوردی با تجمعها و میتینگ های احزاب سیاسی حتی مخالفان دولت از جمله حزب سومکا و حزب توده صورت نمی گرفت .

حتی در آخرین سالگرد مرگ استالین پیش از کودتای بیست و هشت مرداد ، حزب توده با اعلام قبلی به دولت و ایجاد چتر امنیتی توسط نظامیان گسیل شده از سوی دولت ، اقدام به برگزاری بزرگترین تجمع سیاسی خود و یا حتی کشور نمود .

اینکه در بخش فوق اشاره نمودم که مصدق قربانی منش های لیبرال دمکرات و قانون مندی خود شد از برگزاری همین تجمعات نشات می گیرد چراکه زمانی حکم کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق در سازمان جاسوسی آمریکا قطعی شد که پس از ملی کردن صنعت نفت که بدعتی خطرناک از نظر غرب در خاورمیانه بود ، تصور آنان از مصدق ، گرایشات چپ و توده ای بودن وی به دلیل برگزاری و آزادی تجمعات حزب توده بود . این در حالیست که مصدق در نهایت احترام به کلیه احزاب و گروه های سیاسی ، اجازه داشتن مطبوعات و برگزاری میتینگ را برای همه صادر می نمود . در این که کشور شوروی و حزب دست نشانده اش در ایران به شدت با دولت ملی ایران مخالف بودند به همین بس که کشور شوروی از پرداخت بدهی های ایران و یازده تن طلای متعلق به ایران سر باز زد و مصدق تحت فشار شدید حزب توده قرار داشت و این دو از هیچ تلاشی برای تضعیف دولت ملی فروگذار نبودند .

اینکه عده ای دو هدف اصلی ملی شدن صنعت نفت و برگزاری انتخابات آزاد را تنها بعنوان یک پروژه سیاسی نگاه کنند و با تحریف تاریخ و سانسور عملکردهای دولت دکتر مصدق استدلال کنند که مصدق لیرال نبود خارج از انصاف و منطق است .

در خصوص ملی شدن نفت که اینک برخی پس از گذشت پنجاه و نه سال از این رویداد مهم و تاریخی آنرا توهمی بزرگ می انگارند باید گفت که کسانی که با عینک امروزی و تحلیل مسائل سیاسی و اقتصادی امروز ، به نقد رویدادهای تاریخی می پردازند باید اندکی در روش انتقادی خود تجدید نظر کنند ، چراکه تحلیل یک رویداد تاریخی باید در ظرف مکان و زمان همان رویداد بررسی و تحلیل شود ، آنهم رویدادی که بواسطه کودتایی ننگین در باز سازی ، تقویت و اجرای برنامه های خود ناکام ماند . درگیر نمودن ذهن جامعه با تغییر معنای لغتی جا افتاده در اذهان عمومی و تغییر و تحریف نیت مجریان ملی شدن نفت با بیان اینکه " نفت ایران دولتی شد و این کار اشتباه بود " ! نشان از نگاهی سطحی و دور از منطق است . اول اینکه نفت و درآمدهای حاصل از آن نه در کیسه دولت می رفت و نه در جیب ملت و تمام عواید آن نصیب شرکت های خارجی می شد . دوم اینکه هیچگونه سند و مدرک معتبری که نشان دهد درآمد نفت در آینده در جیب دولت ریخته خواهد شد وجود ندارد و حتی بعکس دولت دکتر مصدق در تقابل با استعمار سنتی و نو غربی ، دولت بدون نفت تشکیل داد و در آن مقطع با فروش اوراق قرضه و مشارکت مردم هیچگونه مشکلی اقتصادی بر مردم و کشور تحمیل نشد ، حتی بر اساس اسناد موجود ، بودجه حاصل از درآمد نفت پس از کودتای بیست و هشت مرداد تا دوران نخست وزیری هویدا تنها صرف پروژه های عمرانی کشور می شد و تنها در دوران هویدا بود که دولت وابستگی به نفت پیدا کرد و سیاست های اقتصادی خود را بر اساس درآمدهای نفتی تنظیم نمود . تغییر جمله ملی شدن صنعت نفت به دولتی شدن آن ، تعبیری رندانه و مغرضانه است ، چراکه حتی تا چندین سال پس از ملی شدن نفت ، دولتی شدن آن صورت نگرفت .

در خصوص کودتای بیست و هشت مرداد که عده ای عموما با گرایشات سلطنت طلبانه منکر آن هستند ، اصرارشان بر عدم کودتا به این دلیل است که این موضوع بزرگترین نقطه ضعف و رگ حیاتی این گرایش می باشد چراکه ملت ایران هنوز زخم ناشی از این کودتا را بر پیکر خود احساس می کند و موج سرخوردگی از عدم ادامه نهضت ملی و دستیابی به دمکراسی را حاصل همین کودتای پهلوی بهمراهی استعمار می داند و آنان برای بازسازی خود و بازگرداندن چهره ای مناسب از خود نه در جهت پذیرش اشتباه و عذرخواهی از ملت ایران ، بلکه از ترفند نفی کودتا استفاده می کنند . این در حالیست که وزیر امور خارجه آمریکا خانم آلبرایت به صورت رسمی از انجام این کودتا از ملت ایران عذرخواهی کرد و اسناد کودتا نیز توسط دولت آمریکا منتشر گردید .

سلطنت طلبان امروزی شوربختانه در مطالبی غیر منطقی و خارج از تحلیل دقیق درچارچوب منافع ملی ، با نفی بخش عمده ای از خیانت های دوران پهلوی در صدد احیای چهره خود هستند و بر این اساس کار به جایی رسیده است که رضا شاه برای آنان تبدیل به اسطوره ای مقدس و بی بدیل گشته ، غافل از اینکه یکی از بزرگترین عوامل بروز انقلاب پنجاه و هفت و به بیراهه رفتن آن ، نبود روشنفکرانی بود که از دوران پهلوی اول یک به یک کشته شدند . افرادی چون تیمورتاش، سردار اسد و علی اکبر داور که هر کدام منشا خدمات بی نظیری در همان دوران بودند یا از دم تیغ جلادانه دیکتاتور گذشتند و یا مانند علی اکبر خان داور برای نجات خانواده و رهایی جان آنان از چنگ رضا شاه اقدام به خودکشی کردند . پرداختن به این بدیهیات که ده ها کتاب و مقاله در این خصوص نگاشته شده است تکرار مکررات است و پرداختن به آن باعث اطاله مطلب می گردد .

به هر حال به اعتقاد من ، اینکه سلطنت طلبان امروزی نیز تبلیغات مزورانه خود را در جهت تحریف تاریخ و باز سازی چهره خود انجام میدهند بازهم از روی رقابتی است که در فضای سیاسی امروزی ایران وجود دارد و آرزومندم روزی در شرایطی که میهن عزیز و مردم گرانقدرش آزاد و به دور از خفقان ، به انتخاب می پردازند شرایطی را ایجاد کنند که همین افراد ناگزیر به عذرخواهی از ملت شوند و پاسخ شایسته ای از مردم ایران دریافت نمایند .


پاینده ایران – جاوید آزادی

Friday, November 28, 2008

مرغ سحر

ملک‌الشعرای بهار

مرغ سحر ناله سر کن

داغ مرا تازه‌تر کن

زآه شرربار این قفس را

برشکن و زیر و زبر کن

بلبل پربسته! ز کنج قفس درآ

نغمه‌ی آزادی نوع بشر سرا

وز نفسی عرصه‌ی این خاک توده را

پر شرر کن

ظلم ظالم، جور صیاد

آشیانم داده بر باد

ای خدا! ای فلک! ای طبیعت!

شام تاریک ما را سحر کن

نوبهار است، گل به بار است

ابر چشمم ژاله‌بار است

این قفس چون دلم تنگ و تار است

شعله فکن در قفس، ای آه آتشین!

دست طبیعت! گل عمر مرا مچین

جانب عاشق، نگه ای تازه گل! از این

بیشتر کن

مرغ بیدل! شرح هجران مختصر، مختصر، مختصر کن

عمر حقیقت به سر شد

عهد و وفا پی‌سپر شد

ناله‌ی عاشق، ناز معشوق

هر دو دروغ و بی‌اثر شد

راستی و مهر و محبت فسانه شد

قول و شرافت همگی از میانه شد

از پی دزدی وطن و دین بهانه شد

دیده تر شد

ظلم مالک، جور ارباب

زارع از غم گشته بی‌تاب

ساغر اغنیا پر می ناب

جام ما پر ز خون جگر شد

ای دل تنگ! ناله سر کن

از قویدستان حذر کن

از مساوات صرفنظر کن

ساقی گلچهره! بده آب آتشین

پرده‌ی دلکش بزن، ای یار دلنشین!

ناله برآر از قفس، ای بلبل حزین!

کز غم تو، سینه‌ی من پرشرر شد

کز غم تو سینه‌ی من پرشرر، پرشرر، پرشرر شد

Thursday, November 27, 2008

ماشین اعدام را متوقف کنید



حمیدرضا خادم


زمانی که اقتدار نظام جمهوری اسلامی تبدیل به رژه های گسترده خیابانی و نمایش و تمرین عملیات ضد شورش در سطح کشور می گردد ، و همینطور موج اعدام به بهانه های مختلف در سراسر کشور با تبلیغات و انعکاس خبری وسیع صورت می گیرد و همچنین رهبران جنبش های مدنی و سندیکاهای مختلف به صورت مستمر بازداشت و احضار می گردند و دانشجویان همیشه مبارز و دمکراسی خواه این کشور در آستانه شانزدهم آذر و روز دانشجو به صورت گروهی به بند کشیده می شوند ، نشان می دهد که به واقع نظام جمهوری اسلامی نه تنها مقتدر نیست بلکه دچار بحران شدید سلطه و اقتدار گشته و بر این اساس ، این رفتارها را در قالب توجیه اقدامات پیشگیرانه صورت می دهد تا با قدرت نمایی و ایجاد هراس در دل مردم و برقراری سیاست مشت آهنین ، چهره سرکوبگر خود را هرچه بیشتر عیان نموده تا کسی شهامت اعتراض نسبت به تمامی فجایع رخ داده در کشور را در خود نیابد .

جمهوری اسلامی که بر ضعف خود در برابر جنبش های قدرت مند و هوشیار مدنی ایران اشراف کامل دارد ، سیاست های داخلی و خارجی خود را مبتنی بر اصل برقراری خود به هر شکل ممکن ، پایه گذاری نموده و با ایجاد سد هایی پشت سر هم درصدد کنترل فشارهای جامعه بر خود می باشد .

در این روزها شاهد هستیم که حتی با لرزان نگاه داشتن پایه های دولت نهم بر آن است تا بسان محمد رضا پهلوی که در آخرین روزهای حیاط خود به عنوان شاه ایران ناگزیر به زندان کردن دولت مردان خود از جمله هویدا و سایرین گشت ، در شرایط اوج انقلاب سال 1357 ، بار دیگر تاریخ را تکرار نماید تا شاید با استیضاح وزیری سراسر اتهام که مجلس هفتم رای نامطمئنی به وی داده ، در زمان حرکت جنبش های مدنی ، و پس از آن عدم رای اعتماد مجدد به دولت نهم و براه انداختن یک بازی جدید ، مانع حرکت جنبش های مدنی و به تبع آن جامعه گردد.

با تحلیل رفتار حاکمیت و واکنش های اجتماعی درخواهیم یافت که هرچه زمان به جلو حرکت می کند بر قدرت جنبش های مدنی افزوده می شود و از قدرت حاکمان کاسته می شود و تنها دلیل این اتفاق رفتارها و تصمیم گیری های نا بخردانه مسئولان در عرصه های مختلف از جمله سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی و دور شدن هرچه بیشتر از ملت و خواسته های بحق آنان می باشد .

اما موضوع دردناک اتفاقات امروزی قربانیانی هستند که این روزها با جرائم و اتهام های گوناگون به دار آویخته می شوند . در اعدامهایی که این روزها شاهد آن هستیم و شاید برخی از آنها برای سالها به تعویق افتاده بود ، از جوانان این سرزمین که اکثریت آنان سن رشد و بالغ شدن خود را در همین دوران جمهوری اسلامی پشت سر گذاشته اند و اینک با روحیات عصیانگری بعنوان اراذل و اوباش بازداشت بازداشت می شوند گرفته ، تا مادری که دفاع از فرزند خود را حق مادری خود می داند ، از فعالان مدنی ، سیاسی و روزنامه نگاران گرفته تا کودکان زیر سن پانزده سال ، هیچ کدام از موج دردناک و تاسف انگیز اعدام های جمهوری اسلامی در امان نیستند ، حتی پس از تصویب بیانیه نقض حقوق بشر در ایران توسط سازمان ملل متحد ، بیش از ده نفر در یک روز اعدام می شوند تا بیان کاغذ پاره های آقای احمدی نژاد نسبت به قطعنامه ها و مصوبات سازمان ملل متحد و آژانس اتمی ، تجلی عملی بخود یابد .به هر حال ادامه این رفتارها و اعدامها با توجه به فعالیت بی نظیر نهادهای حقوق بشری نه تنها باعث بقای حاکمیت نمی گردد ، بلکه منزوی تر شدن و تشدید فشارهای داخلی و بین المللی را سبب می شود .

شاید زمان طولانی برای دستیابی به دمکراسی در کشور پیش رو داشته باشیم و برای رسیدن به آرمان شهر ، هزینه های بسیاری باید بپردازیم ، اما سابقه و تجربه نشان داده است که هرگاه ملت در برابر حاکمان ایستادگی و مقاومت نمودند ، آنان ناگزیر به عقب نشینی شده و در برابر ملت کوتاه آمده اند .

ولی امروز شوربختانه ، بجز برخی احزاب سیاسی و فعالان مدنی ، حقوق بشری و دانشجویی ، صدای اعتراضی نسبت به این اعدام ها در سطح جامعه شنیده نمی شود و سکوتی عجیب مردم ایران را فرا گرفته است . به باور من نسل امروز ما برای همیشه در تاریخ ایران ماندگار خواهد بود و بعنوان نسلی که با درایت و هوشمندی عرصه را به حاکمیت مذهبی تنگ نموده برای همیشه در تاریخ ایران ثبت خواهد شد چراکه پس از انقلاب سال 1357 ، ملت ایران جنگ را پشت سر گذاشتند و از مرزهای ایران حراست نمودند ، پس از آن در سازندگی کشور مشارکت کردند اما چون به خواسته ها و مطالبات خود در طول بیست سال از گذشت انقلاب نرسیدند ، دست به رفرم زدند و اصلاحات از بالا و درون حاکمیت را آغاز نمودند و پس از عدم حصول نتیجه ، با عدم مشارکت ، نا فرمانی مدنی و تقویت جنبش های مدنی در جهت فشار بر حکومت و دستیابی به دمکراسی فعالیت نمودند . ولی انتقادی که در این مقطع به ملت ایران وارد است ، سکوتیست که در برابر اعدام های صورت گرفته در جامعه ایجاد شده است .

هوشیار باشیم اگر به این سکوت ادامه دهیم ، ممکن است روزی نوبت ما باشد که در برابر دیدگان همه و برای عبرت سایرین به دار آویخته شویم و کسی نمانده باشد تا از ما دفاع کند ، پس سکوت را بشکنیم و بار دیگر جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی نماییم ، حاکمانی که باید بگوش و هوشیار باشند و پل های پشت سر خود را ویران ننمایند و در رفتار خود نسبت به ملت ایران تجدید نظر کنند که از این نابرابری ها و بی عدالتی ها روزگار ناخوشایندی برای خود و کشور نسازند .

Wednesday, November 26, 2008

وطن



وطن يعني همه آب و همه خاك وطن يعني همه عشق و همه پاك
به گاه شيرخواري گاهواره به روز و درد پيري ، عين چاره
وطن يعني پدر ، مادر ، نياكان به خون و خاك بستن عهد و پيمان
وطن يعني هويت ، اصل ، ريشه سرآغاز و سرانجام هميشه
وطن يعني محبت ، مهرباني نثار هر كه داني و نداني
وطن يعني نگاه هموطن دوست هر آنجايي كه داني هموطن اوست
وطن يعني قرار بيقراري پرستاري ، كمك ، بيمارداري
وطن يعني هواي كوچه ي يار در آن كو دل شكستن هاي بسيار
نگاهي زيرچشمي ، عاشقانه به كوچه آمدن با هر بهانه
وطن يعني غم همسايه خوردن وطن يعني دل همسايه بردن
وطن يعني زلال چشمه ي پاك وطن يعني درخت ريشه در خاك
ستيغ و صخره و دريا و هامون ارس ، زاينده رود ، اروند ، كارون
دنا ، الوند ، كركس ، تاق بستان هزار و قافلانكوه و پلنگان
وطن يعني بلنداي دماوند شكيبا ، دل در آتش ، پاي در بند
وطن يعني شكوه اشترانكوه به درياي گهر استاده نستوه
وطن يعني سهند صخره پيكر ستيغ سينه در سنگ تمندر
وطن يعني وطن استان به استان خراسان ، سيستان ، سمنان ، لرستان
كوير لوت ، كرمان ، يزد ، ساري سپاهان ، هگمتانه ، بختياري
طبس ، بوشهر ، كردستان ، مريوان دو آذربايجان ، ايلام گيلان
اراك ، فارس ، خوزستان و تهران بلوچستان و هرمزگان و زنجان
وطن يعني سراي ترك با پارس وطن يعني خليج تا ابد فارس
بهشتي چشم را گسترده در پيش ابوموسي و مينو ، هرمز و كيش
وطن يعني همه سازندگي ها رهايي از تمام بندگي ها
بريدن دست غير از گردن نفت صلاي صبح ملي نفت
وطن يعني ز هر ايل و تباري وطن را پاسباني ، پاسداري
وطن يعني دلير و گرد با هم وطن يعني بلوچ و كرد با هم
وطن يعني سواران و سواري لر و كرد و يموت و بختياري
همه يك جان و يك دل بودن ما به دامان وطن آسودن ما
وطن يعني دلي از عشق لبريز گره باف ظريف فرش تبريز
وطن يعني هنر يعني سپاهان حرير دستباف فرش كاشان
وطن يعني كتيبه در دل سنگ تمدن ، دين ، هنر ، تاريخ ، فرهنگ
وطن يعني همه نيك و بهنجار چه پندار و چه گفتار و چه كردار
وطن يعني شب رحمت ، شب قدر شب جوشن ، شب روشن ، شب بدر
وطن يعني هم از دور و هم از دير سده ، نوروز ، يلدا ، مهرگان ، تير
وطن يعني جلال مانده جاويد ستون و سر ستون تخت جمشيد
هزاران نقش و خط مانده در ياد صبا ، كلهر ، كمال الملك ، بهزاد
نكيسا ، باربد ، افسانه و چنگ سرود تيشه ي فرهاد در سنگ
سر و سرمايه هاي سرفرازي ابوريحان و خوارزمي و رازي
به اوج علم و دانش رهنوردي ابونصر ، ابن سينا ، سهروردي
به بحر عشق و عرفان ناخدايي عراقي ، رودكي ، جامي ، سنايي
وطن يعني به فرهنگ آشنايي در لفظ دري را دهخدايي
وطن يعني جهاني در دل جام وطن يعني رباعيات خيام
وطن يعني همه شيرين كلامي عفاف عشق در شعر نظامي
وطن يعني نگاه مولوي سوز حضور نور در شمس شب و روز
وطن يعني پيام پند سعدي زبان پيوسته در پيوند سعدي
وطن يعني هوا و حال حافظ شكوه باور اندر فال حافظ
وطن يعني تبيره ، دمدمه ، كوس طلوع آفتاب شعر از طوس
وطن يعني شب شهنامه خواندن سخن چون رستم از سهراب راندن
وطن يعني رهايي زآتش و خون خورش كاوه و خشم فريدون
وطن يعني زبان حال سيمرغ حديث يال زال و بال سيمرغ
وطن يعني اميد نا اميدان خروش و ويله گرد آفرينان
وطن يعني لگام و زين و مهميز سواران قران و رخش و شبديز
وطن يعني گرامي مرز تا مرز وطن يعني حريم گيو و گودرز
وطن يعني دل و دستي در آتش روان و تن ، كمان و تير آرش
وطن يعني شبح يعني شبيخون وطن يعني جلال الدين و جيحون
وطن يعني به دشمن راه بستن به اوج آريو برزن نشستن
وطن يعني دو دست از جان كشيدن به تنگستان و دشتستان رسيدن
زمين شستن ز استبداد و از كين به خون گرم در گرمابه ي فين
وطن يعني گذشته ، حال ، فردا تمام سهم يك ملت ز دنيا
وطن يعني چه آباد و چه ويران وطن يعني همين جا ، يعني ايران



شعر از : علیرضا شجاع پور


Thursday, November 13, 2008

چنان گرم از بساط خاک بگذر که شمع مردم آینده باشی

علی اکبر بهمنش وکیل مدافع شجاع و آزادی خواه درگذشت
یادش گرامی