هوشنگ کردستانی
چند هفته پیش از برگزاری انتخابات مجلس اسرائیل، دولتمردان آن کشور، برای کسب آرای بیشتر رأی دهندگان دست به یک یورش نظامی علیه گروه حماس در نوار غزه زدند تا بنا بر گفته خود مانع ادامه راکت پراکنی های فلسطینی ها به جنوب اسرائیل گردند.
آنها برآورد می کردند که برخورد نظامی با حماس بر محبوبیت و وجهة حزب حاکم میان رأی دهندگان اسرائیلی خواهد افزود، محبوبیتی که پس از ناکامی در جنگ 33 روزه با حزب الله لبنان بشدت آسیب دیده و کاهش یافته بود. همچنین برآورد می کردند که حزب الله لبنان در شرایطی نیست که برای یاری رساندن به فلسطینی ها دست به یک اقدام متقابل نظامی زده و جبهه دیگری علیه اسرائیل بگشاید.
حزب الله و رهبرانی چون شیخ فضل الله می دانستند که در صورت درگیرشدن در جنگی علیه اسرائیل قادر به تحمل زیان های ناشی از اقدام کوبنده تلافی جویانه ارتش اسرائیل نخواهند بود و نیز مطمئن نبودند که در صورت درگیری نظامی با اسرائیل این بار نیز بتوانند از حمایت های دست و دلبازانة جمهوری اسلامی برخوردار شوند.
کاربدستـان جمهوری اســلامی نیــز بـا توجه به کــاهش بهــای نفت و گرفتاری ها و پی آمدهــای نــاشی از آن، ترجیح دادنـــد تنها به برگــزاری تظاهرات، دادن شعار و پشتیبـــانی لفظی از حماس و همدردی بـــا فلسطینی هــا اکتفـا کرده و وارد کارزاری که شاید سران اسرائیل انتظار آنرا داشته و برای رویارویی با آن آماده بودند نشوند.
نظامیان اسرائیل طی 23 روز یورش به نوار غزه، هر کجا را که می خواستند به بهانة حضور عناصر حماس در هم کوبیدند که نتیجة آن 1500 کشته و بیش از شش هزار تن زخمی از سوی فلسطینی و چهارده کشته و شماری زخمی از سوی اسرائیل ها بود. حدود نیمی از قربانیان فلسطینی را غیرنظامیان و بیشتر زنان و کودکان تشکیل می دادند. دامنة تخریب ها به مراکز و ساختمانهای بنیادهای بین المللی (نظیر سازمان ملل) هم کشیده شد.
پرسشی که اکنون مطرح می شود این است که آیا دولتمردان اسرائیل به هدفهایی که عنوان می کردند یعنی تضعیف حماس و جلوگیری از راکت پراکنی به اسرائیل رسیده اند؟ آیا راه کار مشکل پیچیده و درازمدت میان اسرائیل و فلسطین تنها راکت اندازیست که با جلوگیری از پرتاب کردن آنها پایان یابد؟ مشکل واقعی چیست؟ راکت اندازی یا تشکیل کشور فلسطینی؟
اسرائیل با اقدام به یورش نظامی و کشتار شماری از مردم بیگناه و محاصره دریایی نوار غزه و جلوگیری از کمک رسانی های بشردوستانه به این منطقه افکار عمومی مردم جهان را بر علیه خود و همدردی با فلسطینی ها برانگیخت.
بی تردید بسیاری از بازماندگان کشته شده های این جنگ برخلاف میل باطنی خود از روی ناچاری به حمایت از حماس برخیزند، چیزی که بی شک خوشایند و صلاح سران اسرائیل نیست.
با یورش به غزه، اسرائیل حقانیتی را که در سالهای اخیر در پی سخنان نسنجیده و بدور از عُرف و خرد سیاسی رئیس جمهوری اسلامی در دنیا کسب کرده بود به یکباره از میان برد، افکار عمومی مردم مسلمان بویژه مسلمانان عرب را علیه خود شوراند، موقعیت کشورهای میانه رو عرب را که خواهان پایان یافتن مناقشة تاریخی اسرائیل و فلسطین و برقراری صلحی عادلانه میان آنها بوده و هستند تضعیف کرد، گروه حماس را در جایگاه تنها نیروی مقاومت آرمانهای فلسطینی ها نشاند و سرانجام آنکه با وجود این دست آوردهای منفی، در موقعیت و محبوبیت انتخاباتی ائتلاف حاکم تأثیر چشمگیری پدید نیامد.
مشکل اساسی و تاریخی اسرائیل و فلسطین بر سر ایجاد کشور فلسطین و به رسمین شناختن آن توسط دولت اسرائیل می باشد که در قطعنامه مصوب ســـال 1948 سازمان ملل پیش بینی شده است و فلسطینی ها سالهاست برای تشکیل آن با دولت اسرائیل درگیر هستند. نیمی از مردم اسرائیل با توجه به واقعیت حضور فلسطینی ها در منطقه و برای پایان دادن به جنگ و خونریزی موافق تشکیل دولت فلسطین هستند. اسحاق رابین نخست وزیر اسبق اسرائیل در راه تحقق این هدف، جان خود را از دست داد.
راهکار درست جلوگیری از راکت پراکنی فلسطینی ها یورش نظامی نیست بلکه به رسمیت شناختن این حق قانونی و انسانی آنهاست.
چنانچه دولت فلسطین رسماً به وجود آید و اسرائیل آنرا به رسمیت بشناسد، به امکان زیاد، راکت پراکنی ها پایان خواهد پذیرفت. حضور سربازان سازمان ملل میان مرزهای اسرائیل و فلسطین- همانگونه که در لبنان عمل شد- می تواند تضمین کننده تنش زدایی میان دو کشور باشد.
ادامه حالت جنگ و ناآرامی میان اسرائیل و فلسطین در عمل به سود تندروها و «بازهای» هر دو کشور است. در اسرائیل هر حزبی که بیشتر بر طبل جنگ بکوبد به پیروزی می رسد و در فلسطین نیز تندروها و طرفداران عملیات تروریستی مانند گروه های حماس که با موجودیت اسرائیل مخالفت می کنند قدرت را به دست می گیرند.
چنانچه کشور فلسطین موجودیت یابد و توسط اسرائیل برسمیت شناخته شود و مورد حمایت و دوستی دولت و مردم اسرائیل قرار گیرد، گروه های تندرو فلسطینی جای خود را به گروه های میانه رو خواهان ادامة صلح و دوستی با اسرائیل خواهند داد و متقابلاً در اسرائیل نیز شعار نابودی فلسطینی ها کارایی و کاربرد نخواهد داشت.
اگر دولتمردان اسرائیل بــه خواست اکثیـریت مردم اسرائیل که خواهان زندگی کردن آرام و همراه با صلح و آشتی در کنار همسایگان فلسطینی و عرب خود هستند توجه کنند می بایست به جای سیاست های جنگی، سیاست نزدیکی و به رسمیت شناختن کشور فلسطین را اتخاذ کرده و به تشکیل آن یاری رسانند. اگر در نوار غزه هم وجود گروه حماس مانعی بر سر راه اجرای این سیاست درست است می توانند به آن بخش از فلسطین که در اختیار گروه میانه رو فتح، تحت رهبری محمود عباس می باشد استقلال دهند و از ایجاد مجتمع های مسکونی جدید در آن منطقه جلوگیری نمایند.
موافقت با تشکیل کشور فلسطین توسط دولت اسرائیل و یاری رساندن به توده مردم بی پناه آن جهت رسیدن به شرایط بهتر و زندگی کردن در صلح و آرامش، بزرگترین عامل تضعیف گروه های تندرو فلسطینی به ویژه حماس و جهاد اسلامی است. تضعیف این گروه های تروریستی می تواند اهرم قدرتی را که جمهوری اسلامی از آن علیه اسرائیل و برافروختن آتش جنگ در منطقه استفاده می کند بی اثر یا کم اثر سازد.
دولتمردان اسرائیل باید میان برقراری صلح و آرامش در منطقه و کنار آمدن و زندگی کردن با 250 میلیون عرب و یا ادامه جنگ و خونریزی تـــا زمانهایی که پایانی بر آن متصوّر نیست، یکی را برگزینند.
مسلّم است که هر انسان آزاده و آزادیخواهی، دست آزیدن به عملیات تروریستی و عملیات انتحاری را که نتیجه آن کشته شدن انسان های بیگناه از هر ملیتی که باشند، به شدت محکوم می نماید. برای از میان برداشتن پدیده تروریسم باید راه کارهای درست مسئله را بررسی و پیدا کرد و شرایط زیربنایی پدید آمدن و گسترش آن را از میان برداشت.
پدیده شوم تروریسم با جنگ و کشتار تروریست ها شاید کاهش یابد ولی از میان نخواهد رفت. برای پایان دادن به این معضل جهانی، عملیات نظامی به تنهایی کافی نیست.