سی سال از انقلاب سال پنجاه و هفت می گذرد و بایسته است به جای بازگویی فجایع حاصل از استقرار جمهوری اسلامی و پی گیری تئوری های توطئه ، به بازنگری این شکست تاریخی ملت ایران بپردازیم و پشتیبانی دیر هنگام خود را دراین سالمرگ انقلاب پنجاه و هفت از آرمان خواهی و بصیرت شخصی اعلام کنیم که خطر استقرار استبداد مذهبی را دریافت و در آن شرایط وانفسا و بدون بازگشت صلاح کشور و ملت را در پذیرفتن مسئولیت خطیر نخست وزیری یافت. در نخستین روزهای نخست وزیریش با انحلال ساواک، آزادی زندانیان سیاسی، لغو سانسور و آزادی مطلق مطبوعات اولین گام ها را در راه استقرار دمکراسی در ایران برداشت .
شاپور بختیار یکی از سه تن امضا کنندگان نامه ای خطاب به محمد رضا شاه در سال 56 بود، که لزوم بازگشت حکومت قانون و آزادی های سیاسی را گوشزد میکرد. او که ژرفای بحران سیاسی، اجتماعی حاکم بر ایران را دریافته بود، از سویی از پافشاری همواره ی خود بر استقرار حکومت قانون و از سوی دیگر، از رویارویی و مرز بندی با قدرت گیری قشریون مذهبی باز نایستاد.
در آن نا بسامانی و آشفتگی، با مردم سخن گفت و از آنان خواست تا به خود و هویت ملی خود اعتماد کنند. ضمن نکوهش خود کامگی نظام استبدادی موجود که مملکت را بسوی انفجار کشانده بود، ملت را ازهیجان های ویرانگر و بیباکی نسنجیده بر حذر داشت، دعوت به استقرار نظامی قانونمند و دمکرات نمود و برای استقلال و حفظ تمامیت ارضی ایران که همانا راهبر او در اقداماتش بودند کوشید.
شوربختانه ملت ایران به دلیل سده ها تجربه استبداد، فقدان آموزش و آگاهی های سیاسی، این اقدامات را نادیده گرفت و درنیافت که این دست آورد ها همانا جامه ی عمل پوشاندن به خواست های انقلاب است. مردم ایران که استبداد تمام راهها را برای ابراز نظر سیاسی به رویشان بسته بود، اعم از شهرنشین و توده های حاشیه نشین برآمده از اصلاحات ارضی ، به جای همبستگی و حمایت از دولتی که تبلور خواسته های ملت بود، اولویت را در آن دید که بر حس انتقام جویی و تنفر خود میدان داده و هشدارهای پی در پی و اعلام خطر در مورد بر پایی حکومت استبدادی مذهبی را نادیده بگیرد.
در آن شرایط بحرانی نه تنها عامه ی مردم، حتی روشنفکران و نیروهای سیاسی نیز به ندای او پاسخ مثبت ندادند، مواضع و خواست های مبا رزا تی خود مبنی بر استقلال و آزادی را رها کرده و در برابر روحانیان مرتجع و انحصار طلب قالب تهی کردند. گویا خرد در تدبیر امور جایی نمی یافت.
اگر چه تاریخ را با اگرها و شاید ها نمی نویسند؛ اما امروز ضرورت تاریخی است که هر ایرانی ملی، میهن دوست، آزادی خواه و خواهان دمکراسی، در پیشگاه تاریخ و در برابر ایران آینده اعلام دارد که عدم همبستگی به هنگام با اقدام آرمان گرایانه بختیار درپذیرفتن مسئولیت نخست وزیری، امکان بزرگ تاریخی ملت ایران را برای برقراری حکومت قانون و استقرار حاکمیت ملی هدر داد.
افسوسی که در فرد فرد ایرانیان آگاه و مسئول بخاطر استقرار و استمرار استبداد مذهبی در ایران موج می زند، ما را بر آن داشت تا به عنوان فرزندان این آب و خاک و نوجوانان زمان وقوع انقلاب 57، امروز و در پیشگاه تاریخ پشتیبانی دیر هنگام خود را از شاپور بختیار و آرمان های سیاسی او که همانا آرمان های اصیل انقلاب بزرگ مشروطیت بودند اعلام داریم.
ما تمامی ایرانیان دلبسته به ایران و آزادی خواه را فرا میخوانیم، که اکنون با سی سال تاخیر وکسب تجارب تلخ، صرف نظر از موضع سیاسی آن زمانشان ، همبستگی و پشتیبانی دیر هنگام خود را از آن آرمانهای اصیل و ملی اعلام کنند و درگسترش هر چه بیشتر خود آگاهی سیاسی و تاریخی ملت ایران گام بردارند و روشنگر راه آینده ی ایران باشند.
آسمان مقدم – شیوا نوجو- رخسا خیامی
رضا عزیزی نژاد – نیما ناصرآبادی
بهمن ماه 1387 خورشیدی