ایران نوین

Thursday, February 19, 2009

در پیشگاه تاریخ


سی سال از انقلاب سال پنجاه و هفت می گذرد و بایسته است به جای بازگویی فجایع حاصل از استقرار جمهوری اسلامی و پی گیری تئوری های توطئه ، به بازنگری این شکست تاریخی ملت ایران بپردازیم و پشتیبانی دیر هنگام خود را دراین سالمرگ انقلاب پنجاه و هفت از آرمان خواهی و بصیرت شخصی اعلام کنیم که خطر استقرار استبداد مذهبی را دریافت و در آن شرایط وانفسا و بدون بازگشت صلاح کشور و ملت را در پذیرفتن مسئولیت خطیر نخست وزیری یافت. در نخستین روزهای نخست وزیریش با انحلال ساواک، آزادی زندانیان سیاسی، لغو سانسور و آزادی مطلق مطبوعات اولین گام ها را در راه استقرار دمکراسی در ایران برداشت .

شاپور بختیار یکی از سه تن امضا کنندگان نامه ای خطاب به محمد رضا شاه در سال 56 بود، که لزوم بازگشت حکومت قانون و آزادی های سیاسی را گوشزد میکرد. او که ژرفای بحران سیاسی، اجتماعی حاکم بر ایران را دریافته بود، از سویی از پافشاری همواره ی خود بر استقرار حکومت قانون و از سوی دیگر، از رویارویی و مرز بندی با قدرت گیری قشریون مذهبی باز نایستاد.

در آن نا بسامانی و آشفتگی، با مردم سخن گفت و از آنان خواست تا به خود و هویت ملی خود اعتماد کنند. ضمن نکوهش خود کامگی نظام استبدادی موجود که مملکت را بسوی انفجار کشانده بود، ملت را ازهیجان های ویرانگر و بیباکی نسنجیده بر حذر داشت، دعوت به استقرار نظامی قانونمند و دمکرات نمود و برای استقلال و حفظ تمامیت ارضی ایران که همانا راهبر او در اقداماتش بودند کوشید.

شوربختانه ملت ایران به دلیل سده ها تجربه استبداد، فقدان آموزش و آگاهی های سیاسی، این اقدامات را نادیده گرفت و درنیافت که این دست آورد ها همانا جامه ی عمل پوشاندن به خواست های انقلاب است. مردم ایران که استبداد تمام راهها را برای ابراز نظر سیاسی به رویشان بسته بود، اعم از شهرنشین و توده های حاشیه نشین برآمده از اصلاحات ارضی ، به جای همبستگی و حمایت از دولتی که تبلور خواسته های ملت بود، اولویت را در آن دید که بر حس انتقام جویی و تنفر خود میدان داده و هشدارهای پی در پی و اعلام خطر در مورد بر پایی حکومت استبدادی مذهبی را نادیده بگیرد.

در آن شرایط بحرانی نه تنها عامه ی مردم، حتی روشنفکران و نیروهای سیاسی نیز به ندای او پاسخ مثبت ندادند، مواضع و خواست های مبا رزا تی خود مبنی بر استقلال و آزادی را رها کرده و در برابر روحانیان مرتجع و انحصار طلب قالب تهی کردند. گویا خرد در تدبیر امور جایی نمی یافت.

اگر چه تاریخ را با اگرها و شاید ها نمی نویسند؛ اما امروز ضرورت تاریخی است که هر ایرانی ملی، میهن دوست، آزادی خواه و خواهان دمکراسی، در پیشگاه تاریخ و در برابر ایران آینده اعلام دارد که عدم همبستگی به هنگام با اقدام آرمان گرایانه بختیار درپذیرفتن مسئولیت نخست وزیری، امکان بزرگ تاریخی ملت ایران را برای برقراری حکومت قانون و استقرار حاکمیت ملی هدر داد.

افسوسی که در فرد فرد ایرانیان آگاه و مسئول بخاطر استقرار و استمرار استبداد مذهبی در ایران موج می زند، ما را بر آن داشت تا به عنوان فرزندان این آب و خاک و نوجوانان زمان وقوع انقلاب 57، امروز و در پیشگاه تاریخ پشتیبانی دیر هنگام خود را از شاپور بختیار و آرمان های سیاسی او که همانا آرمان های اصیل انقلاب بزرگ مشروطیت بودند اعلام داریم.

ما تمامی ایرانیان دلبسته به ایران و آزادی خواه را فرا میخوانیم، که اکنون با سی سال تاخیر وکسب تجارب تلخ، صرف نظر از موضع سیاسی آن زمانشان ، همبستگی و پشتیبانی دیر هنگام خود را از آن آرمانهای اصیل و ملی اعلام کنند و درگسترش هر چه بیشتر خود آگاهی سیاسی و تاریخی ملت ایران گام بردارند و روشنگر راه آینده ی ایران باشند.

آسمان مقدم – شیوا نوجو- رخسا خیامی

رضا عزیزی نژاد – نیما ناصرآبادی

بهمن ماه 1387 خورشیدی

Wednesday, February 18, 2009

پی آمدهای یورش نظامی اسرائیل به غزه


هوشنگ کردستانی


چند هفته پیش از برگزاری انتخابات مجلس اسرائیل، دولتمردان آن کشور، برای کسب آرای بیشتر رأی دهندگان دست به یک یورش نظامی علیه گروه حماس در نوار غزه زدند تا بنا بر گفته خود مانع ادامه راکت پراکنی های فلسطینی ها به جنوب اسرائیل گردند.

آنها برآورد می کردند که برخورد نظامی با حماس بر محبوبیت و وجهة حزب حاکم میان رأی دهندگان اسرائیلی خواهد افزود، محبوبیتی که پس از ناکامی در جنگ 33 روزه با حزب الله لبنان بشدت آسیب دیده و کاهش یافته بود. همچنین برآورد می کردند که حزب الله لبنان در شرایطی نیست که برای یاری رساندن به فلسطینی ها دست به یک اقدام متقابل نظامی زده و جبهه دیگری علیه اسرائیل بگشاید.

حزب الله و رهبرانی چون شیخ فضل الله می دانستند که در صورت درگیرشدن در جنگی علیه اسرائیل قادر به تحمل زیان های ناشی از اقدام کوبنده تلافی جویانه ارتش اسرائیل نخواهند بود و نیز مطمئن نبودند که در صورت درگیری نظامی با اسرائیل این بار نیز بتوانند از حمایت های دست و دلبازانة جمهوری اسلامی برخوردار شوند.

کاربدستـان جمهوری اســلامی نیــز بـا توجه به کــاهش بهــای نفت و گرفتاری ها و پی آمدهــای نــاشی از آن، ترجیح دادنـــد تنها به برگــزاری تظاهرات، دادن شعار و پشتیبـــانی لفظی از حماس و همدردی بـــا فلسطینی هــا اکتفـا کرده و وارد کارزاری که شاید سران اسرائیل انتظار آنرا داشته و برای رویارویی با آن آماده بودند نشوند.

نظامیان اسرائیل طی 23 روز یورش به نوار غزه، هر کجا را که می خواستند به بهانة حضور عناصر حماس در هم کوبیدند که نتیجة آن 1500 کشته و بیش از شش هزار تن زخمی از سوی فلسطینی و چهارده کشته و شماری زخمی از سوی اسرائیل ها بود. حدود نیمی از قربانیان فلسطینی را غیرنظامیان و بیشتر زنان و کودکان تشکیل می دادند. دامنة تخریب ها به مراکز و ساختمانهای بنیادهای بین المللی (نظیر سازمان ملل) هم کشیده شد.

پرسشی که اکنون مطرح می شود این است که آیا دولتمردان اسرائیل به هدفهایی که عنوان می کردند یعنی تضعیف حماس و جلوگیری از راکت پراکنی به اسرائیل رسیده اند؟ آیا راه کار مشکل پیچیده و درازمدت میان اسرائیل و فلسطین تنها راکت اندازیست که با جلوگیری از پرتاب کردن آنها پایان یابد؟ مشکل واقعی چیست؟ راکت اندازی یا تشکیل کشور فلسطینی؟

اسرائیل با اقدام به یورش نظامی و کشتار شماری از مردم بیگناه و محاصره دریایی نوار غزه و جلوگیری از کمک رسانی های بشردوستانه به این منطقه افکار عمومی مردم جهان را بر علیه خود و همدردی با فلسطینی ها برانگیخت.

بی تردید بسیاری از بازماندگان کشته شده های این جنگ برخلاف میل باطنی خود از روی ناچاری به حمایت از حماس برخیزند، چیزی که بی شک خوشایند و صلاح سران اسرائیل نیست.

با یورش به غزه، اسرائیل حقانیتی را که در سالهای اخیر در پی سخنان نسنجیده و بدور از عُرف و خرد سیاسی رئیس جمهوری اسلامی در دنیا کسب کرده بود به یکباره از میان برد، افکار عمومی مردم مسلمان بویژه مسلمانان عرب را علیه خود شوراند، موقعیت کشورهای میانه رو عرب را که خواهان پایان یافتن مناقشة تاریخی اسرائیل و فلسطین و برقراری صلحی عادلانه میان آنها بوده و هستند تضعیف کرد، گروه حماس را در جایگاه تنها نیروی مقاومت آرمانهای فلسطینی ها نشاند و سرانجام آنکه با وجود این دست آوردهای منفی، در موقعیت و محبوبیت انتخاباتی ائتلاف حاکم تأثیر چشمگیری پدید نیامد.

مشکل اساسی و تاریخی اسرائیل و فلسطین بر سر ایجاد کشور فلسطین و به رسمین شناختن آن توسط دولت اسرائیل می باشد که در قطعنامه مصوب ســـال 1948 سازمان ملل پیش بینی شده است و فلسطینی ها سالهاست برای تشکیل آن با دولت اسرائیل درگیر هستند. نیمی از مردم اسرائیل با توجه به واقعیت حضور فلسطینی ها در منطقه و برای پایان دادن به جنگ و خونریزی موافق تشکیل دولت فلسطین هستند. اسحاق رابین نخست وزیر اسبق اسرائیل در راه تحقق این هدف، جان خود را از دست داد.

راهکار درست جلوگیری از راکت پراکنی فلسطینی ها یورش نظامی نیست بلکه به رسمیت شناختن این حق قانونی و انسانی آنهاست.

چنانچه دولت فلسطین رسماً به وجود آید و اسرائیل آنرا به رسمیت بشناسد، به امکان زیاد، راکت پراکنی ها پایان خواهد پذیرفت. حضور سربازان سازمان ملل میان مرزهای اسرائیل و فلسطین- همانگونه که در لبنان عمل شد- می تواند تضمین کننده تنش زدایی میان دو کشور باشد.

ادامه حالت جنگ و ناآرامی میان اسرائیل و فلسطین در عمل به سود تندروها و «بازهای» هر دو کشور است. در اسرائیل هر حزبی که بیشتر بر طبل جنگ بکوبد به پیروزی می رسد و در فلسطین نیز تندروها و طرفداران عملیات تروریستی مانند گروه های حماس که با موجودیت اسرائیل مخالفت می کنند قدرت را به دست می گیرند.

چنانچه کشور فلسطین موجودیت یابد و توسط اسرائیل برسمیت شناخته شود و مورد حمایت و دوستی دولت و مردم اسرائیل قرار گیرد، گروه های تندرو فلسطینی جای خود را به گروه های میانه رو خواهان ادامة صلح و دوستی با اسرائیل خواهند داد و متقابلاً در اسرائیل نیز شعار نابودی فلسطینی ها کارایی و کاربرد نخواهد داشت.

اگر دولتمردان اسرائیل بــه خواست اکثیـریت مردم اسرائیل که خواهان زندگی کردن آرام و همراه با صلح و آشتی در کنار همسایگان فلسطینی و عرب خود هستند توجه کنند می بایست به جای سیاست های جنگی، سیاست نزدیکی و به رسمیت شناختن کشور فلسطین را اتخاذ کرده و به تشکیل آن یاری رسانند. اگر در نوار غزه هم وجود گروه حماس مانعی بر سر راه اجرای این سیاست درست است می توانند به آن بخش از فلسطین که در اختیار گروه میانه رو فتح، تحت رهبری محمود عباس می باشد استقلال دهند و از ایجاد مجتمع های مسکونی جدید در آن منطقه جلوگیری نمایند.

موافقت با تشکیل کشور فلسطین توسط دولت اسرائیل و یاری رساندن به توده مردم بی پناه آن جهت رسیدن به شرایط بهتر و زندگی کردن در صلح و آرامش، بزرگترین عامل تضعیف گروه های تندرو فلسطینی به ویژه حماس و جهاد اسلامی است. تضعیف این گروه های تروریستی می تواند اهرم قدرتی را که جمهوری اسلامی از آن علیه اسرائیل و برافروختن آتش جنگ در منطقه استفاده می کند بی اثر یا کم اثر سازد.

دولتمردان اسرائیل باید میان برقراری صلح و آرامش در منطقه و کنار آمدن و زندگی کردن با 250 میلیون عرب و یا ادامه جنگ و خونریزی تـــا زمانهایی که پایانی بر آن متصوّر نیست، یکی را برگزینند.

مسلّم است که هر انسان آزاده و آزادیخواهی، دست آزیدن به عملیات تروریستی و عملیات انتحاری را که نتیجه آن کشته شدن انسان های بیگناه از هر ملیتی که باشند، به شدت محکوم می نماید. برای از میان برداشتن پدیده تروریسم باید راه کارهای درست مسئله را بررسی و پیدا کرد و شرایط زیربنایی پدید آمدن و گسترش آن را از میان برداشت.

پدیده شوم تروریسم با جنگ و کشتار تروریست ها شاید کاهش یابد ولی از میان نخواهد رفت. برای پایان دادن به این معضل جهانی، عملیات نظامی به تنهایی کافی نیست.

ثبت نوروز در تقویم رسمی اونتاریو کانادا

Tuesday, February 17, 2009

با حکم حکومتی ، پرسپولیس را با استقلال(تاج) مساوی کردند

رئیس کمیته انظباطی فدراسیون فوتبال: این یک بازی امنیتی است و پیش از بازی تذکرات لازم را داده بودیم !!!! ء

جمهوری و دمکراسی

Thursday, February 12, 2009

حمایت جبهه ملی ایران ازجنبش های برابری خواهانه و حقوق بشری زنان ایران


جبهه ملی ایران

برابری حقوق زن و مرد را یک اصل سازش ناپذیر می داند


هم میهنان عزیز،

شکوفایی و پویایی جنبش زنان ایران برای تحقق آزادی و برابری برای بسیاری از صاحبان قدرت چنان نگران کننده شده است که بیش از پیش دادگاههای جمهوری اسلامی را برای ایجاد محیط رعب و وحشت و کاستن از روند رو به رشد جنبش بخدمت گرفته اند. فعالیت های مسالمت آمیزی مانند گردآوری امضاء سبب آزار و توهین و شلاق و زندان می شود. حد و مرز ورود ماموران امنیتی به خانه های این فعالان از بین رفته است. چنانکه در روزهای اخیر برای بازداشت سه فعال جنبش زنان از جمله خانم نفیسه آزاد ماموران امنیتی با ادعای داشتن مجوز بازرسی بطور خشونت آمیزی وسایل منزل ایشان را در هم ریختند. و نیز مورد بانو عالیه اقدام دوست که در 22 خرداد 85 به مناسبت شرکت در اجتماع قانونی بزرگداشت روز زن شرکت کرده و یازداشت شده بود، با رای دادگاه تجدید نظر به سه سال زندان تعزیری محکوم و به زندان اوین برده شده است. دستگیری های بی شمار زنان فعال کشور که به نابسامانی خانوادگی و آثار سوء روی کودکانشان می انجامد بصورت گسترده ادامه دارد.

نقش سازنده زنان ایران در جنبش حقوق بشری و برابری خواهی چشمگیر است، در حالی که اعلامیه جهانی حقوق بشر برابری زن و مرد را تضمین کرده، و قانون بین الملل از قوانین داخلی ما فراتر است، زنان ایران بایستی برای بنیادی ترین حقوق خود که عدم تبعیض جنسیتی است و در جمهوری اسلامی نادیده گرفته می شود، مبارزه کنند.

حاکمیت جمهوری اسلامی برابری و عدم تبعیض جنسیتی را برنمی تابد و نسبت به زنان بصورت زیردستی محدود در چارچوب خانواده سنتی می نگرد. زنان میهن ما نشان داده اند که افزون بر حفظ جایگاه ویژه خود در خانواده، دارای توانمندی های گسترده ای هستند و قادرند دوشادوش مردان و گاه فراتر از آنان در اجتماع حضور داشته باشند و سهم خود را در تلاش برای پیشرفت و سعادت ملت ایران و بنیانگذاری یک ایران آزاد و مردم سالار را به دوش کشند. زنان ایران را هرگز تهدید و زندان نتوانسته و نخواهد توانست از از اوج ایرانی بودن به سطح ارزشهای قبیله ای تاریخ گذشته پایین بکشد؛ همانگونه که در دانشگاهها دختران دانشجو با اکثریتی قاطع و کیفتی چشمگیر حاضر هستند و با همه دشواریهایی که برای ورود و ادامه تحصیل آنان ایجاد شده است با پیروزی هایشان کوته فکران را حیرت زده کرده اند.

جبهه ملی ایران، برابری حقوق زن و مرد را یک اصل سازش ناپذیر می داند، و از جنبش های برابری خواهانه و حقوق بشری زنان ایران پشتیبانی می کند. زنان نیمی از جامعه ایرانی و عهده دار رسالتی بزرگ در کنار مردان برای رسیدن به آزادیهای فردی و اجتماعی یعنی حاکمیت ملی هستند. ما خواستار آزادی سریع و بی قید و شرط زنانی هستیم که بخاطر مبارزه برای حقوق بنیادین خود به عنوان عضو جامعه بشری زندانی هستند.

جبهه ملی ایران

تهران – تاریخ 23 بهمن 1387