ایران نوین
Friday, May 22, 2009
Wednesday, May 13, 2009
اعتراض به اظهارنظرات غیر مسئولانۀ خانم جین هارمن نمایندۀ دموکرات کالیفرنیا پیرامون تجزیۀ ایران
CLICK HERE TO SIGN THE PETITION
خانم “جین هارمن” در تاریخ 2009-03-05 در اجلاس سالیانه و یکهفته ای که در مرکز "مجمع عمومی ارتباطات آمریکا و اسرائیل" “AIPAC” در واشنگتن برگزار گردید ؛ در یک میز گرد رسمی راه حل گرفتاریهای جهانیان با دولت اسلامی ایران را ضمن گزینۀ نظامی ؛ در جدا ساختن فرهنگهای قبیله ای ایران پیشنهاد کردند!- ایشان با اشاره به کثرت قومها در ایران و تمایز فرهنگی شان با یکدیگر؛ جدائی اقوام از کل بدنۀ ایران ؛ به معنای تجزیۀ ایران را مطرح نمود.
این اظهار نظر غیر مسُولانۀ یکی از نمایندگان کالیفرنیا که با کف زدنهای چندین نمایندۀ –سناتور- و دیپلماتهای برجستۀ آمریکايی و اسراييلی و در حضورآقای شیمون پرز رئیس جمهوری اسرائیل؛در مقابل دوربینهای رسانه های مختلف بود ؛ بر قاطبۀ ایرانیان بسیار گران و تحقیر آمیز آمده وچنین توهمی را در ذهن آنان بوجود آورده که در یک چنین ا جلا س عمده و حائزاهمیتی که تصمیم گیرندگان و تعیین کنندگان خط مشی سیاسی حضور داشتند؛ چرا گفته های غیر مسُولانۀ این خانم ؛ به جای اعتراض؛ با تشویق و کف زدنهای حاضرین در جلسه روبرو شده است. و آیا چنین پیشنهاد خام و غیر مسُولانه با هدف و طرحی از پیش ساخته شده و با نیت از هم پاشیدن یک کشور با قدمت چند هزار سال سابقۀ تاریخی چون ایران نبوده است؟ و آیا به آغاز جنگهای داخلی و به جان هم انداختن اقوام ایرانی که براثر سی سال حکومت سراسر استبدادوشکنجه و دار و تازیانۀ طالبانهای ایرانی به ستوه آمده اند منجر نخواهد شد؟
از یک خانم سیاستمداری که برگزیدۀ آرای مردم است؛ بعید مینماید که با وجود چنین بی اطلاعی نسبت به روحیه؛ فرهنگ و سیاست منطقه به خود اجازه دهد چنان توصیه ها و پیشنهادهايی را بدهد که اگر از تئوری به عمل درآید؛ به دلایل بیشمار استراتزیکی و ژئوپولیتیکی ؛ کل منطقه رابه خاک و خون وآتش میکشد و دامنۀ این تخریب جهان را در خود خواهد بلعید.
با توجه به خشم و وحشت ایرانیان پیرامون این اظهار نظر و راه حل خانم جین هارمن در یک مجمع رسمی حائز اهمیت و تصمیم گیرنده – ما ایرانیان بدینوسیله از این خانم نماینده تقاضا ی تجدید نظر درباره چنان موضع خطرناک و تشنج زا را داشته و از ایشان میخواهیم با پوزش و عذر خواهی از طریق رسانه های عمومی از ایرانیان سلب سوء تفاهم نمایند.
این طومار پس از جمع آوری امضاء به همراه نظرات امضا ء کنندگان به مراکز زیر برای پیگیری و درخواست توضیح و پوزش از جانب خانم "جین هارمن" ارسا ل خواهد شد.
کنگرۀ آمریکا؛ سنای آمریکا؛ کاخ سفید؛ دفاتر خانم "جین هارمن"؛ سفارت اسرايیل در آمریکا؛ سفارت آمریکا در اسرايیل؛ رسانه های آمریکا و استانداری کالیفرنیا.
Sunday, May 10, 2009
انتخابات دورهء دهم ریاست جمهوری
انتخابات ریاست جمهوری به صورت چیزی شبیه خیمه شب بازی در آمده است؛ به این معنی که همه این نامزدها که پیشینه های شناخته شده ای در نظام جمهوری اسلامی داشته اند، اکنون چهره های خود را عوض کرده اند تا بتوانند نظر رای دهندگان را جلب کنند.
تردیدی نیست که، از دیدگاه مردم، این کار گونه ای فریبکاری است و حسن نیتی به همراه ندارد. اگر حسن نیتی وجود داشت و چرخش آقایان بسوی مردم واقعی بود، بایستی که نخست از مواضع و از عملکردهای پیشین خود در پیشگاه ملت پوزشخواهی می کردند و می گفتند که اکنون ـ به جبران گذشته ـ قصد دارند به ملت خدمت کنند. تازه، در پی آن هم لازم بود دارایی های خود را گزارش داده و روشن می کردند که آنها را از کجا و چگونه بدست آورده اند. و اگر ثروت آنان از راه های غیرقانونی بدست آمده بود قول می دادند آن را به خزانهء کشور باز گردانند. يعنی، فقط چهرهء خود را رنگ ديگر کردن و وعده هائی غیرعملی، بر پایهء اختیاراتی ناموجود دادن، چیزی جز فریبکاری نبوده و معنای آن هم چيزی بجز کوشش برای نجات نظام در حال سقوط جمهوری اسلامی به هر قیمت نمی تواند باشد.
درون نظام آشوب است. افزون بر تلاش برای نجات آن، همه به دنبال وسیله ای برای نجات خود هستند. یکی بی صبرانه منتظر امام زمان است، یکی با امریکا معامله می کند، یکی با اروپا، یکی به روسیه باج می دهد، یکی به همسایه های جنوبی. همه در حال فروختن خود و بخشی از کشور هستند تا پشتیبانی بیابند. و یکی هم، دیوانه وار، از خزانهء ملت خرج می کند تا دوباره انتخاب شود و به هیچ روی هم پاسخگو نیست. حال آنکه اگر رییس جمهوری برای انتخاب خود از خزانهء کشور خرج کند یک بزهکار بشمار می آید و باید، طبق قانون اختلاس، محاکمه شود.
هیچکس به فکر ملت نیست. هیچکدام از نامزدهای اعلام شده به فکر آزاد کردن ملت نیستند، زیرا نجات خود از پرتگاه را مهمتر می دانند. نگرانی شان از این است که اگر یکی از ما انتخاب نشود، چه نظامی در مورد این پول های دزدیده شده از ملت، حسابرسی خواهد کرد؟ یا آن کاخ ها که با پول ملت در کشور و کشورهای بیگانه خریداری شده و سرمایه گذاری هایی که از پول ملت توسط عده ای خاص صورت گرفته، چه خواهد شد؟
يا چه کسی از آن خشونت ها که کرده ایم، آن اعدام ها که برای ترساندن مردم انجام داده ایم بازخواست خواهد کرد؟
امروز چه کسی را زندانی کنیم که در امان باشیم؟ چه کسی را به قتل برسانیم که مردم را هشیارتر نکند؟ چه کسی را بترسانیم؟ چه کسی را برقصانیم؟
چه دردآور است که می بينيم همگی شان می خواند نظام را نجات دهند نه ایران را. مهم نیست اگر مردم را فقیر کرده اند، بیکار کرده اند، معتاد کرده اند و بزهکار. مهم نیست اگر ـ با دلالی و واردات کالاهای تولید بیگانه ـ تولید را در کشور خوابانده اند و کارخانه ها را تعطیل کرده اند. مهم نیست اگر با دلالی و واردات بزنگاهی فرآورده های کشاورزی از کشورهای بیگانه، کشاورزی و باغداری کشور را خوابانده اند. آنچه مهم است اینست که همه مدعیان دین و اخلاق، با پول تولیدگران و کشاورزان و باغداران و کارگران و بازرگانان ما، و سوق دادن افتصاد بسوی سقوط آزاد و ورشکستگی، حساب های بانکی خود را در کشورهای بیگانه پر پول کرده اند. این صنعتگران و کشاورزان و بازرگانان از کار افتاده نمی دانند که راه های آسان تری برای پول درآوردن هست، و بی زحمت هم می شود میلیاردر شد.
و اينگونه است که همهء شخصیت های نظام جمهوری اسلامی، در حال بده بستان و معامله، به اين هراس افتاده اند که «اسلام در خطر است». وقتی چنين هراسی پيش می آيد بايد منتظر حوادث پيش بينی نشده و شگفتی آور جديدی در افق سياسی کشور بود.
یادم می آید در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، و پیش از اینکه از حضور در دانشگاه ها بکلی ممنوع شوم، گاه در مناظره های انتخاباتی شرکت داده می شدم. مثلاً، یک بار در دانشگاه علم و صنعت با مسئولان انتخاباتی نامزدهای تراز اول ـ مانند رفسنجانی، معین، کروبی و قالیباف، که در میان آنها معین بیش از همه از پیروزی خود مطمئن بود ـ مناظره می کردم و، پس از تحلیل شرایط و روند سیاست کشور، اظهار کردم که همهء آنها ول معطل هستند و هیچکدام پیروز نخواهند شد. دانشجویان با ناباوری پرسیدند: «پس، بنظر شما، چه کسی رییس جمهور خواهد شد؟» و من پاسخ دادم که «نمی دانم چه کس. و مهم نیست چه کسی. فقط می دانم که هر کس بشود ما همه شگفت زده خواهیم شد». زیرا دیگر مسئلهء یک شخصیت در ميان نبود، بلکه یک جریان فکری مطرح شده بود.
آنگاه، اعلام رای ها بنام آقای احمدی نژاد، براستی همه را شگفت زده کرد. اما من منتظر رویدادهای عجیبب تری بودم، و به همين دليل، در یک مصاحبهء با آقای «بستجانی» در تلویزونی کانال یک و در همان هفتهء اول ریاست جمهور آقای احمدی نژاد، اظهار کردم که ایشان در طی شش ماه اول ریاست جمهوری خود چنان تلاطم و بحرانی خواهند آفريد که در تاریخ جمهوری اسلامی بی سابقه خواهد بود. و با سخنرانی احمدی نژاد در سازمان ملل و موضعگیری های متعاقب آن در شش ماه اول، این دیدگاه هم درست از آب درآمد.
Monday, May 4, 2009
کاندیدای رهبر کیست ؟ با قی بازیست !!! ـ
حمیدرضا خادم
برای درک مواضع افراد که پا به عرصه انتخابات می گذارند ، ضروریست پیشینه و سوابق هر یک در دوران مدیریتشان و بر اساس سخنان و رفتارشان در گذشته بررسی و تحلیل گردد ، هر چند پذیرفتنی است که افراد در طول دوران تغییر می کنند و مواضعشان تعدیل و یا دچار تغییر می گردد ، اما عموما به دلیل شناختی کافی از شرایط کشور ، به دلیل سوابق مدیریتی که لازمه کاندید شدن برای ریاست جمهوریست ، تاکتیک خاص خود را انتخاب می کند حتی اگر واقع بینانه نباشد و یا مسیری خارج از عرف را طی نماید .
انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری و اتفاقات رخداده در آن که در دقیقه نود نتیجه را به شکل باور نکردنی تغییر داد ، تجربه ناخوشایندی بود که امروز شاهدیم برخی نامزدهای انتخاباتی ، اینبار به دنبال برگ برنده ای هستند که در انتخابات پیشین در دست محمود احمدی نژاد بود .
اینکه عنوان شد تجربه ای ناخوشایند ، از این روست که فارق از تمامی محدودیت های قانونی شامل تسلسل قدرت در هسته حاکمیت ، نظارت استصوابی و ... اینبار رهبر جمهوری اسلامی که از دوران اصلاحات خاطره خوشی نداشت مستقیما وارد عمل شود و شخصی را که مورد نظر خود بودوارد کاخ ریاست جمهوری نماید . این ماجرا سبب شد که شعارها ، رفتارها و نحوه بیان کاندیداهایی که شرایط کنونی کشور را درک و نحوه رقابت را آموخته اند با دقت بالا و گزینش شده صورت گیرد تا شاید در این آشفته بازار سیاسی و بین المللی که ایران را به پرتگاه نزدیکتر می کند ، بتوانند نظر مثبت رهبر جمهوری اسلامی و تاییدیه وی را دریافت نمایند و همانگونه که شاهدیم شعارهای مردم پسند که می تواند آنان را به دلایل متفاوت به پای صندوق بکشاند تقلیل یافته و به یک یا دو نامزد محدود شده است .
مهدی کروبی یکی از نامزدهای اصلاح طلب که بر اساس قانون اساسی و سن تعیین شده در آن برای شرکت کنندگان در انتخابات ، آخرین سال خود را می گذراند و با توجه به اینکه معتقد است در دوره نهم ریاست جمهوری از افرادی بود که به نا حق از رقابت در دور دوم کنار گذاشته شد ، در این اندیشه است که می تواند با مطرح نمودن مطالبات اقتصادی و صنفی ، اینبار با تجربه ای بیشتر ریاست جمهوری را از آن خود نماید و هر بار از جدی بودن و عدم انصراف از انتخابات سخن می گوید و با گرد آوردن افراد برجسته ای چون غلامحسین کرباسچی و عطاا.. مهاجرانی شانس خود را بیش از پیش می داند . اما شاید شیخ اصلاحات از این موضوع غافل باشد که حضور این افراد که عملی خلاف بر تصمیم سازمانی و تشکیلاتی اتخاذ نمودند ( حمایت حزب کارگزاران از میرحسین ) تاکتیکی است که تقسیم آرا بین محمود احمدی نژاد و مهدی کروبی در شهرهای کوچک و روستاها صورت گیرد ، یعنی عکس آنچه که مورد تصور برخیست که با این روش آرا بین اصلاح طلبان تقسیم می شود . این تاکتیک یکی از روش هایی است که در صورت خوشبینی به انتخابات سالم میتواند تاثیر مستقیمی در آرا داشته باشد چراکه محمود احمدی نژاد و مهدی کروبی افرادی هستند که اکثریت آرا آنان از شهرهای کوچک و روستاهاست و در این صورت آرا آنان در این بخش تقسیم خواهد شد .
از سوی دیگر شکافی که میان اصولگرایان به دلیل رفتارهای نابخردانه و انحصار طلب رئیس جمهور کنونی ایجاد شده ، سبب گردید تا فردی دیگر در محفلی خصوصی تایید و با اذن رهبری وارد فضای انتخابات گردد ، محسن رضایی فردیست که او نیز می تواند در بخش هایی از سپاه پاسداران که سالها فرماندهی آنرا بعهده داشت در آرا مستقیم احمدی نژاد تاثیر بگذارد و با توجه به وزن بالای محفلی که محسن رضایی را وارد انتخابات کرد باز هم می تواند در این انتخابات نقش آفرین باشد . به این ترتیب ظاهرا دو نامزد ، یکی از اصلاح طلبان و دیگری از اصولگرایان دانسته و یا نادانسته مامور شده اند تا آرا احمدی نژاد را به حداقل ممکن برسانند !.
با این شرایط میر حسین موسوی که در آغاز بعنوان نامزد اصلاح طلبان وارد انتخابات شد و تا کنون نیز از سوی اصولگرایان مخالف احمدی نژاد فردی قابل رقابت وارد انتخابات نشده است ، با این تحلیل و بر روی کاغذ ، شانس میرحسین موسوی بیش از سایرین می باشد . وی دو موضوع را ملاک تبلیغات خود قرار داده است یکی دست یافتن به برگ برنده محمود احمدی نژاد در انتخابات پیشین به واسطه شعارهای اصولگرایانه و دلربایی و بیان سخنان خوشایند آقای خامنه ای برای گرفتن تایید از وی که حکم نهایی انتخابات در دست اوست و دیگری اصلاح طلبی و شعارهای مردم پسند با سطحی بسیار نازل که تنها می تواند شرکت کنندگان سنتی و بی طرف انتخابات را جذب نماید هر چند احزاب و گروه های طرفدار وی و شخصیت هایی چون سید محمد خاتمی در پی کسب آرا قشر متوسط و روشنفکر هستند ولی اغلب سخنان میر حسین موسوی تنها سبب بی اعتمادی بیشتر و گریزان شدن این قشر از وی می گردد و همینطور ظاهر امر نشان می دهد که دلربایی هایش نیز موثر نیافتاده است و نه تنها عکس العمل مثبتی از سوی آقای خامنه ای که از دور به رقص بازیگران انتخاباتش می نگرد بروز نکرد بلکه پس از تصویب تشکیل کمیته صیانت از آرا توسط کروبی و میر حسین واکنشی خشمگینانه از خود نشان داد .
باری از وضعیت این نامزدها که بگذریم برای اینکه نیاز حاکمیت را به شخصی مناسب ریاست جمهوری مورد نظر آقای خامنه ای دریابیم باید بر نتیجه روندی که جمهوری اسلامی در این سالها طی کرده و یک تنه مقابل تمام دنیا ایستادگی و بر بحث هسته ای و سایر مسائل بحران زا تکیه می نماید را بدانیم . پس از دو جنگی که در خاورمیانه رخ داد که به باور اغلب کارشناسان ، گرداننده اصلی جنگ لبنان و غزه ، جمهوری اسلامی بود ، در حالیکه فشارهای جهانی بر اتمام کشتار و جنگ در این دو منطقه بسیار زیاد بود و قتل عام غیرنظامیان به دلیل ایجاد سپر انسانی توسط حماس و حزب ا... مردم بی گناه را به کام مرگ می کشانید جنگ به صورت یکجانبه به دلیل فشارهای گسترده جهان از سوی اسرائیل پایان یافت و در این زمان که برنده ای برای آن دو جنگ در پایان تعیین نگردید ، حزب ا... و حماس با پشتوانه جمهوری اسلامی خود را پیروزجنگ معرفی کرده و روزها جشن پیروزی برپا نمودند، به باور من این ماجرایی بود که جمهوری اسلامی در صدد آزمایش و تست وضعیت بود . حال که به رفتار جمهوری اسلامی باز میگردیم شواهد و رفتارها نشان می دهد که اینبار و برای بار سوم این مرزهای ایران است که از سوی حاکمان جمهوری اسلامی برای جنگ مهیا می گردد و تا به امروز نیز مقدمات آنرا به شکل لازم مهیا نموده اند . آنان تصور می کنند که با توجه به گستردگی ایران ، در تیررس بودن منافع آمریکا در منطقه و بحران شدید حاصل از جنگ و قتل عام گسترده غیر نظامیان ایران از سوی دوطرف درگیر و فشار مردم جهان برای پایان دادن سریع به چنین کشتاری ، میتوانند پس از مقاومت چند روزه مانند حماس و حزب ا... خود را پیروز جنگ معرفی نمایند که اینبار به دلیل وجود دولتی مستقل، با قدرت بیشتری هم سرکوب داخلی را افزایش دهند و هم در سر میز مذاکره امتیاز خواهی کنند . هر چه اتفاقات چهار سال اخیر را با دقت مرور می کنم تنها نتیجه ای که از رفتار رهبران جمهوری اسلامی منتج خواهد شد پیگیری چنین جنگیست و تنها کسی که بدون اراده شخصی مجری چنین برنامه ای میتواند باشد محمود احمدی نژاد است و حاکمیت و خود دولت نیز شرایط پیروزی در این به اصطلاح انتخابات را مهیا نموده اند که به چند نکته از آن اشاره
می شود :
یکم اینکه احمدی نژاد در حال حاضر رئیس جمهوریست که خود مجری انتخابات است و برگزار کنندگان این انتخابات منتسب وی می باشند . بی تردید احمدی نژاد هیچ علاقه ای ندارد که رئیس جمهور یک دوره ای باشد و اطرافیان و و حزب متبوعش قاعدتا برای ماندگاری در قدرت دست به هر اقدامی خواهند زد .
دوم ، نیروهای نظامی حکومتی که در این چهار سال به لطف دولت احمدی نژاد تبدیل به قطب بزرگ اقتصادی شده اند و در انتخابات نیز همواره تاثیرگذار بوده اند نیز برای ادامه این روند به وی کمک خواهند کرد .
سوم ، تا کنون هیچ کاندید قدرتمندی از سوی اصولگرایان برای این انتخابات معرفی نشده است و حمایت آقای خامنه ای بصورت آشکار از دولت کنونی وجود داشته و حتی در احزاب اصولگرا و مجلس شورای اسلامی منتقدین را وادار به سکوت نموده اند .
چهارم اینکه غرب در تاکتیکی که برای اتمام حجت با ایران داشت و با لحنی معتدل و متفاوت با گذشته می خواست که تمامی درهای مذاکره با ایران باز شود و در صورت عدم تمایل جمهوری اسلامی ، اجماع جهانی برای هر نوع واکنش به ایران وجود داشته باشد از سوی رهبران حاکمیت اسلامی پیروزی تلقی گردید و این تصور ایجاد شد که غرب با این تغییر لحن و ادبیات عقب نشینی نموده و این پیروزی بزرگیست که در دولت احمدی نژاد حاصل گردیده و باید تداوم داشته باشد به تعبیری دیگر ترکیب تیم برنده را نباید تغییر داد .
و در نهایت اینکه کنار نهادن خاتمی با تهدید پرونده سازی قضایی برای وی ، نشان می دهد که تنها رقیب برجسته احمدی نژاد که می توانست وی را در انتخابات شکست دهد با برنامه ریزی کنار گذاشته شد ، بنابراین به باور من در این دوره بسیار دشوار خواهد بود که فردی بجز احمدی نژاد از صندوق بیرون آید ، البته تا زمان انتخابات زمان زیادی باقی مانده است و تحولات داخلی و بین المللی همچنان در حال سرعت گرفتن است .
روز جهانی کارگر برکارگران ایران مبارک باد
بیانیه ی جبهه ملی ایران
روز جهانی کارگر برکارگران ایران مبارک باد
هموطنان عزیز
درآستانه روز جهانی کارگر هستیم. کارگران میهن ما درشرایطی سخت وتوان فرسا روزگار میگذرانند. آنان پیوسته نگران فردای خویش اند. دستمزدهای نا چیزیکه اکثر در برابر کار در محیط های غیر استاندارد و نامناسب به آنان داده میشود تامین کننده حداقل زندگی آنان نیست. مبلغ تعیین شده از سوی وزارت کار بعنوان حقوق ماهیانه بسیار کمتر از مبلغی است که مسئولین اقتصادی کشور آنرا خط فقر نامیده اند وبه این اعتبار همه کارگران ایران زیر خط فقر زندگی میکنند. خبرهایی که گاه گاه در رسانه ها درج میشود حاکی از اعتراض کارگران بصورتهای تجمع و تحصن درکارخانه هاست. بسیار هستند کارگرانی که ماههاست حقوق ماهیانه خودرا با گرانی های کمر شکنی که وجوددارد دریافت نکرده اند واعتراض قانونی آنان با خشونت پاسخ داده میشود. برای خاموش نگاهداشتن صدای کارگران به آنها اجازه تشکیل اتحادیه های صنفی وسندیکائی که برابر اعلامیه جهانی حقوق بشر حق مسلم آنهاست داده نشده است و اگر در مواردی استثنائی سندیکایی بتواند درارتباط با سندیکاهای بین المللی کارگری اعلام وجود کند مامورین حکومتی آنانرا غیر قانونی شناخته و بشدت سرکوب میکنند که نمونه آن سندیکای کارگران شرکت اتوبوس رانی تهران است که رئیس و معاون آن برای تشکیل سندیکا متهم به تشویش اذهان عمومی شده وزندانی اند .
درسال ۱۳۸۷برابر گزارش کارشناسان امور کارگری بیش از ۲۰۰۰۰۰هزار کارگر بیکار شده و ۴۰۰ واحد اقتصادی تعطیل گردیده است . در سالی که گذشت دهها کارگر بدلیل اعتراض به نابسامانی های محیط کار وعدم دریافت دستمزد روانه زندانها شده اند.
کارگران ایران پیوندی ناگسستنی با کارگران جهان دارند و اول ماه مه را پیوسته درهر شرایطی که بوده اند گرامی داشته و از آن برای اعلام خواستهای خود بهره برده اند.
کارگران ایران خواستار لغو محدودیت های تشکیل اتحادیه ها و سندیکا هاهستند.
گارگران میخواهند قانون کار بنحوی اصلاح شود که حقوق انسانی آنان تامین شود.
کارگران خواستار کار در شرایطی منصفانه ورضایت بخش هستند .
جبهه ملی ایران با بزرگداشت روز جهانی کارگر اعلام میدارد که نباید تبعیض جنسیتی وجود داشته باشد. همه حق دارند بدون هیچ تبعیض برای کار مزد برابر دریافت کنند . کارگران باید از تامین شغلی برخوردار باشند. اخراج کارگران و بیکار سازی آنان به بهانه رکود اقتصادی باید متوقف گردد.
جبهه ملی ایران کار کودکان را غیر انسانی میداند و خواستار پایان بخشیدن به این استثمار است. ما موکدا میخواهیم که کارگرانیکه برای حقوق صنفی خود و یا دگراندیشی در زندان هستند فورا آزاد شوند .
۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸ برابربا اول ماه مه
جبهه ملی ایران (تهران)
Monday, April 27, 2009
استقلال ( تاج ) باز هم با شا یستگی قهرمان شد
هر دو تيم فوتبال استقلال و پيام به پيروزي و کسب هر سه امتياز احتياج مبرم داشتند و به همين دليل بازي بسيار زيبا و با حساسيت آغاز شد.
هر چند که تيم پيام با توجه به دارا بودن امتياز ميزباني بازي را با قدرت شروع کرد اما استقلالي ها نيز به مرور زمان و بعد از آشنا شدن با شرايط ورزشگاه ثامن به تدريج بر شدت حملات خود اضافه کردند و حتي چند موقعيت مسلم گلزني را از دست دادند.
شوت سنگين اشپيتيم آرفي که از بالاي دروازه استقلال به بيرون رفت در مقابل ضربه سر حسين کاظمي که به ديرک افقي دروازه تيم پيام برخورد کرد را مي توان از مهمترين موقعيت هاي گل هر دو تيم دانست که قبل از گل اول به دست آمد.
سرانجام اين فابيو جانواريو هافبک برزيلي تيم فوتبال استقلال تهران بود که در دقيقه 42 با يک شوت بسيار زيبا از پشت محوطه جريمه اولين گل استقلال را به ثمر رساند.
تک گل جان واريو در دقايق پاياني باعث شد تا شاگردان امير قلعه نويي با خيال آسوده به رختکن رفته و خود را براي نيمه دوم آماده کنند.
بازي اما در نيمه دوم علاوه بر زيبايي هاي خاص خود، تحت تاثير بازي ذوب آهن و فولاد قرار داشت. دو تيم در اين نيمه نيز به حملات خود ادامه داده و چند موقعيت گلزني را نيز از دست دادند.
با وجود از دست رفتن موقعيت هاي دو تيم، اين تيم استقلال تهران بود که با خطاي هند بازيکن پيام صاحب ضربه پنالتي شد که آرش برهاني اين فرصت صد در صد گلزني را در دقيقه 85 به بيرون زد
Friday, April 24, 2009
بهروز جاوید تهرانی را آزاد کنید
کارزار آزادی بهروز جاوید تهرانی
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر
تصور کنید ده سال، بیست سال، یک عمر شلاق, شکنجه ,سلول انفرادی جانشین یک نوازش مهربانانه باشد. محروم بودن
از عشق مادر، فرزند، همسر و دوست، خود یک شکنجه روحی و روانی است که اگر آمیخته با شکنجه های جسمی باشد، غیر قابل تحمل خواهد بود، حتی برای یک روز.
تصورش حتی در ذهن انسان هم نمی گنجد. و این است سرنوشت زندانیان سیاسی در زندان های ضد بشری جمهوری اسلامی حاکم در ایران.
در زندان های مختلف ایران زیر نظارت دولت جمهوری اسلامی نه تنها قطع اعضای بدن، در آوردن چشم ها، شلاق زدن، سنگسار و اعدام صورت می پذیرد، بلکه زندانیان سیاسی جانشان کمترین ارزشی برای دولت حاکم ندارد.
اخیرا این نظام ضد بشری جسورانه اقدام به قتل های مشکوک زندانیان سیاسی بی پناه در زندان های ایران به ویژه زندان مخوف گوهر دشت و اوین کرده است.
طی ماه های اخیر دو زندانی سیاسی به طور بسیار مشکوک در این زندان ها به قتل رسیدند و هیچ کس پاسخگوی این جنایات نیست. امیر حشمت ساران زندانی سیاسی و امیدرضا میرصیافی وبلاگ نویس از جمله این قربانیان هستند.
بهروز جاوید تهرانی یک انسان، یک جوان و یک فعال حقوق بشر ایرانی است که بیش از ده سال است به جرم آزادیخواهی در زندان های جمهوری اسلامی گرفتار آمده و شکنجه می شود اما دست از مقاومت برنداشته است.
بهروز ماههای متمادی را در سلول های انفرادی بسر برده است و مورد وحشیانه ترین شکنجه ها توسط شکنجه گران زندان مخوف اوین بسر برده است و اکنون دو سال است که در زندان گوهردشت که به روایت زندانیان سیاسی که "اینجا آخر خط است" منتقل شده است. او همچنین زیر شکنجه های طاقت فرسا بسر می برد و ماه ها در بند 1 زندان گوهردشت که سلول های انفرادی در آن قرار دارد و محل شکنجه زندانیان است بسر برده است.
این آخرین نامه ای است که اوموفق شد بصورت پنهانی به خارج از زندان ارسال کند و در این نامه گفته می شود که او را تهدید به مرگ کرده اند و جانش در خطر می باشد.
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
.امروز سه شنبه 17 /1/1388 خورشیدی با رفتار غیر انسانی مامورین سالن ملاقات با خواهر بنده دیگر صبر من لبریز گردید .مامورین نه تنها مرا بشدت و به طرز توهین آمیزی بازرسی کرده و کوچکترین تکه کاغذ حتی شماره تلفن را از من گرفتند همین کار را بطرز بسیار توهین آمیزتر با خواهر بنده کردند .مامورین سالن ملاقات آقایان اسلامی ،احمدی ،خسروی و خانم شهبازی (مسئولین سالن ملاقات ) بدترین رفتاری را که می شد با خانواده بنده که برای ملاقات بنده آمده بودند اعمال داشتند .مسئولین سالن ملاقات برای لجبازی فقط 3 دقیقه فرصت صحبت کردن به من دادند. خواهر من پس از یک ماه موفق شد از تهران به کرج آمده و فقط 3 دقیقه با من حرف بزند .اعتراضات من و خانواده ام چیزی جزء خشونت بیشتر را در پی نداشت البته این مسئله از مدیریت و از مقامات بالای زندان دستور داده شده بود .
روزی که مرحوم حشمت ساران به طرز بسیار مشکوکی فوت کرد (به قتل رسید) مقامات حفاظت زندان از ما خواستند پیرامون این مطلب با هیچ کس صحبت نکنیم و به این موضوع دامن نزنیم و گرنه عواقب بسیار گسترده ای دامنگیرمون می گردد و همانگونه که همه شاهدید عکس این عمل را کردیم و از افشای جنایات آنان فروگزار نکردیم .
مدتهاست که دیگر به بیماریهای من در بهداری زندان رسیدگی نمی شود .بیماریهایی که بر اثر شکنجه های وزارت اطلاعات بر من عارض گردیده و بهداری زندان رجائی شهر از درمان آنچه ام.آر.آی و خروج از زندان نیاز است خوداری می کند .بیماریهایی که بر اثر ضربه به پشت سر من و آسیب دیدگی مخچه اکنون 50 در صد از بینائی من را از بین برده است . امروز رئیس سالن ملاقات در حضور خانواده ام گفت : ضد انقلاب عوضی، تو را هم می فرستیم پیش رفیقت ساران ,
مردم عزیزاکنون من بعنوان یک زندانی سیاسی که از قیام 18 تیر 1378 بیش از 10 سال است که در زندان بسر می برم راهی بجزء اعتصاب غذا برایم باقی مانده است؟
بهروز جاوید طهرانی
آخرین بازمانده قیام دانشجوئی 18 تیر در زندان رجائی شهر
xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
با توجه به پیشینه ی قتل های زنجیره ای زندانیان سیاسی در زندان های ایران ما با ثبت امضاهایمان، نگرانی شدید خود را نسبت به موقعیت بهروز جاوید تهرانی اعلام می کنیم و خواستار آزادی بی قید و شرط او می باشیم. بهروز جاوید تهرانی به درمان پزشکی احتیاج دارد و از لحاظ روحی باید در کنار عزیزانش باشد.
پاداش یک فعال حقوق بشر زندان، شکنجه و اعدام نیست. بلکه تقدیر نامه ای است که باید به او داده شود و ما با امضای این پتیشن از او به خاطر تمام رنج هایی که در ده سال گذشته متحمل شده است قدرانی می کنیم و همواره در کنارش هستیم تا روز آزادی اش.
همچنین ما امضا کنندگان، خواستار ارسال اعزام یک هیئت بین المللی زیر نظر سازمان ملل متحد و دیدبان حقوق بشر به این زندان ها در ایران هستیم تا به موقعیت زندانیان سیاسی در بند 1 زندان گوهر دشت و همچنین بند 209 زندان اوین رسیدگی شود و ملاقات هایی با زندانیان سیاسی که اسامی آنها را ما اعلام خواهیم کرد، بدون حضور زندانبان ها و ماموران نظام جمهوری اسلامی صورت گیرد.
نقض حقوق بشر در ایران بیش از 30 سال است که اجرا می شود و ما نگرانی شدید خود را نسبت به نقض حقوق زندانیان سیاسی و خطر جانی که آنها را تهدید می کند اعلام می داریم.
مسئولیت هر گونه خطر جانی نسبت به این انسان های شریف بر عهده ی رژیم فاشیستی اسلامی ایران است جلادان دیوصفت اینجا دیگر تمام مرزهای انسانی را زیر پا گذاشته اند .دیگر هیچ راهی جزء اعتصاب غذاو پناه بردن به شما را نمی شناسم .