ایران نوین

Monday, August 3, 2009

ایرانیان پرتلند - حمایت ازایرانیان داخل

سخنرانی بهرام مشیری در سانفرانسیسکو

روح سبز زمان

این مردم به یک تعبیر می‌بینند که از آنچه هستند بهترند؛ نه تنها توانسته‌اند به واقعیت زندگی در یک جامعه مدرن پی ببرند و آن را در شعار‌ها، بیانیه‌ها و اقدام‌های خود بازتاب دهند؛ بلکه منش و خلقیات لازم مبارزه برای رسیدن به آن را نیز در خود پرورش داده‌اند. بر خلاف سی سال پیش هم سیاست‌شان درست است هم روانشناسی‌شان



جنبش 22 خرداد که اندک اندک در همه جا به رنگ سبز شناخته می‌شود نام ایران را بار دیگر در جهان بلند کرد و اعتماد ایرانیان را به خود باز آورد. دیگر کسی نمی‌گوید مردم هر چه سزاوارشان؛ دیگر کسی شمار معتادان را به رخ ما نمی‌کشد. تهرانی‌ها دیگر در همان نخستین برخورد با روزنامه‌نگار غربی لازم نیست بگویند که ما یک کشور عربی نیستیم و تروریست هم نیستیم. 22 خرداد اجتماع بزرگ ایرانی بیرون را نیز در صورتی آبرومند‌تر نشان داد. قهرمانی مردم در ایران، و آنچه در انگلیسی وقار grace در زیر فشار، می‌نامند زنان و مردانی را که اکثریت‌شان به کناره‌جوئی از هر فعالیت جمعی شناخته می‌شدند و اقلیت فعال‌شان به کشمکش بر سر تقریبا همه چیز، به حرکت در آورد. آن اکثریت به پشتیبانی از جنبش مردمی به تظاهراتی پیوست که در هر جا به اندازه‌های کنسرت‌های ایرانی نزدیک شد و آن اقلیت، اگر هم موقتی باشد، کوشید، برای نخستین بار در بیشتر جا‌ها، به امر همگانی اولویت دهد و از بگو مگو بپرهیزد. اقداماتی مانند اعتصاب غذای گروه بزرگی از سرامدان سیاسی و فرهنگی در برابر سازمان ملل متحد و مصاحبه‌های مطبوعاتی و سخنرانی شخصیت‌ها در مجامع سیاستگزاری غرب، همه در پشتیبانی از جنبش مردم، نشان داد که ایرانیان در بیرون از چه‌ها برمی‌آیند
در بسیاری جا‌ها افراد از گرایش‌های سیاسی گوناگون ناچار شده‌اند با هم به تظاهرات پردازند. در واقع ترکیب تظاهر کنندگان با کشاکش‌های گروهی سازگار نیست؛ بیشتر شرکت کنندگان هیچ بستگی سازمانی ندارند و نمی‌خواهند رنگی بگیرند. از این گذشته نمایشی که توده‌های میلیونی مردم ایران هر روز از یگانگی و از خودگذشتگی می‌دهند نمی‌تواند در این جماعت دور افتاد‌ه‌ی دست به گریبان بی اثر بماند. هنگامی که مردم در ایران با جان و مال و آزادی خود بازی می‌کنند ملاحظات و رقابت‌های حقیر سیاسی‌کاران بی حاصل مایه شرمندگی خواهد بود. در مسافرتی دراز که یک دوجین شهر های امریکای شمالی را پوشاند فشاری را که رویداد‌های ایران بر گروه‌های تبعیدی و مهاجر می‌آورد خوب می‌شد احساس کرد. کمتر کسی بود که بزرگی لحظه تاریخی را در نیابد. ویژگی اصلی چنین لحظه‌های تاریخی آن است که مردمان را از خودشان بدر می‌آورند و بسته به روح زمان، به فضای اندیشگی و عاطفی، بهتر یا بد‌تر می‌کنند. سی سال پیش روح زمان رنگ سیاه و سرخ داشت و متمدن‌ترین و با فرهنگ‌ترین کسان را عربده‌کشان خون و خشونت گردانید. امروز فضای عمومی به رنگ سبز در می‌آید. دگرگونی‌های کوچکی که در درازای سال‌ها رفتار و رویکرد کسان را دگرگون می‌کرد در گردباد رویداد‌های چند هفته به ناگهان از ایرانیان انگاره image دیگری می‌دهد. این مردم به یک تعبیر می‌بینند که از آنچه هستند بهترند. نه تنها توانسته‌اند به واقعیت زندگی در یک جامعه مدرن پی ببرند و آن را در شعار‌ها، بیانیه‌ها و اقدام‌های خود بازتاب دهند؛ نه تنها راه‌های درست رسیدن به چنان جامعه‌ای را شناخته‌اند بلکه منش و خلقیات temperament لازم مبارزه برای رسیدن به آن را نیز در خود پرورش داده‌اند ــ بسیار بیش از گروه‌های بزرگی از تبعیدیان. بر خلاف سی سال پیش هم سیاست‌شان درست است هم روانشناسی‌شان.
هدف مبارزه مردمی دمکراسی و حقوق بشر است، دمکراسی‌لیبرال. دریافتن معنی و وفادار ماندن به این هدف به مردم کمک کرده است که در زیر ضربات کمرشکن رژیم نا‌امید نشوند بلکه شکیبا بمانند؛ دست برندارند، بلکه تاکتیک‌های تازه بیندیشند و موقعیت‌های تازه بسازند؛ هدف کوتاه مدت را قربانی شتابزدگی نکنند. سران جنبش که بخشی از همان نظام هستند و نمی‌توانند پاک از آن ببرند با چنین توده آگاه و انعطاف‌پذیری کار خود را بسیار آسان‌تر می‌یابند. به آنها دست گشاده‌ای داده شده است که وارد ائتلاف‌های گوناگون شوند و راه‌هائی برای بیرون آمدن آبرو مندانه رهبری نظام از بن بست پر مخاطره‌اش بیابند که مردم را نیز به بخشی از خواست‌هاشان برساند ــ همان "هنر ممکن" که در جای دیگری اشاره شد و یکی از تعریف‌های سیاست است.
* * *
با همه نشانه‌های امید بخش از پختگی نیرو‌های مخالف بیرون و دیاسپورای ایرانی بطور کلی، از کوشش آنها برای همانند‌تر شدن با مبارزان جامعه شهروندی، باز هر زمان مسئله تازه‌ای پیش کشیده می‌شود. در نبود اختلاف نظر اصولی، اکنون پرچم در تظاهرات به صورت مایه کشمکش و جدائی درآمده است. در نخستین روز‌ها ایرانیانی که به گفته خود‌شان جز پرچم جمهوری‌اسلامی چیزی نمی‌شناختند با آن پرچم به تظاهر کنندگان شهر‌های اروپا و امریکا پیوستند ولی زنندگی موقعیت، زود آنان را به خود آورد. آنگاه اعتراض به آوردن پرچم شیر و خورشید بالا گرفت. کسانی به حق می‌گفتند که نمی‌خواهند به سبب پرچم به خطر یا زیانی بیفتند. کسان دیگری پرچم شیر و خورشید را یادآور پادشاهی پهلوی می‌دانستند؛ پرچمی که سه دهه پیش آن را با انقلاب شکوهمند به خاک سپرده بودند و دیگر چشم دیدن‌ش را نداشتند. تا آنجا که در یک تظاهرات هر کس با هر پرچمی جز جمهوری‌اسلامی می‌آمد چندان مشکلی نمی‌بود اما در جاهائی همزیستی پرچم‌ها ناممکن شده است؛ یا گروهی از اقدام مشترک بیرون می‌مانند یا بد‌تر از آن، کشمکش‌هائی پیش می‌آید. پرچم البته مسئله‌ای نیست و در هر جا و هر زمان بسته به موقعیت راه حلی برای آن می‌یابند و بهتر از همه آن است که در کنار پرچم‌ها از تاکید بر رنگ سبز نیز غافل نمانند؛ ولی نمی‌توان از اینهمه اختلاف نظر بر سر هر چیز به آسانی گذشت. در کجای جهان مردم حتی نمی‌توانند روی پرچم کشور خود توافق کنند؟ پرچم شیر و خورشید، گذشته از ارزش زیبا شناسی و نمادین آن، یکی از زیبا‌ترین پرچم‌ها، پیشینه‌ای دراز در تاریخ ما دارد. شیر و خورشید و شمشیر، قدرت محض که سرچشمه نور را بر پشت دارد، از هزار سالی پیش به صورت‌های گوناگون نشانه ایران بوده است. پرچم ملی، و نه پرچم پادشاهان و سلسه‌ها پدیده‌ای تازه است و در ایران با انقلاب مشروطه، شیر و خورشید و شمشیر قدیمی در ترکیب و تناسب‌هائی که می‌شناسیم پرچم ملی ما شد. از آن هنگام تا نزدیک هشتاد سال از ستار‌خان تا مدرس و از حیدر عمو‌اغلی تا فروغی و از مصدق تا محمد رضا شاه و نسل پس از نسل ایرانیان پرچم انقلاب مشروطه را پرچم ملی خود دانستند و به هر مناسبت بر درو دیوار آویخنند.
در انقللاب اسلامی این پرچم به خاک سپرده شد ولی انقلاب مشروطه را نیز همراه بسا چیز‌های دیگر به خاک سپردند و امروز ملتی برای باز پس گرفتن‌شان به پا خاسته است. دشمنی انقلابیان پیشینی که هنوز همه پیوند‌ها را به هر دلیل با رژیم اسلامی نبریده‌اند با این پرچم قابل فهم است. ولی چپگرایانی که چنین تاکیدی را بر حذف آن و یکی کردنش با پادشاهی پهلوی نهاده‌اند در کارزاری بیهوده‌اند که به خوبی ممکن است ببازند. احتمال اینکه قانون اساسی پس از این رژیم، شکل حکومت در آن هر چه باشد، باز پرچم شیرو خورشید و شمشیر را رسمی کند هیچ کم نیست. این پرچم گذشته از درهم تنیدگی‌اش با تاریخ ایران، کششی دارد که از بستگی‌های شخصی و سلسله‌ای می‌گذرد؛ و همان اندازه از آن چپ است که راست. هیچ ضرورتی ندارد که آن را به نیرو های راست واگذارند ــ چنانکه چند دهه با انقلاب مشروطه کردند.
شاید یک سودمندی خیزش سبز، کمرنگ کردن اختلافاتی باشد که اصلا اختلاف نیستند و به زور آنها را تا این اندازه‌ها بالا برده‌ایم.



داریوش همایون

طاقت بیار









طاقت بیار رفیق ...
طاقت بیار می شه شنید ، خندیدن دلخواه رو
تو زنده میمونی رفیق ، طاقت بیار این راه رو
این خاطرات لعنتی ، یك روز به آخر می رسه
یك روز صدای من و تو ، به گوشای كر میرسه
طوفانو پشت سر بذار ، اون سمت ما آبادیه
این زمزمه تو گوشمه ، فردا پر از آزادیه
طاقت بیار رفیق ، دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق ، خورشید پشت ماست
دنیا اگه تاریك شد ، دستای فانوسو بگیر
با من بیا با من بیا ، چیزی نمونده از مسیر
سرما و سوز برف رو ، آهسته پشت سر بذار
امروز وقت خواب نیست ، ما با همیم طاقت بیار
طاقت بیار رفیق ، ما هر دو بی كسیم
طاقت بیار رفیق ، داریم میرسیم

بیانیه جبهه ملی ایران در خصوص چهاردهم مرداد ماه سالگرد مشروطیت و حضور در اعتراضات مسالمت آمیز مردمی





صد سال بعد از گذشت انقلاب مشروطیت و مبارزه برای آزادی و عدالت ، مردم ایران هنوزبرای تحقق الفبای اولیه دموکراسی و آزادی با نظام استبدادی مذهبی در جدال می باشند.



در زمانیکه که نظام های استبدادی خودکامه حاکم بر اکثر جوامع بشری بودند و ارزش های انسانی برای حاکمان معنا و مفهومی نداشت و در فرایند جنگ ها سرنوشت سکنه کشور مغلوب غالبا در کشتارجمعی ،یا اسارت جمعی و بردگی خلاصه می شد ، مدیران و مدبران سرزمین ایرانی ما بنیانگذار نظم و نسقی جدید مبتنی بر همزیستی اجتماعی– فرهنگی ، تساهل و سازگاری نژادی و آزادی مذهبی بودند. آئینی که در حدود یک هزار سال دوام داشت. اما پس از آنکه جامعه ایران در فراز و نشیب های سیاسی و اجتماعی در معرض تهاجم های پی در پی اقوام بادیه نشین و عشیره نشین قرار گرفت و مقهور نظام های استبدادی گردید ، با مبانی دو فرهنگ متفاوت و ستیزه جو روبرو گردید : یکی مبتنی بر فرهنگ تک - بعدی و خودکفا و متعارض با فرهنگ چند بعدی ایرانی و نفی کننده و عقیم کننده ارزش های متفاوت آن ، دیگری مبتنی بر فرهنگی نهیلیستی ( نیست گرایی ) که با مفاهیم همزیستی و همکاری بیگانه بوده و امنیت واقعی خود را در نابودی مخالفین جستجو می کرد .گو اینکه در گذر زمان اندیشمندان ایرانی به ویژه دیوانسالاران موفق شدند تا حدودی مهاجمان را به ارزش های اجتماعی و سیاسی خود فرهیخته سازند ، ولی از سوی دیگر جامعه ایرانی وارث آئین ها و قوانین شوم و غیر انسانی حکام مهاجم از لحاظ مدیریت و اداره جامعه گردید . بطوریکه رویه و تصمیمات خودسرانه آنان به ویژه در امور کیفری مانند قتل عام ، شکنجه ، مکحول نمودن بینایی ، قطع و جرح اعضای بدن و غیره اثرات خاص خود را در رویه و روش استبدادی حکام بعدی به ارث گذاشت .

تاسف بارترآنکه از آغاز قرن نوزدهم که ایران عملا در طیف دیپلماسی ، سیاسی و اقتصادی غرب و مظاهراستثماری آن قرار گرفت ، حکام وقت به سبب اتصاف به سرشتی ژانوسی استبدادی و استعمار پذیری ، بیش از پیش در ایفای وظایف ومسئولیت های ملی و تاریخی خود ناتوان و آسیب پذیر شدند . چنانکه در طول یکصد و سی سال حکومت استبدادی آنها ، ناتوانی آنان در عرصه های گوناگون نه تنها منجر به از دست رفتن سرزمین هایی در شمال ارس و اترک ، مشرق و جنوب شرقی و شمال غربی شد ، بلکه در نیمه دوم قرن مزبور مجبور به پذیرش معاهدات تجاری مخرب اقتصاد داخلی و واگذاری امتیازات مشابه و رقابتی به دو قدرت استعماری زمان یعنی انگلستان و روسیه شدند.

مجموعه این ناکامی ها و نافرجامی ها در عرصه های اقتصادی ، سیاسی ، نظامی و اجتماعی موجب گردید که نواندیشان ، آزاد اندیشان ، آگاهان و فعالان سیاسی برای برون رفت از نظام استبدادی و استعمار زده وقت ، تغییر وضع موجود و استقرار قانون را به معنای روز خود تبلیغ و تجویز نمایند . روندی که زمینه ساز جنبش مردم ایران برای نیل به آزادی و عدالت خواهی گردید که فرآیند آن انقلاب مشروطیت و پیروزی آن شد . بی شک این رویداد در زمانی که در دو قاره آسیا و آفریقا فقط شش کشور ظاهرا مستقل ( ژاپن ، چین ، ایران ، عثمانی ، حبشه ، لیبریا ) وجود داشت ، از اهمیت خاصی برخوردار بوده واحتمالا بنحوی در انقلاب 1908 ترک های جوان و انقلاب مشروطه 1911 چین موثر بوده است .

با اینکه دولت مشروطه تنها پس از یک سال با مشکلات ، محدودیت ها و تحمیلات قدرت های استعماری از جمله عهدنامه 1907 ( ناظر به تقسیم ایران به دو منطقه تحت نفوذ ) ، استبداد صغیر ، دوران فترت و بالاخره اشغال ایران در جنگ بین الملل اول مواجه گردید، ولی نمایندگان منتخب ملت ایران تا مجلس چهارم در حفظ و دفاع از منافع و مصالح جامعه ایران صادقانه کوشا بودند .

دریغا که پس از اتمام جنگ بین الملل اول اگر چه نظم نوین جهانی در محدوده میثاق جامعه ملل به ویژه اصل آزادی تعیین سرنوشت مردم از یکسو و بروز انقلاب اکتبر روسیه از سوی دیگر به ویژه پس از نا فرجامی و ناکامی وقوع انقلاب کارگری در اروپا و چرخش از استراتژی انقلابی به استراتژی دفاعی و درون گرا بعد از 1919 ، که فضا را برای رشد و تحقق ارزش های مشروطیت فراهم نموده بود ولی جامعه ایران با کودتای استبدادی 1921 و استقرار مجدد حکومت استبدادی مواجه گردید . گواینکه در دوره بیست ساله نظام استبدادی اقداماتی در زمینه نوسازی جامعه انجام گرفت ولی نظام مشروطیت عملا تعطیل و آزادی مورد نظر ملت در محاق نظام استبدادی وقت قرار گرفت .اگرچه در طول جنگ بین الملل دوم و بعد از آن در مقاطعی به ویژه دوران سه ساله نهضت ملی کردن نفت ، جامعه ایران از برخی اصول و مضامین آزادی از جمله آزادی بیان ، قلم ، مطبوعات ، احزاب ، تجمعات ، و نقش فعال قوه مقننه بهره مند گردید اما نهضت ملی شدن صنعت نفت با تمام اثرات فراگیر داخلی و خارجی آن مقهور کودتای ننگین 28 مرداد گردید و بار دیگر استبداد در کسوت مشروطیت به حیات خود ادامه داد .

دریغ و درد آنکه در زمانیکه ارزش های جهان شمول بشری مندرج در منشور ملل متحد ، اعلامیه جهانی حقوق بشر ، میثاق حقوق مدنی و سیاسی و میثاق حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی سر لوحه قوانین اساسی بسیاری ازکشورها قرار گرفته بود و در پرتو جنبش های استقلال طلبانه و آزادیخواهانه تعداد کشورهای مستقل آسیایی و آفریقایی از شش کشور به بیش از یک صد کشور افزایش پیدا کرده بود و مردم ایران که از فرایند مشروطیت استبداد زده به رنج و درد آمده بودند برآن شده بودند که در پرتو جنبش همگانی 1357 نظم نوینی را بر اساس آزادی ، مردم سالاری و حکومت قانون بنا نمایند ، ولی غافل از اینکه این انتظارات دولت مستعجلی بیش نبود واز درون و لابه لای حوادث پیش آمده چون گروگان گیری ، جنگ تحمیلی هشت ساله و غیره استبداد مذهبی با تمام ویژگی هایش در مقام چالشگری نسبت به حقوق بشر و آزادی های اساسی برآمد. جویندگان مردم سالاری و حکومت قانون یا به حاشیه رانده شدند و یا در زندان ها جای گرفتند و برخی نیز مجبور به جلای وطن گردیدند و اسف بارتر اینکه اصلاح طلبان و طالبان تغییرات مسالمت آمیز برخاسته از دورن همین نظام مذهبی نیز بتدریج سرنوشتی مشابه غیر خودی های اعلام شده پیدا نمودند .مردم ایران با صد سال تجربه پای صندوق رفتن حضور در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری را امری ضروری برای رفع نا بسامانی ها و نارسائی های موجود در امور داخلی و خارجی و پایان دادن به ادامه وضع موجود تشخیص دادند و به این امید که با شرکت درانتخابات به این مقصود مهم دست می یابند در آن شرکت نمودند.

غافل از اینکه فرآیند انتخابات مورد بحث از قبل بنفع نامزد مورد نظر نظام که شکستش قطعی بنظر می رسید تنظیم و مهندسی شده بود و به طرزی ناشیانه ، عجولانه و نابخردانه پیروزی کاندیدای نظام حاکم اعلام شد . وقتی حکومت انحصار طلب و تمامیت خواه با اعتراض آرام ، مسالمت آمیز ، قانونمند و متمدنانه میلیونی مردم روبرو می گردد به اقتضای طبیعت استبدادی اش در مقام سرکوبی معترضان قانونمند برآمده به ضرب و شتم ، زندان ، شکنجه و کشتار آنان دست می یازد . اقداماتی که نه تنها انزجار داخلی بلکه اعتراض و انتقاد جهانی را در پی داشته است .

شگفت آنکه در آستانه روز 14 امرداد که یاد آور روز غرور آفرین پیروزی انقلاب مشروطیت و فداکاری های شهدای راه آزادی و عدالت است ، مردم ایران پس از گذشت یک صد سال از این وریداد هنوز برای تحقق الفبای اولیه آزادی و دموکراسی با نظام استبدادی مذهبی روزدر مبارزه هستند. آنهم در شرایطی که خواست ها ، درخواست ها ، و استدلال های مسالمت آمیز و قانونمند آنها با واکنش های خشونت آمیز مواجه می شود . اسف بارتر اینکه درآستانه روز 14 امرداد که یاد آور پیام آزادی و آزادگی پدران آنهاست و ظاهرا می بایست با شادمانی و شادی برگزار گردد ، مردم ایران باید شاهد مراسم تحلیف فردی باشند که منصوب فرایند شمارش مخدوش آرای انتخابات و احراز کننده غیر مشروع مقام ریاست جمهوری است و بدین ترتیب جو ارعاب ، اخافه ، خشونت و کشتار جاری با این رویداد نامیمون رقم زده می شود . غافل از اینکه مردم ایران با الهام و پیام برگرفته از ندای آزادی و عدالت خواهی پدران خود در یک صد سال گذشته و با اعتقاد و پای بندی به ارزش های جهانشمول حقوق بشر و آزادیهای اساسی و تعهدات بین المللی ناشی از آن ، قویا در راه تحقق آزادی و مردم سالاری کوشا بوده و برآن هستند که جنبش آزادیخواهی را به سر منزل مقصود یعنی استقرار دموکراسی و حقوق بشر و حکومت قانون برسانند .

جبهه ملی ایران ضمن تاکید به همبستگی هر چه بیشتر صفوف کنشگران آزادی و مردم سالاری آنها را به ادامه اعتراضات آرام و مسالمت آمیز برای پایان دادن به وضع خفقان آور موجود و مظاهرغیرانسانی آن فرا می خواند و بر این باور است که رودهای کوچک و متفرق مقاومت و مبارزه مردم سرانجام چون سیل به دریای خروشان آزادی می پیوندند.


تهران - جبهه ملی ایران

10/5/88