اختلاف میان جناح استبدادی خامنه ای و شبکه مشکوک احمدی نژاد- مشائی که همواره دامنه اش گسترش می یابد، برخی از آزادیخواهان را به این تصور انداخته است که گویا ریشه نفاق در آنست که احمدی نژاد می خواهد ایرانیت را بر اسلامیت برتری داده یا دست کم هم تراز آن قرا ردهد. واقعیت اما این است که نفاق میان این دو گروه مربوط به مسائلی مهم تر از این هاست. تلاش شبکه احمدی نژاد در آن است که می خواهد قدرت را به سود خود از دست بخش حاکمان قشری مذهبی بدر آورد.
آزادیخواهان ملی گرا نباید دچار این توهم شوند که گویا این شبکه دارای تفکر ملی است و به ایران و گذشته و آینده آن می اندیشد.
این شبکه بی تردید در سرکوب آزادیخواهان، حفظ قدرت، تداوم استبداد و چپاول سرمایه های ملی تضادی با مافیای وابسته به خامنه ای ندارد. مسئله بر سر این است که چرا خودشان در رأس هرم قدرت و چپاول انحصاری سرمایه های ملی نباشند؟
برای آگاهی هموطنانی که ممکن است تصور کنند، نفاق و دودستگی میان این دو مافیای قدرت درون حاکمیت جمهوری اسلامی، که به دلیل یکی به اسلام و دیگری به ایران است، یادآور باید شد که یک ایرانی اصیل، هرگز نمی گوید تاریخ کشور ما با یورش تازیان به ایران و سقوط امپراتوری ساسانیان آغاز می شود! مطلبی که که احمدی نژاد در دور نخست منصوب شدنش به ریاست جمهوری اسلامی بیان کرد و ماهیت واقعی خود را نشان داد.
یک ایرانی- ولو آنکه زمامداری آن به ناحق باشد- هیچگاه تظاهرات آزادیخواهانه و مسالمت آمیز هموطنان خود را به خاک و خون نمی کشد.
ممکن است بگویند که احمدی نژاد مأمور بود و معزول، مانند استدلال نادرستی که در مورد بسیاری از زمامداران گذشته می شود.
یک ایرانی اصیل- همانگونه که داریوش بزرگ از پروردگار خواست- باید از دروغ پرهیز کند نه آنکه آسمان و ریسمان را بهم ببافد و دروغ را رواج دهد. از این رو، باید توجه داشت که اختلاف باند احمدی نژاد – مشائی با جناح خامنه ای بر سر حذف یکدیگر و حفظ قدرت مطلق و سوء استفاده های سیاسی و اقتصادی ناشی از قدرت است.
بنابراین، نباید در دام بازی ها و ترفندهای ناشی از مبارزه کسب قدرت میان جناح های حاکمیت افتاد و اشتباهات گذشته را تکرار کرد.
برخی از شخصیت ها و سازمان های سیاسی برون از حاکمیت زمانی امید به سردار باصطلاح سازندگی بسته بودند که نادرست در آمد. با گذشت زمان معلوم شد که آن ها برای منافع شخصی به پا خاسته بودند. سپس شعار «در انتخابات شرکت می کنیم تا تمرین دمکراسی کرده باشیم» را مطرح نمودند. بدون توجه به این اصل که در یک نظام استبدادی که نامزدهای انتخابات آن باید از صافی شورای نگهبان بگذرند و سرسپردگی خود را به قانون اساسی جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه ثابت کرده باشند، تمرین دمکراسی نمی شود کرد. اکنون نیز مبارزان باید هوشمندانه، نیرنگ ها و ترفندهای رژیم را دریابند و تنها در پدید آوردن نیروی جایگزین واقعی «ملت ساخته» تلاش نمایند.
وظیفه ملی و میهنی در این است که با برخورداری از نیروی پرتوان مردمی که در نظام ولایت فقیه جانشان به لب رسیده است به عمر استبداد مذهبی پایان داده و از تکرار استبداد به هر شکل و زیر هر نام در آینده ایران جلوگیری بعمل آورد.
با توجه به اینکه گردانندگان نظام، چه روحانی نما و چه مکلاّ و «کاپشن پوش»، سعی در عقب نگاه داشتن مردم داشته و دارند، باید به مردم آگاهی داد و آنان را نسبت به واقعیت های امروز جهان آشنا کرد و تأثیر عوام فریبی، جن گیری، سر چاه جمکران کشاندن ها و دیگر رفتارهای عوام فریبانه را بی اثر ساخت.
باید توده مردم آگاه گردند و از خود بپرسند چگونه است که خداوند یک عده آدم دیوسیرت و چپاول گر را به نمایندگی از سوی خود برای حکومت کردن بر آن ها برگزیده است؟ یا آنگاه که جانیان ضد بشری که خود را جانشین پیامبر می نامند و جوانان برومند و آینده سازان ایران زمین را به خاک و خون می کشند چگونه پیدا شده و از کجا این طایفه ددمنش جانشین پیامبر شده اند؟
اکنون که عده ای عوام فریب دیگری پیدا شده اند و خود را نماینده امام غایب می نامند و ادعا می کنند که توسط تلفن همراه با او در تماس و ارتباط هستند، مردم باید فکر کنند، چگونه «امام غایب» این عوام فریبان را شناسایی و به نمایندگی خود تعیین کرده و انسان های باشرف و پاکدامن را از نظر انداخته است؟
رهایی از استبداد، جبران عقب ماندگی های تاریخی و همگام شدن با کاروان پرشتاب تمدن که هر روز با سرعت به پیش می تازد و دست آوردهای تازه ای به مردم جهان عرضه می دارد، در امید بستن و دنباله روی از سرداران باصطلاح سازندگی و مدعیان اصلاح نظام از درون نیست، امید بستن به شبکه ای که برای پیروزی در مبارزه کسب قدرت به دروغ می خواهد ایرانیت را بر اسلامیت برتری داده و یا هم تراز آن بگذارد نیست. باید به روشنی نشان داده شود که تحقق استقلال، آزادی و حاکمیت مردم از حداقل خواست های ملت ماست و از آن به هیچ وجه کوتاه نخواهد آمد.
استقلال و آزادی دو روی یک سکه هستند. مردمی که آزادی ندارند از استقلال کشورشان دفاع نمی کنند و مردمی که فاقد استقلال هستند آزاد نیستند.
در شرایط کنونی ایران، آزادی در حداقل های آن هم وجود ندارد. استقلال آن نیز در گرو زد و بندهای سیاسی پشت پرده است. در چنین جامعه ای نه عدالت به وجود می آید و نه پیشرفت.
این ادعای نادرست که برخی از مخالفان نظام هم ندانسته آنرا بیان می کنند که نظام کنونی مستقل عمل می کند، پس استقلال وجود دارد، اگر به مفهوم درست ناوابستگی توجه شود سخن درستی نیست. استقلال تنها در شعار دادن های توخالی، اتخاذ سیاست های نابخردانه و دشمن تراشی های بی جهت خلاصه نمی شود. کشوری که در همه زمینه ها، از فراورده های صنعتی گرفته تا تولیدات کشاورزی نیازمند بیگانگان است، کشور مستقلی نیست. کشوری که فروشگاه بزرگ ساخته های «بنجل» و وازده خارجی شده است، مستقل نیست. کشوری که اقتصادش تک محصولی و وابسته به نفت است نه تنها مستقل نیست، بلکه تاراج دهنده منابع ملی است.
اگر روزی قدرت های بزرگ دامنه تحریم ها را تا حد جلوگیری از فروش نفت گسترش دهند، برخلاف دوران زمامداری مصدق که اقتصاد بدون نفت پدید آمد و کشور را به سامان می رساند، شیرازه امور کشور از هم فرو خواهد پاشید.
تاریخ نشان داده است که جناح های حاکمیت جمهوری اسلامی در هر زمینه ای هم که اختلاف داشته باشند در سرکوب آزادی خواهان با یکدیگر هم رأی و همراه هستند.
افزون بر آن که قتل های زنجیره ای و یورش به خوابگاه دانشجویان که اتفاق افتاد و روی آن سرپوش نهاده شد، کشتارهای وحشیانه و ددمنشانه پس از انتخابات در دوره دهم ریاست جمهوری اسلامی، گویای آنست که سردمداران رژیم با هر حرکت آزادیخواهانه همانند حرکت های مخالف نظام در کلیت برخورد می کنند. این خصلت و طینت همه قدرت های تمامیت خواه و استبدادی است.
کاربدستان همه گروه ها و جناح های نظام به خوبی آگاهند که پس از پایان یافتن عمر رژیم ولایت فقیه و جمهوری اسلامی، در نظام مردم سالار آینده نه تنها جایی ندارند بلکه می بیاست در یک دادگاه صالحه که آزادانه و بر مبنای حقوق بشر تشکیل می شود، پاسخگوی جنایت های چند دهه خود باشند. اگر گفته نشود که سرنوشت صدام حسین در انتظار آنان است، به یقین سرنوشت حُسنی مبارک را باید انتظار داشته باشند. این آرزوی دوری نیست. فرو ریختن پایه های نهادهای گوناگون استبداد، این نوید و امیدواری را به ملت ایران داده است. *
هوشنگ کردستانی