زیربنای رفتار، کنشها و تعاملات و منبع تفکرات بشر از نوعی غریزه که از خواهش برای خود سرچشمه می گیرد که خود این غریزه ناشیی از نیاز هست. حتی گاهی افعالی مثل خوردن که برای رفع گرسنگی است و بطور مثال خوردن یک تنقلات که نه از سر رفع گرسنگی بلکه از روی نیاز به لذت بردن سرچشمه می گیرد. اما انسان موجودی اجتماعی نام گرفت چون برای رفع برخی از نیازها، بایست نیازی دیگر را بنام تعامل و همکاری را رفع می کرد تا نهایت تلاش خود را برای بدست آوردن چیزی کسب کند و به
مرور احساسات دیگری از جمله ایثار،
میهن پرستی و ازدواج و دوستی و ... نیز برای رفع این نیازها بوجود آمد و در
واقع انسان نخستین موجودی کاملا دیکتاتور بود که حاضر نبود خواستی را
بصورت مشترک با انسانی دیگر تقسیم کند.
اما این خوی انسانی تابحال بصورت کامل معدوم نشده و هر زمان به شکلی دیگر نمایان شده است از جمله استخدام گروهی یا طبقه ای برای زیاده خواهی خود و سرکوب خواسته های دیگران و گاهی ایدئولوژی چنین نقشی را ایفا کرده و گاه هر دو مشترکا یعنی هم ایدئولوژی و هم گروهی خاص باهم در جهت سرکوب خواسته های گروهی و رفع نیازی گروهی دیگر وارد عمل شده اند که بدترین نوع دیکتاتوری است.
شاید برای بسیاری این سوال پیش آید یا آمده باشد که چگونه در مذاهبی که در ادعا دنبال کمال طلبی و سعادت انسانی هستند و ناهی از مردم ازاری و عدم احترام به حقوق دیگران چگونه در بطن خود چاقوکشها، تروریستها و گردنکشان را پرورش می دهند ولی در بحث عامدانه از نمونه آوری از مذهب یا مسلک یا دینی خاص پرهیز میکنم تا مسیر به نقد دینی خاص یا مذهبی خاص منحرف نگردد و کلیت ایدئولوژی های مذهبی مد نظر هست. دلیل این امر شاید همزیستی کامل استبداد و زیاده خواهی و مذهب باشد. مذهب برای استیلای خود در جامعه نیاز به مستبدانی خون ریز بوده و مستبدان نیز برای استیلای قدرت خود نیاز به مذهب و گردنکشان. در جامعه مذهب زده و استبدادپرور ما این مساله بغرنج تر هست. قهرمانان ما سالهاست که آدمیان پرزوری هستند که دیگران را مغلوب و مقهور خویش سازند. فردین ها(بهروز وثوقی ها) و ... بیشتر از بطور مثال دهخداها و شعبان بی مخ ها بیشتر از هر کس در این سرزمین نقش آفریده اند، خود حاکمیت در بازافرینی نقش این عده در تبلیغات خود نقشی اساسی بازی کرده اند در رژیم گذشته فیلمهایی را زنجیر بدستانی و چاقوکشانی مولاپرست را شاهد بودیم که با مفاهیمی عجیبی مانند غیرت و ناموس پیوند خورده بودند و در ستایش لاتهای بامرام و لوتی صفتی بعبارتی و در فیلمهای اخیر نیز باز همان شخصیتها ولی حرف شنو از آخوند محلی که گوش به فرمان اوست، اینها ناشی از بدسلیقگی نیست بلکه ناشی از فرهنگی است که برامده از جامعه ماست و این لاتهای مذهبی و ان لاتهای بامرام از این فرهنگ استبدادزده برخاسته اند و حاکمیت بخاطر این سلیقه عمومی به نفع خود مشغول بازافرینی این نوع تبلیغات و ساختن چنین افرادی برای سیاه لشکران خود است.
دستور ترور از جانب منصور ارضی یا فحاشی های حدادیان نیز گونه دیگری از این فرهنگ هست و تقارن مذهب با لات پروری و عربده کشی. جایگاهی که این عده در حکومت ایدئولوژیکی و مذهبی ایران بدست آورده اند نیز حیرت آور نباید باشد! دستورهای قتلی که از منابر و مراجع صادر و ساطع می شود نیز برای اجرا نیازمند لات و گردنکشی است. دستور قتل سلمان رشدی و شاهین نجفی را فراموش نکنیم که مذهب چه کسانی را برای استخدام قاتل نیاز دارد! منصور ارضی و حکم دادگاه وی نمونه اندکی از دستورات مذهبی و دفاع مذهب و ایدئولوژی از ایشان است.
اما این خوی انسانی تابحال بصورت کامل معدوم نشده و هر زمان به شکلی دیگر نمایان شده است از جمله استخدام گروهی یا طبقه ای برای زیاده خواهی خود و سرکوب خواسته های دیگران و گاهی ایدئولوژی چنین نقشی را ایفا کرده و گاه هر دو مشترکا یعنی هم ایدئولوژی و هم گروهی خاص باهم در جهت سرکوب خواسته های گروهی و رفع نیازی گروهی دیگر وارد عمل شده اند که بدترین نوع دیکتاتوری است.
شاید برای بسیاری این سوال پیش آید یا آمده باشد که چگونه در مذاهبی که در ادعا دنبال کمال طلبی و سعادت انسانی هستند و ناهی از مردم ازاری و عدم احترام به حقوق دیگران چگونه در بطن خود چاقوکشها، تروریستها و گردنکشان را پرورش می دهند ولی در بحث عامدانه از نمونه آوری از مذهب یا مسلک یا دینی خاص پرهیز میکنم تا مسیر به نقد دینی خاص یا مذهبی خاص منحرف نگردد و کلیت ایدئولوژی های مذهبی مد نظر هست. دلیل این امر شاید همزیستی کامل استبداد و زیاده خواهی و مذهب باشد. مذهب برای استیلای خود در جامعه نیاز به مستبدانی خون ریز بوده و مستبدان نیز برای استیلای قدرت خود نیاز به مذهب و گردنکشان. در جامعه مذهب زده و استبدادپرور ما این مساله بغرنج تر هست. قهرمانان ما سالهاست که آدمیان پرزوری هستند که دیگران را مغلوب و مقهور خویش سازند. فردین ها(بهروز وثوقی ها) و ... بیشتر از بطور مثال دهخداها و شعبان بی مخ ها بیشتر از هر کس در این سرزمین نقش آفریده اند، خود حاکمیت در بازافرینی نقش این عده در تبلیغات خود نقشی اساسی بازی کرده اند در رژیم گذشته فیلمهایی را زنجیر بدستانی و چاقوکشانی مولاپرست را شاهد بودیم که با مفاهیمی عجیبی مانند غیرت و ناموس پیوند خورده بودند و در ستایش لاتهای بامرام و لوتی صفتی بعبارتی و در فیلمهای اخیر نیز باز همان شخصیتها ولی حرف شنو از آخوند محلی که گوش به فرمان اوست، اینها ناشی از بدسلیقگی نیست بلکه ناشی از فرهنگی است که برامده از جامعه ماست و این لاتهای مذهبی و ان لاتهای بامرام از این فرهنگ استبدادزده برخاسته اند و حاکمیت بخاطر این سلیقه عمومی به نفع خود مشغول بازافرینی این نوع تبلیغات و ساختن چنین افرادی برای سیاه لشکران خود است.
دستور ترور از جانب منصور ارضی یا فحاشی های حدادیان نیز گونه دیگری از این فرهنگ هست و تقارن مذهب با لات پروری و عربده کشی. جایگاهی که این عده در حکومت ایدئولوژیکی و مذهبی ایران بدست آورده اند نیز حیرت آور نباید باشد! دستورهای قتلی که از منابر و مراجع صادر و ساطع می شود نیز برای اجرا نیازمند لات و گردنکشی است. دستور قتل سلمان رشدی و شاهین نجفی را فراموش نکنیم که مذهب چه کسانی را برای استخدام قاتل نیاز دارد! منصور ارضی و حکم دادگاه وی نمونه اندکی از دستورات مذهبی و دفاع مذهب و ایدئولوژی از ایشان است.
صمد سین