این مطلب کوتاه یکی از یادداشت های مربوط به حواشی یکی از مقالات انتشار نیافته من است
چون حاوی مضمونی ست که برای جامعه ما حائز اهمیت است روی این صفحه قرار می دهم تا به محک نظرات مخالف یا اصلاحگری نهاده شود که احتمالاً از سوی برخی دوستان طرح خواهد شد :
دربارهء واژهء ستمشاهی
این اصطلاح را قلمداران مربوط به طیف حزب توده باب کردند و از طریق بیانیه ها و منشآت کانون نوی
سندگان
و سایر محافل روشنفکری و چپ در جامعه رواج دادند و به مذاق خمینی و
مَرَده و ملایان و اصحاب اسلامیسمِ مکلا نیز سازگار افتاد و وارد
«مطبوعات انقلابی» سالها 57 و 58 شد و در واقع یک دهن کجی به تاریخ ایران
بود و البته نوعی «رویزیونیسم» و تجدید نظر طلبی بود در نگاه به تاریخ
ایران.
نگاهی که به اصالت جعل تکیه داشت و در مسیر نفی هویت تاریخی و
مدنی ایرانیان رواج می یافت و با تفسیر ها و تعبیرهای ایدئولوژیک
(اسلامیستی یا استالینیستی) در ناچیز انگاری و در نفی سرگذشت کشوری می
کوشید که بر اساس شواهد تاریخی میراثدار نخستین امپراطوری جهان بود و هویت
مدنی و تاریخی و فرهنگی خود را از طوفان آشفتگی ها و از آشو ب های عدیده
به سلامت رهانیده و به مردمی سپرده بود که به ایرانی بودن خود آگاه و مغرور
بودند و تاریخ و سرگذشت این کشور الهام بخش عرق میهنی و ملی آنان بود.
این واژه که در پی نفی و ابطال سرگذشت تاریخی ایران بود از خم رنگرزی
دستگاه ایدئولوژیک انترناسیونالیسم کمینترنی بیرون تراویده وناشی از یک
نگرش فاسد جهان وطنی و ساخته کسانی بود که به دلایل سیاسی و مرامی ،
آگاهانه و نا آگاهانه به ملت ایران خنجر می زدند.
چنین بود که این
مارکِ سیاسی ایدئولوژیک ، دهان اسلامیزم جهان وطن و انترناسیونالیست های
روسوفیل و تجریه طلبان پان ترک و پان عرب بعثی گرا را آب می انداخت و کام
آنها را در سالهای نخست «انقلاب اسلامی» شیرین می کرد.
محمد جلالی( م/ چیمه)