بخش اصلى هويت هر فرد يا جامعه يا ملتى برآمده از تاريخ و گذشته اوست.
مثالى بزنم: فرض کنيم كسى در خيابان در حال رفتن به سوى مقصدى است، ولى در
يك آن حافظه خود را به طور كامل از دست میدهد. با از دست رفتن حافظه، او
گذشته و تاريخ خود را گم میكند؛ و، در نتيجه، ديگر نمیداند كيست و از كجا
آمده و به كجا دارد میرود. چنين کسى بخش اصلى هويت خود را از دست میدهد و
همه چيز را بايد از صفر شروع كند، چرا كه تاريخ و گذشتهاش را از دست داده
است. در اين حال، آنچه از هويتش براى او میماند چيزى نيست جز جنسيت،
فيزيونومى و زبانى كه به آن سخن میگويد ــ البته زبان انسان بیتاريخ
الکن خواهد شد. تاريخ به ما نشان میدهد كه چه بودهايم، چه هستيم، از كجا
آمدهايم و به كجا میرويم. هيچ عنصرى به اندازه تاريخ در شكلدهى به هويت
فردی و ملى مؤثر نيست.
مدتى است كه عدهاى خودگمكرده با نام جعلى «هويتطلبى» در پى نفى هويت تاريخى مردم آذربايجان و اشتراكات تاريخى، هويتى آنان با ساير ايرانيان اند. میدانيم كه مقاطع اصلى يا نقاط عطف تاريخى بيش از هر بخش ديگرى از تاريخ در ساختن هويت ملتها نقش دارند. حال اگر به مقاطع و سرفصل هاى اصلى تاريخ ايران و آذربايجان نگاهی بيفکنيم، ميبينيم كه هويت تاريخى مردم آذربايجان چيزى نيست جز هويت تاريخى ملت يگانه ايران. آذربايجان بدون ايران فاقد تاريخ و هويت است، چراكه آذربايجان خود ايران است. برای روشنتر شدن مقصود بايد به مقاطع و سرفصل هاى اصلى تاريخ ايران و آذربايجان نگاهی افکند. توجه داشته باشيم كه تقسيمات زير (تاريخ باستان، تاريخ ميانه، تاريخ جديد، تاريخ معاصر) علمى است.
اولين دولت تاريخى و تاريخ باستان
اولين دولت تاريخى ايران دولت ماد بوده و ايران با دولت ماد وارد تاريخ سياسى جهان شده است. نام ديگر آذربايجان «ماد كوچك» بوده است. بدين ترتيب، آذربايجان در مقام بخشى از ملت يگانه ايران وارد تاريخ سياسى جهان شده است. آغاز تاريخ سياسى آذربايجان همانا آغاز تاريخ سياسى ايران است.
با تشكيل نخستين دولت تاريخى، ايرانزمين دوران شكوه خود را آغاز کرد ــ دورانى نزديك به ١٤٠٠ سال. در اين دوران، ايران هميشه يكى از برترين قدرتهاي جهان و آذربايجان يكى از آبادترين بخشهاى آن بود. در آن زمان، اكثر مردم ايران، از جمله مردم آذربايجان، پيرو دين زرتشت بودند.
تاريخ ميانه
با سقوط ساسانيان در پى يورش اعراب، تاريخ باستان ايران و آذربايجان به پايان میرسد و تاريخ ميانه آغاز میگردد. رستم فرخزاد، كه خود آذرابادگانى بود، فرماندهى ارتش ايران در برابر يورش اعراب را بر عهده داشت. پس از حمله اعراب، ايرانيان در سراسر سرزمين خود مقاومت كردند و يكي از چشمگيرترين مقاومتها باز هم در آذربايجان رخ داد که به «قيام بابك خرمدين» مشهور شد.
در دوران ميانه، اكثر مردم ايران، از جمله مردم آذربايجان، از دين زرتشت به دين اسلام گرويدند. در اين دوران بود كه زبان فارسى كنونى زبان مشترك ايرانيان شد. در سدههايى از اين دوران، ايران مركز دانش و پيشرفت جهان بود. در اين دوران تاريخى، سراسر ايران، از جمله آذربايجان، چندصد سال هدف هجوم سپاهيان ترك آسياي مركزى و مغولان بود ــ مهاجمانى كه پس از چندى همگى ايرانى شدند و خود را «شاه ايران» ناميدند. هجوم سپاهيان ترك آسياى مركزى به ايران تا اواخر سده نوزدهم ميلادى ادامه داشت. اما با آغاز حكومت صفويان و، در ادامه آن، حاکميت افشاريان و قاجاريان، سدى محكم در برابر پيشروى تركان آسياي ميانه ايجاد شد. اين يورشها سرانجام در اواخر سده نوزدهم ميلادى و با استيلاى روسها بر آسياى مركزى پايان يافت. بدين ترتيب، در دوران تاريخ ميانه نيز، ايران و آذربايجان همهويت و همسرنوشت بودند.
تاريخ جديد
تاريخ جديد ايران با تشكيل دولت صفويه آغاز میشود و ايران كنونى را میتوان ادامه تمدن صفويه دانست. دولت صفوى، كه در آذربايجان شكل گرفت، وحدت سياسى را دوباره به ايران بازگرداند. بدين ترتيب، آذربايجان تاريخ جديد خود را نيز به منزله بخشى از ملت يگانه ايران آغاز میكند.
همچنانكه گفته شد، با تشكيل دولت صفويان، سرانجام پس از چند صد سال سد محكمى در برابر يورش هاى پى در پى تركان آسياى مركزى به ايران ايجاد شده و پيشروى آنان سد شد.
در اين دوران، تشيع به مثابه عنصرى فرهنگى بخش مهمى از فرهنگ ملى ايرانيان شد. در دوران صفويه، شهرهاى ايران، به ويژه اصفهان و تبريز، از آبادترين شهرهاى جهان بودند. البته تبريز در پى يورش سپاهيان عثمانى ويران گشت و سالها طول كشيد تا دوباره آباد شود؛ اما متأسفانه به جايگاه پيشين خود برنگشت. در دوران قاجار، تبريز شهر دوم ايران و وليعهدنشين بود.
مدتى است كه عدهاى خودگمكرده با نام جعلى «هويتطلبى» در پى نفى هويت تاريخى مردم آذربايجان و اشتراكات تاريخى، هويتى آنان با ساير ايرانيان اند. میدانيم كه مقاطع اصلى يا نقاط عطف تاريخى بيش از هر بخش ديگرى از تاريخ در ساختن هويت ملتها نقش دارند. حال اگر به مقاطع و سرفصل هاى اصلى تاريخ ايران و آذربايجان نگاهی بيفکنيم، ميبينيم كه هويت تاريخى مردم آذربايجان چيزى نيست جز هويت تاريخى ملت يگانه ايران. آذربايجان بدون ايران فاقد تاريخ و هويت است، چراكه آذربايجان خود ايران است. برای روشنتر شدن مقصود بايد به مقاطع و سرفصل هاى اصلى تاريخ ايران و آذربايجان نگاهی افکند. توجه داشته باشيم كه تقسيمات زير (تاريخ باستان، تاريخ ميانه، تاريخ جديد، تاريخ معاصر) علمى است.
اولين دولت تاريخى و تاريخ باستان
اولين دولت تاريخى ايران دولت ماد بوده و ايران با دولت ماد وارد تاريخ سياسى جهان شده است. نام ديگر آذربايجان «ماد كوچك» بوده است. بدين ترتيب، آذربايجان در مقام بخشى از ملت يگانه ايران وارد تاريخ سياسى جهان شده است. آغاز تاريخ سياسى آذربايجان همانا آغاز تاريخ سياسى ايران است.
با تشكيل نخستين دولت تاريخى، ايرانزمين دوران شكوه خود را آغاز کرد ــ دورانى نزديك به ١٤٠٠ سال. در اين دوران، ايران هميشه يكى از برترين قدرتهاي جهان و آذربايجان يكى از آبادترين بخشهاى آن بود. در آن زمان، اكثر مردم ايران، از جمله مردم آذربايجان، پيرو دين زرتشت بودند.
تاريخ ميانه
با سقوط ساسانيان در پى يورش اعراب، تاريخ باستان ايران و آذربايجان به پايان میرسد و تاريخ ميانه آغاز میگردد. رستم فرخزاد، كه خود آذرابادگانى بود، فرماندهى ارتش ايران در برابر يورش اعراب را بر عهده داشت. پس از حمله اعراب، ايرانيان در سراسر سرزمين خود مقاومت كردند و يكي از چشمگيرترين مقاومتها باز هم در آذربايجان رخ داد که به «قيام بابك خرمدين» مشهور شد.
در دوران ميانه، اكثر مردم ايران، از جمله مردم آذربايجان، از دين زرتشت به دين اسلام گرويدند. در اين دوران بود كه زبان فارسى كنونى زبان مشترك ايرانيان شد. در سدههايى از اين دوران، ايران مركز دانش و پيشرفت جهان بود. در اين دوران تاريخى، سراسر ايران، از جمله آذربايجان، چندصد سال هدف هجوم سپاهيان ترك آسياي مركزى و مغولان بود ــ مهاجمانى كه پس از چندى همگى ايرانى شدند و خود را «شاه ايران» ناميدند. هجوم سپاهيان ترك آسياى مركزى به ايران تا اواخر سده نوزدهم ميلادى ادامه داشت. اما با آغاز حكومت صفويان و، در ادامه آن، حاکميت افشاريان و قاجاريان، سدى محكم در برابر پيشروى تركان آسياي ميانه ايجاد شد. اين يورشها سرانجام در اواخر سده نوزدهم ميلادى و با استيلاى روسها بر آسياى مركزى پايان يافت. بدين ترتيب، در دوران تاريخ ميانه نيز، ايران و آذربايجان همهويت و همسرنوشت بودند.
تاريخ جديد
تاريخ جديد ايران با تشكيل دولت صفويه آغاز میشود و ايران كنونى را میتوان ادامه تمدن صفويه دانست. دولت صفوى، كه در آذربايجان شكل گرفت، وحدت سياسى را دوباره به ايران بازگرداند. بدين ترتيب، آذربايجان تاريخ جديد خود را نيز به منزله بخشى از ملت يگانه ايران آغاز میكند.
همچنانكه گفته شد، با تشكيل دولت صفويان، سرانجام پس از چند صد سال سد محكمى در برابر يورش هاى پى در پى تركان آسياى مركزى به ايران ايجاد شده و پيشروى آنان سد شد.
در اين دوران، تشيع به مثابه عنصرى فرهنگى بخش مهمى از فرهنگ ملى ايرانيان شد. در دوران صفويه، شهرهاى ايران، به ويژه اصفهان و تبريز، از آبادترين شهرهاى جهان بودند. البته تبريز در پى يورش سپاهيان عثمانى ويران گشت و سالها طول كشيد تا دوباره آباد شود؛ اما متأسفانه به جايگاه پيشين خود برنگشت. در دوران قاجار، تبريز شهر دوم ايران و وليعهدنشين بود.
تاريخ معاصر
تاريخ معاصر ايران با انقلاب مشروطه آغاز میشود. در اين انقلاب، آذربايجان نقشى اساسى و تعيينكننده داشت. (البته عده كمى از تاريخدانان آغاز تاريخ معاصر ايران را جنگهاي ايران و روس میدانند ــ جنگهايى که باز هم محل وقوع بسيارى از آنها آذربايجان بود و فرماندهى ارتش ايران را نيز عباسميرزا، كه خود را آذربايجانى مى دانست، بر عهده داشت.) شايد كمتر انقلابى در جهان به شكوه و عظمت انقلاب مشروطه بوده باشد. آرمانهاى انقلاب مشروطه هنوز در جهان معتبر است ــ انقلابى كه برخاسته از «مكتب تبريز» بود. پس آغاز تاريخ معاصر آذربايجان و ملت يگانه ايران باز هم يکى بوده است.
آرمانهاى انقلاب مشروطه اکنون با گذشت يك سده در ميان ايرانيان منتشر شده و نويددهنده آيندهاى درخشان براى ايران است. با توجه به سقوط اتحاد جماهير شوروى، نشر افكار مدرن در ميان اغلب ايرانيان، ذخاير طبيعى ايران، موقعيت سوقالجيشى كشور، وجود صدها هزار متخصص در درون كشور، در صورت استقرار حكومتى دموکرات و ملى، ايران به سرعت يكى از ده قدرت برتر جهان خواهد شد ــ اتفاقى كه خوشايند بسيارى از بيگانگان نيست. ما راه انقلاب مشروطه در برقرارى دموكراسى را بايد تا انتها طی کنيم؛ و آن گاه همه درها به روى ما باز خواهد شد.
تاريخ معاصر ايران با انقلاب مشروطه آغاز میشود. در اين انقلاب، آذربايجان نقشى اساسى و تعيينكننده داشت. (البته عده كمى از تاريخدانان آغاز تاريخ معاصر ايران را جنگهاي ايران و روس میدانند ــ جنگهايى که باز هم محل وقوع بسيارى از آنها آذربايجان بود و فرماندهى ارتش ايران را نيز عباسميرزا، كه خود را آذربايجانى مى دانست، بر عهده داشت.) شايد كمتر انقلابى در جهان به شكوه و عظمت انقلاب مشروطه بوده باشد. آرمانهاى انقلاب مشروطه هنوز در جهان معتبر است ــ انقلابى كه برخاسته از «مكتب تبريز» بود. پس آغاز تاريخ معاصر آذربايجان و ملت يگانه ايران باز هم يکى بوده است.
آرمانهاى انقلاب مشروطه اکنون با گذشت يك سده در ميان ايرانيان منتشر شده و نويددهنده آيندهاى درخشان براى ايران است. با توجه به سقوط اتحاد جماهير شوروى، نشر افكار مدرن در ميان اغلب ايرانيان، ذخاير طبيعى ايران، موقعيت سوقالجيشى كشور، وجود صدها هزار متخصص در درون كشور، در صورت استقرار حكومتى دموکرات و ملى، ايران به سرعت يكى از ده قدرت برتر جهان خواهد شد ــ اتفاقى كه خوشايند بسيارى از بيگانگان نيست. ما راه انقلاب مشروطه در برقرارى دموكراسى را بايد تا انتها طی کنيم؛ و آن گاه همه درها به روى ما باز خواهد شد.
در هر يک از اين مقاطع اصلى تاريخى و هويتى، يگانگى ايران و آذربايجان
مطلق است. در همه اين دورانهاى تاريخساز و تمدنساز و هويتساز،
آذربايجان بخشى تفكيكناپذير از ايران بوده است. آذربايجان در جدايى از
ايران بیتاريخ و بیهويت است، زيرا هويت و تاريخی يکسان با ايران دارد.
آذربايجان جدا از ايران مانند فردى است كه در خيابان يك آن حافظه خود را
كاملاً از دست میدهد. چنين کسى همه چيز را بايد از صفر شروع كند و تاريخ و
هويتى دروغين براى خود بسازد، البته اگر اصلاً چنين کاری ممکن باشد. در
حالى كه مردمانى كه تنها چندصد سال تاريخ مشترك داشتهاند خود را ملتهايى
واقعى و كهن و تاريخى مینامند، درباره ايران و آذربايجان با اين تاريخ
چندهزارساله مشترك چه بايد گفت؟ آذربايجان هميشه سر ايرانزمين باقى خواهد
ماند، چرا كه آذربايجان بدون ايران بیهويت است و ايران بدون آذربايجان
ناقص.
http://bashirtash.org/2013/04/28/%D9%8A%DA%AF%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%89-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%8A%D8%AE%D9%89-%D9%88-%D9%87%D9%88%D9%8A%D8%AA%D9%89-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%8A%D8%AC%D8%A7/