ایران نوین

Wednesday, August 7, 2013

نبوغ رفسنجانی بود یا تدبیر خامنه ای؟







«من آنم که در پای خوکان نریزم       

                                          مر این قیمتی دُر لفظ دری را»

                                                   ناصر خسرو قبادیانی

  

     پس از آنکه ستاد انتخاباتی جمهوری اسلامی حسن روحانی را به عنوان برنده و شمار شرکت کنندگان در رأی گیری را 72 درصد اعلام کرد، به ناگاه اپوزیسیون وابسته به جناح‌های درون حاکمیت( که مردم را دعوت به تمرین دمکراسی در نظام استبداد مذهبی می‌کنند) وارد کارزار تبلیغاتی شد و بر درستی آراء خوانده شده و آمار شرکت کنندگان مُهر تأیید زد و آنرا حاصل نبوغ رفسنجانی- پدرخوانده- دانست که با ائتلاف با خاتمی، رهبر خود را مات کرده است.

     جالب اینجاست که گردانندگان همین اپوزیسیون ازرادیو،تلویزیون،روزنامه،مجله و...استفاده می‌کنند تا ثابت نمایند آمارهای ارائه شده توسط نهادهای جمهوری اسلامی پیرامون تورم، گرانی، بیکاری، رشد اقتصادی، شمار  زندانیان سیاسی و ... همگی نادرست است. اما در مورد آمار شرکت کنندگان در انتخابات کوچکترین شک و تردیدی به خود راه نمی‌دهند و آنرا دربست می‌پذیرند و پیرامون آن تبلیغ می‌کنند!

     ناظران سئوال می‌کنند که چگونه است که سردمداران جمهوری اسلامی در مورد شمار شرکت کنندگان در انتخابات آمار درست و دقیق بدهند و پیرامون سایر موارد آمار دروغ؟

     پیرامون نتیجه انتخابات اپوزیسیون وابسته مدعی است که:

1- مردم با شرکت در انتخابات و رأی دادن به روحانی همچون شانزده سال پیش که به خاتمی رأی دادند، حماسه آفریدند!

2- پیروز واقعی انتخابات آیت‌الله هاشمی و حجت الاسلام خاتمی هستند که درست برنامه‌ریزی کردند!

3- خامنه‌ای طرفدار جلیلی بود ولی احمدی‌نژاد و مشائی مانع از تقلب او در انتخابات شدند!

4- مردم با شرکت در انتخابات به حقانیت ولی فقیه رأی منفی دادند.

این استدلال‌ها از نوع آخوندی است ، اگر چهار سال پیش تقلب شده این بار هم شده است. اگر این بار درست بوده چهار سال پیش هم درست بوده است.

1- از دید آن‌ها گویا مردم با اصل «ولایت فقیه» دشواری ندارند مشکل آن‌ها «ولی فقیه» است.

2- روشن نیست چرا این روزها از حجت‌الاسلام والمسلمین رفسنجانی به نام آیت‌الله هاشمی نامبرده می‌شود.

3- می‌دانیم که گزینش احمدی‌نژاد خود زاده تقلب بود که رویدادهای سال 88 را پدید آورد.

4- خامنه‌ای با انتخاب حسن روحانی مخالف نبود.

     گفته شد از صبح تا پاسی از بعد از ظهر حوزه‌های رأی‌گیری خالی از مراجعه کننده بود. سپس کسانی که متوجه شدند نظر خامنه‌ای بر جلیلی است، ناگهان به حوزه‌ها یورش برده و با انتخاب روحانی حماسه آفریدند و به رهبر رأی منفی دادند!

     روشن نیست چه منبعی ناگهان از خواست خامنه‌ای آگاه شده و آنرا اعلام کرده است؟ کدام خبرگزاری آنچنان نفوذی در میان توده‌های مردم داشت که توانست به سرعت اکثریت رأی دهندگان را از دیدگاه خامنه‌ای باخبر سازد؟ چه اعتماد و اطمینانی مردم به این خبرگزاری داشته‌اند که بی‌درنگ به صورت انبوه به سوی حوزه‌های رأی‌گیری شتافتند؟

     می‌دانیم که گزینش خاتمی و تبلیغاتی که برای او صورت گرفت برای خروج نظام از بن بست بحرانی بود که در اثر محکومیت سران نظام در دادگاه برلن پیرامون قتل شرفکندی و یارانش پیش آمده بود

5- گفته می‌شود احمدی‌نژاد – مشائی این بار مانع از آن شدند که مانند چهار سال پیش در خواندن آراء تقلب شود و نام جلیلی از صندوق‌ها بیرون آید!

     باند احمدی‌نژاد – مشائی نه تنها با جلیلی مخالف نبود بلکه پس از رد صلاحیت مشائی به گفته خودش امکانات ستادهای انتخاباتی خود را پشت سر جلیلی قرار داد.

     خامنه‌ای هیچگاه نگفت که چه کسی نامزد اوست و تأیید کرده بود که همه صلاحیت شدگان مورد تأیید او هستند. باید دید اپوزیسیون وابسته چگونه و از کجا دریافت که جلیلی نامزد اوست؟

    روحانی نتیجه و پس آمدهای انتخابات را« تدبیر رهبر» اعلام کرده؛ درحالیکه اپوزیسیون وابسته آنرا در اثر نبوغ رفسنجانی می‌داند! کدام راست می‌گویند؟

   رفسنجانی در گفت و گوئی که پس از دیدار با خامنه‌ای پیش از برگزاری انتخابات داشت گفته بود علت آنکه خود را نامزد نمی‌کند آن است که رهبر به او اعتماد ندارد. اگر به روحانی هم اعتماد نداشت چگونه اجازه داد که صلاحیت او تأیید شود؟

   احتمال دارد نامزد شدن رفسنجانی آنهم در آخرین ساعت ها ( پس از یک مکالمه تلفنی) انجام گرفت و سپس رد صلاحیت شدن او، با توافق خامنه‌ای صورت گرفته باشد تا رد صلاحیت مشائی مشکل ساز نگردد. چه بسا در همان گفت و گو خامنه‌ای قول گزینش روحانی را داده بود. طبعاً این قول و قرار می‌توانست پنهانی بوده باشد. هنگامی که صلاحیت علی اکبر رفسنجانی رد شد وابستگان به شبکه او به ویژه در خارج از کشور غمگین و به شدت خشمگین شدند و ادعا کردند اگر از او رد صلاحیت نمی‌شد با 75 درصد آراء در همان دور نخست به ریاست جمهوری اسلامی می‌رسید.

     کسی که یک بار در انتخابات مجلس اسلامی از تهران، با وجود آنکه آراء دخترش و شخص دیگری را که شباهت اسمی با او داشت به نام او خواندند باز هم جزء سی تن نخست برگزیدگان نشده و در دو دوره پیش هم در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی شکست خورده چگونه این بار می‌توانست با 75 درصد برنده انتخاب شود؟

     روشن نیست چگونه حجت‌الاسلام والمسلمین رفسنجانی این روزها نام «آیت‌الله هاشمی» را برگزیده است. آیا به این خاطر است که احتمالاً خاطره سوء استفاده‌های مالی و سیاسی و نیز دخالت‌های او در جنایت‌های گذشته از خاطره ها زدوده شود؟

   برخی جناح‌های درون حاکمیت که معتقدند ادامه سیاست ِ کاربدستان کنونی می‌تواند باعث سرنگونی نظام گردد و لازم می‌دانند خود اهرم‌های قدرت را در دست گیرند و با اجراء قانون اساسی و برگشت به «دوره طلائی امام» جمهوری اسلامی را از خطر سقوط نجات دهند بجای نام «طرفداران بقای نظام» نام مستعار «اصلاح‌طلبان و رهبران سبز» را برگزیده‌اند. طیف طرفداران بقای نظام تنها آنان را شامل نمی‌شود، دبیر نهضت آزادی هم که نام مستعار «ملی – مذهبی» را برگزیده است از طرفداران بقای نظام است. او در پاسخ به اینکه چرا در رأی‌گیری شرکت می‌کند پاسخ می‌داد «به وظیفه شرعی خود عمل می‌کنم!» می‌خواهد القاء کند که وظیفه شرعی حکم می‌کند همهء ایرانیان مسلمان در انتخابات شرکت کنند. او دفاع از خواست‌های انسانی و بر حق مردم را که توسط سردمداران نظامی که خود پایه‌گذارش بوده و از میان رفته است؛ وظیفه شرعی نمی‌داند. وظیفه شرعی او حفظ نظام استبداد مذهبی است.

    اساساً واژه « ملی - مذهبی» دارای مفهوم درستی نیست. زیرا ملی‌گرایان به مردم نه از دید مذهب بلکه از دید ملیت نگاه می‌کنند.

     منصوب شدن روحانی را نه در سایهء نبوغ رفسنجانی بلکه باید در اثر برنامه ریزی خامنه‌ای دانست که با گزینش حسن روحانی:

1- رفسنجانی و اصلاح‌طلبان را  که نگران گزینش یک اصول گرای دیگر بودند راضی کرد و از نگرانی آن‌ها کاست.

2- با اخطاری که به احمدی‌نژاد داد باند او و مشائی را از صحنه سیاسی دور کرد.

3- یکی از سرسپردگان خود را که 24 سال رئیس شورای امنیت ملی بود به ریاست جمهوری اسلامی منصوب کرد.

4- قدرت‌های جهانی را تا حدودی به تغییر سیاست اتمی جمهوری اسلامی امیدوار نمود.

5- بخشی از مردم را موقتاً راضی نمود و با باز کردن دریچه اطمینان از امکان وقوع یک انفجار کور و ناگهانی موقتاً جلوگیری بعمل آورد.

6- به اپوزیسیون وابسته این امکان را داد که پیرامون درستی آراء خوانده شده و شرکت 72 درصد واجدین شرایط در انتخابات تبلیغ کنند و بدین ترتیب حقانیت قانونی و پایگاه مردمی نظام جمهوری اسلامی را به جهانیان ثابت کنند .

    بزرگترین ضربه‌ای که اپوزیسیون وابسته به مبارزهء آزادیخواهانه مردم زد تنها آن نیست که به دروغ به آن‌ها تلقین می‌کند که تحریم اننتخابات ناموفق بوده بلکه آن است که دنیای خارج نیز درستی انتخابات را که اپوزیسیون نظام بر آن مُهر تأیید می‌زند باور می‌کند.

    بی‌جهت نیست که برخی از کشورها تصمیم دارند وزیرانی را برای شرکت در مراسم تحلیف روحانی بفرستند.

     اساساً همه جناح‌های حاکمیت و حتی اپوزیسیون وابسته در این که مردم را به پای صندوق‌های رأی‌گیری بکشانند و با افزودن بر شمار شرکت کنندگان حقانیت قانونی و پایگاه مردمی نظام را نشان دهند هم عقیده و هم رأی هستند، از این مرحله به بعد است که راه برخی از جناح‌ها و نیز اپوزیسیون از راه کاربدستان نظام به ویژه جناح خامنه‌ای از هم جدا می‌شود و «استقبال مردم از انتخابات»! را رأی منفی به ولی فقیه و نه اصل ولایت فقیه قلمداد می‌کنند.

    از این تناقض و تضاد می‌توان فهمید که اپوزیسیون، وابسته به کدام یک از جناح‌های قدرت در حاکمیت اسلامی است.

   یکی از ترفندهای سردمداران اسلامی و اپوزیسیون وابسته، آن است که می‌کوشند به کسانی هم که در انتخابات شرکت نکرده‌اند ثابت کنند که برخلاف خواست و تحریم آنان اکثریت مردم در انتخابات شرکت کرده‌اند.

     رقم 72 درصد شرکت کنندگان که در خوشبینانه‌ترین حالت می‌باید آنرا بخش بر دو نمود آنقدر تکرار و باز تکرار شده که برخی از کسانی هم که در انتخابات شرکت نکرده‌اند دچار توهم شده‌اند که گویا بیماری «نسیان» سبب شده که تصور کنند در رأی‌گیری شرکت نکرده‌اند! همچنین برخی از آزادیخواهان را که سال‌هاست در غربت، برای تحقق آزادی و استقرار مردم‌سالاری در ایران تلاش و کوشش کرده و می‌کنند نیز دچار این توهم نموده که گویا در بیست و چهارم خرداد حماسه‌ای در رد ولی فقیه اتفاق افتاده است! در صورتیکه حماسه‌ای که روی داده است همان عدم شرکت اکثریت مردم در انتخابات بوده است که رد صلاحیت نظام ولایت فقیه در کلیت آن است.

     تردید نیست که بخشی از جامعه به دلیل نیاز مالی، وضعیت شغلی، ترس و یا اعتقاد مذهبی در انتخابات شرکت کردند، حضور آنان را الزاماً نباید به پای طرفداری از نظام گذارد. در نبود یک نیروی جایگزین ملی که امید به پیروزی را در دل‌ها زنده نگاهدارد مردم عادی که نگران بیکار شدن، حذف یارانه‌ها، عدم تمدید گذرنامه، اخراج از دانشگاه و ... هستند ترجیح می‌دهند رأی بدهند و شب سر راحت بر بالین گذارند. سردمداران جمهوری اسلامی نباید به دلیل شرکت این گونه افراد به بقای نظام خودکامه وورشکسته خود، دلخوش دارند. آنان باید بدانندکه با پشتیبانی قدرت‌های بیگانه، درآمدهای کلان نفت و گاز و سوء استفاده از بردباری و سکوت مردم نمی‌توانند برای همیشه خودکامگی و استبداد مذهبی را بر جامعه تحمیل کنند. روزی که بردباری و شکیبایی مردم به پایان رسد روشن نیست چه سرنوشتی در انتظارشان خواهد بود.

     آمار شرکت کنندگان در انتخابات آنچنان نادرست و ساختگی است که نیاز به رد آن نیست. یادآوری این نکته شاید لازم باشد که در انتخابات سال 88 که بخش فارسی رادیو و تلویزیون‌های بیگانه همراه با برخی از رسانه‌های ایرانی، همه توان تبلیغاتی را پشت سر میر حسین موسوی گذاردند و مردم را با این ترفند که رأیشان خوانده می‌شود تشویق به شرکت در انتخابات کردند، شمار شرکت کنندگان (که به اعتراف احمدی‌نژاد پنجاه درصد هم بر آن افزوده شد) کمتر از شمار شرکت کنندگان انتخابات کنونی است. با وجود آنکه این بار مردم تصمیم به تحریم انتخابات گرفته بودند و خامنه‌ای که صدای تحریم را شنیده بود ناگزیر به اعتراف شد و از مردم درخواست کرد که به خاطر منافع کشور هم که شده در انتخابات شرکت کنند بنابراین شمار شرکت کنندگان با توجه به افزایش جمعیت در واقع کمتر از پنجاه درصد می‌تواند بوده باشد که نشان دهنده موفقیت تحریم است.

    با توجه به آنکه پیش از برگزاری انتخابات به دلیل رد صلاحیت رفسنجانی وابستگان به شبکه - سیاسی- مالی- تبلیغاتی ِ او نیز تلویحاً تحریم را تأیید کرده بودند،اما پس از آنکه نام حسن فریدون - روحانی از صندوق‌ها بیرون آورده شد ناگهان ورق برگشت و پیروزی روحانی در سایهء نبوغ رفسنجانی اعلام شد که با ائتلاف با خاتمی موفق شد نامزد مورد تأیید خامنه‌ای را حذف نماید!

    آنچنان پیرامون این نبوغ در بوق‌های تبلیغاتی دمیدند که ممکن است امر بر رفسنجانی هم مشتبه شده باشد، گرچه او می‌داند که اینهمه آوازها از «پول» بوَد.

   نویسنده از هم میهنان دلاوری که برای تحقق آزادی، استقلال، استقرار مردم سالاری، عدالت اجتماعی، پیشرفت و رفاه جامعه و پایان بخشیدن به استبداد و استثمار تلاش و کوشش کرده و می‌کنند انتظار دارم تحت تأثیر تبلیغات دروغین و حساب شده سردمداران نظام و اپوزیسیون وابسته به آن قرار نگیرند.

     تردید نیست تحریم موفق بود، اینهمه سر و صداها  و جنجال‌های تبلیغاتی برای پوشاندن موفقیت تحریم است.

     این شما هستید که پیروز شدید و نه سردمداران نظام.

     به آینده امیدوار باشیم. 

هوشنگ کردستانی




Monday, June 24, 2013

دوم تیرماه، سالگرد به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی

دوم تیرماه، سالگرد به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی در زمان سلطنت محمدعلی شاه قاجار است. به همین مناسبت تحلیل «دکتر ماشاءالله آجودانی» در این مورد را مرور کنیم:
کیوان فروزان

...............................
«بحران مشروطیت ایران، در هنگام نگارش متمم قانون اساسی به اوج خود رسید. بحران از تناقضات عمیق و بنیادی ای سرچشمه می گرفت که در مشروطیت ایران وجود داشت و این زمان به عریان ترین شکل ها خود را آشکار می ساخت.
این دوران، از آشفته ترین دوران های سیاسی و اجتماعی آن سال های ایران است: دوران قدرت نمایی و استبداد و سرراسیمگی محمد علی شاه. مجلس ملی با کودتای او(در 23 جمادی الاول 1326 ه.ق. – دوم تیرماه 1278 شمسی) به توپ بسته شد. مخالفت او با مشروطیت و نظام پارلمانی به صورت تمام عیار علنی گردید. آزادی خواهان را می کشند یا به بند می کشیدند و دوره ی سیاه وحشت آغاز شده بود. به قول کسروی:
«آنانکه براستی آزادیخواه بودند، هر یکی به کنجی خزیده، دم
فروبستند. هرکسی می پنداشت دیگر نام مشروطه در ایران شنیده
نخواهد شد. تا کم کم آوازۀ ایستادگیهای تبریز پراکنده گردید...واز
اینجا روزنۀ امیدی در دلها پدید آمد.»
دعوای «مشروعه» با «مشروطه» بالا می گیرد. طرفداران استبداد و سخنگویان رسمی و غیر رسمی شان، این جا و آن جا می پراکنند که مشروطه با شرع سازگار نیست و این یکی، دشمن آن یکی است. شاه همچنان قدرت نمایی می کند و مجلس همچنان بسته است و تبریز در محاصره . آزادی خواهان یا گرفتارند، یا در تبعید و یا در تحصن. اوضاع شهرها از رشت و تبریز و اصفهان و یزد و کرمان و مشهد گرفته تا قم آشفته است.تهران هم وضع آشفته ای دارد، و این آشفتگی تا چند ماه بعد هم ادامه دارد، ناظم الاسلام کرمانی در یادداشت های مربوط به روز شنبه 28 محرم 1327 ه.ق (دوم اسفند(حوت) 1287 شمسی) می نویسد:
«از رشت تلفن کرده اند.یا مشروطیت را بدهید و یا آمادۀ جنگ
باشید...مسموع شد که پس از تصرف تبریز، باز اردو را عقب
نشانیده اند. و در مساله اصفهان مسموع گردید تلگرافی رسیده است که
اگر مشروطیت را دادند ،باید قانون اساسی تغییر نکند. اگر یک فصل
از فصول قانون اساسی تغییر کند ماها قبول نمی کنیم.امروز[درتهران]
بازارها بکلی بسته و تعطیل عمومی است...دیروز آقا سید علی آقا
خواسته است منبر رود،قزاق مانع شده است و نگذاردند. خیلی شهر
مغشوش و در هم است. خداوند خودش رحم فرماید.»
مستمسک اصلی محمد علی شاه ، در تعطیل نظام پارلمانی مشروطیت و دستگیری آزادی خواهان، در اساس این بوده است که مشروطه با شرع مخالف است. او و روحانیون طرفدارش به بهانه ی پاسداری از قوانین شرع، با خلاصه کردن مفهوم سیاسیِ حکومت استبدادی و شرعیِ مورد نظرشان در کلمه ی «مشروعه» یا «مشروطه ی مشروعه»، تعبیری که از مدتی پیش از آن بر سر زبان های مستبدان جاری شده بود، هم در حیطه ی شکل به جنگ مشروطه و اساسی ترین دستاورد آن یعنی نظام پارلمانی برخاستند و ستیزه ی کهنه ای را به شیوه ای تازه سامان دادند. در این جنگ و ستیز ، در حوزه ی مسائل نظری و تئوریک، با پیش کشیدن مفهوم سیاسی حکومت«مشروعه»، مباحث سیاسی تازه ای را بر اساس شرع، در مقابل مباحث نظری و سیاسیِ مربوط به مشروطیت مطرح کردند و در میدان عمل، با به توپ بستن مجلس، تعطیل روزنامه ها، بستن انجمن ها، فرستادن اردوی دولتی به قلب مبارزه یعنی تبریز، با اعدام و تبعید و زندان به کارزار آمدند و قزاق ها را به خیابان کشیدند.
قدرت خواهی و خود سری، حتی اغتشاش طلبیِ بسیاری از انجمن های مشروطه خواه، بدفهمی و کارندانی و کارشکنی انقلابیون افراطی، سوءاستفاده از آزادی بیان و قلم و مطبوعات، عامل مهم و موثر در تسریع حمله ی مخالفان در هر دو جبهه، جبهه ی نظر و جبهه ی عمل بوده است.
افراطیون در عمل نشان می دادند که آن چه از مشروطه آموخته اند گاه تا چه حد سطحی،نابهنجار و ویرانگر بوده است. چنان ویرانگر که امروز یکی از سرشناس ترین مورخان دوره ی ما را وادارد که از سرخشم و دردمندی در ارزیابی کارنامه ی آنها بنویسد:
«جبهۀ افراطیون نه خدمتی به آزادی و دموکراتیسم کرد، نه بصیرت و
خردسیاسی داشت که در سیر حوادث روش منطقی پیش گیرد، به
همین سبب در مجلس ملی و جامعه آزادیخواه از منزلت و اعتبار
سیاسی برخوردار نبود. سهم افراطیون به کتاب مشروطیت خشونت
عریان بود، عاملی که در حد خود، در انهدام مجلس مسئولیت
داشت.»[فریدون آدمیت]
احتشام السلطنه رییس با فرهنگ و آزادی خواه مجلس ملی در خاطرات ارزنده اش به جان محمد علی شاه دعا می کند که اگر او مجلس را به توپ نبسته بود و در نتیجه، قیام مردم را برای حفظ مشروطیت بر نمی انگیخت، مشروطه خواهان با خود سری ها و مداخلات بی مورد و بی جایشان، مردم ما را علیه مشروطه بسیج می کردند و حاصل آن همه تلاش را به آسانی به باد می دادند. داوری او در چگونگی وضعیت آن دوره ی بحرانی و بیان موانع پیش رفتِ دموکراسی در ایران از جهات مختلف در خور نقل و بررسی است. حیفم آمد که حاصل سخن او را، گرچه کمی طولانی است، به عینه نقل نکنم. می نویسد:
«زیاده روی و هرزه گی و هتاکیِ جمعی اوباش و اراذل که به نام
مشروطه دست تعدی و تجاوز به جان و مال و حیثیت و شرف مردم
دراز کرده بودند، اکثریت و عامۀ مردم را از مجلس و مشروطه متنفر
ساخته بود. تا جایی که احتمال داشت همان بیست تا سی هزار تن
مردمی که در طهران برای تحصیل مشروطه قیام کردند و در سفارت
انگلیس تحصن اختیار نمودند، بزودی برای تعطیل مجلس و برچیدن
بساط انجمن ها و جرائد هرزه و هتاک قیام نمایند...عقیدۀ من اینست
که محمدعلی شاه در آن حرکتی که کرد[منظورش به توپ بستن مجلس
است] فی الواقع، خدمتی به مشروطیت و بقاء آن نموده (عدو شود
سبب خیر اگر خدا خواهد). زیرا، همانطور که بالا ذکر شد، کار مجلس
و فساد و سیاهکاری های جمع سرشناس وکلاء و تندرویهای بی مورد
موقعِ جمعی دیگر از ایشان و اعمال بی رویه و ناسالم انجمن ها و
مندرجات جراید به جائی رسیده بود که اگر محمد علی شاه مرتکب
آن خطای توام با خریت نشده بود، دیری نمی گذشت که طبقات
مختلف مردم و بازاریان و کسبه و پیشه وران بر ضد مجلس قیام
می کردند و آن بساط را بر می چیدند و اگر چنین اتفاق می افتاد،
بی گمان تا یک قرن دیگر هم هیچکس و هیچ قدرتی جرات نمی کرد
نام رژیم مشروطه را در ایران بر زبان بیاورد»
مجدالاسلام کرمانی یکی از روزنامه نگاران و مشروطه خواهان آگاه این دوره است. تاملات تاریخی او در زمینه ی «فلسفه تاریخی انحطاط مجلس» حاوی نکات تازه، جالب و دست اول است. او در داوری خود درباره ی خشونت و بی عدالتیِ صاحبان جراید، انجمن ها و افراطیون مشروطه خواه از آن چه که احتشام السلطنه نوشته است، پافراتر می نهد و از «عقیدۀ خاص» خود چنین پرده بر می دارد که اگر «ملت ایران» همان قدر که محمد علی شاه با آنها «اظهار مساعدت» کرده بود با شاه همراهی می کردند، شاه به این خیال نمی افتاد که مجلس را به توپ ببندد. می نویسد:
«حالا از روی انصاف می گوئیم اگر آن همه فحش که به شاه دادند و
نوشتند به بنده و غیره داده بودند و زورش می رسید، فورا مجلس را به
توپ می بست و آحاد اعضای آن را از دم شمشیر می گذرانید، باز
خیلی باید از این شاه تشکر کرد که بعد از غلبه چندان بر مردم
سختگیری نکرد.»
جوهر سخن مجدالاسلام این است که از آستین خشونت، جز خشونت سر نمی کشد. و خشونت هم در ابتدایی ترین شکلش محصول جهل است و ناآگاهی. وقتی کارکج فهمی و نادانی-به قول او- تا بدان جا بکشد که برداشت رهبران انجمن های مشروطه خواه از مفهوم «گارد ناسیونال» و معادل آن «قشون ملی» این باشد که « حتما باید ملت در مقابل دولت دارای قشون و استعداد نظامی باشد» نتیجه ی طبیعی چنین برداشتی هم، رفتاری است که می توانستند با احتشام السلطنه رییس آزادی خواه مجلس وقت داشته باشند و عرصه را از هر سو بر او تنگ کنند.
با این همه بی انصافی است که نام مشروطه خواه برجسته ای چون تقی زاده را، جزو افراطیون ذکر کرد و نوشت که کسانی چون او خدمتی به دموکراسی و آزادی نکردند و در انهدام مجلس ملی مسئولیت داشتند. و بدتر از آن نقش روحانیونِ طرفدار استبداد را در انهدام این مجلس، ناچیز جلوه داد و حتی از ذکر نامشان پرهیز کرد. حقیقت این است که تاریخ معاصر ما از درونِ توازن و تعادل سر بر نکرده. دوره ی تاریخ جدید ایران، از قاجار تا به امروز، در بزنگاه های حساس تاریخی، در گذرگاه های «خشونت» و افراط و تفریط شکل گرفته است و ساخته شده است. اگر چنین نکته ی مهمی در طرح و تحقیق تاریخ معاصر ایران نادیده گرفته شود، کار تحقیق، از تفکر و تعقل ، تفکر و تعقل تاریخی بی بهره خواهد ماند...»
  
مشروطه ی ایرانی/ ماشاءالله آجودانی- نشر اختران -چاپ نهم برگ های 21 تا 25

بیست و نهم خرداد روز خلع ید و روز کارگران ایران خجسته باد


هم میهنان!

ملی کردن صنعت در ایران به گونه¬ی خواست بنیادین در برپایی نظام مستقل ملی از آرمان های نهضت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق پیشوای ضد استبدادو ضد استعمار ملت ایران به شمار می رفت. در ادامه جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور، کارگران ایران این نیروی سازنده و مولد دوشادوش دیگر گروه های اجتماعی نقش تعیین کننده ای در تاراندن استعمارگران از زرچشمه های میهن ایفا کردند که در روز بزرگ ۲۹ خرداد ۱۳۳۰، این مبارزه¬ی بی امان ملت به بازنشست و به خلع ید از شرکت غاصب نفت و کوتاه کردن دست استعمار انگلیس انجامید.
اگر چه در خلع ید از «دزدان بازگشته ی دریایی» و غارتگران منافع ملی همه ی گروه های اجتماعی سهم درخور داشتند ولی از آنجا که در آن هنگامه ی غرور آفرین، در فش ملی و پر افتخار ایران به دست توانای کارگران بر فراز دکل ها، چاه ها و ساختمان های پالایشگاه نفت به اهتراز درآمد، به درستی این روز پرشکوه که به پیشنهاد رهبر حزب ملت ایران شادروان داریوش فروهر روز کارگران ایران نامیده شده بود و از سوی مصدق بزرگ نیز تائید گردیدو روز کارگران ایران نام گرفت.
آنچنان که پیشوا در بزرگداشت این روز تاریخی غرور آفرین به پاس مبارزات و فداکاری های کارگران شرافتمند ایران چنین می نویسد: « فرا رسیدن ۲۹ خرداد روز خلع ید از شرکت سابق نفت که کارگران رنجدیده معا د ن نفت در آن نقش به سزایی داشته اند و افتخار جاوید برای همه کارگران ایرانی به وجود آورده اند را به عموم هم وطنان عزیز به خصوص کارگرانی که در راه آزادی و استقلال ایران و تجدید پیروزی های نهضت ملی کوشش می کنند تبریک عرض می کنیم .
هم میهنان:
کارگران، این نیروی شرافتمند و مولد جامعه، امروز روزگار بسیار سختی را سپری می کنند، از امنیت شغلی بی بهره اند، دستمزدشان کفاف هزینه های سرسام آور زندگی را نمی دهد، بیمه های اجتماعی کارآمد نیستند، سازمان های صنفی واتحادیه ها و سندیکاهای واقعی که مدافع واقعی کارگران باشند وجود ندارد و فقر روز افزون، گرانی لجام گسیخته، بیکاری پنهان و آشکار، نبود و یا کمبود بهداشت و درمان، سرخوردگی جوانان و فراز مغزها، مردم را به ستوه آورده است.
هم میهنان:
بدون عدالت اجتماعی، نه استقلال دوام می آورد و نه آزادی فضایی برای نفس کشیدن می یابد. آن گاه که آزادانه کارهای حکومت نقد و بررسی شود، عدالت اجتماعی به عنوان نخستین خواست حیاتی مردم مطرح می شود و حکومت ملزم به رعایت آن می گردد. اتفاقی نیست که هویت ملی ایرانیان به عدالت خواهی این ملت در جریان تاریخ وابسته است. جریان های سیاسی و حکومت هایی که فاصله عظیم طبقاتی را نادیده می گیرند و مردم را فقط برای فداکاری در راه هدف های خویش می خواهند جز به منافع حقیر خود نمی اندیشند. اگر میهن متعلق به تمامی ملت است که چنین است و اگر تمامی فرزندان این ملت حق دارند به گونه ای برابر از همه امکانات میهن جهت شکوفایی استعدادهای خود بهره گیرند و به اندازه¬ی حقوقشان از دست آوردهای ملت سهم مطالبه کنند، که این نیز بایسته و شایسته است، پس چگونه و براساس چه حقی در هر دوره گروهی جدید برجان ملت می افتند و رمق از انسان ها می ستانند؟ در مکتب «ملت گرایی» عدالت اجتماعی به عنوان پایه بنیادین جامعه مطرح می¬شود.
ما بارها گفته ایم که از دیدگاه ملت گرایی ایرانی هر گونه بهره کشی انسان از انسان محکو م است. هر دستگاه فکری توجیه گر استثمار انسان باشد در نقطه ی مقابل ملت گرایی ایرانی قرار دارد، استثمار به سبب ذات غیر انسانیش محکوم است. ملت گرایی ایرانی بر آن است که همه¬ی فرزندان ایران در طی هزاران سال تاریخ این میهن، ملت زنده و بالنده ی ایران را تشکیل داده اند و هرگونه ظلم به هر یک از این فرزندان، ظلم به ملت و میهن تلقی می شود و در این راه بایسته است همه اعضای آن سالم، بی نیاز و بالنده باشند، با توجه به این دیدگاه بدیهی است که کارگران، دهقانان، روشنفکران، پیشه وران، دانشگاهیان، مدیران و دیگر گروه های اجتماعی حق دارند از آن چنان زندگی که شایسته یک ایرانی است برخوردار شوند.
حزب ملت ایران: ضمن شادباش به عموم کارگران در چنین روز باشکوهی که روز رهایی ایران از سلطه ی صد ساله استعمار است اعلام می دارد: دست یابی کارگران میهن مان به حقوق واقعی خود تنها و تنها در برپاداشتن سندیکاها و اتحادیه های واقعی کارگری امکان پذیر است نه با برقراری سازمان های موازی شبه کارگری عاریتی و تهی از درونمایه های صنفی، بی گمان هنگام آن فرا رسیده است که با همبستگی همگانی، کارگران در راه استقرار نهادهای راستین صنفی خود که گنجایش طرح خواست های ملی را نیز داشته باشد به تکاپو پردازند تا هر از گرد راه رسیده ای بساط تاراجگری نگستراند و نتواند باترفندهای عوام فریبانه و گوناگون در دفاع از سرمایه داری لجام گسیخته ی ضد ملی کیسه اندوزد و میهن را به بن بست بکشاند.
درود بر اردوی کارگران ایران
پر توان باد بازوان کارگران و زحمتکشان ایران
آزادی زندانیان سیاسی خواست ملت ایران است
حزب ملت ایران
تهران ۲۹ خرداد ماه ۱۳۹۲ خورشیدی

Sunday, June 23, 2013

ایـن بـار هـم در انتخـابـات تقـلـّب شــــد!



هوشنگ کردستانی      


«پروردگارا، این کشور را از دشمن، خشکسالی و دروغ حفظ کن»
                                                                            داریوش بزرگ


     گوبلز وزیر تبلیغات هیتلری می گفت دروغ هر چه بزرگتر باشد، باورش آسان تر میشود .
گردانندگان جمهوری اسلامی بر پایه همین اعتقاد، اگر در انتخابات گذشته بر شمار شرکت کنندگان پنجاه درصد اضافه می کردند همانطور که احمدی نژاد اعتراف کرد، این بار برای آنکه دروغشان بیشتر باور شود شمار شرکت کنندگان را تا دو برابر و تا سی و شش میلیون بالا بردند.
    پیرامون این دروغ پردازی، آنقدر به رجزخوانی و خودستایی پرداختند که امر بر خودشان هم مشتبه شد. چون از  قدیم گفته اند «دروغ وقتی تکرار بشه، دروغگو هم باورش می شه
    این دروغ بزرگ که از بلندگوهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی بارها تکرار و باز تکرار می شد توسط بخش فارسی  رادیو تلویزیون های بیگانه نیز بازتاب می یافت تا حدی که امر بر مجریان این رسانه ها  و مصاحبه شوندگان که بیشتر وابسته به جناح‌های حاکمیت بوده و از مردم دعوت کرده بودند تا در انتخابات شرکت کنند نیز مشتبه شده بود که راست می گویند!
    متأسفانه به  دلیل وضعیت غیرقابل اعتماد اخبار صدا و سیما در ایران مردم بیشتر به رادیو و تلویزیون های بیگانه توجه می کنند ولی خوشبختانه آن بخش از برنامه ها را که در جهت منافع حکومت و مغایر منافع ملی است، باور نمی کنند.
     در آخرین یادداشت خود، یادآور شده بودم که «تصمیم مردم به تحریم انتخابات خواب سردمداران نظام را آشفته کرده است
اکنون به برخی از این آشفتگی ها اشاره می کنم:
1- تصمیم به  برگزاری انتخابات شوراهای شهر و روستاها همزمان با انتخابات ریاست جمهوری، برای نشان دادن حضورگسترده  مردم
2- تصمیم به برگزاری انتخابات برخی از حوزه های مجلس اسلامی در همین روز
3- پیام علی خامنه ای یک روز پیش از برگزاری انتخابات که گفت من از کسانی هم که با نظام موافق نیستند می خواهم به خاطر کشور در انتخابات شرکت کنند.و با این پیام، نخست آنکه خامنه ای سرانجام اعتراف کرد که نظام اسلامی مخالفانی هم دارد. همانگونه که رئیس جمهور برگزیده‌اش می‌گفت « در ایران زندانی سیاسی نداریم»
    دوم، چنانچه مخالفان نظام ولایت فقیه، پنج، ده، صد و یا حتی یک میلیون تن هم می بودند، خامنه ای به خود زحمت نمی داد که از آن ها درخواست کند تا بخاطر منافع کشور در انتخابات شرکت کنند. بی تردید او خوب می داند که مخالفان نظام اکثریت بزرگی از مردم را تشکیل می دهند.
   کاهش شمار شرکت کنندگان در شهرهای لندن، پاریس و برلین نسبت به دوره گذشته یک نمونه و نیز درصد پایین شرکت کنندگان در تهران بزرگ نمونه دیگری است  بر عدم استقبال مردم.
     در حقیقت در این دوره از انتخابات علی خامنه ای به یاری دستیارانش با برنامه ای حساب شده با یک تیر چند هدف را نشانه رفت.
1- بخشی از ناراضیان را راضی و فشار مردم بر نظام را کاهش داد.
2- جناح احمدی نژاد - مشائی و ائتلاف آن‌ها را از صحنه خارج کرد.
3- با انتصاب یک روحانی خطر تحدید و پدید آمدن احمدی نژاد دیگری منتفی شد.
4- اصلاح طلبان و شبکه رفسنجانی را که رنجیده خاطر و نگران بودند تا حدی راضی و امیدوار نمود.
5- با رساندن شمار آراء حسن «فریدون» روحانی به بالاتر از  پنجاه درصد از کشانده شدن انتخابات به دور دوم که نگرانش می کرد جلوگیری بعمل آورد.
6- به جهان خارج وانمود کرد که کشتی‌بان را سیاست دیگر آمده و درِ گفتگو و کنار آمدن باز است.
    قدرت‌های غربی هم ضمن استقبال از کنار گذارده شدن تندروها، از نقطه ضعف بزرگ نظام یعنی فاقد پایگاه مردمی آن بخوبی آگاه شدند.
     بی شک در گفتگوهای آینده از ا ین نقطه ضعف، بسود خود استفاده خواهند کرد.
هم میهنان،
     نویسنده این پیام بعنوان برادر کوچک‌تان که تصمیم تحریم شما را در نوشتارهایم بازتاب داده بودم به همه کسانی که در نمایش مسخره شرکت نکردند شادباش می گویم و با بانگی رسا می‌گویم برنده حقیقی انتخابات 24 خرداد1392، جریان ملی پیرو خط آزادی و استقلال بود. شما پیروز شدید. همه سر و صداها، هیاهوها و رجزخوانی‌ها برای سرپوش گذاردن بر کارآمد بودن تحریم کوبنده و موفق شماست.
    هیاهوی بسیار معمولاً برای انحراف افکار عمومی و پنهان کردن واقعیت است. اگر تنها یک دلیل هم بر نادرستی شمارش آراء وجود داشته باشد همان اعلام پنجاه و چند درصدی است که به نام حسن روحانی از صندوق ها بیرون آوردند تا انتخابات به دور دوم نکشد و باعث آبروریزی بیشتر نگردد.
     تردید نیست که بسیاری از هموطنان به دلیل نیاز مالی، وضعیت شغلی یا اعتقاد دینی در رأی گیری شرکت کردند. شاید شمار آن ها را بشود در نهایت حدود بیست میلیون تن برآورد کرد که گر چه رقم کمی نیست ولی با توجه به اینکه بیش از  پنجاه میلیون تن واجد شرایط رأی دادن بودند رقم بالایی نخواهد بود .گر چه صدها هزار تن هم به دستور و با برنامه ریزی های حکومتی در نمایش راهپیمایی انتخابات شرکت کرده باشند.
     بی تردید این بار نیز پرچم مبارزه به دست بانوان شجاع بود.
     ملتی که پرچم آزادی خواهی‌اش در دست بانوان است و شیرزنان و جوانان دلاورش در صف نخست مبارزه ایستاده‌اند هرگز شکست نخواهد خورد اگر چه وجود یک دست قدرتمند بین المللی حامی جمهوری اسلامی و نیز درآمدهای هنگفت نفت و گاز زمان پیروزی ملی را مدتی به عقب بیاندازد.
پیروز باشید.

Sunday, June 9, 2013

تصمیم مردم به تحریم انتخابات خواب سردمداران نظام را آشفته کرده است



درود بر زنان، مردان و جوانان آزادیخواه که با تحریم انتخابات فرمایشی سردمداران جمهوری اسلامی و اپوزیسیون وابسته را دچار سردرگمی و پریشان حالی کرده اند.
     جناح های حاکمیت که به انگیزه حفظ منافع و بقای خود در پی بهره گیری از نمایش انتخابات بودند به دلیل تضادهای درونی نظام و عدم استقبال مردم دچار آشفتگی و بلاتکلیفی شده اند.
     کارگزاران و اصلاح طلبان با این پندار که حضور رفسنجانی با یک تبلیغات جنجالی و برنامه ریزی شده می تواند مردم را به صحنه بکشاند و باعث پیروزی او گردد از نامزد  شدن او خوشحال و به آینده امیدوار شدند.
   برآورد آن ها این بود که بهره گیری از رقابت دشمنانه میان خامنه ای و باند احمدی نژاد -  مشاعی و برخورداری از حمایت قدرت های بیگانه امکان موفقیت رفسنجانی را فراهم خواهد کرد.
    آن ها در حقیقت با یک تیر چند هدف را نشانه  گرفته بودند: رسیدن به ریاست جمهوری اسلامی، عقب راندن  جناح های رقیب، محدود کردن قدرت ولایت فقیه و مهمتر از همه کشاندن مردم به حوزه های رأی گیری برای اثبات حقانیت نظام.
     احمدی  نژاد نیز با این انگیزه که مشاعی جایگزین او و سدّ راه بازداشت و محاکمه احتمالی او شود و راه را برای بازگشت او برای دوره دیگر هموار سازد – کاری که پوتین در روسیه کرد- وارد گود نمایش شد.
   جناح او نیز به حضور مردم در انتخابات امیدوار بود و آنرا عامل پیروزی خود به حساب می آورد.
   رد صلاحیت این دو تن – رفسنجانی و مشاعی- تصورها و رؤیاهای آنان و وابستگانشان را بر باد داد.
    رفسنجانی به گله  گزاری بسنده و وابستگانش را عزادار کرد.
     مشاعی و احمدی نژاد به این اکتفا کردند که بگویند «شکایت برِ رهبر برم»
     رفسنجانی می پنداشت پس از تأیید صلاحیت از او به نام سردار سازندگی نام برده خواهد شد و موفقیت او را که باعث نجاتش از  تنگناهای کنونی است به پای نجات مردم از وضعیت دردناک و غیر قابل تحمل کنونی، گذارده خواهد شد.
   این چنین ترفندهایی را برای جلوگیری از سقوط نظام، در  لحظه های حساس گذشته با مطرح کردن محمد خاتمی و سپس میرحسین موسوی هم بکار برده بودند.
   ناامیدی ملی که متأسفانه در مردم پدید آمده است حاصل این ترفندهای ضد ملی و دروغ و دغل کاری های از این دست است.
     شگفت آور است که کسانی خود را ایرانی بدانند و از تحقق آزادی و استقرار مردم سالاری دم بزنند از نامزدی رفسنجانی اظهار شادی کنند و از رد صلاحیتش پریشان حال شوند. آیا نمی دانند چنانچه رفسنجانی در رأس هرم قدرت بود همین کاری را می کرد که دیگران با او می کنند؟
    جالب اینجاست، او که یک بار در انتخابات مجلس و بار دیگر در ریاست جمهوری اسلامی شکست خورده و این بار هم با رد صلاحیت روبرو شده، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است! آیا به بقای چنین نظامی اطمینانی هست؟
     احمدی نژاد که در اثر تملق گویی و شیوه گدا صفتی تا ریاست جمهوری اسلامی بالا آمده است با به ورشکستگی کشاندن کارخانه ها و کارگاه های تولیدی باعث بیکار شدن کارگران و کارکنان آن ها شد و با افزایش بهای ارزهای خارجی برای تأمین هزینه های دولتی تورم را دو رقمی کرد و بدین ترتیب اکثریت بزرگی از مردم را محتاج و نیازمند نان شب کرده با پرداخت یارانه ها می خواهد این توهم را پدید آورد که گذران زندگی آنان بستگی به ادامه پرداخت یارانه ها توسط او و سپس جانشینش دارد .
     اکنون که از مشاعی رد صلاحیت شده، آنان  با امکانات مالی گسترده ای که در این هشت سال بدست آورده اند .به حمایت از جلیلی هم ائتلافی خود برخاسته اند.
    اما جناح وابسته به خامنه ای یعنی – واواکی ها، پاسداران و بسیجی ها- با وجود تهدیدهای ظاهری و توپ و تشر زدن های توخالی احمدی  نژاد، دست اندر کارند که با تقلب نام کسی را از  صندوق ها بیرون آورند که مورد حمایت رهبر است. تقلبی که نه تنها در سال 88 بلکه در همه دوره های پیش صورت گرفته اند.
    همه این حساب ها اما، از آنجا اشتباه از کار در آمده است که اکثریت بزرگی از مردم تصمیم قاطع دارند که در انتخابات فرمایشی شرکت نکنند. ترفندهایی از قبیل: در انتخابات شرکت کنید و رأی سپید بدهید و یا به عباس امیرانتظام، میر حسین موسوی و یا رضا پهلوی رأی بدهید کارآئی خود را از دست داده است.
    تصمیم مردم نه تنها سردمداران نظام را دچار درماندگی و آشفتگی کرده است بلکه قدرت های بیگانه حامی آنان را نیز به شدت تحت تأثیر قرار داده است تا جایی که منتظر پایان نمایشنامه انتخابات هستند تا بر پایه آن سیاست های خود در مورد جمهوری اسلامی برنامه ریزی کنند .


Wednesday, June 5, 2013

داريوش فروهر: هر کس در چنین انتخاباتی سهم بگیرد از جبهه‌ی ملت گسسته و به صف تزیین‌کنندگان بساط استبداد پیوسته است


داریوش فروهر
شامگاه پنجشنبه بیست‌و‌یکم دی ماه ١٣٧٤ مهندس فریدون توفیقی گزارشگر رادیو ایران در لس‌آنجلس گفت‌و‌شنود تلفنی با داریوش فروهر در تهران داشت که بخش مربوط به انتخابات این گفتگو در زیر آورده می‌شود:                          


…بازی آزادی بیان در ایران یک بازی تمسخرآمیز است و انتخاباتی که در چنین شرایطی انجام شود پیداست که خیمه‌شب‌‌بازی بی‌سروتهی بیش نیست، جابجایی مهره ها در درون دستگاه حاکم می‌باشد و بس و هر کس در چنین انتخاباتی سهم بگیرد از جبهه‌ی  ملت گسسته و به صف تزیین‌کنندگان بساط استبداد پیوسته است، چنانچه کسانی هم از میان مردم به چنین انتخاباتی رای بدهند، در حقیقت به سیه‌روزی  فزاینده‌ی خود رای داده اند.
وقتی ابتدایی‌ترین غذای مردم، گرانترین بها را دارد، چگونه می‌شود به چنین دستگاهی اعتماد کرد، به چنین اشغال‌کنندگان کرسی نمایندگی فرصت داد دوباره ی خانه‌ی ملت را غصب کنند و زندگی مردم را از این‌ هم سخت‌تر کنند، نخير این ترفند را ملت ایران نخواهد پذیرفت.
گزارشگر: آقای فروهر با توجه به فضایی که شما تشریح کردید، واقعا با نبود آزادی بیان و آزادی قلم،می‌خواستم از زبان شما بشنوم آیا این را انتخابات آزاد باید دانست یا باید آن را تحریم کرد؟


‌داریوش فروهر: حزب ملت ایران در یکم آبان‌ماه هزار‌و‌سیصد‌و‌هفتادو‌چهار یعنی درست نزدیک به دو ماه و نیم پیش اعلامیه‌ای داد زیر عنوان «انتخابات نمایشی را باید بر‌هم‌زد» آن هنگام من در سخت‌ترین شرایط و پس از دو جراحی بسیار دشوار در فرایبورگ آلمان به‌سر می‌بردم ولی حزب در ایران و به‌جای خود باقی بود، حزب برای واپسین بار پیش‌شرط‌های خویش را که در‌بردارنده‌ی فضای سیاسی باز و ایمنی قضایی است،اعلام داشت و در همان هنگام توضیح داد که اگر این پیش‌شرط‌ها انجام نشود، مردم ایران باید دست‌دردست هم بگذارند، یک‌دله بشوند و جمهوری‌اسلامی را پس بزنند و او را از انجام چنین انتخابات افتضاح‌آمیزی باز‌بدارند.
البته پاره ای کسان پیش از هنگام به‌دان نام تحریم دادند، حزب در آن‌زمان آن را به‌گونه‌ی یک منشور اعلام داشت برای کوشش در راه جلوگیری از برگزاری انتخابات نمایشی و این فراتر از تحریم بود ولی اکنون که فرصت بسنده از دست رفته و به‌رغم کوشش‌های گسترده برای آن‌که همه‌ی نیروهای ناسازوار با جمهوری‌اسلامی را در یک صف قرار بدهیم و به‌خواست بزرگ خود یعنی بر‌هم‌زدن نمایش انتخابات افتضاح‌آمیز جامه‌ی عمل بپوشانیم،هنوز به‌ثمر نرسیده، شاید در واپسین هنگام همان‌طور که گفتم بخواهیم از چنین صحنه‌سازی، کناره‌گیری شود یا به‌اصطلاح تحریم گردد، ولی به‌هر‌حال ما هنوز کوشش می‌کنیم که این خیمه‌شب‌بازی صورت نگیرد، به فرض اگر صورت گرفت برای غضب کنندگان کرسی‌های نمایندگی مردم هیچ سمتی قائل نیستیم و هر آنچه برای آینده‌ی ایران تصویب کنند بدون کوچک‌ترین ارزش می‌دانیم.


گزارشگر: آقای فروهر ما می‌دانیم که شما واقعا به مردم‌سالاری اعتقاد دارید و با‌ توجه به اوضاعی که در ایران وجود دارد، با‌ توجه به این‌همه فشارهایی که هست و در خارج می‌شنویم، بعضی شخصیت‌هایی که از طرف حکومت می‌آیند، فضا را به‌گونه‌ی دیگری برای هم‌وطنان ما تعبیر و تفسیر می‌کنند که از واقعیت به‌دور است، با توجه به این چشم‌اندازها، اوضاع را چگونه می‌بینید؟ آیا در افق نور نجاتی می‌بینید؟
داریوش فروهر: امروز بیش از پنجاه درصد مردم زیر خط فقر به‌سر می‌برند، دیروز مردم امیدوار بودند دست‌کم نان و سیب‌زمینی به فرزندان خود خواهند داد، حالا با سیب‌زمینی کیلویی صد‌و‌شصت تومان و نان دانه‌ای ده تومان به‌راستی باید شکم فرزندان خود را چگونه سیر کنند؟شما حساب کنید، خانواده‌ای چند نفره با خوراک شب و روز خود چه خواهند کرد؟ یک کیلو کره به چهار‌هزار‌تومان رسیده، آن‌هم نایاب، گوشت که زمانی کیلویی هفتاد‌و‌پنج ریال بود، اکنون به هزار‌و‌پانصد تومان رسیده، خانواده‌هایی هستند در ایران که شاید یک ماه یک‌بار هم با استخوان و دنبه نتوانند آب‌گوشت که یکی از عادی‌ترین غذاهای ایرانی بود،بخورند،چنین حکومتی چگونه می‌تواند پایدار باشد؟ اگر با زور و پشتیبانی نهادهای سرکوب‌گر، اگر با به‌میدان‌کشیدن نیروهای فشار مزد‌بگیر چند‌صباحی بر‌ سرپا بماند اما حکومتی است از لحاظ خردگرایی غیر‌ممکن و دیر یا زود فرو‌خواهد‌ریخت و هر چه زودتر فرو ریختن‌اش بستگی به ایجاد یک نیروی ناسازوار يا به قول فرنگی‌ها اپوزیسیون، بستگی به نیروی جانشین، آلترناتیو، دارد که همین کوشش اکنون هم در درون و هم در برون کشور از سوی ایرانیان انجام می‌گیرد و من قطع دارم که این کوشش‌ها به‌ثمر‌خواهد‌رسید.
ایران بار دیگر، یکپارچگی، آزادی و آبادی خود را باز‌خواهد‌یافت و به امید چنان روزی زنده هستم، من بدترین وضع زندگی یک انسان را به‌دلیل دردهای تحمل‌ناپذیر، می‌گذرانم ولی هنگامی‌که فکر‌می‌کنم وظیفه‌ی ملی من ایجاب می‌کند که با دیکتاتوری بجنگم، از هیچ خطر باک‌ ندارم و کار را دنبال می‌نمایم و می‌دانم هزاران ایرانی میهن‌پرست در دورافتاده‌ترین گوشه‌های جهان و میلیون‌ها در درون کشور همین‌طور فکر‌می‌کنند و سرانجام خواهند توانست خون را بر شمشیر پیروز کنند.


گزارشگر: با تشکر از شما جناب آقای فروهر.
داریوش فروهر: خواهش‌می‌کنم.
گزارشگر: با تشکر مجدد، آقای فروهر ما می‌دانیم که واقعا شما حالتان مساعد نیست و کسالت دارید و در اول گفتگو هم عرض‌کردم آرزوی بهبودی کامل برای شما دارم و می‌خواستم از شما تقاضا کنم چون الان این گفتگو را همه‌ی هم‌وطنان شما در سراسر آمریکا، کانادا و مکزیک می‌شنوند، شما برای هموطنان خارج از کشور چه پیامی دارید؟
داریوش فروهر: پیام همیشگی من برای هم‌میهنان خارج از کشور به‌ویژه کشورهای نفتا که شما گفتید، به هم نزدیک‌ترند و نیروی بزرگی هم هستند و در سرزمینهای آزاد و تعیین‌کننده‌ای هم به‌سر می‌برند، روشنگری آنچه که در جمهوری‌اسلامی می‌گذرد و فشار هر چه بیشتر برای جلوگیری از انجام انتخابات نمایشی و پدید آوردن همبستگی همگانی برای برقراری مردم‌سالاری در ایران است.