هم میهنان عزیز!
رویدادهای اخیر گرجستان و پیامدهای نگران کننده آن زنهارهای جدیدی را برای جهان، کشورهای منطقه، بویژه جوامع واقع در حوزه تمدن ایرانی، به وجود آورده که اگر ارزیابی درست، همه جانبه و واقع گرایانه نشوند، آینده برخی کشورهای نزدیک به روسیه را با مخاطرات جدی روبرو خواهد کرد. با اظهارنظرهای شگفتی برانگیز برخی مقامهای جمهوری اسلامی در این باره که یادآور موضعگیری های پیشین آنها درباره مسائل چچن و کوزوو است، بیش از پیش لازم می دانیم که برای آگاهی از فرایند و پیامدهای این تهاجم سخت افزاری، توجه شما هم میهنان را به نکته های زیر جلب نماییم:
1- روسیه که در بالکان و اروپای خاوری نفوذ تاریخی خود را از دست رفته می بیند و گرایش به غرب کشورهای عضو گروه گوام (اوکراین، گرجستان و آذربایجان) را نگران کننده می داند، بر آن است تا از نفوذ خزنده غرب در قفقاز، آسیای مرکزی و اوکراین جلوگیری نماید؛ مناطقی که روسیه مدعی داشتن منافع تاریخی است. گرایش گرجستان به غرب و درخواست عضویت آن در ناتو، که روابط دو کشور را بحرانی کرده بود باعث شد تا روسیه از مشکلات گرجستان با اوستیای جنوبی و آبخازی بعنوان ابزار فشار برای جلوگیری از تحقق مقاصد مورد نظر گرجستان استفاده نماید. قرار گرفتن عضویت گرجستان و اوکراین در دستور کار ناتو، روسیه را واداشت تا به بهانه مسئله اوستیای جنوبی به تهاجم نظامی علیه گرجستان دست بزند. این رفتار روسیه، هشداری به امریکا و دولتهای غربی و همچنین کشورهای واقع در مناطق مورد ادعای روسیه می باشد و حساسیت شدید روسیه را نسبت به رفتار سیاسی در این مناطق نشان می دهد.
2- هرچند تهاجم نظامی روسیه عملیات تنبیهی اعلام گردید، ولی اقدامات سریع و فوری روسیه که پشتیبانی از جدایی طلبان اوستیای جنوبی و آبخازی، به رسمیت شناختن استقلال آنها، نادیده انگاشتن اصول و موازین بین المللی، و بستن پیمانهای امنیتی و نظامی با آنها، همگی حاکی از وجود برنامه ای از پیش تنظیم شده است که انگیزه سلطه جویی نظامی و توسعه طلبی شوروی سابق را در اذهان جهانیان زنده ساخته است. بی شک این رویداد، کشورهای تازه استقلال یافته آسیای مرکزی، قفقاز و اوکراین را بیش از دیگران نگران خواهد ساخت و هیچ تضمینی نیست که روسیه از رویه مشابه گرجستان درباره دیگرانی که خواهان ورود به ناتو هستند استفاده ننماید.
3- اکنون، امریکا، اتحادیه اروپا و ناتو بر آن خواهند شد روابط خود را با روسیه، به ویژه در عرصه سیاسی- امنیتی ارزیابی همه جانبه و تجدید نظر کنند. چنانکه تسریع در امضای پیمان برپایی سامانه دفاع ضد موشکی در لهستان و تصمیم اتحادیه اروپا در تاخیر یا تعلیق اجرای توافق های پیشین با روسیه را می توان واکنش های اولیه آنها تلقی نمود.
4- از سوی دیگر، کشورهایی مانند چین که با برقراری روابط نزدیک با روسیه در چارچوب ایجاد نوعی جبهه مشترک در برابر یکه تازیهای امریکا بوده اند، اینک بر آن خواهند شد که خود را از جرگه قدرت نمایی ها و ماجراجویی های سیاسی روسیه برکنار نگه دارند. زیرا چین، در پرتو همکاری های اقتصادی گسترده با جهان، به ویژه امریکا و اروپا، و همچنین تلاش برای پرهیز از استمرار و تشدید تنش با آنها، موفق شده به پیشرفتهای چشمگیری دست یابد؛ و مایل نیست در وضع موجود اختلالی پدید آید. بنابراین، چین در تعارضات احتمالی روسیه با غرب، سیاست عدم مداخله را در پیش خواهد گرفت.
5- اما بحران گرجستان و پیامدهای آن برای ایران ارزیابی های جدید را می طلبد. با در نظر گرفتن اظهارنظرهای یکسوگرایانه مقامهای جمهوری اسلامی در این باره، ضرورت بازبینی بیش از پیش احساس می شود:
الف – گرچه در آغاز بروز شکاف میان روسیه و غرب و ادامه احتمالی آن، شرایط را برای سیاست بهره گیری از رقابتها و اختلافات فراهم می نماید، ولی باید دانست که کاربرد این دیپلماسی در صورتی موفق خواهد بود که ایران با روسیه و امریکا روابط متوازن و متناسب داشته باشد. در حالی که وابستگی های جمهوری اسلامی به روسیه در بسیاری از عرصه ها، امکان کاربرد این دیپلماسی را دشوار و ناکارآمد می سازد.
ب- در پیوند با بحران تکنولوژی هسته ای، بی تردید روسیه کماکان سیاست استفاده ابزاری از ایران را در پیش خواهد گرفت و این هدف را با توجه به شرایط وقت ممکن است به دو طریق انجام دهد:
اول آنکه، همانطور که معاون ریاست جمهوری روسیه گفت، در صورت ادامه بحران، روسیه در شورای امنیت درباره مسئله ایران ممکن است موضع متفاوت با رویه پیشین اتخاذ نماید، که در واقع، تهدیدی است به منظور برحذر داشتن از واکنش افراطی.
دوم اینکه، روسیه ادامه بحران گرجستان را به سود خود نمی داند؛ بنابراین، بر آن خواهد شد که از کارت ایران برای تغییر این وضعیت استفاده کند. به این ترتیب که در شورای امنیت مانند گذشته از طرح پیشنهادی دولتهای غربی پشتیبانی نماید و به این وسیله، دریچه ای برای بازگشت به گفتگوهای سازنده با غرب بگشاید.
سرانجام، پرسش مهمتر اینست که آیا با توجه به سیاست قدرت نمایی، سلطه جویی و توسعه طلبی روسیه، به ویژه در حوزه تمدن ایرانی، آیا مصالح و منافع ملی ایجاب می نماید که در پرتو شرایط پیش آمده، سیاست وابستگی به روسیه کماکان ادامه یابد و یا گسترده تر شود؟ به دیگر سخن، در حالی که ایران تمامی تخم مرغهای خود را در سبد روسیه ریخته و بدین ترتیب آزادی عمل و قدرت مانور خود را در رابطه با مسائل و رویدادهای پیش آمده در آسیای مرکزی، قفقاز و دریای مازندران در برابر روسیه محدود ساخته است، آیا ادامه سیاست یکسونگری در لوای شرایط نگران کننده کنونی مصلحت می باشد؟
افزون بر این، از آنجایی که ممکن است در نتیجه پیدایش سردی و تیرگی در روابط اتحادیه اروپا با روسیه، اروپایی ها بر آن شوند از نیازمندی و وابستگی خود به انرژی روسیه بکاهند و در جستجوی راه دیگری برای انتقال انرژی بر آیند. در این رابطه بی تردید ایران از امتیاز ویژه برخوردار است. ولی، در شرایطی که جمهوری اسلامی در چنبره وابستگی به روسیه قرار گرفته، و به دلیل برخی نیازمندی های ناشی از نابخردی و سوء مدیریت در سیاست خارجی، دستش زیر ساطور آن کشور است، آیا استفاده از چنین فرصت احتمالی، با توجه به مخالفتهای روسیه با انتقال انرژی بجز از راه شمال، امکان پذیر می باشد؟ فراتر از آن، روسیه توسط شرکتهای دولتی گاسپروم و لوک اویل در حوزه های آزادگان شمالی و پارس جنوبی و غیره خلیج پارس فعال است و بدین طریق استراتژی انرژی خود را در برابر اروپایی ها بیش از پیش تقویت نموده و امکان اتخاذ سیاست مستقل انرژِی را از ایران سلب کرده است.
جبهه ملی ایران باور دارد که ایران بایستی با تمامی کشورهای جهان روابط دوستانه و سازنده داشته باشد و توازن و منافع درازمدت ملی را در این روابط لحاظ کند، نه اینکه در چنبره محدودکننده کشور خاص قرار گیرد و قدرت مانور و آزادی عمل خود را در برابر رویدادها و فرصت ها جهت بهره برداری بهینه از دست بدهد. واقع نگری، خردمندی سیاسی و جهان بینی درست برای تحقق منافع ملی در سیاست خارجی یک ضرورت حیاتی است که جمهوری اسلامی فاقد آنها می باشد.
جبهه ملی ایران
تهران - 13 شهریور 1387
No comments:
Post a Comment