ایران نوین

Sunday, November 4, 2012

هفت قزلباش پهلوی !-به مناسبت سالروز تولد شاهزاده ناکام- فرهنگ ایران


پنجاه و دو سال از زاد روز رضا پهلوی می گذرد، کسی که سال ها پیش از چشم گشودن به جهان، تاج و تخت پادشاهی برای جلوس او آماده شده بود. رضا پهلوی، برادر و خواهرانش، تنها اعضای خاندان پهلوی بودند که در سقوط حکومت سلطنتی در ایران کم ترین نقشی نداشتند. عدم موفقیت رضا پهلوی در باز گشت به ایران را باید در کجا جستجو کرد ؟


رضا پهلوی در سن هفده سالگی و چند ماه پیش از سقوط رژیم سلطنتی در ایران، به بهانه گذراندن آموزش خلبانی، کشور را به مقصد آمریکا ترک کرد. در آغاز قرار بود که وارث تاج و تخت ، دوره های نظامی را مانند پدرش، در دانشکده افسری نیروی زمینی ارتش بگذراند، همه برنامه های لازم نیز پیش بینی شده بود، ولی بروز ناآرامی ها در کشور،تهدیدات و پیش بینی سقوط رژیم سلطنتی، شاه را بر آن داشت تا جانشین خود را از خطرات دور نگهدارد.


چهارم آبان 1978، جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا، تولد شاه ایران را تبریک گفت و فرزند شاه را که در آن زمان در آمریکا بسر می برد به کاخ سفید پذیرفت. کارتر در آن ملاقات کوتاه، پشتیبانی خود را از شاه، تایید کرد. در همان روز، آیت الله خمینی، به شبکه سی بی سی آمریکا گفت: شاه باید برود!


بیش از سی و سه سال از آن تاریخ می گذرد، هر چند گاهی، رضا پهلوی با صدور یک اعلامیه یا گفتگو با رسانه ای خود را نمایان می کند، بی آن که برنامه ای تدوین شده و شفاف برای رسیدن به اهداف سیاسی خود داشته باشد. هر بار مخالفین، منتقدین و طرفدارانش، او و خاندان پهلوی را بی درنگ زیر رگباری از حملات و یا احساسات و تشویق قرارمی دهند.


مخالفین و منتقدین سلطنت او را بشدت می کوبند و طرفداران پادشاهی برای او هورا می کشند، ولی در میان طرفداران معقول وی بیشترنوعی احساس سرخوردگی و شرم دیده می شود، آنان به آرامی و میان خود ابراز نا خرسندی می کنند و برای تغییر در رفتار وارث تاج و تخت دست به دعا بر می دارند.


رفتار فردی

رضا پهلوی نشان می دهد که فردی خوش مشرب و بی اندازه شوخ است. یک بار سرهنگ احمد علی اویسی، دستیار و همه کاره وی در باره شوخی های رضا پهلوی گفته بود که این شوخی ها او را در نظر دیگران سبک کرده است، اویسی اعتراف کرده بود که گاهی دیده شده که رضا، برای شوخی و خنده، ناگهان با حرکت انگشتان شست و سبابه، با صدای " بشکن " به وسط پای طرف مقابل خود اشاره می کند و واکنش طبیعی شخص مقابل نیز روشن است و در پی آن رضا از خنده ریسه می رود.


بارها دیده شد است که رضا پهلوی هنگام مصاحبه با رسانه های فارسی زبان! از واژه های سخیف استفاده کرده است، مانند: « اینا واسه فاطی تنبون نمیشه، دوزاریشون هنوز کجه، غلط می کنند و ...» طرفداران رضا پهلوی وی را بچه خیابان مولوی! می دانند، آن ها فراموش کرده اند که او فقط در بیمارستانی در آن محل تهران به دنیا آمده و برای چند ساعت در آن جا میهمان بوده است، او سپس به کاخ سلطنتی منتقل شده و همه دوران زندگی اش را تاکنون در کاخ های گوناگون بسر برده است.

رضا پهلوی، تنها با افراد سطح بالای جامعه ایرانی و خارجی سرو کار داشت، گذشته از این ها، برای ارتباط و نزدیکی با طبقه متوسط و پایین جوامع نیز راه های بهتری وجود دارد.


برخی ایرانیان این گونه رفتار و گفتار های رضا پهلوی را نشانه خودمانی و خاکی! بودن وی می دانند، در حالی که همان آدم ها، طرفداران و بخش بزرگی از اپوزیسون خارج نشین، بسیاری از سخنان محمود احمدی نژاد و برخی از سران حکومت اسلامی را بی ادبی و خارج از نزاکت و آن را مایه سرشکستگی ایرانیان می دانند.


بار ها دیده شده است که رضا پهلوی در ملاقات های خود با انقلابیون سابق وچپ های ایرانی، برای تحت تاًثیر قرار دادن آنان، از واژه های کوچه بازاری استفاده کرده و آبجو را با شیشه سر کشیده است! شنیده شد که حاضرین به فراخور فرهنگ خانوادگی، محیط تربیتی و گذشته انقلابی خود! رضا پهلوی را " بچه با حال ! شاهزاد چپ ! و سرمایه ملی! " نامیدند.

البته رضا پهلوی در برخورد با خارجی ها و رسانه های خارجی، روش دیگری را دنبال می کند و برخورد های او منطقی و معقول به نظر می رسد.


رضا پهلوی طولانی سخن می گوید و بیش از اندازه، سخنان خود را به گونه های مختلف تکرار می کند، ولی در حقیقت چکیده مطالب وی در یک گفتگوی دراز بیش از چند جمله نمی باشد. دانش و آگاهی رضا پهلوی به همان اندازه سی سال پیش باقی مانده است و این نشان می دهد که اوآدم اهل مطالعه نیست و مانند طیف روحانیون بیشتر احساسات منبری! دارد.


رضا پهلوی، توان برپایی یک نهاد فراگیر، سازماندهی و مدیریت آن را ندارد ، وی سال ها پیش چند بار دست به آزمایش زد ولی همواره باشکست روبرو شد. رضا پهلوی بهتر است بداند در این زمینه از تجربه کافی و جسارت لازم برخوردار نیست و بهتر است هرگز دست به این قمار نزند. او می تواند با گرد آوری طرفداران خود در چارچوب یک سازمان، توانایی های خود را آزمایش، و استعداد خود را برای رهبری نشان دهد.


از هفت قزلباش صفوی تا هفت قزلباش پهلوی!

می دانیم که سلطنت دودمان صفوی به یاری هفت ایل از ایلات شمال غربی ایران بر پا شد، این ایلات به نام قزلباش شهرت یافتند و در حقیقت ارتش و نیروی حکومت صفوی از این ایلات تشکیل شده بود. استاجلو، شاملو، تکلو، روملو، ذوالقدر، افشار و قاجار هفت ایل قزلباش بودند.

اکنون نگاهی به هفت قزلباش پهلوی! بیاندازیم: طرفداران ژنتیکی واحساسی، فرصت طلبان، اقلیت های مذهبی، عوامل نفوذی حکومت اسلامی، قبیله چاپلوسان، سرخوردگان انقلاب و نجیب قلم های چاروادار !


در میا ن طرفداران رضا پهلوی کمتر آدم های آگاه، اهل علم و دانش و استخوان دار دیده می شوند، همان چیزی که مصالح اصلی برای ساختار یک سازمان سیاسی می باشد. اصولاً چنین آدم هایی کمتر در پیرامون خاندان پهلوی دیده شده است.

رضا شاه پیش از رسیدن به مقام پادشاهی و درآغاز سلطنت خود برای مدت کوتاهی موفق شد که شمار اندکی از ایرانیان آگاه و فرهیخته را به دور خود گرد آورد ولی با آغاز خود کامگی، این آدم ها از وی دوری جستند.


محمد رضا شاه، نیز در این زمینه نتوانست موفقیتی چندانی به دست آورد، او خود به تعلیم چنین کسانی همت گذاشت و با پرداخت بورس های دولتی افراد کاردان و با سوادی را برای کشور فراهم آورد ولی چون میل به خود کامگی در وی نیز شدید بود حتی تحمل شنیدن سخنان این سر سپردگان تحصیل کرده! خود را هم نداشت و لاجرم این آدم ها به سطح کارگزاران بی خاصیت و چاپلوسان دستگاه تبدیل شدند.

بیشتر کسانی که هم اکنون از رضا پهلوی طرفداری می کنند در هفت دسته زیر می گنجند.


طرفداران ژنتیکی و احساسی

مانند همه کشور هایی که دستخوش انقلاب های خونین شده اند، بخش بزرگی از طرفداران سلطنت را سالخوردگانی تشکیل می دهند که آرامش و آسایش مالی و امنیت خود و فرزندانشان در خطر قرار گرفته است این گروه گرفتار نوعی نوستالژی شده اند و تنها با خاطرات شیرین خود در دوران پادشاهی محمد رضا شاه روزگار می گذرانند.

فرزندان این گروه در حکومت پهلوی می توانستند از امکانات خوبی برخوردار باشند ولی در حکومت اسلامی نمی توانند چنین جایگاهی را به دست آورند، لاجرم در صف طرفداران جوان تر رضا پهلوی جای گرفته اند. بی تردید این جوانان در یک حکومت دموکراسی به آرزوی های خود خواهند رسید و طرفداری آنان از رضا پهلوی مقطعی می باشد.


فرصت طلبان

بخش بزرگی از فرصت طلبان در میان طرفداران رضا پهلوی دیده می شوند، این فرصت طلبان خود را در میان طیف سلطنت طلب جای داده اند ولی همزمان با طیف های گوناگون؛ جمهوری خواهان و اصلاح طلبان حکومت اسلامی نیز نرد عشق می بازند.


اقلیت های مذهبی

اکثریت اقلیت های مذهبی در ایران که با آمدن رژیم اسلامی آرامش و امنیت خود را از دست داده اند به دوران محمد رضا شاه می اندیشند. مجموع این گروه در ایران؛ ( بهائیان، مسیحیان یهودیان، زرتشتیان، صائبین)، نزدیک به صد و پنحاه هزار بهایی، هفتاد هزار مسیحی ارمنی و آسوری، سی هزار یهودی، ، بیست و سه هزار زرتشتی و شماری از صائبین در خوزستان و اطراف رود کارون و چند هزار نو مسیحی و نو زرتشتی و دیگر نو دینان، کمتر از نیم در صد کل جمعیت ایران را تشکیل می دهند. این گروه اقلیت های مذهبی که قادر به برقراری حکومت دینی مورد علاقه خود نمی باشند، ناچاربه دنبال یک نوع حکومت غیر دینی! می گردند تا آزادی های انجام مراسم دینی آنان را تضمین کند.


عوامل نفوذی حکومت اسلامی

عوامل نفوذی سازمان های اطلاعاتی جمهوری اسلامی نیز جایگاهی .یژه ای در میان طرفداران رضا پهلوی بدست آورده اند و تاکنون با ترفند های گوناگون و هدایت شده رضا پهلوی و طرفداران ژنیتیکی- احساسی وی را به بیراهه کشانده اند.


سرخوردگان انقلاب

بخشی از انقلابیون پاکباخته و پشیمان سال پنجاه و هفت و فرزندانشان، اوضاع مناسب سیاسی، اقتصادی و آزادی های اجتماعی دوران محمد رضا شاه را با اوضاع کنونی مردم زیر تیغ ستم حکومت اسلامی مقایسه می کنند، این دسته پشیمان و سرخورده، که نتوانسته اند منافع شخصی و خانوادگی خود را در حکومت اسلامی تضمین کنند، دلخوش به شعار " جمهوریت خواهی " رضا پهلوی می باشند،


اکثریت این گروه جمهوری خواه هستند و بر این باورند که در یک رفراندوم آزاد در ایران، یک نوع جمهوری ایرانی! بخت بیشتری دارد. این گروه نه تنها اعتقادی به رضا پهلوی و حکومت سلطنتی ندارند، بلکه مخالف چنین سیستم حکومتی نیز می باشند، این گروه بیشتر متمایل به طیف طرفداران اصلاحات خاتمی، موسوی و کروبی می باشند و اگر آرزوی های آنان به دست چنین اشخاصی برآورده شود، دیگر کاری با رضا پهلوی نخواهند داشت.


قبیله چاپلوسان

متاًسفانه، چاپلوسان بی مایه و حقیر نیز در جامعه ایرانی درون و برون مرزی به وفور دیده می شوند. چاپلوسی و چاپلوسان، گرفتاری همیشگی ایران و ایرانیان بوده اند. اگر داریوش بزرگ شاهنشاه هخامنشی یک بار دیگر به این جهان باز می گشت، چاپلوسان را نیز به شمار دشمنان ایران می افزود و فرمان می داد تا کتیبه اش را از نو بنویسند و در آن فریاد می زد؛ اهورامزدا این کشور را از دروغ، دشمن، خشکسالی و چاپلوسی! در امان دارد. هر چند در فرهنگ ایران چاپلوسی! خود گونه ای از دروغ! بشمار می رود، ولی چاپلوسان خود بر این باورند که حقیقت را می گویند.


نجیب قلم های چاروادار !

شمار اندکی از هوچی های سیاسی و بی مایه از طیف های انقلابی و چپ سابق نیز ظاهراً ! به رضا پهلوی پیوسته اند ولی بی درنگ از سوی گروه هایی که به آن وابسته بودند طرد شده و از سوی طرفداران سلطنت نیز مورد استقبال قرار نگرفتند. اصولاً این اشخاص هیچگاه وزنه سیاسی بشمار نمی رفتند و دلیل نزدیکی آنان به رضا پهلوی در این است که می خواهند از پشتیبانی های مادی و معنوی رضا پهلوی و طرفداران مرفه سلطنت بهره مند شوند.


متاًسفانه دراین میان چند تن از" نجیب قلم های چاروادار" جایگاه ویژه ای برای خود یافته اند و ادعای رهبری فکری، وزارت و صدراعظمی! دارند این چند حقیر! با نوشته های بی مایه، رفتار های فرومایه و حقارت آمیز خود، بفرموده! یا از سر چاپلوسی! به جایگاه مداحی سقوط کرده اند و باعث شده اند که چشمان رضا پهلوی به واقعیت های زمان باز نشوند.


رضا پهلوی توانسته است از طریق اینترنت و بدون هیچ شناختی، شمار اندکی از جوانان بی تجربه را که در دیگر گروه ها به بازی گرفته نمی شوند به دور خود گرد آورد، ولی کنترل رفتار و کردار و تند روی این گروه برای وی مسئله ساز شده است.


دبیر خانه رضا پهلوی مسئول سازماندهی این گروه اندک می باشد، افراد این گروه که نزدیک به چند ده نفر می شوند، اغلب در پوشش های جمهوریخواهی، طرفداران پادشاهی پارلمانی، مردم کوچه و بازار و ... از رضا پهلوی پشتیبانی اینترنتی می کنند. افراد این گروه از آگاهی و دانش کمی برخوردارند و وظیفه اصلی آنان در حد پخش ایمیل، تلفن زدن و ارسال فاکس به رسانه های گوناگون فارسی زبان، پخش شایعات و اخبار نادرست و ساختگی در باره منتقدین رضا پهلوی،ساختن و مونتاژ کلیپ های ویدیویی جعلی، تهدید، فحاشی و حملات اینترنتی به مخالفین سلطنت، بلوک کردن اخبار و مقالات انتقادی از رضا پهلوی در سایت های اجتماعی، خلاصه می شود.


دلخوشی به بیگانگان و امنیت ملی

رضا پهلوی، نشان داده است که از نظر سیاسی به مراتب بیشتر از شاه روی غرب حساب باز کرده است، وی تاکنون برنامه سیاسی و اقتصادی روشن و مستقلی از خود نشان نداده است. وی سیاست باری به هر جهت! را پیشه کرده است و با هر گروهی که برخورد می کند خود را موافق با خواسته های آن گروه نشان می دهد، حتی با تجزیه طلبانی که در پوشش حکومت فدرال، اهداف نهایی و شوم خود را پنهان می کنند.


گذشته از همه این ها ؛ اتهامات مالی درباره خاندان پهلوی، سرکوب ها و محدودیت های سیاسی دوران سلطنت محمد رضا شاه، کودتای بیست و هشتم امرداد، ناتوانی در مدیریت بحرانی که کشور را در سال پنجاه و هفت به سقوط کشاند و... دست از گریبان خاندان پهلوی و بویژه رضا پهلوی بر نمی دارند.


پرسش این است؛ آیا با همه این دشواری ها، شاهزاده ناکام! می تواند به یاری هفت قزلباش پهلوی! بخت باز گشت پیروزمندانه به ایران را داشته باشد؟ یا دستکم همانطور که چندی پیش اعلام کرد تنها پهلوی باشد که در خاک ایران دفن شود؟

یکم نوامبر 2012

No comments: