ایران نوین

Monday, September 1, 2008

ما ايران بانان اجازه نخواهيم داد نشان سربلندی ايران نابود شود




به نام خداوند جان و خرد


چهار سال از تاسیس کمیته بین المللی نجات پاسارگاد می گذرد ، کمیته ای که در این مدت، به همت و تلاش برخی از فرهنگ دوستان، لحظه ای از دیده بانی و رصد مراکز و میراث کهن این سرزمین در سراسر کشور غافل نشده و مسئولین آن به صورت شبانه روزی و به شکلی خستگی ناپذیري، با حمایت افراد فعال و میهن دوست در داخل و خارج از کشور ، با حساسیت ویژه ای به مسائل فرهنگی ایران و شرایط دشواری که حاکمان بی خرد جمهوری اسلامی در جهت نابودی آن کمر بسته اند ، نشان داده و بی پروا در تمامی محافل لب به اعتراض گشوده و لحظه ای سکوت نکرده اند .

تردیدی نیست که شکوه و عظمت ایران باستانی نمی توانسته همه اش در قدرت ارتش و گستردگی مرزها باشد. آن چه که آن همه بزرگی را ميسر می کرد ارزش های اخلاقی آن روزگار و احترام به حقوق انسانها بوده است. ايران پس از حمله تازی در سراشیبی و ضعف قرار گرفت و این قوم که هنوز درکی از مدنيت و فرهنگ و تمدن پيدا نکرده بود ، نوک پیکان مبارزه را بسان شاگردان کنونی شان ، به سوی ارزش های فرهنگی ما هدف گرفت. در آن زمان کتاب می سوزاندند و گردن می زدند ، امروز نيز کتابها را خمیر می کنند و سرب و زندان در پس آن است ، آنروز تیسفون قطعه قطعه نمودند و به تاراج بردند ، امروز کهن ترین و با ارزش ترین آثار ایرانی به یغما می رود ، آن زمان آتشکده های زرتشتیان مورد هجوم قرار می گرفت ، و امروز آثار بجا مانده از پیش از اسلام که یا از چشم تازیان بدور مانده بود و یا با هوش و زیرکی ایرانیان در امان بود مورد هجوم نوادگان آنان است .

آری از آن زمانی این ویرانی ها شدت گرفته که حاکمان فهميده اند ، پس از قرن ها و با تشکیل حکومت الهی ! هنوز نتوانسته اند ذره ای از آن عظمت را به ایران بازگردانند ، پس یا به دروغ گذشته ایران در پیش از اسلام را نشان جباریت می خوانند و یا به بهانه های واهی و با توجیه توسعه ، اقدام به ویرانی آنان می نمایند .

به باور من کسانی که امروز بر سریر قدرت در ایران تکیه زده اند ، اگر بر سر یک دوراهی قرار گیرند که یک راه آن منافع ملی و راه دیگر اسلام باشد ، شک ندارم که راه اسلام را بر می گزینند و اگر راه سوم که منافع شخصی و گروهی باشد به آن افزوده شود ، هر دو راه دیگر را قربانی منافع شخصی خواهند کرد و آن را انتخاب خواهند نمود .بنابراین حاکمانی که در نقض حقوق بشر در صدر آمارهای جهانی قرار دارند ، هیچ علاقه ای ندارند که مقبره پدر حقوق بشر ، کسی که نماد و پایه گذار احترام به تمامی انسانها ، تنها به صرف انسان بودن ، نه بر پایه رنگ ، نژاد ، دین و ... بود ، مقابل چشمان آن ها باشد. و به اين دليل و به بهانه توسعه ، بزرگترین نماد توسعه فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی کشور را در معرض نابودی قرار داده اند .

من بعنوان یکی از اعضای بدنه کمیته بین المللی نجات پاسارگاد که با افتخار این عضویت را پذیرفته ام با این اندیشه و روش دیرین در کنار سایر هم اندیشان خواهم بود و به حاکمان اعلام می کنم ، همانگونه که مقبره کورش در حمله اول تازی به ایران ، با هوشمندی ایرانیان و تغییر نام کتیبه ، سلامت ماند ، اینک نیز به یاری همه ایرانیان اجازه نخواهیم داد تا نشان سربلندی ایران بدست ضد ایرانی ترین افراد نابود شود ، و از تمامی علاقه مندان به این مرز پرگوهر می خواهیم ما را در این راه همراهی نمايند. من معتقدم حرکتی که کمیته بین المللی نجات پاسارگاد آغاز نمود در نوع خود بی نظیر بود و با آگاهی رسانی نسبت به خطرات موجود در زمینه میراث فرهنگی عامل فشاری قوی برحاکمیت ضد ملی جمهوری اسلامی بود .



در پایان ، چهارمین سال تاسیس این کمیته را به کلیه مسئولان آن و ملت ایران دوست تبریک عرض نموده و مطمئن باشید ، نسل های آینده و تاریخ از شما بعنوان ایران بانان راستین و امانت داران واقعی یاد خواهند کرد .


حمیدرضا خادم


پاینده ایران

جاوید آزادی





Tuesday, August 26, 2008

سالگرد کشتار زندانیان سیاسی سال 67



بیانیه به مناسبت بیستمین

سالگرد کشتار زندانیان سیاسی سال 67




هموطنان ارجمند !

دهم شهریور امسال ، بیست سال از قتل عام هزاران هموطن دربند مملکت ما که توسط سردمداران حکومت اسلامی در خفا به قتل رسیدند میگذرد. حکومت اسلامی با این جنایت بزرگ لکه سیاهی را در تاریخ کشور ما ایران بجای گذاشت. کاربدستان حکومت اسلامی در تابستان 1367 طی حکمی عمومی بدون درنظرگرفتن نوع محکومیت زندانیان دربند ، فرزندان این مملکت را اعدام و در گورهای دستجمعی و مخفیانه بخاک سپردند. مدت ها خانواده و بستگان قربانیان از عزیزانشان بیخبر بوده و از مکان دفن و گورستان آنان بی اطلاع ماندند. بعد ها این گورستان ، در گوشه ای از گورستان بهائی ها که سردمداران حکومت اسلامی و عوامل سرکوب گر آنان بدان لعنت آباد نام نهادند، گلزار خاوران نامیده شد . همواره کوشش شد تا این گلزار برای سرپوش نهادن بر این جنایات هولناک علیه بشریت، تخریب شود.

هرسال در دهم شهریور مادران داغ دار و نزدیکان و خویشاوندان قربانیان این جنایت که در تاریخ صد سال گذشته کشورمان بینظیر بوده است، با چشمانی اشک آلوده و نگران در گورستانی دورافتاده خاطره فرزندان و عزیزان خود را با شهامتی مثال زدنی گرامی می دارند. این جنایت فراموش شدنی نیست و به تاریخ این مرز و بوم تنیده است که باید برای پاکسازی آن شهامت داشت و برای استیفای حقوق ازدست رفته فرزندان این مملکت فعالیت کرد. تمام ملت ایران در این جنایت سهیم خواهند بود اگر آنرا فراموش و با تسامح با آن برخورد کنند. مسئول اصلی این جنایت رهبر وقت جمهوری اسلامی خمینی است که فرمان قتل عام فرزندان دگراندیش در بند مملکت را صادر کرد.

جبهه ملی ایران – آلمان معتقد است که مسئولین این جنایت باید در دادگاهی صالح و علنی محاکمه شوند تا حقایق و ابعاد این فاجعه آشکار و تمام عوامل پیدا و پنهان این جنایت شناسایی شوند. از آنجا که این اقدام جنایتی است علیه بشریت ، وظیفه کلیه ایرانیان است که از جهانیان و نهادهای بین المللی مربوطه بخواهند که به این مسئله رسیدگی کنند.

ما در آستانه بیستمین سالگرد این جنایت ، ضمن ابراز همدردی با خانواده ، دوستان و همفکران قربانیان، یادآور می شویم تنها در یک حکومت مردم سالار ، دمکراتیک ، غیر ایدئولوژیک و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر است که چنین جنایاتی امکان بروز نخواهد یافت . ما تا روش شدن تمام ابعاد این جنایت در دادگاهی صالح و ملی و برقراری حاکمیت ملی در ایران از پای نخواهیم نشست.



یادشان گرامی

پاینده ایران


جبهه ملی ایران- آلمان

شهریور 1387

www.jmiran.de

info@jmiran.de

iran.jm@gmail.com



گفتگو با تختی




سیمین بهبهانی


تختی سحر شد برخیز ! صبح از کران سر بر زد

باز این فلک می چرخد ، باز این زمین می لرزد

در سکر روًیا راهی ، تا گور تو طی کردم

بر خوابگاهت دستم ، انگشت غم بر در زد

برخیز و این مردم را راهی به کارستان کن

وقت سفر شد آنک خورشید غمگین سر زد

از اشک و از همدردی یک کاروان در پی کن

فرش و گلیم و چادر چیزی اگر می ارزد

ـ من ، خفته ی سی ساله؟ سنگم بسی سنگین است

بر جای مغزم اینک ماری سیه چنبر زد

آیا به یادم داری؟ آن روز؟ آری ، آری

روزی که مهرت مهری بر صفحه ی دفتر زد

می رفتی و دنبالت یک کاروان همدردی

مرغ دعا از لب ها ، تا آسمان ها پر زد

دستان مرد از یاری ، جوینده در همیان زد

زن آتش بیزاری ، در طوق و انگشتر زد

بر درد ها درمان ها ، از سوی یاران آمد

بر زخم ها مرهم ها ، دستان یاریگر زد...

ای خفته سی ساله ، برخاستن نتوانی

باید دم از این معنا ، با تختی دیگر زد

ای تختیان بر خیزید ، با روح تختی همدل

وقتی هزاران کودک ، بر خون خود پرپر زد...




Thursday, August 21, 2008

شباهت علت های اساسی کودتای سوم تیر ١٢٨٧ با کودتای ٢٨ مرداد

به نقل از بخش هایی از خاطرات یحیی دولت آبادی
حمید اکبری


یادداشت: پنجاه و پنج سال از کودتای ٢٨ مرداد سپری می شود. آنان که با عقلانیت سیاسی برخاسته از نهضت مشروطیت پیوند ناگسستنی و منطقی دارند، کودتای ٢٨ مرداد را در اساس کودتایی علیه نظام مشروطه ایران، یعنی حکومت مردم بر مردم، تلقی می کنند. جمهور ایرانیان و نیزمصدقی ها که مصدق را نماد حکومت مشروطه و دموکراسی می دانند، ٢٨ مرداد را یادآور روزی می دانند که سرآمد دولت های ملی در ایران واژگون شد. در پی آمد این کودتا، محمد رضا شاه پهلوی شیوه پادشاهی مطلقه پیشه کرد و سرانجام با انقلاب بهمن ٥٧، ملاها و طرفدارانشان به رهبری آقای روح الله خمینی، حکومت ولایت مطلقه فقیه جمهوری اسلامی را برپا کردند. با برپایی جمهوری اسلامی، ملت ایران نه تنها مرتکب اشتباه خانمانسوز دفع فاسد به افسد شد، بلکه از داشتن قانون اساسی پیشرفته مشروطیت محروم گشت و در اسارت قانون اساسی واپسگرای جمهوری اسلامی قرار گرفت. قانون اساسی مشروطیت در بنیادش مردم ایران را ملتی والا و صاحب حقوق می شناسد و در مقابل، قانون اساسی جمهوری اسلامی در بنیادش مردم ایران را امت اسلامی صغیر و بدون قوه تشخیص می شناسد. قانون اساسی مشروطیت اصلاح پذیر بود و قانون اساسی جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است و می بایستی جای خود را به قانون اساسی جدیدی برای ایرانی مدرن، جوان و سازگار با جهان بدهد. به نظر این نگارنده، تا روزگاری که دموکراسی مبتنی بر جدایی دین از حکومت و منشور جهانی حقوق بشربنابر قانون اساسی نوینی در ایران استقرار نیافته است، می بایستی از ٢٨ مرداد به عنوان روز تجدید پیمان برای تلاش روزافزون در برپایی چنین دموکراسی در ایران استفاده کرد.

بنابراین نه تنها خلاف نظر نویسندگان موافق کودتا و مخالف مصدق، نمی بایستی اهمیت سیاسی ٢٨ مرداد را نفی کرد و کاهش داد، بلکه می بایستی در کنار یادآوری این کودتا، کودتاهای دیگری نیز که علیه مشروطیت روی داده است را مرتب یاد آور شد تا شاید این یادآوری ها چون سپری از آگاهی در پندار و گفتار و کردار جامعه مدنی از بروز کودتایی مشابه علیه دموکراسی آتی در ایران پیشگیری کند. در این زمینه، کودتای سوم تیر ١٢٨٧ محمد علی شاه قاجار علیه مشروطیت که توأم با توپ بستن مجلس بود، نمونه بارزی است.

بررسی کودتای محمد علی شاه علیه مشروطیت از آنروی اهمیت دارد که دلایل آن شباهت ویژه ای با دلایلی دارد که منجر به کودتای علیه حکومت مشروطه مصدق شد. درپایه، محمد علی شاه و محمد رضا شاه محدودیت قانون اساسی مبنی بر تشریفاتی بودن مقام پادشاه را پذیرا نبودند و متوجه اهمیت بزرگ این مطلب نبودند که ((سلطنت ودیعه ایست که به موهبت الهی از طرف ملت بشخص پادشاه مفوض شده است)). هیچکدام از این دو پادشاه قادر به درک این نکات حیاتی حکومت و قانون اساسی مشروطه نبودند که بنابر اصل ٧ متمم قانون اساسی ((اساس مشروطیت – جزئا و کلا" – تعطیل بردار نیست)) وبنابر اصل ٤٤ ((شخص پادشاه از مسئولیت مبرا است و وزرای دولت در هر گونه امور مسئول مجلس هستند)). و یا بنابر اصل ٤٥ ((کلیه قوانین [فرامین]
[1] دستخطهای پادشاه در امور مملکتی وقتی اجرا می شود که به امضای وزیر مسئول رسیده باشد و مسئول صحت مدلول فرمان و دستخط همان وزیر است)). محمد علی شاه و محمد رضا شاه خواهان فرماندهی کل قوا بودند و مشروطه خواهان و مصدق بنابر اصول حکومت مشروطه وزارت جنگ را از آن دولت ملی می دانستند. محمد علی شاه ومحمد رضا شاه نصب و عزل نخست وزیر منتخب مجلس (ناصر الملک و مصدق[2]) را در زمره حقوق خود می دانستند و مشروطه خواهان صدر مشروطیت و نخست وزیر ملی، دکتر مصدق، این امر را مربوط به حقوق مجلس به شمار می آوردند. در هردو کودتا، تاثیر منافع قدرت های خارجی آشکار است و هر دو پادشاه برای انجام کودتا به عوامل این قدرت ها متوسل می شوند.

به نظر این نگارنده، پژوهش تطبیقی کودتای سوم تیر و بیست و هشت مرداد در بر گیرنده نکات آموزنده و تازه است که امید می رود مورد توجه پژوهشگران قرار گیرد. از این روی است که باور دارم گزیده های زیر از خاطرات نویسنده و سیاستمدار بزرگ مشروطیت، یحیی دولت آبادی، دال بر اهمیت چنین پژوهشی دارد.

گزیده هایی از خاطرات یحیی دولت آبادی به نقل از کتاب ((حیا ت یحیی))، جلدهای اول و دوم، چاپ پنجم، انتشارات عطار، تهران، ١٣٧١.

اشاره: متن اصلی در کتاب بدون نقطه میان جمله هاست. همچنین تاکید ها، زیرخط ها، و پانویس ها بوسیله نویسنده یادداشت افزوده شده اند.

صفحه های ٢٩٣ تا ٢٩٤ (جلد دوم):
(([طرف عصر بمجلس میروم معلوم میشود مجلسیان در کارند لایحه بشاه مینویسند که چرا نقض قانون اساسی شده و باید جبران شود این لایحه را مسوده کرده حاضر گذارده اند برای یکشنبه که در مجلس علنی خوانده شود و بفرستند از یکطرف کسبه و تجار و اصناف و عموم مشروطه خواهان از پیش آمد کار روز جمعه و متفرق شدن انجمنها از مسجد دلتنگ هستند و هم از نقض قانون اساسی در تبعید امراء که شده و جبران نگشته بینهایت افسرده خاطرند لهذا مقرر شده از روز شنبه انجمن اصناف و انجمن تجار صرافخانه مجمعی داشته باشند طرف صبح در مرکز انجمن تجار و طرف عصر در مرکز انجمن اصناف بنشینند و بتوسط مجلس حقوق خود را از دولت مطالبه کنند و از مجلس بخواهند دولت را مجبور کند نقض قانونی که شده جبران نماید و اطمینان بدهد که دیگر نقض قانونی نخواهد شد انجمن های مزبور بر طبق اینقرارداد لایحه ئی بطبع رسانیده منتشر کرده اند روز یکشنبه چهاردهم جمادی الثانی ١٣٢٦ لایحه ئی که مجلس بشاه نوشته در مجلس علنی خوانده میشود بمضون ذیل:
((بشرف سده سنیه اعلیحضرت اقدس شاهنشاهی خلدالله ملکه و سلطانه میرساند در حالتیکه از دولت چند هزار ساله ایران نمانده بود مگر اسمی بلامسمی و قوای حیاتیه آن با تسلط خارجه و جهل و بی قیدی داخله باسفل مراتب سقوط رسیده سلاسل امنیت و استقلال آن منتهی بود بموئی موسوم باراده ملوکانه که آنهم در مقابل تندباد اغراض اجانب سفیل و سرگردان رو بمخاطرات عظیمه سیر مراتب مضره مینمود چون مشیت خداوندی منشور اضمحلال آنرا امضاء نفرموده بود ندای غیبی اسلامیت و ایرانیت افراد اهالی را از خواب غفلت بیدار و براهی هدایت فرمود که هادی عقل و تجربه در طی مراحل تاریخ اختیار نموده لهذا یکباره خاص و عام مملکت با وجود اختلاف مدارک پی بمخاطرات و مهالک برده بیک حرکت غیورانه از فضاحت بیحسی خود را دور ساخته متنبه باین اصل اصیل استقلال ملیت و استحکام قومیت شدند که قوای مملکت ناشی از ملت ایران و سلطنت ودیعه ایست که بموهبت الهی از طرف ملت بشخص پادشاه مفوض شده است لاجرم خواستار تغییر مسلک سلطنت شدند و اعلیحضرت شاهنشاه مبرور انارالله برهانه بامضای فرمان مشروطیت و اعطای سعادت حریت منتی بزرگ بر ملت نهاده نام خود را برحمت ابدی زینت تاریخ ایران ساختند ولی تکمیل این عطیت و تتمیم این موهبت را روزگار برای تقدیس و تکریم نام نامی اعلیحضرت همایونی ذخیره کرده بود اینستکه با مساعدت بخت بلند و طالع ارجمند همایونی در اواخر ولایتعهد و اول جلوس میمنت مأنوس رضای شاهانه را بتصدیق مشروطیت جالب شده در بیست و هفتم ذی الحجه ١٣٢٦ حسن نیت شاهانه را با آرزوی ملت که بصورت هیجان عمومی ظاهر گشته بود توفیق داده با کمال نواقض قانون اساسی فرمان دادند در صورتی که جهانیان منتظر بودند که این تجاذب حقیقی که بین پادشاه و رعیت حاصل و باین سرمایه سعادت که بتوفیقات خداوندی کامل کردند آثار ترقی و تمدن بسرعت و سهولتی که شایسته نجابت ملی و فطانت جبلی ایرانیان است ظاهر و موجبات امن و آسایش عمومی فراهم گردد روزبروز اغتشاش ولایات و نا امنی طرق و شوارع و انقلابات سرحدات زیادتر و در خود پایتخت که تحت نظر مستقیم اعلیحضرت شاهنشاهی و هیئت دولت و مجلس شورایملی است وقایعی بس ناگوار اتفاق افتاد که اگر در صور و علل آنها شور دقیق و غور عمیق بعمل آید هر یک از آنها لکه مبرمی است که از انتساب آن بادنی مقربین دربار هدر چند قلم ایرانی را شرم آید ولی تاریخ که در محور حقایق امور متحرک لایزال است بدبختانه در ثبت و ضبط آن شرم و ترحم نخواهد داشت تعداد آن قبایح و تذکار آن نصایح را چه حاجت که اجتماعات حضرت عبدالعظیم و واقعه میدان توپخانه و غیره و غیره هنوز در السنه و افواه مثل سال طاعون و وبا در عداد تاریخ بدبختی این مملکت مذکور و مرکوز اذهان است از اثرات آن اتفاقات فضیحه هنوز دلهای رمیده رعیت آرام نیافته و جراحتهای وارده بر قلوب ملت کاملا التیام نپذیرفته بود که باز مفسدین بی ایمان امان نداده برای اخلال روابط پادشاه و رعیت وقایع چند روز قبل را حاضر و احوال ماه ذی العقده را بوجهی شدیدتر و ماده نهم – دهم – دوازدهم – چهاردهم و بیست و سیم
[3] را که روح قوانین اساسی است نقض نموده مجددا نونهال امید را که بهزاران آه و تدبیر و خون دل در قلوب رعایا میروئید از بیخ و بن برا نداخته بجای آن یأس و حیرت و بأس و شدت نشاندند مخصوصاً در موقعیکه سر حدات مملکت دچار مخاطرات عظیمه است نفاق خانه برانداز خانگی را باین شدت حادث نمودند که خاطر مقدس همایونی را [] مساعی وکلای ملت و وزرای دولت و قوای مادی و معنوی مملکت که ناشی از اطاعت رعیت است مشغول همدیگر سازند و برمقصد سوء خود بپردازند بدیهی است دوام اینحال ملازم است با اضمحلال دولت قویم و قدیم ایران و ایرانی مسلمان که بمدلول فرمان قضا جریان استاد ازل از حب حیات حب الوطن من الایمان آب خورده و با بیداری حواس بطور خاص تشنه حفظ حقوق خویش است متحمل نخواهد شد که ایران و اسلام خود را با هر چه در او هست آلت بازیچه چند نفر مفسد درباری ببیند.

دستخط همایونی که روز جمعه بر تفرقه معدودی رعایا که بطور صلح و سلم جبر کسور واقعه بر قوانین اساسی و اعاده حقوق از دست رفته خویش را متظلماً استدعا میکردند بهر تدبیر و اصرار بود که از طرف مجلس شورایملی که در طی تمام طرق چاره مساعی است بموقع اجراء گذارده شد ولی این اقدام و امثال آن از قبیل سرشگ از رخ پاک کردنست در حالتیکه خون دلها در فوران و کلیه ایران در هیجان است نقض قوانین اساسی که از شمال تا جنوب و از مشرق تا مغرب ایران را با ناله و افغان پر کرده است که اگر این ناله و فریادها یکجا جمع شود خدای نخواسته چه آهنگ مخالفی از آن ظهور تواند کرد بالجمله تکلیف بر وکلای ملت خیلی سخت شده است انتظار مردم طهران و فشار ولایات در اعادۀ احترام قوانین و اصلاح کلی امور آن بآن در تزاید و فرصت و مجال را از دست میبرد آنچه بطور قطع بر عقلای مملکت ثابت شده است علت واقعی این خرابیها و تکرار اتفاقات ناگوار که شأن عهود و شیشه دلها را یکجا میشکند و حرمت قانون با نوامیس سوگند اسلامی را یکسره برطرف میکند دو چیز است.

اولا شبهات مغرضین تا کنون مانع شده است که در قلب شاهانه این اعتقاد راسخ شود که در سلطنت مشروطه تمامی امور در تمامی اوقات باید در مجرای قانونی سیر نماید تا اصول ذیل قانون اساسی از لفظ بمعنی برسد (اصل ٤٤) شخص پادشاه از مسئولیت مبرا است وزرای دولت در هرگونه امور مسئول مجلس هستند (اصل ٤٥) کلیه قوانین [فرامین] دستخطهای پادشاه در امور مملکتی وقتی اجرا میشود که بامضای وزیر مسئول رسیده باشد و مسئول صحت مدلول فرمان و دستخط همان وزیر است (٥٧) اختیارات و اقتدارات سلطنتی همانست که در قوانین مشروطیت حاضر و تصریح شده است (اصل ٦٤) وزراء نمیتوانند احکام شفاهی یا کتبی پادشاه را مستمسک قرار داده سلب مسئولیت از خودشان بنمایند در صورتیکه کلیه امور از جزئی و کلی در مجرای وزارتخانها فیصل پذیرفت مسئولیت نیک و بد آن از شخص همایون شاهنشاهی مرتفع و بر عهدۀ وزراء تحقق مییابد و قدس مقام منیع سلطنت بتمامه محفوظ میماند والا در صورت بی اطلاعی وزیر از فلان امر کلی یا جزئی ایراد مسئولیت بر آن وزیر بدیهی است از طریق عدل و عقل خارج است و در اساسی که بتجارب هزار ساله عقلاء و حکمای جهان مرتب شده است البته تصور چنین امر بیرویه و عجیب نمیگنجد که عمرو را زید مسئول باشد.
[4]

ثانیاً آنچه بیقین پیوسته است اغراض مفسدینی چند که دشمن ملک و دولت و خائن شخص شخیص همایون هستند در میان نیت پاک و فطرت تابناک همایونی که از مزایای سلاطین عظیم الشأن است و حقوق رعایای صداقت شعار حایل و حاجبند و هر ساعت خاطر مقدس ملوکانه را بر صرافتهائی جلب میکنند که با خیر و صلاح عامه فرسنگها مسافت دارد و هردقیقه بالقای شبهات مغرضانه قلب شاهانه را از معانی اصول مشروطیت و قوانین اساسی منصرف ساخته باقتضای خودخواهی و استبداد ذاتی خودشان یا در راه خدمت بمصلحت غیر متابعت قوانین مملکتی را گویا در حضور مبارک مغایر شئون سلطنتی جلوه داده بقدر امکان و بهر فرصتی که مییابند خاطر مقدس را برابقای الفاظ و انهدام معانی اصول قانون وا میدارند لهذا مادامیکه کسور واقعه بر قوانین اساسی جبران نشده و اعادۀ احترام قانون بعمل نیامده است و در آینده کلیه امورات در مجاری قانونی حل و فصل نشود و نمایندگان ملت را اطمینان کامل حاصل نگردد که بر حفظ تمامی حقوق ملت قادر خواهند بود و بمثل آنچه تا بحال واقعشده بار دیگر نقض عهد قانونی نخواهد شد مجبوریت تامه وارد خواهد بود که وکلای ملت باقتضای وظایفی که دیانتاً و وجداناً با شهادت خداوند و توسط قران مجید برعهده گرفته اند عدم امکان تحمل خود را بفشار فوق العاده مسئولیت یک ملت بموکلین خود اعلام نمایند والسلام علی من اتبع الهدی)) این لایحه بقلم مستشارالدوله وکیل آذربایجان نوشته شده روز یکشنبه در مجلس خوانده میشود و از شاه وقت میخواهند هیئتی از وکلاء با این لایحه شرفیاب گردند در دادن وقت یکروز تأخیر میشود و روز دوشنبه قرار است اطلاع بدهند وکلاء شرفیاب گردند)).

صفحه های ٣٠٥ و ٣٠٦ (جلد دوم):

((جواب شاه [برای] هیئت رئیسه مجلس خوانده میشود و میبینند جواب مطالب لایحه مجلس نیست بلکه گله گذاریست و باز یادآوری وقایع گذشته که در فلان قضیه چه کردید و در فلان قضیه من چه کردم و اغلب دلتنگی از اقدامات ملیون است در مجازات اشرار و مقصرین و کوتاهی کردن در مجازات مرتکبین بمب – هیئت رئیسه صلاح نمیبیند این جواب اشاعه شود و اشاعه نمیشود روز بعد هم صنیع الدوله میآید و کاغذ را پس گرفته نمیگذارد در مجلس بماند و منتشر نشده شب یکشنبه بیست و یکم وزراء آمده عنوان میکنند که شاه سه مطلب میخواهد که اگر مجلس همراهی میکند کار اصلاح میشود:
اول آنکه اقتدارات شاه مانند اقتدارات امپراطور آلمان باشد.
دوم آنکه حق داشته باشد همه وقت ده هزار قشون در طهران نگهدارد.
سوم آنکه اختیارات تام در کار قشون داشته باشد وزیر جنگ نزد شاه مسئول باشد.
[5]

از این سه خواهش معلوم میشود که در خواهش اول میخواهد اختیاراتی بیش از آنچه در قانون اساسی برای او معین شده دارا گردد و در خواهش دوم چون عنوان نظام ملی که پیش آمده و یکعده از جوانان مملکت تحت سلاح رفته اند آرام او را قطع کرده است میخواهد در مقابل آنها یک ده هزار قشون برای حفظ خود داشته باشد چنانکه خواهش سیم ناشی از همین خیال است و شاید خواهش دوم بتحریک روسها باشد که باین بهانه بر عدۀ قزاق خود بیفزایند بالجمله مجلس هیچیک از این سه خواهش را نمپذیرد چونکه همه مخالف قانون اساسی است و جواب منفی میدهد و رشتۀ رابطه صوری مجلس با شاه گسسته میشود وزراء مأیوس از اصلاح مراجعت میکنند)).

[در روز سوم تیر ماه ١٢٨٧، محمد علیشاه که مقاومت قانونی مشروطه خواهان را ملاحظه می کند، دست به کودتای غیر قانونی سوم تیر می زند و مشروطه خواهان را بخاک و خون می کشد و برای همیشه نامی ننگین از خود در تاریخ به جای می گذارد.]

صفحه های ٣٥٥ و ٣٥٦ (جلد دوم):

((محمد علیشاه در روز بیست و سوم جمادی الاولی ١٣٢٦ از یکطرف سرباز و قزاق و توپ و تفنگ بمجلس فرستاده از طرف دیگر اسباب فرار خود را از وسائل نقلیه مختلف حتی اسب سواری زین کرده در جانب شمالی باغشاه نگاهداشته ملتزمین رکاب خود را حاضر کرده است که اگر قشون او از ملیون شکست خوردند فرار نماید
[6] بدیهی است اینحالت انتظار و اضطراب بیش از دو سه ساعت نیست که معلوم میشود استعداد جنگی ملیون بسیار کم است و غلبه با قشون دولت خواهد بود در اینوقت شاه امیر بهادر جنگ و شاپشال و اشخاصی را که بظاهر از دربار دور شده بودند بدربار میطلبد و قتله فریدون [آزادیخواه زرتشتی] را آزاد میکند و محبوسین سیاسی عدلیه و نظمیه را که بامر مجلس محبوس شده اند رها مینماید و امیر بهادر را سپهسالار میکند و مشیرالسطنه بریاست وزراء بنام وزیر اعظم باقی میماند میرزا محمد علیخان علاءالسطنه وزیر خارجه و بعضی از وزرای مشروطه خواه را هم که از آنها اطمینان دارد بکارهای خود باقی نگاه میدارد و سعدالدوله مشیر و مشار همه چیز دربار است)).

((محمد علیشاه قاجار جوان مغرور بیخبر از اوضاع روزگار بعد از غالب شدن بر مشتی رعیت بینوای خود و پس از خراب کردن مجلس شورایملی و درهم پیچیدن بساط مشروطیت خود را پادشاه مستقل و مالک الرقاب ایران میداند و اطرافیان نادان یا مغرض و خود خواه و کج سلیقۀ او بحدی او را ستایش میکنند که مانند اسبهای سرکش باد در دماغش افتاده خود را کاملاً بر مرکب آرزوهای خویش سوار دیده چشمش بواسطه غرور موفور یک قدم پیش رو یا عقب سرش را مشاهده نمینماید)).

صفحه های ٣٥٦ تا ٣٥٧ (جلد دوم):

((محمد علیشاه بعد از خراب کردن مجلس در باغشاه میماند آنجا عمارت میسازد و بواسطه خوش یمنی که برای او داشته آنجا را محل اقامت خود قرار میدهد و بعد از استقرار بر اریکه سلطنت استبدادی روزی همانجا بسلام عام مینشیند سلام باغشاه که مکان آن را با فرش و قالیچه زینت نموده و مانند بارگاهی است که در مجالس تعزیه خوانی برای یزید درست میکنند خود روی صندلی که آنرا بروی تخت بلندی گذارده اند مینشیند وزراء و امراء دو طرف میایستند و بریگاد قزاق بریاست پلکنیک لیاخوف صف میکشد در حالیکه محمد حسن میرزا پسر دوم شاه لباس قزاقی در برکرده جزء قزاقان ایستاده است ازین مجلس روحیات شاه و درباریان او برای کسانیکه دارای نظر دقیق باشند هویدا است و از همینجا حال رجال مستبد را که در چنگال قانون و مشروطه گرفتار بودند و اکنون بال و پر گشوده اند میتوان یافت مخصوصاً قسمت روحانیان مخالف روحانیان مشروطه خواه که شیخ نوری
[7] طبعاً در رأس آنها قرار گرفته است شیخ نوری که در کشمکش با رقیب خود آقا سید عبدالله بهبهانی مقهور شده در گوشۀ خانه نشسته بود از روز بیست وسیم جمادی الاولی از خانه در آمده میدان ریاست شرعی را برای خود بیرقیب دیده خود را شخص اول روحانیان ایران میداند و اوضاع را کاملاً بر وفق مراد خویش مشاهده میکند کلمه اش در شاه و درباریان نافذ حکمش مطاع و رأیش در نزد شاه متبع میباشد شیخ نوری کمتر روزی است که با شاه خلوت نکرده شاه را مساعدت فکری نکند ولی بدیهی است شیخ نوری با وجود معرفی شدن بهمدستی با شاه در خرابی مجلس و برهمزدن مشروطه و قتل و غارت مردم دیگر نمیتواند جنبۀ تقدس و روحانیت و مورد توجه خاص و عام بودن را حفظ نماید زیرا که آن جنبۀ تقدس و روحانیت و مورد توجه خاص و عام بودن را هم حفظ نماید زیرا که آن جنبه طبعاً از میان رفته است شیخ نوری بعد از تبعید آقای سید عبدالله و خرابی مجلس و برهمخوردن بساط مشروطه چون شخص زیرک و حساسی است حس میکند که آمد و رفت مردم نزد او فقط از ترس دولت استبدادی و برای توسط از این و از آنست والا مردم نوعاً از او متنفر شده مقام قدس روحانیتی برای او باقی نمانده است)).

[ملایان در ایران امروز نیز سالهاست ((مقام قدس روحانیت)) خود را در جامعه از دست داده اند، زیرا که دیگر روحانی نیستند. ازهمان بدو انقلاب ٥٧، ملایان دو دستی به قدرت دنیایی چسبیده و آنرا انحصار خود کرده اند و بوسیله خود و اعوان و انصارشان به خزانه مملکت دستبرد می زنند. آنها به جای آنکه روح مردم را بپرورند، جان آزادیخواهان را می گیرند و داشتن زندگی معمولی و شاد را بر مردم تلخ و تنگ کرده اند. امروزه، اکثریت وسیع مردم ایران از ملایان بی زارند.]


١) نویسنده و پژوهشگر نامدار، آقای ایرج پزشکزاد، در کتاب ((انقلاب مشروطیت ایران، نشر البرز، آلمان، ١٣٨٥ )) توضیح مستند و مستدل می دهد که چرا کلمه ((قوانین)) به اشتباه به جای کلمه درست ((فرامین)) بوسیله مشروطه خواهان و مورخان استفاده شده است. این کتاب کوتاه ولی پربار گنجینه ای است برای دریافت دانش بیشتر در زمینه مشروطیت وپی بردن به اهمیت بی نظیر آن.
٢) منظور یکسان کردن این دو شخصیت تاریخی نیست. منظور تلقی مشروطه خواهان صدر مشروطیت و دولت ملی مصدق از عدم برخورداری پادشاه از حق نصب و عزل نخست وزیر و وزرا بدون اخذ رأی تمایل و یا رأی عدم اعتماد مجلس است. در حکومت مشروطه، پادشاه دارای چنین حقی نیست.
٣) اصل نهم: افراد مردم از حیث جان و مال و مسکن و شرف محفوظ و مصون از هر نوع تعرض هستند و متعرض احدی نمی توان شد مگر به حکم و ترتیبی که قوانین مملکت معین می نماید.
اصل دهم: غیر از مواقع ارتکاب جنحه و جنایات و تقصیرات عمده، هیچ کس را نمی توان فوراً دستگیر نمود، مگر به حکم کتبی رئیس محکمۀ عدلیه بر طبق قانون و در آن صورت نیز باید گناه مقصر فوراً یا منتها در ظرف بیست و چهار ساعت به او اعلام و اشعار شود.
اصل دوازدهم: حکم و اجرای هیچ مجازاتی نمی شود مگر به موجب قانون.
اصل چهاردهم: هیچ یک از ایرانیان را نمی توان نفی بلد یا منع از اقامت در محلی یا مجبور به اقامت محل معینی نمود، مگر در مواردی که قانون تصریح می کند.
اصل بیست و سوم: افشاء یا توقیف مخابرات تلگرافی بدون اجازۀ صاحب تلگراف ممنوع است، مگر درمواردی که قانون معین می کند.

٤) دکتر محمد مصدق عین این استدلال (در این پارگراف) را هنگام ارایه دفاعیه در دادگاه نظامی در توصیف مشروطیت و مردود شمردن فرمان عزل – که از قرار سفید مهر بوده است – بیان می کند.
٥) خواسته های دو و سه (یعنی فرماندهی کل قوا) همانی هستند که سبب اختلاف میان شاه و مصدق و قیام سی تیر١٣٣١ شد.
٦) محمد رضا شاه پهلوی نیز دربیست و پنج مرداد ١٣٣٢ در رامسر آماده فرار- در صورت شکست طرح اول کودتا - به بغداد بود که چنین نیز شد.
٧) خوانندگان گرامی نیک می دانند که شیخ نوری سلف آیت الله کاشانی و آیت الله خمینی است. کاشانی عین خیانتکاری شیخ نوری را در مورد مصدق مرتکب شد و خمینی با خونخواری بی مانندی با خیانت به آرمان های ملت ایران، حکومت مشروعه شیخ نوری را برپا کرد و مراتب کمال شرم و شارلاتانی است که پیروانش از آقای خاتمی و عبدالله نوری و سعید حجاریان گرفته تا دیگران در پی احیای این مرد بعنوان شخص معتقد به رأی و نظر مردم هستند!

Tuesday, August 19, 2008

فعالان حقوق بشر به پیش-حمیدرضا خادم




چندی پیش خبری در خبرگزاری ها به نقل از سخنگوی قوه قضاییه منتشر گردید که به باور من یکی از بزرگترین و پرافتخارترین پیروزی های چند سال اخیر فعالان مدنی و حقوق بشری در برابر حاکمیت مستبد دینی و ناقض حقوق بشر، در ایران بود .

آقای جمشیدی سخنگوی قوه قضاییه در نشست خبری خود با اشاره به دو مورد عفو و همچنین چند مورد تخفیف مجازات سنگسار گفت :

این حکم در مورد تمام کسانی که به آنها صادر شده ، موقوف الاجراست .

در چند سال اخیر که فعالان مدنی، سیاسی و حقوق بشری بصورت مجزا ، اما با هدفی مشترک و مشخص در ایران و حتی در خارج از ایران اقدام به تشکیل نهادهای حقوق بشری و فعالیت گسترده و بدون توقف در اطلاع رسانی و اعتراض به حاکمیت جمهوری اسلامی ، در جهت جلوگیری از نقض حقوق بشر و رفع فشار بیشتر بر ملت ایران بخصوص فعالان سیاسی ، مدنی ، دانشجویی ، صنفی و زنان نمودند . حاکمان برقدرت نشسته جمهوری اسلامی که دائما در خفا و آشکار ، اقدام به شکنجه ، شلاق ، اعدام و ده ها مورد نقض حقوق شهروندی افراد می نمودند در اغلب آن که اطلاع رسانی و اعتراض به شکلی گسترده توسط این نهادها صورت گرفت ناگزیر به عقب نشینی شدند و اگر نگاهی به آمار و مدت زمان زندان در ایران بیاندازیم به شکل غیر قابل تصوری این زمان کاهش یافته است .

کسانی که از ابتدای انقلاب حتی تا انتهای دهه هفتاد توسط حاکمیت و با اتهام های مختلف بازداشت می شدند اغلب در بی خبری به حبس های طولانی ، مجازات های سنگین و اعدام محکوم می شدند ، اما فشار این نهادها در چند سال اخیر باعث گردیده که طول زندان و بازداشت به شکل چشم گیری کاهش یافته ، اعدام سیاسی به حداقل ممکن رسیده و حاکمیت به واسطه این فشارها که با بیانیه ها و حمایت های نهادهای بین المللی بر قدرت آن افزوده می شود ناگزیر گشته برای این افراد تنها پرونده سازی نموده و بازداشتهایی که هیچگاه تمامی ندارد ، اغلب در کمتر از دو ماه با قرار وثیقه و کفالت به پایان برسد . هر چند آثار مخرب و کوبنده همین چند ماه و حجم پرونده و اتهامات سنگین و بی اساس در موارد اندکی این افراد را منفعل می سازد ولی آزاد شدن ظاهری آنان از بند و حبس ، خود گامی بزرگ است و نشانه عقب نشینی حاکمیت در برابر این فشارهاست .

با توجه به اینکه قوانین حاکم در ایران اغلب برگرفته از فقه اسلامی می باشد و لازم الاجراست ، توقف حکم سنگسار نیز می تواند بیانگر شدت تاثیر اعتراضات و فعالیت های نهادهای مدنی و حقوق بشری باشد .

در شهریور ماه 1360 زمانی که جبهه ملی ایران به حکم اعدام و لایحه قصاص اعتراض نمود آیت الله خمینی طی سخنانی ، برای اولین بار در تاریخ ایران گروهی را مرتد خواند و بواسطه این سخنرانی تمامی اعضای جبهه ملی ایران بازداشت و تحت شکنجه شدید قرار گرفتند . شادروان دکتر اردلان از رهبران جبهه ملی ایران در آن زمان در بیان آن لحظات می گفت : فضایی در ایران حاکم بود که پس اعلام ارتداد جبهه ملی و بازداشت اعضای آن ، زندانبانان و بازجویان ما را با چشمانی بسته و بوسیله اسلحه به سلول هدایت می کردند تا تماس بدنی با ما نداشته باشند !

به باور من اگر در آن زمان تظاهرات چند صد هزار نفری جبهه ملی ایران با وجود همین فضای دینی و انقلابی فراگیر می شد و تمام مردم و احزاب سیاسی از این موضع پشتیبانی می کردند در طول این سه دهه ایران هرگز شاهد اعدام های سیاسی و کشتار دسته جمعی هموطنان نبود . همانهایی که امروز عملکرد جبهه ملی ایران را در اوایل انقلاب به نقد می کشند در آن زمان یا سکوت کرده و یا به پشتیبانی از روحانیون برخواستند .

امروز حاکمان جمهوری اسلامی که به صورتی کاملا مشهود گرفتار بحران اقتدار و سلطه بر ملت ایران شده اند که برای نمایش قدرت با تبلیغات گسترده ، جوانان این کشور را بازداشت نموده و با اتهامایی با عنوان اراذل که در هیچ جای قانون اساسی این رژیم وجود ندارد و یا با اتهام های واهی و غیر مستند ، اقدام به اعدام های دسته جمعی نموده تا نگاه ها را گمراه و سرپوشی بر بحران اقتدار خود گذارد .

اعدام کودکان زیر هجده سال که ناقض تعهدات بین المللی جمهوری اسلامی است همچنان ادامه دارد و ایران در صدر اعدام کودکان در جهان می باشد .

همچنان نیز بازداشت دانشجویان ، زنان و فعالان سیاسی و مدنی ادامه دارد ولی با شرایطی که اینک با تلاش فعالان حقوق بشری بوجود آمده است و تاثیر بسیار مثبت آنرا در عقب نشینی حاکمان مستبد و تمامیت خواه جمهوری اسلامی می بینیم ، ضروریست برای عقب راندن هرچه بیشتر آنان و رعایت حقوق بشر فعالان مدنی و حقوق بشری این بار با قدرت بیشتر با تشکیل کمپینی گسترده این حاکمان را تحت فشار قرار داده تا بواسطه آن و فشار نهادهای بین المللی دیگر شاهد چنین رفتارهای قرون وسطایی در ایران نباشیم .


Sunday, August 17, 2008

کودتای 28 امرداد : پایان مشروطه – زمینه ای بر رشد مشروعه

حمله روحانیون و اوباش به منزل دکتر مصدق


آیت الله بروجردی : ...امید است که ورود مسعود اعلیحضرت به ایران مبارک و موجب اصلاح مقاسد دینیه و عظمت اسلام و آسایش مسلمین باشد. سوم شهریور 1332

آیت الله بهبهانی : از خداوند سلامتی وجود مبارک و بقای سلطنت عظمی اسلامی را خواهانم ... . اول شهریور 1332

کودتای بیست و هشت امرداد 1332 نقطهّ عطفی در تاریخ معاصر میهن بلاخیزمان ایران می باشد. کودتایی که بنیان مشروطه را متزلزل ، روند دمکراسی را متوقف و زمینه ساز قدرت گیری و پیروزی مشروعه خواهان در برهه ای از زمان شد که حکومت برآمده از کودتا با تمام ابهت و پیشرفت های ظاهری اش توان حکومت کردن را از دست داده بود و ملتی که آرزوهای خود را بر اثر توطئه ای جهانی و با همدستی عمال داخلی آنها در یک بعد از ظهر تابستانی نقش بر آب دیده بود ، خسته از سرکوب و استبداد به امید طلوع آزادی و دمکراسی به پا خاسته بود.

درباره نقش قدرت های استعماری ، دربار فاسد و حزب وابسته توده ، هر بار که در مورد این رویداد نامیمون و تاثیرگذار سخن به میان می آید گفته و نگاشته شده که هریک چگونه در دشمنی با دولت ملی دکتر مصدق و خواستهای بر حق ملت ایران کوشیدند؛ اما کمتر از نقش روحانیون در این کودتا صحبت به میان می آید .تا جائیکه پس از پیروزی مشروعه خواهان در انقلاب 57 ، آنان نه تنها خود مدعی شده و از این حربه برای ضربه زدن به اپوزیسیون و تفرقه اندازی بین آنها استفاده می کنند ، بلکه تسخیر سفارت آمریکا و غرب ستیزی خود را با آن توجیه می کنند.

روحانیونی که حکم جهادشان در جریان جنگ های ایران و روسیه باعث از دست رفتن بخشهایی از مام میهن گشت ، در عصر مشروطه و پس از آن با تمامی دستاوردهای نوین به مخالفت بر خاستند ، با جمهوری خواهی رضا خان مخالفت کردند ، احمد کسروی را در کاخ دادگستری به قتل رساندند، در دوره 27 ماهه حکومت ملی دکتر مصدق هم از هیچ تلاش ضد میهنی و ارتجاعی روگردان نبودند.

تهدید به قتل دکتر مصدق ، ترور نا فرجام دکتر حسین فاطمی ، مخالفت با اعطای حق رای به زنان در اصلاح قانون انتخابات در سال 31 ، شرکت در توطئه 9 اسفند و سر انجام شرکت فعالانه در کودتای 28 امرداد گوشه ای از خدمات شایان روحانیت به بیگانگان و دست نشاندگان داخلی آنها و خیانت به ملت و منافع ملی ایران می باشد .

امروز نیز با کمال تاسف همان مشروعه خواهان و فدائیان اسلام بر کشور ماحکم می رانند وبشکل دیگری منافع ملی ما را تاراج می کنند ، با سیاست های نا بخردانه و تنش زای خود ایران را درگیر تحریم های همه جانبه بین المللی کرده اند و با سخنان و گفتار تحریک آمیز خود کشوررا بسوی جنگ و یک فاجعه عظیم سوق می دهند.

اما ملت بزرگ ایران به ژاژخواهی های کار بدستان اسلامی وقعی نمی نهد و با پشتوانه درخشان و غنی خود برای کسب آزادی ، استقرار حاکمیت ملی ، جدایی دین از دولت و دفاع از تمامیت ارضی ایران به مبارزات همه جانبه ادامه می دهد و تا دستیابی به آرزوهای تاریخی و حقوق بر حق خود از پای نخواهد نشست.

پاینده ایران

جبهه ملی ایران- آلمان

امرداد 1387

www.jmiran.de




Thursday, August 14, 2008

پتیشن اعتراضی به اشپيگل و ديلی تلگراف برای جعل در تاريخ ايران

Please read, sign and forward to others if you agree

...thanks



Boycott SPIEGEL and ENGLISH DAILY TELEGRAPH

لطفا امضا کنيد


http://www.petitiononline.com/achat60/petition.html









سیاست های خشن و دور از تمدن و فرهنگ ایرانی به قدرت نشستگان، چنان فضائی علیه ایران و ایرانی بوجود آورده که هر چه به این فرهنگ و تمدن وابستگی دارد، مورد خشم و هجوم بیگانگان قرار گرفته است.

متاسفانه در روزهای گذشته شاهد توهین غیرمنصفانه ی هفته نامه ی آلمانی اشپیگل به بزرگترین فرمانروای تاریخ ایران و بلکه جهان، و منجی و نماد آزادی – کوروش بزرگ – بوده ایم که به سزاوار او را باید پدر حقوق بشر نامید.

ما ایراندوستان ضمن محکوم کردن این عمل به دور از خرد اشپیگل، بیان می کنیم که تازش به فرهنگ و تمدن ایرانی، تازش به فرهنگ و تمدن بشری است و آنانی که خود را متمدن می نامند، نباید به چنین تحریف های تاریخی متوسل شوند. از اسفناکتر آنکه در درون کشور ما هم گروهی از قدرت بدستان، خود بزرگترین آسیب ها را به فرهنگ و تمدن ایرانی و به چهره ی ایرانیان در نزد جهانیان زده اند. در این سال ها ما شاهد روزی نبوده ایم که در آن خبر ناگواری از تخریب آثار مادی و معنوی ایرانیان به گوش نرسد.

ما امضاکنندگان این بیانیه ضمن محکوم کردن هر دوی این حرکت ها، از قدرتمداران می خواهیم از کارهائی که منجر به آسیب زدن به هویت ایرانیان شود، بپرهیزند و به فرهنگ دوستان جهان اعلام می کنیم که اعمال این کاربدستان را به حساب مردم و تاریخ پربار ایرانیان نگذارند و با ملتی که در طول تاریخ خدمات شایانی به تمدن و فرهنگ بشری کرده است، عناد نورزند. به باور ما اینگونه کارها نهایت بی خردی و فرهنگ ستیزی نزد افکار عمومی جهانیان و نسل های آینده خواهد بود.

ادیب برومند، الاهه امیرانتظام، مهندس عباس امیرانتظام، بانو دکتر لقا اردلان، بانو فرشید افشار، ابوالقاسم آخته، دکتر داود هرمیداس باوند، مهندس مرتضی بدیعی، دکتر جهانشاه برومند، تیرداد بنکدار، دکتر چنگیز پهلوان، بانو گیتی پورفاضل، ابوالحسن پازوکی، سرهنگ بازنشسته نصرالله توکلی، بیژن جانفشان، عیسی خان حاتمی، دکتر علی حاج قاسمعلی، علی حیدری، مهندس حمیدرضا خادم، دکتر پرویز دبیری، جمال درودی، مهندس آرش رحمانی، بهرام رحمانی وحید، دکتر علی رشیدی، دکتر محسن رهامی، مهندس اشکان رضوی، مهندس کورش زعیم، دکتر احمد ساعی، بانو توران شهریاری، مهندس مجید ضیایی، یوسف فلاح، دکتر محسن فرشاد، سرلشکر بازنشسته ناصر فربد، دکتر باقر قدیری اصلی، دکتر علیقلی محمودی بختیاری، هرمز ممیزی. دکتر محمد ملکی، مهندس حمیدرضا مسیبیان، مهندس علی اکبر معین فر، بانو پریچهر مبشری، دکترعلی اکبر نقی پور، دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی، مهندس حبیب یکتا