ایران نوین
Wednesday, August 26, 2009
Tuesday, August 25, 2009
نامه جمال درودی به ادیب برومند رئیس شورای جبهه ملی ایران
به دنبا ل دستگیری کوروش زعیم از رهبران جبهه ملی ایران، این سازمان خوشنام ، قدیمی و یادگار زنده یا د دکتر محمد مصدق نه تنها دچار انفعال نسبی شد بلکه بازمانگان باندی که دکتر مصدق در پیامی از تبعید گاهش- احمد آباد - آنان را از ما بهتران نامیده بود و در سالهای پس از خرداد 60 همواره با کارشکنی های خود از اتحاد نیروهای ملی جلوگیری کرده و می کنند ، موقع را مناسب دیدند تا بار دیگر به زعیم حمله کنند و هم در غیاب او ارگان روابط عمومی این سازمان را قبضه کنند.
در مقابل این خوش خدمتی به کاربدستان حکومت و رژیم کودتایی، ابتدا دو تن از اعضاء برجسته و جوان جبهه ملی پاسخی در خور به قلم به دست باند مذبور دادند و سپس دریادار آریانپور از جبهه ملی ایران-آمریکا مقاله نامبرده را نقد کرد.
ریاست محترم شورای مرکزی جبهه ملی ایران
سروران گرامی!
اجازه می خواهم با خاطره ای سخن را آغاز کنم ،در دهه چهل و اوج مبارزات جبهه ملی دوم در یک زمان دستگاه امنیتی چند نفر از فعالین جبهه ملی را بازداشت کردند.فورا شورا جلسه فوق العاده تشکیل داد و در آن نشست تصمیم گرفته شد که اعضای شورا خود را به مقامات امنیتی معرفی و تقاضای بازداشت خود را نمایند.صبح روز بعد کلیه ی اعضای شورا به اتفاق عده ای از دانشجویان از منزل زنده یاد الهیار صالح به صورت اجتماع به طرف شهربانی حرکت کردندو در آن جا تقاضای بازداشت همگانی کرد ه و تحصن اختیار کردند. سخنگوی جبهه ملی در گفتگو با ریاست شهربانی و مقامات امنیتی و رسانه های گروهی اعلان کرد:" این آقایان که در اینجا متحصن شده اند ،اتهاماتی را دارند که شما با همان اتهامات یاران آنان را بازداشت کرده اید ،اینان همان می گویند که آنها گفته اند و به همان می اندیشند که آنها اندیشیده اند .پس بنابراین یا آنها را آزاد کنید یا ما را هم در کنار آن عزیزان زندانی کنید.". این تصمیم متهورانه ی شورا ،چنان شور و هیجانی در داخل و خارج کشور ایجاد نمود که دستگاه حاکمه به تکاپو افتاد و قول داد که هرچه سریع تر زندانیها را آزاد کند و خواستار پایان تحصن شد.آن شورا در آن برهه از زمان با آن طرز تفکر و اتحاد و همبستگی و اتخاذ تصمیمات به موقع و همیشه در صحنه بودن و اظهار نظر در کلیه ی مسایل سیاسی روزتوانست موقعیتی بزرگ و فراگیر بدست آورد و پایه های حکومت را به لرزه درآورد.آن روزچه بودیم؟ امروز چه هستیم؟ در این توفان حوادث سهمگین انتخابات که هزاران تن انسانهای آزاده و معترض را به خیابانها کشانید و دهها جوان با خون خود کف خیابانها را رنگین کردند و صدها نفر از مبارزین و آزادیخواهان به زندانها گسیل شدندو اثرات تحسین برانگیز آن سراسر جهان را فراگرفت،ما کجا بودیم؟و چه نقشی داشتیم؟این تنها کورش زعیم بود که مثل همیشه از همه ما جلوتر حرکت کرد و با زندانی شدن خود و پرداخت هزینه سنگین آن تا اندازه ای نام جبهه ملی را زنده نگه داشت .البته این طبیعی است که هرکس فعال تر و در جامعه مطرح تر و در صف مقدم مبارزه قرار داشته باشد بیشتر مورد تهدید و فشار هیات حاکمه قرار خواهد گرفت؛ولی سوال اینجاست،که چرااین شخصیتهای ارزنده و مبارز در درون جبهه ملی پایگاهی ندارند و مورد شدیدترین بی مهری ها و اعتراضات و اتهامات قرار می گیرند؛این سوالی است که هرگز بدان پاسخی داده نشده،دیروز اردلان و ورجاوند و امروز زعیم؛حکایت بسیار است باشد تا زمانی دیگر. واقعا قابل ستایش است که ما دوستان با وفا و یک رنگ چه زیبا و شکوهمند از این یار دیرینه و دربند خود دفاع و حمایت کردیم. در نشست قبل شورا سکوت اختیار کردم تا ببینم شورا چگونه با این مساله برخورد می کند و چه تصمیماتی در رابطه با بازداشت زعیم می گیرد و چگونه به زندانی شدن او اعتراض می کند و چه تجلیلی از او به عمل می آورد.ولی افسوس چه انتظار بیهوده ای ؛انگار نه انگار که یاری از ما زیر شکنجه در زندان به سر می برد؛حتی یک کلمه از او یادی نشد.
شرم باد بر من که نام دوست بر خود می گذارم.متاسفانه امروز ما سر در درون برف فروبرده ایم و فکر می کنیم که دیگران اعمال و کردار ما را نمی بینند و آن را داوری نمی کنند ،چگونه است که ما صدای اعتراض جوانان و فعالین و طرفداران جبهه ملی را نمی شنویم که همه یک صدا می گویند شورا برای زعیم چه کرده است؟ در پاسخ با سرافکندگی باید بگوییم در این مدت طولانی تنها یک اطلاعیه چند سطری در رابطه با دستگیری زعیم دادیم و دیگر هیچ! حتی درنشریه پیام، ارگان جبهه ملی ایران یک کلمه یادی،نامی،خبری از زعیم ،این عضو فعال و ارزنده شورا نشده است. در حالیکه دست اندرکاران این نشریه وظیفه داشتند این شماره را به بزرگداشت زعیم و اعتراض به بازداشت او اختصاص دهند. این سکوت و بی توجهی چه معنا می دهد؟ آنانکه بر این باورند که با این اعمال می توانند در راستای خواسته هیات حاکمه ، زعیم و زعیمها را از صحنه سیاسی ایران دور سازند سخت در اشتباهند. زیرا زعیم با اعمال متهورانه و شجاعانه و در صحنه بودن خود توانست در قلب یک یک جوانان و عاشقان ایران جای گیرد،نام او امروز به عنوان یکی از قهرمانان ملی از مرزها گذشته است. جبهه ملی می توانست با مطرح کردن و بزرگداشت زعیم خود را در میان توده های مردم جای دهد ولی افسوس که چنین نشد. در سال 1385 نیز که زعیم بازداشت شده بود باز هم جبهه ملی تنها به انتشار یک اطلاعیه بسنده کرد،ولی من سکوت را جایز ندانستم ،بدون بیم از مسایل امنیتی در حالیکه او در زندان به سر می برد و از نتیجه کار بی اطلاع بودم در یک مقاله ی چهار صفحه ای با تیتر "اندیشه در بند" در مجله ایران مهر از مقام علمی و سیاسی و اجتماعی و مبارزاتی زعیم به دفاع پرداخته و ضمن اعتراض به دستگیری ایشان،خواستار آزادیش شدم؛به جا می دانم که به قسمتهایی کوتاه از آن نوشتار که سخن امروز هم می باشد اشاره ای داشته باشم" سخن گفتن از یاری دربند ،انسانی آزاده،در این شرایط و زمان کاری است بس دشوار !ولی چه می شود کرد ؟ باید حرفی زد!چیزی نوشت!کاری کرد!سکوت و در خود فرو رفتن ره به جایی نخواهد برد .دیروز گذشتگان گفتند ؛امروز ما می گوییم ؛فردا و فرداها آیندگان خواهند گفت به خاطر اندیشه و بیان عقیده ،کسی را در بند نکنید ،بگذارید افکار و اندیشه های مختلف در هم آمیزند ،نبرد کنند ،تا نتیجه مطلوب بدست آید. نگاشتن از زعیم چه مشکل است؛ انسانی عاشق ایران ،پژوهشگری توانا ،نویسنده ای صاحب قلم ،متفکری با ایمان ،نقادی دلسوز ،نظریه پردازی با اعتبار ،تحلیلگری صاحب اندیشه ،مبارزی سخت کوش و از همه با اهمیت تر شاگرد ممتاز مکتب مصدق؛ زعیم با تمام ذرات وجودش به ایران عشق می ورزد و قلبش تنها برای ایران و ایرانی می تپد .او در تمام عمرش هدفی جز سربلندی ایران نداشته و هر مانعی را که فکر کند بر سر راه هدفش قرار گرفته ،بدون ترس و بیم برای نابودی آن تا پای جان مبارزه می کند."
زعیم این اسطوره مقاومت و مبارزه هم اکنون در بازداشت به سر می برد،همگان از سرنوشت او بی خبرند ولی هر آن چه بر او بگذرد و هرگونه که از زندان خارج شود ،او یک قهرمان ملی خواهد بود.
با سپاس، جمال درودی
عضوشورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران 29 مرداد 1388
جبهه ی ملی ایران : زندانیان سیاسی را آزاد کنید
رسانه های گروهی اعلام کرده اند: آقای دکتر محمد ملکی استاد و رئیس اسبق دانشگاه نهران در روز سی یکم مرداد ماه ۱٣٨٨ در حالیکه بعلت بیماری در خانه خود بستری بودند بوسیله ماموران امنیتی دستگیر و بزندان منتقل شده اند. گزارشهای منتشر شده حاکی از بیماری شدید ایشان در سه ماهه اخیر دارد که به ادامه درمان زیر نظر پزشکان نیاز دارند.
حاکمیت جمهوری اسلامی از فردای روز اخذ رای برای انتخاب رئیس جمهور با بازداشت های دسته جمعی معترضین به نتایج انتخابات هزاران نفر را در شرایطی غیر انسانی و خشونت آمیز بازداشت و روانه زندانها ساخته است.
با آنکه گفته میشد در آستانه ماه مبارک رمضان عده ای از زندانیان آزاد حواهند شد نه تنها این اتفاق نیفاد بلکه احکام بازداشت موقت عده زیادی تمدید شد و خبر زندانی شدن آقای دکتر محمد ملکی نشان دهنده تداوم خفقان و نقض آزادیهای فردی و اجتماعی ملت ایران میباشد.
جبهه ملی ایران بازداشت دکتر محمد ملکی را محکوم و آزادی او را خواستار است.
جبهه ملی ایران خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی و از آن جمله آقای مهندس کورش زعیم عضو شورای مرکزی جبهه ملی و آقای پیمان عارف عضو سازمان دانشجویان جبهه ملی میباشد. جبهه ملی ایران بازداشتهای دگراندیشان و همه کسانی را که با روشهای مسالمت آمیز برای آزادی و دموکراسی مبارزه میکنند بشدت محکوم میکند.
تهران - جبهه ملی ایران
اول شهریورماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت
Monday, August 24, 2009
تکرار تاریخ
25 خردادی دیگر پس از گذشت 28 سال
بیست و هشت سال پیش - سال 1360- شورای مرکزی جبهه ملی طی نامه ای که به وزیر وقت کشور آیت الله محمد رضا
کنی نوشت، خواستار برگزاری یک گردهم آیی اعتراضی در ورزشگاه امجدیه یا محمد نصیری - ثریای سابق-
گردید و یادآور شد چنانچه ظرف مدت دو هفته پاسخی از آن وزارتخانه دریافت نگردد جبهه ملی خود رأسا اقدام
به برگزاری گردهم آیی در میدان فردوسی تهران خواهد نمود.
چون پس از گذشت دو هفته وزارت کشور پاسخی به درخواست جبهه ملی نداد، شورای مرکزی جبهه ملی از
مردم تهران دعوت کرد تا در اعتراض به قانون ضد انسانی قصاص و عمل کردهای جنایت کاران دست اندرکاران
اسلامی در کشتار و اعدام مردم بیگناه روز 25 خرداد در میدان فردوسی گردهم آیند. هم چنین از مردم شهرستان
و مراکز استانها دعوت نمود همزمان در میدان اصلی شهرهای خود اقدام به برگزاری گردهم آیی اعتراضی نمایند.
جنب و جوشی که دعوت جبهه ملی در میان مردم ایجاد نمود باعث نگرانی شدید دست اندرکاران جمهوری
اسلامی به ویژه بنیانگذار آن آیت الله روح الله خمینی شد، بطوری که صبح 25 خرداد در یک نطق بدون اشتباه
– به قول خبرگزاری ها بعد از اشاره به اینکه رضاخان با همه قلدری هم با اسلام در نیافتاد، محمد رضا با همه
بدی ها که مرتکب شد با اسلام در نیافتاد. حالا اینها که اسم ملی روی خود گذاشته اند می خواهند با اسلام عزیز
در بیافتند!
- وابستگان به جبهه ملی و اساساً ملی ها را مرتد اعلام کرد و یادآور شد در اسلام مرتد از کافر بدتر و خونش
حلال است و از امت به قول خود همیشه در صحنه خواست که در میدان فردوسی حاضر شده و از اسلام عزیز دفاع نمایند.
آوردن توده های مردم بی خبر شهرستانهای دور و نزدیک به تهران و همراه کردنشان با حزب اللهی ها و
شرکت و همراهی برخی از احزاب و سازمانهای سیاسی - که آن روزها استقرار استبداد مذهبی را حرکتی انقلابی
و ضد امپریالیستی ارزیابی می کردند- با آنها باعث رویارویی و برخورد آزادیخواهان با حامیان ذوب شده در
ولایت فقیه نظام گردید.
در 25 خرداد سال 60 و بنیانگذار نظام اسلامی ماهیت ضدملی و مخالف آزادی بودن خود و نظام ولایت فقیه را
نه پنهان که آشکارا نشان داد.
در قطع نامه گردهم آیی که مانع برگزاری آرام آن شدند و ناگزیر با برخوردها و خشونت هایی توسط عوامل
چماق بدستان رژیم همراه بود پس از بیان مستدل در رد قانون ضدانسانی قصاص آمده بود که نظام اسلامی به
دلیل ماهیت ضدملی و ضدانسانی خود و بدلیل جنایاتی که مرتکب شده است فاقد مشروعیت قانونی و پایگاه
مردمی است. نظام آینده ایران را مردم برای خود تعیین خواهند کرد.
بیست و هشت سال از آن تاریخ گذشت تا مردم در اعتراض به تقلب در شمارش آراء انتخابات ریاست جمهوری اسلامی بار
دیگر برای اثبات غیرقانونی و ضد مردمی بودن استبداد مذهبی به خیابانها آمدند و بدون ترس از زندان و اعدام،
دلاورانه در برابر عوامل سرکوبگر نظام ایستادند و با فداکاری و جانبازی نشان دادند که تنها راه رهایی
«استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» و نه جمهوری اسلامی.
تاریخ گر چه به همان شکل که اتفاق افتاده تکرار نمی شود ولی گه گاه شباهت ها و مانند بودن های رویدادهایی
تاریخی با همدیگر شگفت انگیز و عبرت انگیز است. تفاوت 25 خرداد 1388 با گذشته حضور شیرزنان،
پیشگامان دیرپای پیکار ایران دوستی و آزادیخواهی و سامان دهی خیزش توسط جوانان و دانشجویان پرشور و
دلاور است که نه تنها سردمداران اسلامی را دچار رعب و وحشت کرده بلکه باعث گفتن و تحسین افکار عمومی
دنیا شده است.
خیزش و جنبش ملی و آزادیخواهانه کنونی تردیدی باقی نگذارده است که عمر استبداد مذهبی در ایران به پایان
خود نزدیک شده و همه جناحهای قدرت در حاکمیت اسلامی دیر یا زود باید پاسخ گری جنایت های جانی، مالی و
معنوی که در سی سال گذشته مرتکب شده اند باشند.