ایران نوین

Sunday, June 18, 2023

باز مصلوبی مصدق در آستانه هفتاد سالگی - حمید اکبری. با یاد ایرج پزشک‌زاد و برای نیما ناصرآبادی

باز مصلوبی مصدق در آستانه هفتاد سالگی


حمید اکبری


با یاد ایرج پزشک‌زاد و برای نیما ناصرآبادی

نزدیک هفتاد سال از سقوط دولت دکتر محمد مصدق در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می‌گذرد. هفتاد سال پی در پی به استثنای ۳۷ روز نخست وزیری دکتر شاپور بختیار، کارنامه و خاطره مصدق زیر ضربه‌های سهمگین حکومت‌های شاه و آخوند بوده است. هم شاه و هم خمینی و هم آستان بوسان پیشین و کنونی‌شان هرگز در تخریب مصدق فروگذاری نکرده‌اند.

در دوره محمد رضا شاه، کتاب‌های درس تاریخ از نام مصدق سترون بود. در آنجاییکه هم اشاره‌ای به او می‌شد، نصیبش جز دروغ بافی و ناسزا گویی نبود. نگارنده در دوازده سال تحصیل پیش از دانشگاه، در هیچ کلاس درس نامی از مصدق نشنیدم. در عوض به یاد دارم که از کتاب درسی گرفته تا سالن سینما و میدان‌ها، همه پر بودند از نام و چهره محمد رضا شاه، رضا شاه، شهبانو و ولیعهد. ستیز با مصدق جزو شخصیت شاه بود و انزجارش به او را تا به آخر نگهداشت. دست سرنوشت، به گونه‌ای بارز ایندو را در نزدیکی یکدیگر در قاهره، پایتخت مصر، قرار داده است. پیکر شاه در آرامگاه خواص در مسجد رفاعی است و مصدق در همان شهر با خیابانی مزین به نامش در میان مردم است.

با آغاز دوره حکومت مرتجع و خونین اسلامی آخوندها به سرکردگی خمینی در بهمن ۱۳۵۷، باز هم روایت رسمی از مصدق وارونه و منفی بوده است. خمینی از مصدق به عنوان مشتی استخوان پوسیده نام برد. از او به عنوان یک غیر مُسلم یاد کرد که با کودتا سیلی خورد و به سزایش رسید. در پی هجوم خمینی، نام خیابان پهلوی که به نام مصدق تغییر یافته بود به خیابان ولی عصر مبدل شد و در طول مسیر آن خیابان و خیابان‌های سراسر ایران عکس‌های بزرگ خمینی و سپس خامنه‌ای در کنارش نصب شد. از همان اوان با انتشار کتاب حسن آیت، بسیار کتاب‌ها و نشریات تبلیغاتی به‌وسیله حکومت اسلامی جهت تخریب مصدق چاپ شده‌اند.

دست تقدیر بود که به دستور محمدرضا شاه، مصدق پس از مرگ در خانه‌اش که در آن زندانی بود، به همان سادگی که زیست بدون هیچ تجمل و خرجی برای مردم میهنش خاک شد و همچنان تا امروز ممنوع ملاقات مانده است. در مقابل خمینی مدعی پشتیبانی از “مستضعفان” در یک حرم مجلل طلا کاری شده “طاغوتی” به وسعت ۶۰ هزار متر مربع با پنج در ورودی اصلی با خرج هنگفتی از جیب ملت ایران خاک شده است.

به جز دوره نخست‌وزیری بختیار برای سی و هفت روز و آنهم صرفا به وسیله شخص نخست‌وزیر، کدام مقام رسمی کشور ایران و کدام برنامه‌های رسمی رادیو و تلویزیون شاهنشاهی و یا صدا و سیمای جمهوری اسلامی برنامه‌ای را به تمجید از مصدق اختصاص داده است؟ اگر هم گاهی در برنامه‌ای کس یا کسانی در یک رسانه رسمی حکومت‌های شاه و شیخ، جسته و گریخته سخنانی در وصف نیکویی مصدق گفته باشند، آیا میزان، مقدار و تداوم آن در مقابل تمجید و تعریف از «خدایگان شاهنشاه آریامهر» برای ۲۵ سال و «قائد عظیم‌الشان، امام خمینی» و سپس «مقام معظم رهبری انقلاب، آیت‌الله خامنه‌ای» برای ۴۴ سال، جای هیچ مقایسه‌ای باقی می‌گذارد؟ در خارج از ایران هم که رسانه‌های بزرگ به‌ویژه رسانه «من‌وتو» یک دم از تبلیغات همه‌جانبه و یکسویه به سود خانواده پهلوی فرو گذاری نمی‌‌کنند.

شاه‌پرستانی که ۲۵ سال پس از مصدق در ایران در سریر قدرت مطلقه بودند و در بیرون از ایران هم دارای ثروت، مکنت و وسایل ارتباط همگانی به مراتب قوی‌تر و فراگیرتر از مصدقی‌ها هستند، بی‌امان می‌کوشند که با تخریب مصدق، همه تقصیرات حکومت استبدادی محمدرضا شاه و مکافات ناشی از آن که منجر به روی کار آمدن خمینی شد را به گردن مصدق و مصدقی‌ها – و نیز چپی‌ها - بیندازند. قلب واقعیت آنچنان غلیظ شده است که انگار این مصدق و مصدقی‌ها بوده‌اند که هفتاد سال انحصار حکومتی رسانه‌های همگانی و کتاب‌های درسی تاریخ و جامعه را داشته‌اند، و این اعلیحضرت و حضرات آخوند هستند که در مقابل تبلیغات رسمی به سود مصدق، محروم و مظلوم بوده‌اند!

در پیروی از سخن نویسنده‌ی زنده یاد ایران، ایرج پزشک‌زاد، آدمی حیران می‌ماند که این چه سری است که با وجود ۷۰ سال تبلیغ منفی و ضد مصدق، محبوبیت و مقبولیت این مرد آنچنان قوی و همه‌گیر باقیمانده که مُخربان و منتقدان مصدق بیش از پیش می‌کوشند تا او را همچنان به صلیب بکشند؟

پزشک‌زاد می‌پرسد: «این چه حکایتی است؟ چه شد که خاطره مصدق، پس از ۲۵ سال اسارت در تاریک خانه‌ی رژیم کودتا [و سپس ۴۴ سال در رژیم آخوندی] اینطور زنده و درخشان و اثر گذار باقی مانده است؟» «راز بقای او، بقای حاضر و ناظر او، چیست؟ شاید راز نباشد و رازها باشد. اما آنچه به نظر راقم این سطور [ایرج پزشک زاد] اسباب ماندگاری – و ماندگاری پر عزت – اوست، اعتبار و ارزش و احترامی است که همیشه بر خرد آدمی، فارغ از ملاحظات سواد و دانش و مکنت و طبقه اجتماعی و غیره، قائل بود... پیر خرد ما، به اصالت فکر انسان اعتقاد داشت... راز زندگی سیاسی او، پس از مرگ جسمانی، راز ماندگاری او در ذهن و دل مردم، گذشته از عشق و علاقه‌اش به مردم، اعتقاد و اعتمادی است که به آنها و فهم و ادراکشان داشت و آنان را، بدون هیچ پیش شرط سواد و تحصیلات و یا وصول به فلان مرتبه از رفاه اقتصادی لایق تعیین سرنوشت خودشان و شایسته‌ی برخورداری از دموکراسی می‌دانست. این اعتقاد را در طول نیم قرن زندگی سیاسی خود، بارها و بارها نشان داده بود.»

Pouneh Mirlou illustration for Foreign Policy

مصدق و تجربه دولت او، برایند برجسته‌ترین انقلاب تاریخ ایران، یعنی انقلاب مشروطه است. انقلاب مشروطه نیز مانند همه جنبش‌های اجتماعی جهان کامل نبود، ولی انقلابی دورانساز به سوی پیشرفت و مدرنیته بود. مشروطیت این اصل را که حکومت دموکراتیک تنها بنابر اراده مردم است به کرسی باور سیاسی و حافظه تاریخی همگانی مردم ایران نشاند که دیگر زدودنی نیست. مصدق و مصدقی بودن یعنی باور به امکان‌پذیری چنین حکومت دموکراتیک. یعنی ایرانی شایسته برخورداری از دموکراسی است و می‌تواند یک کشور آزاد، مستقل و دموکراتیک مشروط به اراده مردم داشته باشد. مصدق به عنوان یک سرمایه تاریخی و ملی، نشانه سربلندی و توانایی ملت و ملیت ایرانی است. مصدق نماد دموکراسی ایران است.

به گفته فریدون آدمیت، برجسته‌ترین تاریخ‌نگار دوره مشروطیت، موضوع غیر قابل انتقاد بودن مصدق و کارنامه‌اش نیست، موضوع:
«اعتبار شخصیت سیاسی دکتر محمد مصدق در دفاع از حقوق اساسی و نظام مشروطیت است، در تقابل با حکومت فردی و قدرت نامحدود سلطنت، در پیکار برای استقلال سیاسی و اقتصادی مملکت است و مبارزه بر علیه سلطۀ سیاسی و اقتصادی بیگانگان. او فساد ناپذیر بود، شیاد و افسونگر و بی‌همه چیز نبود. موضع‌گیری سیاسی‌اش آنگاه که در اپوزیسیون بود و آنگاه که در قدرت سیاسی مسئول بود، تغییر نیافت. این نیست که بر او یا کارنامۀ جبهۀ ملی انتقاد وارد نباشد، این خلاف نقد و سنجش تاریخی است... اما این هست که او نسبت به اصولی که یک عمر اعلام می‌کرد: دفاع از آزادی، دفاع از حقوق اساسی، دفاع از استقلال سیاسی و اقتصادی، یک عمر وفادار ماند. به همین سبب، او در معنی، از لغزشگاه قدرت سقوط نکرد، اعتبارش را هیچگاه در ارادۀ عام از دست نداد.»

در ستیز عوام‌فریبانه با مصدق می‌گویند که نبایستی روی کسی تعصب داشت! ولی این تعصب نیست که آدمی باور تغییر پذیر خود را بر مبنای دانش، عقلانیت، خود آگاهی و آزادانه به دست آورده باشد. این تعصب نیست که بگویی من با تو مخالفم ولی جانم را می‌دهم تا حرفت را بزنی. پس سخن مصدقی‌ها به شاهپرستان یا خمینی و خامنه‌ای پرستان این نیست که نمادتان را نپرستید. سخن ما این است که برای باورمندان به آزادی و استقلال ایران در چارچوب دموکراسی، مصدق همچنان یک نماد زنده و پویاست و ما نمادش را هیچگاه رها نخواهیم کرد.

در واقع هدف اصلی آنهایی که با داشتن همه زر و زور، مصدق و مصدقی‌های یک لاقبا را آماج هجوم قرار می‌دهند، عرضه نمادهای خودشان با از بین بردن نماد مصدق است. آنها می‌خواهند مدل دیکتاتوری پادشاهی و یا ولایت فقیهی را به عنوان تنها مدل‌های ممکن برای ایران عرضه کنند و برای رسیدن به این مقصود بایستی که مدل و نماد مصدق را تخریب کنند. ترس آنها از مصدق نیست، از اندیشه آزادی انسان ایرانی در چهارچوب دموکراسی توام با پاکیزگی مالی و استقلال در مقابل فساد مالی و سرسپردگی به قدرت‌های بزرگ است.

از اینروست که به قول ایرج پزشک زاد بایستی مصدق را همچنان مصلوب نگهدارند. بایستی با آسیب‌شناسی‌هایی خالی از حقایق تاریخی مصدق را مسبب ۲۵ سال دیکتاتوری شاه و فاجعه روی کار آمدن خمینی معرفی کرد. بایستی با میدان رسانه‌ای دادن به یک استاد اقتصاد متوسل به انگ پوپولیستی زدن به مصدق شد، آنهم نسبت به مصدقی که در مقابله با کودتاچیان حتی از اینکه بوسیله رادیو از مردم یاری بخواهد خودداری کرد تا مبادا مملکت دچار آشوب شود! بایستی محترمانه از آقای آسیب‌شناس و آقای استاد اقتصاد پرسید که دو سال و نیم حکومت، آنهم با کوهی از مشکلات در هنگامه نبرد با بزرگترین کشور امپریالیست آن دوره جهان کجا، و حکومت‌های یکه‌تازانه بیست و پنج ساله شاهنشاهی و چهل و چهار ساله ولایت فقیه تا دندان مسلح کجا؟ آقای اقتصاددان، شما که قاعدتا جمع و تفریق‌تان خوب است، آیا هفتاد سال در مقابل دو سال نیم، مدتی کافی برای یافتن سوژه‌های متفاوت آسیب‌شناسی و یافتن پوپولیست‌های دیگر نیست که کمی هم مشغول آن شوید؟

نگرانی شما از چیست؟ این که دولت مصدق الگوی حکومت دموکراتیک و مصدق نماد دموکراسی در ایران است؟ مشکل شما با کدام بخش آن است؟ مصدق یا دموکراسی؟ اگر می‌گویید که مصدق نماد دموکراسی نیست، لطف کنید و خصوصیات دموکراتیک حکومت‌های رضا شاه، محمد رضا شاه، خمینی، خامنه‌ای یا سیاستمدار ایرانی دیگری را عرضه کنید تا بهره مند شویم. در قاموس لیبرال دموکراسی، این حق شماست که با بهره بردن از آزادی بیان همچنان برای سالیان دیگر، بازهم مصدق را مصلوب کنید. ولی مصدق با استناد بر واقعیت‌های تاریخی برای آنها که دوستدار حکومت دموکراتیک هستند، نماد و ستاره قطبی در ایران باقی خواهد ماند. زیرا به زبان تاریخ‌نگار و نویسنده برجسته، محمدعلی موحد، مصدق برای آنهایی که او را می‌شناسند و ارج می‌گذارند شاهنامه آزادی است:

«داستان مصدق در خاطره نسل ما به “شاهنامه آزادی” تبدیل شده است. این ماجرا برای مردم ما نه صرفا یک حادثه تاریخی که یک سرود آزادی است و سرود آزادی سر از قید زمان بر می‌کشد. چیزی را می‌سراید و چیزی را می‌ستاید که هنوز اتفاق نیفتاده، یا به تمام و کمال اتفاق نیفتاده است و آرزو می‌شود که در آینده اتفاق بیفتد. سرود آزادی حدیث و نشانی از گم‌شده خود در آن می‌جوید. قصه گذشته‌ای به بن‌بست رسیده که امید فرجی را برای آینده رقم می‌زند و بازگو کردن آن بهانه‌ای می‌شود برای بیان اشتیاقی شورانگیز که تحقق چیزی بسیار عزیز را در امروز و فردا آرزومند است.»

از خدا جوییم توفیق ادب و انصاف

 

برگرفته از

 https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/108599/

 

Monday, March 20, 2023

فراخوان تبادل نظر برای استقرار یک نظام دموکراتیک در ایران بر اساس آرمان‌ها و تجربه دولت مصدق


 

درود بر زنان و مردان، جوانان و نوجوانان آزاده در سراسر ایران برای آغاز و پیشبرد انقلاب نوین «زن، زندگی، آزادی» به نام مهسا امینی

۷۲ سال پیش در ۲۹ اسفند ماه ۱۳۳۰، لایحه ملی شدن صنعت نفت ایران «به ‌نام سعادت ملت ایران و به ‌منظور کمک به تأمین صلح جهانی» قانونی شد. از آن سال تا کنون ایرانیان در پیشواز نوروز باستانی، هر سال روز ۲۹ اسفند ماه را به نام روز سربلندی و استقلال کشور ایران جشن می‌گیرند

ما امضاء کنندگان این بیانیه، در سالروز ملی شدن صنعت نفت در ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ایرانیان آزاده و دموکرات را به همبستگی، هم‌اندیشی و تبادل نظر در پشتیبانی از انقلاب «زن، زندگی، آزادی» به سوی پایان دادن به نظام فاسد و جنایتکار جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با نظامی دموکراتیک مُلهم از آرمان‌های دکتر مصدق فرامی خوانیم. آرمان‌ها و خواسته‌های اساسی دکتر مصدق بنابر تجربه دولت او که همچنان موضوعیت دارند، در یک جمله خلاصه می‌شود:

آزادی، استقلال و حاکمیت ملت ایران در چارچوب یک حکومت دموکراتیک و قانون‌مدار به‌وسیله رای، مشارکت و نظارت مردم، موجب شکوفایی کشور ایران و بهروزی همه ایرانیان خواهد شد.

دکتر مصدق فرزند انقلاب مشروطه ایران بود و در پایبندی اش به مبانی آن انقلاب هرگزخللی وارد نیامد. انقلاب مشروطه برای نخستین بار درتاریخ، مردم ایران را به صورت مدون صاحب حقوق کرد، بر اختیار مطلقه پادشاه خط بطلان کشید و این اصل مهم را که قدرت حکومت ناشی از اراده مردم است به کرسی نشاند. انقلاب مشروطه بر تفکیک قوای سه گانه مجریه، مقننه و قضاییه، با هدف مهار قدرت متکی بود

دکتر مصدق هیچ موهبتی را بالاتر از آزادی بیان نمی‌‌دانست و با درک این امر خطیر که دولتمداران به آسانی می‌توانند به روش حکومت استبدادی روی آورند، آزادی رسانه‌ها را برای آگاهی رسانی به مردم ونظارت برقدرت، حیاتی و ضروری می‌دانست. او در همان روز اول نخست وزیری اش فرمان داد که که برای هیچ روزنامه‌ای به خاطر آنچه که علیه او، ولو به دروغ، نوشته باشد، کمترین محدودیتی ایجاد نشود و اعلام داشت که به این مناسبت از هیچ روزنامه‌ای شکایت نخواهد کرد. در آزادی احزاب نیز همین بس که علیرغم مخالف شدید مصدق با مواضع حزب توده، او هیچ گاه به درخواست ‏دولت‌های غربی از جمله آمریکا، برای سرکوبی حزب توده تن در نداد

دولت مصدق تجربه یک حکومت دموکراتیک بدون زندانی سیاسی را به مردم ایران عرضه کرد. نخست‌‏وزیری مصدق با دیدار از زندانیان در زندان آغاز شد و با ‏زندانی شدن خودش به پایان رسید. او با دیدن حال زار زندانیان زندان شهربانی، خودش نیز دچار ‏حالی زار شد و گفت که این زندان: «قتلگاه بسیاری از صاحبان ‏فکرهای روشن و آزاد بوده است». او به رئیس شهربانی وقت ‏هشدار داد که اگر می‌خواهد مقامش را حفظ کند، بایستی به ‏دنبال دزدان واقعی باشد. پس از چند روز، مصدق دستور آزادی ‏زندانیان بی‌گناه را داد. دیدار مصدق از زندان، هم منجر به واقعیت آزادی زندانیان شد، و هم نمادین بود. نمادین، چون زندانیان و به ویژه زندانیان سیاسی، محروم‌ترین ‏شهروندان یک کشورند. نمادین، چون حکومتی که زندانی عقیدتی و سیاسی داشته باشد، ‏حکومت دموکراسی و آزادی نیست، حکومت شهروندان نیست

دکتر مصدق با آن که خود یک مسلمان باورمند بود، دین را امری شخصی می‌شناخت و یکایک مردم ایران را، ضمن احترام به هویت دینی و قومی آنها، شهروند ایرانی و دارای حقوق مساوی می‌شمرد. بر اساس همین باور بود که او به کار کشورداری بر مبنای اصل جدایی دین از دولت جامه عمل پوشاند. در تاریخ آمده است که دکترمصدق در پاسخ به پیام آیت‌الله بروجردی که نسبت به فعال شدن بهایی‌ها در بعضی از شهرستانها هشدار داده بود، گفت: «از نظر من، مسلمان و بهائی فرق ندارند، همه از یک ملت و ایرانی هستند.»

در زمینه سیاست خارجی، دکترمصدق، خواستاراستقلال تمام وکمال ایران بود. او با رهبری جنبش ملی کردن صنعت نفت دررویارویی با امپراطوری انگلستان، ضمن احترام به قوانین و نهادهای بین المللی و با استفاده منطقی و درست از آنها، به استقلال کامل ایران برای نخستین بار درتاریخ معاصر واقعیت بخشید. او به عنوان یک تحصیلکردۀ فرانسه وسوئیس، هیچگاه خارجی ستیز و دشمن ارزشهای جهانشمول غرب نبود.  اوبا خارجی‌ها بصورت شفاف گفتگو و مذاکره می‌کرد، ولی با آنها هیچ سَروسِری نداشت. درتاریخ آمده است که در یک سخنرانی با اشاره به شعار«مرگ برانگلستان» به مردم گفت، ما خواهان مرگ ملت انگلستان نیستیم، ما خواهان عزت وسربلندی آنها هستیم. ما تنهاحقوق حقه خودمان را مطالبه می‌کنیم

امروز در جهانی که شتابان در راه پی‌ریزی آینده‌ای بر شالودۀ  فن‌آوری پیش می‌رود، کشور ایران همچنان زیر سیطره یک استبداد دینی واپس‌گرای ضد زن به سر می‌برد. جمهوری اسلامی حکومت را ناشی از اراده مردم نمی‌‌داند و چه در قانون اساسی خود و چه درعمل، هشتاد میلیون ایرانی را صغیران اُمتی می‌شمارد که اختیارشان در دست یک ولی فقیه مطلقه است

جهان وارد قرن بیست و یکم شده است و بیش ازاین جایز نیست که مردم سرفراز ایران و به ویژه زنان و جوانان ایرانی، از موهبت یک حکومت آزاد، مستقل و مدرن در چارچوب یک قانون اساسی دموکراتیک و مبتنی بر اصل جدایی نهاد دولت از نهاد دین و اعلامیه جهانی حقوق بشر محروم بمانند. دکتر مصدق دقیقا چنین حکومتی را به تجربه گذارد و با مشارکت مردم، تا آخرین توان خود علیرغم محاصرۀ شدید اقتصادی و محرومیت از در آمد نفت، تا کودتای بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ در راه استقرار آن کوشید

ما ایمان داریم که ملت ایران در امتداد آرمان‌های مشروطیت و تجربه دموکراتیک دولت مصدق، با انقلاب بی‌همتا، فراگیر و پیشروی «زن، زندگی، آزادی»، حکومتی دموکراتیک را در ایران مستقر خواهد کرد که موجب شکوفایی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران در سراسر جغرافیای آن خواهد شد و ملت ایران، با هر جنسیت یا هویت فرهنگی، دارای حقوق شهروندی مساوی و نیز حق بهره‌مندی یکسان از منابع کشور خواهند شد

اکنون در این مقطع حساس برداشتن یک گام مهم و حیاتی بر عهدۀ ما ایرانیان مستقل، ملی و دادخواه، چه در داخل و چه بیرون از کشور است که راه دیگری را بنابر نماد تجربه دموکراتیک دولت مصدق در سازماندهی خود بپوییم و برای تحقق بخشیدن به آن، تبادل نظر جدّی و هدفمند را بر اساس روش‌های دموکراتیک برای تشکیل یک انجمن ملی جهت تدبیر یک برنامۀ کارآمد و عملی با یکدیگر آغاز کنیم. از نظر ما امضاء کنندگان این بیانیه، میراث گرانبهای مشروطیت و تجربه دموکراتیک دولت مصدق، تکیه گاه و زیر بنای چنین راهی به سوی استقرار یک نظام جمهوری ایرانی برخاسته از اراده مردم برای دستیابی به آرمان‌های انقلاب زن، زندگی، آزادی است

ما از همه ایرانیانی که به آرمانها و به ارزش‌های عنوان شده در این فراخوان باور دارند دعوت می‌کنیم تا با ما همراه باشند

تاریخ و زمان برگزاری نخستین نشست همگانی ما در کلاب‌هاوس به زودی به آگاهی خواهد رسید

بهمن احمدیان، آمریکا
حمید اکبری، آمریکا
مرتضی انواری، آمریکا
دکتر محمد پورفر، آمریکا
سهراب چمن آرا، آمریکا
هرمز چمن آرا، آمریکا
آذر خونانی اکبری، آمریکا
یوسف عبدالله‌زاده، آمریکا
جواد فخارزاده، آمریکا
بهمن فره‌بخش، آلمان
منوچهر قنبری، آمریکا
ناصر کاخساز، آلمان
هوشنگ کردستانی، فرانسه
اکبر کریمیان، انگلستان
اردشیر لطفعلیان، آمریکا
آرش مرادی‌فر، آمریکا
رضا مهاجری، آمریکا
بیژن مهر، آمریکا
نیما ناصر آبادی، آلمان
دکتر ابراهیم نوروزی، آمریکا
دکتر امیر هوشمند ممتاز، آمریکا

ایمیل برای تماس و دریافت آگاهی از برنامه‌های آتی
hakbariemail@gmail.com



نقدی بر منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی (مهسا)



Wednesday, January 18, 2023

Thursday, July 15, 2021

دریغا تهی از تو ایران زمین - گرامی باد یاد و خاطره خسرو سیف، دبیرکل حزب ملت ایران


 

دریغا تهی از تو ایران زمین

 

 

 شوربختانه و با اندوهی سترگ آگاهی یافتیم خسرو سیف، هموند دیرپای نهضت ملی ایران، دبیرکل حزب ملت ایران و یار وفادار زنده یادان پروانه و داریوش فروهر پس از هفتاد سال کوشش پیگیر در سنگر جبهه ملی ایران و حزب ملت ایران در آرزوی آزادی و آبادی ایران چشم از جهان فروبست.

بدینوسیله درگذشت این رهرو بی ادعای دکتر محمد مصدق و یکی از ستون های استوار نهضت ملی ایران را به خانواده گرامی ایشان، یاران او در حزب ملت ایران و خانواده بزرگ ملیون ایران دل آرامی می گوییم و یاد آن مبارز نستوه را گرامی 

می داریم.

یادش گرامی و ماندگار

سه شنبه بیست و دوم تیرماه ۱۴۰۰ خورشیدی

 

 

 

انوش آتش سودا- محمد ابو محبوب- ابراهیم احدی- داوود احمدلو- داریوش احمدی- سیروس اخوان- آرش ارد- هما ارژنگی-

کمال ارس- بامداد ارفع زاده- کورش استکی- عباس آقایی- هومن اصطهبان- سهراب اعظم زنگنه- حمید اکبری-

 شهلا انتصار- محمد اویسی-هاشم باروتی- اسماعیل باقری- داود هرمیداس باوند- عشرت بستجانی- فرزین بستجانی- علی بکایی- اکبر بهراد- مسعود بهراد- فرامرز بهار- امین بیات- آناهیتا بهمن پور-فروغ بهمن پور- مریم بهمن پور- تیرداد بنکدار-

نادر بیاتی- حسین بهروز- حمید بی آزار- عبد الرضا پاک سرشت- نوشین پیرایش- کامران تکوک- محسن تهرانی- فریبرز جعفرپور- افشین جعفرزاده- محمود جعفری- محمد حسین جعفری- محمد رضا جلالی- سمیرا جمشیدی- هرمز چمن آرا- مریم حسینی- ابوذر حق پناه- سروش خاچاطوریان- خلیل خلیل پور دارستانی- تابنده خلیل الله مقدم- سوسن خلیل نژاد- آذر خونانی اکبری- خیریه دشتستانی- جمال درودی- فریبا درودی- سهیلا داودزاده- مهدی ذولفقاری- راحله راحمی پکر- آرش رحمانی- فاطمه رحمانی- امیر رزاقی- جواد رحیم پور- اشکان رضوی- مهدی زمانی- شعله زمینی- داود ساکی حسین خانی- سهیلا ستاری-- فریدون سحابی- سیاوش سلطانی- علی اصغر سلیمی- مژده سلیم لو- رضا سید زاده- جهانگیر شادانلو-

رضا  شاه حسینی- حسین شاه اویسی- صادق شجاعی- شیوا شفاهی- عبدالحمید شمس- فریال شیبانی- پروین صالحی- محمد جعفر عابدی- یوسف عبد الله پور- احترام عبدوس- علی عراقی- مهرداد عنبری- غلامرضا غلامی کندازی- پریوش فروهان- فرید فرهنگ- کیوان فروزان- نازی فکوری- اکبر فهیمی- فریبا قاسمی- امیر قاضی پور- منوچهر قنبری- امیرکاویان- منیژه کاوه- علی کلایی- ملحیه کریم الدینی- ناصر کمیلیان- آرش کیخسروی- ادرشیر لطفعلیان- مهناز گودرزی- جواد لعل محمدی- جهانگیر لقایی- نازنین متقی- حسین مجتهدی- داریوش مجلسی-نرگس محمدی- محمد محمدی ارتحالی- حسین محمودی- صادق محمودی- حسین محجوبی- حمید مصدق- کورش مظفری- داود مقدوری- سام منتظری- حسین منتظرحقیقی- محمد منظرپور- حسین مهجوبی- بیژن مهر- علی رضا مهنام- بهجت مهرآسا- محمد علی مهرآسا- امیر مولانا- سید رضا موسوی- نادر نادری فر- امید ناصحی فر- نیما ناصرآبادی- حسن نایب هاشم- سارا نصیری- علی ناظری- آرسن نظریان- نیکو نیکوکار- حمید وفا کیش- جواد وفایی- ساسان هارون مهدوی- مسعود هارون مهدوی- فرشید یاسایی- فرهاد یاسایی .

 

Sunday, March 26, 2017

فراخوان تبادل نظر برای استقراریک نظام دموکراتیک در ایران بر اساس آرمانهای دکترمصدق


ما امضاء کنندگان این بیانیه، در سالروز ملی شدن صنعت نفت و به مناسبت پنجاهمین سالگرد درگذشت دکترمحمدمصدق، رهبرملی ایرانیان، مردم ایران را به همبستگی و تبادل نظر و همفکری برای پایان دادن به حکومت جمهوری اسلامی از راههای مسالمت آمیز و جایگزین آن با نظامی مُلهم ازآرمانهای دکترمصدق، فرامی خوانیم.  

آرمانها وخواستهای اساسی دکترمصدق دریک جمله خلاصه می شوند: آزادی واستقلال مردم ایران در چهارچوب یک حکومت دموکراتیک و قانونمدارموجب شکوفایی ایران و بهروزی ایرانیان خواهد شد.

دکترمصدق فرزند انقلاب مشروطه ایران بود و در پایبندی اش به مبانی آن انقلاب هرگزخللی وارد نیامد.انقلاب مشروطه برای نخستین بار درتاریخ، مردم ایران را به صورت مدون صاحب حقوق کرد، بر اختیار مطلقه پادشاه خط بطلان کشید و این اصل مهم را که قدرت حکومت ناشی از اراده مردم است به کرسی نشاند. انقلاب مشروطه برتفکیک قوای سه گانه مجریه، مقننه و قضاییه، با هدف مهار قدرت متکی بود. به سخن کوتاه، حکومت مشروطه متکی برآراء مردم ونمایندگان آن ها درمجلس شورای ملی (نه اسلامی)است که در یک انتخابات آزاد برگزیده می شوند.



دکتر مصدق هیچ موهبتی را بالاترا زآزادی بیان نمی دانست وبا درک این امر خطیرکه دولتمداران به آسانی می توانند به روش حکومت استبدادی روی آورند،آزادی رسانه ها را برای آگاهی رسانی به مردم ونظارت برقدرت حیاتی و ضروری می دانست.او درهمان روزاول نخست وزیری اش فرمان داد که که برای هیچ روزنامه ای به خاطر آنچه که علیه او، ولو به دروغ، نوشته باشد، کمترین محدودیتی ایجاد نشود و اعلام داشت که به این مناسبت از هیچ روزنامه ای شکایت نخواهد کرد.

دکترمصدق با آن که خود یک مسلمان باومند بود،دین را امری شخصی می شناخت و یکایک مردم ایران را، ضمن احترام به هویت دینی و قومی آنها، شهروند ایرانی و دارای حقوق مساوی می شمرد. بر اساس همین باور بود که او به کار کشور داری بر مبنای اصل جدایی دین از دولت جامه عمل پوشاند. در تاریخ آمده است که دکترمصدق در پاسخ به پیام آیت الله بروجردی که نسبت به فعال شدن بهایی ها دربعضی از شهرستانها هشدارداده بود، گفت: “ازنظرمن، مسلمان وبهائی فرق ندارند، همه از یک ملت وایرانی هستند”.

در زمینه سیاست خارجی، دکترمصدق، خواستاراستقلال تمام وکمال ایران بود. او با رهبری جنبش ملی کردن صنعت نفت، دررویارویی با امپراطوری انگلستان، ضمن احترام به قوانین و نهادهای بین المللی و با استفاده منطقی و درست از آنها، به استقلال کامل ایران برای نخستین بار درتاریخ معاصر واقعیت بخشید. او به عنوان یک تحصیلکردۀ فرانسه وسوئیس، هیچگاه خارجی ستیز و دشمن ارزشهای جهانشمول غرب نبود.  اوبا خارجی ها آشکارا گفتگو و مذاکره می کرد، ولی با آنها هیچ سَروسِری نداشت. درتاریخ آمده است که در یک سخنرانی با اشاره به شعار”مرگ برانگلستان” به مردم گفت، ما خواهان مرگ ملت انگلستان نیستیم، ما خواهان عزت وسربلندی آنها هستیم. ما تنهاحقوق حقه خودمان را مطالبه می کنیم.

امروز در جهانی که شتابان در راه پی ریزی آینده ای بر شالودۀ  فن آوری پیش می رود، ملت ایران زیرسیطره یک استبداد دینی واپسگرا بسرمی برد. جمهوری اسلامی حکومت را ناشی از اراده مردم نمی داند و چه درقانون اساسی خود و چه درعمل، هشتاد میلیون ایرانی را صغیرانی می شمارد که اختیارشان در دست یک ولی فقیه مطلقه به نام علی خامنه ای است. انتخابات درچنین حکومتی همیشه به انتخاب مسؤلانی منتهی می شود که به اقتدارتام ولی فقیه بر مقدرات مردم و کشورمهر تایید می گذارند، و در واقع بنابر گفته یکی از مسوولان پیشین نظام اسلامی، نقشی جز این  که  “تدارکچی” رهبر باشند ندارند.

حقوق زنان نیزهم چنان نصف حقوق مردان است، و آن ها از اشتغال به مسؤلیت های مهم و از جمله کار قضاوت، و از ورود به ورزشگاهها محرومند.

تاکنون هزاران تن از دگر اندیشان، دگر باشان و مخالفان استبداد دینی به دست کارگزاران نظام حاکم به قتل رسیده اند و بسیاری هنوز درزندان به سر می برند وشکنجه  می شوند.  هیچگونه عدالتی برای قربانیان وجود ندارد و دادخواهی آنها به هیچ نتیجه ای نمی رسد.

وضعیت وخیم اقتصادی کشور از یک مقایسه ساده میان امروز وسال۱۳۵۷ ،تنها با درنظرگرفتن دو معیار، درآمد سرانه وارزش بین المللی پول ایران، به خوبی آشکار می شود. اقتصاد کشور زیر سیطرۀ کامل نهادهای وابسته به حکومتگران، مانند سپاه پاسداران، بیت رهبری وبنیاد مستضعفین، قرار دارد و بازوهای متعدد این نهادها، اختاپوس وار برگرد همۀ منابع حیاتی چنبره زده اند. قرار گرفتن این منابع درخدمت طبقه حاکمه و آقازاده ها به اختلاف طبقاتی دهشتناکی دامن زده است و این در حالی است که

شمار بزرگی از مردم ایران، ازجمله کارگران و آموزگاران، به طور روز افزونی با فقر ودشواری های شدید مالی دست به گریبانند و آفات اجتماعی مانند بیکاری، بیخانمانی، کارتنخوابی، گورخوابی، کودکان کار، روسپیگری زنان و دختران زیر سن، معتادان و دهها مورد دلخراش دیگر در بخش گسترده ای از جمعیت بیداد می کنند.

در زمینه روابط خارجی، نظام مذهبی حاکم بر مبنای جهان بینی شیعه دوازده امامی،همچنان داعیه حکومت برگزیده اسلامی را در جهان دارد.همین حکومت متولیان مذهب شیعه که دین اقلیت مسلمانان جهان است،ایران را رودرروی حکومت آل سعود عربستان سعودی قرارداده است که خود رامتولی کعبه ومسلمانان اهل سنت می داند. حکومت جمهوری اسلامی سی وهشت سال است که حاضر به برقراری رابطه عادی و دیپلماتیک با ایالات متحده آمریکا نیست. بی شک هیچ حکومت مستقلی هرگز نباید ذره ای ازاستقلال، شرافت و منافع مردم میهنش در برابر نظامیگری، زورگویی واهداف استثماری آمریکا یا روسیه یا هرکشور دیگری عدول کند. ولی هیچ حکومتی در جهان امروز نیست که شیوه و رویه غیرمعقول وغیرمسوولانه حکومت جمهوری اسلامی در قبال آمریکا را بر این نزدیک به چهار دهه اتخاذ کرده باشد. امروز با توجه به تنش های ناشی از ریاست جمهوری دانالد ترامپ در  ایالات متحده آمریکا، اتخاذ یک سیاست معقول و دیپلماتیک برای برقراری رابطه با آمریکا با پایان دادن به شعار بی ربط و تحریک آمیز”مرگ برآمریکا” برای خنثی کردن توطئه جنگ افروزی و حفظ تمامیت ارضی ایران از هر زمان دیگری ضروری تراست.

در این سی وهشت سال آنچه از ایران کمن شده است، کوشش همه روزه مردم مهربان و با استعدادش برای حفظ تمامیت ارضی کشور وسربلندی ملت ایران بوده است. جهان وارد قرن بیست و یکم شده است و بیش ازاین جایز نیست که مردم سرافراز ایران و بویژه جوانان ایرانی، از موهبت یک حکومت آزاد و مستقل درچهارچوب یک قانون اساسی دموکراتیک و مبتنی براصل جدایی نهاد دولت از نهاد دین و اعلامیه جهانی حقوق بشرمحروم بمانند. دکترمصدق دقیقا خواستارچنین حکومتی بود وتا آخرین توان خود علیرغم محاصرۀ شدید اقتصادی و محرومیت از در آمد نفت، تا کودتای بیست و هشت مرداد، با تکیه بر مردم ایران در راه استقرار آن کوشید. استقرارچنین نظامی موجب شکوفایی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران در سراسرجغرافیای آن خواهد شد ومردم ایران را بر اساس مساوات و احترام متقابل در رابطه و تعامل با همه ملل جهان قرارخواهد داد.

اکنون در این مقطع حساس برداشتن یک گام مهم و حیاتی بر عهدۀ ما ایرانیان چه در داخل وچه بیرون از کشوراست که راه سومی را سوای جناحهای اصولگرا واصلاح طلب وابسته به حکومت که هدف مشترکشان همچنان اسارت ایرانیان در زیرلوای یک ولی فقیه مطلقه وحکومت اسلامی است بجوییم و برای تحقق بخشیدن به آن تبادل نظرجدّی و هدفمند را بر اساس روش های دموکراتیک برای تنظیم یک برنامۀ کارآمد و عملی با یکدیگر آغاز کنیم. آرمانهای استقلال، آزادی، دموکراسی وعدالت اجتماعی دکتر مصدق برای ایران، از نظر ما امضاء کنندگان این بیانیه، تکیه گاه و زیر بنای چنین راه سوم به سوی یک نظام جمهوری برخاسته از اراده مردم را تشکیل می دهند. ما  در پنجاهمین سالگرد درگذشت رهبرملی ایران، متعهد می شویم که همه تلاش خود را در راه تحقق آرمانهای دکترمصدق به کار بندیم.


مونا آفاری، روانشناس، آمریکا
بابک ادیبیان، طراح سازماندهی و طبقه بندی مشاغل، آمریکا
حمید اکبری، استاد دانشگاه، آمریکا
نسرین الماسی، روزنامه نگار، کانادا
منصور بختیار، هنرمند نقاش، هلند
سعید بشیرتاش، داندنپزشک و فعال سیاسی، بلژیک
ایرج جوادی، حسابرس، آمریکا
 اسفندیار خلف، مشاور امور سیاسی، فرانسه
آذر خونانی-اکبری،  کارشناس ارشد آموزش و پرورش کودکان، آمریکا
مهدی زمانی، دانش آموخته روانشناسی، شغل آزاد، آمریکا
امیر سلطانی، نویسنده و کارگردان، آمریکا
رضا شاه حسینی، مهندس مکانیک، آلمان
شیوا شفاهی، میکرو بیولوژیست و کوشنده محیط زیست، آلمان
باقر صمصامی، پزشک، آمریکا
کورش صحتی، روزنامه نگار، آمریکا
نازیلا طوبایی، متخصص نرم افزار سیستم، آمریکا
یوسف عبدالله زاده، افسر سابق نیروی دریایی ایران، آمریکا
بهمن فرقانی، خلبان هواپیمای شکاری، آمریکا
بهمن فرهبخش، کنشگر راه مصدق، آلمان
پیام فرهی، هنرمند، آمریکا
فرهنگ فرهی، روزنامه نگار، آمریکا
کامبیز قائم مقام، مهندس مکانیک، آمریکا
محسن قائم مقام، پزشک، آمریکا
ناصر کاخساز، نویسنده و تئوری پرداز سیاسی-اجتماعی، آلمان
مسعود کاظم زاده، استاد دانشگاه، آمریکا
حسین کبریت چی، کارآفرین، آمریکا
بهاره کشاورز، مهندس شهرسازی، آمریکا
پروین کوه گیلانی، روزنامه نگار، آمریکا
منوچهر قنبری، مهندس انرژی اتمی، آمریکا
اردشیر لطفعلیان، دیپلمات پیشین، نویسنده و مترجم، آمریکا
ایرج مصداقی، پژوهشگر حقوق بشر، نویسنده و فعال سیاسی، سوئد
علی ضرابی، پژوهشگر تاریخ، آمریکا
امیر هوشنگ ممتاز، پزشک، آمریکا
رضا مهاجری نژاد، مدرس دانشگاهی و کاندیدای دکترای علوم سیاسی، آمریکا
شهاب مهرگان، فوق دیپلم نرم افزار و طنز پرداز سیاسی اجتماعی، سوئد
نیما ناصرآبادی، دانشجوی دکتراى آمریکا شناسی ، آلمان
دارا نیرویی، مهندس بازرسی ساختمان، آمریکا