ایران نوین
Tuesday, December 23, 2008
Friday, December 19, 2008
هشدار به امارات
اديب برومند
نگردد آدمي هرگز مكرّم
مگر باشد به حقداني مسلّم
به زيرِ سايهي حقپروريها
توان آسود با وجدانِ خرّم
بود انصاف، بارِ حق ستايي
كه باشد افسري بر فرقِ عالم
به حقّ كس تجاوز را چنان دان
كه در جامِ زلالش ريختن سم
تصرّف در اثاث و جامهي كس
مطهّر كي شود با آبِ زمزم؟
كنون بس در شگفتم از امارات
كه پاسِ حقّ ما را نيست مُلزم
طمع دارد به چشمي فارغ از شرم
كه باشد دوخته بر مالِ همدم
به مالِ همدم و همسايه ورزد
طمع بيهيچ دستاويزِ مُبرَم
چه ارزد پارهكاغذ مدّعي را
چو باشد مالكِ ديرينه اقدم؟
جزاير در «خليجِ فارس» يكسر
به خاكِ پاكِ ايران بوده مُنضَم
زِ عهدِ «كورش» و «دارا» به اين سوي
خليج و فارس در هم بوده مُدغَم
از ايران بوده سرتاسر امارات
زِ عهدِ «كاوه» و «تهمورس» و «جم»
به دو «تُنب» و «ابوموسي» و «بحرين»
كه فرمان راند جز ايرانِ اعظم؟
كجا بودند شيخاني كه امروز
به زيرِ چترِ اغيارند مُكرم؟
كجا بودند در عهدي كه ايران
«خليجِ فارس» بودش زيرِ پرچم؟
برفت از يادشان آنگه كه بودهست
بر ايشان روزِ روشن شامِ مُظلَم؟
كنون با تكيه بر اربابِ ظالم
رجز خوانند گاهي زير و گَه بم
مگر از ياد بردند آن زمانها
كه بودند از حقارت غرقه در غم؟
به زيرِ خيمهها گرديده سرخيل
به گِرداگردشان خويش و پسرْعم
به فرمان بردنِ بيگانه مجبور
به همپيمانيِ دزدانه مَحرم
گروهي خادمان هم گِردِشان جمع
به رنگ و سنگ و هيأت نامنظّم
كنون بر خاكِ ايران چشمدوزان
كنند اين ژاژخاييها دمادم
ولي غافل كه گردد كارشان زار
گر ايراني به خشم آيد چو «رستم»
سزد گر دم فروبندند از آن پيش
كه گردد قهرِ ايراني مجسّم
شود بر درگهِ ايرانِ پيروز
قدِ ناسازشان چون بندگان خم
و يا از نيشِ خود كلكِ «اديبان»
كشاند سورِشان در خطّ ماتم
Monday, December 15, 2008
Thursday, December 11, 2008
Wednesday, December 10, 2008
خشونت، حبس و اعدام رمز ماندگاری نیست!
در دهه شصت، با زندانی کردن دهها هزار نفر و کشتن بیش از ده هزار نفر، بقای حکومت برای مدتی تضمین شد. در دهه هفتاد تداوم زندانی کردن ها و قتل های زنجیره ای جوی از وحشت و ارعاب بوجود آورد که حاکمیت را برای چند سال دیگر در جای خود نگه داشت. و اکنون که در دهه هشتاد هستیم، زندانی کردن هزاران ناراضی سیاسی و عقیدتی و اعدام صدها نفر بیرون از روند قانونی و شفافیت قضایی، دیگر تضمین دوام این حاکمیت نیست؟
در مقایسه با دیگر کشورهای جهان، جمهوری اسلامی بیشترین زندانیان سیاسی و عقیدتی را نسبت به جمعیت دارد، در شمار اعدام ها رتبه اول جهان را بدست آورده است، دهها نوجوان را که در کودکی بزه کرده اند، برخلاف اصول اخلاقی و قانون بین المللی اعدام می کند، دختربچه ها را سنگسار می کند، روزنامه نگاران را به جرم روزنامه نگاری، نویسندگان را بجرم نویسندگی، پزشگان را بجرم پزشگی، فعالان حقوق بشری را بجرم فعالیت حقوق بشری، دانشجویان را بجرم فعالیت دانشجویی، دختران را بجرم دانشجویی و روحانیان راستین را بجرم احترام به دین، محروم می کند، زندانی می کند، تبعید یا اعدام می کند.
فقط در دو سال گذشته صدها دانشجو از تحصیل محروم شده اند، دهها نفر فعال دانشجویی، سیاسی و حقوق بشری زندانی و دهها نفر اعدام شده اند. مثال بارز این بیداگری ها فرزاد کمانگر است که با پیشینه سالها خدمت فرهنگی و اجتماعی و فعالیت حقوق بشری که از شهروندان شاخص کامیاران بشمار می رود، بجرم همین فعالیت ها به اعدام محکوم شده است. تا کی باید شاهد قربانی کردن فرزاد کمانگرها فقط بخاطر ترساندن مردم باشیم؟
آیا گماشتن دهها هزار نظامی در خیابانهای شهر، تضمین بقاست؟ آیا این نظامیان که اکثریت نزدیک به اتفاق آنان از رژیم ناراضی هستند، در آن لحظه حساس مورد نظر حاکمیت تبدیل به تیغ دو لبه نخواهند شد؟
جبهه ملی ایران دگربار هشدار می دهد که بجای خشونتگری گوشهای خود را باز کنید و صدای مردم را بشنوید. هیچ حکومت دیکتاتوری در تاریخ معاصر جهان با زندانی کردن و کشتن و حکومت نظامی نتوانست بقای خود را تضمین کند و هرچه آنها فشار را بر مردمشان بیشتر کردند، طول عمرشان کوتاهتر شد. خشونت را پایان دهید و آگاه باشید که ملت پیروز خواهد شد.
جبهه ملی ایران
Tuesday, December 9, 2008
یاد سه ستاره تابناک آزادی جاودان باد
در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران و بویژه جنبش دانشجویی کشور ما، حادثه 16 آذر 1332 و شهادت سه دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران (احمد قندچی،مهدی شریعت رضوی ومصطفی بزرگ نیا)، همانند حادثه خونین 18 تیر 1378 در شمار رویدادهای فراموش نشدنی است. اینگونه رویدادها از تداوم مبارزات آزادیخواهی و استقلال طلبی دانشجویان و فرزندان میهن دوست وحق طلب ایران زمین نشان دارد. بنا بر این، بزرگداشت خاطره فداکاری آنان به منزلۀ گرامیداشت تلاش دلاورانۀ جوانانی است که همگام با دانش اندوزی، در صف اول مبارزات مدنی و آزادی خواهانه، فریاد یک جامعۀ دستخوش ستم وسرکوب را به گوشها رسانده اند و نماد ارزندۀ مبارزات دموکراسی خواهی و عدالت جویی در سطح ملی بوده و هستند. هرچند که استبداد سلطنتی سالهای سال در تلاش حذف 16 آذر از تقویم رویدادهای سیاسی- مبارزاتی ملت ایران بود و کارگزاران استبداد فقاهتی نیز درصدد بهره برداری بی شرمانه از این رویداد به سود هدفهای ضدمردمی خود بوده اند، حافظه و خرد جمعی ملت ایران که در درازنای تاریخ همواره سره را از ناسره باز شناخته، از یاد نمی برد که چگونه در 16 آذر دانشجویان در برابر حکومت برآمده از کودتای 28 مرداد- کودتایی که از پشتیبانی و همراهی فعالنۀ سران مذهبی وقت برخوردار بود- بپا خواستند و به نمایندگی از سوی آحاد ملت خشم و انزجار خود را از بازگشت استبداد و خیانت به منافع ملی نشان دادند. امروز نیز دانشجویان ما در سراسر ایران ، تجسم زندۀ نبرد در راه آزادی و فداکاری به خاطر آرمان دموکراسی هستند. آنها بی ترس و واهمه از زندان ، محرومیت از تحصیل و "ستاره دار شدن" به مبارزات همه جانبه صنفی و سیاسی خود بر ضد استبداد فقاهتی ادامه می دهند. جبهه ملی ایران در آمریکا ضمن گرامی داشت خاطرۀ جانبازی های قهرمانان جنبش دانشجویی ایران و ابراز همبستگی با دانشجویان دربند، محروم ، تعلیقی و ستاره دار؛ اطمینان دارد که جنبش دیرپای مردم ایران برای تحقق بخشیدن به آرمان های آزادی و دموکراسی و پاسداری از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور، با الهام از خیزش های دلیرانۀ دانشجویان که در این راه همواره پیشگام و پیشتاز بوده اند، تا دستیابی به آن آرمان های شریف و مسلم ساختن مطالبات بر حق ملت ما ادامه خواهد یافت. جبهه ملی ایران _ آمریکا 15 آذر 1387 |
Thursday, December 4, 2008
شانزدهم آذر، آغاز مرحله ای نوین در مبارزات ملت ایران
دانشگاه در ایران همیشه سرچشمه تحول اجتماعی و سیاسی، و جنبش های دانشجویی پایدارترین و تاثیرگذارترین مبارزات علیه دیکتاتوری و فساد سیاسی بوده است. پیشگامان نهضت ملی ایران نیز خود از دانشگاه سر برآورده بودند. و این دانشجویان بودند که هنوز چند ماهی از کودتای 28 مرداد نگذشته، در شانزدهم آذر 1332 علیه استبداد سینه سپر کردند و در برابر رگبار مسلسل مهاجمان دیکتاتوری در خون خود غلتیدند. شانزده آذر مرحله نوینی را در مبارزات ملت ایران رقم زد. نخستین قربانیان این تحول بزرگ اجتماعی، سه دانشجوی دلاور دانشکده فنی دانشگاه تهران، شهیدان بزرگ نیا، شریعت رضوی و قندچی بودند. هنوز پس از پنجاه و پنج سال، این رویداد و فداکاری این سه دانشجوی مبارز فراموش نشده و شانزده آذر به عنوان «روز دانشجو» یادآور اهمیت دانشگاه و دانشجویان در نیروبخشی به جنبش های آزادیخواهانه و مدنی است. حاکمیت جمهوری اسلامی نیز قدرت جنبش دانشجویی را در مبارزه 18 تیر 1378، علیه خشونت و دیکتاتوری لمس کرد.
دریغا، که پس از نیم قرن، ملت ایران، و پیشاپیش آن جامعه دانشجویی، هنوز در حال مبارزه علیه دیکتاتوری، خشونت و فساد آنهم با ابعادی بسیار گسترده تر و همراه با تبعیض و تعصبات ایدئولوژیک هستند. در تمام این سالها، نه تنها ما یک گام بسوی استانداردهای تمدن بشری پیش نرفته ایم که از فقیرترین و عقب افتاده ترین کشورها در اقتصاد و رفاه اجتماعی، در رعایت حقوق بشر و آزادیهای بنیادین فردی و اجتماعی شده ایم و تحت خشن ترین و سرکوبگرترین شرایط زندگی می کنیم.
دانشگاه های ما به علت پاکسازی استادان فرهیخته، دانشمندان و اندیشمندان به پایین ترین سطع علمی و آموزشی رسیده و دانشجویان ما زیر سنگین ترین فشارها و برای کوچکترین فعالیت مدنی یا ابراز عقیده از درس خواندن محروم می شوند، اخراج می شوند، زندانی و گاه محکوم به اعدام می شوند. دختران دانشجو با تحقیرآمیزترین محدودیت ها، از جمله سهمیه بندی جنسیتی، از درس خواندن و پیشرفت علمی محروم می گردند. رو در رویی با خواسته های صنفی دانشجویان, محدودیت ها و سهمیه بندی های غیر منطقی، غیر طبیعی و غیر اخلاقی جنسیتی، مذهبی و جغرافیایی برای پذیرش دانشجو، اعمال تبعیض جنسیتی در رشته های آموزشی، تعلیق ها، اخراج ها، زندانی کردن ها همگی برنامه هایی است که برای محدود کردن و مرعوب کردن دانشجویان شکل گرفته و برنامه ریزان امنیتی در این توهم هستند که با این ترفندها می توانند این قشر آگاه، پیشرو و پرانرژی جامعه را از هرگونه حرکت اجتماعی و سیاسی در راه آزادی و دموکراسی، و در نتیجه سعادت ملت ایران، باز دارند.
جبهه ملی ایران ضمن بزرگداشت روز 16 آذر «روز دانشجو»، از ایجاد تشکل ها و حرکتهای صنفی, اجتماعی و سیاسی دانشجویان در راستای تحقق منافع ملی، کسب حقوق جامعه دانشجویی و نیز مبارزه در راه آزادی, دموکراسی و استقرار حاکمیت ملت و نجات کشور پشتیبانی می کند و خواستار موفقیت آنهاست.
جبهه ملی ایران
تهران - 12/ 9 /1387
Tuesday, December 2, 2008
رقابت سیاسی و تحریف تاریخ
حمیدرضا خادم
ملاک عمل احزاب و گروه های سیاسی در چند سال اخیر ، با توجه به روند پر سرعت تحولات منطقه ای به صورت رقابت بین احزاب و گروه ها درآمده و هر جریان سیاسی که در جامعه بصورت بالقوه مورد اقبال مردم می باشد و عملکرد مثبت و تاریخی آن هیچگاه از ذهن ملت زدوده نمی شود ، با توجه به همین رقابت ، مورد هدف برخی باصطلاح روشنفکران و گروه های سیاسی قرار می گیرد . از احزاب سیاسی رسمی دولتی گرفته تا سلطنت طلبان ، از احزاب اپوزسیون داخلی و خارجی چپ و راست گرفته تا به اصطلاح روشنفکران امروزی ، هر کدام به نحوی و با مطرح کردن مسائلی از قبیل لیبرال نبودن مصدق ، ملی شدن نفت بزرگترین توهم تاریخ ایران ، انکار کودتای بیست و هشت مرداد و تبدیل آن به قیام ملی و چندین به اصطلاح انتقاد – ولی مغرضانه بر علیه جبهه ملی ایران – نشان می دهد که جبهه ملی در جامعه امروزی ایران دارای وجهه و اقبالیست که گروه های نو پا و رقبای دیرنه اش برای رقابت در جهت تخریب آن بر آمده اند ، همچنین در بخشی از جامعه روشنفکری ایران به این دلیل که خود را فراتر از تاریخ گذشته ایران نشان دهد ، انتقاد از یکی از بزرگ ترین دستاورد های تاریخ ایران و محبوب ترین چهره سیاسی ایران یعنی ملی شدن صنعت نفت و دکتر مصدق را در پیش گرفته است .
ابتدا لازم می دانم عنوان کنم که شخص دکتر محمد مصدق به صفت فردی که خدمات ارزنده ای را به کشور و ملت ایران داشت ، نه اسطوره است و نه حجت تمام شده بر ما ، دکتر مصدق یک اندیشه و یک روش مبارزه بود ، او یک معلم اخلاق بود ، روش و منش او ، اندیشه ملی و دمکراتش می تواند مبنایی باشد تا تنانی جریان هایی که نگاهی مسئولانه نسبت به این کشور دارند حول این اندیشه جمع شوند تا منافع ملی تامین و ثروت های این ملت و کشور بیش از این از بین نرود .
من بر این باورم که حرکت و دستاورد های نهضت ملی ایران ، نه تنها هیچگاه و با هیچ روشی از تاریخ ایران زدوده نمی شود بلکه همیشه از آن به نیکی یاد خواهد شد . پس از کودتای بیست و هشت مرداد سی و دو تا زمان انقلاب پنجاه و هفت ، در کتاب های درسی که به دانش آموزان تدریس می شد همیشه سعی بر تحریف تاریخ و کوچک نمایی ملی شدن صنعت نفت و دکتر محمد مصدق صورت گرفت ، ولی شاهدیم که با بیست و پنج سال آموزش در سطوح مختلف تحصیلی در مدرسه و دانشگاه ، هیچگاه پهلوی و پهلویون نتوانستند به خواسته های خود دست یابند و اینک نیز با رنگ و لعاب روشنفکری بخشیدن به انتقادات غیر مسئولانه و خارج از منطق ، هرگز نهضت ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق از اذهان و تاریخ پاک نخواهد شد .
به اعتقاد برخی روشنفکران و صاحب نظران سیاسی ایران ، دکتر مصدق خود قربانی تفکرات لیبرال دمکرات و فانون مندی خود شد . اساسا خواسته های وی و رفتارش در چارچوب منافع ملی ، با حفظ آزادی های فردی و اجتماعی بنا نهاده شده بود . برگزاری انتخابات آزاد سالم و مردمی ، مشروط کردن نظام پادشاهی ، پیاده کردن قوانین مترقی و تجدد طلبانه مشروطه ، آزادی بیان ، تشکیل سندیکا ، و آزادی مطبوعات به نحویکه در آن مقطع ، توهین آمیز ترین مطالب و کاریکاتورها در نشریات مخالف دولت منتشر می شد ولی هرگز وی در جهت محدود نمودن مطبوعات عملی انجام نداد و حتی طی دستوری به شهربانی نوشت :شهربانی کل کشور ، در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته می شود هرچه نوشته باشند و هرکه نوشته باشد به هیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار بگیرد . آزادی احزاب و گروه های سیاسی و ... همه و همه نشان از منش های لیبرال دمکرات دکتر مصدق بود . در طول آن دو سال در دولت ملی هیچگونه برخوردی با تجمعها و میتینگ های احزاب سیاسی حتی مخالفان دولت از جمله حزب سومکا و حزب توده صورت نمی گرفت .
حتی در آخرین سالگرد مرگ استالین پیش از کودتای بیست و هشت مرداد ، حزب توده با اعلام قبلی به دولت و ایجاد چتر امنیتی توسط نظامیان گسیل شده از سوی دولت ، اقدام به برگزاری بزرگترین تجمع سیاسی خود و یا حتی کشور نمود .
اینکه در بخش فوق اشاره نمودم که مصدق قربانی منش های لیبرال دمکرات و قانون مندی خود شد از برگزاری همین تجمعات نشات می گیرد چراکه زمانی حکم کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق در سازمان جاسوسی آمریکا قطعی شد که پس از ملی کردن صنعت نفت که بدعتی خطرناک از نظر غرب در خاورمیانه بود ، تصور آنان از مصدق ، گرایشات چپ و توده ای بودن وی به دلیل برگزاری و آزادی تجمعات حزب توده بود . این در حالیست که مصدق در نهایت احترام به کلیه احزاب و گروه های سیاسی ، اجازه داشتن مطبوعات و برگزاری میتینگ را برای همه صادر می نمود . در این که کشور شوروی و حزب دست نشانده اش در ایران به شدت با دولت ملی ایران مخالف بودند به همین بس که کشور شوروی از پرداخت بدهی های ایران و یازده تن طلای متعلق به ایران سر باز زد و مصدق تحت فشار شدید حزب توده قرار داشت و این دو از هیچ تلاشی برای تضعیف دولت ملی فروگذار نبودند .
اینکه عده ای دو هدف اصلی ملی شدن صنعت نفت و برگزاری انتخابات آزاد را تنها بعنوان یک پروژه سیاسی نگاه کنند و با تحریف تاریخ و سانسور عملکردهای دولت دکتر مصدق استدلال کنند که مصدق لیرال نبود خارج از انصاف و منطق است .
در خصوص ملی شدن نفت که اینک برخی پس از گذشت پنجاه و نه سال از این رویداد مهم و تاریخی آنرا توهمی بزرگ می انگارند باید گفت که کسانی که با عینک امروزی و تحلیل مسائل سیاسی و اقتصادی امروز ، به نقد رویدادهای تاریخی می پردازند باید اندکی در روش انتقادی خود تجدید نظر کنند ، چراکه تحلیل یک رویداد تاریخی باید در ظرف مکان و زمان همان رویداد بررسی و تحلیل شود ، آنهم رویدادی که بواسطه کودتایی ننگین در باز سازی ، تقویت و اجرای برنامه های خود ناکام ماند . درگیر نمودن ذهن جامعه با تغییر معنای لغتی جا افتاده در اذهان عمومی و تغییر و تحریف نیت مجریان ملی شدن نفت با بیان اینکه " نفت ایران دولتی شد و این کار اشتباه بود " ! نشان از نگاهی سطحی و دور از منطق است . اول اینکه نفت و درآمدهای حاصل از آن نه در کیسه دولت می رفت و نه در جیب ملت و تمام عواید آن نصیب شرکت های خارجی می شد . دوم اینکه هیچگونه سند و مدرک معتبری که نشان دهد درآمد نفت در آینده در جیب دولت ریخته خواهد شد وجود ندارد و حتی بعکس دولت دکتر مصدق در تقابل با استعمار سنتی و نو غربی ، دولت بدون نفت تشکیل داد و در آن مقطع با فروش اوراق قرضه و مشارکت مردم هیچگونه مشکلی اقتصادی بر مردم و کشور تحمیل نشد ، حتی بر اساس اسناد موجود ، بودجه حاصل از درآمد نفت پس از کودتای بیست و هشت مرداد تا دوران نخست وزیری هویدا تنها صرف پروژه های عمرانی کشور می شد و تنها در دوران هویدا بود که دولت وابستگی به نفت پیدا کرد و سیاست های اقتصادی خود را بر اساس درآمدهای نفتی تنظیم نمود . تغییر جمله ملی شدن صنعت نفت به دولتی شدن آن ، تعبیری رندانه و مغرضانه است ، چراکه حتی تا چندین سال پس از ملی شدن نفت ، دولتی شدن آن صورت نگرفت .
در خصوص کودتای بیست و هشت مرداد که عده ای عموما با گرایشات سلطنت طلبانه منکر آن هستند ، اصرارشان بر عدم کودتا به این دلیل است که این موضوع بزرگترین نقطه ضعف و رگ حیاتی این گرایش می باشد چراکه ملت ایران هنوز زخم ناشی از این کودتا را بر پیکر خود احساس می کند و موج سرخوردگی از عدم ادامه نهضت ملی و دستیابی به دمکراسی را حاصل همین کودتای پهلوی بهمراهی استعمار می داند و آنان برای بازسازی خود و بازگرداندن چهره ای مناسب از خود نه در جهت پذیرش اشتباه و عذرخواهی از ملت ایران ، بلکه از ترفند نفی کودتا استفاده می کنند . این در حالیست که وزیر امور خارجه آمریکا خانم آلبرایت به صورت رسمی از انجام این کودتا از ملت ایران عذرخواهی کرد و اسناد کودتا نیز توسط دولت آمریکا منتشر گردید .
سلطنت طلبان امروزی شوربختانه در مطالبی غیر منطقی و خارج از تحلیل دقیق درچارچوب منافع ملی ، با نفی بخش عمده ای از خیانت های دوران پهلوی در صدد احیای چهره خود هستند و بر این اساس کار به جایی رسیده است که رضا شاه برای آنان تبدیل به اسطوره ای مقدس و بی بدیل گشته ، غافل از اینکه یکی از بزرگترین عوامل بروز انقلاب پنجاه و هفت و به بیراهه رفتن آن ، نبود روشنفکرانی بود که از دوران پهلوی اول یک به یک کشته شدند . افرادی چون تیمورتاش، سردار اسد و علی اکبر داور که هر کدام منشا خدمات بی نظیری در همان دوران بودند یا از دم تیغ جلادانه دیکتاتور گذشتند و یا مانند علی اکبر خان داور برای نجات خانواده و رهایی جان آنان از چنگ رضا شاه اقدام به خودکشی کردند . پرداختن به این بدیهیات که ده ها کتاب و مقاله در این خصوص نگاشته شده است تکرار مکررات است و پرداختن به آن باعث اطاله مطلب می گردد .
به هر حال به اعتقاد من ، اینکه سلطنت طلبان امروزی نیز تبلیغات مزورانه خود را در جهت تحریف تاریخ و باز سازی چهره خود انجام میدهند بازهم از روی رقابتی است که در فضای سیاسی امروزی ایران وجود دارد و آرزومندم روزی در شرایطی که میهن عزیز و مردم گرانقدرش آزاد و به دور از خفقان ، به انتخاب می پردازند شرایطی را ایجاد کنند که همین افراد ناگزیر به عذرخواهی از ملت شوند و پاسخ شایسته ای از مردم ایران دریافت نمایند .
Friday, November 28, 2008
مرغ سحر
مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازهتر کن
زآه شرربار این قفس را
برشکن و زیر و زبر کن
بلبل پربسته! ز کنج قفس درآ
نغمهی آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصهی این خاک توده را
پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد
آشیانم داده بر باد
ای خدا! ای فلک! ای طبیعت!
شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است
ابر چشمم ژالهبار است
این قفس چون دلم تنگ و تار است
شعله فکن در قفس، ای آه آتشین!
دست طبیعت! گل عمر مرا مچین
جانب عاشق، نگه ای تازه گل! از این
بیشتر کن
مرغ بیدل! شرح هجران مختصر، مختصر، مختصر کن
عمر حقیقت به سر شد
عهد و وفا پیسپر شد
نالهی عاشق، ناز معشوق
هر دو دروغ و بیاثر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی وطن و دین بهانه شد
دیده تر شد
ظلم مالک، جور ارباب
زارع از غم گشته بیتاب
ساغر اغنیا پر می ناب
جام ما پر ز خون جگر شد
ای دل تنگ! ناله سر کن
از قویدستان حذر کن
از مساوات صرفنظر کن
ساقی گلچهره! بده آب آتشین
پردهی دلکش بزن، ای یار دلنشین!
ناله برآر از قفس، ای بلبل حزین!
کز غم تو، سینهی من پرشرر شد
کز غم تو سینهی من پرشرر، پرشرر، پرشرر شد
Thursday, November 27, 2008
ماشین اعدام را متوقف کنید
زمانی که اقتدار نظام جمهوری اسلامی تبدیل به رژه های گسترده خیابانی و نمایش و تمرین عملیات ضد شورش در سطح کشور می گردد ، و همینطور موج اعدام به بهانه های مختلف در سراسر کشور با تبلیغات و انعکاس خبری وسیع صورت می گیرد و همچنین رهبران جنبش های مدنی و سندیکاهای مختلف به صورت مستمر بازداشت و احضار می گردند و دانشجویان همیشه مبارز و دمکراسی خواه این کشور در آستانه شانزدهم آذر و روز دانشجو به صورت گروهی به بند کشیده می شوند ، نشان می دهد که به واقع نظام جمهوری اسلامی نه تنها مقتدر نیست بلکه دچار بحران شدید سلطه و اقتدار گشته و بر این اساس ، این رفتارها را در قالب توجیه اقدامات پیشگیرانه صورت می دهد تا با قدرت نمایی و ایجاد هراس در دل مردم و برقراری سیاست مشت آهنین ، چهره سرکوبگر خود را هرچه بیشتر عیان نموده تا کسی شهامت اعتراض نسبت به تمامی فجایع رخ داده در کشور را در خود نیابد .
جمهوری اسلامی که بر ضعف خود در برابر جنبش های قدرت مند و هوشیار مدنی ایران اشراف کامل دارد ، سیاست های داخلی و خارجی خود را مبتنی بر اصل برقراری خود به هر شکل ممکن ، پایه گذاری نموده و با ایجاد سد هایی پشت سر هم درصدد کنترل فشارهای جامعه بر خود می باشد .
در این روزها شاهد هستیم که حتی با لرزان نگاه داشتن پایه های دولت نهم بر آن است تا بسان محمد رضا پهلوی که در آخرین روزهای حیاط خود به عنوان شاه ایران ناگزیر به زندان کردن دولت مردان خود از جمله هویدا و سایرین گشت ، در شرایط اوج انقلاب سال 1357 ، بار دیگر تاریخ را تکرار نماید تا شاید با استیضاح وزیری سراسر اتهام که مجلس هفتم رای نامطمئنی به وی داده ، در زمان حرکت جنبش های مدنی ، و پس از آن عدم رای اعتماد مجدد به دولت نهم و براه انداختن یک بازی جدید ، مانع حرکت جنبش های مدنی و به تبع آن جامعه گردد.
با تحلیل رفتار حاکمیت و واکنش های اجتماعی درخواهیم یافت که هرچه زمان به جلو حرکت می کند بر قدرت جنبش های مدنی افزوده می شود و از قدرت حاکمان کاسته می شود و تنها دلیل این اتفاق رفتارها و تصمیم گیری های نا بخردانه مسئولان در عرصه های مختلف از جمله سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی و دور شدن هرچه بیشتر از ملت و خواسته های بحق آنان می باشد .
اما موضوع دردناک اتفاقات امروزی قربانیانی هستند که این روزها با جرائم و اتهام های گوناگون به دار آویخته می شوند . در اعدامهایی که این روزها شاهد آن هستیم و شاید برخی از آنها برای سالها به تعویق افتاده بود ، از جوانان این سرزمین که اکثریت آنان سن رشد و بالغ شدن خود را در همین دوران جمهوری اسلامی پشت سر گذاشته اند و اینک با روحیات عصیانگری بعنوان اراذل و اوباش بازداشت بازداشت می شوند گرفته ، تا مادری که دفاع از فرزند خود را حق مادری خود می داند ، از فعالان مدنی ، سیاسی و روزنامه نگاران گرفته تا کودکان زیر سن پانزده سال ، هیچ کدام از موج دردناک و تاسف انگیز اعدام های جمهوری اسلامی در امان نیستند ، حتی پس از تصویب بیانیه نقض حقوق بشر در ایران توسط سازمان ملل متحد ، بیش از ده نفر در یک روز اعدام می شوند تا بیان کاغذ پاره های آقای احمدی نژاد نسبت به قطعنامه ها و مصوبات سازمان ملل متحد و آژانس اتمی ، تجلی عملی بخود یابد .به هر حال ادامه این رفتارها و اعدامها با توجه به فعالیت بی نظیر نهادهای حقوق بشری نه تنها باعث بقای حاکمیت نمی گردد ، بلکه منزوی تر شدن و تشدید فشارهای داخلی و بین المللی را سبب می شود .
شاید زمان طولانی برای دستیابی به دمکراسی در کشور پیش رو داشته باشیم و برای رسیدن به آرمان شهر ، هزینه های بسیاری باید بپردازیم ، اما سابقه و تجربه نشان داده است که هرگاه ملت در برابر حاکمان ایستادگی و مقاومت نمودند ، آنان ناگزیر به عقب نشینی شده و در برابر ملت کوتاه آمده اند .
ولی امروز شوربختانه ، بجز برخی احزاب سیاسی و فعالان مدنی ، حقوق بشری و دانشجویی ، صدای اعتراضی نسبت به این اعدام ها در سطح جامعه شنیده نمی شود و سکوتی عجیب مردم ایران را فرا گرفته است . به باور من نسل امروز ما برای همیشه در تاریخ ایران ماندگار خواهد بود و بعنوان نسلی که با درایت و هوشمندی عرصه را به حاکمیت مذهبی تنگ نموده برای همیشه در تاریخ ایران ثبت خواهد شد چراکه پس از انقلاب سال 1357 ، ملت ایران جنگ را پشت سر گذاشتند و از مرزهای ایران حراست نمودند ، پس از آن در سازندگی کشور مشارکت کردند اما چون به خواسته ها و مطالبات خود در طول بیست سال از گذشت انقلاب نرسیدند ، دست به رفرم زدند و اصلاحات از بالا و درون حاکمیت را آغاز نمودند و پس از عدم حصول نتیجه ، با عدم مشارکت ، نا فرمانی مدنی و تقویت جنبش های مدنی در جهت فشار بر حکومت و دستیابی به دمکراسی فعالیت نمودند . ولی انتقادی که در این مقطع به ملت ایران وارد است ، سکوتیست که در برابر اعدام های صورت گرفته در جامعه ایجاد شده است .
هوشیار باشیم اگر به این سکوت ادامه دهیم ، ممکن است روزی نوبت ما باشد که در برابر دیدگان همه و برای عبرت سایرین به دار آویخته شویم و کسی نمانده باشد تا از ما دفاع کند ، پس سکوت را بشکنیم و بار دیگر جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشینی نماییم ، حاکمانی که باید بگوش و هوشیار باشند و پل های پشت سر خود را ویران ننمایند و در رفتار خود نسبت به ملت ایران تجدید نظر کنند که از این نابرابری ها و بی عدالتی ها روزگار ناخوشایندی برای خود و کشور نسازند .
Wednesday, November 26, 2008
وطن
وطن يعني همه آب و همه خاك وطن يعني همه عشق و همه پاك
به گاه شيرخواري گاهواره به روز و درد پيري ، عين چاره
وطن يعني پدر ، مادر ، نياكان به خون و خاك بستن عهد و پيمان
وطن يعني هويت ، اصل ، ريشه سرآغاز و سرانجام هميشه
وطن يعني محبت ، مهرباني نثار هر كه داني و نداني
وطن يعني نگاه هموطن دوست هر آنجايي كه داني هموطن اوست
وطن يعني قرار بيقراري پرستاري ، كمك ، بيمارداري
وطن يعني هواي كوچه ي يار در آن كو دل شكستن هاي بسيار
نگاهي زيرچشمي ، عاشقانه به كوچه آمدن با هر بهانه
وطن يعني غم همسايه خوردن وطن يعني دل همسايه بردن
وطن يعني زلال چشمه ي پاك وطن يعني درخت ريشه در خاك
ستيغ و صخره و دريا و هامون ارس ، زاينده رود ، اروند ، كارون
دنا ، الوند ، كركس ، تاق بستان هزار و قافلانكوه و پلنگان
وطن يعني بلنداي دماوند شكيبا ، دل در آتش ، پاي در بند
وطن يعني شكوه اشترانكوه به درياي گهر استاده نستوه
وطن يعني سهند صخره پيكر ستيغ سينه در سنگ تمندر
وطن يعني وطن استان به استان خراسان ، سيستان ، سمنان ، لرستان
كوير لوت ، كرمان ، يزد ، ساري سپاهان ، هگمتانه ، بختياري
طبس ، بوشهر ، كردستان ، مريوان دو آذربايجان ، ايلام گيلان
اراك ، فارس ، خوزستان و تهران بلوچستان و هرمزگان و زنجان
وطن يعني سراي ترك با پارس وطن يعني خليج تا ابد فارس
بهشتي چشم را گسترده در پيش ابوموسي و مينو ، هرمز و كيش
وطن يعني همه سازندگي ها رهايي از تمام بندگي ها
بريدن دست غير از گردن نفت صلاي صبح ملي نفت
وطن يعني ز هر ايل و تباري وطن را پاسباني ، پاسداري
وطن يعني دلير و گرد با هم وطن يعني بلوچ و كرد با هم
وطن يعني سواران و سواري لر و كرد و يموت و بختياري
همه يك جان و يك دل بودن ما به دامان وطن آسودن ما
وطن يعني دلي از عشق لبريز گره باف ظريف فرش تبريز
وطن يعني هنر يعني سپاهان حرير دستباف فرش كاشان
وطن يعني كتيبه در دل سنگ تمدن ، دين ، هنر ، تاريخ ، فرهنگ
وطن يعني همه نيك و بهنجار چه پندار و چه گفتار و چه كردار
وطن يعني شب رحمت ، شب قدر شب جوشن ، شب روشن ، شب بدر
وطن يعني هم از دور و هم از دير سده ، نوروز ، يلدا ، مهرگان ، تير
وطن يعني جلال مانده جاويد ستون و سر ستون تخت جمشيد
هزاران نقش و خط مانده در ياد صبا ، كلهر ، كمال الملك ، بهزاد
نكيسا ، باربد ، افسانه و چنگ سرود تيشه ي فرهاد در سنگ
سر و سرمايه هاي سرفرازي ابوريحان و خوارزمي و رازي
به اوج علم و دانش رهنوردي ابونصر ، ابن سينا ، سهروردي
به بحر عشق و عرفان ناخدايي عراقي ، رودكي ، جامي ، سنايي
وطن يعني به فرهنگ آشنايي در لفظ دري را دهخدايي
وطن يعني جهاني در دل جام وطن يعني رباعيات خيام
وطن يعني همه شيرين كلامي عفاف عشق در شعر نظامي
وطن يعني نگاه مولوي سوز حضور نور در شمس شب و روز
وطن يعني پيام پند سعدي زبان پيوسته در پيوند سعدي
وطن يعني هوا و حال حافظ شكوه باور اندر فال حافظ
وطن يعني تبيره ، دمدمه ، كوس طلوع آفتاب شعر از طوس
وطن يعني شب شهنامه خواندن سخن چون رستم از سهراب راندن
وطن يعني رهايي زآتش و خون خورش كاوه و خشم فريدون
وطن يعني زبان حال سيمرغ حديث يال زال و بال سيمرغ
وطن يعني اميد نا اميدان خروش و ويله گرد آفرينان
وطن يعني لگام و زين و مهميز سواران قران و رخش و شبديز
وطن يعني گرامي مرز تا مرز وطن يعني حريم گيو و گودرز
وطن يعني دل و دستي در آتش روان و تن ، كمان و تير آرش
وطن يعني شبح يعني شبيخون وطن يعني جلال الدين و جيحون
وطن يعني به دشمن راه بستن به اوج آريو برزن نشستن
وطن يعني دو دست از جان كشيدن به تنگستان و دشتستان رسيدن
زمين شستن ز استبداد و از كين به خون گرم در گرمابه ي فين
وطن يعني گذشته ، حال ، فردا تمام سهم يك ملت ز دنيا
وطن يعني چه آباد و چه ويران وطن يعني همين جا ، يعني ايران
شعر از : علیرضا شجاع پور
Tuesday, November 25, 2008
Thursday, November 13, 2008
Wednesday, November 12, 2008
آری، ما هم می توانیم. Together with the world to and with Obama
Members of the Iran National Front – Germany, have joined hundreds of thousands worldwide in signing the AVAAZ community message while adding their own specific comment to it.We encourage all Iranian activists and individuals, to join us and the world community by signing the AVAAZ message at:
Monday, November 10, 2008
مراسم19 آبان سالروز شهادت دکتر حسین فاطمی
متن سخنرانی "اشکان رضوی" به مناسبت مراسم19 آبان سالروز شهادت دکتر حسین فاطمی بر آرمگاه او
به نام خداوند جان و خرد
حوادثی که در طول تاریخ برخی ملتها بویژه ملل تحت استعمار و استبداد رخ می دهد گاه با گذر زمان خیلی زود به بوته ی فراموشی سپرده می شود و بویژه آن هنگام که ملتی اسیر استبداد، سرنوشت کشور خویش را از دست دیکتاتور و مستبدی میگیرند و به دست مستبدی دیگر می سپارند و ناگزیر از آن که این قانون ناننوشته ای است که با گذشت زمان وضعیت هر کشور استبداد زده ای که حاکمانش منتخب مردم و بازتاب خواستهای حقیقی آنان نباشند رو به زوال خواهد گذاشت و روز به روز راه نشیب خواهد پیمود.
مردم اسیر دست استبداد غافل از آن که چیزی که ایشان را دچار این وضعیت نابهنجار و این فلاکت و سیه روزی روز افزون نموده است نفس استبداد است نه نوع آن ،آرزوی رسیدن به گذشته را در سر می پرورانند و نسلهای نو بدون آن که بدانند نیاکانشان به راستی چرا به مبارزه با رژیم دیکتاتور گذشته رو آوردند زیر بمباران تبلیغاتی برخی نا آگاهان و یا غرض ورزان به محاکمه ی مادران و پدران خود روی می آورند که چرا؟
آیا همان وضعیت گذشته بهتر نبود؟
و در این بین در اکثر موارد روشن فکران و حتا کسانی که خود در آن مبارزات شرکت داشتند پاسخی روشن برای این تردید فرزندان و نسل پس از خویش ندارند.
اما در این بین هستند رویدادهایی که آن چنان بر تارک پیشینه ی مبارزاتی ملتی تحت ستم می درخشند که با اندکی ژرف نگری در آنها می توان حقیقت را برای همه و بویژه نسل جوان روشن کرد و به آنها که یا درک درستی از شرایط تاریخی ندارندو یا آگاهانه به خاطر منافعشان آنها را نادیده می انگارند نشان داد که" نمی توان همه چیز را در گذر زمان از حافظه ی تاریخی یک ملت زدود".
باشندگان ایرانزمین
یکی از بارزترین این حوادث دهشتناک در تاریخ معاصر ما کودتای به راستی ننگین 28 مرداد سال1332 و پیامدهای شوم آن است.
دستگیری،تبعید و اعدام بزرگترین آزادیخواهان تاریخ معاصر ایران و مبارزانی که به اثبات تاریخ به جرات می توان گفت از کم شمار افرادی بودند که در تاریخ استبداد زده و استعمارزده ملت ایران ،نماینده ی راستین ملت و برآمده از متن آنها و بازتاب دهنده ی خواستهای آنها بودند .
آری اینچنین بود که"
در سحر گاه 19 آبان ماه 1333 راد مردی که تاریخ معاصر ما چون اویی را کمتر سراغ دارد با بدنی تب دار و بیمار به جوخه اعدام شب پرستان سپرده شد تا تراژدی مرگ بابک را در اذهان ایرانیان زنده کرده و ایرانیان را یاد آور شود که آزمندی انیران و دشمنان را پایانی نیست و نخواهد بود و این خاک، زنده به خون فرزندان رشید ایرانزمین است و بس.
و او که تا آخرین لحظه ی زندگی شرافتمندانه اش به راستی به همان آرمانهایی که ملت ایران اورا به همین خاطر برگزیده بود وفادارو پایبند بود با فریاد زنده باد مصدق ،و پاینده ایران ، زنده بودن جاودانی نهضت ملی ایران را تا همیشه تاریخ فریاد زد .
در حالیکه قلب پاک دکتر فاطمی آماجگاه گلوله هایی قرار می گرفت که کار نیمه کاره ارتجاع سیاه و اهریمنی را که پیش از آن در ترور او ناکام مانده بود به پایان می رسانید.
دیکتاتوری وقت ایران که هرگاه اوضاع را نامساعد می دید فرار را بر قرار ترجیح می دادو با خیالی آسوده بر فرش سرخی که جلادانش باهمکاری روباه پیر انگلیس و استعمارنو امریکا، از خون پاک دکتر فاطمیها زیر پایش گسترده بودند گام نهاد و اوضاع به ظاهر امنی که با زندانی کردن و تبعید آزادیخواهان فراهم شده بود زمینه را برای یکه تازی استبداد بیدادگری دوباره در این سرزمین اهورایی بیش از پیش فراهم ساخت.
ایرانیان آزاده
اما اهمیت این نکته در کجاست؟
یاد آوری و بزرگداشت انسانهایی بزرگ چون فاطمی گذشته از آنکه کوچکترین سپاسی است که یک ملت می تواند در برابر فداکاریها و ازخودگذشتگیهای آنها ابراز دارد در واقع ادامه ی مبارزه ای است که از سالها پیش از سوی نیاکان فرمند ما آغاز گردیده و به دست بزرگانی چون فاطمی ادامه یافته است.
دکتر حسین فاطمی که در خانواده ای از عالمان دینی شهر نایین دیده به جهان گشود.پدرش آیت اله سید علی سیف العلما و مادرش دختر حجت الاسلام خادم بود.تحصیلات ابتدایی را نزد پدر و سایر افراد خانواده فرا گرفت سپس برای گرفتن دیپلم راهی اصفهان شد و در آن شهر همزمان با تحصیل ،اقدام به انتشار مقالاتی در روزنامه باختر نمود.پس از آن برای تکمیل تحصیلات روانه اروپا شد و در نیمه اول آبان 1327 به ایران بازگشت .در نیمه نخست سال 1328 روزنامه باختر امروز را در تهران منتشر کرد و در اسفند 1328 جبهه ملی ایران به پیشنهاد وی با حضور بیست و دو نفر از سرشناس ترین مبارزان ملی آن زمان به رهبری زنده یاد پیشوادکتر مصدق تشکیل گردید.
پس از آن دکتر فاطمی وهمراهانش با تلاش روزافزون به مبارزه ای پی گیر و خستگی ناپذیر با استعمارگران و عوامل داخلی آنان پرداختند.
او فریاد برمی آورد که:
"طبقه درس خوانده و فهیم ایران ! توده ی روشنفکر و باهوش !ایران را به دست خویشتن اداره کنیم .ما صاحب این خانه هستیم.ما باید آن توانایی و شخصیت ذاتی رااز خود بروز دهیم که هر نالایق پست و هر کوچه گرد بی فکر و کم شعور نتواندحاکم برمقدرات این مملکت شود."
و شگفتا که روشنفکران ایران برای این سخنان میهن پرستانه و روشنگر هیچگاه گوش شنوایی نداشته اند. "
هزینه این سخنان آتشین و بی پروا و این مبارزات رودرو و بی پرده تاختن به شاهی که اصول مشروطه را زیر پا نهاده بود ،توقیفهای مکرر روزنامه باخترو هتاکی مزدوران اردوگاه شوروی و انگلیس و جیره خوران ارتجاع بود. که تا کنون نیز این موجودات پست و حقیر دست از گزافه گویی های خود برعلیه این بزرگمرد تاریخ ایران زمین بر نداشته اند .
با آغاز نخست وزیری دکتر مصدق ، دکتر فاطمی به عنوان معاون سیاسی و پارلمانی وی مشغول به کار شد و پس از آن به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی برگزیده و در آخرین ماموریت خود نیز عهده دار وزارت امور خارجه در کابینه دکتر مصدق بود.
در نیمه شب 25 مرداد 1332 به دنبال کودتای عوامل آمریکا علیه حکومت ملی و قانونی دکتر مصدق ،دکتر فاطمی توسط گارد شاهنشاهی دستگیر و محبوس گشت و مورد آزار واقع گردید .وبامدادان همان روز ودر پی شکست کودتا و فرار محمدرضا پهلوی از رامسر به بغداد ،آزاد گردید و همان روزنیز با حضور در کاخ سعدآباد به لاک و مهر کاخهای سلطنتی پرداخت و در سرمقاله "باختر امروز" 26 مرداد با عنوان
"خائنی که می خواست وطن را به خاک و خون بکشد فرار کرد" ماهیت وابسته و پوشالی دربار را افشا نمود.
دکتر فاطمی در پی کودتای 28 مرداد 1332 مدتی مخفی گشت ولی سرانجام در 22 اسفند همان سال توسط سرگرد مولوی با استفاده از اطلاعات سروان جلیلوند دستگیر شد.رژیم شاه برای تقدیر از نامبردگان در همان روز مولوی را به پاداش این مزدوری به درجه سرهنگی و جلیلوند را به درجه سرگردی ارتقا داد.
پس از دستگیری دکتر فاطمی عوامل سرکوب رژیم شاه برآن شدند تا به هنگام انتقال او از شهربانی وی را به دست شعبان بی مخ و جمعی از اوباش او به قتل برسانند ولی این نقشه با فداکاری خواهر شجاع دکتر فاطمی که خود را سپر برادر نموده بود نا کام ماند.
پس از آن واقعه دکتر فاطمی به بیمارستان منتقل و در شرایطی که از آثار ضربات کاردها و خنجرهای وارده شب پرستان رنج می برد و مضاف بر اینکه پس از سوء قصدنا فرجام و کور مهدی عبدخدایی در تاریخ 26 بهمن 30 هیچگاه نتوانسته بود سلامت جسمی کامل خود را بازیابد در وضعیتی بسیار بحرانی قرار گرفت.
آن چنان که در سند 19 تیر 33 مشاهده می شود به دستور محمدرضا شاه بازجویی و در بیدادگاه فرمایشی و سری به بیرحمانه ترین شیوه محاکمه و محکوم به اعدام گردید.
و در سپیده دم 19 آبان 33 دکتر فاطمی با پیکری تبدار و بیمار آماج گلوله دژخیمان گشت تا عبرتی باشد برای تمام کسانی که به خود جرات می دهند در برابر استعمار و مزدوران او بایستند. ولی زهی خیال باطل که مبارزه برای بدست آوردن آزادی متوقف نگردید و مبارزان از پای ننشستندوتا گیتی به پاست رهپویان آزادی میهن نیز دست از جان شسته اندیشه ای جز رهایی میهن و ملت نخواهند داشت.
هم میهنان
و اما امری که ملت ایران و بویژه روشنفکران آن را سی سال پیش فراموش کردند که استبداد ،استبداد است از هر شکل و اندیشه ای که می خواهد باشد و از یاد بردند که هدف توجیه کننده وسیله نیست واگر ما خواهان آزادی و استقلال ،دموکراسی و استقرارحاکمیت ملی هستیم نمی توانیم دست در دست هر فریبکاری که از اهداف والای ملت سخن میگویند بگذاریم.
و حال این مساله بویژه برای مردم امروز ایران و آنانی که هم اینک دغدغه ی منافع ایران و رسیدن به کشوری آزاد و آباد را در سر می پرورانند و در این راه به واقع تلاش می کنند و از خویشتن و منافع خویش می گذرندباید مد نظر باشد که به جای آنکه صرفا گذشتگان خود را نکوهش کنند و به خاطر فشاری که بر آنان است یا به خاطر همرنگ شدن با جریانات عوام پسند چشمان خود را ببندند و تمام حوادث و رخدادها را به گردن توطئه های استعمار و یا پیشینیان خود بیاندازند و خود را به دست جریاناتی بسپارند که پیشینه ی ننگین خود را به لطف شرایط سخت و طاقت فرسایی که اینک برای مردم بزرگ ایران بوجود آمده است از ذهن ها زدوده اند و با مظلوم نمایی چیزی هم از ملت ایران طلبکار هستند.به یاد بیاوریم که مصدق ها را چه کسانی تبعید نمودند و فاطمی ها را چه کسانی تیرباران کردند. و زمینه ی هر گونه پیشرفت و توسعه ی سیاسی و ارتقای فرهنگ اجتماعی و مدنیت را چه کسانی در ایران بستند و چه کسانی مسبب نابودی دموکراسی نوپا در ایران شدند و زمینه ساز رسیدن ملت بزرگ ما به این سیه روزی بودند.
به راستی در تاریخ معاصر ایران کمتر کسی را در میان رجال سیاسی می توان به شجاعت و صراحت و صداقت و یکرنگی فاطمی یافت .دکتر فاطمی کسی بود که هرگز حاضر نشد از پی گیری خواستهای به حق ملت بزرگ و رنج کشیده ایران نه در برابر ارتجاع و نه در برابر استبداد و نه در برابر استعمار کوتاه بیاید و همین مساله هم منجر شد که به دست ارتجاع ترور شود و به دست استبداد و به خواست استعمار تیرباران گردد.
ملت بزرگ ایران امروز که گام در راه مبارزه ای خستگی ناپذیر با استبداد نهاده و برای رسیدن به آرمان آزادی و دموکراسی وبرای رسانیدن ایران ،این خاک پاک اهورایی به جایگاه شایسته و بایسته ی آن در دنیای امروز عزم خود را جزم نموده است و تمام تلاش خود را به کار گرفته باید با حفظ هوشیاری کامل و پند گرفتن از گذشته از تکرار اشتباهات تاریخی بپرهیزد و با بدورافکندن این اندیشه پوسیده که مردم گوسفندانی هستندکه نیاز به چوپان دارند یا بردگانی هستند که باید از قدرت مافوق بشری فرمان برند تنها و تنها به این هدف بیاندیشد که رسیدن به جایگاه اصلی انسان بودن و حفظ یکپارچگی و قدرت ایران و سرفرازی آن تنها درصورتی ممکن است که دولتی برآمده ازخواست مردم و نه قدرت گرفته از هیچ منبع دیگری، کار اداره کشور را به دست گرفته و خادم مردم باشد و باور کند که خدمت به مردم وظیفه دولت است و نه منتی از سوی دولت بر مردم .
قدرت از آن مردم است که در برخی امور آن را به دولت منتخب خود تفویض می کنند و هیچ دولتی که منتخب واقعی مردم باشد به خاطر ارائه خدمت به آنها،به خاطر ایجاد راه ،تاسیس مدرسه، تامین بهداشت و مسکن و برآوردن نیازهای مردم و گردن نهادن به خواست آنها نه بایسته است و نه می تواند بر آنها منت بگذارد. با نگاهی به جوامع آزاد دنیای امروز که در آنها دموکراسی نخستین شرط حاکم است می بینیم که بشریت تا چه حد به پیشرفت در علوم مختلف و تا چه حد به رفاه در تمام شوون زندگی دست یافته است .این اشتباه است که فکر کنیم هر راه دیگری به جز آزادی انسان و احترام به حقوق مسلم او و تکیه بر خرد جمعی مردم برای پیشرفت انسانها و جوامع انسانی مصور است و وجود دارد.
و اکنون ایرانیان اگر بخواهند در برابر نیاکان بزرگشان که برای نخستین بار در دنیا از حقوق انسانها و احترام به باورهای آنها سخن گفتند و در برابر نسل های آینده سرافکنده و شرمسار نباشد و برای اینکه بار دیگر شرافت،ارداه و نیک اندیشی و نیک کرداری ایرانی را به جهانیان نشان دهند راهی جز این در پیش ندارند که تمام کوشش خود را در نهایت خردورزی بکار بندد و با ایجاد اتحاد و همبستگی بر محورباور به آزادی انسان و حقوق او وحق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش ،در راه حفظ منافع ملی ایرانیان گام بردارد و روشن است که در این راه به خردورزی و راستی و پاکدامنی و از جان گذشتی بیش از پیش نیاز است که این کارزار ، گرز گران می خواهد وسینه ستبر و گامی همچو گوههای سربه فلک کشیده البرز و زاگرس استوار و آهنین.
همانطور که شهید جاویدان نهضت ملی ایران زنده یاد دکتر حسین فاطمی سالها پیش یادآور شد که "محال است ملتی شجاع چیزی را بخواهد و به آن نرسد."
به امید روزی که ملت خردمند و شجاع ایران به آزادی واقعی دست یابد.
زنده باد راه شهیدان راه آزادی و سربلندی ایران
جاوید ایران
پاینده ایرانی
Wednesday, November 5, 2008
Friday, October 31, 2008
حمله به جبهه ملی!!-آرش رحمانی
مدتی است شاهد حملات تازه ای به جبهه ملی ایران و اهداف و شخصیتهای فعال آن هستیم
آیا حمله به جبهه ملی در گذشته نبوده است که از صفت تازه استفاده گردیده شده است؟
خیر حملات بسیار هم بوده ولی باید گفت حملات تازه ای با انگیزه ها و هدفهای جدیدی در چند سال اخیر
شروع شده است.
به طور سنتی 3 جریان همیشه در حال نقد و یا بهتر بگوییم حمله به جبهه ملی ایران بوده ا ند.
الف) سلطنت طلبان غیر مشروطه خواه
ب)حزب توده
ج) جمهوری اسلامی(مخصوصا جناح چپ آن که امروزه به اصطلاح اصلاح طلب هستند)
از زمان شکل گیری جبهه ملی ایران دو جریان الف و ب همواره در حال سمپاشی به ضرر جبهه ملی ایران و رهبر فکری آن دکتر محمد مصدق بوده اند.مطمئنا اندیشه های ضد استبدادی جبهه ملی ایران هیچ به کام سلطنت طلبان غیر مشروطه خواه که آرمانی جز پادشاهی استبدادی نداشته خوش نمی آمد و برای حزب توده وابسته به شوروی تفکر ملی و استقلال طلبانه جبهه ملی در رابطه با عدم وابستگی به قدرتهای بزرگ خصوصا شوروی که کاری جز ضربه زدن به منافع ایران در 250 سال گذشته نداشته است آزار دهنده بوده است.(البته حساب مردان بزرگی چون ایرج اسکندری و همفکرانش را از کیانوری باید جدا کرد)
جمهوری اسلامی هم از خرداد سال 60 بیشترین حملات را به جبهه ملی ایران وارد نمود.تظاهرات جبهه ملی بر علیه لایحه قصاص رویارویی بی پرده ای را بین جبهه ملی و جمهوری اسلامی در پی داشت که متاسفانه هیچ نیروی سیاسی از آن حمایت ننمود.
اما 4 جریان در چند سال اخیر به صف منتقدان جبهه ملی اضافه گشته اند
الف) تجزیه طلبان
تجربه تجزیه طلبی در ایران تقریبا برای بار اول به طور سازمان یافته توسط فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان به رهبری قاضی محمد در شهر مهاباد( و نه کل کردستان و حتی شهر مهم سنندج)پایه ریزی گردید.هر چند پیشه وری برای خود وزارت خارجه نداشت ولی قاضی محمد این کار را با وقاحت هر چه تمامتر پیش گرفت.
پس از آن در بحبوحه انقلاب این جریانات ظهور و بروز داشتند اما آنچه در تمامی این جریانات به وضوح قابل مشاهده بود دخالت بعضی از کشور های همسایه و تحریک فریب خوردگان است
اما امروزه با توجه به تغییراتی که در فضای سیاسی دنیا به وقوع پیوسته و عدم استقبال باشندگان سرزمینهای مورد ادع،ا این افراد با تغییر روش به سوی همان اهداف پلید گام برمیدارند.
تئوری ختنه مهمترین تاکتیک این دشمنان ایران است.آنها با سوء استفاده از بیانیه حقوق بشر شروع به دادن اطلاعات غلط و جعل تاریخ نموده و سعی در گمراه نمودن افکار عمومی دارند.بدون شک بر هر آزادیخواهی واجب است از اصول بیانیه حقوق بشر پیروی نماید اما باید مواظب سوء استفاده از آن هم بود.
مطمئنا جبهه ملی ایران به عنوان یکی از معدود جریانات سیاسی و فکری که به طور مستدل و ریشه ای جواب ادعاهای سراسر کذب اینان را را میدهد بیشترین حمله را از جانب آنها دریافت مینمایدنمونه بارز آن فحاشی های ناجوانمرئدانه به شادروا ن دکتر پرویز ورجاوند بوده است
ب) جریانات چپ لنینی استالینی:
این جریان با مدد از تفکرات انقلاب 1917 روسیه و بی توجه به تغییرات در تفکر مارکسیستها در قرن گذشته اندیشه ملی را یک جریان ارتجاعی مینامد.جالب است با اینهمه خود انتقادی مارکسیستهای اروپا از گرامشی گرفته تا هابرماس هنوز این جریان در یخ انجماد انقلاب روسیه منجمد است متاسفانه جریانات چپ در ایران بیش از آنکه مارکسیست باشند لنینین استالینی هستند.
انتقاد این گروه از جنس پدران توده ای است که در گذشته به اندازه کافی بدان پرداخته شده است
ج) جریانات ملی مذهبی
جریان ملی مذهبی به سکولاریسم جبهه ملی واکنش نشان میدهد.استدلال هم میکنند جبهه ملی به اعتقاد اکثریت جامعه ایران احترام نمیگذارد!بسیاری از مردم عادی به اشتباه این جریان را بخشی از جبهه ملی میدانند در حالی که اکثریت آنها در سال 1340 حساب خود را از جبهه ملی ایران جدا نمودند و اندک باقی مانده آنها در جبهه ملی به 2 یا 3 نفر بیشتر نمیرسد که طبیعتا در جو غالب سکولاریستی جبهه ملی کاری از پیش نمیتوانند ببرند. واقعیت این است شکاف بین نیروهای ملی سکولار و ملی مذهبی آنقدر زیاد شده است که هیچ گونه امکان فعالیت مشترکی بین آنها وجود ندارد.حرکت جبهه ملی به سوی نمادهای ایرانی به جای نمادهای اسلامی و تاثیر گزاری روز افزون بر روی جوانان و دانشجویان (نمونه بارز آن برگزاری روز کوروش بزرگ میباشد) خود گواه این واقعیت است.در حالی که دکتر علی شریعتی برای جریان ملی مذهبی هنوز تابوی غیر قابل نقد است جوانان جبهه ملی با حرکت به سوی روشنفکران انقلاب مشروطه(اخوندزاده، طالبوف تبریزی،.......) و پیروان آنها چون شادروان احمد کسروی و فریدون آدمیت کاملا خط فکری خود را از آنها جدا نمودند.خوانش ملیون سکولار از دکتر محمد مصدق خوانشی سکولار است(همانگونه که مصدق بوده است)
پس از انتشار منشور جبهه ملی و حرکت جبهه ملی از سوسیالیست سنتی غالب بر نبرو های سیاسی در گذشته به سمت تفکری لیبرال ناسیونال اختلاف فکری با جناح چپ ملی مذهبی را بیش از هر زمان دیگری تشدید نموده است.
د) جریان لیبرالیستی اقتصادی در حوزه سیاست اقتدار طلب
این جریان که از زمان شروع ریاست جمهوری آقای رفسنجانی شروع شده با ائتلاف با تعدادی استاد دانشگاه آرمانخواه در حدود چند سالی است در فضای سیاسی ایران در حال نشر اندیشه هایش میباشد.
جالب آنکه ظاهرا این جریان پیش از هر کاری حمله به دکتر محمد مصدق و جبهه ملی را از اهداف خود تعریف نموده است.آنها استدلال میکنند که ملی شدن صنعت نفت با دولتی کردن صنعت در ایران نه تنها به دموکراسی خدمت نکرد بلکه به ضرر گسترش دموکراسیدر ایران حرکت کرده است.جالب آنکه این آقایان که خود اعتقاد دارند دموکراسی در ایران مانع رشد اقتصاد لیبرالیستی است و لازمه چنین رشدی وجود دولتی اقتدار گراست حالا دلسوز دموکراسی گردیده اند.تئوری هر چه هماهنگ تر شدن با سیاستهای اقتصاد ی غرب تا آنجا پیش میروند که با پیشنهاد فدرالیسم در ایران (و اثبات ابن نکته که فقه اسلام پایه گذار فدرالیسم است!!) عملا تیشه به یکپارچگی تمامیت ایران میزنند. چگونه است که این متفکران نیروهای ملی سکولار را سد راه خویش میدانند مبحثی است که از حوصله این بحث خارج است.
در نهایت با کمی دقت متوجه میشویم این 4 جریان بیش از هر چیز به جبهه ملی به چشم یک رقیب مینگرند و از این رو با کمک رانتی که در حوزه نوشتاری و گفتاری از جمهوری اسلامی دریافت میکنند
به حملات خود به جبهه ملی ایران و اندیشه های سیاسی آن ادامه میدهند.
و در آخر نباید فراموش نمود تمامی این اتفاقات نشانه ای از زنده بودن و جوانتر شدن روز به روز جبهه ملی ایران میباشد
بر گرفته از وب لاگ لیبرال-ناسیونال