ایران نوین

Wednesday, November 12, 2008

آری، ما هم می توانیم. Together with the world to and with Obama


نویدِ اوباما:
ما هم می توانیم

ما ایرانیان که بخش عمده هشت سال گذشته را از سویی با خطر جدی حمله نظامی آمریکا
به ایران روبرو بودیم و از سوی دیگر زیر فشار شدید رژیم حاکم بر ایران قرار داشتیم- رژیمی که حقوق اساسی و طبیعی مردم را پایمال و از پیشبرد خواسته های صلح آمیز و بر حق مردم و توسعه ملی کشور جلوگیری می کند- از پیام و الگوی شما نیرو و الهام میگیریم.
آری، شما توانستید !
پس ما هم امیدواریم ، که خواهیم توانست !
به شما تبریک می گوییم که با این انتخابات پر اهمیت امید را در کشور خود و جهان افزون کردید و آرزومندیم که امکان همکاری در راه صلح ، امنیت مشترک و حقوق بشر را داشته باشیم و بتوانیم زمینه دوستی بیشتر و درک متقابل بین مردم ایالات متحده آمریکا و مردم ایران را فراهم کنیم.
با همبستگی
جبهه ملی ایران- آلمان
21 آبان 1387خورشیدی
جبهه ملی ایران- آلمان به هموطنان گرامی پیشنهاد میکند همراه با ما، با پیوستن به گروه جهانی آواز به جمع صدها هزار امضاء کننده این گروه بپیوندند.
این حرکت نمادین توجه نشریات معتبر جهانی را به خود جلب کرده و به تیتراول رسانه های شاخص جهانی تبدیل شده است. این امضاها و پیام ها بر روی دیواری بزرگ در مرکز شهر واشنگتن به نمایش گذاشته شده ومی شود .
http://www.avaaz.org/en/million_messages_to_obama/

Together with the world
to and with Obama
We Iranian activists who have spent the major portion of the last eight years under the very real threat of a US military strike on Iran, even while suffering from a regime which hinders our most basic rights and the just and peaceful aspirations of our people as also the country's national development, are especially empowered by your message and example.
Yes, you can.
Thus we hope , that so can we too!
We congratulate you on furthering hope for your country and the whole world with this momentous election, and look forward to working with you for peace, common security and people's rights, as well as greater cooperation and understanding between the people of the United States of America and the people of Iran.
In Solidarity,
Iran National Front - Germany
11.11.2008

Members of the Iran National Front – Germany, have joined hundreds of thousands worldwide in signing the AVAAZ community message while adding their own specific comment to it.We encourage all Iranian activists and individuals, to join us and the world community by signing the AVAAZ message at:

http://www.avaaz.org/en/million_messages_to_obama/

Monday, November 10, 2008

مراسم19 آبان سالروز شهادت دکتر حسین فاطمی





متن سخنرانی "اشکان رضوی" به مناسبت مراسم19 آبان سالروز شهادت دکتر حسین فاطمی بر آرمگاه او




به نام خداوند جان و خرد

حوادثی که در طول تاریخ برخی ملتها بویژه ملل تحت استعمار و استبداد رخ می دهد گاه با گذر زمان خیلی زود به بوته ی فراموشی سپرده می شود و بویژه آن هنگام که ملتی اسیر استبداد، سرنوشت کشور خویش را از دست دیکتاتور و مستبدی میگیرند و به دست مستبدی دیگر می سپارند و ناگزیر از آن که این قانون ناننوشته ای است که با گذشت زمان وضعیت هر کشور استبداد زده ای که حاکمانش منتخب مردم و بازتاب خواستهای حقیقی آنان نباشند رو به زوال خواهد گذاشت و روز به روز راه نشیب خواهد پیمود.

مردم اسیر دست استبداد غافل از آن که چیزی که ایشان را دچار این وضعیت نابهنجار و این فلاکت و سیه روزی روز افزون نموده است نفس استبداد است نه نوع آن ،آرزوی رسیدن به گذشته را در سر می پرورانند و نسلهای نو بدون آن که بدانند نیاکانشان به راستی چرا به مبارزه با رژیم دیکتاتور گذشته رو آوردند زیر بمباران تبلیغاتی برخی نا آگاهان و یا غرض ورزان به محاکمه ی مادران و پدران خود روی می آورند که چرا؟

آیا همان وضعیت گذشته بهتر نبود؟

و در این بین در اکثر موارد روشن فکران و حتا کسانی که خود در آن مبارزات شرکت داشتند پاسخی روشن برای این تردید فرزندان و نسل پس از خویش ندارند.

اما در این بین هستند رویدادهایی که آن چنان بر تارک پیشینه ی مبارزاتی ملتی تحت ستم می درخشند که با اندکی ژرف نگری در آنها می توان حقیقت را برای همه و بویژه نسل جوان روشن کرد و به آنها که یا درک درستی از شرایط تاریخی ندارندو یا آگاهانه به خاطر منافعشان آنها را نادیده می انگارند نشان داد که" نمی توان همه چیز را در گذر زمان از حافظه ی تاریخی یک ملت زدود".

باشندگان ایرانزمین

یکی از بارزترین این حوادث دهشتناک در تاریخ معاصر ما کودتای به راستی ننگین 28 مرداد سال1332 و پیامدهای شوم آن است.

دستگیری،تبعید و اعدام بزرگترین آزادیخواهان تاریخ معاصر ایران و مبارزانی که به اثبات تاریخ به جرات می توان گفت از کم شمار افرادی بودند که در تاریخ استبداد زده و استعمارزده ملت ایران ،نماینده ی راستین ملت و برآمده از متن آنها و بازتاب دهنده ی خواستهای آنها بودند .

آری اینچنین بود که"

در سحر گاه 19 آبان ماه 1333 راد مردی که تاریخ معاصر ما چون اویی را کمتر سراغ دارد با بدنی تب دار و بیمار به جوخه اعدام شب پرستان سپرده شد تا تراژدی مرگ بابک را در اذهان ایرانیان زنده کرده و ایرانیان را یاد آور شود که آزمندی انیران و دشمنان را پایانی نیست و نخواهد بود و این خاک، زنده به خون فرزندان رشید ایرانزمین است و بس.

و او که تا آخرین لحظه ی زندگی شرافتمندانه اش به راستی به همان آرمانهایی که ملت ایران اورا به همین خاطر برگزیده بود وفادارو پایبند بود با فریاد زنده باد مصدق ،و پاینده ایران ، زنده بودن جاودانی نهضت ملی ایران را تا همیشه تاریخ فریاد زد .

در حالیکه قلب پاک دکتر فاطمی آماجگاه گلوله هایی قرار می گرفت که کار نیمه کاره ارتجاع سیاه و اهریمنی را که پیش از آن در ترور او ناکام مانده بود به پایان می رسانید.

دیکتاتوری وقت ایران که هرگاه اوضاع را نامساعد می دید فرار را بر قرار ترجیح می دادو با خیالی آسوده بر فرش سرخی که جلادانش باهمکاری روباه پیر انگلیس و استعمارنو امریکا، از خون پاک دکتر فاطمیها زیر پایش گسترده بودند گام نهاد و اوضاع به ظاهر امنی که با زندانی کردن و تبعید آزادیخواهان فراهم شده بود زمینه را برای یکه تازی استبداد بیدادگری دوباره در این سرزمین اهورایی بیش از پیش فراهم ساخت.

ایرانیان آزاده

اما اهمیت این نکته در کجاست؟

یاد آوری و بزرگداشت انسانهایی بزرگ چون فاطمی گذشته از آنکه کوچکترین سپاسی است که یک ملت می تواند در برابر فداکاریها و ازخودگذشتگیهای آنها ابراز دارد در واقع ادامه ی مبارزه ای است که از سالها پیش از سوی نیاکان فرمند ما آغاز گردیده و به دست بزرگانی چون فاطمی ادامه یافته است.

دکتر حسین فاطمی که در خانواده ای از عالمان دینی شهر نایین دیده به جهان گشود.پدرش آیت اله سید علی سیف العلما و مادرش دختر حجت الاسلام خادم بود.تحصیلات ابتدایی را نزد پدر و سایر افراد خانواده فرا گرفت سپس برای گرفتن دیپلم راهی اصفهان شد و در آن شهر همزمان با تحصیل ،اقدام به انتشار مقالاتی در روزنامه باختر نمود.پس از آن برای تکمیل تحصیلات روانه اروپا شد و در نیمه اول آبان 1327 به ایران بازگشت .در نیمه نخست سال 1328 روزنامه باختر امروز را در تهران منتشر کرد و در اسفند 1328 جبهه ملی ایران به پیشنهاد وی با حضور بیست و دو نفر از سرشناس ترین مبارزان ملی آن زمان به رهبری زنده یاد پیشوادکتر مصدق تشکیل گردید.

پس از آن دکتر فاطمی وهمراهانش با تلاش روزافزون به مبارزه ای پی گیر و خستگی ناپذیر با استعمارگران و عوامل داخلی آنان پرداختند.

او فریاد برمی آورد که:

"طبقه درس خوانده و فهیم ایران ! توده ی روشنفکر و باهوش !ایران را به دست خویشتن اداره کنیم .ما صاحب این خانه هستیم.ما باید آن توانایی و شخصیت ذاتی رااز خود بروز دهیم که هر نالایق پست و هر کوچه گرد بی فکر و کم شعور نتواندحاکم برمقدرات این مملکت شود."

و شگفتا که روشنفکران ایران برای این سخنان میهن پرستانه و روشنگر هیچگاه گوش شنوایی نداشته اند. "

هزینه این سخنان آتشین و بی پروا و این مبارزات رودرو و بی پرده تاختن به شاهی که اصول مشروطه را زیر پا نهاده بود ،توقیفهای مکرر روزنامه باخترو هتاکی مزدوران اردوگاه شوروی و انگلیس و جیره خوران ارتجاع بود. که تا کنون نیز این موجودات پست و حقیر دست از گزافه گویی های خود برعلیه این بزرگمرد تاریخ ایران زمین بر نداشته اند .

با آغاز نخست وزیری دکتر مصدق ، دکتر فاطمی به عنوان معاون سیاسی و پارلمانی وی مشغول به کار شد و پس از آن به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی برگزیده و در آخرین ماموریت خود نیز عهده دار وزارت امور خارجه در کابینه دکتر مصدق بود.

در نیمه شب 25 مرداد 1332 به دنبال کودتای عوامل آمریکا علیه حکومت ملی و قانونی دکتر مصدق ،دکتر فاطمی توسط گارد شاهنشاهی دستگیر و محبوس گشت و مورد آزار واقع گردید .وبامدادان همان روز ودر پی شکست کودتا و فرار محمدرضا پهلوی از رامسر به بغداد ،آزاد گردید و همان روزنیز با حضور در کاخ سعدآباد به لاک و مهر کاخهای سلطنتی پرداخت و در سرمقاله "باختر امروز" 26 مرداد با عنوان

"خائنی که می خواست وطن را به خاک و خون بکشد فرار کرد" ماهیت وابسته و پوشالی دربار را افشا نمود.

دکتر فاطمی در پی کودتای 28 مرداد 1332 مدتی مخفی گشت ولی سرانجام در 22 اسفند همان سال توسط سرگرد مولوی با استفاده از اطلاعات سروان جلیلوند دستگیر شد.رژیم شاه برای تقدیر از نامبردگان در همان روز مولوی را به پاداش این مزدوری به درجه سرهنگی و جلیلوند را به درجه سرگردی ارتقا داد.

پس از دستگیری دکتر فاطمی عوامل سرکوب رژیم شاه برآن شدند تا به هنگام انتقال او از شهربانی وی را به دست شعبان بی مخ و جمعی از اوباش او به قتل برسانند ولی این نقشه با فداکاری خواهر شجاع دکتر فاطمی که خود را سپر برادر نموده بود نا کام ماند.

پس از آن واقعه دکتر فاطمی به بیمارستان منتقل و در شرایطی که از آثار ضربات کاردها و خنجرهای وارده شب پرستان رنج می برد و مضاف بر اینکه پس از سوء قصدنا فرجام و کور مهدی عبدخدایی در تاریخ 26 بهمن 30 هیچگاه نتوانسته بود سلامت جسمی کامل خود را بازیابد در وضعیتی بسیار بحرانی قرار گرفت.

آن چنان که در سند 19 تیر 33 مشاهده می شود به دستور محمدرضا شاه بازجویی و در بیدادگاه فرمایشی و سری به بیرحمانه ترین شیوه محاکمه و محکوم به اعدام گردید.

و در سپیده دم 19 آبان 33 دکتر فاطمی با پیکری تبدار و بیمار آماج گلوله دژخیمان گشت تا عبرتی باشد برای تمام کسانی که به خود جرات می دهند در برابر استعمار و مزدوران او بایستند. ولی زهی خیال باطل که مبارزه برای بدست آوردن آزادی متوقف نگردید و مبارزان از پای ننشستندوتا گیتی به پاست رهپویان آزادی میهن نیز دست از جان شسته اندیشه ای جز رهایی میهن و ملت نخواهند داشت.

هم میهنان

و اما امری که ملت ایران و بویژه روشنفکران آن را سی سال پیش فراموش کردند که استبداد ،استبداد است از هر شکل و اندیشه ای که می خواهد باشد و از یاد بردند که هدف توجیه کننده وسیله نیست واگر ما خواهان آزادی و استقلال ،دموکراسی و استقرارحاکمیت ملی هستیم نمی توانیم دست در دست هر فریبکاری که از اهداف والای ملت سخن میگویند بگذاریم.

و حال این مساله بویژه برای مردم امروز ایران و آنانی که هم اینک دغدغه ی منافع ایران و رسیدن به کشوری آزاد و آباد را در سر می پرورانند و در این راه به واقع تلاش می کنند و از خویشتن و منافع خویش می گذرندباید مد نظر باشد که به جای آنکه صرفا گذشتگان خود را نکوهش کنند و به خاطر فشاری که بر آنان است یا به خاطر همرنگ شدن با جریانات عوام پسند چشمان خود را ببندند و تمام حوادث و رخدادها را به گردن توطئه های استعمار و یا پیشینیان خود بیاندازند و خود را به دست جریاناتی بسپارند که پیشینه ی ننگین خود را به لطف شرایط سخت و طاقت فرسایی که اینک برای مردم بزرگ ایران بوجود آمده است از ذهن ها زدوده اند و با مظلوم نمایی چیزی هم از ملت ایران طلبکار هستند.به یاد بیاوریم که مصدق ها را چه کسانی تبعید نمودند و فاطمی ها را چه کسانی تیرباران کردند. و زمینه ی هر گونه پیشرفت و توسعه ی سیاسی و ارتقای فرهنگ اجتماعی و مدنیت را چه کسانی در ایران بستند و چه کسانی مسبب نابودی دموکراسی نوپا در ایران شدند و زمینه ساز رسیدن ملت بزرگ ما به این سیه روزی بودند.

به راستی در تاریخ معاصر ایران کمتر کسی را در میان رجال سیاسی می توان به شجاعت و صراحت و صداقت و یکرنگی فاطمی یافت .دکتر فاطمی کسی بود که هرگز حاضر نشد از پی گیری خواستهای به حق ملت بزرگ و رنج کشیده ایران نه در برابر ارتجاع و نه در برابر استبداد و نه در برابر استعمار کوتاه بیاید و همین مساله هم منجر شد که به دست ارتجاع ترور شود و به دست استبداد و به خواست استعمار تیرباران گردد.

ملت بزرگ ایران امروز که گام در راه مبارزه ای خستگی ناپذیر با استبداد نهاده و برای رسیدن به آرمان آزادی و دموکراسی وبرای رسانیدن ایران ،این خاک پاک اهورایی به جایگاه شایسته و بایسته ی آن در دنیای امروز عزم خود را جزم نموده است و تمام تلاش خود را به کار گرفته باید با حفظ هوشیاری کامل و پند گرفتن از گذشته از تکرار اشتباهات تاریخی بپرهیزد و با بدورافکندن این اندیشه پوسیده که مردم گوسفندانی هستندکه نیاز به چوپان دارند یا بردگانی هستند که باید از قدرت مافوق بشری فرمان برند تنها و تنها به این هدف بیاندیشد که رسیدن به جایگاه اصلی انسان بودن و حفظ یکپارچگی و قدرت ایران و سرفرازی آن تنها درصورتی ممکن است که دولتی برآمده ازخواست مردم و نه قدرت گرفته از هیچ منبع دیگری، کار اداره کشور را به دست گرفته و خادم مردم باشد و باور کند که خدمت به مردم وظیفه دولت است و نه منتی از سوی دولت بر مردم .

قدرت از آن مردم است که در برخی امور آن را به دولت منتخب خود تفویض می کنند و هیچ دولتی که منتخب واقعی مردم باشد به خاطر ارائه خدمت به آنها،به خاطر ایجاد راه ،تاسیس مدرسه، تامین بهداشت و مسکن و برآوردن نیازهای مردم و گردن نهادن به خواست آنها نه بایسته است و نه می تواند بر آنها منت بگذارد. با نگاهی به جوامع آزاد دنیای امروز که در آنها دموکراسی نخستین شرط حاکم است می بینیم که بشریت تا چه حد به پیشرفت در علوم مختلف و تا چه حد به رفاه در تمام شوون زندگی دست یافته است .این اشتباه است که فکر کنیم هر راه دیگری به جز آزادی انسان و احترام به حقوق مسلم او و تکیه بر خرد جمعی مردم برای پیشرفت انسانها و جوامع انسانی مصور است و وجود دارد.

و اکنون ایرانیان اگر بخواهند در برابر نیاکان بزرگشان که برای نخستین بار در دنیا از حقوق انسانها و احترام به باورهای آنها سخن گفتند و در برابر نسل های آینده سرافکنده و شرمسار نباشد و برای اینکه بار دیگر شرافت،ارداه و نیک اندیشی و نیک کرداری ایرانی را به جهانیان نشان دهند راهی جز این در پیش ندارند که تمام کوشش خود را در نهایت خردورزی بکار بندد و با ایجاد اتحاد و همبستگی بر محورباور به آزادی انسان و حقوق او وحق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش ،در راه حفظ منافع ملی ایرانیان گام بردارد و روشن است که در این راه به خردورزی و راستی و پاکدامنی و از جان گذشتی بیش از پیش نیاز است که این کارزار ، گرز گران می خواهد وسینه ستبر و گامی همچو گوههای سربه فلک کشیده البرز و زاگرس استوار و آهنین.

همانطور که شهید جاویدان نهضت ملی ایران زنده یاد دکتر حسین فاطمی سالها پیش یادآور شد که "محال است ملتی شجاع چیزی را بخواهد و به آن نرسد."

به امید روزی که ملت خردمند و شجاع ایران به آزادی واقعی دست یابد.

زنده باد راه شهیدان راه آزادی و سربلندی ایران

جاوید ایران

پاینده ایرانی

Friday, October 31, 2008

حمله به جبهه ملی!!-آرش رحمانی

مدتی است شاهد حملات تازه ای به جبهه ملی ایران و اهداف و شخصیتهای فعال آن هستیم

آیا حمله به جبهه ملی در گذشته نبوده است که از صفت تازه استفاده گردیده شده است؟

خیر حملات بسیار هم بوده ولی باید گفت حملات تازه ای با انگیزه ها و هدفهای جدیدی در چند سال اخیر

شروع شده است.

به طور سنتی 3 جریان همیشه در حال نقد و یا بهتر بگوییم حمله به جبهه ملی ایران بوده ا ند.

الف) سلطنت طلبان غیر مشروطه خواه

ب)حزب توده

ج) جمهوری اسلامی(مخصوصا جناح چپ آن که امروزه به اصطلاح اصلاح طلب هستند)

از زمان شکل گیری جبهه ملی ایران دو جریان الف و ب همواره در حال سمپاشی به ضرر جبهه ملی ایران و رهبر فکری آن دکتر محمد مصدق بوده اند.مطمئنا اندیشه های ضد استبدادی جبهه ملی ایران هیچ به کام سلطنت طلبان غیر مشروطه خواه که آرمانی جز پادشاهی استبدادی نداشته خوش نمی آمد و برای حزب توده وابسته به شوروی تفکر ملی و استقلال طلبانه جبهه ملی در رابطه با عدم وابستگی به قدرتهای بزرگ خصوصا شوروی که کاری جز ضربه زدن به منافع ایران در 250 سال گذشته نداشته است آزار دهنده بوده است.(البته حساب مردان بزرگی چون ایرج اسکندری و همفکرانش را از کیانوری باید جدا کرد)

جمهوری اسلامی هم از خرداد سال 60 بیشترین حملات را به جبهه ملی ایران وارد نمود.تظاهرات جبهه ملی بر علیه لایحه قصاص رویارویی بی پرده ای را بین جبهه ملی و جمهوری اسلامی در پی داشت که متاسفانه هیچ نیروی سیاسی از آن حمایت ننمود.


اما 4 جریان در چند سال اخیر به صف منتقدان جبهه ملی اضافه گشته اند

الف) تجزیه طلبان

تجربه تجزیه طلبی در ایران تقریبا برای بار اول به طور سازمان یافته توسط فرقه دموکرات آذربایجان و حزب دموکرات کردستان به رهبری قاضی محمد در شهر مهاباد( و نه کل کردستان و حتی شهر مهم سنندج)پایه ریزی گردید.هر چند پیشه وری برای خود وزارت خارجه نداشت ولی قاضی محمد این کار را با وقاحت هر چه تمامتر پیش گرفت.

پس از آن در بحبوحه انقلاب این جریانات ظهور و بروز داشتند اما آنچه در تمامی این جریانات به وضوح قابل مشاهده بود دخالت بعضی از کشور های همسایه و تحریک فریب خوردگان است

اما امروزه با توجه به تغییراتی که در فضای سیاسی دنیا به وقوع پیوسته و عدم استقبال باشندگان سرزمینهای مورد ادع،ا این افراد با تغییر روش به سوی همان اهداف پلید گام برمیدارند.

تئوری ختنه مهمترین تاکتیک این دشمنان ایران است.آنها با سوء استفاده از بیانیه حقوق بشر شروع به دادن اطلاعات غلط و جعل تاریخ نموده و سعی در گمراه نمودن افکار عمومی دارند.بدون شک بر هر آزادیخواهی واجب است از اصول بیانیه حقوق بشر پیروی نماید اما باید مواظب سوء استفاده از آن هم بود.

مطمئنا جبهه ملی ایران به عنوان یکی از معدود جریانات سیاسی و فکری که به طور مستدل و ریشه ای جواب ادعاهای سراسر کذب اینان را را میدهد بیشترین حمله را از جانب آنها دریافت مینمایدنمونه بارز آن فحاشی های ناجوانمرئدانه به شادروا ن دکتر پرویز ورجاوند بوده است

ب) جریانات چپ لنینی استالینی:

این جریان با مدد از تفکرات انقلاب 1917 روسیه و بی توجه به تغییرات در تفکر مارکسیستها در قرن گذشته اندیشه ملی را یک جریان ارتجاعی مینامد.جالب است با اینهمه خود انتقادی مارکسیستهای اروپا از گرامشی گرفته تا هابرماس هنوز این جریان در یخ انجماد انقلاب روسیه منجمد است متاسفانه جریانات چپ در ایران بیش از آنکه مارکسیست باشند لنینین استالینی هستند.

انتقاد این گروه از جنس پدران توده ای است که در گذشته به اندازه کافی بدان پرداخته شده است

ج) جریانات ملی مذهبی

جریان ملی مذهبی به سکولاریسم جبهه ملی واکنش نشان میدهد.استدلال هم میکنند جبهه ملی به اعتقاد اکثریت جامعه ایران احترام نمیگذارد!بسیاری از مردم عادی به اشتباه این جریان را بخشی از جبهه ملی میدانند در حالی که اکثریت آنها در سال 1340 حساب خود را از جبهه ملی ایران جدا نمودند و اندک باقی مانده آنها در جبهه ملی به 2 یا 3 نفر بیشتر نمیرسد که طبیعتا در جو غالب سکولاریستی جبهه ملی کاری از پیش نمیتوانند ببرند. واقعیت این است شکاف بین نیروهای ملی سکولار و ملی مذهبی آنقدر زیاد شده است که هیچ گونه امکان فعالیت مشترکی بین آنها وجود ندارد.حرکت جبهه ملی به سوی نمادهای ایرانی به جای نمادهای اسلامی و تاثیر گزاری روز افزون بر روی جوانان و دانشجویان (نمونه بارز آن برگزاری روز کوروش بزرگ میباشد) خود گواه این واقعیت است.در حالی که دکتر علی شریعتی برای جریان ملی مذهبی هنوز تابوی غیر قابل نقد است جوانان جبهه ملی با حرکت به سوی روشنفکران انقلاب مشروطه(اخوندزاده، طالبوف تبریزی،.......) و پیروان آنها چون شادروان احمد کسروی و فریدون آدمیت کاملا خط فکری خود را از آنها جدا نمودند.خوانش ملیون سکولار از دکتر محمد مصدق خوانشی سکولار است(همانگونه که مصدق بوده است)

پس از انتشار منشور جبهه ملی و حرکت جبهه ملی از سوسیالیست سنتی غالب بر نبرو های سیاسی در گذشته به سمت تفکری لیبرال ناسیونال اختلاف فکری با جناح چپ ملی مذهبی را بیش از هر زمان دیگری تشدید نموده است.

د) جریان لیبرالیستی اقتصادی در حوزه سیاست اقتدار طلب

این جریان که از زمان شروع ریاست جمهوری آقای رفسنجانی شروع شده با ائتلاف با تعدادی استاد دانشگاه آرمانخواه در حدود چند سالی است در فضای سیاسی ایران در حال نشر اندیشه هایش میباشد.

جالب آنکه ظاهرا این جریان پیش از هر کاری حمله به دکتر محمد مصدق و جبهه ملی را از اهداف خود تعریف نموده است.آنها استدلال میکنند که ملی شدن صنعت نفت با دولتی کردن صنعت در ایران نه تنها به دموکراسی خدمت نکرد بلکه به ضرر گسترش دموکراسیدر ایران حرکت کرده است.جالب آنکه این آقایان که خود اعتقاد دارند دموکراسی در ایران مانع رشد اقتصاد لیبرالیستی است و لازمه چنین رشدی وجود دولتی اقتدار گراست حالا دلسوز دموکراسی گردیده اند.تئوری هر چه هماهنگ تر شدن با سیاستهای اقتصاد ی غرب تا آنجا پیش میروند که با پیشنهاد فدرالیسم در ایران (و اثبات ابن نکته که فقه اسلام پایه گذار فدرالیسم است!!) عملا تیشه به یکپارچگی تمامیت ایران میزنند. چگونه است که این متفکران نیروهای ملی سکولار را سد راه خویش میدانند مبحثی است که از حوصله این بحث خارج است.

در نهایت با کمی دقت متوجه میشویم این 4 جریان بیش از هر چیز به جبهه ملی به چشم یک رقیب مینگرند و از این رو با کمک رانتی که در حوزه نوشتاری و گفتاری از جمهوری اسلامی دریافت میکنند

به حملات خود به جبهه ملی ایران و اندیشه های سیاسی آن ادامه میدهند.

و در آخر نباید فراموش نمود تمامی این اتفاقات نشانه ای از زنده بودن و جوانتر شدن روز به روز جبهه ملی ایران میباشد


بر گرفته از وب لاگ لیبرال-ناسیونال

Wednesday, October 29, 2008

Monday, October 27, 2008

درود به کورش

تازه ترین سروده استاد ادیب برومند





به گیتی بسی شهریار آمدند / که با یک جهان اقتدار آمدند

از آغاز تاریخ تا این زمان / بسی گونه گون شهریار آمدند

گروهی ستایش گر خویشتن / ز خودکامگی نابکار آمدند

گروهی ستم گستر و سنگ دل / به خونخوارگی در شمار آمدند

هزاران تن از بندگان خدای / به آسیب آنان دچار آمدند

چو درنده حیوان به خونبار جنگ / پی صید ننگین شکار آمدند

گروهی به هنجار غارتگری / سبک تاز و چابک سوار آمدند

شماری به نستوه کردار زشت / ز دربار شاهی به بار آمدند

گروهی به کشورمداری مدیر / ولی از شرف برکنار آمدند

شماری دگر حامی مرز و بوم / ولی بهر کشتار، هار آمدند

که را دانی از جمله شاهان پیش / که چون کورش نامدار آمدند؟

گران پایه کورش، گران مایه شاه / جهانیش مدحت گزار آمدند

حقوق بشر را چو شد پایبند / به شکرش هزاران هزار آمدند

به اقوام مغلوب ورزید مهر / ورا زین سبب خواستار آمدند

ببخشود بر هر که پیروز گشت / و زین رو ورا دستیار آمدند

به همراهی اش گاه جنگ و نبرد / سراسر همه جانسپار آمدند

نپیمود جز راه همبستگی / بر آنان که از هر دیار آمدند

به هر تیره ای مهربانی فزود / گر از روم گر از تتار آمدند

به هر کیش و دین ، چشم حرمت گشود / سویش جمله با زینهار آمدند

چنین بود آن مرد پاکیزه کیش / که خلقش همی دوستدار آمدند

سزد گر به کورش درود آوریم / که خلقی از او کامکار آمدند.

بود روز کورش بسی دلفروز / کزو جمله امیدوار آمدند


در این روز ملی ایران، ادیب / جوانان همه شاد خوار آمدند

Tuesday, October 21, 2008

ما و باز هم بازی انتخابات


داستاني از منوچهر احترامي





مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند

قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند

لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند

لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها

قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند

عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند

مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند

حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند

تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است

اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان!