متن سخنرانی دکتر بهروز برومند در احمد آباد به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق
اسفند 1387 14
با درود به همه ایرانیان در درون و برون از مرزهای میهن و درود به روان همه بخون خفتگان راه آزادی و آبادي ایران(راه مصدق) از بابك خرمدين تا زنده یادان داریوش و پروانه فروهر. بي شك هم ميهناني كه در راه آزادي و آبادي ايران جان باختند بسيارند ومن نخواستم تمام زمان سخن ام را به نامبردن از بزرگاني كه در اين راه به خاك و خون خفتند بگذرانم از اينرو تنها ازفروهر ها ياد نمودم كه در همين آرامگاه آنان من را با بسياري از آموزش هاي پيشواي درگذشته ملت ايران آشنا نمودند.
دكتر مصدق به هيچ " ايسمي" وابستگي و دلبستگي نداشت و در زماني كه دوره ايده ئولوژي هاي وارداتي مانند ليبراليسم، ماركسيسم-لنينيسم ، سوسيال دموكراسي و مانند آنها بود. بزرگمرد تاريخ ايران ناوابستگي، سياست موازنه منفي و بهره گيري از نيروي شكوهمند ملت ايران را براي پي ريزي بناي ايراني آزاد و آباد، درپيش گرفت . از همين رو ايرانيان از خرد سالان تا سالمندان هوادار راه و روش او شده و در همه گروه هاي سني پشتيباني خود را از راه مصدق نشان ميدادند. نمونه هائي از پيآمد آموزش هاي دكتر مصدق روي همه گروه هاي سني در آن زمان و پس از به بند كشيده شدن رهبر نهضت ملي چنين است:
در اين رهگذر نخست بايد از نوجواني خود بگويم. در شهر شاهي پيشين (قائم شهر كنوني) دانش آموز دبستاني بودم كه داستان قرضه ملي پيش آمد. شور و آگاهي مردم آنچنان روشنگرانه بود كه من را در دهة نخست زندگي ام با آرمان نهضت ملي آشنا نمود. در دهه نخست زندگي خواستم تا با کمک به فروش قرضه ملي آنچنان كه پيشوا خواسته بود برای بی نیازی ايران از كمك بيگانگان، كوشش نمايم. برايم مايه سربلندي بسيار بود كه از من خواستند در يك گرد همائي خياباني در پياده روخيابان، مقابل بانك ملي شهرستان شاهي بلند گو را بدست گرفته و بگويم از چه رو براي گردآوري كمك چنين كوشا هستم.؟ درست بياد ندارم كه در آن زمان پاسخ ام چه بود؟ هرچند هنوز شوري، كه همه وجودم را در بر گرفته بود بياد دارم .هنگامي كه از پشت ميكروفون بيرون آمدم احساس مينمودم كه دگرگون شده ام و اين دگرگوني از آن زمان دلبستگي من را به ملت و ميهن ام روزافزون نمود. در اين رهگذر من تنها نبودم همه نوجوانان آن دوران، كما بيش داستاني در اين راستا دارند. در فصلنامه آزادي دوره دوم شماره 26 و 27 تابستان و پائيز 1380 ويژه مصدق، برگ 270 در پاسخ به دو پرسش یکی از مبارزان نوشت ... برادر بزرگ من د انشجوي دانشكده حقوق و مصدقي پر حرارتي بود توده ايها را عامل روس و سيد ضياء رارهبر آنگلوفيلها و مصدق را ملي، و خواهان استقلال ايران از سلطه قدرتهاي خارجي معرفي مي كرد.همين روند سبب شد تا من که برادر كوچكتر ايشلن بودم با هم بازيها ، بازي " جنگ مصدق با سيد ضياء" را مي كردم و احساس غرور را اينسان پيدا كردم ، اين احساس، با نهضت ملي ايران به رهبري مصدق بنيادي استوار يافت. در همين فصلنامه در برگ هاي 307- 310 سرور جليل دوسنخواه كه در آن زمان عضو سازمان جوانان حزب توده ي ايران بودند در پاسخ به دو پرسش ميگويند"...الف)ميراث ارجمند دكترمحمد مصدق،مهرورزي ي پاكدلانه او به آزادي و مردم سالاري و زندگي ي سربلند و افتخار آميز براي همه ايرانيان ( از هر گروه و تيره و تبار و با هرگونه گرايش بود و هست كه تا به امروز همچون نماد آرمانهاي ملي ي ما، ستاره وار در افق انديشه مان مي درخشد و رهنمون ما به آينده تابناك ميهنمان است. ب) ارزشهايي كه بنياد انديشه و راه و روش و اخلاق سياسي ي مصدق بر آنها استوار بود، چكيده آرزوها و خواستهاي همه مردم ايران و آزادگان اين سرزمين به شمار مي رود و با گذشت زمان كهنه و فرسوده نمي شودو از ياد نمي رود. او از آن گونه مردان سياسي نبود كه برنامه ها و شعارها و حرفهاشان تاريخ مصرف دارد!هرگاه امروز پس از نيم قرن، مي بينيم كه نسل جوان بدون داشتن تجربه ي شخصي حضور در زندگي اجتماعي و سياسي دوران اوج خيزش و جنبش ملي، همچنان نام نامي مصدق راكليد واژه و رمزگان مبارزه ي آينده نگرانه خود مي شناسد، دليلي ندارد جز آن كه ارزشهاي والاي آزمون يگانه ي آن جنبش را به ميانجيگري ي نسلهاي پيشين دريافته و بازشناخته است و در يك تجزيه و تحليل و برآورد و جمع بندي ي هوشمندانه، راستي و رستگاري را در راه و رسم مردم خواهانه و ميهن دوستانه مصدق مي بيند.
پيروي از آموزش هاي دكتر مصدق تنها در سخن گفتن نبود بسيار ي از ايرانيان در راه آرمان هاي نهضت ملي جان باختند كه من تنها چند نمونه را با سپاس بسيار و درود به جان باختگان راه مصدق يادآوري مينمايم.
سرور محمد مهرداد كه در 22 سالگي در سال 1330 دانشجوي دانشكده حقوق دانشگاه تهران بود مينويسد: "دردوازده سالگي با سخنان دكتر مصدق دردوره چهاردهم مجلس شوراي ملي، درباره امتياز نفت و مخالفت مصدق با اعتبار نامه سيد ضياء عامل قلمي كودتاي 1299 خورشيدي و تمديد قرارداد نفت دارسي در 1312 خورشيدي برابر 1933 ميلادي و بعد پيدايش فرقه تجزيه طلب دموكرات، من گمشده ذهني خودرا پيدا كردم و دريافتم كه جاي يك نيروي ملي خالي است." پيآمد اين رهنمود ها و شناخت، آن بود كه سرور محمد مهرداد در سال 1326 هنگامي كه دانش آموز سال ششم دبيرستان دارالفنون بود به مكتب پان ايرانيسم پيوست و آنچنان در راه مصدق پايداري نمود و از هشدار هاي دشمنان مصدق نهراسيد تا در 16 بهمن 1330با شليك گلوله يكي از دانشجويان نظامي به او در برابر چاپخانه روزنامه پرچمدار به سينه و ستون فقرات توان هردو پاي خود را از دست داد و براي 54 سال با پايداري ستايش برانگيزي در بستر، از آرمان هاي خويش جانبداري نمود و همواره آموزگاري فرهيخته براي پويندگان راه مصدق بوده و هميشه ميگفت از اينكه در راه مصدق زمين گير شده است خرسند و سربلند ميباشد و سرانجام پس از 54 سال ستيز ستودني براي آزادي و آبادي ايران از پا در آمد و در راه مصدق جان باخت.
ياد قهرمانانی چون امیربیجار كه در30 تيرماه 1331 از جان خود گذشتند و دیگر رزمندگان با خون او بر ديوار خيابان ملت نوشتند " يا مرگ يا مصدق " جاودانه خواهد ماند . درست آن است كه نام همه به خون خفته گان راه آزادي و آبادي ايران را در جايگاهي در خور آنان بنويسيم تا همواره سرمشق پويندگان راه مصدق باشند هر چند نام پهلواناني چون دكتر حسين فاطمي كه دلاورانه در راه مصدق براي آزادي و آبادي ايران ستيز نموده و با درد و رنج بسيار سرسختانه، باور هاي خود باز گو نموده و جان بر سر پيمان دادند تا دنيا به جاست بياد خواهد ماند.
برشمردن ايستادگي جوانان ايرانزمين در راه مصدق در گذشته وكوشش هاي ارزنده جوانان براي پر بار نمودن آموزش هاي بزرگمرد تاريخ ايران در اين دوران، نياز به زماني دراز دارد،از اينرو درست آن است كه در زمان بجا مانده از برخورد دكتر مصدق با جوانان بگويم.
پیشوای درگذشته ملت ایران برای جوان های ایرانزمین ارزش زيادي میگذاشت و همواره در برخورد ها ي دروني نهضت ملي از جوانان جانبداري مينمود، و اميد خود را براي آزادي و آبادي ايران به جواناني بسته بود كه هنوز به همه چيز نرسيده بودند. براي يادآوري چند نامه از دكتر مصدق را كه به جوانان در درون و برون از مرزهاي ميهن بودند ميخوانم.
در پيام دكتر مصدق به جوانان و دانشجويان در زماني كه نخست وزير كشور بودند در تاريخ 22 خرداد ماه 1330 آمده است " فرزندان عزيزم : درود قلبي به شما ميفرستم و از خداي متعال مسالت دارم همگان با كاميابي و سربلندي از علوم و فنون آن ديار مترقي، بهره اي كافي بستانيد و به سلامت و سعادت به ميهن مقدس برگرديد و مصدر خدمات شايان شويد و حق كشور و ملت ايران را كه به گردن شما فرزندان خلف است ادا نماييد. چون در اكثر نقاط كشورهاي آمريكايي و اروپائي پراكنده هستيد و با آن ملت هاي دوست وبزرگ تماس و ارتباط دائمي داريد به علاوه مراسلاتي از بعضي شما راجع به نفت و مربوط به سوء تفاهمات در آن ديار به من رسيده لازم دانستم شما را از مقاصد ملت ايران در باب ملي شدن صنايع نفت مطلع گردانم تا شما هم به نوبه خود افراد ملت عدالتخواه و حق پرست آن ممالك را آگاه سازيد و به هر كه رسيديد و در هر محفلي حاضر شديد اين مقاصد را شرح دهيد تا اگر اشخاصي در نتيجه بيخبري يا شايد در نتيجه اغفال عمال مغرض دچار سوء تفاهم شده اند از حقيقت مطلع شوند، زيرا اطلاع صحيح ملل مترقي و دوستي آنها براي ما بسيار مهم و مغتنم است ...و بر شما فرزندان اين آب و خاك است كه با استفاده از جميع وسائلي كه در دست داريد، مردم آزاده آن سامان را از حقايق امر مطلع ساخته ووظيفه خطير ملي خود را در اين موقع دشوار ايران، به نفع كشور باستاني خود و براساس حق و حقيقت انجام دهيد. با اين توضيحات پیام خود را به پايان ميرسانم و شما جوانان دانشجو و علاقه مند به ميهن عزيز را به خدا ميسپارم."
به روشني ديده ميشود كه در جايگاه قدرت مصدق چگونه با دانشجويان برخورد ميكرد؟ از آنها نميخواست زنده باد و مرده باد بگويند . تنها از دانشجويان ميخواست كه "بر اساس حق و حقيقت" پيام ملت ايران را به گوش جهانيان برسانند و در اين راه خواهان جنگ نبوده و بدرستي هوادار دوستي همه ملت ها بود . چون وقت تنگ است نتواستم تمام نامه را بياورم، اگر همه نامه بخوانيد، در خواهيدیافت که، مصدق بجاي زنداني نمودن جوانان دست ياري بسوي آنان دراز مينمود و ميكوشيد به آنها نشان دهد كه خدمتگزار آنان و ملت ايران ميباشد.
اميد دكتر مصدق به جوانان و دانشجويان پس از كودتاي بيگانه ساخته 28 مرداد نيز در نامه هاي ايشان نشان داده ميشود. دكتر مصدق در پاسخ به نويسنده رساله " نسل جوان و جبهه ملي" در 20 مهرماه 1341 از احمد آباد مينويسد : " آقاي محترم ...هموطن عزيزم
نامه شريف مورخ مرداد 1341 و رساله نسل جوان و جبهه ملي چند روز قبل از اين عز وصول ارزاني بخشيد و از قرائت آن بسيار محظوظ و خوش وقت شدم و شاكرم از اين كه وطن عزيز ما ايران رجالي دارد كه مي توانند خوب قضايا را تجزيه و تحليل كنند و افكار عمومي را روشن نمايند و اين خود كمال اميدواري است كه ايران خواهد توانست در آتيه نزديك استقلال از دست رفته خود را بدست آورد . ..."
در صفحه 311 کتاب " نامه های دکتر مصدق " نامه شماره 426 پاسخ دکتر مصدق به پیام دومین کنگره کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در لوزان چاپ شده . فرازی از این نامه چنین است " ... جز اینکه توفیق شما را در راهی که قدم برداشته اید بخواهم و از خدا مسئلت نمایم که بتوانید گامهای بلند بردارید و ایران وطن عزیز را به آزادی و استقلال برسانید . امید ملت ایران بشما نسل جوان و به آن عده رجال و افرادیست که در راه آزادی و استقلال وطن آنچه توانسته اند فداکاری کرده اند و از همه چیز خود گذشته اند. ..." در نامه شماره 467 صفحه 341 همین کتاب در پاسخ به سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران آمده است " ..... وراه صعب العبور آزادی و استقلال وطن عزیز را در سایه اتحاد و وحدت فکری بپمائید و هیچ نظری نداشته باشید غیر از اینکه به مرام خود که آزادی و استقلال ایران است برسید...."
این دو نامه به روشنی نشان میدهند که راه مصدق، راه آزادی و استقلال بوده و برای بدست آوردن آن امید به جوانان میهن و رجال فداکار و کوشندگان از خود گذشته دارد رهنمود ایشان برای پیروزی در این راه دشوار یکدلی ، اتحاد و پشتکار میباشد. وباز در باره آزادي و ناوابستگي به همه ايرانيان گفته بود:
" اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم و بیگانگان بر ما مسلط باشند و رشته ای بر گردن ما بگذارند و مارا به هر سوی میخواهند بکشند مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد و مسلم است که ملت ایران با آن سوابق درخشان تاریخی و خدماتی که به فرهنگ و تمدن جهان کرده است هرگز زیر باراین ننگ نمیرود" بررسی سخنان پیشوا نشان دهنده ا ند یشه های این بزرگمرد قرن ما است که از سال 1284 شمسی در آسمان مبارزات میهنی و آزادیخواهانه ایران درخشید. دکتر محمد مصدق همواره به ارزش های فرهنگی ملت ایران باور داشت و برای ساختن ایرانی آباد و آزاد تکیه به فرهنگ مردم ایران را زیر بنای کار میدانست. ایرانی که در آن نه کسی زیر بار زور برود و نه کسی زور بگوید و همگان آزادی عمل داشته باشند. دیگر آنکه پیشوا نشان میدهد نباید زیر سلطه بیگانگان رفت و تن به تسلط آنها داد . کوتاه سخن او، در پی آزادی و ناوابستگي ايران بود و اين رهنمود را براي همه ايرانيان به ويژه جوان ها گفت و نوشت و با ايستادگي خود به جوان ها نيز آموخت كه ميتوان با پشتكار و پيروي از قانون براي رسيدن به هدف ستيز نمود و به هيچ روي در برابر زورگويان و ستمگران سرخم ننموده و يكي از نمونه هاي اين پايداري ايستادگي او در برابر قانون شكني هاي سر سپردگان بيگانه بود. از آموزش هاي دكتر مصدق ياد ميكنم در در دوراني كه سكوتي كشنده دهان ها را بسته بود شجاعانه گفت:
"....اکر هدف آن است که رضا خان به یک شاه دیکتاتور تبدیل شود اگر سرم را ببرند و ا ند ا م های بدنم را قطعه قطعه از هم جدا سازند هرگز با چنان امری موافقت نخواهم کرد، بعد از بیست سال خونریزی د ر راه آزادی و دموکراسی ِ آیا شما قبول میکنید که یک نفر هم شاه باشد هم نخست وزیر و هم فرمانروا ؟ اگر قصد آقایان این است، این ارتجاع صرف است،استبداد خالص است چنین نظامی حتی در زنگبار هم وجود ندارد ."
براي ستيز با بي قانوني، خودكامگي و وابستگي مصدق همواره چشم اميد به نسل جوان داشت .دكتر مصدق در سال هاي پاياني زندگي نيز اميد خود را به جوانان و دانشجويان از دست نداد. در تاريخ 14 فروردين ماه سال 1341 خورشيدي از بازداشتگاه احمد آباد در پاسخ به نامه كنفدراسيون دانشجويان ايراني در خارج از كشور نوشت:
"كنفدراسيون محترم دانشجويان ايراني
نامه مورخ 25 اسفند عزوصول ارزاني بخشيدو موجب نهايت امتنان گرديد. نظر به اينكه براي ما عيدي نيست از عرض تبريكات خودداري مي كنم و خواهانم كه سالهاي بسيار در كمال صحت و خوشي بسر بريد و همت بگماريد كه ايران وطن عزيز ما هم آزادي و استقلال خود را بدست آورد و در رديف دول مستقل و آزاد قرار بگيرد. راست و بي پرده عرض مي كنم كه چشم مردم خيرخواه وطن پرست به شما نسل جديد دوخته شده و آخرين تيري كه در تركش ايراني است همان شما محصلين محترم و نسل جديد هستيد كه از آنچه ديده ايد درس و از آنچه هم خواندهايد نتيجه بگيريد و بمورد عمل در آوريد. از اين ..."
و باز در يكي از آخرين نامه هاي دكتر مصدق به سازمان دانشجويان جبهه ملي ايران ميخوانيم:
" احمد آباد 26 ارديبهشت 1343
فرزندان عزيزم
نامه مورخ 18 ارديبهشت رسيد و موجب نهايت امتنان گرديد. فداكاري شما در راه وطن عزيز موجب افتخار هموطنان است. اميد و چشمداشت عموم بفدايكاريها و از خود گذشتگي هائيست كه در راه آزادي و استقلال ايران وطن عزيز نموده ايد. از حق نبايد گذشت كه در اين راه از همه چيز صرفنظر نموده ايد. اين جانب براي شما فرزندان عزيز كمال احترام قائلم و اكنون كه كاري از من ساخته نيست و در زندان بسر ميبرم با قلبي محزون و چشمي گريان توفيق شما را بيش از پيش از خدا مسئالت دارم. كسي كه شما را بسيار دوست دارد دكتر محمد مصدق"
روشن است كه يكسال پيش از درگذشت دكتر مصدق در پي بدست آوردن هواداراني بيشتر نبود و اگر دانشجويان و جوانان ايران را مي ستود براي آن بود كه نسل فردا از مردم امروز به زشتي ياد نكند و ايران آزاد تر و آباد تر بماند. از اينرو است كه ميتوان گفت اگر امروز مصدق در كار مملكت داري بود بي شك دانشجويان و جوانان جايگاهي بلند داشتند و ميهن از كوشش هاي آنان سود بسيار ميبرد. ايدون باد.