ایران نوین
Wednesday, August 26, 2009
Tuesday, August 25, 2009
نامه جمال درودی به ادیب برومند رئیس شورای جبهه ملی ایران
به دنبا ل دستگیری کوروش زعیم از رهبران جبهه ملی ایران، این سازمان خوشنام ، قدیمی و یادگار زنده یا د دکتر محمد مصدق نه تنها دچار انفعال نسبی شد بلکه بازمانگان باندی که دکتر مصدق در پیامی از تبعید گاهش- احمد آباد - آنان را از ما بهتران نامیده بود و در سالهای پس از خرداد 60 همواره با کارشکنی های خود از اتحاد نیروهای ملی جلوگیری کرده و می کنند ، موقع را مناسب دیدند تا بار دیگر به زعیم حمله کنند و هم در غیاب او ارگان روابط عمومی این سازمان را قبضه کنند.
در مقابل این خوش خدمتی به کاربدستان حکومت و رژیم کودتایی، ابتدا دو تن از اعضاء برجسته و جوان جبهه ملی پاسخی در خور به قلم به دست باند مذبور دادند و سپس دریادار آریانپور از جبهه ملی ایران-آمریکا مقاله نامبرده را نقد کرد.
ریاست محترم شورای مرکزی جبهه ملی ایران
سروران گرامی!
اجازه می خواهم با خاطره ای سخن را آغاز کنم ،در دهه چهل و اوج مبارزات جبهه ملی دوم در یک زمان دستگاه امنیتی چند نفر از فعالین جبهه ملی را بازداشت کردند.فورا شورا جلسه فوق العاده تشکیل داد و در آن نشست تصمیم گرفته شد که اعضای شورا خود را به مقامات امنیتی معرفی و تقاضای بازداشت خود را نمایند.صبح روز بعد کلیه ی اعضای شورا به اتفاق عده ای از دانشجویان از منزل زنده یاد الهیار صالح به صورت اجتماع به طرف شهربانی حرکت کردندو در آن جا تقاضای بازداشت همگانی کرد ه و تحصن اختیار کردند. سخنگوی جبهه ملی در گفتگو با ریاست شهربانی و مقامات امنیتی و رسانه های گروهی اعلان کرد:" این آقایان که در اینجا متحصن شده اند ،اتهاماتی را دارند که شما با همان اتهامات یاران آنان را بازداشت کرده اید ،اینان همان می گویند که آنها گفته اند و به همان می اندیشند که آنها اندیشیده اند .پس بنابراین یا آنها را آزاد کنید یا ما را هم در کنار آن عزیزان زندانی کنید.". این تصمیم متهورانه ی شورا ،چنان شور و هیجانی در داخل و خارج کشور ایجاد نمود که دستگاه حاکمه به تکاپو افتاد و قول داد که هرچه سریع تر زندانیها را آزاد کند و خواستار پایان تحصن شد.آن شورا در آن برهه از زمان با آن طرز تفکر و اتحاد و همبستگی و اتخاذ تصمیمات به موقع و همیشه در صحنه بودن و اظهار نظر در کلیه ی مسایل سیاسی روزتوانست موقعیتی بزرگ و فراگیر بدست آورد و پایه های حکومت را به لرزه درآورد.آن روزچه بودیم؟ امروز چه هستیم؟ در این توفان حوادث سهمگین انتخابات که هزاران تن انسانهای آزاده و معترض را به خیابانها کشانید و دهها جوان با خون خود کف خیابانها را رنگین کردند و صدها نفر از مبارزین و آزادیخواهان به زندانها گسیل شدندو اثرات تحسین برانگیز آن سراسر جهان را فراگرفت،ما کجا بودیم؟و چه نقشی داشتیم؟این تنها کورش زعیم بود که مثل همیشه از همه ما جلوتر حرکت کرد و با زندانی شدن خود و پرداخت هزینه سنگین آن تا اندازه ای نام جبهه ملی را زنده نگه داشت .البته این طبیعی است که هرکس فعال تر و در جامعه مطرح تر و در صف مقدم مبارزه قرار داشته باشد بیشتر مورد تهدید و فشار هیات حاکمه قرار خواهد گرفت؛ولی سوال اینجاست،که چرااین شخصیتهای ارزنده و مبارز در درون جبهه ملی پایگاهی ندارند و مورد شدیدترین بی مهری ها و اعتراضات و اتهامات قرار می گیرند؛این سوالی است که هرگز بدان پاسخی داده نشده،دیروز اردلان و ورجاوند و امروز زعیم؛حکایت بسیار است باشد تا زمانی دیگر. واقعا قابل ستایش است که ما دوستان با وفا و یک رنگ چه زیبا و شکوهمند از این یار دیرینه و دربند خود دفاع و حمایت کردیم. در نشست قبل شورا سکوت اختیار کردم تا ببینم شورا چگونه با این مساله برخورد می کند و چه تصمیماتی در رابطه با بازداشت زعیم می گیرد و چگونه به زندانی شدن او اعتراض می کند و چه تجلیلی از او به عمل می آورد.ولی افسوس چه انتظار بیهوده ای ؛انگار نه انگار که یاری از ما زیر شکنجه در زندان به سر می برد؛حتی یک کلمه از او یادی نشد.
شرم باد بر من که نام دوست بر خود می گذارم.متاسفانه امروز ما سر در درون برف فروبرده ایم و فکر می کنیم که دیگران اعمال و کردار ما را نمی بینند و آن را داوری نمی کنند ،چگونه است که ما صدای اعتراض جوانان و فعالین و طرفداران جبهه ملی را نمی شنویم که همه یک صدا می گویند شورا برای زعیم چه کرده است؟ در پاسخ با سرافکندگی باید بگوییم در این مدت طولانی تنها یک اطلاعیه چند سطری در رابطه با دستگیری زعیم دادیم و دیگر هیچ! حتی درنشریه پیام، ارگان جبهه ملی ایران یک کلمه یادی،نامی،خبری از زعیم ،این عضو فعال و ارزنده شورا نشده است. در حالیکه دست اندرکاران این نشریه وظیفه داشتند این شماره را به بزرگداشت زعیم و اعتراض به بازداشت او اختصاص دهند. این سکوت و بی توجهی چه معنا می دهد؟ آنانکه بر این باورند که با این اعمال می توانند در راستای خواسته هیات حاکمه ، زعیم و زعیمها را از صحنه سیاسی ایران دور سازند سخت در اشتباهند. زیرا زعیم با اعمال متهورانه و شجاعانه و در صحنه بودن خود توانست در قلب یک یک جوانان و عاشقان ایران جای گیرد،نام او امروز به عنوان یکی از قهرمانان ملی از مرزها گذشته است. جبهه ملی می توانست با مطرح کردن و بزرگداشت زعیم خود را در میان توده های مردم جای دهد ولی افسوس که چنین نشد. در سال 1385 نیز که زعیم بازداشت شده بود باز هم جبهه ملی تنها به انتشار یک اطلاعیه بسنده کرد،ولی من سکوت را جایز ندانستم ،بدون بیم از مسایل امنیتی در حالیکه او در زندان به سر می برد و از نتیجه کار بی اطلاع بودم در یک مقاله ی چهار صفحه ای با تیتر "اندیشه در بند" در مجله ایران مهر از مقام علمی و سیاسی و اجتماعی و مبارزاتی زعیم به دفاع پرداخته و ضمن اعتراض به دستگیری ایشان،خواستار آزادیش شدم؛به جا می دانم که به قسمتهایی کوتاه از آن نوشتار که سخن امروز هم می باشد اشاره ای داشته باشم" سخن گفتن از یاری دربند ،انسانی آزاده،در این شرایط و زمان کاری است بس دشوار !ولی چه می شود کرد ؟ باید حرفی زد!چیزی نوشت!کاری کرد!سکوت و در خود فرو رفتن ره به جایی نخواهد برد .دیروز گذشتگان گفتند ؛امروز ما می گوییم ؛فردا و فرداها آیندگان خواهند گفت به خاطر اندیشه و بیان عقیده ،کسی را در بند نکنید ،بگذارید افکار و اندیشه های مختلف در هم آمیزند ،نبرد کنند ،تا نتیجه مطلوب بدست آید. نگاشتن از زعیم چه مشکل است؛ انسانی عاشق ایران ،پژوهشگری توانا ،نویسنده ای صاحب قلم ،متفکری با ایمان ،نقادی دلسوز ،نظریه پردازی با اعتبار ،تحلیلگری صاحب اندیشه ،مبارزی سخت کوش و از همه با اهمیت تر شاگرد ممتاز مکتب مصدق؛ زعیم با تمام ذرات وجودش به ایران عشق می ورزد و قلبش تنها برای ایران و ایرانی می تپد .او در تمام عمرش هدفی جز سربلندی ایران نداشته و هر مانعی را که فکر کند بر سر راه هدفش قرار گرفته ،بدون ترس و بیم برای نابودی آن تا پای جان مبارزه می کند."
زعیم این اسطوره مقاومت و مبارزه هم اکنون در بازداشت به سر می برد،همگان از سرنوشت او بی خبرند ولی هر آن چه بر او بگذرد و هرگونه که از زندان خارج شود ،او یک قهرمان ملی خواهد بود.
با سپاس، جمال درودی
عضوشورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران 29 مرداد 1388
جبهه ی ملی ایران : زندانیان سیاسی را آزاد کنید
رسانه های گروهی اعلام کرده اند: آقای دکتر محمد ملکی استاد و رئیس اسبق دانشگاه نهران در روز سی یکم مرداد ماه ۱٣٨٨ در حالیکه بعلت بیماری در خانه خود بستری بودند بوسیله ماموران امنیتی دستگیر و بزندان منتقل شده اند. گزارشهای منتشر شده حاکی از بیماری شدید ایشان در سه ماهه اخیر دارد که به ادامه درمان زیر نظر پزشکان نیاز دارند.
حاکمیت جمهوری اسلامی از فردای روز اخذ رای برای انتخاب رئیس جمهور با بازداشت های دسته جمعی معترضین به نتایج انتخابات هزاران نفر را در شرایطی غیر انسانی و خشونت آمیز بازداشت و روانه زندانها ساخته است.
با آنکه گفته میشد در آستانه ماه مبارک رمضان عده ای از زندانیان آزاد حواهند شد نه تنها این اتفاق نیفاد بلکه احکام بازداشت موقت عده زیادی تمدید شد و خبر زندانی شدن آقای دکتر محمد ملکی نشان دهنده تداوم خفقان و نقض آزادیهای فردی و اجتماعی ملت ایران میباشد.
جبهه ملی ایران بازداشت دکتر محمد ملکی را محکوم و آزادی او را خواستار است.
جبهه ملی ایران خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی و از آن جمله آقای مهندس کورش زعیم عضو شورای مرکزی جبهه ملی و آقای پیمان عارف عضو سازمان دانشجویان جبهه ملی میباشد. جبهه ملی ایران بازداشتهای دگراندیشان و همه کسانی را که با روشهای مسالمت آمیز برای آزادی و دموکراسی مبارزه میکنند بشدت محکوم میکند.
تهران - جبهه ملی ایران
اول شهریورماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت
Monday, August 24, 2009
تکرار تاریخ
25 خردادی دیگر پس از گذشت 28 سال
بیست و هشت سال پیش - سال 1360- شورای مرکزی جبهه ملی طی نامه ای که به وزیر وقت کشور آیت الله محمد رضا
کنی نوشت، خواستار برگزاری یک گردهم آیی اعتراضی در ورزشگاه امجدیه یا محمد نصیری - ثریای سابق-
گردید و یادآور شد چنانچه ظرف مدت دو هفته پاسخی از آن وزارتخانه دریافت نگردد جبهه ملی خود رأسا اقدام
به برگزاری گردهم آیی در میدان فردوسی تهران خواهد نمود.
چون پس از گذشت دو هفته وزارت کشور پاسخی به درخواست جبهه ملی نداد، شورای مرکزی جبهه ملی از
مردم تهران دعوت کرد تا در اعتراض به قانون ضد انسانی قصاص و عمل کردهای جنایت کاران دست اندرکاران
اسلامی در کشتار و اعدام مردم بیگناه روز 25 خرداد در میدان فردوسی گردهم آیند. هم چنین از مردم شهرستان
و مراکز استانها دعوت نمود همزمان در میدان اصلی شهرهای خود اقدام به برگزاری گردهم آیی اعتراضی نمایند.
جنب و جوشی که دعوت جبهه ملی در میان مردم ایجاد نمود باعث نگرانی شدید دست اندرکاران جمهوری
اسلامی به ویژه بنیانگذار آن آیت الله روح الله خمینی شد، بطوری که صبح 25 خرداد در یک نطق بدون اشتباه
– به قول خبرگزاری ها بعد از اشاره به اینکه رضاخان با همه قلدری هم با اسلام در نیافتاد، محمد رضا با همه
بدی ها که مرتکب شد با اسلام در نیافتاد. حالا اینها که اسم ملی روی خود گذاشته اند می خواهند با اسلام عزیز
در بیافتند!
- وابستگان به جبهه ملی و اساساً ملی ها را مرتد اعلام کرد و یادآور شد در اسلام مرتد از کافر بدتر و خونش
حلال است و از امت به قول خود همیشه در صحنه خواست که در میدان فردوسی حاضر شده و از اسلام عزیز دفاع نمایند.
آوردن توده های مردم بی خبر شهرستانهای دور و نزدیک به تهران و همراه کردنشان با حزب اللهی ها و
شرکت و همراهی برخی از احزاب و سازمانهای سیاسی - که آن روزها استقرار استبداد مذهبی را حرکتی انقلابی
و ضد امپریالیستی ارزیابی می کردند- با آنها باعث رویارویی و برخورد آزادیخواهان با حامیان ذوب شده در
ولایت فقیه نظام گردید.
در 25 خرداد سال 60 و بنیانگذار نظام اسلامی ماهیت ضدملی و مخالف آزادی بودن خود و نظام ولایت فقیه را
نه پنهان که آشکارا نشان داد.
در قطع نامه گردهم آیی که مانع برگزاری آرام آن شدند و ناگزیر با برخوردها و خشونت هایی توسط عوامل
چماق بدستان رژیم همراه بود پس از بیان مستدل در رد قانون ضدانسانی قصاص آمده بود که نظام اسلامی به
دلیل ماهیت ضدملی و ضدانسانی خود و بدلیل جنایاتی که مرتکب شده است فاقد مشروعیت قانونی و پایگاه
مردمی است. نظام آینده ایران را مردم برای خود تعیین خواهند کرد.
بیست و هشت سال از آن تاریخ گذشت تا مردم در اعتراض به تقلب در شمارش آراء انتخابات ریاست جمهوری اسلامی بار
دیگر برای اثبات غیرقانونی و ضد مردمی بودن استبداد مذهبی به خیابانها آمدند و بدون ترس از زندان و اعدام،
دلاورانه در برابر عوامل سرکوبگر نظام ایستادند و با فداکاری و جانبازی نشان دادند که تنها راه رهایی
«استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» و نه جمهوری اسلامی.
تاریخ گر چه به همان شکل که اتفاق افتاده تکرار نمی شود ولی گه گاه شباهت ها و مانند بودن های رویدادهایی
تاریخی با همدیگر شگفت انگیز و عبرت انگیز است. تفاوت 25 خرداد 1388 با گذشته حضور شیرزنان،
پیشگامان دیرپای پیکار ایران دوستی و آزادیخواهی و سامان دهی خیزش توسط جوانان و دانشجویان پرشور و
دلاور است که نه تنها سردمداران اسلامی را دچار رعب و وحشت کرده بلکه باعث گفتن و تحسین افکار عمومی
دنیا شده است.
خیزش و جنبش ملی و آزادیخواهانه کنونی تردیدی باقی نگذارده است که عمر استبداد مذهبی در ایران به پایان
خود نزدیک شده و همه جناحهای قدرت در حاکمیت اسلامی دیر یا زود باید پاسخ گری جنایت های جانی، مالی و
معنوی که در سی سال گذشته مرتکب شده اند باشند.
در زندان چه می گذرد
روز گذشته در نشستی که کمیته بازداشت های خودسرانه برای ملاقات با خانواده مهندس کورش زعیم عضو برجسته شورای مرکزی جبهه ملی برگزار کرد ، تعداد بسیاری از سازمانهای سیاسی ، حقوق بشری ، دانشجویی و ... حضور داشتند که اکثر آنان به بیان نکاتی در خصوص مهندس کورش زعیم و مسائل امروز ایران و آنچه در زندانها می گذرد پرداختند . در این میان ارائه خاطرات برخی از بزرگان در طول زندانی بودنشان در مسلخگاه های حکومت استبدادی بسیار دردآور و به نوع خود جالب توجه بود .
آقای خسرو سیف از مبارزان قدیمی و استخوان دار ، که همواره در نیم قرن اخیر لحظه ای از مبارزه علیه استبداد قدمی به عقب نگذاشته به بیان خاطراتی کوتاه از گذران هفت ماه اسارت در سلول انفرادی در دوران هجدهم تیرماه هفتادوهشت پرداخت . دورانی که باز هم روزنامه کیهان ، که به واسطه آماده کردن اذهان سناریوهای خود را می نوشت و پس از آن حمله عملی به برخی از جریان ها را سامان می بخشید در تیتری بزرگ میلیشیای !!! جبهه ملی ایران را عامل حوادث هجدهم تیر خواند تا موج بازداشت فعالان ملی آغاز گردد .
"دبیر کل حزب ملت ایران در نشست روز گذشته از نوع شکنجه های بسیار حرفه ای که روان زندانیان را به صورتی باور نکردنی دگرگون میساخت و در واقع استوارترین و قوی ترین زندانیان را از پای می انداخت سخن گفت جناب آقای سیف که بخوبی می داند در این نظام هیچ فعال سیاسی نمی تواند از گزند احتمالی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در امان باشد از دوستانی که سابقه زندان دارند خواست تا این گونه مسائل و خاطرات را بازگو نمایند تا شیوه های بازجویی برای همه عیان گردد.
وی گفت که در طول دوران اسارتش در سلول انفرادی با شنیدن صدای فرزندش و همرزمانش در بیرون در سلول باور داشت که برخی دوستانش به شدت در حال شکنجه هستند و برخی نیز کشته شده اند . وی اظهار داشت که صدا ، صدای فرزندم بود که میخواست به خواسته بازجوها در اعتراف دروغین تن دهد تا به من آسیبی نرسد . اما بعدها فهمیدم که اصلا او بازداشت نشده و این صداها با تکنولوژی هایی که نیروهای امنیتی در دست دارند ساخته شده بود . حتی به گونه ای بر دوستان من فشار آورده بودند که آنان ساعتها بر روی جنازه من در زندان گریستند . "
شوربختانه تکنولوژی شکنجه همزمان با علم روز در حال پیشرفت است و جدید ترین آنها در دست حکومت های دیکتاتوری قرار دارد .
یکی از دوستان که با خانواده یکی از زندانیان روزهای کودتا دیدار داشت ، در ملاقاتی که با وی داشتم گفت ، هر چند که وی دارای سابقه طولانی زندان در ده سال گذشته است و آسیب رساندن به وی برای حاکمیت پرهزینه و مسئله ساز است اما از هرگونه فشاری بر او در زندان دریغ نمی کنند و تحملش را طاق کرده اند،دوست گرانقدرم به نقل از وی گفته است که وی در دیدار با خانواده اش اظهار داشته که اینبار با دفعات گذشته بسیار متفاوت است و حتی اگر وسیله ای داشتم یقینا خودکشی می کردم .
همچنین دوستی که اخیرا از زندان آزاد شده گفته است که ممنوع الخبری و ارائه اخبار کذب در زندان تبدیل به حربه ای شده که با برهم زدن روان زندانیان او را بصورت مومی در دست می گیرند و بر سر زنده ماندنش معامله می کنند یا با قرار دادن حکم اعدام نزدیکانش و پخش اعترافات دروغین از آنان (در حالی که اصلا آنان بازداشت نیستند و این کار با استفاده از تکنولوژی صورت می گیرد ) زندانی را وادار به اعتراف می کنند .
در واقع باید گفت قرون وسطایی ترین شکنجه ها با استفاده از مدرن ترین امکانات و روش ها اینک در زندان ها جمهوری اسلامی جاریست .
Friday, August 21, 2009
عشق به ایران آزاد، دغدغه زندگی زعیم بوده است
جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی و دانشجویی روز جمعه به دعوت «کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه» با حضور در منزل مهندس کوروش زعیم، فعال سیاسی ـ اجتماعی و عضو ارشد جبهه ملی با خانواده وی دیدار و گفت و گو کردند.
در این نشست که نمایندگانی از جبهه ملی ایران، حزب ملت ایران، نهضت آزادی ایران، شورای فعالان ملی ـ مذهبی، سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت)، جنبش مسلمانان مبارز، دفتر تحکیم وحدت، فعالان طیف چپ و... حضور داشتند، خانم صحت، همسر مهندس زعیم، ضمن تشکر از فعالان سیاسی حاضر در جلسه، با تشریح آخرین وضعیت وی اظهار داشت که تاکنون موفق به چند ملاقات با همسر خود شده است.
خانم صحت با اشاره به ۲۵ سال زندگی مشترک خود با مهندس زعیم گفت: «فعالیت سیاسی و مدنی در اولویت زندگی او بود و عشق به ایران و آزادی همواره دغدغه زندگی زعیم بوده است.»
همسر مهندس زعیم از بلاتکلیفی وضعیت همسرش و نیز عدم اطلاعرسانی در مورد این فعال سیاسی انتقاد کرد و با اشاره به دیدارهای هفتگی خانواده زندانیان سیاسی در برابر زندان اوین گفت: «حضور برخی از شهروندانی که هیچ زندانی ندارند اما برای حمایت از خانواده زندانیان سیاسی در آن مکان حاضر میشوند موجب دلگرمی خانواده زندانیان سیاسی است.»
قدردان تلاش زعیم برای میراث فرهنگی کشورمان هستیم
در این نشست، حسن اسدی زیدآبادی، عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران ضمن ابراز امیدواری نسبت به آزادی هرچه سریعتر مهندس زعیم که مسنترین زندانی سیاسی امروز کشور است، گفت: «افتخار داشتهایم که در کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه در چند سال گذشته با ایشان همکاری داشته باشیم و در زمانی که ایشان عضو این کمیته بودند، همواره ما شاهد دغدغههای حقوق بشری ایشان فارغ از گرایشهای سیاسی مختلف بودهایم.»
اسدی زیدآبادی همچنین گفت: «طی این سالها تلاشهای مهندس زعیم برای نجات میراث فرهنگی کشورمان از جمله آرامگاه کوروش و مجموعه باستانی پاسارگاد از آسیبهای گوناگون امری قابل تقدیر و ارزشمند بود که همگان باید قدردان این تلاشها باشند، از سوی دیگر نگاه حقوق بشری آقای زعیم به مسأله میراث فرهنگی و آثار باستانی یک مقوله کمیاب در جامعه ماست که این نوع دیدگاه بایستی با حضور مجدد ایشان تقویت شود.»
امروز ملت ایران در صحنه است
دکتر حبیبالله پیمان، دبیرکل جنبش مسلمانان مبارز نیز در این نشست گفت: «اینکه زندانها امروز دائماً از فعالان سیاسی پر و خالی میشوند نشان دهنده زنده بودن جامعه ماست.»
وی افزود: «در این سالها همیشه زندانیان سیاسی وجود داشتهاند اما تفاوت این برهه زمانی این است که اکنون مردم در صحنه هستند و محبوس بودن چهرههایی مانند مهندس زعیم در جامعه موج آفرین است.»
دکتر پیمان تاکید کرد: «درک اینکه یک دولت دروغگو آرای مردم و حقوق آنها را سرقت کرده است، در جامعه فراگیر شده است و خواستههای جنبش امروز مردم محدود به یک صنف و جریان نیست و این بار ملت ایران به صحنه آمده است.»
آزادی یک نیاز ملی است
خسرو سیف، دبیرکل حزب ملت ایران دیگر سخنران این نشست بود. آقای سیف طی سخنانی در منزل کوروش زعیم ضمن ابراز تأسف از بازداشت وی اظهار داشت: «امروز در واقع ما نیز آزاد نیستیم و فقط در یک زندان بزرگتر زندگی میکنیم.»
سیف با اشاره به اینکه اولین بار نیست که این نوع برخوردها را تجربه میکنیم نسبت به وضعیت زندانها ابراز تأسف کرد و گفت: «متأسفانه وضع زندانها بدتر شده است، و این مسأله به این دلیل است که هیچ معیاری در زندانها برای برخورد با زندانیان وجود ندارد، و وقتی در سطح کلان کشور این چنین مدیریت میکنند تبعاً در یک مسأله جزیی مانند زندانها نیز مدیریت به همین شکل است.»
خسرو سیف با تأکید بر اینکه اعتراضات مردمی پس از انتخابات در واقع نشانگر نارضایتی آنها از وضعیت کشور است و امروز آزادی یک نیاز ملی است به لزوم حفظ وحدت در میان نیروهای سیاسی اشاره کرد و گفت: «وقتی پس از تشکیل جبهه ملی در رژیم سابق شاه فعالیتهای سیاسی آن را تاب نیاورد، عدهای از جوانان و گروههای سیاسی عضو جبهه به سمت مبارزات مسلحانه کشیده شدند که البته نتایج آن را دیدیم و امروز امیدواریم که بار دیگر این تجربه تکرار نشود و مسائل از طریق فعالیتهای سیاسی حل شود و مردم به خواستهای خود برسند.»
دبیرکل حزب ملت ایران همچنین به بیان خاطراتی از بازداشت خود در جریان ۱۸ تیر ۷۸ اشاره کرده و به بیان برخی شیوههای شکنجههای روانی در مدت 7ماه بازداشتش در سلول انفرادی مانند پخش صدای بازجویی از فرزندان و دوستاناش پرداخت.
دادستانی در اختیار نیروهای نظامی و امنیتی است
در ادامه این نشست، تقی رحمانی، از فعالان ملی ـ مذهبی به افقهای روشنی که پیش روی جامعه ایران است اشاره کرد و ابراز امیدواری کرد که این هزینهها و مصائب به سرانجام مناسبی ختم شود.
تقی رحمانی با اشاره به آغاز دوره جدید ریاست قوه قضاییه گفت: «آقای لاریجانی بحث عدالت قضایی را مطرح کردهاند اما باید به دو نکته و چالش پیش روی قوه قضاییه اشاره کرد.»
وی با اشاره به اینکه در بسیاری از فجایع اخیر ردپای دادستانی دیده میشود، افزود: «امروز دادستانی در اختیار نهادهای نظامی و امنیتی است و قوه قضاییه تقریباً تسلطی بر وضعیت زندانیان تا مدتها پس از دستگیری افراد ندارد و وقتی بحث عدالت قضایی مطرح می شود این مسأله با حقوقی که متهمان حتی در فقه سنتی ما ندارند همخوانی ندارد.»
رحمانی چالش دوم را که بایستی از سوی نهادهای مدنی و حقوق بشری با مدیریت جدید قوه قضاییه مطرح شود، بحث سلول انفرادی دانست و گفت: «سلول انفرادی در واقع نوعی از شکنجه سفید است که به منظور تخلیه روانی و اطلاعاتی زندانی انجام میشود و بسیار اثرات مخربتری نسبت به شکنجههای جسمی و فیزیکی دارد که قوه قضاییه بایستی در مورد این مسأله غیرقانونی و غیرشرعی پاسخ دهد.»
در زندان به زعیم اطلاعات کذب دادهاند
دکتر علی حاج قاسمعلی، عضو جبهه ملی ایران نیز در این نشست ضمن تشکر از حاضران با اشاره به تلاشها و فعالیتهای مهندس کوروش زعیم و ارتباط وی با نسل جوان جبهه ملی گفت: «در زندان با ارائه اطلاعات غلط از جمله اینکه جوانان جبهه ملی بازداشت شدهاند و با توجه به اینکه میدانند که مهندس زعیم به این جوانان علاقهمند است، قصد دارند تا ایشان را تحت فشار بگذارند.»
این عضو جبهه ملی موضوع اساسی را که موجب خشم حاکمیت از مهندس زعیم شده است، تأکید زعیم بر منشور حقوق بشر کوروش دانست که در آن برای ایران دعا میکند که این کشور از «دروغ» در امان باشد و این مسألهای بود که مهندس زعیم از مدتها پیش توجه جامعه را به آن جلب میکرد.
حاج قاسمعلی، کوروش زعیم را موتور محرکه جبهه ملی دانست و همچنین مانفیست صادر شده از سوی مهندس زعیم در ایام پیش از انتخابات را یکی دیگر از موارد اتهامی وی عنوان کرد و گفت: «چگونه است که بحث دولت در سایه وقتی از سوی خودیهای حاکمیت مطرح میشود یک نوآوری و خلاقیت است ولی طرح آن از سوی سایر افراد منجر به چنین برخودهایی میشود؟»
شکنجه سفید در سطح جامعه انجام میشود
در این نشست همچنین دکتر محمدعلی توفیقی از روزنامهنگاران کرد و عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز در سخنانی گفت: «امروز مسأله شکنجه سفید تنها دامنگیر زندانیان نیست بلکه تلاش میشود با استفاده از همین روش یعنی قطع ارتباطات و تزریق اطلاعات غلط در سطح جامعه تقلب بزرگی که اتفاق افتاده است را بپوشانند.»
وی با اشاره به برخوردهایی که طی چند دهه گذشته با فعالان سیاسی از طیفهای گوناگون شده و در بسیاری از آنها اتهام کودتا مشترک بوده است به تفاوتهای جامعه امروز ایران با دهه شصت اشاره کرد و گفت: «امروز جامعه این اعترافات و اتهامات را باور نمیکند و این سختیهایی که طی این سالها ملت ایران تجربه کرده است لازمه بلوغ سیاسی جامعه ماست.»
اثرگذاری دلیل بازداشت زعیم است
در ادامه این نشست میلاد اسدی عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت نیز به فعالیتهای سیاسی و مدنی کوروش زعیم اشاره کرد و اثرگذاری این فعالیتها در جامعه را دلیل اصلی برخورد با مهندس زعیم دانست. میلاد اسدی ابراز امیدواری کرد که به زودی شاهد آزادی تمامی فعالان سیاسی بازداشت شده باشیم.
معمولاً جاسوسها در حاکمیت هستند نه در اوپوزوسیون
در این نشست همچنین سیامک طاهری از فعالان طیف چپ بااشاره به شناخت خود از مهندس زعیم گفت: «میتوانم شهادت دهم که زعیم دو دغدغه داشت، ایران و حقوق بشر.»
سیامک طاهری با اشاره به رواج انتساب اتهام جاسوسی و انقلاب مخملی به فعالان سیاسی منتقد گفت: «معمولاً بخش عمدهای از جاسوسان در سیستم حاکمیت نفوذ میکنند و این پرسش ایجاد میشود که چرا تاکنون نهادهای امنیتی یک جاسوس را از درون حاکمیت بازداشت نکردهاند.»
وی افزود: «درمورد انقلاب مخملی هم باید دید واقعاً چه کسی مسئول به خیابان ریختن مردم است و چه کسانی موجب شدند با عملکرد غلطشان بی اعتمادی نسبت به حاکمیت در جامعه فراگیر شود و رسانههای داخلی برای مردم بی اعتبار شوند.»
گفتنی است در این نشست، عبدالرضا تاجیک، روزنامهنگاری که به تازگی پس از تحمل ۵۰ روز حبس از زندان آزاد شده است نیز حضور داشت و با توجه به آنکه مدتی از دوران حبس خود را در بند ۲۰۹ اوین با مهندس کوروش زعیم هم سلولی بوده است، خاطراتی را از این دوران ذکر کرد.
Wednesday, August 19, 2009
راه سبز مصدق
پس از گذشت بیش از نیم قرن از کودتای سیاه بیست و هشتم مرداد، طعم تلخ کودتا با کودتاهای جدید در مذاقمان تازه می شود. شبها و روزها از پی هم گذشته اند و جامعه ما کودتاچیانی بس حقیرتر و سفله تر از آستین ایام بیرون کشیده است اما چشمها هنوز به آن راه سبز است، راه مصدق.
برگرفته از شاطر خدنگ
Tuesday, August 18, 2009
Monday, August 17, 2009
Friday, August 14, 2009
مکانیسم دولت در سایه/ بیانیه جبهه ملی ایران
جبهه ملی ایران که قویا" خود را پای بند به مردم سالاری، حقوق بشر و آزادیهای اساسی عاری از هر گونه تبعیض می داند، به ویژه آزادی بیان ، عقیده، قلم و ....، چنین برخوردی را با کوروش زعیم مغایر با تعهدات بین المللی جمهوری اسلامی ایران مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق حقوق مدنی و سیاسی و میثاق حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی از یک سو و اصول مربوطه قانون اساسی و فراتر از آن برخورد تبعیض جویانه حکومت با دو شهروند با عقیده و نظر مشابه می داند. انتظار می رود که هرچه زودتر به این بازداشتهای غیر قانونی ، غیر انسانی ، غیر اخلاقی و نمایشی که در تضاد کامل با آزادی سیاسی و اندیشه و نمودی از واپسگرایی قرون وسطایی است پایان داده شود
.
بیست و دوم مرداد 1388
جبهه ملی ایران
Tuesday, August 11, 2009
یک کلمه کم و یک کلمه بیش
در اعتراضات اخیر بسیاری اوقات مردم ما از شعارهای گذشته الگو برداشتند که غالباً نتیجۀ مطلوب را نداشت و چه بسا کمانه هم کرد. اما سرانجام با کاستن یک کلمه از شعار مرکزی انقلاب 57، و افزودن یک کلمه به آن، به شعار واقعی این جنبش رسیدند که: «آزادی، استقلال، جمهوری ایرانی» است. این شعار، کسانی را که غم دیار و آیندۀ دیار را صمیمانه بر دل دارند و بزخو نکرده اند تا از نمد اتفاقات اخیر کلاهی نصیب ببرند جداً به آیندهٌ جنبش امیدوار ساخت. با کنار رفتن صفت اسلامی ندای جدا کردن دین و دولت در داده شد و نوید آزادی خواهی که فقط بیرون از چارچوب جمهوری اسلامی معنایی دارد به گوش همه رسید.
سوای آن دسته از مدعیان مخالفت با جمهوری اسلامی، که ظاهراً مخالفتشان بیشتر با جمهوریت آن است تا با اسلامیتش، اصلاح طلبان اسلامگرا هم از این تغییر به وحشت افتاده اند. این گروه دوم مذبوحانه می کوشند تا همان شعار سی سال پیش خود را که «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود، معتبر نگاه دارند و به سبک خمینی تأکید می کنند که نه باید کلمه ای از این شعار کاست نه کلمه ای بدان افزود. این واکنش بی سرانجام نشانۀ بارز خویشاوندی سیاسیشان با دیگر رقبای اسلامگرای آنهاست و نمودار فاصله ای که این حضرات با آزادی و آزادیخواهی دارند.
یک قرن است که نزاع اصلی گروه های سیاسی ایران بر سر تعیین نظام سیاسی کشور بوده است و دیگر اختلافات یا کشمکش ها را تحت شعاع خود قرار داده. خواستن آزادی، یعنی خواستن نظامی که قادر به تأمین آن باشد. از این دیدگاه هر نظام مذهبی و یا نظامی که مقامی غیر انتخابی را در رأس کشور قرار دهد مردود است.
منطقی که از انقلاب مشروطیت بدین سو تحولات سیاسی تاریخ معاصر ایران را شکل داده منطق جایگزینی نظام های سیاسی است. این منطق به دلیل به درازا کشیدن اعتراضات مردمی باز امروز بر صحنۀ سیاسی غالب شده است و می تواند نمای تحولات آینده را پیش چشم همگان ترسیم کند. انتخابی این گونه هر چند دهه یکبار میسّر می شود. بر عهدۀ آزادیخواهان است که این فرصت گرانبهای تاریخی را، در شرایطی که خواست هایشان از پشتیبانی جهانی برخوردار است، غنیمت شمرند. در این نبرد پیروزی جایگزین ندارد و شکست توجیه نمی پذیرد.
--
Monday, August 10, 2009
Tuesday, August 4, 2009
Monday, August 3, 2009
روح سبز زمان
این مردم به یک تعبیر میبینند که از آنچه هستند بهترند؛ نه تنها توانستهاند به واقعیت زندگی در یک جامعه مدرن پی ببرند و آن را در شعارها، بیانیهها و اقدامهای خود بازتاب دهند؛ بلکه منش و خلقیات لازم مبارزه برای رسیدن به آن را نیز در خود پرورش دادهاند. بر خلاف سی سال پیش هم سیاستشان درست است هم روانشناسیشان
جنبش 22 خرداد که اندک اندک در همه جا به رنگ سبز شناخته میشود نام ایران را بار دیگر در جهان بلند کرد و اعتماد ایرانیان را به خود باز آورد. دیگر کسی نمیگوید مردم هر چه سزاوارشان؛ دیگر کسی شمار معتادان را به رخ ما نمیکشد. تهرانیها دیگر در همان نخستین برخورد با روزنامهنگار غربی لازم نیست بگویند که ما یک کشور عربی نیستیم و تروریست هم نیستیم. 22 خرداد اجتماع بزرگ ایرانی بیرون را نیز در صورتی آبرومندتر نشان داد. قهرمانی مردم در ایران، و آنچه در انگلیسی وقار grace در زیر فشار، مینامند زنان و مردانی را که اکثریتشان به کنارهجوئی از هر فعالیت جمعی شناخته میشدند و اقلیت فعالشان به کشمکش بر سر تقریبا همه چیز، به حرکت در آورد. آن اکثریت به پشتیبانی از جنبش مردمی به تظاهراتی پیوست که در هر جا به اندازههای کنسرتهای ایرانی نزدیک شد و آن اقلیت، اگر هم موقتی باشد، کوشید، برای نخستین بار در بیشتر جاها، به امر همگانی اولویت دهد و از بگو مگو بپرهیزد. اقداماتی مانند اعتصاب غذای گروه بزرگی از سرامدان سیاسی و فرهنگی در برابر سازمان ملل متحد و مصاحبههای مطبوعاتی و سخنرانی شخصیتها در مجامع سیاستگزاری غرب، همه در پشتیبانی از جنبش مردم، نشان داد که ایرانیان در بیرون از چهها برمیآیند
در بسیاری جاها افراد از گرایشهای سیاسی گوناگون ناچار شدهاند با هم به تظاهرات پردازند. در واقع ترکیب تظاهر کنندگان با کشاکشهای گروهی سازگار نیست؛ بیشتر شرکت کنندگان هیچ بستگی سازمانی ندارند و نمیخواهند رنگی بگیرند. از این گذشته نمایشی که تودههای میلیونی مردم ایران هر روز از یگانگی و از خودگذشتگی میدهند نمیتواند در این جماعت دور افتادهی دست به گریبان بی اثر بماند. هنگامی که مردم در ایران با جان و مال و آزادی خود بازی میکنند ملاحظات و رقابتهای حقیر سیاسیکاران بی حاصل مایه شرمندگی خواهد بود. در مسافرتی دراز که یک دوجین شهر های امریکای شمالی را پوشاند فشاری را که رویدادهای ایران بر گروههای تبعیدی و مهاجر میآورد خوب میشد احساس کرد. کمتر کسی بود که بزرگی لحظه تاریخی را در نیابد. ویژگی اصلی چنین لحظههای تاریخی آن است که مردمان را از خودشان بدر میآورند و بسته به روح زمان، به فضای اندیشگی و عاطفی، بهتر یا بدتر میکنند. سی سال پیش روح زمان رنگ سیاه و سرخ داشت و متمدنترین و با فرهنگترین کسان را عربدهکشان خون و خشونت گردانید. امروز فضای عمومی به رنگ سبز در میآید. دگرگونیهای کوچکی که در درازای سالها رفتار و رویکرد کسان را دگرگون میکرد در گردباد رویدادهای چند هفته به ناگهان از ایرانیان انگاره image دیگری میدهد. این مردم به یک تعبیر میبینند که از آنچه هستند بهترند. نه تنها توانستهاند به واقعیت زندگی در یک جامعه مدرن پی ببرند و آن را در شعارها، بیانیهها و اقدامهای خود بازتاب دهند؛ نه تنها راههای درست رسیدن به چنان جامعهای را شناختهاند بلکه منش و خلقیات temperament لازم مبارزه برای رسیدن به آن را نیز در خود پرورش دادهاند ــ بسیار بیش از گروههای بزرگی از تبعیدیان. بر خلاف سی سال پیش هم سیاستشان درست است هم روانشناسیشان.
هدف مبارزه مردمی دمکراسی و حقوق بشر است، دمکراسیلیبرال. دریافتن معنی و وفادار ماندن به این هدف به مردم کمک کرده است که در زیر ضربات کمرشکن رژیم ناامید نشوند بلکه شکیبا بمانند؛ دست برندارند، بلکه تاکتیکهای تازه بیندیشند و موقعیتهای تازه بسازند؛ هدف کوتاه مدت را قربانی شتابزدگی نکنند. سران جنبش که بخشی از همان نظام هستند و نمیتوانند پاک از آن ببرند با چنین توده آگاه و انعطافپذیری کار خود را بسیار آسانتر مییابند. به آنها دست گشادهای داده شده است که وارد ائتلافهای گوناگون شوند و راههائی برای بیرون آمدن آبرو مندانه رهبری نظام از بن بست پر مخاطرهاش بیابند که مردم را نیز به بخشی از خواستهاشان برساند ــ همان "هنر ممکن" که در جای دیگری اشاره شد و یکی از تعریفهای سیاست است.
* * *
با همه نشانههای امید بخش از پختگی نیروهای مخالف بیرون و دیاسپورای ایرانی بطور کلی، از کوشش آنها برای همانندتر شدن با مبارزان جامعه شهروندی، باز هر زمان مسئله تازهای پیش کشیده میشود. در نبود اختلاف نظر اصولی، اکنون پرچم در تظاهرات به صورت مایه کشمکش و جدائی درآمده است. در نخستین روزها ایرانیانی که به گفته خودشان جز پرچم جمهوریاسلامی چیزی نمیشناختند با آن پرچم به تظاهر کنندگان شهرهای اروپا و امریکا پیوستند ولی زنندگی موقعیت، زود آنان را به خود آورد. آنگاه اعتراض به آوردن پرچم شیر و خورشید بالا گرفت. کسانی به حق میگفتند که نمیخواهند به سبب پرچم به خطر یا زیانی بیفتند. کسان دیگری پرچم شیر و خورشید را یادآور پادشاهی پهلوی میدانستند؛ پرچمی که سه دهه پیش آن را با انقلاب شکوهمند به خاک سپرده بودند و دیگر چشم دیدنش را نداشتند. تا آنجا که در یک تظاهرات هر کس با هر پرچمی جز جمهوریاسلامی میآمد چندان مشکلی نمیبود اما در جاهائی همزیستی پرچمها ناممکن شده است؛ یا گروهی از اقدام مشترک بیرون میمانند یا بدتر از آن، کشمکشهائی پیش میآید. پرچم البته مسئلهای نیست و در هر جا و هر زمان بسته به موقعیت راه حلی برای آن مییابند و بهتر از همه آن است که در کنار پرچمها از تاکید بر رنگ سبز نیز غافل نمانند؛ ولی نمیتوان از اینهمه اختلاف نظر بر سر هر چیز به آسانی گذشت. در کجای جهان مردم حتی نمیتوانند روی پرچم کشور خود توافق کنند؟ پرچم شیر و خورشید، گذشته از ارزش زیبا شناسی و نمادین آن، یکی از زیباترین پرچمها، پیشینهای دراز در تاریخ ما دارد. شیر و خورشید و شمشیر، قدرت محض که سرچشمه نور را بر پشت دارد، از هزار سالی پیش به صورتهای گوناگون نشانه ایران بوده است. پرچم ملی، و نه پرچم پادشاهان و سلسهها پدیدهای تازه است و در ایران با انقلاب مشروطه، شیر و خورشید و شمشیر قدیمی در ترکیب و تناسبهائی که میشناسیم پرچم ملی ما شد. از آن هنگام تا نزدیک هشتاد سال از ستارخان تا مدرس و از حیدر عمواغلی تا فروغی و از مصدق تا محمد رضا شاه و نسل پس از نسل ایرانیان پرچم انقلاب مشروطه را پرچم ملی خود دانستند و به هر مناسبت بر درو دیوار آویخنند.
در انقللاب اسلامی این پرچم به خاک سپرده شد ولی انقلاب مشروطه را نیز همراه بسا چیزهای دیگر به خاک سپردند و امروز ملتی برای باز پس گرفتنشان به پا خاسته است. دشمنی انقلابیان پیشینی که هنوز همه پیوندها را به هر دلیل با رژیم اسلامی نبریدهاند با این پرچم قابل فهم است. ولی چپگرایانی که چنین تاکیدی را بر حذف آن و یکی کردنش با پادشاهی پهلوی نهادهاند در کارزاری بیهودهاند که به خوبی ممکن است ببازند. احتمال اینکه قانون اساسی پس از این رژیم، شکل حکومت در آن هر چه باشد، باز پرچم شیرو خورشید و شمشیر را رسمی کند هیچ کم نیست. این پرچم گذشته از درهم تنیدگیاش با تاریخ ایران، کششی دارد که از بستگیهای شخصی و سلسلهای میگذرد؛ و همان اندازه از آن چپ است که راست. هیچ ضرورتی ندارد که آن را به نیرو های راست واگذارند ــ چنانکه چند دهه با انقلاب مشروطه کردند.
شاید یک سودمندی خیزش سبز، کمرنگ کردن اختلافاتی باشد که اصلا اختلاف نیستند و به زور آنها را تا این اندازهها بالا بردهایم.
داریوش همایون
طاقت بیار
طاقت بیار رفیق ...
طاقت بیار می شه شنید ، خندیدن دلخواه رو
تو زنده میمونی رفیق ، طاقت بیار این راه رو
این خاطرات لعنتی ، یك روز به آخر می رسه
یك روز صدای من و تو ، به گوشای كر میرسه
طوفانو پشت سر بذار ، اون سمت ما آبادیه
این زمزمه تو گوشمه ، فردا پر از آزادیه
طاقت بیار رفیق ، دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق ، خورشید پشت ماست
دنیا اگه تاریك شد ، دستای فانوسو بگیر
با من بیا با من بیا ، چیزی نمونده از مسیر
سرما و سوز برف رو ، آهسته پشت سر بذار
امروز وقت خواب نیست ، ما با همیم طاقت بیار
طاقت بیار رفیق ، ما هر دو بی كسیم
طاقت بیار رفیق ، داریم میرسیم
بیانیه جبهه ملی ایران در خصوص چهاردهم مرداد ماه سالگرد مشروطیت و حضور در اعتراضات مسالمت آمیز مردمی
صد سال بعد از گذشت انقلاب مشروطیت و مبارزه برای آزادی و عدالت ، مردم ایران هنوزبرای تحقق الفبای اولیه دموکراسی و آزادی با نظام استبدادی مذهبی در جدال می باشند.
در زمانیکه که نظام های استبدادی خودکامه حاکم بر اکثر جوامع بشری بودند و ارزش های انسانی برای حاکمان معنا و مفهومی نداشت و در فرایند جنگ ها سرنوشت سکنه کشور مغلوب غالبا در کشتارجمعی ،یا اسارت جمعی و بردگی خلاصه می شد ، مدیران و مدبران سرزمین ایرانی ما بنیانگذار نظم و نسقی جدید مبتنی بر همزیستی اجتماعی– فرهنگی ، تساهل و سازگاری نژادی و آزادی مذهبی بودند. آئینی که در حدود یک هزار سال دوام داشت. اما پس از آنکه جامعه ایران در فراز و نشیب های سیاسی و اجتماعی در معرض تهاجم های پی در پی اقوام بادیه نشین و عشیره نشین قرار گرفت و مقهور نظام های استبدادی گردید ، با مبانی دو فرهنگ متفاوت و ستیزه جو روبرو گردید : یکی مبتنی بر فرهنگ تک - بعدی و خودکفا و متعارض با فرهنگ چند بعدی ایرانی و نفی کننده و عقیم کننده ارزش های متفاوت آن ، دیگری مبتنی بر فرهنگی نهیلیستی ( نیست گرایی ) که با مفاهیم همزیستی و همکاری بیگانه بوده و امنیت واقعی خود را در نابودی مخالفین جستجو می کرد .گو اینکه در گذر زمان اندیشمندان ایرانی به ویژه دیوانسالاران موفق شدند تا حدودی مهاجمان را به ارزش های اجتماعی و سیاسی خود فرهیخته سازند ، ولی از سوی دیگر جامعه ایرانی وارث آئین ها و قوانین شوم و غیر انسانی حکام مهاجم از لحاظ مدیریت و اداره جامعه گردید . بطوریکه رویه و تصمیمات خودسرانه آنان به ویژه در امور کیفری مانند قتل عام ، شکنجه ، مکحول نمودن بینایی ، قطع و جرح اعضای بدن و غیره اثرات خاص خود را در رویه و روش استبدادی حکام بعدی به ارث گذاشت .
تاسف بارترآنکه از آغاز قرن نوزدهم که ایران عملا در طیف دیپلماسی ، سیاسی و اقتصادی غرب و مظاهراستثماری آن قرار گرفت ، حکام وقت به سبب اتصاف به سرشتی ژانوسی استبدادی و استعمار پذیری ، بیش از پیش در ایفای وظایف ومسئولیت های ملی و تاریخی خود ناتوان و آسیب پذیر شدند . چنانکه در طول یکصد و سی سال حکومت استبدادی آنها ، ناتوانی آنان در عرصه های گوناگون نه تنها منجر به از دست رفتن سرزمین هایی در شمال ارس و اترک ، مشرق و جنوب شرقی و شمال غربی شد ، بلکه در نیمه دوم قرن مزبور مجبور به پذیرش معاهدات تجاری مخرب اقتصاد داخلی و واگذاری امتیازات مشابه و رقابتی به دو قدرت استعماری زمان یعنی انگلستان و روسیه شدند.
مجموعه این ناکامی ها و نافرجامی ها در عرصه های اقتصادی ، سیاسی ، نظامی و اجتماعی موجب گردید که نواندیشان ، آزاد اندیشان ، آگاهان و فعالان سیاسی برای برون رفت از نظام استبدادی و استعمار زده وقت ، تغییر وضع موجود و استقرار قانون را به معنای روز خود تبلیغ و تجویز نمایند . روندی که زمینه ساز جنبش مردم ایران برای نیل به آزادی و عدالت خواهی گردید که فرآیند آن انقلاب مشروطیت و پیروزی آن شد . بی شک این رویداد در زمانی که در دو قاره آسیا و آفریقا فقط شش کشور ظاهرا مستقل ( ژاپن ، چین ، ایران ، عثمانی ، حبشه ، لیبریا ) وجود داشت ، از اهمیت خاصی برخوردار بوده واحتمالا بنحوی در انقلاب 1908 ترک های جوان و انقلاب مشروطه 1911 چین موثر بوده است .
با اینکه دولت مشروطه تنها پس از یک سال با مشکلات ، محدودیت ها و تحمیلات قدرت های استعماری از جمله عهدنامه 1907 ( ناظر به تقسیم ایران به دو منطقه تحت نفوذ ) ، استبداد صغیر ، دوران فترت و بالاخره اشغال ایران در جنگ بین الملل اول مواجه گردید، ولی نمایندگان منتخب ملت ایران تا مجلس چهارم در حفظ و دفاع از منافع و مصالح جامعه ایران صادقانه کوشا بودند .
دریغا که پس از اتمام جنگ بین الملل اول اگر چه نظم نوین جهانی در محدوده میثاق جامعه ملل به ویژه اصل آزادی تعیین سرنوشت مردم از یکسو و بروز انقلاب اکتبر روسیه از سوی دیگر به ویژه پس از نا فرجامی و ناکامی وقوع انقلاب کارگری در اروپا و چرخش از استراتژی انقلابی به استراتژی دفاعی و درون گرا بعد از 1919 ، که فضا را برای رشد و تحقق ارزش های مشروطیت فراهم نموده بود ولی جامعه ایران با کودتای استبدادی 1921 و استقرار مجدد حکومت استبدادی مواجه گردید . گواینکه در دوره بیست ساله نظام استبدادی اقداماتی در زمینه نوسازی جامعه انجام گرفت ولی نظام مشروطیت عملا تعطیل و آزادی مورد نظر ملت در محاق نظام استبدادی وقت قرار گرفت .اگرچه در طول جنگ بین الملل دوم و بعد از آن در مقاطعی به ویژه دوران سه ساله نهضت ملی کردن نفت ، جامعه ایران از برخی اصول و مضامین آزادی از جمله آزادی بیان ، قلم ، مطبوعات ، احزاب ، تجمعات ، و نقش فعال قوه مقننه بهره مند گردید اما نهضت ملی شدن صنعت نفت با تمام اثرات فراگیر داخلی و خارجی آن مقهور کودتای ننگین 28 مرداد گردید و بار دیگر استبداد در کسوت مشروطیت به حیات خود ادامه داد .
دریغ و درد آنکه در زمانیکه ارزش های جهان شمول بشری مندرج در منشور ملل متحد ، اعلامیه جهانی حقوق بشر ، میثاق حقوق مدنی و سیاسی و میثاق حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی سر لوحه قوانین اساسی بسیاری ازکشورها قرار گرفته بود و در پرتو جنبش های استقلال طلبانه و آزادیخواهانه تعداد کشورهای مستقل آسیایی و آفریقایی از شش کشور به بیش از یک صد کشور افزایش پیدا کرده بود و مردم ایران که از فرایند مشروطیت استبداد زده به رنج و درد آمده بودند برآن شده بودند که در پرتو جنبش همگانی 1357 نظم نوینی را بر اساس آزادی ، مردم سالاری و حکومت قانون بنا نمایند ، ولی غافل از اینکه این انتظارات دولت مستعجلی بیش نبود واز درون و لابه لای حوادث پیش آمده چون گروگان گیری ، جنگ تحمیلی هشت ساله و غیره استبداد مذهبی با تمام ویژگی هایش در مقام چالشگری نسبت به حقوق بشر و آزادی های اساسی برآمد. جویندگان مردم سالاری و حکومت قانون یا به حاشیه رانده شدند و یا در زندان ها جای گرفتند و برخی نیز مجبور به جلای وطن گردیدند و اسف بارتر اینکه اصلاح طلبان و طالبان تغییرات مسالمت آمیز برخاسته از دورن همین نظام مذهبی نیز بتدریج سرنوشتی مشابه غیر خودی های اعلام شده پیدا نمودند .مردم ایران با صد سال تجربه پای صندوق رفتن حضور در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری را امری ضروری برای رفع نا بسامانی ها و نارسائی های موجود در امور داخلی و خارجی و پایان دادن به ادامه وضع موجود تشخیص دادند و به این امید که با شرکت درانتخابات به این مقصود مهم دست می یابند در آن شرکت نمودند.
غافل از اینکه فرآیند انتخابات مورد بحث از قبل بنفع نامزد مورد نظر نظام که شکستش قطعی بنظر می رسید تنظیم و مهندسی شده بود و به طرزی ناشیانه ، عجولانه و نابخردانه پیروزی کاندیدای نظام حاکم اعلام شد . وقتی حکومت انحصار طلب و تمامیت خواه با اعتراض آرام ، مسالمت آمیز ، قانونمند و متمدنانه میلیونی مردم روبرو می گردد به اقتضای طبیعت استبدادی اش در مقام سرکوبی معترضان قانونمند برآمده به ضرب و شتم ، زندان ، شکنجه و کشتار آنان دست می یازد . اقداماتی که نه تنها انزجار داخلی بلکه اعتراض و انتقاد جهانی را در پی داشته است .
شگفت آنکه در آستانه روز 14 امرداد که یاد آور روز غرور آفرین پیروزی انقلاب مشروطیت و فداکاری های شهدای راه آزادی و عدالت است ، مردم ایران پس از گذشت یک صد سال از این وریداد هنوز برای تحقق الفبای اولیه آزادی و دموکراسی با نظام استبدادی مذهبی روزدر مبارزه هستند. آنهم در شرایطی که خواست ها ، درخواست ها ، و استدلال های مسالمت آمیز و قانونمند آنها با واکنش های خشونت آمیز مواجه می شود . اسف بارتر اینکه درآستانه روز 14 امرداد که یاد آور پیام آزادی و آزادگی پدران آنهاست و ظاهرا می بایست با شادمانی و شادی برگزار گردد ، مردم ایران باید شاهد مراسم تحلیف فردی باشند که منصوب فرایند شمارش مخدوش آرای انتخابات و احراز کننده غیر مشروع مقام ریاست جمهوری است و بدین ترتیب جو ارعاب ، اخافه ، خشونت و کشتار جاری با این رویداد نامیمون رقم زده می شود . غافل از اینکه مردم ایران با الهام و پیام برگرفته از ندای آزادی و عدالت خواهی پدران خود در یک صد سال گذشته و با اعتقاد و پای بندی به ارزش های جهانشمول حقوق بشر و آزادیهای اساسی و تعهدات بین المللی ناشی از آن ، قویا در راه تحقق آزادی و مردم سالاری کوشا بوده و برآن هستند که جنبش آزادیخواهی را به سر منزل مقصود یعنی استقرار دموکراسی و حقوق بشر و حکومت قانون برسانند .
جبهه ملی ایران ضمن تاکید به همبستگی هر چه بیشتر صفوف کنشگران آزادی و مردم سالاری آنها را به ادامه اعتراضات آرام و مسالمت آمیز برای پایان دادن به وضع خفقان آور موجود و مظاهرغیرانسانی آن فرا می خواند و بر این باور است که رودهای کوچک و متفرق مقاومت و مبارزه مردم سرانجام چون سیل به دریای خروشان آزادی می پیوندند.
تهران - جبهه ملی ایران
10/5/88