در اعتراضات اخیر بسیاری اوقات مردم ما از شعارهای گذشته الگو برداشتند که غالباً نتیجۀ مطلوب را نداشت و چه بسا کمانه هم کرد. اما سرانجام با کاستن یک کلمه از شعار مرکزی انقلاب 57، و افزودن یک کلمه به آن، به شعار واقعی این جنبش رسیدند که: «آزادی، استقلال، جمهوری ایرانی» است. این شعار، کسانی را که غم دیار و آیندۀ دیار را صمیمانه بر دل دارند و بزخو نکرده اند تا از نمد اتفاقات اخیر کلاهی نصیب ببرند جداً به آیندهٌ جنبش امیدوار ساخت. با کنار رفتن صفت اسلامی ندای جدا کردن دین و دولت در داده شد و نوید آزادی خواهی که فقط بیرون از چارچوب جمهوری اسلامی معنایی دارد به گوش همه رسید.
سوای آن دسته از مدعیان مخالفت با جمهوری اسلامی، که ظاهراً مخالفتشان بیشتر با جمهوریت آن است تا با اسلامیتش، اصلاح طلبان اسلامگرا هم از این تغییر به وحشت افتاده اند. این گروه دوم مذبوحانه می کوشند تا همان شعار سی سال پیش خود را که «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود، معتبر نگاه دارند و به سبک خمینی تأکید می کنند که نه باید کلمه ای از این شعار کاست نه کلمه ای بدان افزود. این واکنش بی سرانجام نشانۀ بارز خویشاوندی سیاسیشان با دیگر رقبای اسلامگرای آنهاست و نمودار فاصله ای که این حضرات با آزادی و آزادیخواهی دارند.
یک قرن است که نزاع اصلی گروه های سیاسی ایران بر سر تعیین نظام سیاسی کشور بوده است و دیگر اختلافات یا کشمکش ها را تحت شعاع خود قرار داده. خواستن آزادی، یعنی خواستن نظامی که قادر به تأمین آن باشد. از این دیدگاه هر نظام مذهبی و یا نظامی که مقامی غیر انتخابی را در رأس کشور قرار دهد مردود است.
منطقی که از انقلاب مشروطیت بدین سو تحولات سیاسی تاریخ معاصر ایران را شکل داده منطق جایگزینی نظام های سیاسی است. این منطق به دلیل به درازا کشیدن اعتراضات مردمی باز امروز بر صحنۀ سیاسی غالب شده است و می تواند نمای تحولات آینده را پیش چشم همگان ترسیم کند. انتخابی این گونه هر چند دهه یکبار میسّر می شود. بر عهدۀ آزادیخواهان است که این فرصت گرانبهای تاریخی را، در شرایطی که خواست هایشان از پشتیبانی جهانی برخوردار است، غنیمت شمرند. در این نبرد پیروزی جایگزین ندارد و شکست توجیه نمی پذیرد.
--
No comments:
Post a Comment