روز گذشته 22 آبان ماه سالگرد درگذشت مردی بود که نزدیک به یک صده زندگی شرافتمند انه ،سال پیش در چنین روزی درگذشت.شادروان دکتر علی اکبر بهمنش را همه ی سیاستمداران و نخبگان و مبارزان راه ازادی و عدالت می شناسند.این مرد بزرگ از پایه گذاران سازمان قضایی ارتش در دوران رضا شاه بود.او از افسران رشید و وطن پرست این مرز و بوم به شمار می امد.بهمنش از یاران خسرو روزبه و همزمان دادستان نظامیان دوران بود .او نماینده ی دکتر مصدق در جریان پلمب کردن دفتر نمایندگی انگلیس پیش ار کودتای 28 مرداد بوده و در حادثه ی 16 آذر سال 1332 قاضی تحقیق پرونده ی حمله ی وحشیانه به دانشگاه تهران و کشتن سه تن از دانشجویان به نام های شریعت رضوی،بزرگ نیا و قندچی بود.او دادستان دادگاه افشار طوس بودو همواره از یاران مبارزان و خود از ازادی خواهان بزرگ به حساب می امد.بهمنش از اولین و مبرزترین جرم شناسان در چند دهه ی پیش به حساب می امد.
بهمنش در دوران پیش از انقلاب بار ها به زندان افتاد و یک بار به اتهام برنامه ریزی برای ترور شاه تا حد مرگ در کمیته ی مشترک ضد خرابکاری شکنجه شد.این مرد بزرگ از فردای پیروزی انقلاب با وجود این که از نزدیکان طالقانی به حساب می امد در مورد قوانین تبعیض امیز از جمله قانون عدم تساوی حقوق زن با مرد به مخالفت با حکومت جدید برخاست.او در ادامه ی مبارزات خود،وکالت گروهی از مبارزین راه ازادی از جمله خانواده ی رضایی ها،تیمسار امیر رحیمی،مهندس امیر انتظام ،مهندس طبرزدی و ده ها تن از دانشجویان را بر عهده گرفت و تا اخرین روز های عمر یعنی در سن 95 سالگی دست از مبارزه بر نداشت.یادش گرامی و راهش پر رهرو.
به مناسبت سالگرد درگذشت این مرد بزرگ و در شرایطی که خفقان ناشی از حاکمیت نظامیان بر کشور بیداد می کند،روز گذشته گروهی از ازادی خواهان و یاران و دوستداران بهمنش بزرگ در خانه ی او گرد هم امدند تا یاد او را گرامی بدارند.در این گرد هم ایی خانوادگی، مهندس امیر انتظام رهبری شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران،خسرو سیف دبیرکل حزب ملت ایران،مهندس طبرزدی سخنگوی همبستگی،خانم دکتر شهنواز از نخبگان برجسته ی زنان ایرانی،دکتر جواد امامی ، الهه ی میزانی ،اسماعیل مفتی زاده،پرویز سفری،سعید درخشندی،احمد دانش پذیر،امین کرد،کاوه پور عبد الرحیم،محمد رضا خوانساری و...از اعضای همبستگی و امیر رحیمی-فرزند تیمسار امیر رحیمی ، حجه الاسلا م دکتر نزهت استاد دانشگاه و وکیل مالی بهمنش به همراه اعضای خانواده و ده ها تن دیگر از دوستداران ان مرد بزرگ در جلسه حضور داشتند.
ابتدا خانم دکتر شهنواز ضمن ارایه ی گزارشی از همکاری بهمنش با مرکز خیریه ی او به توضیح ویژگی های اخلاقی و اجتماعی بهمنش پرداخت.او گفت:بهمنش به چند اصل اهمیت می داد. اولین اصل ازادی بود. او ازادی را یک امر غریزی می دانست و حاضر بود برایش جان بدهد. دومین اصل دموکراسی بود و می گفت بدون دموکراسی توازن اجتماعی به وجود نمی ایدو ازادی مستقر نمی شود. سوم انصاف بود. بهمنش ادم منصفی بود و این انصاف را زمینه ی پذیرش عدالت می دانست. می گفت تا وقتی منصف نباشی قادر نیستی داور عادلی باشی.و او بسیار به عدالت عشق می ورزید و بر این باور بود که انسانیت با این اصول شکل می گیرد و منفک از این ها نیست. او خودش به معنای واقعی کلمه انسان و بلکه یک اسطوره بود.زمانی که از امریکا برگشته بودم به من گفتند که بهمنش به اعدام محکوم شده و در کمیته ی ضد خرابکاری است. وقتی با استفاده از نفوذی که داشتم توانستم او را ببینم مشاهده کردم که به دلیل شکنجه های زیاد یکی از رگ های کلیه اش پاره شده و مرتب خون ادرار می کند.
دکتر شهنوازی ادامه داد:حکومت ها همواره باید به یاد داشته باشند که اگر مثل امروز برای شهروندان احترام قایل نباشند ،شهروندان نیز برای ان ها ارزش قایل نمی شوند. البته مردم ما در شرایط کنونی یاد گرفته اند که به صورت جمعی کار کنند و در عین حال یک گفتمان مدرن را به منصه ی ظهور برسانند که در جنبش سبز اشکار شده است.
در ادامه ی این برنامه، مهندس طبرزدی دبیر کل جبهه ی دموکراتیک ایران و سخنگوی همبستگی به ایراد سخن پرداخت.اقای طبرزدی گفت:من اولین بار و حدود 10 سال پیش زمانی که در زندان اوین بودم اقای بهمنش را دیدم. ایشان به همراه شادروان محمد علی سفری،شادروان حشمت اله خیاط زاده و دکتر ناصر طاهری وکالت دوست بزرگوارمان مهندس امیر انتظام را بر عهده داشتند که پس از این که من به زندان افتادم همین گروه وکالت من را نیز بر عهده گرفتند. در تمام 9 سالی که با بهمنش سر و کار داشتم با زندان و بازداشت روبرو بودم و او را در زندان می دیدم.او را ادم شگفت انگیزی یافتم. هر گاه به زندان می امد به ویژه در سال های اخر عمر با همه ی وجود از من می خواست که اگر می شود من هم بیایم در سلول و کنار تو باشم. او انگار یک مبارذز زاده شده بود. او از من می خواست که مبادا از این ها درخواست مرخصی کنی چون ارزش درخواستی را ندارند.به من درس مبارزه و مقاومت می اموخت و در مورد چند چیز همیشه نصیحت می کرد.می گفت باید حقوق طبقات به ویژه طبقه ی کارگران را مد نظر داشته باشی و بدانی که بدون توجه به مبانی علمی طبقات اجتماعی، نمی توان به حقوق انان باور داشت. در باره ی حقوق زنان بسیار حساس بود و می گفت این ها زن را نصف مرد می دانند و این توهین بزرگ به زن است. او برای روحانیونی چون طالقانی ارزش زیادی قایل بود اما نقد جدی بر این صنف داشت و می گفت که این ها خود را بر جامعه تحمیل می کنند.در باره ی محیط زیست بسیار حساس بود و می گفت این حکومت صنفی-ایدئولوژیک، حتا گرگ ها را از بین برده است چه رسد به هوای پاک برای زندگی انسان ها. هرگاه از او در مورد تداوم حکومت روحانیون می پرسیدم پاسخ او این بود که انقدر متزلزل هستند که ارزش بحث در مورد ان ها نیست.
بهمنش برای جنبش دانشجویی ارزش زیادی قایل بود و به ان عشق می ورزید.این انسان شریف،حتا 3 سال پیش و درست در شرایطی که امکان راه رفتن نداشت خودش را در 16 آذر به دانشکده ی فنی رسانید تا به دانشجویان بگوید که عاشق جنبش دانشجویی و دانشجویان است. اما در این وانفسای خفقان و حکومت جهال،و انقطاع نسلی ایا کسی او را شناخت؟ قطعا خیر.من خوشحال هستم که در استانه ی 16 آذر و درست یک سال پس از درگذشت ان مرد بزرگ و اسطوره ی مقاومت و انسانیت،دانشجویان و جوانان و مردم ایران اماده می شوند تا با شرکت در جنبش دانشجویی 16 آذر به سمتی حرکت کنند که برای همیشه این مملکت از جور استبداد و دیکتاتوری ازاد بشود و نسل ها با هم امکان ارتباط داشته باشند. نه مثل امروز که حتا جوانان و میان ساله ها با نام کسانی چون بهمنش اشنا نیستند و این ها در غربت خویش از دنیا می روند.
اقای امیرحیمی فرزند تیمسار امیر رحیمی سخنران بعدی این میتینگ خانوادگی بود.او از دوران زندان پدر و خودش گفت. از زمانی که بهمنش وکالت ان ها را بر عهده داشت.او گفت: امنیتی ها از من به بهمنش گلایه داشتند. می گفتند ایشان بازجو ها را دست می اندازد.پدرم را با زیرشلواری و دمپایی از زندان به دادگاه می اوردند تا تحقیرش کنند. در صورتی که او برای این ها هیچ ارزشی قایل نبود اما این ها با مردان بزرگی چون امیر رحیمی که از یاران دکتر مصدق بود چنان کردند و می کنند.
مهندس امیر انتظام قدیمی ترین زندانی سیاسی ایران و رهبری جنبش همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر درایران ،سخنران بعدی این میتینگ خانوادگی بود. او نیز از خاطرات خود با بهمنش گفت. از دوران زندان و سختی و شرایط غیر انسانی حاکم بر ان.از شجاعت بهمنش و بزرگواری او سخن گفت. اقای امیر انتظام اشاره داشت: پس از این که من را در سال 1370 از زندان بیرون کردندو من نیز دستگاه را متهم کرده و علیه ان ها اعلام جرم کردم من را به دادگاهی فرا خواندند و قاضی گفت که ادله ام را فقط برای یکی از ادعا هایم بیان کنم. من در پاسخ گفتم این کار را خواهم کرد اما نه در این دادگاه که شما خود در جرم شریک هستید و صلاحیت ان را ندارید. من در دادگاه صالحه ی بین الملل به طرح ادعا های خود خواهم پرداخت. من در مصاحبه ای در باره ی تجاوز به دختر ها پیش از اعدام و به دستور لاجوردی اشاره کردم که این را برای من اتهام جدید به حساب اوردند و من را به زندان برگرداندند.من را 30 سال به زندان انداختند و هنوز زندانی هستم در صورتی که همه ی مقامات از خامنه ای و رفسنجانی تا بقیه می دانند که به چه دلیل من را به زندان انداختند و به چه دلیل گیلانی من را محکوم کرد.(اشاره ی مهندس انتظام به تلاش او برای انحلال خبرگان اول بود که قانون ولایت فقیه را به تصویب رساند و مهندس امیر انتظام تلاش کرد تا این مجلس را منحل کند و مجلس موسسان جایگزین ان شود.)در 10-15 سال گذشته اقای بهمنش از من دفاع کرد.تا این اواخر ارتباط خانوادگی من با او قطع نشد و این سال های اخر نیز از نزدیک شاهد بودم که چه اندازه برای دوست عزیزم اقای طبرزدی دل می سوزاند و تلاش می کرد.
در ادامه پرویز سفری عضو همبستگی و فرزند شادروان محمد علی سفری به ذکر خاطراتی در باره ی بهمنش پرداخت. او از زمانی یاد کرد که بهمنش به همراه پدرش وکالت دانشجویان زندانی جنبش 18 تیر 78 را برعهده گرفته بود. زمانی که دفتر پیگیری نیروی انتظامی پدرش و بهمنش را زیر فشار گذاشت که پدرش به دلیل همین فشار ها جان داد.برای این که مقام امنیتی با اشاره به وکالت کسانی چون،امیرانتظام،طبرزدی،امامی،سلامتی،پرویز سفری،محمدی ها،باطبی و چند تن دیگر به او گفته بود که همه ی ضد انقلاب های نام و نشان دار را مثل دانه های تسبیح دور خودت جمع کرده ای.
سفری گفت: یک روز در بهمن ماه سال 1380 که من،طبرزدی،امامی،سلامتی و زارع زاده به دادگاه احضار شده بودیم مطابق معمول اقای حداد 3-4 ساعت ما را در پشت در دادگاه در انتظار گذاشت و بهانه اش هم این بود که طبرزدی نیامده. پس از ان که دست هایش را بالا زده بود که برود نماز بخواند شادروان بهمنش از پدرم شادروان سفری پرسید که ایا حداد همین است؟ ان گاه با جسارت کامل در مقابل حداد قرار گرفت و گفت تو خجالت نمی کشی چند نفر ادم و دو تا پیرمرد را اینقدر معطل گذاشته ای؟او چنان به حداد پرخاش کرد که این قاضی مقتدر دادگاه انقلاب زبانش بند امد و جرئت نکرد حرفی بزند. من ان روز از این همه شجاعت در شگفت ماندم.
دکتر نزهت وکیل مالی بهمنش و استاد دانشگاه،سخنران بعدی این مراسم بود. او نیز از انسانیت و انصاف بهمنش سخن گفت. از این که بهمنش در مورد افراد با انصاف داوری می کرد و به ویژه همیشه از طالقانی به نیکی یاد می کرد. زیرا زمانی با هم در یک زندان زندگی کرده بودند. با وجود این که پیرو مصدق بود اما حتا در باره ی کاشانی با انصاف داوری می کرد.ادم بزرگی بود که یکی از هم لباسی های من در پایان عمرش کلاه سر او گذاشت و من به دلیل این که وکیل مورد وثوق دادگاه ویژه ی روحانیت هستم از طریقی با این مرد اشنا شدم و وکالت او را پذیرفتم و از حق او دفاع کردم و حق او را از ان روحانی پس گرفتم.
دکتر نزهت در ادامه به قرون وسطا و نقش پاپ و کلیسا در تفتیش عقاید و اذیت مردم اشاره کرد و گفت،به نام خدا برمردم حکومت کردند و به انسان گفتند که خدا به تو می گوید که تکالیفی داری و باید اطاعت کنی. اما هیچ گاه نگفتند که انسان نیز حقوقی دارد. این بود که لوتر برخاست و جنبش اعتراضی یا پروتستانتیزم را به وجود اورد. این جنبش در مقابل ظلم روحانیون و حکومت کلیسا به وجود امد و پس از ان بود که وارد رنسانس یا نوزایی و حاکمیت علم در مقابل دین شدیم. البته در مقابل افراط کلیسا و روحانیون یک دوره ی تفریط علم گرایی مطلق نیز به وجود امد.
خانم الهه ی میزانی خانم مهندس امیر انتظام یکی دیگر از سخنرانان این مراسم گرامیداشت خانوادگی بود.او از بهمنش خاطرات زیادی داشت.او بهمنش را شریک درد و رنج های دوران سخت زندان مهندس انتظام دانست.خانم میزانی گفت:در برف سنگین و شرایط سخت او راهی زندان و دادگاه انقلاب می شد تا پیگیر پرونده ی مهندس باشد.می دانید که مهندس انتظام تا کنون 26 عمل جراحی داشته که ناشی از درد و رنج دوران زندان است.550 روز در سلول انفرادی با حالتی که زانو هایش را جمع می کرده زندگی کرده و باید دو عمل جراحی دیگر روی زانو های او انجام بگیرد.خانم امیر انتظام که به شدت تحت تاثیر زحمات خانم فریده ی سجادی همسر سخت کوش بهمنش قرار گرفته بود در باره ی فداکاری های این زن در هنگامه ی شرایط سخت زندگی بهمنش سخن گفت و از او تجلیل کرد.
در ادامه احمد دانش پذیر یکی دیگر از اعضای همبستگی و زندانی سیاسی پیشین از خاطرات خود با بهمنش گفت. دانش پذیر گفت:در حالی که بهمنش در سن 95 سالگی بود و فرزند من او را با دوش خود به دادگاه انقلاب می برد و البته این کار به اصرار خود او صورت می گرفت این مرد در پاسخ قاضی راسخ که به او گفته بود که تو دیگر حتا توان حرف زدن نداری ،گفته بود هنوز هم چند قاضی بی سواد مثل تو را حریف هستم که بیگناه مردم را به زندان می اندازی.دانش پذیر ادامه داد: من بنا به خواست دوست عزیزم مهندس طبرزدی که به من گفت بهمنش تاریخ زنده ی ما است و باید خاطرات او را ثبت کنی چندین جلسه نوار ویدیویی از خاطرات او را ضبط کرده و در جای امنی دور از دسترس امنیتی ها نگه داری کردم. به ویزه در مورد دادگاه افشارطوس و وقایع دیگر.
در پایان همسر بهمنش خانم فریده ی سجادی از همرزمان و دوستان و دوستداران بهمنش سپاسگزاری کرد.او اشاره داشت:تکیه کلام بهمنش این بود که به جای سلام می گفت:دنیا سلام. اگر کسی می خواست پیش دستی کند و بگوید"دنیا سلام می گفت:بیشتر. به همین دلیل ما امروز روی سنگ قبر او همین جمله ی دنیا سلام را حک کردیم و من احساس کردم که بهمنش زنده است.او "به کوه" را جهان خاطره می نامید و دوست داشت در انجا به خاک سپرده شود که البته ممکن نشد. اما امید دارم بتوانیم این جهان خاطره ی او و جسم در خاک او و نیز یاد او را به نحوی به هم پیوند بزنیم.
دفتر ارتباط مردمی جنبش همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران.
No comments:
Post a Comment