ایران نوین

Wednesday, May 28, 2008

فداکردن منافع ملّی و سرکوب مردم


هوشنگ کردستانی

به دنبال تحریم گسترده و شکوهمند انتخابات مجلس اسلامی، یک بار دیگر برای سردمداران جمهوری اسلامی به ویژه رهبر نظام، شکی باقی نماند که برخلاف همة ادعاهای دروغین شان، جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه، فاقد پایگاه مردمی و طبعاً مشروعیّت قانونی است.

سخنرانی بی سابقه و شتابزدة خامنه ای در حوزة انتخاباتی، که با نگرانی و عجز و تمنّا ایراد شد، حاکی از این واقعیت بود که رهبر نظام هم سرانجام مفهوم سکوت سنگین و خشم سهمگین مردم را نسبت به نظام اسلامی درک کرده است.

با توجه به شکست جناح های حاکمیّت در جلوگیری از تحریم انتخابات و ناکامی آنان در کشاندن مردم به پای صندوق های رأی گیری، باید انتظار داشت که سردمداران جمهوری اسلامی سیاست دوگانه ای را در داخل و خارج کشور اتخاذ کنند. گسترش خشونت نسبت به مردم، حتّی ایرانیان خارج از کشور و خواری و زبونی در برابر بیگانگان. به عبارت دیگر: سردمداران جمهوری اسلامی هر چه بی آبروتر می شوند و احساس می کنند که پایگاهی در میان مردم ایران ندارند و لذا برای بقاء خود و ادامة چپاول و غارت سرمایه های ملی، در رابطه با مردمّ سیاست خشونت و شدت عمل پیش می گیرند و از سوی دیگر، با دادن امتیاز به بیگانگان و پذیرش خواست های آن ها، سعی در راضی نگهداشتن آنها دارند تا در رابطه با سیاست سرکوب مردم ایران دست کم از سکوت آنها برخوردار باشند.

گفته های بدور از خِرَد سیاسی و احساس ملّی وزیر خارجه اسلامی در انکار حقوق پنجاه درصدی ایران در دریای مازندران، حضور رئیس جمهور اسلامی در اجلاس سران کشورهای عربی جنوب خلیج فارس که اساساً با انگیزة رویارویی با بلندپـروازی و نفوذ جمهوری اسـلامی در منطقه ایجاد گردیده است، و نشستن توأم با خواری و خفت احمدی نژاد در زیر تابلویی که نام جعلی «خلیج عربی» روی آن نوشته شده بود؛

سکوت ناشی از ترس و جُبن او در عدم اعتراض به سخنرانی یکی از شیوخ در تهران که از خلیج فارس بنام خلیج عربی یاد کرد؛

به فراموشی سپردن هزارمیلیارد دلار خسارت ناشی از جنگ عراق و متقابلاً وعده دادنِ کمک یک میلیارد دلاری بدون عوض به این کشور که خود صاحب درآمد سرشار نفت و گاز می باشد؛

سکوت کردن در برابر گفته های جلال طالبانی رئیس جمهور عراق که قرارداد 1975 الجزایر را غیرقابل قبول می داند؛ جلوگیری از تظاهرات میهن پرستانة مردم در دفاع و تأیید نام خلیج فارس، که با وجود مخالفت مقام های انتظامی در بسیاری از نقاط کشور به ویژه در تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان بطور گسترده برگزار گردید و ضمن نشان دادن مخالفت مردم در بکارگیری نام جعلی «خلیج عربی»، مشت محکمی بود بر دهان یاوه گویان و مزدوران معدودی که بدستور بیگانه سخن از ستم قوم پارس بر سایر اقوام ایرانی می رانند و به سودای جداسری از سرزمین های وطن دارند و ... نمونه های اندکی است از زبونی، ناتوانی و بی لیاقتی سردمداران اسلامی دفاع از منافع ملی ایران.

در درون کشور اما، پایمال کردن بیشتر آزادی ها و گسترش خشونت ها نسبت به بانوان- پرچمداران آزادی خواهی- ، جوانان شجاع، دانشجویان مبارز و کارگران غیرتمند که برای تأمین حقوق و آزادی های انسانی خود بپاخاسته اند نشانه های دیگری است از وحشت و دلهرة کار بدستان اسلامی از امکان شورش ها و خیزش های مردمی در ایران.

جالب اینجاست که سرمداران نظامی که از رویارویی با امارت نشین های جنوب خلیج فارس وحشت دارند، بدون شکست در جنگ حاضر به مذاکره پیرامون تمامیت ارضی کشور می شوند، از پاسخگویی به جلال طالبانی که در تمام دوران قدرت صدام حسین از حمایت های گستردة مالی و نظامی جمهوری اسلامی برخوردار بوده است طفره می روند، اجازه می دهند سران کشورهای تازه به استقلال رسیدة شوروی سابق - که در درازای تاریخ مشترکاً تاریخ پرافتخار و فرهنگ پربار ایرانی را پدید آورده اند حقوق ما را در دریای مازندران نادیده بگیرند، شعار حذف کشور اسرائیل از صفحة جغرافیای جهان سر می دهند و تهدید می کنند که چنانچه آمریکا گلوله ای بسوی آنها شلیک کند منطقه را به آتش خواهند کشید!

چه خوب گفته اند که «سنگ بزرگ علامت نزدن است».

آنچه سردمداران اسلامی باید بدانند این است که، کاربُرد زور و ادامه بگیر و ببندها گرچه ممکن است چند صباحی بیشتر آنها را بر سریر قدرت نگهدارد، ولی نظام استبداد مذهبی در آینده ای نه چندان دور، همانند بسیاری از نظام های استبدادی و خودکامة دیگر به زباله دان تاریخ خواهد پیوست. اتکاء به بیگانه هرگز نخواهد توانست از سرنوشت شومی که در انتظار آنهاست، جلوگیری کند. *

No comments: