کورش، تو به ما آموختی چگونه ایرانی باشیم!
در این پنجمین سال برپایی روز جهانی کورش و سومین سال بنیانگذاری این روز بنام روز ملی ایران، من ایرانی بودن شما را در این روز خجسته شادباش می گویم. بیشتر ما که در اینجا گرد آمده ایم و این روز فرخنده ملی را بزرگ می داریم، در این پندار هستیم که کورش فردی استثنایی و بی همتا در جامعه ایرانی بوده است. در صورتیکه اینجور نیست. کورش یک ایرانی راستین بود، زیرا در خانواده و جامعه ایرانی پرورش یافته و آموزش دیده بود. در آن زمان، هزاران هزار کورش در ایران می زیستند که ما یکی از آنان را که بخت پادشاهی و جاودانگی یافتن در تاریخ را پیدا کرد می شناسیم. در آن زمان جامعه ایرانی کورش می پروراند. پدر او کورش بود، دوستانش کورش بودند، مربیانش کورش بودند، مادرش کورش بود، همسرش کورش بود و فرماندهانش همه کورش. ما صدها سال است که بعلت تحمیل اندیشه ها، گفتار و کردار ناایرانی، از آن فرهنگ زیبای آدم ساز درست اندیشی، راستگویی، گفتار و کردار نیک فاصله گرفته ایم و دیگر ایرانی راستین نیستیم. اینکه ما کورش را اینگونه گرامی می داریم، نشانگر آن خواهش و آرزوی درونی ماست که دوباره ایرانی باشیم.
در آن دوران، یک دولتمرد هرگز دروغ نمی گفت، در این دوران هرگز راست نمی گوید. در آن دوران، سردمدارن کشور نه تنها به خزانه ملت دست دراز نمی کردند، بلکه به خزانه کشورهای بیگانه تسخیر شده هم دست دراز نمی کردند؛ در این دوران نه تنها خزانه ملت را تهی می کنند، بلکه کشورهای بیگانه هم خزانه ملت ما را تهی می کنند. در آن دوران، هر دیوانسالاری که دروغ می گفت یا به مردم خشونت می کرد یا به حقوق مردم تجاوز می نمود، بی درنگ نکوهش و از کار برکنار می شد؛ در این دوران، ارتقای درجه می یابد. در آن دوران، همه مردم فرهیخته جهان متمدن می خواستند از کشور خود بگریزند و در ایران زندگی کنند؛ در این زمان، همه ایرانیان فرهیخته میخواهند از ایران بگریزند و در کشورهای دیگر زندگی کنند. در آن زمان، حاکمیت ایران پیشاهنگ حقوق بشر و نوعدوستی بود؛ در این دوران، حاکمیت ایران به تنها چیزی که تن در نمی دهد حقوق بشر و نوعدوستی است. در آن زمان، همه مردم جهان متمدن، ایران را دوست و ایرانی را گرامی می داشتند؛ در این زمان، همه مردم جهان متمدن از ایران گریزانند و به ایرانی بدگمان. در آن زمان، ملت ایران داراترین و آسوده زی ترین مردم جهان بودند؛ در این زمان یکی از فقیرترین و پریشان زی ترین.
اکنون ما ایرانیان بخود آمده ایم، از خواب چند صدساله بیدار شده ایم، خود را در آینه دیده ایم و به وحشت افتاده ایم که این ما نیستیم. ما ایرانی بوده ایم و ایرانی زیسته ایم، و می خواهیم دوباره ایرانی زندگی کنیم؛ ... و این خواهد شد.
این شیرملت ایران است که از خواست ما پشتیبانی خواهد کرد و خورشید مهر ایران را دوباره بر پشت خود بر این سرزمین و سراسر جهان خواهد تاباند. ما به آنان که سده هاست ملت ما را در بند اندیشه های ناسازنده و ناپذیرفتنی خود گرفتار کرده اند می گوییم: برو به پیشه خود برس که پیشه ملت ایران آزادی و آزادگی است.
این سبز ایران سبز شادمانی و پیشرفت و آبادانی است و بازیچه دست هیچ کس و گروه نیست. این
سپید ایران سپید آشتی و دوستی ملت ایران با همه ملت های جهان است و ما دست همزیستی و دوستی و همکاری را به سوی همه مردم جهان دراز خواهیم کرد؛ که ایرانی نه تنها مرگ کسی را خواهان نیست بلکه سربلندی همه ملت ها را خواهان است. ما فقط اگر بتوانیم در میان همه ملتهای پیشرو و سربلند جهان بدرخشیم و سربلند باشیم ملت ایران هستیم. و این سرخ ایران نشان تهدید و جنگ خواهی و خونریزی نیست، نشانه عشق و شادابی و انرژِی زندگی است. ما این عشق و انرژی را به ملتمان باز خواهیم گرداند.
ای تویی که خورشید من ایرانی را گرفتی تا در تاریکی و ایستایی ذهن تو تصور تنهایی کنم، بدان که من ذهن مرده تو را آنقدر با جنبش آزادگی خود تکان خواهم داد تا زنده و پویا گردد. من دل تاریک تو را با فرهنگ جهان بین ایرانیم روشن خواهم کرد تا از تاریکخانه خود بیرون آیی.
تو تاریکی اندیشه خود را بر من تحمیل کردی، ولی من تو را به روشنایی ایرانی بودن خواهم کشاند و ستم تو را با مهربانی خود درهم خواهم شکست. من ایرانی تا تو را انسان نکنم از پای نخواهم نشست و لذت و افتخار ایرانی بودن را به تو خواهم چشاند.
کورش زعیم
پاسارگاد
7 آبان 1388 (29 اکتبر 2009)
No comments:
Post a Comment