ایران نوین

Wednesday, November 4, 2009

گروگانگیری کاری نسنجیده و زیانبار بود/جبهه ملی ایران-تهران






جای تردید نیست که در راه پر پیچ و خم سیاست همواری و ناهمواری فراوانست و در هر مرحله با دوراندیشی و درایت و رعایت ملاحظه باید گام برداشت. اتخاذ سیاستی که با خردورزی سازگار نباشد، غیر از زیان، آن هم زیان های جبران ناپذیر چیز دیگری ببار نخواهد آورد.

جمهوری اسلامی در سیزدهم آبانماه 1358 مرتکب اشتباهی در ارزیابی سیاست شد و اقدام به گروگان گیری کارکنان سفارت آمریکا نمود و مجوز این کار غیرعادی و نامتعارف را جاسوس بودن آنان و سفارتخانه آمریکا را جاسوسخانه نامید.

این اقدام ناروا که با هیچ یک از موازین و مقررات دیپلماتیک سازگاری نداشت برای جهانیان شگفت انگیز و نفرت آمیز می نمود زیرا اولا این توهینی بزرگ تلقی می شد نسبت به همه کسانی که در سفارتخانه های کشورهای جهان مقامات سیاسی را تصدی میکردند و با این ترتیب کارمندان سفارتخانه های ما هم مشمول این توهین می شدند.

ثانیا تجاوز به سفارتخانه یک کشور که به منزله خاک آن کشور است اعلان جنگ تلقی می شود و پی آمدهای ناگوار دارد. آشکار است که این کار ممنوع و نامتعارف که از سوی جوانان احساساتی و خونین دل از بابت سیاست آمریکا صورت گرفت شاید با ادامه دو سه روز، تنبیهی برای آمریکا و تسکینی برای جوانان به ظهور میرسانید و این رویداد بدون هیاهوی بسیار پایان می گرفت. متاسفانه کار جمهوری اسلامی در مدتی دراز (444 روز) با نپذیرفتن هیچ گونه میانجی گری که از طرف کشورها و شخصیت های نامی زمان انجام گرفت کار را به مخاصمت و قطع رابطه سیاسی بین دو کشور کشانید و پی آمدهای ناگواری را به دنبال آورد که به هیچ روی با هوشمندی سیاسی و منطق اجتماعی هماهنگ نبود و جز ضررهای بی شمار همراه نداشت.

زیانهای ناشی از دشمنی ایران و آمریکا از جهات گوناگون درخور یادآوریست:

الف – از لحاظ معنوی

1- موضوع گروگان گیری از نظر معنوی باعث فروریزی حیثیت سیاسی ایران در جهان گردید و به عنوان عملی دور از تمدن و واقعیات زندگی امروز و در حد کشورهای تازه به استقلال رسیده تلقی شد و ملت ایران را به سهل انگاری و بی اطلاعی از اوضاع زمان معرفی نمود.

2- تبلیغات آمریکا علیه ایران از راه تهیه فیلم های توهین آمیز و نمایشنامه ها و داستانهای مسخره آمیز و کاریکاتورهای مستهجن که هدفی جز بی آبرو کردن ایرانیان نداشت در مسیر این دشمنی بود و پاره ای از اهانت ها درباره اسلام را نیز باید به آنها افزود.

3- تمایل آمریکا به درگیری و جنگ بین ایران و عراق و یاری کردن آن سرزمین که غیر از ضایعات انسانی و از بین رفتن صدها هزار مجروح و معلول میدان های جنگ، موجب بیماریهای عصبی و روانی زاییده از بمبارانهای شیمیایی و موشک اندازی های گاه و بیگاه عراق در شهروندان ایران گردید و عوارض منفی آن سالها به درازا خواهد کشید.

4- ادامه این چالشگری موجب روی آوردن جمع کثیری از مغزهای متفکر و تحصیل کرده های ناراضی و زندانیان رهائی یافته به آمریکا و پناه یافتن آنان در آن سرزمین گردید و از این بابت زیانهای بزرگ معنوی پدید آورد.

ب- از لحاظ اقتصادی

از لحاظ جنبه ی اقتصادی زیانهای ناشی از گروگان گیری غیرقابل احتساب است و سالها تحقیق باید کرد تا بتوان به ارزیابی ضررهای آن دست یافت . از آن جمله است

1- بلوکه شدن مبلغ 24 میلیارد دلار در حساب بانکی ایران در آمریکا که پس از قطع رابطه ی سیاسی بین دو کشور انجام گرفت و هر فرد یا شرکتی که ادعای مالی علیه ایران داشت با موافقت آمریکا به تقدیم دادخواست به دیوان لاهه پرداخت و مبلغ مهمی از آن را نصیب خود کرد چنانکه حکم خوان یغما را پیدا نمود و مبلغ پنج شش میلیارد باقی مانده را هم آمریکا هنوز در بانکهای خود نگهداشته و به ایران پس نمی دهد.

2- وقوع جنگ بین ایران و عراق هر چند عوامل متعدد داشت اما تمایل آمریکا به کمک رسانی به عراق را در این حادثه نادیده نمیتوان انگاشت و پی آمدهای این جنگ افزون بر ضایعات بسیار جانی که بالغ بر نزدیک یک میلیون و پانصد هزار تن میباشد بیش از هزار میلیارد دلار خسارت مالی به بار آورده است که جبرانش به هیچ وجه در حیطه ی امکان نمی باشد .

3- اصرار به دامن زدن به دشمنی با آمریکا موجب آن شده است که دولت ایران در صدد پیدا کردن هواداران و یاوران سیاسی برای خود در جهان باشد و برای توفیق در این راه اقدام به مددرسانی مالی نسبت به حزب الله لبنان و سوریه و بسیاری از کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین و حماس در فلسطین نماید و با کشورهایی که اختلافاتی با آمریکا دارند ایجاد ارتباط دوستانه کرده، به تغذیه ی مالی آنها بپردازد.

4- دولت ناچار است سالانه مبالغ کلانی صرف مداوا و پرستاری مجروحان جنگ و تغذیه عده زیادی جانباز و معلول نماید و برای بازماندگان شهیدان، بنیاد شهید تاسیس کند که اینها همه از تبعات جنگی است که جمهوری اسلامی آن را تحمیلی می داند.

5- خصومت با آمریکا موجب قطع روابط تجاری و عدم صدور صادرات ایران به آن کشور شده و نیز باعث تحریم بسیاری از کالاهای مورد نیاز ایران از سوی آمریکا گردیده و ناگزیر خریداری آنها از دست دوم و سوم مبالغ هنگفتی را از چنگ ایران بدر برده و می برد.

6- وجود این چالشگری انگیزه ی آن شد که جمهوری اسلامی نسبت به روسیه که سالهاست روابط چندان خوبی با آمریکا ندارد گرایشی فراتر از ارتباط سیاسی دوستانه پیدا کرد و روسیه از نرمخویی و دلبستگی و حریم دادن جمهوری اسلامی سوء استفاده کرده از آبهای دریای مازندران آنچه از سهم خود باید به کشورهای جدا شده از اتحاد شوروی بدهد از آبهای متعلق به ایران داد و به نیمی از دریا که بر طبق عهدنامه های 1921 و 1940 به ایران تعلق داشت دست تصرف انداخت. در نتیجه ی همین تیرگی روابط بود که خط لوله نفت کشورهای آسیای مرکزی که قرار بود از راه ایران به کشورهای دیگر جهان نفت برساند، از مسیر دیگر کشیده شد و مبالغ کلانی که بایستی به کیسه ایران فرو می ریخت بهره ی دیگران گردید.

جبهه ملی ایران با وجود اعتراض شدیدی که به مناسبت مباشرت آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332 نسبت به آن کشور داشت در آبانماه 1358 با گروگان گیری مخالفت کرد و در بیانیه ها و روزنامه پیام جبهه ملی این مخالفت را با دلایل استوار و پیش بینی مضرات آن منعکس ساخت. هم اکنون جبهه ملی ایران معتقد است که کشور ما برای پیش گیری از ادامه ی ضررهای ناشی از گروگان گیری و خصومت باب روابط دوستانه و تعامل را با آمریکا بگشاید و در آینده از گزند دشمنی ها و چالش ها و موذیگری های او بپرهیزد.

داشتن ارتباط دوستانه ی متقابل با همه ی کشورهای جهان بدون تن دادن به هیچ گونه تحمیل و باج خواهی، راه درست برای حفظ استقلال و تمامیت کشور و تامین منافع ملی است.

تهران – دوازدهم آبانماه 1388

جبهه ملی ایران





شصتمین سال تاسیس جبهه ملی ایران
















شصت سال قبل زمانیکه ملت ایران در چنگال استعمار خارجی و استبداد داخلی دست و پا میزد و محمدرضاشاه با برپا کردن مجلس موسسان قلابی و افزودن به اختیارات خود آشکارا قدم در جاده دیکتاتوری و پایمال کردن حقوق ملت نهاده بود، دکترمصدق رهبر نهضت ملی ایران برای استقلال و آزادی و استیفای حقوق و آزادیهای ملت ایران قیام کرد.

مصدق و نوزده نفر همراهان او پس از چهار روز تحصن بی نتیجه در کاخ مرمر که بعنوان اعتراض به تقلب در انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی بعمل آوردند سرانجام در روز اول آبانماه 1328 درمنزل دکتر مصدق تجمع پیدا کرده و تاسیس سازمان جبهه ملی ایران را اعلام داشتند. در اثر مقاومت و ادامه مبارزات دکتر مصدق و جبهه ملی انتخابات تهران باطل اعلام شد و در انتخابات مجدد هشت نفر از کاندیداهای جبهه ملی با رای مردم تهران به مجلس راه یافتند و همین فراکسیون جبهه ملی در مجلس شانزدهم بود که قانون ملی شدن نفت در سراسر کشور را با پشتیبانی قاطع ملت ایران به تصویب نهائی رسانید و سپس دکتر مصدق رهبر جبهه ملی ایران برای اجراء کردن قانون ملی شدن نفت قبول مسئولیت نموده و در دهم اردیبهشت 1330 دولت ملی زمام امور را در دست گرفت. دولت ملی مصدق به سرعت موفق شد از شرکت غاصب نفت انگلیس خلع ید بعمل آورد و با عملی کردن ملی شدن نفت به آرزوی دیرین ملت ایران جامه عمل بپوشاند و از نظر رعایت موازین دموکراسی و حقوق بشر موفق شد الگوئی بینظیر در تاریخ ایران و کم نظیر در منطقه و جهان به نمایش بگذارد. و در نتیجه قطع نفوذ استعمار و ایجاد فضای آزاد و دموکراتیک و پاکیزگی و سلامت مالی صاحبان مقامات دولتی توانست بدون صدور نفت بیلان اقتصادی را مثبت نموده و شکوفائی اقتصادی برای کشور به ارمغان آورد. همه این اقدامات برای قدرت های استعماری جهان و ایادی داخلی آنها تحمل ناپذیر بود لذا طرح کودتای انگلیسی و آمریکائی که اتحاد شوروی هم بر آن مهر تایید نهاده بود با همکاری مزدوران داخلی آنها بویژه دربار پهلوی در 28 مرداد 32 باجراء درآمد و دولت ملی مصدق سرنگون شد. مصدق و بسیاری از یاران او در جبهه ملی به زندان افتادند. ولی از فردای این کودتای ننگین نیروهای جبهه ملی ایران در قالب نهضت مقاومت ملی مبارزه ای سخت وگسترده را با کودتا آغاز کردند که چندسالی ادامه یافت.

چگونگی این مبارزات برگ های زرینی از تاریخ مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ملت ایران را تشکیل میدهد. در روز سی ام تیر سال 39 زمانی که مبارزات نهضت مقاومت ملی دراثر سرکوب ها و شرایط اختناق شدید به کمرنگی گرائیده بود باز هم یاران مصدق و همان نیروهای نهضت مقاومت ملی گردهم آمده و پرچم جبهه ملی ایران را بر افراشتند. این دوره از مبارزات جبهه ملی ایران به سرعت گسترده گردید. هزاران نفر از نیروهای این سازمان از اقشار مختلف مردم در دانشگاه ها و دبیرستان ها، بازارها و ادارات و محلات در تهران و شهرستانها و درخارج ازکشور متشکل شدند و ضربات سنگینی بر پیکر رژیم استبدادی شاه فرود آوردند. در دیماه 1341 کنگره سراسری جبهه ملی ایران در تهران برپا گردید و 170 نفر از نمایندگان منتخب سازمان های جبهه ملی ایران از سراسر کشور و خارج ازکشور در کنگره گرد آمده اساسنامه و منشور جدید جبهه ملی را تدوین و تصویب کردند و سی و پنج نفر اعضای شورای مرکزی را انتخاب نمودند. موفقیت های همه جانبه جبهه ملی ایران درآن زمان و باطل شدن دو انتخابات زمستانی و تابستانی مجلس در اثر اعتراضات و تظاهرات پیگیر جبهه ملی برای شاه و اربابان خارجی او تحمل ناپذیر و وحشت انگیز بود لذا تصمیم به مقابله جدی با این سازمان را گرفتند. برخورد رو دررو با جبهه ملی برای آنان نتیجه ای در بر نداشت و موجب قدرتمندتر شدن جبهه ملی میگردید بنا براین تخریب از داخل و انفجار از درون در دستور کار آنها قرار گرفت کوتاه فکری ها و تنگ نظریهای برخی افراد و احزاب که نتیجه کنگره دلخواهشان نبود از درون تشکیلات و خصومت عده ای دیگر از بیرون کار خود را کرد و شورای مرکزی منتخب کنگره به احترام دکتر مصدق رهبر جبهه ملی ایران که مورد مراجعه و شکوه مخالفین حالت سازمانی و تشکیلاتی جبهه ملی قرار گرفته بود توقف خود را اعلام نمود و شورای جانشین که کوشش شد از نمایندگان احزاب بوجود آید نیز نتوانست به تفاهم و انسجام برسد و فعالیت جبهه ملی را تداوم بخشد و مسلم است که کند شدن فعالیت یک سازمان ترقیخواه و معتقد به دموکراسی مانند جبهه ملی ازسال 43 تا سال 56 چه اثرات منفی عظیمی در روند حوادث انقلاب و نتایج آن و سرنوشت این ملت در بر داشت. درسال 56 با دعوت دکتر کریم سنجابی عده ای از اعضای شورای مرکزی منتخب کنگره همراه برخی شخصیت های ملی دیگر مجددا شورای مرکزی جبهه ملی ایران را تشکیل و مبارزه علیه دستگاه استبدادی شاه را تا پیروزی انقلاب ادامه دادند. پس ازپیروزی انقلاب دولت موقت ظاهرا توسط نیروهای ملی از جمله چند تن از اعضای جبهه ملی تشکیل گردید ولی باطنا نیروهای بی صلاحیت دیگری از پشت صحنه سکان اداره امور را در دست داشته و از ماوراء دولت موقت حکمرانی میکردند. جبهه ملی پنج روز پس از پیروزی انقلاب طی بیانیه مفصلی طرح انتقال قدرت به ملت راکه متضمن جهت یافتن انقلاب به سمت دموکراسی وحاکمیت ملی بود ارائه نمود که تشنگان قدرت به آن وقعی ننهادند. دخالت های ناروای اقتدار گرایان و انحصار طلبان بیگانه با دموکراسی و حاکمیت ملی درکار دولت و اداره مملکت خیلی زود به نیروهای ملی فهماند که انقلاب از مسیر خواستهای ملت و اهداف اولیه خود منحرف شده است. حدود یک ماه پس از پیروزی انقلاب دکتر سنجابی با استعفای خود از دولت اولین هشدار را به مردم ایران داد و زنگ خطر بیراهه رفتن انقلاب را به صدا درآورد و جبهه ملی با تمام قوا برای جلوگیری از گرایشات استبدادی و واپس گرایانه و بر کرسی نشاندن آزادی و حاکمیت ملی کوشید. راهپیمائی ها و میتینگ ها و انتشار 77 شماره روزنامه رسمی پیام جبهه ملی و دهها بیانیه و اعلامیه و مصاحبه مطبوعاتی که همگی در اعتراض به روند مسائل کشور بود از افتخارات جبهه ملی در آن دوسال اول پس ازپیروزی انقلاب است تا سرانجام حاکمیت جمهوری اسلامی این مواضع و روشنگری ها و اقبال مردم به سوی جبهه ملی را برنتابید و در روز 25 خرداد 1360 که سراسر تهران برای حمایت ازجبهه ملی و شرکت در فراخوان آن به حال تعطیل درآمده بود چاره ای جز بکاربردن حربه تکفیر و ار تداد نیافت و پس از این یورش سنگین حاکمیت، صدها تن از نیروهای جبهه ملی در سراسر کشور بزندان افتادند و یا به زندگی مخفی روی آوردند و دهها نفر مجبور به جلای وطن شدند ولی این بار جبهه ملی با همه این فشارها متوقف نگردید و سازمان های جبهه ملی هرچند با محدودیت به حفظ ارتباط و حضور در مراسم مختلف و تداوم دادن به کار تشکیلاتی ادامه داد و اعلامیه ها و نشریاتی ماندگار منتشرکرد. درسال 1364 و در بحبوحه جنگ، باقیمانده اعضای شورای مرکزی داخل کشور که از زندان بیرون بودند در یک جلسه فوق العاده پس از بحث و بررسی مفصل به این جمع بندی رسیدند که تا کشور درحال جنگ با دشمن خارجی است جبهه ملی ایران باید فقط به کار تشکیلاتی خود بپردازد و از برخورد و مبارزه علنی با حاکمیت موقتا خودداری نماید. در سالهای پس از جنگ همچنان اعضای جبهه ملی ایران به تلاش و کوشش های آزادیخواهانه خود مقتضی با زمان ادامه دادند. درسال 72 استاد عبدالعلی ادیب برومند عضو هیئت رهبری بادعوت از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران جلسات شورا را بطور منظم برقرارنمود. طی این 16 سال علیرغم اینکه همواره سایه شمشیر داموکلس ارتداد بر سر جبهه ملی سایه افکن بوده است جبهه از هیچگونه اظهار نظر صریح در باره مسائل مملکت و کج رویها و سوء مدیریتها و روش های استبدادی حاکمیت جمهوری اسلامی خودداری ننموده و صدها اعلامیه و نشریه در زمینه های مختلف منتشر نموده است. در آبانماه 1382 پلنوم جبهه ملی ایران با حضور 80 نفر نمایندگان سازمانها و احزاب جبهه ملی از سراسر کشور تشکیل گردید و 35 نفر اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران را انتخاب نمود و اساسنامه و منشور جبهه ملی را مورد بازنگری قرار داد. در هفت اصل اعتقادی جبهه ملی مندرج در اساسنامه بر آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی، نظام جمهوری، جدائی دین ازحکومت، حفظ تمامیت ارضی و حراست ازفرهنگ و ادب ایرانی تاکید گردیده است. جبهه ملی ایران همچنان با تاکید بر اصول اعتقادی خود در راه اعتلا و شکوفائی این مرز و بوم و در جهت استقرار حاکمیت ملی تلاش میکند و از جنبش آزادیخواهانه جاری در کشور پشتیبانی نموده و در به ثمر رسانیدن این جنبش مردمی از هیچ کوششی دریغ نخواهد نمود.

درود بر بنیانگذار و رهبر جبهه ملی ایران دکتر محمد مصدق.

درود بر همه رهبران و ناموران درگذشته جبهه ملی که زندگی خود را در راه رسیدن به آرمانهای جبهه ملی ایران به پایان بردند.

دکترحسین فاطمی، الهیار صالح، دکتر کریم سنجابی، دکتر غلامحسین صدیقی، محمود نریمان، دکتر علی شایگان، اصغر پارسا، دکتر مهدی آذر، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، آیت الله طالقانی، آیت الله زنجانی، دکتر شمس الدین امیرعلائی، حسن میرمحمد صادقی، دکتر شاپور بختیار، مهندس احمد زیرک زاده، مهندس جهانگیر حق شناس، باقر کاظمی، مهندس کاظم حسیبی، دکتر محمدعلی خنجی، حاج محمدحسن شمشیری، غلامرضا تختی، حاج قاسم لباسچی، داریوش فروهر، پروانه فروهر، دکتر مسعود حجازی، علی اردلان، دکتر پرویز ورجاوند، مهندس نظام الدین موحد، حسن خرمشاهی، محمدعلی کشاورزصدر، دکتر یوسف جلالی، سرهنگ ناصر مجللی، حاج حسن قاسمیه، مهدی غضنفری، دکتر غلامرضا قاضی مقدم، حشمت الله خیاط زاده، غلامرضا رحیم

تهران – دهم آبانماه 1388

جبهه ملی ایران







Tuesday, November 3, 2009

بیانیه ۵ سازمان سیاسی ملی به مناسبت ۱۳ آبان

سیزده آبان
فرصتی برای تبدیل و تغییر تعارض موجود به تفاهم سازنده



ملت ایران از یکصد سال پیش تا کنون برای دستیابی به آزادی همواره در مبارزه و تلاش پیگیر علیه استبداد داخلی و استیلای خارجی بوده است. فرآیندی که ترجمان خارجی آن در انقلاب مشروطیت، نهضت ملی کردن صنعت نفت و انقلاب 1357، پدیدار گردید، بی شک به عنوان نقاط عطف در تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران بشمار رفته است. با آنکه رویدادهای یاد شده هر بار به دلایلی با نافرجامی های غیرمنتظره روبرو شدند، ولی همواره الهام بخش نسل های آینده برای پیگیری تلاش ملی در راستای تحقق آزادی های بنیادین در پرتو ارزشهای بشری و ملی بوده است. بویژه امروزه که حقوق بشر و آزادیهای بنیادین بعنوان ارزشهای جهانشمول مندرج در منشور ملل متحد و اسناد الحاقی آن بر تمامی عرصه های تعاملات جوامع بشری، اعم از داخلی و بین المللی، سایه افکنده و دولتها نسبت به رعایت و اجرای آنها، از جمله آزادی های عقیده، بیان، انتخابات، حزبهای سیاسی، گردهمایی ها و رسانه ها متعهد شده اند. آنها که این قانونهای و تعهدات بین المللی و حقوق بشری را نقض می کنند، نه تنها در برابر ملت خود مسئول هستند، بلکه به سبب نقض تعهدات بین المللی در برابر نهادهای بین المللی مربوط نیز باید پاسخگو باشند.

بدیهی است مردم ایران از اثرات و پیامدهای آزادیهای بنیادین و جهان شمول مذکور غافل نبوده و سرسختانه خواستار رعایت و اجرای درست آنها از سوی دولت های وقت بوده اند و در برابر عدم رعایت و نادیده انگاشتن تکالیف مزبور و نقض فاحش آنها که همواره سرزنش ها و محکومیت های پی در پی نهادهای بین المللی مربوطه را در پی داشته است، با هر روش متناسب با شرایط روز، اعتراض و ناخرسندی خود را در این باره ابراز کرده اند. بویژه در شرایط کنونی، جامعه ایران به دلیل سوء مدیریت حکومت وقت و ناتوانی در اداره کشور با نارسایی ها و نابسامانی های زیادی در عرصه های گوناگون امور داخلی و خارجی و از دست رفتن فرصت های پیش آمده، روبرو بوده است. تغییر وضع کنونی از سوی آگاهان و نیک اندیشان جامعه برای برون رفت از شرایط ناهنجار روز امری ضروری تشخیص داده شد و فعالان سیاسی و اجتماعی بر آن شدند تا از راه مشارکت در انتخاباتی آزاد و سالم به این مقصود دست یابند. با وجود اینکه اکثریت مردم ایران بطور اصولی نسبت به رویه و برخورد گزینشی شورای نگهبان بدگمان بوده اند و به تامین آزادی و سلامت انتخابات بشدت تردید داشته اند، با تمام شک و شبهه ها بر آن شدند تا با حضور گسترده خود در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری به این ضرورت و نیاز سیاسی-اجتماعی کشور و تغییر اساسی وضع موجود پاسخ دهند. به همین جهت، پیام تغییر در جریان مبارزات انتخاباتی اخیر بازتاب گسترده و استقبال همگانی را در پی داشت و شواهد و نشانه های وقت همه حاکی از دستیابی به این خواست سیاسی- اجتماعی بود. افزون بر آن، خرد و مصلحت سیاسی مندرج در ضرورت تغییر، نوید دهنده دستیابی به این انتظار بود. ولی رویدادهای پسین نشان داد که در ساختار نظام استبدادی موجود، انتظار تساهل و سازگاری با فرایند انتخابات آزاد پنداری نادرست و ساده اندیشانه است. بهمین جهت، بر خلاف انتظار همگانی، اعلام شتابزده و بی سابقه نتیجه انتخابات به یکباره جامعه را با شگفت زدگی تمام نسبت به فرآیند انتخابات از پیش تعیین شده مواجه ساخت. در برابر این رویداد غیرمنتظره، مردم برای بازپس گیری حقوق از دست رفته خود، در تمام راهپیمای های معترضانه مسالمت آمیز، قانونمند و آرام نسبت به خلافکاریهای انجام شده برآمدند که با واکنش خشونت آمیز عوامل حکومت و پیامدهای قانون ستیز آن، چون بازداشتهای خودسرانه، ضرب و شتم، بازداشت، شکنجه، کشتار و سرانجام برگزاری محاکمات نمایشی روبرو شدند، روندی که کمابیش تا کنون ادامه داشته است.

بدیهی است وقتی جو خشونت همراه با محدودیت های سیاسی و اجتماعی بر جامعه حاکم شود و همه راههای مسالمت آمیز، قانونمند و مدنی برای رسیدگی به حقوق پایمال شده مسدود گردد، مردم به ناچار بر آن می شوند تا با حضور و شرکت مسالمت آمیز در یاد روزها، آیین ها و مراسم ملی، مذهبی و سیاسی، خواسته های خود را از حکومت در پرتو شرایط و مقتضییات روز پیگیری نمایند. چنانکه تا کنون بهمین ترتیب عمل نموده اند.

اینک که مراسم سیزده آبان در پیش است، امضا کنندگان زیر، همراه و همگام با اکثریت مردم ایران، برای بازیابی حقوق پایمال شده و برقراری نظام مردم سالار مبتنی بر حقوق بشر و آزادیهای بنیادین و حکومت قانون، حضور و مشارکت خود را در برگزاری مراسم مسالمت آمیز و آرام روز سیزدهم آبان اعلام داشته و انتظار دارند هشدارهای مسالمت آمیز و پی در پی مردم، نفی کنندگان راه آزادی و پیروان روشهای خشونت وستیزگری را به راه مردم و ملت باز گرداند و با ارزشهای انسانی جهان شمول که فرایند سده ها تلاش و کوشش جوامع بشری بوده همسو سازد. ما امیدواریم که خودکامگی داخلی و دشمنی ورزی خارجی به بوته تاریخ سپرده شود و با قصد و نیت آشتی جویانه و سازنده بر آن شویم تا تمام نارسایی ها و نابسامانی های داخلی را پایان داده و با اتخاذ سیاست خارجی مدبرانه و تنش زدا، در مقام حل مسالمت آمیز دشواری های موجود برآییم تا بدین ترتیب اقدامات بازدارنده ای که تا کنون مانع تحقق منافع اساسی کشور و استفاده از فرصت های پیش آمده گردیده است پایان یابند.

با رفع تحریم ها، بویژه تحریم های گوناگون بین المللی، امکان سرمایه گذاری داخلی و خارجی در عرصه های مورد نیاز به ویژه در زمینه انرژی فراهم و، در نتیجه، باج دهی به این و آن قدرت برای شکستن تحریم های مورد بحث پایان خواهد یافت. سرانجام، ایران باید با اتخاذ راهبردهای درست و گفتگوهای سازنده، جایگاه شایسته خود را در نظام بین المللی بدست آورد و در تصمیم گیریهای جهانی حضور و مشارکت موثر داشته باشد. به دیگر سخن، با در نظر گرفتن فرآیندهای زیانبار رویداد سیزده آبان در عرصه های حقوقی، اقتصادی، سیاسی و مالی کشور، اینک بر آن شویم از یادروز این رویداد بعنوان نقطه عطفی در جهت بازنگری و خودسازی مردم سالارانه در کشور و تنش زدایی و برقراری تعاملات سازنده و چند جانبه در روابط خارجی بهره برداری شود، و در این رابطه رویارویی و دشمن سازی سی ساله جای خود را به تفاهم و همکاریهای سازنده و بالنده، با توجه به منافع دو طرف، دهد.

دوازده آبان 1388

جبهه ملی ایران، حزب ملت ایران، نهضت آزادی ایران، شورای فعالان ملی مذهبی، همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر

Saturday, October 31, 2009

متن سخنرانی کورش زعیم در پاسارگاد

کورش، تو به ما آموختی چگونه ایرانی باشیم!


در این پنجمین سال برپایی روز جهانی کورش و سومین سال بنیانگذاری این روز بنام روز ملی ایران، من ایرانی بودن شما را در این روز خجسته شادباش می گویم. بیشتر ما که در اینجا گرد آمده ایم و این روز فرخنده ملی را بزرگ می داریم، در این پندار هستیم که کورش فردی استثنایی و بی همتا در جامعه ایرانی بوده است. در صورتیکه اینجور نیست. کورش یک ایرانی راستین بود، زیرا در خانواده و جامعه ایرانی پرورش یافته و آموزش دیده بود. در آن زمان، هزاران هزار کورش در ایران می زیستند که ما یکی از آنان را که بخت پادشاهی و جاودانگی یافتن در تاریخ را پیدا کرد می شناسیم. در آن زمان جامعه ایرانی کورش می پروراند. پدر او کورش بود، دوستانش کورش بودند، مربیانش کورش بودند، مادرش کورش بود، همسرش کورش بود و فرماندهانش همه کورش. ما صدها سال است که بعلت تحمیل اندیشه ها، گفتار و کردار ناایرانی، از آن فرهنگ زیبای آدم ساز درست اندیشی، راستگویی، گفتار و کردار نیک فاصله گرفته ایم و دیگر ایرانی راستین نیستیم. اینکه ما کورش را اینگونه گرامی می داریم، نشانگر آن خواهش و آرزوی درونی ماست که دوباره ایرانی باشیم.

در آن دوران، یک دولتمرد هرگز دروغ نمی گفت، در این دوران هرگز راست نمی گوید. در آن دوران، سردمدارن کشور نه تنها به خزانه ملت دست دراز نمی کردند، بلکه به خزانه کشورهای بیگانه تسخیر شده هم دست دراز نمی کردند؛ در این دوران نه تنها خزانه ملت را تهی می کنند، بلکه کشورهای بیگانه هم خزانه ملت ما را تهی می کنند. در آن دوران، هر دیوانسالاری که دروغ می گفت یا به مردم خشونت می کرد یا به حقوق مردم تجاوز می نمود، بی درنگ نکوهش و از کار برکنار می شد؛ در این دوران، ارتقای درجه می یابد. در آن دوران، همه مردم فرهیخته جهان متمدن می خواستند از کشور خود بگریزند و در ایران زندگی کنند؛ در این زمان، همه ایرانیان فرهیخته میخواهند از ایران بگریزند و در کشورهای دیگر زندگی کنند. در آن زمان، حاکمیت ایران پیشاهنگ حقوق بشر و نوعدوستی بود؛ در این دوران، حاکمیت ایران به تنها چیزی که تن در نمی دهد حقوق بشر و نوعدوستی است. در آن زمان، همه مردم جهان متمدن، ایران را دوست و ایرانی را گرامی می داشتند؛ در این زمان، همه مردم جهان متمدن از ایران گریزانند و به ایرانی بدگمان. در آن زمان، ملت ایران داراترین و آسوده زی ترین مردم جهان بودند؛ در این زمان یکی از فقیرترین و پریشان زی ترین.

اکنون ما ایرانیان بخود آمده ایم، از خواب چند صدساله بیدار شده ایم، خود را در آینه دیده ایم و به وحشت افتاده ایم که این ما نیستیم. ما ایرانی بوده ایم و ایرانی زیسته ایم، و می خواهیم دوباره ایرانی زندگی کنیم؛ ... و این خواهد شد.

این شیرملت ایران است که از خواست ما پشتیبانی خواهد کرد و خورشید مهر ایران را دوباره بر پشت خود بر این سرزمین و سراسر جهان خواهد تاباند. ما به آنان که سده هاست ملت ما را در بند اندیشه های ناسازنده و ناپذیرفتنی خود گرفتار کرده اند می گوییم: برو به پیشه خود برس که پیشه ملت ایران آزادی و آزادگی است.

این سبز ایران سبز شادمانی و پیشرفت و آبادانی است و بازیچه دست هیچ کس و گروه نیست. این

سپید ایران سپید آشتی و دوستی ملت ایران با همه ملت های جهان است و ما دست همزیستی و دوستی و همکاری را به سوی همه مردم جهان دراز خواهیم کرد؛ که ایرانی نه تنها مرگ کسی را خواهان نیست بلکه سربلندی همه ملت ها را خواهان است. ما فقط اگر بتوانیم در میان همه ملتهای پیشرو و سربلند جهان بدرخشیم و سربلند باشیم ملت ایران هستیم. و این سرخ ایران نشان تهدید و جنگ خواهی و خونریزی نیست، نشانه عشق و شادابی و انرژِی زندگی است. ما این عشق و انرژی را به ملتمان باز خواهیم گرداند.

ای تویی که خورشید من ایرانی را گرفتی تا در تاریکی و ایستایی ذهن تو تصور تنهایی کنم، بدان که من ذهن مرده تو را آنقدر با جنبش آزادگی خود تکان خواهم داد تا زنده و پویا گردد. من دل تاریک تو را با فرهنگ جهان بین ایرانیم روشن خواهم کرد تا از تاریکخانه خود بیرون آیی.

تو تاریکی اندیشه خود را بر من تحمیل کردی، ولی من تو را به روشنایی ایرانی بودن خواهم کشاند و ستم تو را با مهربانی خود درهم خواهم شکست. من ایرانی تا تو را انسان نکنم از پای نخواهم نشست و لذت و افتخار ایرانی بودن را به تو خواهم چشاند.

کورش زعیم

پاسارگاد

7 آبان 1388 (29 اکتبر 2009)

Wednesday, October 28, 2009

روز جهانی کورش بزرگ روز بزرگداشت حقوق بشر، در فرهنگ خردمدار ايران، خجسته باد




حمید رضا خادم

نويسنده و فعال سياسی

پیش از آغاز ضروریست مراتب امتنان و سپاس خود را از کميته بين المللی نجات پاسارگاد، برای تمام تلاشها و همت بلندشان در راستای اعتلای فرهنگ این کهن بوم اعلام نمایم.

حقوق بشر و رعایت اصول اخلاقی در مواجهه با انسانها ، امروز امری کاملا مدرن تلقی گشته و قوائد و ضوابط جهانی را شکل داده است و شاهدیم که امروز زیست حکومتها و تضمین بقای آنان بر همین اصل اساسی قرار دارد و عدم رعایت آن برابر است با ضعف حکومتها و در نهایت رویارویی با تمام انسانها . این نگاه امروزی و مدرن به اخلاق و حقوق بشر که دیر زمانی نیست به قوانین لازم الاجرا در جوامع بشری بدل شده و قوام ، دوام و محبوبیت دولت ها را شکل داده نتیجه آزمونهای پیاپی جوامع است که شاهد جنایات حکومت های زور با ابزارهایی چون چوبه های دار ، گیوتین و هیزمهای آتش بوده است . حاصل حضور روشنفکرانی است که در اوج قدرت حاکمان زور ، حنجره بریده و بند زندان را به جان می خریدند و در آتش می سوختند اما هرگز دست از تلاش بر نمی داشتند. حاصل آزمونی موفق در قرن ها پیش از ظهور دنیای مدرن در بخشی از جهان که آنرا ایران می خواندند بود . جایی که تبعیض معنا نداشت و انسانها به صرف انسان بودن برابر بودند ، جایی که حتی در گشایش کشور دیگر ، مغلوبین از اخلاق مداری فاتح ، مبارک باد بر قدومش می خواندند و فخرو مباهات امپراتوری ایران رابر ایرانیان افزون می ساختند.

و امروز

امروز که جامعه با قفل تحجر ، تعصب و هزاران بی اخلاقی روبروست ، تنها کلید گشایش آنرا در نهادینه شدن اندیشه اخلاق مدار و انسانی کورش باید یافت . اندیشه ای که رستنگاهش ایران و ایرانی بوده است و نجات و رهایی اش نیز بازگشت به همان اصول است وشاهد گام های پرتوان برای طی این مسیر هستیم . پیوند اندیشه امروز ایران با اندیشه کورش ناگسستنی است . اندیشه ای که در نهایت به تجویز آزادی ، برابری ، عدالت و رفع تبعیض برای مردم انجامید حاصل نزدیکی این دو اندیشه بود و امروز که موانعی چون حکومت های بی اخلاق در طی قرن ها میان این دو اندیشه حائل گشته به دلیل دوری حاکمان از این اندیشه است و تقابل آنان با ملت نشان حفظ آن از سوی مردم است

اين سخن بدينگونه نيست که پيوندی ميان انديشه های کوروش بزرگ و ايرانيان ديروز و امروز يافت نمی شود. چرا که کسانی همانند کوروش اگر چه انديشه های جهان گستر و به دور از قومی قبيله ای و ايلی و تباری را نمايندگی می کنند، به هر روی بايستی بر سر خوانی از فرهنگ پُر فر، بينش خوش باور و دانشی پُر بَر و بار نشسته، در دامان مادرانی آزاد و آزاده وباورمند به آزادی و آزادمنشی پرورش يافته باشند تا بتوانند بدان جای و جايگاه برسند.

پاسخ به اين پرسش که "چه پيوندی ميان انديشه های کوروش، در منشور خقوق بشر او و انديشه های ايرانيان امروز می بينيد؟"، به اين بخش از سخن و به فرهنگ پرورش دهنده ی کوروش و همانندانش باز می گردد و از شاهراهی می گذرد که خود پيشينه ای پُر پيمان در فرهنگ گشته ی ايران دارد و ديرينگی اش دست کم به هزار و چند سد سال پيش تر از دوران زايش و بالشِ کوروش بزرگ می رسد.

فرهنگی که نه تنها پيروی از انديشه و گفتار و کردار نيک را به مردمان آموزش می دهد، که در آن دوران ديرين که خشونت برابر با دليری وکشتار همسنگ شجاعت شناخته می شد و در جنگ ها، خاک ها را به توبره می کردند، بر دشت و هامون نمک می پاشيدند و استخوان مردگان را نيز از زير خاک به در می آوردند، به مردمان درس آزادگی در گزينش می دهد و حقوق نه تنها انسان ها، که همه ی جانداران را گرامی می دارد و پا را از آن نيز فرا تر می نهد و درخواست پاسداری از بوم زيست و محيط زيست را نيز به ميان می کشد.

پيوند ميان انديشه های کوروش و خواست ها درخواست های امروز ايرانيان که آنان را اينگونه به کوشش و شورش وا می دارد، از آن جايی سرچشمه می گيرد که سرودهای فردوسی، خيام و حافظ نيز از آن آبشخور دارند. از باور به آزادی در گزينش دين و آيين و يا روش زندگی در هر جای جهان، با هر نام و رنگ و زبان.

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

http://www.savepasargad.com/

Monday, October 26, 2009

بیانیه چهارده تن از فعالان سیاسی در اعتراض به اعدام و خشونتهای جاری در کشور

هیچ راهی جز بازگشت به سوی ملت وجود ندارد

زندان و اعدام مردم را نمی ترساند

به نام خداوند جان و خرد

فرایند توسعه تمدن بشری، رسیدن به آزادی است؛ آزادی که اصول بنیادین و فراگیر آن در چارچوب حقوق بشر راهنمای تغییرات مسالمت آمیز در زمینه های گوناگون زندگی اجتماعی انسانها شده است. از آن جمله می توان از تلاشهای پیگیر بین المللی برای تعدیل و انسانی کردن اصول حقوق جزا در قوانین داخلی کشورها یاد کرد، که نخستین تجلی آن در رابطه با حذف مجازات اعدام برای نوجوانان زیر هیجده سال است. کودکان و نوجوانان در شمار گروه های آسیب پذیر جامعه بشمار آورده شده اند که نیازمند توجه و حمایت ویژه هستند. بدین معنی که کودک در برابر کردار خود مسئولیتی معادل انسانهای بالغ ندارد و شرایط و قلمرو مسئولیت مدنی یا کیفری نوجوان باید متناسب با رشد فکری و تجربی او و اختیارات او در شکل دادن جامعه ای که عضو آن است باشد. جامعه پیشرفته بین المللی با حذف اعدام نوجوانان پاسخ روشنی به این پرسش ها داده است.

اعلامیه حقوق کودک مصوب 1959 و کنوانسیون حقوق کودک 1989 و همچنین ضوابط سازمان ملل در مورد حداقل معیارهای قابل اعمال در دادرسی کودکان (قواعد بیجینک 1985) و رهنمودهای سازمان ملل برای پیش گیری از بزهکاری نوجوانان ( رهنمودهای ریاض 1990) بهترین گواه بر توجه ویژه حقوق بشر معاصر به این موضوع، یعنی لغو و حذف مجازات اعدام نوجوانان است. بسیاری از کشورها بر این مسئولیت انسانی گردن نهاده اند و جمهوری اسلامی نیز در شهریور 1370 کنوانسیون حقوق کودک را امضا و در تیرماه 1373 آن را تصویب کرده است. ولی از آن پس، و بویژه در طی چهار سال گذشته، با اعدام مکرر نوجوانان زیر هیجده سال، نه تنها به نقض تعهدات بین المللی مبادرت ورزیده بلکه، از این لحاظ، رتبه اول کشورهای جهان را نیز کسب کرده است.

در حالیکه جامعه جهانی در فرایند پیشرفت تمدن بشری، در مقام حذف مجازات اعدام به عنوان خشونتبارترین نوع مجازات برآمده است و در این راستا پروتکل دو میثاق حقوق مدنی و سیاسی حذف اختیاری مجازات اعدام را تجویز کرده، سازمان ملل نیز قطعنامه های متعددی در این راستا صادر و بیش از هفتاد کشور، از جمله برخی کشورهای اسلامی مانند قرقیزستان، ترکیه و اردن، مجازات اعدام را از قوانین کیفری خود حذف نموده اند، جمهوری اسلامی بی اعتنا به تعهدات بین المللی خود و به معیارهای اخلاقی و انسانی حاکم بر تمدن بشری، با بی پروایی به اعدامهای بیشمار و خودسرانه ادامه می دهد و خود را با احراز مقام دوم جهانی، آنهم پس از چین با جمعیتی 17 برابر ایران، در تاریخ خشونتگری یک حکومت علیه شهروندان خود جایگاه ویژه ای برای خود کسب نموده است.

افزون بر بی اعتنایی نسبت به تعهدات بین المللی و ملی، سطح شگفت انگیز خشونت حاکمیت جمهوری اسلامی در برابر اعتراضات برحق و مسالمت آمیز فرهیختگان، نواندیشان، فعالان سیاسی، زنان، دانشجویان، هنرمندان و کارگران جامعه، نشانگر چیرگی فرهنگی در درون حکومت است که بهیچ وجه با سرشت ما ایرانیان همخوانی ندارد. این رفتار که نه تنها درمان بخش رویدادهای پیش آمده نیست، بلکه گسست میان حکومت و مردم را بیش از بیش نمایش داده و چهره مخدوش جمهوری اسلامی را در افکار عمومی جهانی تیره تر ساخته است.

از سوی دیگر، در زمانی که برخی کشورهای در حال توسعه، که فقط چند سال پیش از ما عقب افتاده تر و فقیرتر بوده اند، به جرگه کشورهای پیشرفته می پیوندند و در تصمیم گیری های جهانی در چارچوب گروه بیست شرکت داده می شوند، کشور ایران با تمام منابع غنی، درآمد سرشار و امکانات طبیعی و اجتماعی، به ویژه جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواکونمی خود، هنوز در زمره کشورهای در حال توسعه عقب افتاده تر از پیش باقی مانده و با مسائل و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داخلی و نابسامانی های خارجی دست به گریبان است. فضای نظامی امنیتی حاکم بر جامعه موجب تشدید نارسایی های مورد بحث شده، ابهامات و ندانم بکاریها و ستیزگری های نابخردانه در سیاست خارجی سبب گردیده که نه تنها کشور هزینه های سنگین ناشی از آن را متحمل شود، بلکه فرصت های پیش آمده را یکی پس از دیگری از دست بدهد و به منظور خنثی نمودن فشارها و محدودیت های وارده از سوی جامعه جهانی باجهای سنگین تری به این یا آن قدرت بدهد و در نتیجه قدرت مانور و آزادی عمل خود را بشدت محدود سازد.

بدیهی است که برای رفع دشواری هایی که مردم ایران سی سال است با آن دست به گریبان بوده و اکنون حاکمیت را هم در بن بستی بس خطرناک گرفتار ساخته است، هیچ راهی جز بازگشت بسوی ملت و پذیرش خواستهای مردم که محترم شمردن آزادی های اساسی و پایبندی به حاکمیت ملی و قانون وجود ندارد. بی تردید، نخستین گام در این راه، آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی و عقیدتی، لغو مجازات اعدام و قوانین غیر انسانی و محدود کننده حقوق شهروندی و بالاخره استقرار نظام مردم سالار عاری از هرگونه تبعیض، و رفع و نفی هرگونه مبانی قدسیه در رابطه با اداره امور کشور و جامعه است.

ما هشدار می دهیم که هیچ راهی بجز تمکین به خواست مردم در یک تفاهم مسالمت آمیز و خردمندانه در پیش رو نیست. فقط در این صورت است که می توان به جلوگیری از فاجعه ملی پیش رو و جبران توقفهای پیش آمده و خیزش بسوی جلو امیدوار بود.

عباس امیرانتظام، هرمیداس باوند، عیسی خان حاتمی، علی حاج قاسمعلی، حمیدرضا خادم، محمدعلی دادخواه، جمال درودی، آرش رحمانی، اشکان رضوی، کورش زعیم، خسرو سیف، حشمت الله طبرزدی، حسین مجتهدی، علی اکبر معین فر.

Friday, October 23, 2009

بيانيه جبهه ملي ايران در مورد واگذاري اموال ملي و عمومي به بهانه خصوصي سازي






از روزي كه دولت فعلي برروي كار آورده شد (بيش ازچهارسال پيش) وظيفه اصلي آن باز گذاشتن دست حاميان و پشتيبانان دولت و مراكز قدرت در تسلط بر ادارات، پست هاي كليدي (مديريت ها، وزارت خانه ها) حضور قوي در مجلس و مراكز تصميم گيري، مراكز توزيع كننده منابع مالی و امكانات اقتصادي (منابع طبيعي، وزارت خانه هاي اقتصادي، بانك ها، بورس) غير از مراكز سياسي بوده است.

اولين اقدام رييس جمهور در آن زمان مخالفت با واگذاري قسمتي از سهام بانك پارسيان به خريداران در بخش خصوصي به بهانه تامين قسمتي از هزينه خريد توسط بانك ها بود تا گروه مورد نظر خاص بر اين بانك مسلط شود. از آن زمان گروه هاي مافيائي براي آسان كردن تسلط بر اموال عمومي تبليغات شديد خصوصي سازي را راه انداختند و بالاخره چه در مجمع تشخيص مصلحت نظام و چه در سطح بالاتر مقدمات صدور فرمان رهبري داير بر اصلاح اصل 44 قانون اساسي كه بخش دولتي اقتصاد را شرح داده است فراهم ساختند تا اموال كليدي و حياتي دولتي هم قابل تصرف و حراج باشد (بانك ها، راه آهن، خدمات ارتباط جمعي، شركت هاي حمل و نقل و صنايع بنيادي و كليدي، بنادر و ترمينال ها) در حاليكه اولاً دولتي بودن صنايع و فعاليت هاي زير بنايي و كليدي به شرح مندرج در قانون اساسي به لحاظ اهميت آنها در حفظ امنيت و رفاه عمومي و باز بودن دست دولت (البته يك دولت ملي و دلسوز مصالح عمومي) در جهت دادن به اقتصاد و سياست هاي اقتصادي دولت در جهت رفاه عمومي است (مثل همه اقتصادهاي سوسياليستي واقعي و حتي نظام هاي سرمايه داري مختلط) و ثانياً نهضت خصوصي سازي از دهه 1990 پس از سقوط امپراطوري شوروي در جهان راه افتاد خود ابزاري براي ايجاد رقابت رشد اقتصادي بهبود سطح رفاه مردم و اولين پيش نياز آن آزاد سازي اقتصادي يعني تسهيل فعاليت اقتصادي مردم از راه حذف قوانين و مقررات زائد و دست و پاگير و ساده سازي مديريت امور عمومي و اقتصادي بوده است.

مثلاً در آلمان پس از ملحق شدن آلمان شرقي هدف خصوصي سازي (كوچك كردن دولت) پاك سازي و ايجاد – و حذف آثار اقتصاد فاشيستي دوران هيتلري و دوران كومونيستي استاليني (1990 -1945) ساختارها و زير بنا ها و صنايع قرن بيست و يكم با تكنولوژي قرن بيست و يكم بود كه نتيجه آن بهبود شرايط رقابتي، افزايش اشتغال، توليد، افزايش صادرات و ازدياد رفاه و قدرت اقتصادي كشور خواهد بود.

در بيش از پنجاه كشور كه نهضت خصوصي سازي در آن پا گرفت اول از همه هدف هاي خصوصي سازي در هر بخش از اقتصاد و صنعت تعريف مي شد و بعد هيئتي مركب از نمايندگان منافع مصرف كنندگان (كارگران، كارمندان، معلمين) بانك ها، صاحبان صنايع، نمايندگان مجلس و دولت تصميم مي گرفتند كه با كارخانه يا صنعت چه بايد بشود و آيا اين صنعت مضر و آلوده كننده بايد از سطح زمين پاك شود يا كوچك شود يا گسترش يابد و بعد به هر كسي يا شركتي و يا كنسرسيومي چه در سطح ملي و يا بين المللي فروخته شود (واگذار شود) كه توانايي فني، مالي، تكنولوژيكي، مديريتي، پرسنلي را داشته باشد كه طي مدت تعيين شده آن صنعت را به سطح مطلوب برساند و اهداف قبلاً تعيين شده و توافق شده را تامين نمايد.

در ايران خصوصي سازي را تنها از ديد انتقال مالكيت و كنترل يعني خريد و فروش سهام شركت هاي سود ده يا داراي سرمايه هاي نهفته دانسته اند يعني هر دار و دسته اي، كارخانه اي يا صنعتي يا بخشي از صنعتي (مثل شركت هاي وابسته به صنعت نفت، صنعت مس، صنعت آلومنيوم، صنعت برق، صنعت آّب، نيروگاه ها و سد ها) را هدف تسلط خود قرار مي دهد و به هزار وسيله براي خود سوئي سازي آن اقدام مي كند كه اولين تاكتيك عوامل بيروني و دروني آنها زيان ده كردن آن كارخانه يا صنعت و درست كردن بهانه عوام پسند براي فروش و يا واگذاري آن است (راه هاي منفي كردن تراز نامه شركت ها متعدد است) . بعضي از نهاد ها وارگان هاي وابسته به حكومت مسئله خصوصي سازي را هم از ديد ايجاد درآمد مستقل از بودجه دولت و هم از ديد تسلط بر جامعه، افكار عمومي، زندگي خصوصي مردم، روابط بين المللي مخصوصاً تجارت خارجي مي بينند و بعضي افراد ساده انديش يا عامل خود اين نهاد ها و بنيادها به استنا د مقرراتي كه خود عوامل اين نهادهاي ظاهراً عمومي وضع كرده اند اظهارنظر مي كنند كه مثلاً واگذاري پنجاه و يك درصد سهام مخابرات به شركت هاي ظاهراً تعاوني سپاه اشكالي ندارد كه هم از اسم تعاوني سوء استفاده شده است و هم از كلمه خصوصي سازي و بعضي هم كه فريادشان بلند شده فقط ناشي از تأسف از دست رفتن فرصت كسب تسلط و سود جويي است .

در علوم اداري و اقتصاد هر نهاد، شركت يا موسسه اي را دولتي مي دانند كه بالاترين مقامات آن توسط مقامات حكومتي انتخاب و منصوب شوند، بنابراين تمام نهادها، بنيادها، شركت ها و موسسأت به اصطلاح تعاوني و خيريه زير نظر مقامات حكومتي، دولتي و يا شبه دولتي هستند و تسلط مقامات حكومتي بر آنها و بر دستگاه هاي اداري و دولتي در ذات با اقتصاد رقابتي و خصوصي مغايرت دارد يعني امكانات و فرصت هاي خاص ناشي از قدرت حكومت را به آنها مي دهد (چهل هزار ميليارد تومان پول بانك هاي دولتي را چه افراد و شركت هايي خورده اند؟)

اقتصاد رقابتي واقعي كه سبب رشد، توسعه و ازدياد توليد، اشتغال و رفاه در بخش عظيمي از دنيا حتي در دهه اخير در چين و هندوستان شده پنج ركن دارد (1): آزادي اطلاعات، توليد اطلاعات، دسترسي به اطلاعات، سرعت دسترسي و كم هزينه بودن اطلاعات (2) تساوي همه افراد علاقمند در بهره گيري از اطلاعات (3) تساوي افراد علاقمند در دسترسي به منابع مالي و امكانات (بانك ها، موسسأت مالي، بازار ها، صنايع، مواد اوليه، واردات، صادرات) (4) قابل رقابت بودن كالا ها و يا خدمات (نبودن انحصارات طبيعي، امكانات سرمايه اي، فني، تكنولوژيكي, مسائل امنيت ملي يا ملاحظات اجتماعي و رفاهي) و بالاخره ( (5باز بودن اقتصاد و دسترسي به مواد، كالا ها، خدمات، بازار در سطح جهاني و رقابتي كه يك بررسي ساده نشان مي دهد كه در ايران هيچيك از اين پنج شرط فراهم نيست و در اين شرايط راه اندازي بهانه خصوصي سازي جز دامي براي انتقال ثروت هاي ملي و اموال عمومي به باندهاي مافيايي و ايجاد پايه هاي تسلط دراز مدت نهادهاي حكومتي و بنيادها و افراد و خانواده هاي مسلط بر آنها براي جامعه نيست.

تهران – جبهه ملي ايران

1388/7/28




روشن سازی دلایل عدم همکاری جمعی از جوانان جبهه ی ملی ایران با این سازمان



به نام خداوند جان و خرد

ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم

جامه ی کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
شاه اگر جرعه ی رندان نه به حرمت نوشد

التفاتش به می صاف مروق نکنیم
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید

گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

هم اندیشان ! درودتان باد ، "درودی چو نور دل پارسایان


امید آن است که وجود ارزندهی شما از گزند روزگار مصون و ایمن باشد. ایدون باد!دیر گاهیست ، که گاه گسترده وگاه جسته گریخته با شما بزرگواران گفت و شنید داشته ایم و پیرامون آن چه در میهنمان ، ونیز در حلقه ی هم فکرانمان می گذرد ، به سخن نشسته ایم ، از دستاورد های فکری و تجربی شما بهره برده ایم و شما را از تجربیات و اندیشه های خود در فضا های نوین کوشش های اجتماعی با خبر ساخته ایم و رویکرد هایی را بر آن اساس پذیرفتیم و توافق کردیم و بنا گذاشتیم ، که آن ها را پی جوییم. اما به هر تقدیر ، پذیرش ها را پایاپی و التزامی نبود ، و به هر دلیل مساله به نقطه ی آغاز باز می گشت. تا جایی که دیدیم ، نیروی فکری و زمانی و انرژی روانی ما مصروف مسایل بسیار ابتدایی می گردد، که از حیث بازده ، بی بهره و نا کار آمداست و این برنامه ریزی اقتصادی انرژی، جز غبن و تغابن نتیجه ای ندارد. از سوی دیگر بیم داشتیم و داریم ، که وجهه ی تشکیلاتی سیاسی در معرض تهدید قرار گیرد ، که افزون بر نیم قرن نام نیک به یادگار نهاده است و نگذاشته ، زنگار بد نامی دامان پاکش را بیالاید ، که میراث مصدق و صدیقی و صالح و فاطمی و حسیبی و نریمان و تختی و ده ها میهن دوست شرافتمند ، ودیعه ای مقدس است ، که نگاهداریش وظیفه ای ملی می باشد. دریغا ، شرایطی فراهم آمد ، که نه مجال و نه امکان اثر گذاری بر آن مترتب بود و هست ، نه امکان تغییر در با فتاری نا منعطف مقدور است.
از داخل ، سیل حمله ، تکذیب ، توهین و تهمت جاری است. سرنوشت دوستانی پرهیخته و کوشا پیش روست، که در شرایطی ناگوار قرار داشتند و دارند ، اماباندی در داخل جبهه ی سیاسی متبوعشان ، نه تنها حمایت گر نیستند ، بلکه بر آتش اتهامات ایشان می دمند ، و خوراک فکری برای مدعیانشان فراهم می آورند . طیفی که نه تنها از زایش فکری و کوشش مسوولانه بی بهره اند ، بلکه ستیزنده با اندیشه و بازدارنده ی از تلاشند.در دستور کار این طیف-که راهبر سترگ نهضت ملی ایران و بنیانگذار جبهه ی ملی ایران ، ایشان را ، از ما بهتران نامید- ترور شخصیت افرادی بوده است ، که همه ویژگی های یاد شده را داشته اند.در تاریخ سازی های خیال پردازانه و خود محورانه ی آنها ، زنده یادان خلیل ملکی ،علی اردلان ، پرویز ور جاوند و ... در تیر رس بهتان قرار می گیرند و آماجگاه "تیر تبار تهمت" می گردند. نام هایی که تداعی گر میهن پرستی ، آزادی خواهی و شرافت انسانی است.

از همه محروم تر خفاش بود کو عدوی آفتاب فاش بود
گرانمایگان ! "همی گوییم و گفته ایم بارها" ، جبهه ی ملی ایران خانه ی ماست و با جان و دل به بند بند منشور آن باور داریم. واقعیت بخشی و اعتلای آن را ، زمینه ساز آبادی و آزادی ایران می دانیم.
منشوری که استاد و مقتدایمان ، زنده یاد دکتر پرویز ورجاوند ، برای به ثمر نشستنش به همراه شماری از هم اندیشان و هموندان متخصص ، سالیان دراز کوشید ، و بارها آن را آماده ی انتشار ساخت ، اما بدسگالان به مانع تراشی دست یازیدند. هم آنان که سخن از اخراج دکتر ورجاوند ، دکتر باوند و مهندس زعیم بر زبان می راندند ، و برای تشکیل نشدن پلنوم پیشین از هیچ کوششی کم نگذاشتند.
اما "اسم اعظم " همت خالصانه کار خویش کرد و" تلبیس وحیل" کارگر نیفتاد ، پلنوم تشکیل شد و منشور نشر یافت و جلایی به سیمای جبهه ی ملی بخشید.
البته بازگویی حدیث غمبار ومداخله ی نا سالم "باند" در انتخابات پلنوم را ،"این زمان بگذار تا وقت دگر" . فسوسا ، مدعیان تلاش برای انتخابات سالم در بستر دموکراسی ناب! ، در چنین جمع کوچکی ، برای به قدرت نشستن و در قدرت ماندن ، خاک در چشم حقیقت پاشیدند و پنچه به رخسار اخلاق کشیدند. اما این تلاش ها ، کف روی آب بود و هست و درنگی ندارد، چرا که مردمان را از آن سودمندي، متصور نیست. برای جامعه ی ایرانی و نسل امروز ، نام جبهه ی ملی ایران تداعی گر نام هایی چون ورجاوند ، اردلان و موحد است. کسانی که در برهه هایی حساس ، با همت و اراده ، آگاهانه و دلسوزانه به پویش و تلاش دست یازیده اند. "یاد بعضی نفرات روشنمان میدارد". نفراتی که سیاست را به آذین اخلاق آراسته بودند و از خویشتن گذشته ، با جان و دل به آرمان هایشان باور داشتند، و اندیشه و خرد را پشتوانه ی حرکت سیاسی خود ساخته بودند. برای آنان منافع ملی ، فراتر از هر بازی حزبی بود. آنان ، "بی بیم زصاحبان دیهیم" ، در تعاملی پویا و سازنده با جریان های سیاسی همسو و با بستر سازی برای فعالیت و شکوفایی جوانان، یادمان هایی پایا در کارنامه ی جبهه ملی ایران به یادگار گذاشتند، که الگوی امروزیان و آیندگان خواهد بود. به آنانی که از این تبارند ، باور ، به راستیشان ایمان و به راهشان دلبستگی داریم. راهی که در مسیر ملی گرایی مردم سالارانه و آزادیخواهانه و تلاش برای استقرار حاکمیت ملت است.
این علقه و مهر ،" که اگر سر برود، از دل و از جان نرود" پاره ای از هویت ماست. اما ارادت ما ، مریدانه نبود و نیست ، که منتقدانه است. این ارادت چشم خرد را به تعصب و تبعیت پذیری نمی بندد، که دیده ی دل و اندیشه را می گشاید. نقد مشفقانه را راهگشا و رشدآفرین می دانیم، و از این روی؛ این محاجه را ، چنانچه در بستری همکارانه و هم اندیشانه باشد، سودمند می بینیم. جسارت خود را خلاف ادب نمی شماریم ، که کتمان حقیقت و اندیشه ی خود را ، بی ادبی و بی اخلاقی می انگاریم.
ما بالیدگان دانشگاهیم ، و هیچ چیز و هیچ کس را فراتر از پرسش نمی بینیم.
" غافلان همسازند ، تنها توفان کودکان ناهمگون می زاید."
اگر چه کوشیده ایم و می کوشیم ، تا به پاسداشت جایگاه شما ، سیمای دلنشین ادب را ، به ناخن واژه ای نا بجا و ناسخته نخراشیم، ولی به این حکم اخلاقی پایبندیم ، که به وقت سخن گفتن خاموشی نگزینیم ، و از زمره ی " انبوه کرکسان تماشا " نباشیم، و "جغد سکوت لانه ی تاریک درد خویش نگردیم" و از طعن بد خواهان نهراسیم و" وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم" ، که رنجیدن و چشم بر حقیقت بستن ، در طریفت ما کافریست.
اکنون اجازه می خواهیم تا چند نکته را یاد آوری کنیم:

الف) نخست آن که اعلام عدم همکاری که همچنان به این گفته ی خود پایبندیم و بر آن پای می فشاریم، ناظر به شرایط نا کار آمدی این سازمان بود، که بار ها پیرامون دلایل و عوامل آن با شما سخن رانده بودیم ، ولی گویا صلاحدید شما ، وقع ننهادن به این مسئله بود. چون فلسفه ی این صلاحدید را نمی توانستیم در یابیم و از دیگر سوی نمی خواستیم نیرو و زمان خود و دیگران را درگیر مسایل عبث کنیم ، عرصه را به تدبیر شما وانهادیم ، تا زمانی که شرایطی فراهم گردد که در آن باز تعریف تلاش و اندیشه ی سیاسی به کارنامه ی جبهه ی ملی ایران در برهه های پو یایی اش با توجه به مقتضیات زمان ، نزدیک تر گردد. تمام تلاش ما معطوف به کار آمد سازی این جبهه بود، اما یک مانع اصلی داشت ، که در ساختار جبهه اراده ای جدی برای بر طرف ساختن آن موجود نبود ، این اعلام عدم همکاری اعتراض به این فضا بود. تفسیر و تعبیر آن از چشم انداز استعفا و انشعاب به معنای کلاسیک آن ، به بیراهه رفتن است و حظی از حقیقت را به ارمغان نمی آورد و اندیشه ای عاری از راستی است.

ب) دوم آنکه ما همچنان به این نظریه ی استادمان ، مینوی یاد دکتر پرویز ورجاوند پایبندیم که توسعه ی سیاسی بر بنیاد توسعه فرهنگی است و تلاش در عرصه ی فرهنگ و اجتماع و نگاه انسان محور و اخلاق مدار به سیاست ، نیاز امروز ایران ماست . هر حرکت تند و کوری که باعث تهدید تمامیت ارضی گردد و به گروه های خشونت طلب فرصت و بهانه ی سرکوب دهد ، می تواند پیامد های جبران ناپذیری برای جامعه مدنی داشته باشد و منافع ملی را جریحه دار سازد. اما این نگاه نباید موجب نظارت منفعلانه ی خنثی توسط یک حزب سیاسی ملی گردد. در شرایط بحرانی بیش از پیش نیاز به آگاهی بخشی تحلیلگرایانه است تا بستر حضوری اعتماد بخش فراهم آید و آحاد جامعه به ویژه نخبگان و دانشجویان و دانشگاهیان از حمایت فکری و روانی در چهار چوب گفتمانی ملی گرایانه ، تکثر گرا ، مردم سالارانه و آزادی محورانه بهره مند شوند. باید از رادیکالیسم بازداشته گردند، اما از چالش استبداد ستیزانه نیز باز نمانند.

پ)سوم آنکه در مورد برخی فرافکنی های طیف یاد شده – نه برای آنان که نه گوش شنوا، نه قلب سلیم و نه اندیشه ی توانا دارند، بلکه برای پایبندان و دلبستگان به سیاست اخلاق مدار مصدقی- یاد اور می شویم ، که ایرانی را به ایرانی مشفق تر می دانیم و شفقت انیرانی را بی خواست نمی شماریم ، اما این نگاه را نه از باب "بیگانه هراسی" و" دشمن پنداری" انیرانیان باز می خوانیم، بلکه از چشم انداز خود ایستایی واقعگرایانه و عقلانی بدان می نگریم و اجتناب از گفت و شنید و تبادل و تعامل ناظر به سودمندی دو سویه را برای حکومت ها ، عقب ماندگی سیاسی می دانیم. دل در گرو این آب و خاک داریم و خاستگاه و پرورشگاه هر کوشش پویا را در همین مرز و بوم و میان مردمان آگاه و فرزندان فر هیخته اش باز می جوییم.
دو دیگر آنکه به بند جمهوری خواهی منشور جبهه ی ملی ، چون دیگر بندها، باوری ژرف داریم ما دلدادگان مصدق و فاطمی و زخم خوردگان سی ام تیر و بیست و هشتم امرداد ماهیم؛ استبداد تاج و تخت و چکمه را در هیچ کسوتی گردن نمی نهیم. نوشتار ها و گفتار های ما گواه آن است. دریغا آنان که با تضعیف جبهه ملی از درون ؛ منافع استعمار و استبداد را تامین می کردند و می کنند ، امروزه با نعل وارونه زدن، انگشت اتهام به سوی دیگران می گیرند و خفیه نویسان را خط می دهند ،" تا نشان سم اسبشان را گم کنند"
ندانم بدین کار مامور بود و یا خود به ذات از ادب دور بود برای ایشان ،" از خدا جوییم توفیق ادب" چرا که" بی ادب محروم ماند از لطف رب" . امید آن که از شب دیجور تهمت و توهین و دروغ به در آیند و از زنگار پلشتی دل و جان را بپیرایند و پندار و گفتار و کردارشان را به اخلاق مصدقی بیارایند ، هر چند:
غمش را غیر دل سر منزلی نیست ولی آن هم نصیب هر دلی نیست

ت)چهارم آن که بر پایه ی نگرش و باور خویش پیوسته یاد آور شده ایم ، برای تجدید قوا و احیای توان جبهه ی ملی ایران ؛ باید توجهی ویژه و روشمند به بحث های نظری گردد؛ که بر هر عملی مقدم است. نگاه مدرن سیاسی و ادبیات آن در عرصه های فلسفه ی سیاسی ، جامعه شناسی ، اقتصادی ، حقوقی ، روان شناختی و تاریخی نیاز مبرم هر حزب سیاسی مترقی است ، تا در موضع گیری ها و تحلیل هایش به ورطه ی انفعال و تکرار های کلیشه ای در نغلتد و بتواند در عر صه های کلان سیاسی اثر گذار باشد.
در تحلیل های خود وضعیت پر مخاطره ی میهن را گوشزد کردیم و به تاکید بیان داشتیم ، که عدم درک صحیح از شرایط موجود و نداشت تفسیری جامع نگر نمی تواند ما را به راهکاری سازا برای برونشد از بحران دست به گریبان منافع ملی رهنمون سازد، اما دریغا که گوشی نیوشا نبود.
آن چه در آستانه ی انتخابات رخ داد ، نیز بعد دیگری از همین کاستی بود. "باند" یاد شده ، که فاقد صلاحیت تحلیل و پشتوانه ای نظری است ، مانع یک موضع گیری منسجم و گویا در قبال انتخابات گردید و شعار های دون کیشوت وار خود را تکرار کرد. پیشنهاد ما برای تشکیل یک گروه تخصصی و کار کارشناسانه ، ناشنیده ماند. ناگریز خود بیانیه ای انتشار دادیم و از سه منظر کلان ، انتخابات را گرانیگاه تحلیل و توجه خود ساختیم. نخست تبیین نگاه مصدقی به انتخابات در فضا های سیاسی دور از دموکراسی به معنای ناب آن بر مبنای تاریخی- اجتماعی ، باز خوانش شرایط اقتصادی ، سیاسی و
اجتماعی روز در میهنمان و دلایل تهدیدمنافع ملی در چنین شرایطی ، سوم متمایز ساختن ملی گرایی میهن گرا و سازنده و بر خاسته از هویت ملی رشد یافته از شبه ملی گرایی کاذب و تهاجمی که در فضایی امنیتی و ستیزه گر رخ می نماید. هر چند از سوی صاحبنظران توجه شایانی به آن شد اما از سوی هموندان به این بیانیه التفات نگردید و "باند" یاد شده ، کوشید تا انفعال واپسگرا را سازمان دهی کند و پیش بردند. باری،
گفتگو آیین درویشی نبود ورنه با تو ماجرا ها داشتیم
نکته ها رفت و شکایت کس نکرد جانب حرمت فرو نگذاشتیم

ارجمندان! در شرایط خطیر کنونی که تعارض ها و شکاف ها ی اجتماعی نیرو های پایه ای جامعه ، میهن ما را مستعد بحران می سازد ، دستیابی به تحلیل و رویکردی جامع و مانع برای اتخاذ راهکارهایی در راستای برونشد از آن در چهارچوب ارتقای منافع ملی ، بیش از هر زمان ضروری می نماید. شکاف های سنی ( و جوان بودن جامعه) جنسیتی، طبقاتی- اقتصادی ، ارزشی – فرهنگی و... میتواند بستر ساز نا هنجاری ها و آنومی اجتماعی گردد و با نگاهی دورکهایمی ، مسیر همبستگی و انسجام اجتماعی را با مشکل رویاروی سازد. شرایط اجتماعی امروز، به هیچ روی شروط لازم و کافی را برای تحقق عدالت
نه فقط در عرصه ی اقتصادی که در عرصه ی سیاسی نیز در خویش ندارد.
اقلیتی مستظهر به قدرت ( پنهان و آشکار) میکوشند، تا جایگاه های سیاسی و اقتصادی را به خویش اختصاص دهند و بی دریغ، سرمایه ی ملی را ابزار قدرت و ثروت افزایی خویش سازند و رسانه ها و تریبون های رسمی را پایگاه تبلیغاتی خویش نمایند. باید هوشیار بود که ویژگی فاشیسم آلیاژ گونگی است ، هر چند با شعار های پوپولیستی اقتصادی به میدان می آید اما چون در عرصه ی اندیشه به راست محافظه کار نزدیک می گردد ، ابزار تهدید و تحدید خویش را در آنجا می جوید و با نگاهی سلبی به آزادی در عرصه های اندیشه ، بیان ، تخرب ،نشر و ... برنامه های سیاسی خود را دنبال می کند و بر این
باور است که مشروعیت از دست رفته را باید با قدرت و ثروت جایگزین نماید ، تا پایه های حاکمیت خویش را پشتیبانی کند. حافظه ی تاریخی جهان به یاد دارد بازگشت به امنیت از دست رفته ی جامعه ی سنتی ؛ از نگاه اشرافیگرایانه ، بازگشت رسوم مبتنی بر اطاعت و فرمانبرداری توده ای و متشکل از الیگارشی و پاتریمونیالیسم از آرمان های یوتوپیای فاشیستی است ؛که در تلاش است تا جامعه ی دو گانه ی نیم مدرن_ نیم سنتی را با خشونتی واپس نگرانه به سوی قیود پدرسالارانه براند و جامعه ی مدنی را به شدت سرکوب نماید تا انگیزان های محرک ارتقا طلب را – که بازدارنده اند – از
میان بر دارد.
"مدرنیته ی جسم" برای چنین اندیشه ای خطر ساز نیست ، از این روست که می بینیم ، دولت های مطلقه ی نو ساز – واپسگرا برای تثبیت و تبلیغ خویش از وسیله ی فن آوری نوین بهره می جویند، اما با مدرنیته ی روح و مفاهیم فکری جهان مدرن با تمام قوا می ستیزند ، غافل از آن که شعار های توده انگیزانه ی آنها ، بدون پشتوانه ی نظری ناکام می ماند. اگر ما امروزه شاهد ظهور دولت های رفاه اجتماعی هستیم که بهزیستن و اعتلای کرامت انسانی را پیش چشم دارند و در بسیاری از برنامه های خود به کامیابی های چشمگیر دست یافته اند ، بی پشتوانه فکری زاییده ی آزادی نگری اجتماعی و
اندیشه ی مردم سالاری عدالت محور ، از رسیدن به آن اهداف بلند باز می ماندند. باری، امروز میهن ما در چار سوق حوادث قرار گرفته است. فراترین دغدغه های هر یک از ما وحدت ملی است.وحدتی، که از یک سو توسط گروه های تجزیه طلب خشونت گرای وابسته (مستقیم و غیر مستقیم) تهدید می شود و از سوی دیگر ریشه نیافتن مردم سالاری و رو به ضعف نهادن تعلق به نهاد دولت مرکزی- که از ضعف در تحلیل شرایط موجود وخطا های برنامه ریزی کار به دستان حاکمیت سر چشمه می گیرد- زمینه ی استفاده ناروای تبلیغاتی را برای آنان فراهم می آورد تاریخ سازی ها و جعل های سازمان یافته و هزینه
کردن برای نشر آن همه در راستای تخریب هویت ملی ایرانی و تقابل با آن و تهاجم بدان است.
موضع گیری ها و اقدام های نابخردانه و شعار گونه ی پان فارسیست های سلطنت طلب هم ،زمینه را برای تبلیغات منفی آنان و القای احساس تهدید هویت قومی مساعد و آماده می سازد. حالیا ؛ که نیاز امروز ما به یک ملی گرایی تکثر گرای مردم سالارانه است که بر بنیاد جمهوریت و میهن پرستی ، سازگار با حقوق بشر و ارزش های کهن ملی و دینی و نیز جهان مدرن ، قوام و دوام یابد. اگر به نقد فدرالیسم می پردازیم ، باید با توجه به تنافر وتنافی آن با مفهوم دولت-ملت در جهان مدرن باشد نه این که القا گر این بیم گردد که هویت های قومی و فرهنگی در این نگاه رنگ باخته اند. آن ها؛ قدرت
های نرم افزاری هویت ایرانی هستند و هر چه بیشتر شکوفا و بالنده گردند ، توسعه ی فرهنگی را در این مرزو بوم پویایی می بخشند. در این رنگین کمان فرهنگ های قومی ایران هیچ رنگی را بر دیگری تفوق و چیرگی نیست بلکه محوری دارد تا طیف های رنگ های گوناگون در کنار هم بتابند و بدرخشند و زیبایی خویش را در مجموعه ای متجانس با نیرویی بیشتر متجلی سازند. این وظیفه ای ملی است که بر دوش یکایک ماست .این کهن بوم و بر را میراث نیاکان و پیشینیانی می دانیم، که به آب دیده و خون دل ، و اندیشه ای فرزانه و همتی سترگ، یکپارچگی اش را پاس داشتند و برای آزادی باشندگانش
کوشیدند. از ایرج و سیاوش و تهمتن ها تا ستارخان و باقر خان و تمام شهیدان مشروطه تا شهیدان نهضت ملی ایران ، شهیدان سی ام تیر ماه و انقلاب 57 از دکتر فاطمی ها تا فلاحی ها ، نامجو ها و فکوری ها و حاج همت ها و باکری ها و جهان اراها و تمام شهیدان هشت سال دفاع میهنی تا فروهر ها و سامی ها و مختاری ها و پوینده ها و تمام شهیدان قتل های زنجیره ای تا عزت ابراهیم نژادها تا ...
دریغا" کاین سلسله را پایان نیست"
بغض "ترانه"را به سینه فشرده ایم "ندای" خونین آزادی را ترجیع وار سروده ایم و در سوگ "سهراب ها" تهمینه سان خون گریسته ایم و دریغا بر ما، اگر از کنار این "فرو ریخته گل های پریشان در باد کزمی جام شهادت همه مدهوشانند"
متغافلانه بگذریم ، چرا که ما را "تبار خونی گل ها به زیستن متعهد کرده است، تبار خونی گل ها ، می دانید؟!"
بیست و ششم مهر ماه 88
علی حاج قاسمعلی ، حسین مجتهدی ، اشکان رضوی ، آرش رحمانی , حمیدرضا خادم

Tuesday, October 20, 2009

آزادی، آوای سرزمين من، ايران

انفعال آ ذربا یجان حاصل ا ئتلاف دشمنان آزادی و تمامیت ارضی

آسمان دمکراسی و آزادی ایران زمانی زیبایی و نور پیروزی را در خود دیده است که رنگین کمان بی بدیل اقوام با رنگهای زیبا آنرا در بر گرفته باشند . نهضت مشروطه ایران ، این افتخار مشرق زمین آنگاه توانست کام ملت را با پیروزی شیرین نماید که جنبش ملی و فراگیر آزادیخواهی در جای جای کشور و در بند بند وجود تمام ایرانیان شکفت و از شمال تا جنوب ، از شرق تا غرب ملت ایران یکپارچه فریاد رهایی از اختاپوس استبداد را سر دادند تا زمین گیرش سازند . سرداران آزادیخواهی از آذربایجان تا بختیاری ، از خراسان تا خوزستان با حمایت از روشنفکران ، آزادیخواهان و روحانیان آزاده ، جان گرامی در کف نهاده با فداکاری حماسه ای افتخار آمیز و ماندگار خلق کردند . بر این حماسه و پیروزی بر استبداد آنجا مباهات و افتخار افزون می گشت که دمکراسی در پهنه فلات ایران به ثمر نشست و تفاوت آشکار ایران با سایر کشورهای منطقه عیان گشت تا کاردار بریتانیا در ایران ، هنگامی که با نمایندگان پارلمان کشورش دیدار داشت به آنان بگوید که تصور نکنید با داشتن مادر پارلمان های دنیا حجت دمکراسی بر شما تمام است ، مجلس مشروطه ایران مدرسه دمکراسی است .

هرگز نمی توان باور داشت ، پیروزی و رسیدن به استقلال و آزادی و افتخار ، بدون اتحاد تمامی ایرانیان حاصل می گردد ، تاریخ این کهن بوم و پیروزی نهضت های آزادی خواهانه در سایه این اتحاد گواهیست بر آن . امروز نیز جنبش سبز ملت ایران با نگرشی متمدنانه و با پشتوانه ای از خرد و اندیشه ، مسیری را طی می نماید که کمتر ناظری وجود دارد که از عظمت آن انگشت حیرت به دهان نگیرد و با تمام وجود مدح و ثنای آنرا نگوید .

نقض حقوق شهروندی ، ناکارآمدی اقتصادی و فشارهای روزافزون حاصل از آن ، برباد رفتن منابع ، ذخایر و منافع ملی ، سلب آزادی های بدیهی و همچنین خطر جنگ و تحریم در یک سوی ماجرا و بی حرمتی به آرا ملت و تقلب آشکار و ناشیانه از سر خشم ، در انتخاباتی که ملت برای رهیدن از خطر جنگ و با امید اصلاح ، غرور در زیر پا نهاده وارد کارزار انتخابات شدند سبب گردید که اینبار خطر نابخردی کاربدستان دولت کنونی بر دیگر خطرات افزون گشته تا عزمی شگرف با پذیرش تمامی هزینه ها برای تغییر وضع موجود در میان مردم پدید آید .عزمی که با حماسه حضور و هوشمندی قابل ستایش ، نه مطالبات تند و رادیکال مطرح ساخت و نه به حداقلها رضایت می داد. همین خرد و هوشمندی و پذیرش هزینه ، رهبران جنبش را پشت سر مردم و در مسیری بی بازگشت قرار داد تا افقی روشن و آینده ای پر امید پیش روی ملت ایران قرار گیرد .

اما همواره تقابل خرد آزادیخواهی با جریانی تمامیت خواه ، بی اخلاق ، بدون منطق و تا دندان مسلح ، موانع بسیاری را در برابر ملت بوجود می آورد . موانعی که از یکسو سرب داغ بر سینه حق طلبان می کارد و حنجره ای که آزادی و حقوق از دست رفته اش را نجوا می کند بخون پر می کند ، از سویی دگر زندان ، شکنجه ، تجاوز و خشونت عریان را برای ترساندن و عقب راندن مردم در پیش می گیرد . از سویی سرمایه های ملی را بی پروا در اختیار کشورهایی چون روسیه و چین و ... به باج می سپارد و از سوی دیگر برای جلوگیری از شعله ور شدن آتش آزادیخواهی در سراسر ایران ، دست به دامان تجزیه طلبان گشته تا مصلحت ماندگاری و حفظ قدرت خویش را بر منافع ملی و تمامیت سرزمینی ایران ترجیح دهد . اتحاد شومی که امروز در میان دشمنان آزادی و دمکراسی ایران برپا شده تنها با توسل به بیگانگانی چون روسیه که همواره ضربات مهلکی را در طول تاریخ بر این سرزمین وارد کرده اند محدود نمی شود و راز ماندگاری را در ائتلافهای نامیمون با هر گروه و جریان حتی تجزیه طلبان یافته اند .

در واقع آنان در پی آنند که با محدود ساختن اعتراضات در چند استان با رها ساختن تجزیه طلبان در سایر استانها از جمله آذربایجان ، هم خطر تجزیه ایران را که تاکتیکی برای به انفعال کشاندن برخی جریانات است را در دستور کار قرار دهند و هم با جلو گیری از گسترش اعتراضات در تمامی گستره ایران ، این مبارزات را فرسایشی و در نهایت کنترل نمایند . تجزیه طلبان نیز با افکاری بیمارگونه بر این باورند که با بسکوت کشاندن مناطقی چون آذربایجان ، این امکان برای آنان فراهم می گردد تا در آشفته بازار اعتراضات داخلی بسان عهد عتیق دروازه های شهر را ببندند و پرچم استقلال علم کنند ! و همچنان غافل از آنند که تجربه از دست رفتن بخش هایی از ایران با حمایت بیگانگان در گذشته ، چنان رسوایی و ننگی بر پیشانی حاکمان پیشین نهاده که هیچ حکومت ملی و مردمی در آینده حاضر به پذیرش چنین ننگی نخواهد بود و جامعه بین الملل نیز در برابر تجزیه طلبان موضع حمایتی نخواهد داشت .

این رفتار غیر مسئولانه ، مصلحت اندیشانه و بری از خرد ، مسئولیتی خطیر را پیش روی نیروهای سیاسی می نهد تا پا به میدان گذاشته ، معادلات دو سوی ماجرا را بر هم بزنند . هر چند شرایط تجزیه در ایران وجود ندارد و همواره مثال تجزیه طلبان همان مثال مرغ عزا و عروسی است و نگرانی آنچنانی از جدا شدن بخش هایی از ایران به دلیل غیر ممکن بودن وجود ندارد ، اما انفعال آذربایجان هم به روند حرکت آزادیخواهانه ملت ایران آسیب می رساند وهم در آینده برخی سودجویان و وابستگان هزینه هایی را برکشور وارد می کنند .

همه ما آگاهیم که در سراسر ایران و در شهرهای مختلف ، این حلقه کوچک فعالان سیاسی هستند که در سازماندهی اعتراضات و تجمعات نقش اساسی را بر عهده دارند و در مواقع حساس همگام با سایر شهرها در مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران سهیم می گردند ، اما شوربختانه به بازی گرفتن تجزیه طلبان از سویی و همچنین فشار و بازداشت فعالان سیاسی آزادیخواه برای ممانعت از سازماندهی اعتراضات ، علیرغم وجود شور ملی ، هوشیاری و پتانسیل مبارزات ملی و میهن پرستانه که نمونه ای افتخار آمیز از آن را در روز ملی خلیج فارس در آذربایجان با حضور صدها هزار نفر در تبریز شاهد بودیم سبب گشته این پتانسیل و شور ملی در خانه ها بماند تا دو جریان دولت دهم و تجزیه طلبان از آن به سود خود بهره برداری نمایند .

تردیدی نیست که شعارها ، خواسته ها و مطالبات جنبش سبز همگی در پی دستیابی به دمکراسی ، آزادی ، عدالت ، پیشرفت ، رفع تبعیض و رعایت حقوق برابر شهروندیست ، بنابراین عدم همراهی با این جنبش تحت هر بهانه ای نشان از پی گیری مطالباتی غیر از آن را دارد و به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست و شاید همراهی و یا عدم همراهی با این جنبش به دلیل مطالبات آشکارش ، معیاری باشد برای سنجش صداقت فعالان سیاسی .

امروز انتظار ملت ایران از فعالان اصلاح طلب و نمایندگان آذربایجان در مجلس که روزگاری با سخنان آتشین بی پروا فریاد آزادیخواهی ملت ایران را از تریبون های مختلف به گوش همگان می رساندند و همچنین نیروهای ملی که هزینه های بسیاری را بجان خریده اند آن است که در این بزنگاه تاریخی به حمایت جنبش سبز برخیزند و موانع و خطرات پیش روی را از سر راه بردارند.


حمید رضا خادم

ایران