ایران نوین

Thursday, September 18, 2008

درسهایی که از رویداد گرجستان باید گرفت





گرجستان دارای مساحتی حدود 70 کیلومتر متر مربع، با چهار و نیم میلیون جمعیت است. این کشور در کنارهء دریای سیاه قرار گرفته و پایتخت آن شهر تفلیس است که دارای جمعیتی حدود یک میلیون می باشد.

مردم این سرزمین در درازای تاریخ همواره پیوند نزدیک با سرزمین مادریِ ایران داشته اند. در بخشی از گرجستان (یعنی «اُسِتیای» جنوبی) ایرانی تبارانی زندگی می کنند که به زبان پارسی سخن می گویند و خود را وارث تمدن ایرانی می دانند. بخش دیگر گرجستان به نام «ایبریا» در طول تاریخ همواره جزیی از سرزمین ایران بزرگ بوده است. بر سر تسلط بر سایر بخش های گرجستان بارها میان ایران و روم شرقی جنگ ها و درگیری های خونینی رخ داده و این سرزمین میان این دو قدرت دست بدست گشته است.

با انقراض امپراتوری صفوی، در زمان سلطنت شاه سلطان حسین به دست محمود و همراهان بی فرهنگ و بدور از سیاست او و به دلیل ناآگاهی های محمود از رویدادهای دنیا، توانایی های نظامی قدرت های آن روز جهان و نیز عدم علاقمندی محمود به حفظ تمامیّت ارضی ایران، بخش های شمالی سرزمین امپراتوری صفوی از جمله گرجستان صحنه تاخت و تاز دو قدرت روسیه تزاری و عثمانی گردید.

آغامحمد خان قاجار پس از آنکه سلسله زندیه را برانداخت و تهران را بعنوان پایتخت برگزید، به شمال ایران لشگر کشید و تمامی آن منطقه و نیز گرجستان را مجدداً به ایران بازگردانید. پس از مدتی که اوضاع گرجستان به دلیل تحریک های کاترین (پادشاه روسیه) رو به وخامت گذارد، آغامحمد خان بار دیگر عازم گرجستان گردید. ولی در پی مرگ کاترین، جانشین او با ایران از درِ دوستی درآمد و از ادعای خود بر گرجستان چشم پوشید.

پس از کشته شدن آغامحمد خان و به سلطنت رسیدن فتحعلی شاه، در جنگهای ایران و روسیه که شوربختانه به شکست ایران انجامید. با انعقاد قراردادهای ننگین گـلستان و ترکمن چای، گرجستان همراه با هفده شهر قفقاز زیر نفوذ و تسلط روسیة تزاری قرار گرفت.

از آن تاریخ به بعد، گرچه وابستگی های سیاسی و پیوندهای خاکی ایران و گرجستان از میان رفت، ولی روابط عاطفی، فرهنگی و تاریخی میان دو ملت همچنان پابرجا ماند.

پس از تشکیل کشور روسیة شوروی، گرجستان به صورت یک جمهوری با سه استان خودمختار جزئی از آن کشور شد ولی با فروپاشی روسیه شوروی، گرجستان نیز همانند سایر جمهوری های وابسته به آن به استقلال رسید.

به دنبال انقلاب معروف به «مخملی»، که در جهت دور کردن گرجستان از روسیه و نزدیک نمودن آن به غرب انجام گرفت، شخصی به نام میخائیل ساهاکاشویلی به قدرت رسید. او پس از مدت کوتاهی پس از رسیدن به قدرت، با نارسایی ها و دشواری های زیاد در درون کشور مواجه شد و مخالفت های شدیدی را علیه خود برانگیخت که موقعیت او را به خطر انداخته است. ساهاکاشویلی تصوّر می کرد چنانچه به اقدامی برای از میان برداشتن خود مختاری اُسِتیای جنوبی دست زند، مردم گرجستان برای مدتی هم که شده نارسایی ها و گرفتاری های داخلی را فراموش کرده و چه بسا پشت سر دولت او قرار گیرند. از این رو، با آغاز بازی های المپیک پکن به این منطقه خود مختار هجوم برد.

او می پنداشت در آستانهء بازی های المپیک، روسیه دست به اقدام حادّی در حمایت از مردم اُسِتیای جنوبی نخواهد زد و او خواهد توانست با یک یورش برق آسا برای همیشه به خودمختاری آن استان پایان دهد.

ساهاکاشویلی همچنین برآورد می کرد چنانچه احتمالاً روسیه به یاری اُسِتیا بشتابد، او نیز متقابلاً از حمایت دولت های بزرگ غربی برخوردار خواهد شد. او درخواست عضویت گرجستان به پیمان ناتو را برگ برنده برای خود به حساب می آورد.

این پندارها اما، به دلیل موقع ناشناسی و نیز خوش باوری های غیر واقع بینانهء او نادرست از کار در آمد. روسیه در برابر یورش قوای ساهاکاشویلی به اُسِتیا (که بنا بر گزارش خبرگزاریهای غربی باعث کشته شدن 1600 تن غیرنظامی و 20 تن از صلح بانان روسی گردید) واکنشی تند نشان داد. ارتش روسیه به سرعت وارد اُسِتیای جنوبی شد و تا 35 کیلومتری تفلیس پیش آمد. پوتین نشان داد روسیهء امروز با روسیهء تضعیف شدهء پس از فروپاشی شوروی تفاوت اساسی دارد.

سران اتحاد اروپا و آمریکا نیز ترجیح دادند به عوض درگیر شدن در یک عملیات نظامی بیهوده از مسیر راه کارهای سیاسی و گفت و گو به رویارویی برخیزند و از تکرار جنگ سرد دیگری با روسیه که نتیجه و سرانجام آن روشن نخواهد بود، خودداری کنند.

در اثر اشتباهی که ساهاکاشویلی مرتکب شد، اکنون روسیه در استان های اُسِتیا و آبخازیا دست بالا را داشته و موضوع استقلال این دو استان را مطرح کرده است؛ امری که مورد موافقت دولت های غربی نیست. چنانچه استقلال این استان ها صورت واقع بخود بگیرد، گرجستان شرایطی به مراتب بدتر از گذشته خواهد داشت.

اشتباه میخائیل ساهاکاشویلی چه بسا ممکن است توسط سردمداران جمهوری اسلامی این بار در ایران اتفاق افتد. سردمداران اسلامی که از میزان نفرت و انزجار مردم نسبت به خود و نظامشان آگاهند و به دلیل بی کفایتی و عدم لیاقت، با وجود درآمد سرشار نفت و گاز، ملّت را به بدبختی کشانده اند، برای جلوگیری از طغیان و خیزش ناگهانی مردم در پی ایجاد یک حادثه آفرینی خارجی هستند. سخنان بی محتوا و بدون پشتوانهء عملی رئیس جمهوری اسلامی دربارهء حذف کشور اسرائیل از صفحهء جغرافیای جهان، بیش از آنکه نشاندهندهء قدرت باشد، نمایانگر ضعف و ناتوانی سردمداران نظامی است که از سرنوشت شومی که در انتظارشان است، وحشت زده هستند.

آنهایی که از اجتماع زنان آزاده ای که در پی احقاق حقوق انسانی خویشند جلوگیری می کنند، از اجتماع مردم در سالگرد فروهرها به وحشت می افتند، پاسخ های خواست های برحقِ معلمان و کارگران زحمتکش، دانشجویان آزاده و جوانان امید از دست داده را با زندان، تبعید و اعدام می دهند، به پندار خود می خواهند کشوری را از صحنهء روزگار حذف کنند که برای بقای خود در صورت لزوم از کاربُرد جنگ افزارهای هسته ای هم خودداری نخواهد کرد.

زمامداران اسرائیل بر این باورند که در صورت دست یابی جمهوری اسلامی به جنگ افزار هسته ای، این اسرئیل است که در تیررس موشک های آن قرار دارد. از این رو، انکار نمی کنند چنانچه تحریم های سازمان ملل و کشورهای اتحاد اروپا کارساز نباشد و جمهوری اسلامی همچنان به کار غنی سازی اورانیوم ادامه دهد، آنها به تنهایی پیش از آنکه جمهوری اسلامی صاحب بمب اتمی شود، با یک حملة هوایی غافل گیرکننده، تأسیسات اتمی و پایگاه های نظامی آنرا در هم خواهند کوبید. امری که باعث نگرانی و دلهرة بسیاری از دولت مردان کشورهای بزرگ غربی شده است.

سخنان رئیس جمهوری فرانسه در سالگرد تأسیس کشور اسرائیل که طی آن یادآور شد چنانچه اسرائیل مورد حمله قرار گیرد ما پشت سر اسرائیل قرار خواهیم گرفت، دعوت بشار اسد به پاریس و سپس سفر او به تهران که گفته می شود حامل پیام کشورهای 1+5 برای سردمداران اسلامی پیرامون توقّف غنی سازی اورانیوم می باشد، آمادگی اسرائیل برای مذاکره با سوریه در مورد بلندی های جولان، همه گواه آنست که سیاست اسرائیل و حامیان غربی او در جهت دور کردن سوریه از جمهوری اسلامی هستند تا در یک حملهء احتمالی هوایی اسرائیل به ایران، سوریه با استفاده از نفوذ خود مانع اقدام نظامی حزب الله لبنان علیه اسرائیل گردد.

سوریه بارها نشان داده است که نه پایبند دوستی با جمهوری اسلامی است و نه توانِ رویارویی با قدرت نظامی اسرائیل را دارد. از این رو به توافق رسیدن با سوریه امری دور از انتظار نیست. در یک درگیری نظامی با ایران، اسرائیل بیش از حماس نگران واکنشِ حزب الله است. چنانچه با سوریه به توافق برسد و از جانب حزب الله مطمئن گردد، برای آغاز حمله هوایی به ایران تردیدی بخود راه نخواهد داد.

در چنین شرایط نگران کننده ای سردمداران جمهوری اسلامی به غلط می پندارند که در صورت وقوع یک جنگ احتمالی، به بهانهء آنکه کشور در شرایط جنگی است، می توانند سرکوب های وحشیانه خود را گسترش دهند و جناح های مخالف درون حاکمیت را نیز وادار به سکوت نمایند.

آنها، با مقایسه ای نادرست از برخورد احتمالی آینده با زمان یورش صدام حسین - بدون توجه به جوِّ ناآرام کشور-، تصور می کنند که در صورت وقوع یک حملهء خارجی، مردم حتی مخالفان نیز پشت سرِ آنها قرار خواهند گرفت. آنها به اشتباه روی حمایت احتمالی روسیه و چین نیز حساب می کنند؛ به همانگونه که ساهاکاشویلی روی حمایت آمریکا و اروپا حساب می کرد ـ تصوری که بدور از واقعی بینی و آگاهی سیاسی است. قدرت های بزرگ که بر سر منافع ملی و جهانی خود با هم به سازش می رسند، هیچگاه دست به اقدامی نمی زنند که توافق های آنها را خدشه دار کرده و یا به خطر اندازد.

آنچه مسلم است اینست که، در صورت یک حملهء غافلگیرانه هوایی به ایران، سردمداران نظام اسلامی، شهامتی بیش از صدام حسین از خود نشان نخواهند داد و این مردم ایران هستند که باید بار بدبختی های فاجعه آمیزِ حادثه آفرینی های خودسرانهء سردمداران نالایق اسلامی را به دوش کشیده و تحمّل کنند.



Wednesday, September 10, 2008

پیامدهای تهاجم روسیه به گرجستان


هم میهنان عزیز!

رویدادهای اخیر گرجستان و پیامدهای نگران کننده آن زنهارهای جدیدی را برای جهان، کشورهای منطقه، بویژه جوامع واقع در حوزه تمدن ایرانی، به وجود آورده که اگر ارزیابی درست، همه جانبه و واقع گرایانه نشوند، آینده برخی کشورهای نزدیک به روسیه را با مخاطرات جدی روبرو خواهد کرد. با اظهارنظرهای شگفتی برانگیز برخی مقامهای جمهوری اسلامی در این باره که یادآور موضعگیری های پیشین آنها درباره مسائل چچن و کوزوو است، بیش از پیش لازم می دانیم که برای آگاهی از فرایند و پیامدهای این تهاجم سخت افزاری، توجه شما هم میهنان را به نکته های زیر جلب نماییم:

1- روسیه که در بالکان و اروپای خاوری نفوذ تاریخی خود را از دست رفته می بیند و گرایش به غرب کشورهای عضو گروه گوام (اوکراین، گرجستان و آذربایجان) را نگران کننده می داند، بر آن است تا از نفوذ خزنده غرب در قفقاز، آسیای مرکزی و اوکراین جلوگیری نماید؛ مناطقی که روسیه مدعی داشتن منافع تاریخی است. گرایش گرجستان به غرب و درخواست عضویت آن در ناتو، که روابط دو کشور را بحرانی کرده بود باعث شد تا روسیه از مشکلات گرجستان با اوستیای جنوبی و آبخازی بعنوان ابزار فشار برای جلوگیری از تحقق مقاصد مورد نظر گرجستان استفاده نماید. قرار گرفتن عضویت گرجستان و اوکراین در دستور کار ناتو، روسیه را واداشت تا به بهانه مسئله اوستیای جنوبی به تهاجم نظامی علیه گرجستان دست بزند. این رفتار روسیه، هشداری به امریکا و دولتهای غربی و همچنین کشورهای واقع در مناطق مورد ادعای روسیه می باشد و حساسیت شدید روسیه را نسبت به رفتار سیاسی در این مناطق نشان می دهد.

2- هرچند تهاجم نظامی روسیه عملیات تنبیهی اعلام گردید، ولی اقدامات سریع و فوری روسیه که پشتیبانی از جدایی طلبان اوستیای جنوبی و آبخازی، به رسمیت شناختن استقلال آنها، نادیده انگاشتن اصول و موازین بین المللی، و بستن پیمانهای امنیتی و نظامی با آنها، همگی حاکی از وجود برنامه ای از پیش تنظیم شده است که انگیزه سلطه جویی نظامی و توسعه طلبی شوروی سابق را در اذهان جهانیان زنده ساخته است. بی شک این رویداد، کشورهای تازه استقلال یافته آسیای مرکزی، قفقاز و اوکراین را بیش از دیگران نگران خواهد ساخت و هیچ تضمینی نیست که روسیه از رویه مشابه گرجستان درباره دیگرانی که خواهان ورود به ناتو هستند استفاده ننماید.

3- اکنون، امریکا، اتحادیه اروپا و ناتو بر آن خواهند شد روابط خود را با روسیه، به ویژه در عرصه سیاسی- امنیتی ارزیابی همه جانبه و تجدید نظر کنند. چنانکه تسریع در امضای پیمان برپایی سامانه دفاع ضد موشکی در لهستان و تصمیم اتحادیه اروپا در تاخیر یا تعلیق اجرای توافق های پیشین با روسیه را می توان واکنش های اولیه آنها تلقی نمود.

4- از سوی دیگر، کشورهایی مانند چین که با برقراری روابط نزدیک با روسیه در چارچوب ایجاد نوعی جبهه مشترک در برابر یکه تازیهای امریکا بوده اند، اینک بر آن خواهند شد که خود را از جرگه قدرت نمایی ها و ماجراجویی های سیاسی روسیه برکنار نگه دارند. زیرا چین، در پرتو همکاری های اقتصادی گسترده با جهان، به ویژه امریکا و اروپا، و همچنین تلاش برای پرهیز از استمرار و تشدید تنش با آنها، موفق شده به پیشرفتهای چشمگیری دست یابد؛ و مایل نیست در وضع موجود اختلالی پدید آید. بنابراین، چین در تعارضات احتمالی روسیه با غرب، سیاست عدم مداخله را در پیش خواهد گرفت.

5- اما بحران گرجستان و پیامدهای آن برای ایران ارزیابی های جدید را می طلبد. با در نظر گرفتن اظهارنظرهای یکسوگرایانه مقامهای جمهوری اسلامی در این باره، ضرورت بازبینی بیش از پیش احساس می شود:

الف – گرچه در آغاز بروز شکاف میان روسیه و غرب و ادامه احتمالی آن، شرایط را برای سیاست بهره گیری از رقابتها و اختلافات فراهم می نماید، ولی باید دانست که کاربرد این دیپلماسی در صورتی موفق خواهد بود که ایران با روسیه و امریکا روابط متوازن و متناسب داشته باشد. در حالی که وابستگی های جمهوری اسلامی به روسیه در بسیاری از عرصه ها، امکان کاربرد این دیپلماسی را دشوار و ناکارآمد می سازد.

ب- در پیوند با بحران تکنولوژی هسته ای، بی تردید روسیه کماکان سیاست استفاده ابزاری از ایران را در پیش خواهد گرفت و این هدف را با توجه به شرایط وقت ممکن است به دو طریق انجام دهد:

اول آنکه، همانطور که معاون ریاست جمهوری روسیه گفت، در صورت ادامه بحران، روسیه در شورای امنیت درباره مسئله ایران ممکن است موضع متفاوت با رویه پیشین اتخاذ نماید، که در واقع، تهدیدی است به منظور برحذر داشتن از واکنش افراطی.

دوم اینکه، روسیه ادامه بحران گرجستان را به سود خود نمی داند؛ بنابراین، بر آن خواهد شد که از کارت ایران برای تغییر این وضعیت استفاده کند. به این ترتیب که در شورای امنیت مانند گذشته از طرح پیشنهادی دولتهای غربی پشتیبانی نماید و به این وسیله، دریچه ای برای بازگشت به گفتگوهای سازنده با غرب بگشاید.

سرانجام، پرسش مهمتر اینست که آیا با توجه به سیاست قدرت نمایی، سلطه جویی و توسعه طلبی روسیه، به ویژه در حوزه تمدن ایرانی، آیا مصالح و منافع ملی ایجاب می نماید که در پرتو شرایط پیش آمده، سیاست وابستگی به روسیه کماکان ادامه یابد و یا گسترده تر شود؟ به دیگر سخن، در حالی که ایران تمامی تخم مرغهای خود را در سبد روسیه ریخته و بدین ترتیب آزادی عمل و قدرت مانور خود را در رابطه با مسائل و رویدادهای پیش آمده در آسیای مرکزی، قفقاز و دریای مازندران در برابر روسیه محدود ساخته است، آیا ادامه سیاست یکسونگری در لوای شرایط نگران کننده کنونی مصلحت می باشد؟

افزون بر این، از آنجایی که ممکن است در نتیجه پیدایش سردی و تیرگی در روابط اتحادیه اروپا با روسیه، اروپایی ها بر آن شوند از نیازمندی و وابستگی خود به انرژی روسیه بکاهند و در جستجوی راه دیگری برای انتقال انرژی بر آیند. در این رابطه بی تردید ایران از امتیاز ویژه برخوردار است. ولی، در شرایطی که جمهوری اسلامی در چنبره وابستگی به روسیه قرار گرفته، و به دلیل برخی نیازمندی های ناشی از نابخردی و سوء مدیریت در سیاست خارجی، دستش زیر ساطور آن کشور است، آیا استفاده از چنین فرصت احتمالی، با توجه به مخالفتهای روسیه با انتقال انرژی بجز از راه شمال، امکان پذیر می باشد؟ فراتر از آن، روسیه توسط شرکتهای دولتی گاسپروم و لوک اویل در حوزه های آزادگان شمالی و پارس جنوبی و غیره خلیج پارس فعال است و بدین طریق استراتژی انرژی خود را در برابر اروپایی ها بیش از پیش تقویت نموده و امکان اتخاذ سیاست مستقل انرژِی را از ایران سلب کرده است.

جبهه ملی ایران باور دارد که ایران بایستی با تمامی کشورهای جهان روابط دوستانه و سازنده داشته باشد و توازن و منافع درازمدت ملی را در این روابط لحاظ کند، نه اینکه در چنبره محدودکننده کشور خاص قرار گیرد و قدرت مانور و آزادی عمل خود را در برابر رویدادها و فرصت ها جهت بهره برداری بهینه از دست بدهد. واقع نگری، خردمندی سیاسی و جهان بینی درست برای تحقق منافع ملی در سیاست خارجی یک ضرورت حیاتی است که جمهوری اسلامی فاقد آنها می باشد.

جبهه ملی ایران

تهران - 13 شهریور 1387

Tuesday, September 2, 2008

به یاد تورج نگهبان


درگذشت اسفبار سراینده و ترانه ساز نامدار و میهن پرست ایران، مایه کمال اندوه گردید. به این وسیله مراتب دلجویی و تسلیت خود را به بازماندگان آن زنده یاد و همه هنرمندان، نویسندگان و دانشمندان کشور اعلام می داریم.

ادیب برومند، دکتر لقا اردلان، مهندس عباس امیرانتظام، بانوفرشید افشار، دکتر داود هرمیداس باوند، مهندس مرتضی بدیعی، دکتر جهانشاه برومند، عیسی خان حاتمی، مهندس اسماعیل حاج قاسمعلی، دکتر پرویز دبیری، جمال درودی، حسین راضی، غلامرضا رحیم، دکتر علی رشیدی، مهندس کورش زعیم، دکتر خسرو سعیدی، حسین شاه حسینی، حسن شهیدی، دکتر عباسعلی صحافیان، مهندس حسین عزت زاده، سرلشگر بازنشسته ناصر فربد، دکتر محسن فرشاد، اصغر فنی پور، حسن قدیانی، دکتر باقر قدیری اصلی، پریچهر مبشری، منوچهر ملک قاسمی، هرمز ممیزی، دکتر سید حسین موسویان، دکتر مهدی مویدزاده، دکتر علی اکبر نقی پور، ابوالفضل نیماوری.










یـاران ز چه رو رشتـه ی اُلفت بگسستـنــد
عهـدی کـه روا بود دگــر باره نـبـستــنــــد
آن مـردمـکـان از ســـر اندیشـــه ندیــدنـــد
کـین بی خــردان حرمت انسان بشکــستـنـد
ما را دگــر از طعنه ی دشمن گلـه ای نیست
کــان عهـد کـه بستیــم رفـیقــان بشکستنـد

افســـوس همه سـلسـله داران به غـنــودنــد
وان یکــه سـواران همــه از پا بنـشسـتـنــد
ای قـافـلــــه سـالـار کـجـائــی کــه بـبـیـنــی
دزدان همگــی همـــرهِ این قـافـلــه هستـنــد
دردا در گـنـجـیـنــه به مــاران بـگشــــودنـد
انــدوه کـه بـر دوســت رهِ خــانه بـبـسـتـنـد
دردا در گـنـجـیـنـــه به مــاران بـگشـــودنـد
انــدوه کـه بـر دوســت رهِ خــانه بـبـسـتـنـد

افســــوس که کــاشـانـه به دشمن بسپـردنــد
آن قــــوم کـه بـیـگــانه و بـیـگــانه پرستـنـد
افســــوس که کــاشـانـه به دشمن بسپـردنــد
آن قــــوم کـه بـیـگــانه و بـیـگــانه پرستـنـد

افســـوس همه سـلسـله داران به غـنــودنــد
وان یکــه سـواران همــه از پا بنـشسـتـنــد
ای قـافـلــــه سـالـار کـجـائــی کــه بـبـیـنــی
دزدان همگــی همـــرهِ این قـافـلــه هستـنــد
دردا در گـنـجـیـنــه به مــاران بـگشــــودنـد
انــدوه کـه بـر دوســت رهِ خــانه بـبـسـتـنـد
دردا در گـنـجـیـنـــه به مــاران بـگشـــودنـد
انــدوه کـه بـر دوســت رهِ خــانه بـبـسـتـنـد



Monday, September 1, 2008

ما ايران بانان اجازه نخواهيم داد نشان سربلندی ايران نابود شود




به نام خداوند جان و خرد


چهار سال از تاسیس کمیته بین المللی نجات پاسارگاد می گذرد ، کمیته ای که در این مدت، به همت و تلاش برخی از فرهنگ دوستان، لحظه ای از دیده بانی و رصد مراکز و میراث کهن این سرزمین در سراسر کشور غافل نشده و مسئولین آن به صورت شبانه روزی و به شکلی خستگی ناپذیري، با حمایت افراد فعال و میهن دوست در داخل و خارج از کشور ، با حساسیت ویژه ای به مسائل فرهنگی ایران و شرایط دشواری که حاکمان بی خرد جمهوری اسلامی در جهت نابودی آن کمر بسته اند ، نشان داده و بی پروا در تمامی محافل لب به اعتراض گشوده و لحظه ای سکوت نکرده اند .

تردیدی نیست که شکوه و عظمت ایران باستانی نمی توانسته همه اش در قدرت ارتش و گستردگی مرزها باشد. آن چه که آن همه بزرگی را ميسر می کرد ارزش های اخلاقی آن روزگار و احترام به حقوق انسانها بوده است. ايران پس از حمله تازی در سراشیبی و ضعف قرار گرفت و این قوم که هنوز درکی از مدنيت و فرهنگ و تمدن پيدا نکرده بود ، نوک پیکان مبارزه را بسان شاگردان کنونی شان ، به سوی ارزش های فرهنگی ما هدف گرفت. در آن زمان کتاب می سوزاندند و گردن می زدند ، امروز نيز کتابها را خمیر می کنند و سرب و زندان در پس آن است ، آنروز تیسفون قطعه قطعه نمودند و به تاراج بردند ، امروز کهن ترین و با ارزش ترین آثار ایرانی به یغما می رود ، آن زمان آتشکده های زرتشتیان مورد هجوم قرار می گرفت ، و امروز آثار بجا مانده از پیش از اسلام که یا از چشم تازیان بدور مانده بود و یا با هوش و زیرکی ایرانیان در امان بود مورد هجوم نوادگان آنان است .

آری از آن زمانی این ویرانی ها شدت گرفته که حاکمان فهميده اند ، پس از قرن ها و با تشکیل حکومت الهی ! هنوز نتوانسته اند ذره ای از آن عظمت را به ایران بازگردانند ، پس یا به دروغ گذشته ایران در پیش از اسلام را نشان جباریت می خوانند و یا به بهانه های واهی و با توجیه توسعه ، اقدام به ویرانی آنان می نمایند .

به باور من کسانی که امروز بر سریر قدرت در ایران تکیه زده اند ، اگر بر سر یک دوراهی قرار گیرند که یک راه آن منافع ملی و راه دیگر اسلام باشد ، شک ندارم که راه اسلام را بر می گزینند و اگر راه سوم که منافع شخصی و گروهی باشد به آن افزوده شود ، هر دو راه دیگر را قربانی منافع شخصی خواهند کرد و آن را انتخاب خواهند نمود .بنابراین حاکمانی که در نقض حقوق بشر در صدر آمارهای جهانی قرار دارند ، هیچ علاقه ای ندارند که مقبره پدر حقوق بشر ، کسی که نماد و پایه گذار احترام به تمامی انسانها ، تنها به صرف انسان بودن ، نه بر پایه رنگ ، نژاد ، دین و ... بود ، مقابل چشمان آن ها باشد. و به اين دليل و به بهانه توسعه ، بزرگترین نماد توسعه فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی کشور را در معرض نابودی قرار داده اند .

من بعنوان یکی از اعضای بدنه کمیته بین المللی نجات پاسارگاد که با افتخار این عضویت را پذیرفته ام با این اندیشه و روش دیرین در کنار سایر هم اندیشان خواهم بود و به حاکمان اعلام می کنم ، همانگونه که مقبره کورش در حمله اول تازی به ایران ، با هوشمندی ایرانیان و تغییر نام کتیبه ، سلامت ماند ، اینک نیز به یاری همه ایرانیان اجازه نخواهیم داد تا نشان سربلندی ایران بدست ضد ایرانی ترین افراد نابود شود ، و از تمامی علاقه مندان به این مرز پرگوهر می خواهیم ما را در این راه همراهی نمايند. من معتقدم حرکتی که کمیته بین المللی نجات پاسارگاد آغاز نمود در نوع خود بی نظیر بود و با آگاهی رسانی نسبت به خطرات موجود در زمینه میراث فرهنگی عامل فشاری قوی برحاکمیت ضد ملی جمهوری اسلامی بود .



در پایان ، چهارمین سال تاسیس این کمیته را به کلیه مسئولان آن و ملت ایران دوست تبریک عرض نموده و مطمئن باشید ، نسل های آینده و تاریخ از شما بعنوان ایران بانان راستین و امانت داران واقعی یاد خواهند کرد .


حمیدرضا خادم


پاینده ایران

جاوید آزادی





Tuesday, August 26, 2008

سالگرد کشتار زندانیان سیاسی سال 67



بیانیه به مناسبت بیستمین

سالگرد کشتار زندانیان سیاسی سال 67




هموطنان ارجمند !

دهم شهریور امسال ، بیست سال از قتل عام هزاران هموطن دربند مملکت ما که توسط سردمداران حکومت اسلامی در خفا به قتل رسیدند میگذرد. حکومت اسلامی با این جنایت بزرگ لکه سیاهی را در تاریخ کشور ما ایران بجای گذاشت. کاربدستان حکومت اسلامی در تابستان 1367 طی حکمی عمومی بدون درنظرگرفتن نوع محکومیت زندانیان دربند ، فرزندان این مملکت را اعدام و در گورهای دستجمعی و مخفیانه بخاک سپردند. مدت ها خانواده و بستگان قربانیان از عزیزانشان بیخبر بوده و از مکان دفن و گورستان آنان بی اطلاع ماندند. بعد ها این گورستان ، در گوشه ای از گورستان بهائی ها که سردمداران حکومت اسلامی و عوامل سرکوب گر آنان بدان لعنت آباد نام نهادند، گلزار خاوران نامیده شد . همواره کوشش شد تا این گلزار برای سرپوش نهادن بر این جنایات هولناک علیه بشریت، تخریب شود.

هرسال در دهم شهریور مادران داغ دار و نزدیکان و خویشاوندان قربانیان این جنایت که در تاریخ صد سال گذشته کشورمان بینظیر بوده است، با چشمانی اشک آلوده و نگران در گورستانی دورافتاده خاطره فرزندان و عزیزان خود را با شهامتی مثال زدنی گرامی می دارند. این جنایت فراموش شدنی نیست و به تاریخ این مرز و بوم تنیده است که باید برای پاکسازی آن شهامت داشت و برای استیفای حقوق ازدست رفته فرزندان این مملکت فعالیت کرد. تمام ملت ایران در این جنایت سهیم خواهند بود اگر آنرا فراموش و با تسامح با آن برخورد کنند. مسئول اصلی این جنایت رهبر وقت جمهوری اسلامی خمینی است که فرمان قتل عام فرزندان دگراندیش در بند مملکت را صادر کرد.

جبهه ملی ایران – آلمان معتقد است که مسئولین این جنایت باید در دادگاهی صالح و علنی محاکمه شوند تا حقایق و ابعاد این فاجعه آشکار و تمام عوامل پیدا و پنهان این جنایت شناسایی شوند. از آنجا که این اقدام جنایتی است علیه بشریت ، وظیفه کلیه ایرانیان است که از جهانیان و نهادهای بین المللی مربوطه بخواهند که به این مسئله رسیدگی کنند.

ما در آستانه بیستمین سالگرد این جنایت ، ضمن ابراز همدردی با خانواده ، دوستان و همفکران قربانیان، یادآور می شویم تنها در یک حکومت مردم سالار ، دمکراتیک ، غیر ایدئولوژیک و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر است که چنین جنایاتی امکان بروز نخواهد یافت . ما تا روش شدن تمام ابعاد این جنایت در دادگاهی صالح و ملی و برقراری حاکمیت ملی در ایران از پای نخواهیم نشست.



یادشان گرامی

پاینده ایران


جبهه ملی ایران- آلمان

شهریور 1387

www.jmiran.de

info@jmiran.de

iran.jm@gmail.com



گفتگو با تختی




سیمین بهبهانی


تختی سحر شد برخیز ! صبح از کران سر بر زد

باز این فلک می چرخد ، باز این زمین می لرزد

در سکر روًیا راهی ، تا گور تو طی کردم

بر خوابگاهت دستم ، انگشت غم بر در زد

برخیز و این مردم را راهی به کارستان کن

وقت سفر شد آنک خورشید غمگین سر زد

از اشک و از همدردی یک کاروان در پی کن

فرش و گلیم و چادر چیزی اگر می ارزد

ـ من ، خفته ی سی ساله؟ سنگم بسی سنگین است

بر جای مغزم اینک ماری سیه چنبر زد

آیا به یادم داری؟ آن روز؟ آری ، آری

روزی که مهرت مهری بر صفحه ی دفتر زد

می رفتی و دنبالت یک کاروان همدردی

مرغ دعا از لب ها ، تا آسمان ها پر زد

دستان مرد از یاری ، جوینده در همیان زد

زن آتش بیزاری ، در طوق و انگشتر زد

بر درد ها درمان ها ، از سوی یاران آمد

بر زخم ها مرهم ها ، دستان یاریگر زد...

ای خفته سی ساله ، برخاستن نتوانی

باید دم از این معنا ، با تختی دیگر زد

ای تختیان بر خیزید ، با روح تختی همدل

وقتی هزاران کودک ، بر خون خود پرپر زد...




Thursday, August 21, 2008

شباهت علت های اساسی کودتای سوم تیر ١٢٨٧ با کودتای ٢٨ مرداد

به نقل از بخش هایی از خاطرات یحیی دولت آبادی
حمید اکبری


یادداشت: پنجاه و پنج سال از کودتای ٢٨ مرداد سپری می شود. آنان که با عقلانیت سیاسی برخاسته از نهضت مشروطیت پیوند ناگسستنی و منطقی دارند، کودتای ٢٨ مرداد را در اساس کودتایی علیه نظام مشروطه ایران، یعنی حکومت مردم بر مردم، تلقی می کنند. جمهور ایرانیان و نیزمصدقی ها که مصدق را نماد حکومت مشروطه و دموکراسی می دانند، ٢٨ مرداد را یادآور روزی می دانند که سرآمد دولت های ملی در ایران واژگون شد. در پی آمد این کودتا، محمد رضا شاه پهلوی شیوه پادشاهی مطلقه پیشه کرد و سرانجام با انقلاب بهمن ٥٧، ملاها و طرفدارانشان به رهبری آقای روح الله خمینی، حکومت ولایت مطلقه فقیه جمهوری اسلامی را برپا کردند. با برپایی جمهوری اسلامی، ملت ایران نه تنها مرتکب اشتباه خانمانسوز دفع فاسد به افسد شد، بلکه از داشتن قانون اساسی پیشرفته مشروطیت محروم گشت و در اسارت قانون اساسی واپسگرای جمهوری اسلامی قرار گرفت. قانون اساسی مشروطیت در بنیادش مردم ایران را ملتی والا و صاحب حقوق می شناسد و در مقابل، قانون اساسی جمهوری اسلامی در بنیادش مردم ایران را امت اسلامی صغیر و بدون قوه تشخیص می شناسد. قانون اساسی مشروطیت اصلاح پذیر بود و قانون اساسی جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است و می بایستی جای خود را به قانون اساسی جدیدی برای ایرانی مدرن، جوان و سازگار با جهان بدهد. به نظر این نگارنده، تا روزگاری که دموکراسی مبتنی بر جدایی دین از حکومت و منشور جهانی حقوق بشربنابر قانون اساسی نوینی در ایران استقرار نیافته است، می بایستی از ٢٨ مرداد به عنوان روز تجدید پیمان برای تلاش روزافزون در برپایی چنین دموکراسی در ایران استفاده کرد.

بنابراین نه تنها خلاف نظر نویسندگان موافق کودتا و مخالف مصدق، نمی بایستی اهمیت سیاسی ٢٨ مرداد را نفی کرد و کاهش داد، بلکه می بایستی در کنار یادآوری این کودتا، کودتاهای دیگری نیز که علیه مشروطیت روی داده است را مرتب یاد آور شد تا شاید این یادآوری ها چون سپری از آگاهی در پندار و گفتار و کردار جامعه مدنی از بروز کودتایی مشابه علیه دموکراسی آتی در ایران پیشگیری کند. در این زمینه، کودتای سوم تیر ١٢٨٧ محمد علی شاه قاجار علیه مشروطیت که توأم با توپ بستن مجلس بود، نمونه بارزی است.

بررسی کودتای محمد علی شاه علیه مشروطیت از آنروی اهمیت دارد که دلایل آن شباهت ویژه ای با دلایلی دارد که منجر به کودتای علیه حکومت مشروطه مصدق شد. درپایه، محمد علی شاه و محمد رضا شاه محدودیت قانون اساسی مبنی بر تشریفاتی بودن مقام پادشاه را پذیرا نبودند و متوجه اهمیت بزرگ این مطلب نبودند که ((سلطنت ودیعه ایست که به موهبت الهی از طرف ملت بشخص پادشاه مفوض شده است)). هیچکدام از این دو پادشاه قادر به درک این نکات حیاتی حکومت و قانون اساسی مشروطه نبودند که بنابر اصل ٧ متمم قانون اساسی ((اساس مشروطیت – جزئا و کلا" – تعطیل بردار نیست)) وبنابر اصل ٤٤ ((شخص پادشاه از مسئولیت مبرا است و وزرای دولت در هر گونه امور مسئول مجلس هستند)). و یا بنابر اصل ٤٥ ((کلیه قوانین [فرامین]
[1] دستخطهای پادشاه در امور مملکتی وقتی اجرا می شود که به امضای وزیر مسئول رسیده باشد و مسئول صحت مدلول فرمان و دستخط همان وزیر است)). محمد علی شاه و محمد رضا شاه خواهان فرماندهی کل قوا بودند و مشروطه خواهان و مصدق بنابر اصول حکومت مشروطه وزارت جنگ را از آن دولت ملی می دانستند. محمد علی شاه ومحمد رضا شاه نصب و عزل نخست وزیر منتخب مجلس (ناصر الملک و مصدق[2]) را در زمره حقوق خود می دانستند و مشروطه خواهان صدر مشروطیت و نخست وزیر ملی، دکتر مصدق، این امر را مربوط به حقوق مجلس به شمار می آوردند. در هردو کودتا، تاثیر منافع قدرت های خارجی آشکار است و هر دو پادشاه برای انجام کودتا به عوامل این قدرت ها متوسل می شوند.

به نظر این نگارنده، پژوهش تطبیقی کودتای سوم تیر و بیست و هشت مرداد در بر گیرنده نکات آموزنده و تازه است که امید می رود مورد توجه پژوهشگران قرار گیرد. از این روی است که باور دارم گزیده های زیر از خاطرات نویسنده و سیاستمدار بزرگ مشروطیت، یحیی دولت آبادی، دال بر اهمیت چنین پژوهشی دارد.

گزیده هایی از خاطرات یحیی دولت آبادی به نقل از کتاب ((حیا ت یحیی))، جلدهای اول و دوم، چاپ پنجم، انتشارات عطار، تهران، ١٣٧١.

اشاره: متن اصلی در کتاب بدون نقطه میان جمله هاست. همچنین تاکید ها، زیرخط ها، و پانویس ها بوسیله نویسنده یادداشت افزوده شده اند.

صفحه های ٢٩٣ تا ٢٩٤ (جلد دوم):
(([طرف عصر بمجلس میروم معلوم میشود مجلسیان در کارند لایحه بشاه مینویسند که چرا نقض قانون اساسی شده و باید جبران شود این لایحه را مسوده کرده حاضر گذارده اند برای یکشنبه که در مجلس علنی خوانده شود و بفرستند از یکطرف کسبه و تجار و اصناف و عموم مشروطه خواهان از پیش آمد کار روز جمعه و متفرق شدن انجمنها از مسجد دلتنگ هستند و هم از نقض قانون اساسی در تبعید امراء که شده و جبران نگشته بینهایت افسرده خاطرند لهذا مقرر شده از روز شنبه انجمن اصناف و انجمن تجار صرافخانه مجمعی داشته باشند طرف صبح در مرکز انجمن تجار و طرف عصر در مرکز انجمن اصناف بنشینند و بتوسط مجلس حقوق خود را از دولت مطالبه کنند و از مجلس بخواهند دولت را مجبور کند نقض قانونی که شده جبران نماید و اطمینان بدهد که دیگر نقض قانونی نخواهد شد انجمن های مزبور بر طبق اینقرارداد لایحه ئی بطبع رسانیده منتشر کرده اند روز یکشنبه چهاردهم جمادی الثانی ١٣٢٦ لایحه ئی که مجلس بشاه نوشته در مجلس علنی خوانده میشود بمضون ذیل:
((بشرف سده سنیه اعلیحضرت اقدس شاهنشاهی خلدالله ملکه و سلطانه میرساند در حالتیکه از دولت چند هزار ساله ایران نمانده بود مگر اسمی بلامسمی و قوای حیاتیه آن با تسلط خارجه و جهل و بی قیدی داخله باسفل مراتب سقوط رسیده سلاسل امنیت و استقلال آن منتهی بود بموئی موسوم باراده ملوکانه که آنهم در مقابل تندباد اغراض اجانب سفیل و سرگردان رو بمخاطرات عظیمه سیر مراتب مضره مینمود چون مشیت خداوندی منشور اضمحلال آنرا امضاء نفرموده بود ندای غیبی اسلامیت و ایرانیت افراد اهالی را از خواب غفلت بیدار و براهی هدایت فرمود که هادی عقل و تجربه در طی مراحل تاریخ اختیار نموده لهذا یکباره خاص و عام مملکت با وجود اختلاف مدارک پی بمخاطرات و مهالک برده بیک حرکت غیورانه از فضاحت بیحسی خود را دور ساخته متنبه باین اصل اصیل استقلال ملیت و استحکام قومیت شدند که قوای مملکت ناشی از ملت ایران و سلطنت ودیعه ایست که بموهبت الهی از طرف ملت بشخص پادشاه مفوض شده است لاجرم خواستار تغییر مسلک سلطنت شدند و اعلیحضرت شاهنشاه مبرور انارالله برهانه بامضای فرمان مشروطیت و اعطای سعادت حریت منتی بزرگ بر ملت نهاده نام خود را برحمت ابدی زینت تاریخ ایران ساختند ولی تکمیل این عطیت و تتمیم این موهبت را روزگار برای تقدیس و تکریم نام نامی اعلیحضرت همایونی ذخیره کرده بود اینستکه با مساعدت بخت بلند و طالع ارجمند همایونی در اواخر ولایتعهد و اول جلوس میمنت مأنوس رضای شاهانه را بتصدیق مشروطیت جالب شده در بیست و هفتم ذی الحجه ١٣٢٦ حسن نیت شاهانه را با آرزوی ملت که بصورت هیجان عمومی ظاهر گشته بود توفیق داده با کمال نواقض قانون اساسی فرمان دادند در صورتی که جهانیان منتظر بودند که این تجاذب حقیقی که بین پادشاه و رعیت حاصل و باین سرمایه سعادت که بتوفیقات خداوندی کامل کردند آثار ترقی و تمدن بسرعت و سهولتی که شایسته نجابت ملی و فطانت جبلی ایرانیان است ظاهر و موجبات امن و آسایش عمومی فراهم گردد روزبروز اغتشاش ولایات و نا امنی طرق و شوارع و انقلابات سرحدات زیادتر و در خود پایتخت که تحت نظر مستقیم اعلیحضرت شاهنشاهی و هیئت دولت و مجلس شورایملی است وقایعی بس ناگوار اتفاق افتاد که اگر در صور و علل آنها شور دقیق و غور عمیق بعمل آید هر یک از آنها لکه مبرمی است که از انتساب آن بادنی مقربین دربار هدر چند قلم ایرانی را شرم آید ولی تاریخ که در محور حقایق امور متحرک لایزال است بدبختانه در ثبت و ضبط آن شرم و ترحم نخواهد داشت تعداد آن قبایح و تذکار آن نصایح را چه حاجت که اجتماعات حضرت عبدالعظیم و واقعه میدان توپخانه و غیره و غیره هنوز در السنه و افواه مثل سال طاعون و وبا در عداد تاریخ بدبختی این مملکت مذکور و مرکوز اذهان است از اثرات آن اتفاقات فضیحه هنوز دلهای رمیده رعیت آرام نیافته و جراحتهای وارده بر قلوب ملت کاملا التیام نپذیرفته بود که باز مفسدین بی ایمان امان نداده برای اخلال روابط پادشاه و رعیت وقایع چند روز قبل را حاضر و احوال ماه ذی العقده را بوجهی شدیدتر و ماده نهم – دهم – دوازدهم – چهاردهم و بیست و سیم
[3] را که روح قوانین اساسی است نقض نموده مجددا نونهال امید را که بهزاران آه و تدبیر و خون دل در قلوب رعایا میروئید از بیخ و بن برا نداخته بجای آن یأس و حیرت و بأس و شدت نشاندند مخصوصاً در موقعیکه سر حدات مملکت دچار مخاطرات عظیمه است نفاق خانه برانداز خانگی را باین شدت حادث نمودند که خاطر مقدس همایونی را [] مساعی وکلای ملت و وزرای دولت و قوای مادی و معنوی مملکت که ناشی از اطاعت رعیت است مشغول همدیگر سازند و برمقصد سوء خود بپردازند بدیهی است دوام اینحال ملازم است با اضمحلال دولت قویم و قدیم ایران و ایرانی مسلمان که بمدلول فرمان قضا جریان استاد ازل از حب حیات حب الوطن من الایمان آب خورده و با بیداری حواس بطور خاص تشنه حفظ حقوق خویش است متحمل نخواهد شد که ایران و اسلام خود را با هر چه در او هست آلت بازیچه چند نفر مفسد درباری ببیند.

دستخط همایونی که روز جمعه بر تفرقه معدودی رعایا که بطور صلح و سلم جبر کسور واقعه بر قوانین اساسی و اعاده حقوق از دست رفته خویش را متظلماً استدعا میکردند بهر تدبیر و اصرار بود که از طرف مجلس شورایملی که در طی تمام طرق چاره مساعی است بموقع اجراء گذارده شد ولی این اقدام و امثال آن از قبیل سرشگ از رخ پاک کردنست در حالتیکه خون دلها در فوران و کلیه ایران در هیجان است نقض قوانین اساسی که از شمال تا جنوب و از مشرق تا مغرب ایران را با ناله و افغان پر کرده است که اگر این ناله و فریادها یکجا جمع شود خدای نخواسته چه آهنگ مخالفی از آن ظهور تواند کرد بالجمله تکلیف بر وکلای ملت خیلی سخت شده است انتظار مردم طهران و فشار ولایات در اعادۀ احترام قوانین و اصلاح کلی امور آن بآن در تزاید و فرصت و مجال را از دست میبرد آنچه بطور قطع بر عقلای مملکت ثابت شده است علت واقعی این خرابیها و تکرار اتفاقات ناگوار که شأن عهود و شیشه دلها را یکجا میشکند و حرمت قانون با نوامیس سوگند اسلامی را یکسره برطرف میکند دو چیز است.

اولا شبهات مغرضین تا کنون مانع شده است که در قلب شاهانه این اعتقاد راسخ شود که در سلطنت مشروطه تمامی امور در تمامی اوقات باید در مجرای قانونی سیر نماید تا اصول ذیل قانون اساسی از لفظ بمعنی برسد (اصل ٤٤) شخص پادشاه از مسئولیت مبرا است وزرای دولت در هرگونه امور مسئول مجلس هستند (اصل ٤٥) کلیه قوانین [فرامین] دستخطهای پادشاه در امور مملکتی وقتی اجرا میشود که بامضای وزیر مسئول رسیده باشد و مسئول صحت مدلول فرمان و دستخط همان وزیر است (٥٧) اختیارات و اقتدارات سلطنتی همانست که در قوانین مشروطیت حاضر و تصریح شده است (اصل ٦٤) وزراء نمیتوانند احکام شفاهی یا کتبی پادشاه را مستمسک قرار داده سلب مسئولیت از خودشان بنمایند در صورتیکه کلیه امور از جزئی و کلی در مجرای وزارتخانها فیصل پذیرفت مسئولیت نیک و بد آن از شخص همایون شاهنشاهی مرتفع و بر عهدۀ وزراء تحقق مییابد و قدس مقام منیع سلطنت بتمامه محفوظ میماند والا در صورت بی اطلاعی وزیر از فلان امر کلی یا جزئی ایراد مسئولیت بر آن وزیر بدیهی است از طریق عدل و عقل خارج است و در اساسی که بتجارب هزار ساله عقلاء و حکمای جهان مرتب شده است البته تصور چنین امر بیرویه و عجیب نمیگنجد که عمرو را زید مسئول باشد.
[4]

ثانیاً آنچه بیقین پیوسته است اغراض مفسدینی چند که دشمن ملک و دولت و خائن شخص شخیص همایون هستند در میان نیت پاک و فطرت تابناک همایونی که از مزایای سلاطین عظیم الشأن است و حقوق رعایای صداقت شعار حایل و حاجبند و هر ساعت خاطر مقدس ملوکانه را بر صرافتهائی جلب میکنند که با خیر و صلاح عامه فرسنگها مسافت دارد و هردقیقه بالقای شبهات مغرضانه قلب شاهانه را از معانی اصول مشروطیت و قوانین اساسی منصرف ساخته باقتضای خودخواهی و استبداد ذاتی خودشان یا در راه خدمت بمصلحت غیر متابعت قوانین مملکتی را گویا در حضور مبارک مغایر شئون سلطنتی جلوه داده بقدر امکان و بهر فرصتی که مییابند خاطر مقدس را برابقای الفاظ و انهدام معانی اصول قانون وا میدارند لهذا مادامیکه کسور واقعه بر قوانین اساسی جبران نشده و اعادۀ احترام قانون بعمل نیامده است و در آینده کلیه امورات در مجاری قانونی حل و فصل نشود و نمایندگان ملت را اطمینان کامل حاصل نگردد که بر حفظ تمامی حقوق ملت قادر خواهند بود و بمثل آنچه تا بحال واقعشده بار دیگر نقض عهد قانونی نخواهد شد مجبوریت تامه وارد خواهد بود که وکلای ملت باقتضای وظایفی که دیانتاً و وجداناً با شهادت خداوند و توسط قران مجید برعهده گرفته اند عدم امکان تحمل خود را بفشار فوق العاده مسئولیت یک ملت بموکلین خود اعلام نمایند والسلام علی من اتبع الهدی)) این لایحه بقلم مستشارالدوله وکیل آذربایجان نوشته شده روز یکشنبه در مجلس خوانده میشود و از شاه وقت میخواهند هیئتی از وکلاء با این لایحه شرفیاب گردند در دادن وقت یکروز تأخیر میشود و روز دوشنبه قرار است اطلاع بدهند وکلاء شرفیاب گردند)).

صفحه های ٣٠٥ و ٣٠٦ (جلد دوم):

((جواب شاه [برای] هیئت رئیسه مجلس خوانده میشود و میبینند جواب مطالب لایحه مجلس نیست بلکه گله گذاریست و باز یادآوری وقایع گذشته که در فلان قضیه چه کردید و در فلان قضیه من چه کردم و اغلب دلتنگی از اقدامات ملیون است در مجازات اشرار و مقصرین و کوتاهی کردن در مجازات مرتکبین بمب – هیئت رئیسه صلاح نمیبیند این جواب اشاعه شود و اشاعه نمیشود روز بعد هم صنیع الدوله میآید و کاغذ را پس گرفته نمیگذارد در مجلس بماند و منتشر نشده شب یکشنبه بیست و یکم وزراء آمده عنوان میکنند که شاه سه مطلب میخواهد که اگر مجلس همراهی میکند کار اصلاح میشود:
اول آنکه اقتدارات شاه مانند اقتدارات امپراطور آلمان باشد.
دوم آنکه حق داشته باشد همه وقت ده هزار قشون در طهران نگهدارد.
سوم آنکه اختیارات تام در کار قشون داشته باشد وزیر جنگ نزد شاه مسئول باشد.
[5]

از این سه خواهش معلوم میشود که در خواهش اول میخواهد اختیاراتی بیش از آنچه در قانون اساسی برای او معین شده دارا گردد و در خواهش دوم چون عنوان نظام ملی که پیش آمده و یکعده از جوانان مملکت تحت سلاح رفته اند آرام او را قطع کرده است میخواهد در مقابل آنها یک ده هزار قشون برای حفظ خود داشته باشد چنانکه خواهش سیم ناشی از همین خیال است و شاید خواهش دوم بتحریک روسها باشد که باین بهانه بر عدۀ قزاق خود بیفزایند بالجمله مجلس هیچیک از این سه خواهش را نمپذیرد چونکه همه مخالف قانون اساسی است و جواب منفی میدهد و رشتۀ رابطه صوری مجلس با شاه گسسته میشود وزراء مأیوس از اصلاح مراجعت میکنند)).

[در روز سوم تیر ماه ١٢٨٧، محمد علیشاه که مقاومت قانونی مشروطه خواهان را ملاحظه می کند، دست به کودتای غیر قانونی سوم تیر می زند و مشروطه خواهان را بخاک و خون می کشد و برای همیشه نامی ننگین از خود در تاریخ به جای می گذارد.]

صفحه های ٣٥٥ و ٣٥٦ (جلد دوم):

((محمد علیشاه در روز بیست و سوم جمادی الاولی ١٣٢٦ از یکطرف سرباز و قزاق و توپ و تفنگ بمجلس فرستاده از طرف دیگر اسباب فرار خود را از وسائل نقلیه مختلف حتی اسب سواری زین کرده در جانب شمالی باغشاه نگاهداشته ملتزمین رکاب خود را حاضر کرده است که اگر قشون او از ملیون شکست خوردند فرار نماید
[6] بدیهی است اینحالت انتظار و اضطراب بیش از دو سه ساعت نیست که معلوم میشود استعداد جنگی ملیون بسیار کم است و غلبه با قشون دولت خواهد بود در اینوقت شاه امیر بهادر جنگ و شاپشال و اشخاصی را که بظاهر از دربار دور شده بودند بدربار میطلبد و قتله فریدون [آزادیخواه زرتشتی] را آزاد میکند و محبوسین سیاسی عدلیه و نظمیه را که بامر مجلس محبوس شده اند رها مینماید و امیر بهادر را سپهسالار میکند و مشیرالسطنه بریاست وزراء بنام وزیر اعظم باقی میماند میرزا محمد علیخان علاءالسطنه وزیر خارجه و بعضی از وزرای مشروطه خواه را هم که از آنها اطمینان دارد بکارهای خود باقی نگاه میدارد و سعدالدوله مشیر و مشار همه چیز دربار است)).

((محمد علیشاه قاجار جوان مغرور بیخبر از اوضاع روزگار بعد از غالب شدن بر مشتی رعیت بینوای خود و پس از خراب کردن مجلس شورایملی و درهم پیچیدن بساط مشروطیت خود را پادشاه مستقل و مالک الرقاب ایران میداند و اطرافیان نادان یا مغرض و خود خواه و کج سلیقۀ او بحدی او را ستایش میکنند که مانند اسبهای سرکش باد در دماغش افتاده خود را کاملاً بر مرکب آرزوهای خویش سوار دیده چشمش بواسطه غرور موفور یک قدم پیش رو یا عقب سرش را مشاهده نمینماید)).

صفحه های ٣٥٦ تا ٣٥٧ (جلد دوم):

((محمد علیشاه بعد از خراب کردن مجلس در باغشاه میماند آنجا عمارت میسازد و بواسطه خوش یمنی که برای او داشته آنجا را محل اقامت خود قرار میدهد و بعد از استقرار بر اریکه سلطنت استبدادی روزی همانجا بسلام عام مینشیند سلام باغشاه که مکان آن را با فرش و قالیچه زینت نموده و مانند بارگاهی است که در مجالس تعزیه خوانی برای یزید درست میکنند خود روی صندلی که آنرا بروی تخت بلندی گذارده اند مینشیند وزراء و امراء دو طرف میایستند و بریگاد قزاق بریاست پلکنیک لیاخوف صف میکشد در حالیکه محمد حسن میرزا پسر دوم شاه لباس قزاقی در برکرده جزء قزاقان ایستاده است ازین مجلس روحیات شاه و درباریان او برای کسانیکه دارای نظر دقیق باشند هویدا است و از همینجا حال رجال مستبد را که در چنگال قانون و مشروطه گرفتار بودند و اکنون بال و پر گشوده اند میتوان یافت مخصوصاً قسمت روحانیان مخالف روحانیان مشروطه خواه که شیخ نوری
[7] طبعاً در رأس آنها قرار گرفته است شیخ نوری که در کشمکش با رقیب خود آقا سید عبدالله بهبهانی مقهور شده در گوشۀ خانه نشسته بود از روز بیست وسیم جمادی الاولی از خانه در آمده میدان ریاست شرعی را برای خود بیرقیب دیده خود را شخص اول روحانیان ایران میداند و اوضاع را کاملاً بر وفق مراد خویش مشاهده میکند کلمه اش در شاه و درباریان نافذ حکمش مطاع و رأیش در نزد شاه متبع میباشد شیخ نوری کمتر روزی است که با شاه خلوت نکرده شاه را مساعدت فکری نکند ولی بدیهی است شیخ نوری با وجود معرفی شدن بهمدستی با شاه در خرابی مجلس و برهمزدن مشروطه و قتل و غارت مردم دیگر نمیتواند جنبۀ تقدس و روحانیت و مورد توجه خاص و عام بودن را حفظ نماید زیرا که آن جنبۀ تقدس و روحانیت و مورد توجه خاص و عام بودن را هم حفظ نماید زیرا که آن جنبه طبعاً از میان رفته است شیخ نوری بعد از تبعید آقای سید عبدالله و خرابی مجلس و برهمخوردن بساط مشروطه چون شخص زیرک و حساسی است حس میکند که آمد و رفت مردم نزد او فقط از ترس دولت استبدادی و برای توسط از این و از آنست والا مردم نوعاً از او متنفر شده مقام قدس روحانیتی برای او باقی نمانده است)).

[ملایان در ایران امروز نیز سالهاست ((مقام قدس روحانیت)) خود را در جامعه از دست داده اند، زیرا که دیگر روحانی نیستند. ازهمان بدو انقلاب ٥٧، ملایان دو دستی به قدرت دنیایی چسبیده و آنرا انحصار خود کرده اند و بوسیله خود و اعوان و انصارشان به خزانه مملکت دستبرد می زنند. آنها به جای آنکه روح مردم را بپرورند، جان آزادیخواهان را می گیرند و داشتن زندگی معمولی و شاد را بر مردم تلخ و تنگ کرده اند. امروزه، اکثریت وسیع مردم ایران از ملایان بی زارند.]


١) نویسنده و پژوهشگر نامدار، آقای ایرج پزشکزاد، در کتاب ((انقلاب مشروطیت ایران، نشر البرز، آلمان، ١٣٨٥ )) توضیح مستند و مستدل می دهد که چرا کلمه ((قوانین)) به اشتباه به جای کلمه درست ((فرامین)) بوسیله مشروطه خواهان و مورخان استفاده شده است. این کتاب کوتاه ولی پربار گنجینه ای است برای دریافت دانش بیشتر در زمینه مشروطیت وپی بردن به اهمیت بی نظیر آن.
٢) منظور یکسان کردن این دو شخصیت تاریخی نیست. منظور تلقی مشروطه خواهان صدر مشروطیت و دولت ملی مصدق از عدم برخورداری پادشاه از حق نصب و عزل نخست وزیر و وزرا بدون اخذ رأی تمایل و یا رأی عدم اعتماد مجلس است. در حکومت مشروطه، پادشاه دارای چنین حقی نیست.
٣) اصل نهم: افراد مردم از حیث جان و مال و مسکن و شرف محفوظ و مصون از هر نوع تعرض هستند و متعرض احدی نمی توان شد مگر به حکم و ترتیبی که قوانین مملکت معین می نماید.
اصل دهم: غیر از مواقع ارتکاب جنحه و جنایات و تقصیرات عمده، هیچ کس را نمی توان فوراً دستگیر نمود، مگر به حکم کتبی رئیس محکمۀ عدلیه بر طبق قانون و در آن صورت نیز باید گناه مقصر فوراً یا منتها در ظرف بیست و چهار ساعت به او اعلام و اشعار شود.
اصل دوازدهم: حکم و اجرای هیچ مجازاتی نمی شود مگر به موجب قانون.
اصل چهاردهم: هیچ یک از ایرانیان را نمی توان نفی بلد یا منع از اقامت در محلی یا مجبور به اقامت محل معینی نمود، مگر در مواردی که قانون تصریح می کند.
اصل بیست و سوم: افشاء یا توقیف مخابرات تلگرافی بدون اجازۀ صاحب تلگراف ممنوع است، مگر درمواردی که قانون معین می کند.

٤) دکتر محمد مصدق عین این استدلال (در این پارگراف) را هنگام ارایه دفاعیه در دادگاه نظامی در توصیف مشروطیت و مردود شمردن فرمان عزل – که از قرار سفید مهر بوده است – بیان می کند.
٥) خواسته های دو و سه (یعنی فرماندهی کل قوا) همانی هستند که سبب اختلاف میان شاه و مصدق و قیام سی تیر١٣٣١ شد.
٦) محمد رضا شاه پهلوی نیز دربیست و پنج مرداد ١٣٣٢ در رامسر آماده فرار- در صورت شکست طرح اول کودتا - به بغداد بود که چنین نیز شد.
٧) خوانندگان گرامی نیک می دانند که شیخ نوری سلف آیت الله کاشانی و آیت الله خمینی است. کاشانی عین خیانتکاری شیخ نوری را در مورد مصدق مرتکب شد و خمینی با خونخواری بی مانندی با خیانت به آرمان های ملت ایران، حکومت مشروعه شیخ نوری را برپا کرد و مراتب کمال شرم و شارلاتانی است که پیروانش از آقای خاتمی و عبدالله نوری و سعید حجاریان گرفته تا دیگران در پی احیای این مرد بعنوان شخص معتقد به رأی و نظر مردم هستند!