ایران نوین

Friday, June 26, 2009

ندای جوانان صلح دوست و دموکرات ایران: ((بگذارید این وطن دوباره وطن شود))*



برای ندا آقا سلطان و همه جانباختگان راه آزادی و دموکراسی ایران


وقتی که جوان بودیم، بزرگسالان می گفتند که ما از برای تو سخن می گوییم. آن هنگام سی سال پیش، ١٣٥٧ بود و سال انقلاب. گفتند و باور کردیم که (( هر کس بیاید بهتر از شاه خواهد بود!)) و بدون پرسش و برای آنچه ازلی و ابدی است، یعنی ((آزادی)) به خیابانها رفتیم.

اما خمینی از آزادیخواهی ایرانیان سؤاستفاده و آنرا مبدل به حکومت استبداد دینی جمهوری اسلامی کرد. کشت و کشت و کشت! و ما ماندیم، بهت زده از پشته ای بی پایان از کشته ها! فرماندهان ارتشی را که خمینی در بهشت زهرا به آنها وعده ی بخشش داد ه بود در پشت بام یک مدرسه تیرباران کردند. مقامات حکومت شاهنشاهی را که برخی ماندن در وطن خود را به گریز ترجیح داده بودند، بدون محاکمه در کمال قساوت کشتند. سپس هزاران هزار جوان آرمانخواه طرفدار سازمان های چپ و مجاهدین خلق را که پیشتر به انقلاب خدمت کرده بودند، به جوخه های اعدام سپردند و تنها با چاپ نامشان در روزنامه، خانواده های آنها را از سرنوشت اندوهبارشان آگاه ساختند. کشتار در سالهای شصت ادامه پیدا کرد و در تابستان ١٣٦٧ هزاران زندانی سیاسی را که قرار بود آزاد شوند، قتل عام کردند. و آنگاه که خاکستر خاموشی و سوگواری بر پهنه ی ایران نشست، جمهوری اسلامی همچنان به قتل و کشتاردهها اندیشمند و مبارزی که خاموشی نگزیدند ادامه داد.

سعیدی سیرجانی، آن نویسنده ی پرتوان را که زودتر از هر کسی ماهیت خامنه ای و ولایتش را رسوا کرد، بس ناجوانمردانه با آمپول هوا کشتند. عبدالرحمان قاسملو را که به آنها اعتماد کرده بود، در اتریش به قتل رساندند. عبدالرحمن برومند را با فرو کردن چاقو در گردنش در پاریس کشتند. شاپور بختیار را با بریدن گردن و رگ های دستش به قتل رساندند. شرفکندی و یارانش را در برلین به رگبار مسلسل بستند. داریوش و پروانه فروهر را دشنه آجین کردند. محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، مجید شریف و پیروز دوانی را نیز در قتل های زنجیره ای نابود کردند. ابراهیم زال زاده را گوش و بینی بریدند و در بیابانها پرتاب کردند و هزاران قتل و ظلم دیگر نسبت به مردم و آزادیخواهان مرتکب شدند.

د رپی سرکوبی خیزش دانشجویی در تیر ماه ١٣٧٨، دانشجویان آزادیخواه چون عزت ابراهیم نژاد و اکبر محمدی را کشتند، یا مانند احمد باطبی و منوچهر محمدی برای سالها زندانی و شکنجه کردند و پس از گذشت ده سال، کماکان بهروز جاوید تهرانی را در بند و زیرشکنجه نگهداشته اند. تا به این روزهای امیدوارانه و سوگوارانه آخر خرداد و آغازین تیر ماه ١٣٨٨می رسیم. آنگاه می بینیم که هنوز جوانان و آزادیخواهان را می کشند، یا زندانی و شکنجه می کنند تا آنها را از خواسته ((آزادی)) مایوس کنند.

ولی این مستبدان دین فروش غافلند که آزادیخواهی هرگز نخواهد مرد و جوانان امروز، خلاف سی سال پیش متکی بر نفس آگاه خویشند و دیگر پیرو بی چون و چرای ملایان و مکلایان نیستند. و جای بسی امیدواری است که آزادیخواهی در جوانان این نسل مبتنی برمشارکت مستقیم در تعیین سرنوشت خود و داشتن حقوق شهروندی است. شواهدی نشان می دهد که جوانان در عین ارج گذاری به مفهوم کلی آزادی، در تلاش فراهم آوردن مفاهیم مشخص آن مانند داشتن حق رای در چهارچوب حکومت دموکراسی هستند. از اینروی است که می گویند: ((رای مرا پس بگیر)) و یا با برادران و خواهران شهیدشان عهد می بندند که: ((رای تو پس می گیرم)). جوانان می گویند ((مرگ بر دیکتاتور، چه شاه باشه، چه دکتر))، زیرا آگاهند که مانع برخورداری از حکومت دموکراسی در ایران فقط وجود یک شخص اگرچه به غایت منفور مانند احمدی نژاد نیست، بلکه مشکل در ساختار حکومت های دیکتاتوری است که از نظام های استبدادی چون ولایت فقیه بر می خیزد. جوانان امروز دیگر دچار طلسم آن رهبری که به دروغ در ماه دیده می شود نیستند، آنها بر نیروی لایزال و فزاینده گروهی خود استوارند، سرود فرهنگی و ضد جهل ((یاردبستانی )) را می خوانند و فریاد بر می آورند: ((نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم)). و بدین گونه است که آنها جنبه های عقلانی جنبش دموکراسی خواهانه متکی بر خرد گروهی و مسوولانه خود را با استفاده از تکنولوژی مدرن به معرض دید جهانیان گذارده اند.

وانگهی، امروز جوانان و مردم ایران نه فقط سی سال تجربه ی حکومت استبداد دینی، بلکه بیش از صد سال تجربه ی دموکراسی خواهی از زمان انقلاب مشروطه را پشت سر دارند. ایرانیان دیگر نیک می دانند که ملتند، نه اُمت. ملتی که به آن درجه از بلوغ و تکامل رسیده است که دیگر نخواهد گفت ((هر کس که بیاید بهتر از دیکتاتور امروز خواهد بود)). ملتی که می خواهد آزادی را در قالب یک دموکراسی مدرن و سازگار با منشور جهانی حقوق بشر داشته باشد. ملت جوانی که با هدف استقرار ایرانی دموکرات، مدرن و شاداب و در دادخواهی برای ((نداهای)) وطن، این چهره های جاودانه نقش بسته در شقایق های ایران، این ندا را سر می دهد:

((بگذارید این وطن دوباره وطن شود.))

* ((بگذارید این وطن دوباره وطن شود)) عنوان شعر معروف لنگستون هیوز به ترجمه ی احمد شاملو است. این شعرکه بیانگر دردهای مشترک آزادیخواهان جهان است در سایت ((چراغ های رابطه)) موجود است.



حمید اکبری

Thursday, June 25, 2009

Wednesday, June 24, 2009

برای ندا






Stop The Violence in Iran





To: United Nations

To The Secretary General of the United Nations, Ban Ki-Moon, The United Nations
Your Excellency
Peaceful and non-violent demonstrations by the citizens of Iran, since 13 June till 20 June 2009, protesting the results of the recent presidential elections, have been brutally suppressed by government agencies. More than 55 people have been reportedly killed and thousands detained by the Islamic Republic of Iran for demonstrating peacefully. Even children, who were bystanders, were not spared.
On 12 June 2009 the Ministry of Interior held the 10th Presidential Elections of Iran. Strangely, within hours of the closing of polling stations, the incumbent, Mahmoud Ahmadinejad, was announced president. Millions of Iranians who had voted, advocated and petitioned for the leaders of the opposition, Mehdi Karroubi and Mirhossein Mousavi, took to the streets in the next five days to show their dissatisfaction with the announced election results, claming it was rigged. They were all calling for re-elections.
Spontaneous and peaceful protests broke out throughout the country and citizens of all ages participated. Demonstrations were peaceful till disrupted by hired hooligans of the government, who have been repeatedly used on earlier occasions by the Iranian regime to strike fear among dissidents and to justify tougher law enforcement. These hooligans even entered student dormitories in Tehran, Shiraz and Esfahan universities. Communication and information links have been censored. Electronic media used by the protestors were blocked or filtered, like websites, weblogs, and text messaging on telephone networks. Local newspapers have not been able to give accurate information, which has been witnessed by hundreds of thousands of Iranian and the press all over the world. Citizens are being harassed and subjected to searches after dark for no reason.
In light of the current situation, we appeal to the UN to honor the Universal Declaration of Human Rights, to which the government of Iran is a party, by:
A. Calling for an investigation of the violation of ARTICLE 5 and ARTICLE 9 of the Universal Declaration of Human Rights. (No one shall be subjected to torture or to cruel, inhuman or degrading treatment or punishment; No one shall be subjected to arbitrary arrest, detention or exile) by the Islamic Republic of Iran by giving a list of those detained since 13 June 2009 and procedures followed to protect their rights.
B. Holding accountable the Islamic Republic of Iran for violation of ARTICLE 20 [Everyone has the right to freedom of peaceful assembly and association].
C. Holding an Indepent investigation into the rigging of elections on 12 June 2009 by the Islamic Republic of Iran under ARTICLE 21 [(1) Everyone has the right to take part in the government of his country, directly or through freely chosen representatives. (2) Everyone has the right of equal access to public service in his country. (3) The will of the people shall be the basis of the authority of government; this will shall be expressed in periodic and genuine elections which shall be by universal and equal suffrage and shall be held by secret vote or by equivalent free voting procedures.]
D. Calling to allow the free-flow of information by respecting the right of citizens to freedom of expression and opinion foreseen in ARTICLE 19 [Everyone has the right to freedom of opinion and expression; this right includes freedom to hold opinions without interference and to seek, receive and impart information and ideas through any media and regardless of frontiers].
E. Asking the Islamic Republic of Iran to provide equal protection of the law to all its citizens regardeless of political affiliation, according to ARTICLE 7.
Sincerely yours,
Group of Iranian Artists & Writers ( residents of City of Tehran ).
( Names withheld , due to obvious safety issues . )

Sincerely,

هفتمین گردهمایی بزرگ ایرانیان کلن








Tuesday, June 23, 2009

استمداد از جامعه جهانی به مقصود متوقف ساختن جنایات جمهوری اسلامی ایران و تعقیب عاملین آن






ما ایرانیان درون و برون مرزی بدینوسیله از کلیه مراجع انسانی، سیاسی و قانونی جهان درخواست داریم تصمیمی عاجلانه و اضطراری جهت توقف سرکوبهای خشن نظام جمهوری اسلامی علیه شهروندان ایران اتخاذ نمایند.
امروز جهانیان از طریق هزاران فیلم، عکس و خبر نظاره گر ضرب و شتم، شکنجه وکشتارخیابانی مردم ایران توسط نظام جمهوری اسلامی ایران هستند.
این نظام میلیونها ایرانی را که جهت ابتدایی ترین حقوق انسانی خود به تظاهرات صلح آمیز خیابانی پرداخته اند، قلع و قمع می کند. این اعمال نه تنها ناقض نص صریح قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشند که اقدامی جنایتکارانه علیه بشریت نیز هستند.
نظام جمهوری اسلامی ایران به زعامت سید علی خامنه ای در راستای اهداف جنایتکارانه خود حتی از قتل و آزار زنان باردار، زنان سالمند، کودکان خردسال، زخمیان و معلولین هم ابایی ندارد. پوشیده نیست که همین رژیم جنایتکار به منظور حصول اهداف یاد شده به قطع جمیع ارتباطات بین ایران و جهان آزاد پرداخته تا ابعاد جنایات و سیاهکاریهای آن از چشم جهانیان پوشیده بماند.
ما امضا کنندگان این نوشته از مجامع یاد شده جهانی تقاضا داریم که در این مقطع حساس و خطرناک از تاریخ ایران جهت توقف جنایات و تعقیب قانونی عاملین این جنایات هولناک اقدامی عاجل به عمل آورند.





برگرفته از سایت سرزمین جاوید

فرزندان ایران

آتشی که گلستان خواهد شد

حمیدرضا خادم

امروز ایران عزیزمان سراسر آتش و خون است و کاربدستان و حاکمان تکیه زده بر اریکه قدرت ، به مراتب خشن تر از تاجداران پیشین و هم راستا با دیکتاتورهای مطرح جهان ، بدون اندک توجهی به اعتراضات مدنی و مسالمت آمیز و خواسته های قانونی ، منطقی و بحق ملت بزرگ ایران ، با خشونتی عریان و بی حد و حصر ، سلاح و دشنه به سوی مردم می کشند و یک به یک فعالان سیاسی ، حقوق بشری و جنبش های مدنی را به بند می کشند و هراسان تر از پیش بر آنند تا آتش حق طلبی شعله ور شده ملت ، که سالها در زیر خاکستر بی عدالتی ، ظلم و خفقان پنهان بوده است را خاموش گردانند .

در این روزها شاهدیم عوامل خشونت که مامورین و مزدوران حاکمیت فاشیستی سرشار از پول نفت و بیت المال هستند ، بی آنکه بیاندیشند و یا بر چهره معترضین و مردم بنگرند و بر حقانیت و خواسته های آنان اندک تعقلی نمایند ، چنان بی رحمانه تازیانه و گلوله می زنند و ملت ایران را آماج حملات فروانسانی قرار می دهند که گویی سالها واژه دشمن که از زبان مقامات ارشد نظام ، خصوصا رهبری آن در بوق و کرنا می شد همین مردم حقطلب ایران هستند .

نوع برخورد ها و سطح خشونت جاری در شهرهای ایران به حدی است که حتی تمامی تصاویر و گزارشاتی که عموما توسط همین مردم ، در یک خلا رسانه ای تهیه و منتشر می گردد ، هرگز نتوانسته و نمی تواند ابعاد اسفبار و خونین آنرا به جهانیان نمایش دهد . این نوع برخوردها در این سطح نشان می دهد که برقدرت نشستگان این بار عمق خطر و شدت آنرا احساس کرده اند و تمامی این عکس العمل های عجولانه ، خشمگینانه و نابخردانه ، ناشی از هراسی است که از توان خود و خروش ملت در دل دارند تا مبادا روزگاری ، اعمال ننگین ، جنایتکارانه و کشتارهایی را که خود بر بامها ، در زندانها و در ملاعام انجام داده اند ، اینبار بخود ببینند و اموال و سرمایه هایی را که از ملت به تاراج برده اند از آنان ستانده شود ، غافل از اینکه هرگز ملت ایران به دنبال انتقام جویی ، عقده گشایی و کینه ورزی نیست و مطالباتش دمکراسی ، آزادی ، رفاه ، امنیت و رعایت حقوق شهروندی را طلب می کند .

همگان از حال و هوای سه دهه اخیر ایران مطلعیم و گرفتاریها ، دشواریها ، فقر ، فساد ، بی کاری ، تورم ، جامعه افسرده ، خودکشی ، طلاق ، اقتصاد ناکارآمد ، دیپلماسی شکست خورده ، خفقان ، استبداد ، تبعیض و ... که در این چهار سال تشدید گردیده را سالهاست ملت ایران در نهایت نجابت تحمل کرده اند اما هرگز سکوت نکرده ، هزینه های بسیار زیادی را نیز متحمل شده اند . اما حاکمان فرصت طلب و تمامیت خواه ، وقاحت و فرومایگی را بجایی رساندند که حتی از حضور مردم و رای " نه " به حاکمیت به نفع خود برداشت کردند و شعور مردم را به بازی گرفتند . شرایط کنونی که آتشی خاموش ناشدنیست حاصل تمامی اعمال نادرست و انسداد سیاسی است که در این سه دهه حاکمان بر مردم روا داشته اند . آنان که حتی کلام منتقد را بر نمی تابند ، چنان حلقه خودی ها را تنگ و تنگتر نموده اند که حتی مقامات ارشد پیشین همین نظام نیز از این دایره تنگ و بسته خارج شده اند و اینک با برچسب انقلابیون رنگین و برای اعتراف به این موضوع تحت فشار و شکنجه قرار گرفته اند .

دو نکته اصلی وجود دارد که به باور من در روزهای آتی تضعیف هرچه بیشتر حاکمیت و قدرت روز افزون ملت را درپی خواهد داشت . نکته اول که بخشی از آن در ابتدای مطلب عنوان شد ، رفتاریست که زورمداران و تمامیت خواهان تاکنون داشته اند و همواره خود را در مقابل ملت قرار داده اند و با به باد دادن منافع ملی و سرمایه های کشور و اعمال زور و فشار ، و توهین به شعور ملت کاسه صبر مردم ایران را لبریز نموده اند و با اعمال خشونت در این روزها بر خشم مردم افزوده و احساسات را تحریک می کنند .

نکته دوم نزاع درون حکومتی و تقابل دو قطب اصلی در درون نظام است ، هریک از طرفین نزاع آگاهند که اگر در این ماجرا گامی به عقب نهند شکست بزرگ و یا حتی خانمان براندازی را برای آنان در پی خواهد داشت . آقای خامنه ای و دولت کودتا می دانند که با عقب نشینی از مواضع فعلی و پذیرش ابطال انتخابات ، گزینه های دیگری نیز مطرح خواهد شد که پایه های لرزان برقراری آنان را فروخواهد ریخت و از سوی دیگر اصلاح طلبان آگاهند با توجه به جو اخیر و بازداشتهای گسترده در صورت شکست عاقبتی هولناک در انتظارشان است . بنابراین بر مواضع خود اصرار نموده و از تمامی ابزار و امکانات برای پیروزی استفاده خواهند کرد .

در واقع در این ماجرا مثلثی بوجود آمده که یک ضلع آن ، آقای خامنه ای و دولت کودتا ، ضلع دوم اصلاح طلبان و ضلع سوم ملت ایران هستند . خوشبختانه به دلیل وجود موضوعی مشترک بنام تقلب در انتخابات و نادیده گرفتن آرا مردم دو ضلع این مثلث در صحنه مبارزه کنار یکدیگر قرار گرفته اند . وجود این دو کنار یکدیگر با توجه به توان برخی از اصلاح طلبان در جذب بخشی از نیروهای درون حکومتی به دلیل پیوندهای گذشته و همینطور توان مردم در به چالش کشیدن حاکمیت زور با اعتراضات مسالمت آمیز و بری از خشونت و همچنین حمایت مجامع بین المللی از ملت ایران ، می توان افق بسیار روشنی را در آینده ایران نظاره کرد .


من همون ایرانم

ترانه جدیدی از گوگوش ، هدیه ای برای کوشندگان زاه آزادی


Monday, June 22, 2009

پر گوی و یاوه ساز شدی!؟





سیمین بهبهانی



گر شعله های خشم وطن، زین بیشتر بلند شود

ترسم به روی سنگ لحد، نامت عجین به گند شود

پر گوی و یاوه ساز شدی، بی حد زبان دراز شدی

ابرام ژاژخایی ی تو، اسباب ریشخند شود

هرجا دروغ یافته ای، درهم چو رشته بافته ای

ترسم که آنچه تافته ای، بر گردنت کمند شود

باد غرور در سر تو، کور است چشم باور تو

پیلی که اوفتد به زمین، حاشا دگر بلند شود

بر سر کله گشاد منه، خاک مرا به باد مده

ابر عبوس اوج – طلب، پابوس آبکند شود

بس کن خروش و همهمه را، در خاک و خون مکش همه را

کاری مکن که خلق خدا، گریان و سوگمند شود

***

نفرین من مباد تو را، زان رو که در مقام رضا

دشمن چو دردمند شود، خاطر مرا نژند شود

خواهی گر آتشم بزنی، یا قصد سنگسار کنی

کبریت و سنگ در کف تو، خاموش و بی گزند شود



25 خرداد



آن خس و خاشاک تویی

دلیل عصبانیت خامنه‌ای از دولت انگلیس

حتما خبر مسدود شدن یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار از دارا یی‌های ایران در بریتانیا رو خوندید که البته در میان خبرهای داغ این روز‌ها توجه زیادی بهش نشد، حال آن چه در زیر میخوانید پشت پرده این خبر و علت اصلی‌ عصبانیت خامنه‌ای از دولت انگلیس و احضار سفیر ایران به وزارت خارجه دولت بریتانیا می‌باشد.

حساب بانکی‌ به نام مجتبی خامنه‌ای پسر رهبر انقلاب ، در یکی‌ از بانک‌های لندن به مبلغ ۱ میلیارد ششصد میلیون دلار وجود داشت که با پیگیر‌های تعدادی از ایرانیان و فشار زیاد به دولت انگلیس مبنی بر اینکه این پول متعلق به مردم ایران است و باید توقیف شود از یک ماه پیش شروع شد. و دولت انگلیس بخاطر روابط اقتصادی با خانواده خامنه‌ای تمایل به توقیف این پول را نداشت که عده ای موفق شدند با اقدام‌های قانونی کار را روز ۲۳ خرداد به اتمام برسانند. این پول هم اکنون به نام ملت ایران بلوکه شده .
در ضمن تعداد زیادی از وابستگان به بیت رهبری یا اشخاص حقیقی نزدیک به آقای خامنه‌ای میلیاردها دلار به اسامی مختلف در بانک‌های کشورهای اروپایی‌ حساب دارند ..از جمله می‌توان در بانکی‌ در آلمان مبلغ ۸۰۰ میلیون دلار به نام مجتبی‌ تهرانی‌ و یا ۷۴۰ میلیون دلار به نام فردی به اسم شوجونی و غیره اشاره کرد...که از این پس اطلاع رسانی خواهد شد ،
گفتنیست تلاشها برای توقیف کل این پولها که بالغ بر ۱۰ میلیارد دلار می‌باشد و توسط فروش نفت به دست آمده است ادامه دارد و در حال پیگیری است.
عصبانیت آقای خامنه‌ای از دولت انگلیس صرفاً به خاطر توقیف پول پسرشان می‌باشد ،حتا سفارت ایران در لندن بارها با مسئولین انگلیس در این بار مذاکره کرده‌اند که با اقدامات قانونی عده ای دولت انگلیس نمیتوانست کمکی‌ به آقای خامنه‌ای کند.در ضمن دولت انگلیس برای اینکه اسامی افشا نشود ،اقدام به رایزنی و حل موضوع اسم مجتبی خامنه‌ای به شدت در حال فعالیت است