ایران نوین

Monday, March 16, 2009

ملتی زنده است که هویت تاریخی و فرهنگی خود را زنده نگه دارد



ملت جاوید ایران در بدترین و خشن ترین شرایط و زیر یورش وحشی ترین دشمنان، فرهنگ خود را چون حلقه نجات در بر گرفت و غرق نشد


ملتی زنده است و هرگز نخواهد مرد که زیر شمشیر و چکمه دشمنی که جان و توان او را می گیرد، هویت تاریخی و فرهنگ ملی خود را از جان عزیزتر محافظت کند. این هویت فرهنگی جهان پسند یک ملت است که او را جاویدان می سازد و ملت جاوید ایران در بدترین و خشن ترین شرایط و زیر یورش وحشی ترین دشمنان، فرهنگ خود را چون حلقه نجات در بر گرفت و غرق نشد. اکنون هم که زیر شمشیر و چکمه دشمنان هویت و فرهنگ ملی خود هستیم، بیش از پیش و آنقدر و آن چنان ایستادگی می کنیم و از خود گذشتگی نشان می دهیم تا این توفان فرهنگ کش هم بگذرد.

سی سال حکومت جمهوری اسلامی در ایران که با سوزاندن کتابخانه ها، شکستن میراث تاریخی و انکار آیین های چندهزار ساله ما آغاز شد، در طی چند سال گذشته به اوج ایران ستیزی خود رسیده و روزی نیست که آسیبی نخوریم. البته ملت هم آرام ننشسته و موج گرایش به پیشینه تاریخی و فرهنگی و آیین های ایران زمین که روز بروز دامنه گسترده تری می یابد، پاسخ دندان شکنی به بدخواهان هویت و فرهنگ ایرانی بوده است.

ما به همه جهانیان آیین هایی را هدیه کرده ایم که اکنون جزوی از هویت و فرهنگ بشری شده است. نوروز ما اکنون یک رویداد جهانی است و با تلاش مردم ما سرانجام ثبت جهانی شد. جشن یلدای ما در سراسر جهان به نام های گوناگون برگزار می شود، که با تلاش مردم و نهادهای فرهنگی در خارج و داخل سرانجام ثبت ملی شد. جشن چهارشنبه سوری اکنون به همت بنياد ميراث پاسارگاد برای ثبت به يونسکو پيشنهاد شده است. اکنون نوبت جشن های مهرگان و سده و سپندارمذگان است که بایستی با تلاش همه ما ایرانیان به ثبت جهانی برسد. باید جهانیان از سرچشمه اینهمه زیبایی و شادی آفرینی که سده ها و هزاره هاست زندگانی آنان را زینت بخشیده آگاه شوند.

با آگاهی دادن به همه جهانیان که ما کی هستیم و چه داریم و چه می اندیشیم، دیگر نباید بگذاریم مشتی گمراه از خود بیگانه، که شوربختانه بيشتر تبار ايرانی دارند تا انیرانی، کورش ما، این نابغه جهان بشریت را راهزن خونخوار بنامند، پاپک دلاور ما را مغول بخوانند، یا پورسینا و رازی ما را، که دانش های پایه را جهانی کردند، عرب. نه اینکه باید کسی در هر مقام و جایگاهی هرگز جرات کند به خاک ما، تنها بخاطر اینکه موقتاً حکومتی ذلیل داریم، چشم آز بدوزد.

سازمان میراث فرهنگی جمهوری اسلامی سرگرم امامزاده ها و سقاخانه هاست و وظیفه خود را در پاکسازی کشور از "سفال شکسته ها" و "خرده سنگها" و یادبود "جباران" می داند، پس این ما ملت ایران هستیم که باید کمر همت به ثبت و نگهبانی از میراث فرهنگی و تاریخی خود ببندیم و با ثبت جهانی آنها شاید که دست بدخواهان را از آنها دور نگه داریم.


کورش زعیم

25 اسپند 1387

Balatarin

Thursday, March 12, 2009

ایران در چنبره انگیزیسیون فکری، عقیدتی و مذهبی

جامعه ای از پویایی فرهنگی بهره مند است که در آن تنوع ارزشهای معنوی وجود داشته و مکتب های فکری و عقیدتی در کنار هم زیستی مسالمت آمیز داشته باشند تا از فرایند تعاملات میان آنها همگان بهره مند گردند. در برابر، جوامعی که گرفتار فرهنگ تک بعدی باشند، که انگشت شماری از آنها در جهان باقی مانده، نه تنها تمایل به تساهل و سازگاری با ارزشهای معنوی و عقیدتی متفاوت ندارند، بلکه درگیر ناسازگاری و ستیزگری با آنها می باشند. بهمین جهت، وقتی جامعه ای که همیشه از فرهنگ چند بعدی و کثرت گرا برخوردار بوده، تحت سلطه و حاکمیت یک فرهنگ تک بعدی و واپسگرا قرار می گیرد، تنها راه بقای ارزشهای معنوی متفاوت خود را در کسوت و پوشش فرهنگ حاکم می داند. چنانکه وقتی اسلام خلافتی اموی و عباسی با سیاست نژاد پرستانه و تک بعدی خود برجامعه ایران حاکمیت قهرآمیز یافت، دو قرن سکوت فرهنگی بر ما تحمیل شد.

نواندیشان ایرانی در پرتو رنسانس فرهنگی و ادبی برخاسته از سده های نهم تا دوازدهم میلادی، سکوت را شکستند و فرهنگ ایرانی را دوباره شکوفا کردند. اندیشمندان ایرانی با الهام از ارزشهای برگرفته از گوهره پویا و فرهیخته ساز فرهنگ بومی خود و پیوند آن به رنگ و رخساره ارزش معنوی مسلط وقت، فضای مبتنی بر تعبد وانجماد فکری را تعدیل نموده و آن را به راه تلطیف و پویایی هدایت نمودند، که از این بازشکوفایی فرهنگ ایرانی به عنوان عصر شکوفایی تمدن اسلامی نیز یاد برده می شود. در این رهگذر، بی شک عرفان مبتنی بر جهان بینی و انسانگرایی ایرانی مبتنی بر عشق و دوستی و برادری بیش از همه عناصر دیگر رنسانس فرهنگی نقش تلطیف کننده داشته و، در عین حال، در اشاعه تنوع ارزشهای معنوی نیز کارساز بوده است.

در شرایط امروز نیز، که از دیدگاه جمود فکری حاکمیت، جو فرهنگی ناآشنا با سرشت ایرانی بر جامعه ما مسلط شده و از معنای انسانیت تا حدودی تهی گردیده است، همین گرایش به اندیشه های دوستی و انسانگرایی بعنوان رهگشایی برای رهایی از سردرگمی ها و نابسامانیهای روانی و معنوی در جامعه ما مطرح شده و بخش قابل توجهی از نسل جوان پیروی از ارزشهای معنوی وعرفانی (مانند مولویه) را گزیده اند. ارزشهایی معنوی برگرفته از ایران زمین که در محافل آکادمیک همه کشورهای پیشرفته جهان مورد مطالعه و احترام است.

در ایران ما، سرزمینی که نخستین منشور حقوق بشر مبتنی بر همزیستی و سازگاری نژادی، قومی و مذهبی اعلام و به آن عمل کرده است، امروزه حقوق بشر و ابتدایی ترین آزادیهای انسانی دچار نقض فاحش می شود. در زمانیکه اندیشه های عرفانی مبتنی بر جهان بینی و انسان گرایی در خارج از کشور مقبولیت روزافزون پیدا می نماید، پیروان عرفان و انسانیت با ممنوعیت ها و محدودیت های پی در پی روبرو میشوند، دچار نقض حقوق مدنی و آزار میگردند، خانقاه های آنها به ویرانی کشیده و رهبران آنها به زندان افکنده می شوند. همچنین، موضوع اسفبار آنکه ایرانیان وابسته به گرایش های مختلف فکری و عقیدتی، مانند صوفیگری و بهاییگری، به اتهامات واهی از ابتدایی ترین حقوق شهروندی و انسانی محروم می شوند. معابد و گورستانهای آنها ویران می گردد، خانه هایشان تخریب میشود، و به دلایل ساختگی زندانی یا از سرزمین نیاکانی خویش رانده می شوند. از سوی دیگر، دانشجویان و دانشگاهیان از اندیشه آزاد، انتقاد و اعتراض خردمندانه و مسالمت آمیز بازداشته و سرکوب یا زندانی می گردند. از جوانانی با صداقت و شهامت در راه دفاع از میهن جان باخته اند، شهادت آنان را ابزار تحمیل ارزشهای واپسگرایانه بر دانشگاهها قرار می دهند.

جبهه ملی ایران همواره بر این باور بوده و هست که تمامی شهروندان ایرانی، می بایست در برابر قانون برابر باشند، باید بتوانند از تمامی فرصت ها و امکانات بدون هرگونه تبعیض مذهبی، نژادی، و قومی بطور یکسان بهره مند شوند. جبهه ملی ایران برخوردهای خشونت بار حاکمیت را با پیروان مکتب های فکری و عقیدتی مختلف، و هرگونه تلاش برای خشکاندن مبانی ارزشهای معنوی مختلف و تهی ساختن فرهنگ ایرانی را از پویایی و تنوع، محکوم می کند. اینگونه اقدامات و افزایش جو اختناق اجتماعی و انگیزیسیون فکری و عقیدتی، که نقض فاحش اعلامیه جهانی حقوق بشر، تعهدات بین المللی مندرج در میثاق حقوق مدنی و سیاسی، و میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است، هر چند ممکن است در کوتاه مدت سرپوشی بر توجه مردم به شکست های اقتصادی و اجتماعی و سیاست بین المللی و فساد و تباهی حاکم بگذارد، ولی حاکمیت بداند که آتشی را که در عرصه های گوناگون شعله ور می کند، نخواهد توانست خاموش کند.


جبهه ملی ایران


تهران – 17 اسفند 1387

Wednesday, March 11, 2009

نیم نگاهی به زندگی دکتر محمد مصدق



تهیه شده توسط روابط عمومی حزب ملت ایران

Monday, March 9, 2009

زنگ خطر برای حکومت های سرکوبگر

چندی پیش در دادگاه کیفری بین المللی ، حکمی تاریخی صادر گردید که اینبار بدعت مصونیت قضایی حاکم بر مقامات وزارت و بالاتر از آن شکسته شد تا خودکامگان و مستبدان آگاه باشند که موج دمکراسی خواهی و حقوق بشر در جهان ، میان آزادیخواهان هیچگونه مرزی نمی شناسد و اثر مستقیم در حکومتهای تمامیت خواه و سرکوبگر خواهد گذاشت و تفکیک قوا ، استقلال قضایی در دادگاه های بین المللی و تلاش فعالان و آزادیخواهان می تواند سدی بزرگ باشد در برابر جنایات و در پس آن معاملات سیاسی بین دولتها .

حکم جنایت علیه بشریت در برابر اتهامات عمر البشیر رئیس جمهور سودان که توسط دادگاه کیفری بین المللی صادر گردید ، موجی از امید در دل مردم جهان و تمامی آزادیخواهان برانگیخت و در برابر ، موجی عظیم از وحشت در دل خودکامگان و مستبدانی که ملتی را به اسارت گرفته اند و پرونده ای سنگین از نقض حقوق بشر دارند و همچنان نیز در کسب منافع شخصی ، گروهی و حکومتی از هیچ جنایتی دریغ نمی کنند ، بوجود آورد .

امروز دادگاه های بین المللی در برابر هیئت منصفه ای به گستردگی کره زمین قرار گرفته اند و تکنولوژی و رسانه ، چنان در رسوایی جانیان و مستبدین به کمک آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر آمده که حتی ، زندانی موقتی نمی تواند از نگاه مسئولانه ، تیزبین و چالشگر آنان پنهان بماند و با سرعتی معادل نور تمامی جهان را در بر می گیرد و این بار این خاطیان و ناقضان حقوق بشر هستند که باید در برابر بشریت پاسخگوی اعمال غیر انسانی خود باشند .

اصولا جنایت علیه بشریت در حقوق قضایی بین المللی دارای تعریفی روشن است که براحتی آن جنایت قابل اثبات می باشد و متهم نمودن هر جریان یا حکومتی عملا بدون ارتکاب به جنایت و بدلایل سیاسی امکان پذیر نمی باشد . تردیدی نیست که آنچه در واقعه هولوکاست گذشت و یا در دارفور چه گذشته و می گذرد را نمی توان هرگز پنهان و یا از حافظه تاریخی مردم جهان زدود و عاملان این جنایات در هر برهه از تاریخ ، زنده یا مرده متهم به جنایت هستند و اینک که دادگاه کیفری بین المللی در حکمی تاریخی و بی نظیر که به باور من دستاوردی شگرف و بیاد ماندنی در تمام تاریخ بشریت است می تواند مشروعیت بین المللی حاکمان جنایتکار را از بین برده و با رسوا نمودنشان موجی جهانی برای پیگرد آنان بوجود آورد که هر حکومت مستبدی را به واکنش وا می دارد .


شاید اکنون صدور چنین حکمی از نظر برخی حقوقدانان مورد پذیرش نباشد و به دلیل قوانین بین المللی این احکام فاقد الزام اجرایی باشد ولی بی شک حقوقدانان شریف و آزاداندیش بیش از آنکه در صدد رد چنین اقدامی باشند در جهت قانونی شدن چنین احکامی تلاش خواهند کرد تا شاهد از بین رفتن و قربانی شدن ملتی توسط قدرتمداران مستبد نباشند و مسئولیت واقعی خود که مطالبه حقوق افراد باشد را ملاک قرار خواهند داد .

اینکه پس از اعلام چنین حکمی برخی دولتها نمایندگانی برای حمایت از رئیس جمهور سودان به آن کشور گسیل دارند نه نشانه پیگیری اجرای حقوق بین المللی ( که خود درصدد تشکیل پرونده برای سایر کشورها هستند ) بلکه به این دلیل است که خود نیز روزگاری جنایاتی را که مرتکب شده اند و اگر پرونده آنان نیز در دادگاه کیفری بین المللی به رای گذاشته شود ، خود نیز جنایتکاران علیه بشریت هستند و از طرفی به حکم ، اعتراض و از سویی دیگر با مطرح نمودن کشوری دیگر و با پیش دستی بر آنند تا اگر در پای میز دادگاه قرار گرفتند آنرا سیاسی جلوه نمایند .

امیدوارم روندی را که دادگاه کیفری بین المللی در پیش گرفته ، با حمایت تمامی آزادیخواهان و همچنین حفظ بی طرفی و استقلال خود دادگاه به سرانجام رسیده و برخورد با نظام های سرکوبگر و خود کامه درس عبرتی برای سایر حکومت های مستبد باشد .


پاینده ایران جاوید آزادی

حمیدرضا خادم

Friday, March 6, 2009

وعده نگار سرمست








يك روز احمدي نژاد با لباس مبدل رفته بود براي ديدار از مناطق محروم. يك
پسر بچه كوچولو رو ديد كه داره با پاي برهنه راه مي ره. بهش گفت: پسرم!
به اميد خدا كلاس چندمي؟ پسر پابرهنه گفت: به اميد خدا هنوز مدرسه نمي
رم. احمدي نژاد گفت: پس به اميد خدا چي كار مي كني؟ پسرپابرهنه گفت: به
اميد خدا ننه و بابام مردن و من كارگر هستم. احمدي نژاد بهش گفت: پس چرا
كفش نپوشيدي؟ پسر پابرهنه گفت: چون كفش ندارم. احمدي نژاد خيلي ناراحت شد
و شروع كرد به گريه كردن تا عكاس ها ازش چند تا عكس بگيرن و به پسر گفت:
من بهت قول مي دم وقتي رفتم تهران برات يك كفش بفرستم. پسرپابرهنه
گفت: تو چي كاره هستي كه مي خواي براي من كفش بخري و بفرستي؟ احمدي نژاد
گفت: من احمدي نژاد هستم و رئيس جمهور ايرانم. پسر گفت: پس احمدي نژاد
توئي؟ احمدي نژاد با خوشحالي گفت: پس منو شناختي، حالا بگو شماره پات
چنده كه برات از تهران كفش بفرستم. پسر گفت: شماره پاي من 43 است. احمدي
نژاد گفت: ولي كفش شماره 43 كه براي تو خيلي بزرگه؟ پسر گفت: تا موقعي كه
تو به وعده ات عمل كني و كفش رو بفرستي شماره پاي من 43 مي شه



Wednesday, March 4, 2009

حمله به دانشجویان دانشگاه امیرکبیر را محکوم می کنیم


در جهان امروز، باور داشتن و اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر از مهمترین ارکان دموکراسی است. دولتهایی که اقتدار خود را با رفتارهای ستمگرانه، توقیف، زندان، شکنجه و یا مجازاتهای ضد انسانی دیگر نمایش میدهند، بی نهایت با دموکراسی فاصله دارند. در ماده دهم اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است که "احدی را نمی توان خودسرانه توقیف و حبس و یا تبعید کرد." ولی روزی نیست که گزارشی حاکی از نقض فاحش این ماده و بسیاری از مفاد دیگر اعلامیه حقوق بشر انجام نگیرد. گزارشهای سازمانهای فعال حقوق بشری در ایران، اروپا و امریکا ماهانه دهها صفحه از فهرست موارد پایمال شدن حقوق بشر در ایران را منتشرمی کنند که مایه شرمندگی ملت ماست.

در ایران، فعالان دانشجویی، کارگری، معلمان و زنانی که خواستار برابری حقوق با مردان هستند، بجای اینکه گوش شنوای دولت را داشته باشند، پیوسته در معرض فشار و تهدید حاکمان قرار دارند. فشار بر فعالان دانشجویی، کارگری و جنبش زنان بویژه در ماههای اخیر شدت یافته است. چنانکه با فعالان کارگری در بند، بویژه رهبر اتحادیه اتوبوسرانی، بسیار ناشایست رفتار و چندین نشریه دانشجویی از جمله در دانشگاه رازی کرمانشاه و دانشگاه امیرکبیر توقیف شده است. دانشجویان در گردهمایی های دانشجویی شناسایی و احضار می شوند و برخی با اتهامات ناروا و واهی زندانی یا با قرار وثیقه های سنگین آزاد می شوند. شمار دانشجویانی که در کمیته های انضباطی دانشجویی محکوم یا محروم از تحصیل و یا اخراج می شوند هر روز فزونی می یابد.

در سالهای اخیر، برنامه ای در دست اجرا بوده که شماری شهیدان گمنام جنگ تحمیلی را در میدانهای شهرها به خاک بسپارند، که با مخالفت شهرداران جنبه عملی پیدا نکرد. فقط آقای احمدی نژاد به این مناسبت تعدادی سقاخانه در شهر تهران بر پا نمود. اکنون طرح ایجاد گورستانهای متعدد شهیدان را به دانشگاهها منتقل کرده اند. اکثریت دانشجویان با این طرح که نه تنها بهانه ای بیش برای حضور مداوم نیروهای نظامی وشبه نظامی در دانشگاهها جهت سرکوب حرکتهای سیاسی وصنفی دانشجویان نیست، بلکه توهین به خاطره وجود فرزندان فداکار میهن است، مخالفند. دانشجویان به پادگانی شدن دانشگاهها معترضند و خواستار خروج نیروهای امنیتی، نظامی و شبه نظامی از دانشگاه ها هستند.

چند روز پیش هم که هنگام اجرای طرح نابخردانه خاکسپاری شهیدان، به دانشگاه امیرکبیر می روند با تظاهرات و بست نشینی دانشجویان معترض روبرو میشوند. نیروهای امنیتی، بسیج و لباس شخصی ها صحنه هایی چون 18 تیر می آفرینند و دهها دختر و پسر دانشجو را کتک می زنند و زخمی می کنند. روزنامه ها تعداد بازداشت شدگان را هفتاد نفر گزارش کرده اند که با گذشتن حدود یک هفته از این فاجعه، بیش از نیمی از آنان هنوز در زندان بسر می برند.

جبهه ملی ایران حمله بیرحمانه و خشونتبار به دانشجویان امیرکبیر را که تنها از حریم مقدس دانشگاه دفاع می کردند، و به عملی که توهین به سربازان افتاده میهن است معترض بودند، محکوم می کند و خواستار آزادی همه دانشجویانی است که در زندان اسیرند و از ادامه تحصیل بازمانده اند. ما معتقدیم که استقلال دانشگاه ها باید حفظ شود و نیروی های نظامی و گروههای فشار هرگز نباید به محیط های آموزشی وارد شوند.

جبهه ملی ایران

تهران – 12 اسفند 1387

مصدق و جوانان







متن سخنرانی دکتر بهروز برومند در احمد آباد به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق


اسفند 1387 14





با درود به همه ایرانیان در درون و برون از مرزهای میهن و درود به روان همه بخون خفتگان راه آزادی و آبادي ایران(راه مصدق) از بابك خرمدين تا زنده یادان داریوش و پروانه فروهر. بي شك هم ميهناني كه در راه آزادي و آبادي ايران جان باختند بسيارند ومن نخواستم تمام زمان سخن ام را به نامبردن از بزرگاني كه در اين راه به خاك و خون خفتند بگذرانم از اينرو تنها ازفروهر ها ياد نمودم كه در همين آرامگاه آنان من را با بسياري از آموزش هاي پيشواي درگذشته ملت ايران آشنا نمودند.

دكتر مصدق به هيچ " ايسمي" وابستگي و دلبستگي نداشت و در زماني كه دوره ايده ئولوژي هاي وارداتي مانند ليبراليسم، ماركسيسم-لنينيسم ، سوسيال دموكراسي و مانند آنها بود. بزرگمرد تاريخ ايران ناوابستگي، سياست موازنه منفي و بهره گيري از نيروي شكوهمند ملت ايران را براي پي ريزي بناي ايراني آزاد و آباد، درپيش گرفت . از همين رو ايرانيان از خرد سالان تا سالمندان هوادار راه و روش او شده و در همه گروه هاي سني پشتيباني خود را از راه مصدق نشان ميدادند. نمونه هائي از پيآمد آموزش هاي دكتر مصدق روي همه گروه هاي سني در آن زمان و پس از به بند كشيده شدن رهبر نهضت ملي چنين است:

در اين رهگذر نخست بايد از نوجواني خود بگويم. در شهر شاهي پيشين (قائم شهر كنوني) دانش آموز دبستاني بودم كه داستان قرضه ملي پيش آمد. شور و آگاهي مردم آنچنان روشنگرانه بود كه من را در دهة نخست زندگي ام با آرمان نهضت ملي آشنا نمود. در دهه نخست زندگي خواستم تا با کمک به فروش قرضه ملي آنچنان كه پيشوا خواسته بود برای بی نیازی ايران از كمك بيگانگان، كوشش نمايم. برايم مايه سربلندي بسيار بود كه از من خواستند در يك گرد همائي خياباني در پياده روخيابان، مقابل بانك ملي شهرستان شاهي بلند گو را بدست گرفته و بگويم از چه رو براي گردآوري كمك چنين كوشا هستم.؟ درست بياد ندارم كه در آن زمان پاسخ ام چه بود؟ هرچند هنوز شوري، كه همه وجودم را در بر گرفته بود بياد دارم .هنگامي كه از پشت ميكروفون بيرون آمدم احساس مينمودم كه دگرگون شده ام و اين دگرگوني از آن زمان دلبستگي من را به ملت و ميهن ام روزافزون نمود. در اين رهگذر من تنها نبودم همه نوجوانان آن دوران، كما بيش داستاني در اين راستا دارند. در فصلنامه آزادي دوره دوم شماره 26 و 27 تابستان و پائيز 1380 ويژه مصدق، برگ 270 در پاسخ به دو پرسش یکی از مبارزان نوشت ... برادر بزرگ من د انشجوي دانشكده حقوق و مصدقي پر حرارتي بود توده ايها را عامل روس و سيد ضياء رارهبر آنگلوفيلها و مصدق را ملي، و خواهان استقلال ايران از سلطه قدرتهاي خارجي معرفي مي كرد.همين روند سبب شد تا من که برادر كوچكتر ايشلن بودم با هم بازيها ، بازي " جنگ مصدق با سيد ضياء" را مي كردم و احساس غرور را اينسان پيدا كردم ، اين احساس، با نهضت ملي ايران به رهبري مصدق بنيادي استوار يافت. در همين فصلنامه در برگ هاي 307- 310 سرور جليل دوسنخواه كه در آن زمان عضو سازمان جوانان حزب توده ي ايران بودند در پاسخ به دو پرسش ميگويند‌"...الف)ميراث ارجمند دكترمحمد مصدق،مهرورزي ي پاكدلانه او به آزادي و مردم سالاري و زندگي ي سربلند و افتخار آميز براي همه ايرانيان ( از هر گروه و تيره و تبار و با هرگونه گرايش بود و هست كه تا به امروز همچون نماد آرمانهاي ملي ي ما، ستاره وار در افق انديشه مان مي درخشد و رهنمون ما به آينده تابناك ميهنمان است. ب) ارزشهايي كه بنياد انديشه و راه و روش و اخلاق سياسي ي مصدق بر آنها استوار بود، چكيده آرزوها و خواستهاي همه مردم ايران و آزادگان اين سرزمين به شمار مي رود و با گذشت زمان كهنه و فرسوده نمي شودو از ياد نمي رود. او از آن گونه مردان سياسي نبود كه برنامه ها و شعارها و حرفهاشان تاريخ مصرف دارد!هرگاه امروز پس از نيم قرن، مي بينيم كه نسل جوان بدون داشتن تجربه ي شخصي حضور در زندگي اجتماعي و سياسي دوران اوج خيزش و جنبش ملي، همچنان نام نامي مصدق راكليد واژه و رمزگان مبارزه ي آينده نگرانه خود مي شناسد، دليلي ندارد جز آن كه ارزشهاي والاي آزمون يگانه ي آن جنبش را به ميانجيگري ي نسلهاي پيشين دريافته و بازشناخته است و در يك تجزيه و تحليل و برآورد و جمع بندي ي هوشمندانه، راستي و رستگاري را در راه و رسم مردم خواهانه و ميهن دوستانه مصدق مي بيند.

پيروي از آموزش هاي دكتر مصدق تنها در سخن گفتن نبود بسيار ي از ايرانيان در راه آرمان هاي نهضت ملي جان باختند كه من تنها چند نمونه را با سپاس بسيار و درود به جان باختگان راه مصدق يادآوري مينمايم.

سرور محمد مهرداد كه در 22 سالگي در سال 1330 دانشجوي دانشكده حقوق دانشگاه تهران بود مينويسد: "دردوازده سالگي با سخنان دكتر مصدق دردوره چهاردهم مجلس شوراي ملي، درباره امتياز نفت و مخالفت مصدق با اعتبار نامه سيد ضياء عامل قلمي كودتاي 1299 خورشيدي و تمديد قرارداد نفت دارسي در 1312 خورشيدي برابر 1933 ميلادي و بعد پيدايش فرقه تجزيه طلب دموكرات، من گمشده ذهني خودرا پيدا كردم و دريافتم كه جاي يك نيروي ملي خالي است." پيآمد اين رهنمود ها و شناخت، آن بود كه سرور محمد مهرداد در سال 1326 هنگامي كه دانش آموز سال ششم دبيرستان دارالفنون بود به مكتب پان ايرانيسم پيوست و آنچنان در راه مصدق پايداري نمود و از هشدار هاي دشمنان مصدق نهراسيد تا در 16 بهمن 1330با شليك گلوله يكي از دانشجويان نظامي به او در برابر چاپخانه روزنامه پرچمدار به سينه و ستون فقرات توان هردو پاي خود را از دست داد و براي 54 سال با پايداري ستايش برانگيزي در بستر، از آرمان هاي خويش جانبداري نمود و همواره آموزگاري فرهيخته براي پويندگان راه مصدق بوده و هميشه ميگفت از اينكه در راه مصدق زمين گير شده است خرسند و سربلند ميباشد و سرانجام پس از 54 سال ستيز ستودني براي آزادي و آبادي ايران از پا در آمد و در راه مصدق جان باخت.

ياد قهرمانانی چون امیربیجار كه در30 تيرماه 1331 از جان خود گذشتند و دیگر رزمندگان با خون او بر ديوار خيابان ملت نوشتند " يا مرگ يا مصدق " جاودانه خواهد ماند . درست آن است كه نام همه به خون خفته گان راه آزادي و آبادي ايران را در جايگاهي در خور آنان بنويسيم تا همواره سرمشق پويندگان راه مصدق باشند هر چند نام پهلواناني چون دكتر حسين فاطمي كه دلاورانه در راه مصدق براي آزادي و آبادي ايران ستيز نموده و با درد و رنج بسيار سرسختانه، باور هاي خود باز گو نموده و جان بر سر پيمان دادند تا دنيا به جاست بياد خواهد ماند.

برشمردن ايستادگي جوانان ايرانزمين در راه مصدق در گذشته وكوشش هاي ارزنده جوانان براي پر بار نمودن آموزش هاي بزرگمرد تاريخ ايران در اين دوران، نياز به زماني دراز دارد،از اينرو درست آن است كه در زمان بجا مانده از برخورد دكتر مصدق با جوانان بگويم.

پیشوای درگذشته ملت ایران برای جوان های ایرانزمین ارزش زيادي میگذاشت و همواره در برخورد ها ي دروني نهضت ملي از جوانان جانبداري مينمود، و اميد خود را براي آزادي و آبادي ايران به جواناني بسته بود كه هنوز به همه چيز نرسيده بودند. براي يادآوري چند نامه از دكتر مصدق را كه به جوانان در درون و برون از مرزهاي ميهن بودند ميخوانم.

در پيام دكتر مصدق به جوانان و دانشجويان در زماني كه نخست وزير كشور بودند در تاريخ 22 خرداد ماه 1330 آمده است " فرزندان عزيزم : درود قلبي به شما ميفرستم و از خداي متعال مسالت دارم همگان با كاميابي و سربلندي از علوم و فنون آن ديار مترقي، بهره اي كافي بستانيد و به سلامت و سعادت به ميهن مقدس برگرديد و مصدر خدمات شايان شويد و حق كشور و ملت ايران را كه به گردن شما فرزندان خلف است ادا نماييد. چون در اكثر نقاط كشورهاي آمريكايي و اروپائي پراكنده هستيد و با آن ملت هاي دوست وبزرگ تماس و ارتباط دائمي داريد به علاوه مراسلاتي از بعضي شما راجع به نفت و مربوط به سوء تفاهمات در آن ديار به من رسيده لازم دانستم شما را از مقاصد ملت ايران در باب ملي شدن صنايع نفت مطلع گردانم تا شما هم به نوبه خود افراد ملت عدالتخواه و حق پرست آن ممالك را آگاه سازيد و به هر كه رسيديد و در هر محفلي حاضر شديد اين مقاصد را شرح دهيد تا اگر اشخاصي در نتيجه بيخبري يا شايد در نتيجه اغفال عمال مغرض دچار سوء تفاهم شده اند از حقيقت مطلع شوند، زيرا اطلاع صحيح ملل مترقي و دوستي آنها براي ما بسيار مهم و مغتنم است ...و بر شما فرزندان اين آب و خاك است كه با استفاده از جميع وسائلي كه در دست داريد، مردم آزاده آن سامان را از حقايق امر مطلع ساخته ووظيفه خطير ملي خود را در اين موقع دشوار ايران، به نفع كشور باستاني خود و براساس حق و حقيقت انجام دهيد. با اين توضيحات پیام خود را به پايان ميرسانم و شما جوانان دانشجو و علاقه مند به ميهن عزيز را به خدا ميسپارم."

به روشني ديده ميشود كه در جايگاه قدرت مصدق چگونه با دانشجويان برخورد ميكرد؟ از آنها نميخواست زنده باد و مرده باد بگويند . تنها از دانشجويان ميخواست كه "بر اساس حق و حقيقت" پيام ملت ايران را به گوش جهانيان برسانند و در اين راه خواهان جنگ نبوده و بدرستي هوادار دوستي همه ملت ها بود . چون وقت تنگ است نتواستم تمام نامه را بياورم، اگر همه نامه بخوانيد، در خواهيدیافت که، مصدق بجاي زنداني نمودن جوانان دست ياري بسوي آنان دراز مينمود و ميكوشيد به آنها نشان دهد كه خدمتگزار آنان و ملت ايران ميباشد.

اميد دكتر مصدق به جوانان و دانشجويان پس از كودتاي بيگانه ساخته 28 مرداد نيز در نامه هاي ايشان نشان داده ميشود. دكتر مصدق در پاسخ به نويسنده رساله " نسل جوان و جبهه ملي" در 20 مهرماه 1341 از احمد آباد مينويسد : " آقاي محترم ...هموطن عزيزم

نامه شريف مورخ مرداد 1341 و رساله نسل جوان و جبهه ملي چند روز قبل از اين عز وصول ارزاني بخشيد و از قرائت آن بسيار محظوظ و خوش وقت شدم و شاكرم از اين كه وطن عزيز ما ايران رجالي دارد كه مي توانند خوب قضايا را تجزيه و تحليل كنند و افكار عمومي را روشن نمايند و اين خود كمال اميدواري است كه ايران خواهد توانست در آتيه نزديك استقلال از دست رفته خود را بدست آورد . ..."

در صفحه 311 کتاب " نامه های دکتر مصدق " نامه شماره 426 پاسخ دکتر مصدق به پیام دومین کنگره کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در لوزان چاپ شده . فرازی از این نامه چنین است " ... جز اینکه توفیق شما را در راهی که قدم برداشته اید بخواهم و از خدا مسئلت نمایم که بتوانید گامهای بلند بردارید و ایران وطن عزیز را به آزادی و استقلال برسانید . امید ملت ایران بشما نسل جوان و به آن عده رجال و افرادیست که در راه آزادی و استقلال وطن آنچه توانسته اند فداکاری کرده اند و از همه چیز خود گذشته اند. ..." در نامه شماره 467 صفحه 341 همین کتاب در پاسخ به سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران آمده است " ..... وراه صعب العبور آزادی و استقلال وطن عزیز را در سایه اتحاد و وحدت فکری بپمائید و هیچ نظری نداشته باشید غیر از اینکه به مرام خود که آزادی و استقلال ایران است برسید...."

این دو نامه به روشنی نشان میدهند که راه مصدق، راه آزادی و استقلال بوده و برای بدست آوردن آن امید به جوانان میهن و رجال فداکار و کوشندگان از خود گذشته دارد رهنمود ایشان برای پیروزی در این راه دشوار یکدلی ، اتحاد و پشتکار میباشد. وباز در باره آزادي و ناوابستگي به همه ايرانيان گفته بود:

" اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم و بیگانگان بر ما مسلط باشند و رشته ای بر گردن ما بگذارند و مارا به هر سوی میخواهند بکشند مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد و مسلم است که ملت ایران با آن سوابق درخشان تاریخی و خدماتی که به فرهنگ و تمدن جهان کرده است هرگز زیر باراین ننگ نمیرود" بررسی سخنان پیشوا نشان دهنده ا ند یشه های این بزرگمرد قرن ما است که از سال 1284 شمسی در آسمان مبارزات میهنی و آزادیخواهانه ایران درخشید. دکتر محمد مصدق همواره به ارزش های فرهنگی ملت ایران باور داشت و برای ساختن ایرانی آباد و آزاد تکیه به فرهنگ مردم ایران را زیر بنای کار میدانست. ایرانی که در آن نه کسی زیر بار زور برود و نه کسی زور بگوید و همگان آزادی عمل داشته باشند. دیگر آنکه پیشوا نشان میدهد نباید زیر سلطه بیگانگان رفت و تن به تسلط آنها داد . کوتاه سخن او، در پی آزادی و ناوابستگي ايران بود و اين رهنمود را براي همه ايرانيان به ويژه جوان ها گفت و نوشت و با ايستادگي خود به جوان ها نيز آموخت كه ميتوان با پشتكار و پيروي از قانون براي رسيدن به هدف ستيز نمود و به هيچ روي در برابر زورگويان و ستمگران سرخم ننموده و يكي از نمونه هاي اين پايداري ايستادگي او در برابر قانون شكني هاي سر سپردگان بيگانه بود. از آموزش هاي دكتر مصدق ياد ميكنم در در دوراني كه سكوتي كشنده دهان ها را بسته بود شجاعانه گفت:

"....اکر هدف آن است که رضا خان به یک شاه دیکتاتور تبدیل شود اگر سرم را ببرند و ا ند ا م های بدنم را قطعه قطعه از هم جدا سازند هرگز با چنان امری موافقت نخواهم کرد، بعد از بیست سال خونریزی د ر راه آزادی و دموکراسی ِ آیا شما قبول میکنید که یک نفر هم شاه باشد هم نخست وزیر و هم فرمانروا ؟ اگر قصد آقایان این است، این ارتجاع صرف است،استبداد خالص است چنین نظامی حتی در زنگبار هم وجود ندارد ."

براي ستيز با بي قانوني، خودكامگي و وابستگي مصدق همواره چشم اميد به نسل جوان داشت .دكتر مصدق در سال هاي پاياني زندگي نيز اميد خود را به جوانان و دانشجويان از دست نداد. در تاريخ 14 فروردين ماه سال 1341 خورشيدي از بازداشتگاه احمد آباد در پاسخ به نامه كنفدراسيون دانشجويان ايراني در خارج از كشور نوشت:

"كنفدراسيون محترم دانشجويان ايراني

نامه مورخ 25 اسفند عزوصول ارزاني بخشيدو موجب نهايت امتنان گرديد. نظر به اينكه براي ما عيدي نيست از عرض تبريكات خودداري مي كنم و خواهانم كه سالهاي بسيار در كمال صحت و خوشي بسر بريد و همت بگماريد كه ايران وطن عزيز ما هم آزادي و استقلال خود را بدست آورد و در رديف دول مستقل و آزاد قرار بگيرد. راست و بي پرده عرض مي كنم كه چشم مردم خيرخواه وطن پرست به شما نسل جديد دوخته شده و آخرين تيري كه در تركش ايراني است همان شما محصلين محترم و نسل جديد هستيد كه از آنچه ديده ايد درس و از آنچه هم خواندهايد نتيجه بگيريد و بمورد عمل در آوريد. از اين ..."

و باز در يكي از آخرين نامه هاي دكتر مصدق به سازمان دانشجويان جبهه ملي ايران ميخوانيم:

" احمد آباد 26 ارديبهشت 1343

فرزندان عزيزم

نامه مورخ 18 ارديبهشت رسيد و موجب نهايت امتنان گرديد. فداكاري شما در راه وطن عزيز موجب افتخار هموطنان است. اميد و چشمداشت عموم بفدايكاريها و از خود گذشتگي هائيست كه در راه آزادي و استقلال ايران وطن عزيز نموده ايد. از حق نبايد گذشت كه در اين راه از همه چيز صرفنظر نموده ايد. اين جانب براي شما فرزندان عزيز كمال احترام قائلم و اكنون كه كاري از من ساخته نيست و در زندان بسر ميبرم با قلبي محزون و چشمي گريان توفيق شما را بيش از پيش از خدا مسئالت دارم. كسي كه شما را بسيار دوست دارد دكتر محمد مصدق"

روشن است كه يكسال پيش از درگذشت دكتر مصدق در پي بدست آوردن هواداراني بيشتر نبود و اگر دانشجويان و جوانان ايران را مي ستود براي آن بود كه نسل فردا از مردم امروز به زشتي ياد نكند و ايران آزاد تر و آباد تر بماند. از اينرو است كه ميتوان گفت اگر امروز مصدق در كار مملكت داري بود بي شك دانشجويان و جوانان جايگاهي بلند داشتند و ميهن از كوشش هاي آنان سود بسيار ميبرد. ايدون باد.