ایران نوین

Wednesday, September 2, 2009

پنجمین سالروز جنبش جهانی پاسارگاد

از همین امروز به جنبش جهانی پاسارگاد بپیوندید

هفتم شهریورماه، روزی فرخنده برای دوستداران میراث فرهنگی و طبیعی ایران و همه ایرانیان است چون پنج سال پیش در چنین روزی نخستین نهاد مردمی برای پاسداشت میراث فرهنگی و طبیعی این کهن بوم و بر پایه گذاری شد. اگر چه، کمیته نجات پاسارگاد در آغاز به عنوان نهادی « ملی » برای جلوگیری از آب گیری سد سیوند و حفظ ارزش های فرهنگی، تاریخی و طبیعی دشت پاسارگاد و تنگه بلاغی با همکاری گروه های مختلف مردم شکل گرفت اما چون از همان روزهای نخست، پایه گذاران این نهاد مردمی « آگاهی رسانی » برای نجات و حفظ این آثار ارزشمند را به عنوان میراث مشترک بشری و سرمایه نسل های آینده بشر به عنوان آرمان خود برگزیدند، در کوتاه ترین زمان بسیاری از مردمان ایرانی و جز ایرانی در سراسر جهان به یاری این کمیته شتافتند و نام آن را به عنوان یک نهاد فراملی و جهانی پر آوازه ساختند.

یکی دیگر از ویژگی های بارز کمیته نجات پاسارگاد که در فراگیر شدن گستره تلاش های آن موثر بوده، این که برای نخستین بار گروه های مختلف ایرانیان با هر دین و آیین و با هر اندیشه سیاسی و از هر سن و جنس و گروه اجتماعی با یک هدف متعالی مشترک یعنی « پاسداشت فرهنگ خردمدار ایران و حفظ میراث فرهنگی و طبیعی » گرد هم آمدند.

خوشبختانه در این مدت، کمیته نجات پاسارگاد توانسته است ضمن بهره بردن از توانمندی های همه یاران با هر اندیشه و از هرگروه، همچنان هویت فرهنگی و ماهیت غیرسیاسی خود را حفظ کند و با همه دشواری هایی که در این راه پیش رویش بوده، استقلال نظری و مالی خود را به هیچ روی خدشه دار نسازد و این مهم به عنوان یکی از دستاوردهای ارزشمند جنبش بیداری پاسارگاد ستودنی است.

با این که دامنه تلاش های تلاش گران این جنبش روز به روز افزون تر می شود اما شوربختانه دستان تخریب کننده میراث فرهنگی و طبیعی ایران نیز همچنان شتابنده به ویران گری مشغول است.

اکنون صدای خرد شدن تنه درختان کهنسال، صحنه فرو ریختن بناهای تاریخی، چشم انداز خشکیده رودها و تالاب ها، انقراض نسل گونه های جانوری و گیاهی، آلودگی شدید آب و هوا و فرسایش روز افزون خاک، گسترش بیابان ها و تخریب مراتع و جنگل ها ، تخریب میراث معنوی و هزاران رویداد نگران کننده دیگر را در همه جای این سرزمین پهناور می توان دید و شنید؛ اما مسئولان دولتی از یک سو به توجیه عملکرد اشتباه خود در مدیریت منابع طبیعی و میراث فرهنگی مشغولند و از سوی دیگر روند این ویران گری ها را شتاب می بخشند.

پس در چنین هنگامه ای، همه آنانی که می توانند برای نجات میراث ملی به این جنبش بپیوندند و از هر راهی آن را یاری رسانند باید بدون لحظه ای درنگ از همین امروز به خویشکاری ملی و میهنی خود عمل کنند، چون فردا دیر خواهد بود.

و اما این روزها در حالی پنجمین سالگشت آغاز جنبش جهانی پاسارگاد را گرامی می داریم که دو تن از کوشنده ترین هموندان این جنبش آقایان محمدعلی دادخواه و کورش زعیم هنوز در بند هستند؛ پس ضمن آرزوی رهایی برای این دو یار آزاده، به سهم خود این روز را به همه تلاشگران جنبش جهانی پاسارگاد شادباش می گویم و از همه به ویژه سرکار خانم شکوه میرزادگی صمیمانه سپاسگزاری می نمایم.


برگرفته از تارنمای ایران نامه

زمزمه های تغییر ساختار نظام

پس از انقلاب پنجاه و هفت در ایران و رفراندم تعیین نوع نظام ، از آنجا که حاکمان بر آن بودند تا بر پایه چاچوب خودی و افراد متعهد به نظام جمهوری اسلامی ، مدیران و مسئولان کشور را تعیین نمایند ، با گسترش نظارت ها و همچنین استصوابی نمودن آن بر ارکان انتخابی نظام حلقه خودیها را به صورت گردش در نظام مدیریتی جمهوری اسلامی برقرار سازند تا به واسطه انتخاب مردم شخصی غیر خودی بخشی از قدرت را در دست نگیرد .

بر این اساس و با این اندیشه ضمن حذف عملی دگراندیشان از صحنه سیاسی کشور و تصویب قانون های نظارتی دشوار در سر راه دگراندیشان و چیدمان نامزدهای مورد اعتماد در انتخابات گوناگون ، بدون اندک ترسی مهندسی در نحوه برگزاری انتخابات ، افرادی که باید به ظاهر منتخب باشند و همچنین میزان آرا اعلام شده در پایان انتخابات را بدست جریانی می سپارند که بتوان مصلحت اندیشانه و فارق از آرا حقیقی ، آمار دستوری را در نهایت بعنوان نتایج انتخابات اعلام نماید .



ساختار قانون اساسی جمهوری اسلامی در زمینه دستیابی افراد مستقل به ارکان قدرت به حدی بسته و مسیر آن به اندازه ای دشوار است که عملا متخصص ترین افراد تنها به دلیل دگراندیشی از هرگونه مسئولیتی دور نگه داشته می شوند . با این حال هوشمندی اجتماعی ، اپوزسیون خردمند و فشار بسیاز زیاد نهادهای مدنی و جریانهای اجتماعی و همچنین وجه اشتراکی حداقلی میان برخی نامزدها سبب می گردد که برخی از آنان به سختی از فیلترهای اولیه وزارت کشور و شورای نگهبان عبور کنند و به عنوان نامزد در انتخابات شورای شهر ، مجلس و ریاست جمهوری خود را به رای مردم بسپارند .



با توجه به اندیشه بانیان جمهوری اسلامی در محدود کردن و حتی بستن درهای ورود به ارکان قدرت و همچنین توجه بیشتر به رفتار آنان در سلسله انتخاباتی که تا کنون برگزار گردیده می توان دریافت که عملا پایبندی به ساختار جمهوری تحت هیچ شرایطی مورد پذیرش آنان نبوده و نیست و در این راه با انواع اتهام ها و پرونده سازی ها و همچنین تفتیش عقاید و تبعیض های گوناگون سد بزرگی جهت ورود افراد مستقل به ارکان اجرایی و قانون گذاری کشور شده اند . اما خوشبختانه همین محمل قانونی که به ناگزیر به دلیل نام جمهوریت و رفراندم دوازدهم بهمن ماه در قانون اساسی وجود دارد و حاکمان را وادار به برگزاری حتی نمایشی انتخابات می کند همواره سبب گردیده چالش های بزرگی در مقابل نظام ایجاد گردد . ملت ایران نیز که رفتارهای یک دهه اخیرش نشان می دهد که تمایلی به رفتارهای تند و انقلابی ندارد در این دوران همواره از این محمل قانونی یعنی انتخابات بسیار هوشمندانه بهره جسته و چالشی هایی را در برابر حاکمیت پدید آورده و همواره خواست تغییر را به نمایش گذاشته است .



اما پس از انتخابات دوم خرداد هفتادوشش که به باور من یکی از بزرگترین رویدادهای سه دهه اخیر ایران است و شرایط پس از آن که به هیچ وجه خوشایند حاکمان جمهوری اسلامی نبود ، گفتمانی بوجود آمد که نشان می داد ترس عمیقی در میان حاکمان به واسطه وجود انتخابات در ایران وجود دارد حتی در این شرایط که فیلترهای نظارتی جهت کنترل ورود نامزدها و همچنین ابزار و امکانات برگزاری انتخابات را دو قبضه در دست داشتند .

گفتمان اولیه در میان جریانهای بوجود آمده که طیف رادیکال و تندرو نظام هستند از جمله دانش آموختگان مدرسه حقانی و همچنین اعضای انجمن حجتیه که امروز در سطوح بالای هرم قدرت قرار گرفته اند . نظریه پردازیها و بازنمودن گفتمان حکومت اسلامی که اینبار حلقه خودیها را بسیار تنگتر و روزنه های قانونی و مدنی تغییر را از بین می برد ، زنگ خطری بود که روشنفکران و دگراندیشان را به واکنش و پاسخگویی واداشت و بر اصل جمهوریت به عنوان اساسی ترین رکن ، تاکید و با استناد به رفراندم و قانون اساسی در برابر این گفتمان و ترویج آن مانع و سد ایجاد نمودند . اما امروز و پس از کودتای انتخاباتی در خردادماه هشتادوهشت ، مجددا این گفتمان اینبار با اعلام "خطر انقلاب مخملی از بستر انتخابات و دمکراسی رخ میدهد " در حال آغاز شدن است .



گفتمان امروزی جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی با سالهای پس از خرداد هفتادوشش تفاوتهایی دارد و زنگ خطری به مراتب بلندتر از گذشته است .

یکم اینکه ، اینبار این درک در میان حاکمان حاصل شده که اگر با استفاده از ابزارها و امکانات ، انتخابات را مهندسی نمایند با توجه به بحرانهای اخیر ، روزهای دشورای را در پیش رو خواهند داشت .

دوم ، جسارت اعتراض و شجاعت در پیگیری مطالبات و حقوق ، اینبار در شرایطی منسجم تر و قوی تر از پیش خواهد بود .



سوم ، فشار مردم و فشارهای بین المللی در انتخابات آتی می تواند نامزدهایی خارج از حلقه خودی ها را بر آنان تحمیل نماید .



چهارم ، در حین برگزاری انتخابات دروغ ها و تقلب ها برای حصول نتیجه مورد نظر هرم های قدرت ممکن است برملا گردد و رسوایی ، عدم صداقت و سلامت مسئولین بیش از پیش عریان گردد .



پنجم ، در صورت تقلب و اعتراضات مردمی ، بسان امروز ایران مشروعیت حاکمیت با استناد به قوانین خود جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت و هزینه های بسیاری در زمینه های مختلف بر نظام تحمیل می گردد .



ششم ، در استراتژی تعیین شده خصوصا در مواردی که بر اساس ایدئولوژی تدوین شده اند ، با توجه به اینکه ایدئولوژی فوق در تثبیت و ماندگاری نظام نقش موثر دارد ، نمایندگان انتصابی می توانند آنرا اجرا و بی توجه به منافع ملی آنرا ادامه دهند . نمونه اصلی آنرا می توان در اصرار بر غنی سازی اورانیوم در دوران نهم ریاست جمهوری و تعلیق موقت آن در دوران هشتم ریاست جمهوری دید .



هفتم ، جریان ایدئولوژیک موجود در حاکمیت تصور غالبش بر آن است که ایران از فتوحات اسلام و در واقع غنیمت آنان می باشد و غنایم متعلق به آنان است و اسرا هیچ اختیاری در تصمیم گیری و تعیین سرنوشت ندارند .



فارق از این دلایل ، امروز گفتمان فوق نه در میان تئوری پردازان نظام حاکم بلکه این بار در میان مجریان کودتای انتخاباتی و با سندسازی و افترا به جمهوری خواهان و انقلابی خواندن آنان به اجرا نزدیکتر می شود . بنابراین زنگ خطر اینبار با صدایی مهیب تر بگوش می رسد و هر دم بیم آن می رود که این ماجرا از سوی نهادهای نظامی با توجه به سخنان فرمانده سپاه پاسداران به اجرا گذاشته شود و با توجه به اتفاقات در دهه گذشته و قدرت گرفتن روزافزون نیروهای نظامی بویژه سپاه پاسداران این تحلیل نیز وجود دارد که حکومت نظامی نیز از گزینه های مورد توجه و پیش روی آنان است .

حمیدرضا خادم

Tuesday, August 25, 2009

شهدای آزادی

نامه جمال درودی به ادیب برومند رئیس شورای جبهه ملی ایران

به دنبا ل دستگیری کوروش زعیم از رهبران جبهه ملی ایران، این سازمان خوشنام ، قدیمی و یادگار زنده یا د دکتر محمد مصدق نه تنها دچار انفعال نسبی شد بلکه بازمانگان باندی که دکتر مصدق در پیامی از تبعید گاهش- احمد آباد - آنان را از ما بهتران نامیده بود و در سالهای پس از خرداد 60 همواره با کارشکنی های خود از اتحاد نیروهای ملی جلوگیری کرده و می کنند ، موقع را مناسب دیدند تا بار دیگر به زعیم حمله کنند و هم در غیاب او ارگان روابط عمومی این سازمان را قبضه کنند.

در مقابل این خوش خدمتی به کاربدستان حکومت و رژیم کودتایی، ابتدا دو تن از اعضاء برجسته و جوان جبهه ملی پاسخی در خور به قلم به دست باند مذبور دادند و سپس دریادار آریانپور از جبهه ملی ایران-آمریکا مقاله نامبرده را نقد کرد.

پس از آن آقای هرمز ممیزی عضو شورای جبهه ملی ایران از کوروش زعیم تمجید کرد و اکنون آقای جمال درودی از اعضاء قدیمی شورای جبهه ملی ، هیئت رهبری این سازمان را خطاب قرار داده که متن این نامه در پی می آید:



ریاست محترم شورای مرکزی جبهه ملی ایران

سروران گرامی!

اجازه می خواهم با خاطره ای سخن را آغاز کنم ،در دهه چهل و اوج مبارزات جبهه ملی دوم در یک زمان دستگاه امنیتی چند نفر از فعالین جبهه ملی را بازداشت کردند.فورا شورا جلسه فوق العاده تشکیل داد و در آن نشست تصمیم گرفته شد که اعضای شورا خود را به مقامات امنیتی معرفی و تقاضای بازداشت خود را نمایند.صبح روز بعد کلیه ی اعضای شورا به اتفاق عده ای از دانشجویان از منزل زنده یاد الهیار صالح به صورت اجتماع به طرف شهربانی حرکت کردندو در آن جا تقاضای بازداشت همگانی کرد ه و تحصن اختیار کردند. سخنگوی جبهه ملی در گفتگو با ریاست شهربانی و مقامات امنیتی و رسانه های گروهی اعلان کرد:" این آقایان که در اینجا متحصن شده اند ،اتهاماتی را دارند که شما با همان اتهامات یاران آنان را بازداشت کرده اید ،اینان همان می گویند که آنها گفته اند و به همان می اندیشند که آنها اندیشیده اند .پس بنابراین یا آنها را آزاد کنید یا ما را هم در کنار آن عزیزان زندانی کنید.". این تصمیم متهورانه ی شورا ،چنان شور و هیجانی در داخل و خارج کشور ایجاد نمود که دستگاه حاکمه به تکاپو افتاد و قول داد که هرچه سریع تر زندانیها را آزاد کند و خواستار پایان تحصن شد.آن شورا در آن برهه از زمان با آن طرز تفکر و اتحاد و همبستگی و اتخاذ تصمیمات به موقع و همیشه در صحنه بودن و اظهار نظر در کلیه ی مسایل سیاسی روزتوانست موقعیتی بزرگ و فراگیر بدست آورد و پایه های حکومت را به لرزه درآورد.آن روزچه بودیم؟ امروز چه هستیم؟ در این توفان حوادث سهمگین انتخابات که هزاران تن انسانهای آزاده و معترض را به خیابانها کشانید و دهها جوان با خون خود کف خیابانها را رنگین کردند و صدها نفر از مبارزین و آزادیخواهان به زندانها گسیل شدندو اثرات تحسین برانگیز آن سراسر جهان را فراگرفت،ما کجا بودیم؟و چه نقشی داشتیم؟این تنها کورش زعیم بود که مثل همیشه از همه ما جلوتر حرکت کرد و با زندانی شدن خود و پرداخت هزینه سنگین آن تا اندازه ای نام جبهه ملی را زنده نگه داشت .البته این طبیعی است که هرکس فعال تر و در جامعه مطرح تر و در صف مقدم مبارزه قرار داشته باشد بیشتر مورد تهدید و فشار هیات حاکمه قرار خواهد گرفت؛ولی سوال اینجاست،که چرااین شخصیتهای ارزنده و مبارز در درون جبهه ملی پایگاهی ندارند و مورد شدیدترین بی مهری ها و اعتراضات و اتهامات قرار می گیرند؛این سوالی است که هرگز بدان پاسخی داده نشده،دیروز اردلان و ورجاوند و امروز زعیم؛حکایت بسیار است باشد تا زمانی دیگر. واقعا قابل ستایش است که ما دوستان با وفا و یک رنگ چه زیبا و شکوهمند از این یار دیرینه و دربند خود دفاع و حمایت کردیم. در نشست قبل شورا سکوت اختیار کردم تا ببینم شورا چگونه با این مساله برخورد می کند و چه تصمیماتی در رابطه با بازداشت زعیم می گیرد و چگونه به زندانی شدن او اعتراض می کند و چه تجلیلی از او به عمل می آورد.ولی افسوس چه انتظار بیهوده ای ؛انگار نه انگار که یاری از ما زیر شکنجه در زندان به سر می برد؛حتی یک کلمه از او یادی نشد.

شرم باد بر من که نام دوست بر خود می گذارم.متاسفانه امروز ما سر در درون برف فروبرده ایم و فکر می کنیم که دیگران اعمال و کردار ما را نمی بینند و آن را داوری نمی کنند ،چگونه است که ما صدای اعتراض جوانان و فعالین و طرفداران جبهه ملی را نمی شنویم که همه یک صدا می گویند شورا برای زعیم چه کرده است؟ در پاسخ با سرافکندگی باید بگوییم در این مدت طولانی تنها یک اطلاعیه چند سطری در رابطه با دستگیری زعیم دادیم و دیگر هیچ! حتی درنشریه پیام، ارگان جبهه ملی ایران یک کلمه یادی،نامی،خبری از زعیم ،این عضو فعال و ارزنده شورا نشده است. در حالیکه دست اندرکاران این نشریه وظیفه داشتند این شماره را به بزرگداشت زعیم و اعتراض به بازداشت او اختصاص دهند. این سکوت و بی توجهی چه معنا می دهد؟ آنانکه بر این باورند که با این اعمال می توانند در راستای خواسته هیات حاکمه ، زعیم و زعیمها را از صحنه سیاسی ایران دور سازند سخت در اشتباهند. زیرا زعیم با اعمال متهورانه و شجاعانه و در صحنه بودن خود توانست در قلب یک یک جوانان و عاشقان ایران جای گیرد،نام او امروز به عنوان یکی از قهرمانان ملی از مرزها گذشته است. جبهه ملی می توانست با مطرح کردن و بزرگداشت زعیم خود را در میان توده های مردم جای دهد ولی افسوس که چنین نشد. در سال 1385 نیز که زعیم بازداشت شده بود باز هم جبهه ملی تنها به انتشار یک اطلاعیه بسنده کرد،ولی من سکوت را جایز ندانستم ،بدون بیم از مسایل امنیتی در حالیکه او در زندان به سر می برد و از نتیجه کار بی اطلاع بودم در یک مقاله ی چهار صفحه ای با تیتر "اندیشه در بند" در مجله ایران مهر از مقام علمی و سیاسی و اجتماعی و مبارزاتی زعیم به دفاع پرداخته و ضمن اعتراض به دستگیری ایشان،خواستار آزادیش شدم؛به جا می دانم که به قسمتهایی کوتاه از آن نوشتار که سخن امروز هم می باشد اشاره ای داشته باشم" سخن گفتن از یاری دربند ،انسانی آزاده،در این شرایط و زمان کاری است بس دشوار !ولی چه می شود کرد ؟ باید حرفی زد!چیزی نوشت!کاری کرد!سکوت و در خود فرو رفتن ره به جایی نخواهد برد .دیروز گذشتگان گفتند ؛امروز ما می گوییم ؛فردا و فرداها آیندگان خواهند گفت به خاطر اندیشه و بیان عقیده ،کسی را در بند نکنید ،بگذارید افکار و اندیشه های مختلف در هم آمیزند ،نبرد کنند ،تا نتیجه مطلوب بدست آید. نگاشتن از زعیم چه مشکل است؛ انسانی عاشق ایران ،پژوهشگری توانا ،نویسنده ای صاحب قلم ،متفکری با ایمان ،نقادی دلسوز ،نظریه پردازی با اعتبار ،تحلیلگری صاحب اندیشه ،مبارزی سخت کوش و از همه با اهمیت تر شاگرد ممتاز مکتب مصدق؛ زعیم با تمام ذرات وجودش به ایران عشق می ورزد و قلبش تنها برای ایران و ایرانی می تپد .او در تمام عمرش هدفی جز سربلندی ایران نداشته و هر مانعی را که فکر کند بر سر راه هدفش قرار گرفته ،بدون ترس و بیم برای نابودی آن تا پای جان مبارزه می کند."

زعیم این اسطوره مقاومت و مبارزه هم اکنون در بازداشت به سر می برد،همگان از سرنوشت او بی خبرند ولی هر آن چه بر او بگذرد و هرگونه که از زندان خارج شود ،او یک قهرمان ملی خواهد بود.

با سپاس، جمال درودی

عضوشورای مرکزی جبهه ملی ایران

تهران 29 مرداد 1388


آزادی