ایران نوین

Tuesday, November 3, 2009

بیانیه ۵ سازمان سیاسی ملی به مناسبت ۱۳ آبان

سیزده آبان
فرصتی برای تبدیل و تغییر تعارض موجود به تفاهم سازنده



ملت ایران از یکصد سال پیش تا کنون برای دستیابی به آزادی همواره در مبارزه و تلاش پیگیر علیه استبداد داخلی و استیلای خارجی بوده است. فرآیندی که ترجمان خارجی آن در انقلاب مشروطیت، نهضت ملی کردن صنعت نفت و انقلاب 1357، پدیدار گردید، بی شک به عنوان نقاط عطف در تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران بشمار رفته است. با آنکه رویدادهای یاد شده هر بار به دلایلی با نافرجامی های غیرمنتظره روبرو شدند، ولی همواره الهام بخش نسل های آینده برای پیگیری تلاش ملی در راستای تحقق آزادی های بنیادین در پرتو ارزشهای بشری و ملی بوده است. بویژه امروزه که حقوق بشر و آزادیهای بنیادین بعنوان ارزشهای جهانشمول مندرج در منشور ملل متحد و اسناد الحاقی آن بر تمامی عرصه های تعاملات جوامع بشری، اعم از داخلی و بین المللی، سایه افکنده و دولتها نسبت به رعایت و اجرای آنها، از جمله آزادی های عقیده، بیان، انتخابات، حزبهای سیاسی، گردهمایی ها و رسانه ها متعهد شده اند. آنها که این قانونهای و تعهدات بین المللی و حقوق بشری را نقض می کنند، نه تنها در برابر ملت خود مسئول هستند، بلکه به سبب نقض تعهدات بین المللی در برابر نهادهای بین المللی مربوط نیز باید پاسخگو باشند.

بدیهی است مردم ایران از اثرات و پیامدهای آزادیهای بنیادین و جهان شمول مذکور غافل نبوده و سرسختانه خواستار رعایت و اجرای درست آنها از سوی دولت های وقت بوده اند و در برابر عدم رعایت و نادیده انگاشتن تکالیف مزبور و نقض فاحش آنها که همواره سرزنش ها و محکومیت های پی در پی نهادهای بین المللی مربوطه را در پی داشته است، با هر روش متناسب با شرایط روز، اعتراض و ناخرسندی خود را در این باره ابراز کرده اند. بویژه در شرایط کنونی، جامعه ایران به دلیل سوء مدیریت حکومت وقت و ناتوانی در اداره کشور با نارسایی ها و نابسامانی های زیادی در عرصه های گوناگون امور داخلی و خارجی و از دست رفتن فرصت های پیش آمده، روبرو بوده است. تغییر وضع کنونی از سوی آگاهان و نیک اندیشان جامعه برای برون رفت از شرایط ناهنجار روز امری ضروری تشخیص داده شد و فعالان سیاسی و اجتماعی بر آن شدند تا از راه مشارکت در انتخاباتی آزاد و سالم به این مقصود دست یابند. با وجود اینکه اکثریت مردم ایران بطور اصولی نسبت به رویه و برخورد گزینشی شورای نگهبان بدگمان بوده اند و به تامین آزادی و سلامت انتخابات بشدت تردید داشته اند، با تمام شک و شبهه ها بر آن شدند تا با حضور گسترده خود در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری به این ضرورت و نیاز سیاسی-اجتماعی کشور و تغییر اساسی وضع موجود پاسخ دهند. به همین جهت، پیام تغییر در جریان مبارزات انتخاباتی اخیر بازتاب گسترده و استقبال همگانی را در پی داشت و شواهد و نشانه های وقت همه حاکی از دستیابی به این خواست سیاسی- اجتماعی بود. افزون بر آن، خرد و مصلحت سیاسی مندرج در ضرورت تغییر، نوید دهنده دستیابی به این انتظار بود. ولی رویدادهای پسین نشان داد که در ساختار نظام استبدادی موجود، انتظار تساهل و سازگاری با فرایند انتخابات آزاد پنداری نادرست و ساده اندیشانه است. بهمین جهت، بر خلاف انتظار همگانی، اعلام شتابزده و بی سابقه نتیجه انتخابات به یکباره جامعه را با شگفت زدگی تمام نسبت به فرآیند انتخابات از پیش تعیین شده مواجه ساخت. در برابر این رویداد غیرمنتظره، مردم برای بازپس گیری حقوق از دست رفته خود، در تمام راهپیمای های معترضانه مسالمت آمیز، قانونمند و آرام نسبت به خلافکاریهای انجام شده برآمدند که با واکنش خشونت آمیز عوامل حکومت و پیامدهای قانون ستیز آن، چون بازداشتهای خودسرانه، ضرب و شتم، بازداشت، شکنجه، کشتار و سرانجام برگزاری محاکمات نمایشی روبرو شدند، روندی که کمابیش تا کنون ادامه داشته است.

بدیهی است وقتی جو خشونت همراه با محدودیت های سیاسی و اجتماعی بر جامعه حاکم شود و همه راههای مسالمت آمیز، قانونمند و مدنی برای رسیدگی به حقوق پایمال شده مسدود گردد، مردم به ناچار بر آن می شوند تا با حضور و شرکت مسالمت آمیز در یاد روزها، آیین ها و مراسم ملی، مذهبی و سیاسی، خواسته های خود را از حکومت در پرتو شرایط و مقتضییات روز پیگیری نمایند. چنانکه تا کنون بهمین ترتیب عمل نموده اند.

اینک که مراسم سیزده آبان در پیش است، امضا کنندگان زیر، همراه و همگام با اکثریت مردم ایران، برای بازیابی حقوق پایمال شده و برقراری نظام مردم سالار مبتنی بر حقوق بشر و آزادیهای بنیادین و حکومت قانون، حضور و مشارکت خود را در برگزاری مراسم مسالمت آمیز و آرام روز سیزدهم آبان اعلام داشته و انتظار دارند هشدارهای مسالمت آمیز و پی در پی مردم، نفی کنندگان راه آزادی و پیروان روشهای خشونت وستیزگری را به راه مردم و ملت باز گرداند و با ارزشهای انسانی جهان شمول که فرایند سده ها تلاش و کوشش جوامع بشری بوده همسو سازد. ما امیدواریم که خودکامگی داخلی و دشمنی ورزی خارجی به بوته تاریخ سپرده شود و با قصد و نیت آشتی جویانه و سازنده بر آن شویم تا تمام نارسایی ها و نابسامانی های داخلی را پایان داده و با اتخاذ سیاست خارجی مدبرانه و تنش زدا، در مقام حل مسالمت آمیز دشواری های موجود برآییم تا بدین ترتیب اقدامات بازدارنده ای که تا کنون مانع تحقق منافع اساسی کشور و استفاده از فرصت های پیش آمده گردیده است پایان یابند.

با رفع تحریم ها، بویژه تحریم های گوناگون بین المللی، امکان سرمایه گذاری داخلی و خارجی در عرصه های مورد نیاز به ویژه در زمینه انرژی فراهم و، در نتیجه، باج دهی به این و آن قدرت برای شکستن تحریم های مورد بحث پایان خواهد یافت. سرانجام، ایران باید با اتخاذ راهبردهای درست و گفتگوهای سازنده، جایگاه شایسته خود را در نظام بین المللی بدست آورد و در تصمیم گیریهای جهانی حضور و مشارکت موثر داشته باشد. به دیگر سخن، با در نظر گرفتن فرآیندهای زیانبار رویداد سیزده آبان در عرصه های حقوقی، اقتصادی، سیاسی و مالی کشور، اینک بر آن شویم از یادروز این رویداد بعنوان نقطه عطفی در جهت بازنگری و خودسازی مردم سالارانه در کشور و تنش زدایی و برقراری تعاملات سازنده و چند جانبه در روابط خارجی بهره برداری شود، و در این رابطه رویارویی و دشمن سازی سی ساله جای خود را به تفاهم و همکاریهای سازنده و بالنده، با توجه به منافع دو طرف، دهد.

دوازده آبان 1388

جبهه ملی ایران، حزب ملت ایران، نهضت آزادی ایران، شورای فعالان ملی مذهبی، همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر

Saturday, October 31, 2009

متن سخنرانی کورش زعیم در پاسارگاد

کورش، تو به ما آموختی چگونه ایرانی باشیم!


در این پنجمین سال برپایی روز جهانی کورش و سومین سال بنیانگذاری این روز بنام روز ملی ایران، من ایرانی بودن شما را در این روز خجسته شادباش می گویم. بیشتر ما که در اینجا گرد آمده ایم و این روز فرخنده ملی را بزرگ می داریم، در این پندار هستیم که کورش فردی استثنایی و بی همتا در جامعه ایرانی بوده است. در صورتیکه اینجور نیست. کورش یک ایرانی راستین بود، زیرا در خانواده و جامعه ایرانی پرورش یافته و آموزش دیده بود. در آن زمان، هزاران هزار کورش در ایران می زیستند که ما یکی از آنان را که بخت پادشاهی و جاودانگی یافتن در تاریخ را پیدا کرد می شناسیم. در آن زمان جامعه ایرانی کورش می پروراند. پدر او کورش بود، دوستانش کورش بودند، مربیانش کورش بودند، مادرش کورش بود، همسرش کورش بود و فرماندهانش همه کورش. ما صدها سال است که بعلت تحمیل اندیشه ها، گفتار و کردار ناایرانی، از آن فرهنگ زیبای آدم ساز درست اندیشی، راستگویی، گفتار و کردار نیک فاصله گرفته ایم و دیگر ایرانی راستین نیستیم. اینکه ما کورش را اینگونه گرامی می داریم، نشانگر آن خواهش و آرزوی درونی ماست که دوباره ایرانی باشیم.

در آن دوران، یک دولتمرد هرگز دروغ نمی گفت، در این دوران هرگز راست نمی گوید. در آن دوران، سردمدارن کشور نه تنها به خزانه ملت دست دراز نمی کردند، بلکه به خزانه کشورهای بیگانه تسخیر شده هم دست دراز نمی کردند؛ در این دوران نه تنها خزانه ملت را تهی می کنند، بلکه کشورهای بیگانه هم خزانه ملت ما را تهی می کنند. در آن دوران، هر دیوانسالاری که دروغ می گفت یا به مردم خشونت می کرد یا به حقوق مردم تجاوز می نمود، بی درنگ نکوهش و از کار برکنار می شد؛ در این دوران، ارتقای درجه می یابد. در آن دوران، همه مردم فرهیخته جهان متمدن می خواستند از کشور خود بگریزند و در ایران زندگی کنند؛ در این زمان، همه ایرانیان فرهیخته میخواهند از ایران بگریزند و در کشورهای دیگر زندگی کنند. در آن زمان، حاکمیت ایران پیشاهنگ حقوق بشر و نوعدوستی بود؛ در این دوران، حاکمیت ایران به تنها چیزی که تن در نمی دهد حقوق بشر و نوعدوستی است. در آن زمان، همه مردم جهان متمدن، ایران را دوست و ایرانی را گرامی می داشتند؛ در این زمان، همه مردم جهان متمدن از ایران گریزانند و به ایرانی بدگمان. در آن زمان، ملت ایران داراترین و آسوده زی ترین مردم جهان بودند؛ در این زمان یکی از فقیرترین و پریشان زی ترین.

اکنون ما ایرانیان بخود آمده ایم، از خواب چند صدساله بیدار شده ایم، خود را در آینه دیده ایم و به وحشت افتاده ایم که این ما نیستیم. ما ایرانی بوده ایم و ایرانی زیسته ایم، و می خواهیم دوباره ایرانی زندگی کنیم؛ ... و این خواهد شد.

این شیرملت ایران است که از خواست ما پشتیبانی خواهد کرد و خورشید مهر ایران را دوباره بر پشت خود بر این سرزمین و سراسر جهان خواهد تاباند. ما به آنان که سده هاست ملت ما را در بند اندیشه های ناسازنده و ناپذیرفتنی خود گرفتار کرده اند می گوییم: برو به پیشه خود برس که پیشه ملت ایران آزادی و آزادگی است.

این سبز ایران سبز شادمانی و پیشرفت و آبادانی است و بازیچه دست هیچ کس و گروه نیست. این

سپید ایران سپید آشتی و دوستی ملت ایران با همه ملت های جهان است و ما دست همزیستی و دوستی و همکاری را به سوی همه مردم جهان دراز خواهیم کرد؛ که ایرانی نه تنها مرگ کسی را خواهان نیست بلکه سربلندی همه ملت ها را خواهان است. ما فقط اگر بتوانیم در میان همه ملتهای پیشرو و سربلند جهان بدرخشیم و سربلند باشیم ملت ایران هستیم. و این سرخ ایران نشان تهدید و جنگ خواهی و خونریزی نیست، نشانه عشق و شادابی و انرژِی زندگی است. ما این عشق و انرژی را به ملتمان باز خواهیم گرداند.

ای تویی که خورشید من ایرانی را گرفتی تا در تاریکی و ایستایی ذهن تو تصور تنهایی کنم، بدان که من ذهن مرده تو را آنقدر با جنبش آزادگی خود تکان خواهم داد تا زنده و پویا گردد. من دل تاریک تو را با فرهنگ جهان بین ایرانیم روشن خواهم کرد تا از تاریکخانه خود بیرون آیی.

تو تاریکی اندیشه خود را بر من تحمیل کردی، ولی من تو را به روشنایی ایرانی بودن خواهم کشاند و ستم تو را با مهربانی خود درهم خواهم شکست. من ایرانی تا تو را انسان نکنم از پای نخواهم نشست و لذت و افتخار ایرانی بودن را به تو خواهم چشاند.

کورش زعیم

پاسارگاد

7 آبان 1388 (29 اکتبر 2009)

Wednesday, October 28, 2009

روز جهانی کورش بزرگ روز بزرگداشت حقوق بشر، در فرهنگ خردمدار ايران، خجسته باد




حمید رضا خادم

نويسنده و فعال سياسی

پیش از آغاز ضروریست مراتب امتنان و سپاس خود را از کميته بين المللی نجات پاسارگاد، برای تمام تلاشها و همت بلندشان در راستای اعتلای فرهنگ این کهن بوم اعلام نمایم.

حقوق بشر و رعایت اصول اخلاقی در مواجهه با انسانها ، امروز امری کاملا مدرن تلقی گشته و قوائد و ضوابط جهانی را شکل داده است و شاهدیم که امروز زیست حکومتها و تضمین بقای آنان بر همین اصل اساسی قرار دارد و عدم رعایت آن برابر است با ضعف حکومتها و در نهایت رویارویی با تمام انسانها . این نگاه امروزی و مدرن به اخلاق و حقوق بشر که دیر زمانی نیست به قوانین لازم الاجرا در جوامع بشری بدل شده و قوام ، دوام و محبوبیت دولت ها را شکل داده نتیجه آزمونهای پیاپی جوامع است که شاهد جنایات حکومت های زور با ابزارهایی چون چوبه های دار ، گیوتین و هیزمهای آتش بوده است . حاصل حضور روشنفکرانی است که در اوج قدرت حاکمان زور ، حنجره بریده و بند زندان را به جان می خریدند و در آتش می سوختند اما هرگز دست از تلاش بر نمی داشتند. حاصل آزمونی موفق در قرن ها پیش از ظهور دنیای مدرن در بخشی از جهان که آنرا ایران می خواندند بود . جایی که تبعیض معنا نداشت و انسانها به صرف انسان بودن برابر بودند ، جایی که حتی در گشایش کشور دیگر ، مغلوبین از اخلاق مداری فاتح ، مبارک باد بر قدومش می خواندند و فخرو مباهات امپراتوری ایران رابر ایرانیان افزون می ساختند.

و امروز

امروز که جامعه با قفل تحجر ، تعصب و هزاران بی اخلاقی روبروست ، تنها کلید گشایش آنرا در نهادینه شدن اندیشه اخلاق مدار و انسانی کورش باید یافت . اندیشه ای که رستنگاهش ایران و ایرانی بوده است و نجات و رهایی اش نیز بازگشت به همان اصول است وشاهد گام های پرتوان برای طی این مسیر هستیم . پیوند اندیشه امروز ایران با اندیشه کورش ناگسستنی است . اندیشه ای که در نهایت به تجویز آزادی ، برابری ، عدالت و رفع تبعیض برای مردم انجامید حاصل نزدیکی این دو اندیشه بود و امروز که موانعی چون حکومت های بی اخلاق در طی قرن ها میان این دو اندیشه حائل گشته به دلیل دوری حاکمان از این اندیشه است و تقابل آنان با ملت نشان حفظ آن از سوی مردم است

اين سخن بدينگونه نيست که پيوندی ميان انديشه های کوروش بزرگ و ايرانيان ديروز و امروز يافت نمی شود. چرا که کسانی همانند کوروش اگر چه انديشه های جهان گستر و به دور از قومی قبيله ای و ايلی و تباری را نمايندگی می کنند، به هر روی بايستی بر سر خوانی از فرهنگ پُر فر، بينش خوش باور و دانشی پُر بَر و بار نشسته، در دامان مادرانی آزاد و آزاده وباورمند به آزادی و آزادمنشی پرورش يافته باشند تا بتوانند بدان جای و جايگاه برسند.

پاسخ به اين پرسش که "چه پيوندی ميان انديشه های کوروش، در منشور خقوق بشر او و انديشه های ايرانيان امروز می بينيد؟"، به اين بخش از سخن و به فرهنگ پرورش دهنده ی کوروش و همانندانش باز می گردد و از شاهراهی می گذرد که خود پيشينه ای پُر پيمان در فرهنگ گشته ی ايران دارد و ديرينگی اش دست کم به هزار و چند سد سال پيش تر از دوران زايش و بالشِ کوروش بزرگ می رسد.

فرهنگی که نه تنها پيروی از انديشه و گفتار و کردار نيک را به مردمان آموزش می دهد، که در آن دوران ديرين که خشونت برابر با دليری وکشتار همسنگ شجاعت شناخته می شد و در جنگ ها، خاک ها را به توبره می کردند، بر دشت و هامون نمک می پاشيدند و استخوان مردگان را نيز از زير خاک به در می آوردند، به مردمان درس آزادگی در گزينش می دهد و حقوق نه تنها انسان ها، که همه ی جانداران را گرامی می دارد و پا را از آن نيز فرا تر می نهد و درخواست پاسداری از بوم زيست و محيط زيست را نيز به ميان می کشد.

پيوند ميان انديشه های کوروش و خواست ها درخواست های امروز ايرانيان که آنان را اينگونه به کوشش و شورش وا می دارد، از آن جايی سرچشمه می گيرد که سرودهای فردوسی، خيام و حافظ نيز از آن آبشخور دارند. از باور به آزادی در گزينش دين و آيين و يا روش زندگی در هر جای جهان، با هر نام و رنگ و زبان.

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

http://www.savepasargad.com/

Monday, October 26, 2009

بیانیه چهارده تن از فعالان سیاسی در اعتراض به اعدام و خشونتهای جاری در کشور

هیچ راهی جز بازگشت به سوی ملت وجود ندارد

زندان و اعدام مردم را نمی ترساند

به نام خداوند جان و خرد

فرایند توسعه تمدن بشری، رسیدن به آزادی است؛ آزادی که اصول بنیادین و فراگیر آن در چارچوب حقوق بشر راهنمای تغییرات مسالمت آمیز در زمینه های گوناگون زندگی اجتماعی انسانها شده است. از آن جمله می توان از تلاشهای پیگیر بین المللی برای تعدیل و انسانی کردن اصول حقوق جزا در قوانین داخلی کشورها یاد کرد، که نخستین تجلی آن در رابطه با حذف مجازات اعدام برای نوجوانان زیر هیجده سال است. کودکان و نوجوانان در شمار گروه های آسیب پذیر جامعه بشمار آورده شده اند که نیازمند توجه و حمایت ویژه هستند. بدین معنی که کودک در برابر کردار خود مسئولیتی معادل انسانهای بالغ ندارد و شرایط و قلمرو مسئولیت مدنی یا کیفری نوجوان باید متناسب با رشد فکری و تجربی او و اختیارات او در شکل دادن جامعه ای که عضو آن است باشد. جامعه پیشرفته بین المللی با حذف اعدام نوجوانان پاسخ روشنی به این پرسش ها داده است.

اعلامیه حقوق کودک مصوب 1959 و کنوانسیون حقوق کودک 1989 و همچنین ضوابط سازمان ملل در مورد حداقل معیارهای قابل اعمال در دادرسی کودکان (قواعد بیجینک 1985) و رهنمودهای سازمان ملل برای پیش گیری از بزهکاری نوجوانان ( رهنمودهای ریاض 1990) بهترین گواه بر توجه ویژه حقوق بشر معاصر به این موضوع، یعنی لغو و حذف مجازات اعدام نوجوانان است. بسیاری از کشورها بر این مسئولیت انسانی گردن نهاده اند و جمهوری اسلامی نیز در شهریور 1370 کنوانسیون حقوق کودک را امضا و در تیرماه 1373 آن را تصویب کرده است. ولی از آن پس، و بویژه در طی چهار سال گذشته، با اعدام مکرر نوجوانان زیر هیجده سال، نه تنها به نقض تعهدات بین المللی مبادرت ورزیده بلکه، از این لحاظ، رتبه اول کشورهای جهان را نیز کسب کرده است.

در حالیکه جامعه جهانی در فرایند پیشرفت تمدن بشری، در مقام حذف مجازات اعدام به عنوان خشونتبارترین نوع مجازات برآمده است و در این راستا پروتکل دو میثاق حقوق مدنی و سیاسی حذف اختیاری مجازات اعدام را تجویز کرده، سازمان ملل نیز قطعنامه های متعددی در این راستا صادر و بیش از هفتاد کشور، از جمله برخی کشورهای اسلامی مانند قرقیزستان، ترکیه و اردن، مجازات اعدام را از قوانین کیفری خود حذف نموده اند، جمهوری اسلامی بی اعتنا به تعهدات بین المللی خود و به معیارهای اخلاقی و انسانی حاکم بر تمدن بشری، با بی پروایی به اعدامهای بیشمار و خودسرانه ادامه می دهد و خود را با احراز مقام دوم جهانی، آنهم پس از چین با جمعیتی 17 برابر ایران، در تاریخ خشونتگری یک حکومت علیه شهروندان خود جایگاه ویژه ای برای خود کسب نموده است.

افزون بر بی اعتنایی نسبت به تعهدات بین المللی و ملی، سطح شگفت انگیز خشونت حاکمیت جمهوری اسلامی در برابر اعتراضات برحق و مسالمت آمیز فرهیختگان، نواندیشان، فعالان سیاسی، زنان، دانشجویان، هنرمندان و کارگران جامعه، نشانگر چیرگی فرهنگی در درون حکومت است که بهیچ وجه با سرشت ما ایرانیان همخوانی ندارد. این رفتار که نه تنها درمان بخش رویدادهای پیش آمده نیست، بلکه گسست میان حکومت و مردم را بیش از بیش نمایش داده و چهره مخدوش جمهوری اسلامی را در افکار عمومی جهانی تیره تر ساخته است.

از سوی دیگر، در زمانی که برخی کشورهای در حال توسعه، که فقط چند سال پیش از ما عقب افتاده تر و فقیرتر بوده اند، به جرگه کشورهای پیشرفته می پیوندند و در تصمیم گیری های جهانی در چارچوب گروه بیست شرکت داده می شوند، کشور ایران با تمام منابع غنی، درآمد سرشار و امکانات طبیعی و اجتماعی، به ویژه جایگاه ژئوپلیتیک و ژئواکونمی خود، هنوز در زمره کشورهای در حال توسعه عقب افتاده تر از پیش باقی مانده و با مسائل و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داخلی و نابسامانی های خارجی دست به گریبان است. فضای نظامی امنیتی حاکم بر جامعه موجب تشدید نارسایی های مورد بحث شده، ابهامات و ندانم بکاریها و ستیزگری های نابخردانه در سیاست خارجی سبب گردیده که نه تنها کشور هزینه های سنگین ناشی از آن را متحمل شود، بلکه فرصت های پیش آمده را یکی پس از دیگری از دست بدهد و به منظور خنثی نمودن فشارها و محدودیت های وارده از سوی جامعه جهانی باجهای سنگین تری به این یا آن قدرت بدهد و در نتیجه قدرت مانور و آزادی عمل خود را بشدت محدود سازد.

بدیهی است که برای رفع دشواری هایی که مردم ایران سی سال است با آن دست به گریبان بوده و اکنون حاکمیت را هم در بن بستی بس خطرناک گرفتار ساخته است، هیچ راهی جز بازگشت بسوی ملت و پذیرش خواستهای مردم که محترم شمردن آزادی های اساسی و پایبندی به حاکمیت ملی و قانون وجود ندارد. بی تردید، نخستین گام در این راه، آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی و عقیدتی، لغو مجازات اعدام و قوانین غیر انسانی و محدود کننده حقوق شهروندی و بالاخره استقرار نظام مردم سالار عاری از هرگونه تبعیض، و رفع و نفی هرگونه مبانی قدسیه در رابطه با اداره امور کشور و جامعه است.

ما هشدار می دهیم که هیچ راهی بجز تمکین به خواست مردم در یک تفاهم مسالمت آمیز و خردمندانه در پیش رو نیست. فقط در این صورت است که می توان به جلوگیری از فاجعه ملی پیش رو و جبران توقفهای پیش آمده و خیزش بسوی جلو امیدوار بود.

عباس امیرانتظام، هرمیداس باوند، عیسی خان حاتمی، علی حاج قاسمعلی، حمیدرضا خادم، محمدعلی دادخواه، جمال درودی، آرش رحمانی، اشکان رضوی، کورش زعیم، خسرو سیف، حشمت الله طبرزدی، حسین مجتهدی، علی اکبر معین فر.

Friday, October 23, 2009

بيانيه جبهه ملي ايران در مورد واگذاري اموال ملي و عمومي به بهانه خصوصي سازي






از روزي كه دولت فعلي برروي كار آورده شد (بيش ازچهارسال پيش) وظيفه اصلي آن باز گذاشتن دست حاميان و پشتيبانان دولت و مراكز قدرت در تسلط بر ادارات، پست هاي كليدي (مديريت ها، وزارت خانه ها) حضور قوي در مجلس و مراكز تصميم گيري، مراكز توزيع كننده منابع مالی و امكانات اقتصادي (منابع طبيعي، وزارت خانه هاي اقتصادي، بانك ها، بورس) غير از مراكز سياسي بوده است.

اولين اقدام رييس جمهور در آن زمان مخالفت با واگذاري قسمتي از سهام بانك پارسيان به خريداران در بخش خصوصي به بهانه تامين قسمتي از هزينه خريد توسط بانك ها بود تا گروه مورد نظر خاص بر اين بانك مسلط شود. از آن زمان گروه هاي مافيائي براي آسان كردن تسلط بر اموال عمومي تبليغات شديد خصوصي سازي را راه انداختند و بالاخره چه در مجمع تشخيص مصلحت نظام و چه در سطح بالاتر مقدمات صدور فرمان رهبري داير بر اصلاح اصل 44 قانون اساسي كه بخش دولتي اقتصاد را شرح داده است فراهم ساختند تا اموال كليدي و حياتي دولتي هم قابل تصرف و حراج باشد (بانك ها، راه آهن، خدمات ارتباط جمعي، شركت هاي حمل و نقل و صنايع بنيادي و كليدي، بنادر و ترمينال ها) در حاليكه اولاً دولتي بودن صنايع و فعاليت هاي زير بنايي و كليدي به شرح مندرج در قانون اساسي به لحاظ اهميت آنها در حفظ امنيت و رفاه عمومي و باز بودن دست دولت (البته يك دولت ملي و دلسوز مصالح عمومي) در جهت دادن به اقتصاد و سياست هاي اقتصادي دولت در جهت رفاه عمومي است (مثل همه اقتصادهاي سوسياليستي واقعي و حتي نظام هاي سرمايه داري مختلط) و ثانياً نهضت خصوصي سازي از دهه 1990 پس از سقوط امپراطوري شوروي در جهان راه افتاد خود ابزاري براي ايجاد رقابت رشد اقتصادي بهبود سطح رفاه مردم و اولين پيش نياز آن آزاد سازي اقتصادي يعني تسهيل فعاليت اقتصادي مردم از راه حذف قوانين و مقررات زائد و دست و پاگير و ساده سازي مديريت امور عمومي و اقتصادي بوده است.

مثلاً در آلمان پس از ملحق شدن آلمان شرقي هدف خصوصي سازي (كوچك كردن دولت) پاك سازي و ايجاد – و حذف آثار اقتصاد فاشيستي دوران هيتلري و دوران كومونيستي استاليني (1990 -1945) ساختارها و زير بنا ها و صنايع قرن بيست و يكم با تكنولوژي قرن بيست و يكم بود كه نتيجه آن بهبود شرايط رقابتي، افزايش اشتغال، توليد، افزايش صادرات و ازدياد رفاه و قدرت اقتصادي كشور خواهد بود.

در بيش از پنجاه كشور كه نهضت خصوصي سازي در آن پا گرفت اول از همه هدف هاي خصوصي سازي در هر بخش از اقتصاد و صنعت تعريف مي شد و بعد هيئتي مركب از نمايندگان منافع مصرف كنندگان (كارگران، كارمندان، معلمين) بانك ها، صاحبان صنايع، نمايندگان مجلس و دولت تصميم مي گرفتند كه با كارخانه يا صنعت چه بايد بشود و آيا اين صنعت مضر و آلوده كننده بايد از سطح زمين پاك شود يا كوچك شود يا گسترش يابد و بعد به هر كسي يا شركتي و يا كنسرسيومي چه در سطح ملي و يا بين المللي فروخته شود (واگذار شود) كه توانايي فني، مالي، تكنولوژيكي، مديريتي، پرسنلي را داشته باشد كه طي مدت تعيين شده آن صنعت را به سطح مطلوب برساند و اهداف قبلاً تعيين شده و توافق شده را تامين نمايد.

در ايران خصوصي سازي را تنها از ديد انتقال مالكيت و كنترل يعني خريد و فروش سهام شركت هاي سود ده يا داراي سرمايه هاي نهفته دانسته اند يعني هر دار و دسته اي، كارخانه اي يا صنعتي يا بخشي از صنعتي (مثل شركت هاي وابسته به صنعت نفت، صنعت مس، صنعت آلومنيوم، صنعت برق، صنعت آّب، نيروگاه ها و سد ها) را هدف تسلط خود قرار مي دهد و به هزار وسيله براي خود سوئي سازي آن اقدام مي كند كه اولين تاكتيك عوامل بيروني و دروني آنها زيان ده كردن آن كارخانه يا صنعت و درست كردن بهانه عوام پسند براي فروش و يا واگذاري آن است (راه هاي منفي كردن تراز نامه شركت ها متعدد است) . بعضي از نهاد ها وارگان هاي وابسته به حكومت مسئله خصوصي سازي را هم از ديد ايجاد درآمد مستقل از بودجه دولت و هم از ديد تسلط بر جامعه، افكار عمومي، زندگي خصوصي مردم، روابط بين المللي مخصوصاً تجارت خارجي مي بينند و بعضي افراد ساده انديش يا عامل خود اين نهاد ها و بنيادها به استنا د مقرراتي كه خود عوامل اين نهادهاي ظاهراً عمومي وضع كرده اند اظهارنظر مي كنند كه مثلاً واگذاري پنجاه و يك درصد سهام مخابرات به شركت هاي ظاهراً تعاوني سپاه اشكالي ندارد كه هم از اسم تعاوني سوء استفاده شده است و هم از كلمه خصوصي سازي و بعضي هم كه فريادشان بلند شده فقط ناشي از تأسف از دست رفتن فرصت كسب تسلط و سود جويي است .

در علوم اداري و اقتصاد هر نهاد، شركت يا موسسه اي را دولتي مي دانند كه بالاترين مقامات آن توسط مقامات حكومتي انتخاب و منصوب شوند، بنابراين تمام نهادها، بنيادها، شركت ها و موسسأت به اصطلاح تعاوني و خيريه زير نظر مقامات حكومتي، دولتي و يا شبه دولتي هستند و تسلط مقامات حكومتي بر آنها و بر دستگاه هاي اداري و دولتي در ذات با اقتصاد رقابتي و خصوصي مغايرت دارد يعني امكانات و فرصت هاي خاص ناشي از قدرت حكومت را به آنها مي دهد (چهل هزار ميليارد تومان پول بانك هاي دولتي را چه افراد و شركت هايي خورده اند؟)

اقتصاد رقابتي واقعي كه سبب رشد، توسعه و ازدياد توليد، اشتغال و رفاه در بخش عظيمي از دنيا حتي در دهه اخير در چين و هندوستان شده پنج ركن دارد (1): آزادي اطلاعات، توليد اطلاعات، دسترسي به اطلاعات، سرعت دسترسي و كم هزينه بودن اطلاعات (2) تساوي همه افراد علاقمند در بهره گيري از اطلاعات (3) تساوي افراد علاقمند در دسترسي به منابع مالي و امكانات (بانك ها، موسسأت مالي، بازار ها، صنايع، مواد اوليه، واردات، صادرات) (4) قابل رقابت بودن كالا ها و يا خدمات (نبودن انحصارات طبيعي، امكانات سرمايه اي، فني، تكنولوژيكي, مسائل امنيت ملي يا ملاحظات اجتماعي و رفاهي) و بالاخره ( (5باز بودن اقتصاد و دسترسي به مواد، كالا ها، خدمات، بازار در سطح جهاني و رقابتي كه يك بررسي ساده نشان مي دهد كه در ايران هيچيك از اين پنج شرط فراهم نيست و در اين شرايط راه اندازي بهانه خصوصي سازي جز دامي براي انتقال ثروت هاي ملي و اموال عمومي به باندهاي مافيايي و ايجاد پايه هاي تسلط دراز مدت نهادهاي حكومتي و بنيادها و افراد و خانواده هاي مسلط بر آنها براي جامعه نيست.

تهران – جبهه ملي ايران

1388/7/28