ایران نوین

Friday, June 18, 2010

با خودداری از خرید کالای بنجل وارداتی از نابودی صنعت و کشاورزی جلوگیری کنید!

ایرانی، کالای ایرانی بخر


سیاست بازرگانی هر کشور، خط اول دفاعی از تولیدات داخلی، اعم از کشاورزی و صنعتی، و حاصل آن ایجاد اشتغال، افزایش درآمد ملی و رشد اقتصادی، در برابر دیگر کشورهاست. سیاست بازرگانی از ابزار سیاست توسعه صنعتی، سیاستهای مالی دولت و تامین بودجه برای برنامه های اجتماعی و رفاهی و نه تنها ممنوع کردن واردات، وضع سهمیه های وارداتی و تعیین حقوق گمرکی است. سیاست های پولی و بانکی و ارزی، تامین ارز و اعتباربرای بازرگانی خارجی، سرعت تامین و تسهیل و یا مانع تراشی بر سر واردات با طبقه بندی واردات بر پایه نقش آنها در توسعه صنعتی و نیز جهت دادن به بازرگانی خارجی، جملگی بخشهایی از سیاست بازرگانی است.

در سالهای اخیر، آزاد گذاری واردات و معافیتهای گمرکی ارگانها و نهادهای وابسته به دولت، به قصد سودهای کلان و سریع، باعث نابودی بخشهای بسیاری از صنایع وکشاورزی کشور شده که نمونه های بارز آن نابودی صنایع چرم و کفش، ریسندگی و بافندگی، ماشین سازی، صنایع شکر و غیره و در بخش کشاورزی، به خطر افتادن تولید پنبه، نیشکر، چغندر، چای، برنج، گندم، حتا پیاز وسیب زمینی و غیره است که در همه موارد کشور ما از صادر کننده به وارد کننده آسیب پذیر تبدیل شده است. در باغداری، تولیدات کشور که از بهترین کیفیت جهانی برخوردار است، مانند پسته، مرکبات، سیب، و انواع میوه ها، اکنون بعلت ناتوانی رقابت با میوه وارداتی با تعرفه های پایین، روی درختها می مانند. ما باید به این جنایت اقتصادی نسبت به مردم و اقتصاد ایران پایان دهیم.

در پنج سال اخیر، برچیدن یا نادیده گرفتن قانونها و مقررات تاریخی کنترل و جهت دادن واردات، مانند طبقه بندی کالاها، ثبت و سپرده سفارش، گشایش اعتبار اسنادی با سپرده های متناسب با نقش واردات در توسعه صنعتی، و با حذف همه موانع قانونی واردات ناخواسته توسط عاملان واردات چپاولگرانه به بهانه های واهی آمادگی برای عضویت در سازمان بازرگانی جهانی یا مبارزه با تورم، حتی بدون اینکه امتیازی برای صادرات ایران گرفته شود، تنها فریب دادن افراد نادان نشسته در جایگاه قدرت و تصمیم گیری بوده است که حاصل آن نابودی توان صنعتی و کشاورزی کشور، تشدید نیاز به واردات و هدر رفتن بیشتر درآمدهای ارزی نفتی در سالهای آتی است.

در طی 28 ماه دولت ملی دکتر مصدق، با وجود قطع درآمد نفت به علت تحریم، به وسیله سیاستهای خردمندانه و سازنده اقتصادی، یک کشور فقیر بدهکار وارد کننده، تبدیل به یک کشور بی نیاز از درآمد نفت، با صادرات متنوع، اقتصادی شکوفا و دارای ذخیره ارزی تبدیل شد. در طی چهار سال 50-1347 (برنامه چهارم توسعه اقتصادی)، با وجود محدود بودن درآمد فروش نفت، به علت اتخاذ سیاستهای خردمندانه اقتصادی و کاربرد روشهای سازنده مدیریت بازرگانی، تولید ناخالص ملی 68% افزایش یافت و رشد اقتصادی سالانه که 4/9% برنامه ریزی شده بود تا 14% بالا رفت، اشتغال به حد کمال رسید و تورم در5/1 درصد مهار شد. در این مدت، صادرات کشور از 25 میلیون دلار به 202 میلیون دلار، یعنی سالانه 50%، افزایش یافت. البته با چهاربرابر شدن ناگهانی درآمد نفت در 1353 و بهم خورد سیستم مدیریت اقتصاد و دستگاههای نظارت و کنترل، و سوء مدیریت کلان کشور و افزایش فساد اداری که جملگی از ویژگی های همه دیکتاتوری هاست، دهها میلیارد دلار درآمد نفت به هدر رفت، واردات افزایش یافت و صنایع کشور آسیب خوردند. به این ترتیب، با چهار برابر شدن درآمد ارزی و شتاب و هوسبازی در هزینه کردن آن در پروژه های غیراقتصادی و تشریفاتی، و در نتیجه گسترش فساد، شیرازه مدیریت اقتصادی کشور که پانزده سال (51-1337) بخوبی کار می کرد از هم پاشید. اکنون نیز علیرغم بیش از 400 میلیارد دلار درآمد نفتی طی پنج سال، بی برنامگی و خودسری اقتصادی و افزایش فساد و لجام گسیختگی مالی، اقتصاد کشور را به پاشیدگی کشانده است.

جبهه ملی ایران بر این باور است که وقتی مسئولان کشور در برابر واردات بی رویه فرآورده های کشاورزی، مانند چای و برنج و گندم، و انواع میوه هایی که تولیدات کشور ما شهرت جهانی دارند، و انواع ساخته های صنعتی که در رقابت نابرابر با تولیدات بی کیفیت و ارزان وارداتی، سیاست سکوت و همراهی را در پیش می گیرند و در برابر افزایش روز افزون قاچاق کالا و ارز با ناتوانی برخورد می کنند، و سازمانهای ناظر بر این امور، مانند سازمان بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات و غیره، در اجرای وظایف خود بی توجه و بی انگیزه می باشند، و نسبت به آزادی واردات نابود کننده صنعت، به ویژه بیش از چهار هزار قلم کالاهای بی کیفیت و ارزان از کشور چین، که باقیمانده صنایع کشور را نیز به تعطیلی و ورشکستگی کشانده، سیاست تمکین اتخاذ می کنند، بر شهروندان این کشور است که راه اتخاذ تدابیر مناسب و همکاری و مدیریت همگانی، در مقام خودداری از خرید کالاهای وارداتی رقیب تولیدات داخلی، به ویزه کالاهای چینی، برآیند. ملت ایران در یکصد و پنجاه سال پیش در جریان تحریم تنباکو چنین خیزش موثری را کرد، مردم امریکا در جریان خرید چای از بریتانیا و مردم هندوستان در برابر سلطه کالاهای بریتانیایی بر اقتصاد هندوستان، همین کار را با موفقیت انجام دادند. جبهه ملی ایران بارها تذکر داده است که باج دادن از خزانه ملت به کشورهایی که جمهوری اسلامی جلب رای بی ارزش آنها را خواهان است، هیچ نتیجه ای بجز نابودی اقتصاد کشور ندارد.

جبهه ملی ایران از ملت بزرگ ایران می خواهد که برای مبارزه با فساد گسترده ای که در تار و پود مدیریت و اقتصاد کشور رخنه کرده و نیز برای مبارزه با سلطه سرطانی اقتصاد دلالی، که منجر به تعطیلی بیشتر صنایع و کشاورزی و باغداری کشور شده، و فقر و بیکاری را به اوج تاریخی خود رسانده است، از خرید هرگونه کالای وارداتی که مشابه آن با کیفیت بهتر در کشور تولید می شود خودداری کنند، از خرید و مصرف هرگونه میوه وارداتی که در کشور تولید می شود پرهیز نمایند. ما از بانکهای کشور می خواهیم که از اعطای اعتبارات به واردکنندگان اینگونه کالاها خودداری کنند و فقط تولید کنندگان داخلی حمایت نمایند.

ما از مسئولان وزارت بازرگانی می خواهیم که سیاستهای ضد تولید داخلی را کنار بگذارند و از تغییرات آنی و کوتاه مدت تعرفه های گمرکی به سود واردکنندگان "خودی" پرهیز نمایند و بیشتر به فکر پشتیبانی از صنعتگران و کشاورزان داخلی باشند. ما می خواهیم که اقداماتی مانند کاهش شبانه تعرفه واردات میوه از 90% به 40% و سپس در شب عید به 4%، درست یک روز پیش از پهلو گرفتن 17 کشتی با بار صدها میلیون دلار میوه وارداتی "خودی ها"، و نیز موارد مشابه آن مانند واردات برنج و شکر و چای و غیره هم، متوقف شود. از گمرک کشور می خواهیم که بی ترس و با اقتداری که ادعا می کند داراست، کنترل خود را بر همه فرودگاهها و اسکله های وارداتی فراقانونی گسترش دهد و خود را نسبت به هرگونه واردات کالاهای صنعتی و کشاورزی مسئول بدانند که فردا باید به مردم کشور پاسخگو باشند.

در پایان، پیام جبهه ملی ایران به هم میهنان عزیز اینست که برای جلوگیری از تخریب بیشتر صنعت و کشاورزی در کشور: ایرانی، کالای ایرانی بخر!

جبهه ملی ایران

25 خرداد 1389

برخورد اسرائیل با سرنشینان کشتی های کمک رسانی به غزه

هوشنگ کردستانی

مقابله کماندهای واحدهای گشتی نظامی اسرائیلی با سرنشینان کشتی های حامل کمک های بشردوستانه برای مردم فلسطین را شنیده ایم. برخوردی که واکنش شدید نخست وزیر ترکیه و سران بسیاری از کشورهای جهان را باعت گردید.
از 700 تن سرنشین کشتی ها که از 42 ملیت گوناگون بودند، 9 تن کشته، عده ای زخمی و شماری بازداشت شدند.
اقدام شدید و بدوراز انتظار از رژیم اسرائیل ، خشم بسیاری از مقامات و دولت ها به ویژه کشورهای عضو اتحادیه اروپا و نیز کشورهای مسلمان را در پی داشت و تظاهرات گسترده ای در بسیاری از شهرهای کشورهای جهان به ویژه در آمریکا و اسرائیل در اعتراض با آن برگزار شد.
در اینجا از ذکر جزئیات خبر که کم و بیش از آن آگاه هستیم صرفنظر کرده و یادآور می شویم که چندی پیش اعلامیه ای به امضاء شمار قابل ملاحظه ای از شخصیت های سیاسی، فلسفی و ادبی یهودی در روزنامه «لوموند» انتشار یافت زیر نام درخواست برای خردگرائی «APPEL À LA RAISON» که برگردان فارسی آن بشرح زیر می باشد:
ما شهروندان کشورهای اروپایی، پیرو کیش یهودی همگی در زندگی سیاسی و اجتماعی کشور خود شریکیم.
منافع شخصی ما هر چه باشد پیوستگی به کشور اسرائیل بخشی از هویت ما را تشکیل می دهد.
آینده و امنیت کشوری که ما به نحو گسست ناپذیری وابسته به آنیم موجب نگرانی است.
به عبارت دیگر، ما نگران آن هستیم که بار دیگر موجودیت اسرائیل در مخاطره قرار گیرد.
با آنکه هرگز خطری را که از جانب کشورهای همسایه، اسرائیل را تهدید می کند دست کم نمی گیریم ولی بر این باوریم که چنین خطری در اشغال و ادامه پایان ناپذیر ایجاد شهرک ها در سرزمین های غربی رود اُردُن و بخش عرب نشین بیت المقدس نیز وجود دارد.
چنین اقداماتی یک اشتباه سیاسی و یک خطای اخلاقی است که بهانه دیگری به نامشروع جلوه دادن و غیرقابل قبول بودن موجودیت اسرائیل بدست می دهد.
به این دلیل تصمیم گرفته ایم در چهارچوب اصول زیر همکاری و اقدام نماییم:
1- آینده اسرائیل الزاماً بر اصل «دو ملت – دو دولت» و صلح با مردم فلسطین قرار دارد.
اسرائیل به زودی در برابر یک دوراهی فاجعه آمیز قرار خواهد گرفت، یا کشوری خواهد شد که در آن یهودیان به صورت اقلیت در خواهند آمد و یا رژیمی که شرافت اسرائیل را لکه دار خواهد نمود و کشور را به صورت میدان یک جنگ داخلی در خواهد آورد.
2- از این رو، ضرورت دارد که اتحادیه اروپا مانند آمریکا به دو طرف اختلاف فشار وارد آورد و آنان را در جهت نیل به یک راه کار عاقلانه و سریع در مناقشه اسرائیل و فلسطین کمک کند.
اروپا به لحاظ پیشینه تاریخی خود در این بخش از جهان مسئولیت هایی دارد.
3- گرچه اخذ تصمیم نهایی با مردم اسرائیل است ولی وابستگی مشترک یهودیان ساکن خارج از اسرائیل، آنان را ملزم می سازد که برای تحقق بخشیدن به این راهکار اقدام نمایند.
همآهنگی بی چون و چرا با سیاست حکومت کنونی اسرائیل مخاطره آمیز آست زیرا در جهت خلاف منافع واقعی اسرائیل قرار دارد.
ما بر آنیم که یک جنبش اروپایی پدید آوریم تا بتواند ندای عقل و خرد را به گوش همگان برساند.
این جنبش به دور از هرگونه دسته بندی وابسته ای قرار دارد.
هدف نهایی ما نجات اسرائیل به عنوان یک دولت یهودی دمکراتیک می باشد که با تشکیل یک دولت فلسطینی حاکم قابل دوام پیوستگی دارد؟
با این طرز تفکر است که ما از تمام کسانی که این اصول را می پذیرند دعوت می کنیم تا به ما بپیوندند.
سرمقاله نویس هفته نامه «لوموند اُبزواتو» زیر عنوان «برای نجات اسرائیل» می نویسد که به این تفکر اعتقاد کامل دارد که شخصیت هایی که این بیانیه را امضاء نموده اند، با اسرائیل پیوند ناگسستنی دارند.
در بخش دیگری از سرمقاله آمده است: برخلاف وجود نوعی آرامش ظاهری، وضع اسرائیل هرگز چنین مخاطره آمیز نبوده است.
وی ادامه می دهد: اخیراً برخی از سران ارتش آمریکا، که از اعتماد کاخ سفید برخوردارند، علناً اعلام کرده اند که نبود صلح بین یهودی و فلسطینی بر عملیات نظامی آمریکا در عراق و افغانستان اثری نامطلوب گذاشته است.
سرمقاله نویس می نویسد که باید اعتراف کرد که دیدگاه سران نظامی آمریکا صائب و درست است.
نفرتی که در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای مسلمان نسبت به آمریکا وجود دارد ناشی از پشتیبانی بدون قید و شرط آن کشور از اسرائیل می باشد.
متأسفانه رویدادهای جاری میان اسرائیل و فلسطین این نکته را متبادر به ذهن می کند که دولت اسرائیل به ویژه تمامیت گرایان مذهبی و افراطی آن که اگر هم اکثریت جامعه را تشکیل ندهند، دست کم نفوذشان در سیاست دولت انکارناپذیر است، خواهان صلح با فلسطین نیستند و هنگامی که از «ارض اسرائیل» صحبت می کنند مرادشان سرزمین هایی است که مرز باختری آن خاک اسرائیل و خاوری آن عراق و سوریه می باشد.
آنچه در این ماجرا شایان توجه است، استدلال نخست وزیر اسرائیل، مبنی بر لزوم توسعه شهرک های مزبور می باشد که دلیل لزوم توسعه شهرک ها را «افزایش طبیعی» جمعیت آن تلقی می کند.
فرضیه «افزایش طبیعی جمعیت» که راهکار آن نفوذ بیشتر در سرزمین های متعلق به غیر است سابقه شوم تاریخی چنین استدلالی را یادآور می شود و آن نظریه «فضای حیاتی» هیتلر است که بی گناه ترین قربانی این سیاست غیرانسانی، ملت یهود بود.
متأسفانه سیاست نابخردانه، غیر انسانی و مخالف آینده نگری دولت اسرائیل در یورش نظامی به کشتی های کمک سرانی که منجر به کشته شدن 9 تن و شمار بیشتری زخمی از سرنشینان کشتی ها شد، پیش بینی های امضاء کنندگان بیانیه و نیز سرمقاله «نول ابزواکتو» را تأیید می کند. دولتمردان اسرائیل با این اقدام شتاب زده و بدور از آینده نگری سیاسی نه تنها واکنش تند دولتمردان بسیاری از کشورها، بلکه خشم مردم آن کشورها را نیز علیه خود برانگیختند. اسرائیل از این پس نه با دولت ها که شاید بشود با معادلات سیاسی و اقتصادی آنها را ساکت کرد بلکه با مردم دنیا طرف خواهد بود که به هیچ شکل و از هیچ راه نمی توان آنان را وادار به سکوت کرد.
دولتمردان اسرائیل باید دانسته باشند که در سده بیست و یکم امکان ایجاد اسرائیل بزرگ که لازمه آن از میان بردن چند میلیون فلسطین است نه عملی است و نه امکان پذیر.
پیش از این اسحاق رابین به این حقیقت پی برد و جان خود رادر این راه از دست داد و سپس شارون هنگامی به این نتیجه رسید که در شرایط کنونی منطقه و دنیا ایجاد «اسرائیل بزرگ» امکان پذیر نیست، حذف فیزیکی شد.
علت پیچیدگی معضل اسرائیل و فلسطین در این اصل نهفته است که تندروهای اسرائیل برای حفظ قدرت خود به وجود حماس نیاز دارند و حماس هم برای از میان بردن نفوذ «فتح» متقابلاً به تندروی های اسرائیل.
در شرایط صلح و آرامش منطقه و ایجاد دو کشور و ملت فلسطین و اسرائیل نه تندروها در اسرائیل قدرت را به دست خواهند داشت و نه حماس رأی اکثریت مردم فلسطین را. 