ایران نوین

Sunday, August 3, 2008

خطوط پیوند و جدایی در همبستگی ملی





بدون وجود و گسترش احزاب و سازمانهای سیاسی که از حمایت مردم برخوردار باشند، به دست آوردن آزادی و رسیدن به مردم سالاری پایدار، ناممکن و بسیار دشوار است.

از آنجا که در شرایط کنونی ایران شکل گیری و گسترش سازمانیِ احزاب امکان پذیر نیست، در خارج از کشور نیز به دلیل پراکندگی جغرافیایی ایرانیان، شرایط گسترش سازمانی تشکل های سیاسی فراهم نیست. از این رو، آزادیخواهان با هر اندیشه سیاسی و وابستگی سازمانی راهی جز گردآمدن در یک همبستگی ملی – با گرایش های سیاسی گوناگون - ندارند.

ما در شرایط دشواری از تاریخ قرار داریم. از یک سو گرفتار دشمن داخلی و از سویی، رویارویی با دولت های قدرتمندی که ایران را محاصره کرده اند هستیم.

دشمن خانگی قدرت و درآمدهای سرشار نفت و گاز را در اختیار دارد و برای حفظ بقای خود و ادامه چپاول ثروت های مملکت، هر صدای مخالف را خاموش و هر حرکتِ آزادیخواهانه را سرکوب می کند.

قدرت های خارجی که از دور و نزدیک کشور ما را محاصره کرده اند نیز هر کدام در پی دست یابی به منافع اقتصادی و سیاسی کشورشان بوده و آنچه برایشان مهم نیست، منافع ملی و خواست های ملت ایران است.

در ادامه جنگ ماراتن میان قدرتهای خارجی با دشمن داخلی، این مردم ایران هستند که باید بار سنگین فقر و تنگدستی، گرانی و تورم لجام گسیخته و فساد تباه کنندة حاکمان غاصب را بدوش بکشند.

امید بستن به این که شاید قدرتهای بزرگ برای از میان برداشتن جمهوری اسلامی با هم به توافق برسند، همانگونه ساده لوحانه و دور از واقعیت است که دل بستن به اصلاحات از درون نظام توسّط کسانیکه 30 سال خون میهن دوستان و آزادیخواهان را ریخته و سرمایه های مملکت را غارت و مردم را به فقر، فلاکت و بدبختی کشانده اند.

در درازای تاریخ، نهضت های بزرگ سیاسی و اجتماعی را همواره گروه اندکی از اندیشه وران پدید آورده اند. با وجود آگاهی و تجربه های مردم ایران بویژه نسل جوان در سال های اخیر، برای سامان دادن به همبستگی ملی میزان دانش سیاسی، تجربه مبارزاتی و فداکاری روشنفکران و آزادیخواهان نقش اساسی و تعیین کننده دارد.

تعلّق قومی– وارانة آنچه تنی چند سرسپرده بیگانه عنوان می کنند – عامل جدایی نیست. در درازای تاریخ کهن سال مان، اقوام ایرانی همواره با سایر اقوامی که در اثر شکست های تاریخیِ دو سدة گذشته از سرزمین مادری بدور افتاده اند، در کنار و باتّفاقِ هم، تمدّن درخشان و فرهنگ پُربار ایرانی را پدید آورده اند.

سردمداران اسلامی نه تنها در رویارویی با تبلیغات شوم تجزیه طلبی و ادعای نادرست «ستم قوم پارس بر سایر اقوام ایرانی» سکوت اختیار کرده اند، بلکه امکان و شرایط لازم را نیز برای دامن زدن به این دورغ پردازی های تفرقه افکنانه فراهم می آورند.

آنها بر این باورند که با ایجاد اختلاف و دامن زدن به تفرقه و پراکندگی میان اقوام نه تنها امکان پدید آمدن همبستگی ملی کاهش می یابد، بلکه این تصوّر نادرست را نیز در اذهان پدید می آورند که سقوط جمهوری اسلامی ممکن است باعث تجزیة ایران گردد. در حالیکه با اطمینان می توان گفت که ایرانیان در هر شرایط دشواری با چنگ و دندان از تمامیّت ارضی میهن، پاسداری و حراست خواهند کرد. باید به آنان نیز که به حق نگران تجزیه ایران هستند یادآور شد که وجود نظام ولایت فقیه و ادامه تسلط استبداد مذهبی است که می تواند عامل تجزیة احتمالی کشور گردد. در یک نظام برخاسته از ارادة مردم که در آن امنیّت مالی و جانی مردم تضمین و آزادی های فردی و اجتماعی وجود داشته و مردم بر سرنوشت خود حاکم باشند با وجود دسیسه های بیگانگان خطر تجزیه امکان تحقّق نمی یابد.

در ایران آینده پس از تحقق آزادی و استقرار مردم سالاری، اقلیت های قومی و مذهبی نخواهیم داشت. ایران برای همة ایرانیان است و همة ایرانیان از حقوق شهروندیِ برابر خوردار خواهند بود. هدف از جدایی دین از حکومت نه به مفهوم از میان بردن آزادی ادیان، بلکه دور کردن دین و اساساً هر نوع ایدئولوژی از حوزه قدرت و حکومت است.

نهضت آزادیخواهی ایران که همواره بصورت بالقوه وجود داشته و در سال 56 حالت فعال و پویا به خودگرفت، هیچگاه در پی استقرار نظام دینی نبود. اگر خمینی توانست نهضت را از مسیر درست حرکت خود منحرف و به بیراهه بکشاند، نه به دلیل حقانیت ملی و آزادیخواهی او بلکه به علت تبلیغات گسترده رسانه های خبری جهان بود که پشت سر او قرار داشتند.

در سال 57 جنایت هایی که اکثریت آخوندها در گذشته بویژه در دوران سلسله قاجار تا زمان پیروزی انقلاب مشروطه مرتکب شده بودند، از حافظة تاریخی مردم دور شده بود، شرایط آنروز کشور و نارضایتی از عدم اجراء درست قانون اساسی و شعارهای تند خمینی، توده های مردم را متوجه او کرد و حمایت برخی از آزادیخواهان و خصوصاً ملی گرایان به او حقانیّت بخشید.

وظیفة رهبران آزادیخواه این بود که با توجه به تضاد و مبارزه میان مشروطه خواهان و مشروعه طلبان در نهضت مشروطیت و میان مصدق و کاشانی در نهضت ملی شدن صنعت نفت، در سایة اتحاد و همبستگی، هوشیارانه بکوشند تا مسیر مبارزة ملی و آزادیخواهانة ملت ایران از شعار اجرای قانون اساسی منحرف نگردد، نه آنکه به آسانی تسلیم شعار جمهوری اسلامی بشوند.

تفاوت دیدگاه های سیاسی، نگاه و نگرش به رویدادهای گذشته به ویژه تاریخ معاصر نیز نمی تواند و نباید عامل نفاق در یک همبستگی ملی باشد.

در فردای ایران، صاحبان اندیشه های متفاوت حق خواهند داشت تا دیدگاه های سیاسی و نگرش خود را از تاریخ داشته باشند. چرا که به قول معروف: «آنجا که همه یکسان فکر می کنند، آزادی وجود ندارد».

پافشاری بر باورهای سیاسی و بحث های خسته کننده پیرامون رویدادهای تاریخی و طرح نوع نظام آینده (که از حقوق مسلّم مردم بوده و طرح آن نه امروز که پس از رسیدن به آزادی است) از موانع بزرگ شکل گیری یک تشکل گُستردة ملی می باشد.

اما اصولی که باعث اتفاق و پیوند در همبستگی ملی است کدامند؟:

اعتقاد به آزادی و مخالفت با خودکامگی و استبداد.

آنان که قانون اساسی جمهوری اسلامی را پذیرا هستند و برای اجراء درست انتخابات در چهار چوب این نظام خواهان حضور نمایندگان سازمانهای بی طرف جهانی می شوند و آنان که در رابطة تنگاتنگ با جناح هایی از قدرت در حاکمیت اسلامی بوده و مردم را برای تمرین دمکراسی –آنهم در نظام استبدادی- دعوت به شرکت در انتخابات می کنند نمی توانند در یک نهضت یا همبستگی ملی شرکت داشته باشند.

افراد یا سازمان هایی نیز که در پیِ استقرار استبداد دیگری در ایران هستند، در نهضت آزایخواهی ملت ایران جایی نخواهند داشت.

بنابراین، هدف اتفاق باید بر اصول آزادی و حاکمیت مردم در چهارچوب تمامیت ارضی، اجرای اصول منشور حقوق بشر و جدایی دین و ایدئولوژی از حکومت، طرد استبداد مذهبیِ حاکم بر کشور در کلیّت آن و جلوگیری از تکرار استبداد زیر هر نام و هر شکل باشد.

با وجود آزادی و استقرار مردم سالاری است که استعدادها شکوفا می شود، فقر و بدبختی پایان می پذیرد و کشور از مدار بستة عقب ماندگی خارج شده و در جاده پیشرفت و ترقی قرار می گیرد.

بیاییم برای رسیدن به این خواستها، دست در دست کسانی بگذاریم که به مردم و پیشرفت ایران می اندیشند و بیش از اتکاء به حمایت بیگانه، به نیروی پایان ناپذیر قدرت ملی باور دارند.



هوشنگ کردستانی



No comments: