ایران نوین

Friday, August 8, 2008

تقاضای ياری از مردمان جهان برای نجات پاسارگاد





رفتارهای غير مسئولانه، غير منطقی و ناعادلانه جمهوری اسلامی ايران نه تنها بدترين مشکلات و مصيبت ها را برای مردمان ايران بوجود آورده بلکه دولت ها و متاسفانه برخی از مردمان جهان را نيز به اين فکر انداخته که ما مردمانی خشن و ماجراجو هستيم. و به نظر می آيد همين برداشت سبب شده که به طور مستقيم و غير مستقيم منافع حقوقی و فرهنگي ما، به عنوان بخشی از مردمان کره خاک، که بر اساس قوانين بين المللی بايد مورد توجه موسسات بين المللی باشد مورد بی توجهی قرار گرفته است.

يکی از رفتارهای غيرمسئولانه دولت ايران بی توجهی و يا تخريب های عمدی بخشی از محوطه های باستانی و يا بناهايي است که متعلق به قبل از اسلام يا متعلق به مذاهب ديگر است.

در چهار سال گذشته ما، بخشی از مردمان فرهنگدوست در سراسر جهان، و بر اساس بيانيه حقوق بشر، و کنوانسيون 1972 حفظ آثار ملی و جهانی، در «کميته ی بين المللی نجات پاسارگاد» گرد آمده ايم و با انجمن ها و گروه های همراه يا وابسته به آن در خارج و داخل ايران برای نجات اين ميراث های ملی و بشری تلاش کرده ايم. ما بارها و بارها نامه هايي به سازمان های حقوق بشر، و سازمان يونسکو، نوشته ايم و با عکس ها و مدارکی مستند و کارشناسانه آن ها را در جريان ويرانی های هر روز فزاينده قرار داده ايم.

مهمترين اين ويرانی مربوط است به آرامگاه کورش بزرگ است ـ رهبری سياسی که در راستای برابری حقوقی مردمان و صلح ميان آن ها تلاش می کرد. کسی که به تصديق و نظر اکثر باستانشناسان و تاريخ دانان جهان به عنوان اولين گوينده حقوق بشر در 2500 سال پيش شناخته شده است.

آنچه آرامگاه کورش را تهديد می کند از جانب سدی به نام سيوند است که در نزديکی اين محل ساخته شده و از طريق بالا بردن رطوبت هوا و سطح آب های زيرزمينی اين اثر را به سوی ويرانی می راند.

اما متاسفانه نه تنها دولت و سازمان ميراث فرهنگي ايران تا اين لحظه هيچ واکنشی جز لجبازی انجام نداده بلکه يونسکو نيز در اين مورد سکوت کرده است. در عين حال و همزمان با بخشی از حکومت ايران که سعی دارد کورش را، به عنوان نشانه ای از فرهنگ قبل از اسلام ايران رد کند، دو نشريه اروپايي نيز دست به انتشار مقالاتی عليه کورش بزرگ زده اند که پاسخ آن ها به طور مستند و تاريخی و بوسيله افرادی متخصص داده شده است.

در واقع آن چه که ما اکنون برای نجات آن تلاش می کنيم چيزی نيست جز يک فرهنگ خردمدار که از سلطه جويي و جنگ و خشونت و تبعيض به دور است و خواستی انسانی است برای زيستنی متمدنانه، و توام با آشتی و مهر با مردمان سراسر جهان، و بر کنار از هر نوع تبعيض مذهبی يا عقيدتی.

اما اکنون، آن گونه که کارشناسان و مهندسين خبر می دهند و آن چنان که از خبرها و عکس های موجود برمی آيد آرامگاه يکی از مهم ترين پايه گذاران اين فرهنگ متمدن، يعنی کورش بزرگ، در خطری جدی و عمدی ناشی از فرو رفتن در آب است.

خانم ها، آقايان، ما برای نجات اين منطقه که جزو ميراث جهانی، و در واقع جزو ميراث همه ی مردمان جهان است، از شما ياری می طلبيم و می خواهيم که از يونسکو و ديگر سازمان های مربوط به آثار باستانی در کشور محل اقامت خود بخواهید که برای حفظ اين اثر مهم بشری همراه ما باشند و نگذارند که به دليل غرض های سياسی تبعيض آلود ماجرای تخريب مجسمه بودا به دست طالبان يک بار ديگر و اين بار در کشور ما اتفاق بيفتد.


با مهر و احترام

شکوه ميرزادگي

از سوی کميته بين المللی نجات پاسارگاد

هفتم اگوست 2008

www.savepasargad.com



Asking for help from the people of the world to save Pasargad

The irresponsible, irrational and unjust behavior of Islamic regime of Iran not only has brought about the worst problems and calamities to the Iranian people, but has also caused some other states and nations to believe that Iranians are a violent and adventurous people. It seems that this very notion is – both directly and indirectly - the root of ignoring Iranians’ cultural and legal interests that, according to international laws, deserve to be protected by international institutions.

One of the irresponsible actions of the Islamic regime is its ignoring the intentional plight of archeological sites and monuments that either belong to the pre-Islamic period of Iranian history or are related to religions other than Islam.

Upon the provisions of Human Rights Charter and the 1972 Convention for preservation of national and world heritage, we - a group of people interested in the cultural heritage of the world - have gathered together in the International Committee to Save the Archeological Sites of the Pasargad Plains, and with the collaboration of numerous interested groups and societies both inside and outside of Iran, are endeavoring to salvage some of humanity’s cultural heritage. In several occasions we have written to Human Rights institutions, as well as the UNESCO, documenting our claims with pictures and reports prepared by specialists and experts, while explaining the ever-increasing pace of this destructive trend in Iran.

The most important endangered Iranian monument and site is the mausoleum of Cyrus the Great who, all through the history, has been considered as an important world political leader who championed the equality of people in the eye of the law and the prevalence of peace amongst the nations. He is the first one who, according to the accounts of the majority of the world archeologists and historians, declared and sanctified what we label today as Human Rights, 2500 years ago.

The threat to his mausoleum comes from a dam – called Sivand – that has been constructed in the vicinity of this archeological site and is ruining it through elevating the humidity as well as the sub-terrain waters.

Unfortunately, it is not only the Islamic regime that has ignored all the warnings and has actually intensified the operation of the dam. UNESCO has also chosen to be silent in the face of this imminent danger.

The physical destruction of this monument has now been coincided with an orchestrated attack by the Islamic regime against Cyrus himself – an attack that is now being intensified by the articles written and published by two European periodicals. Although such biased articles have received due response from historians and experts, it is obvious that this two-tongued attacks are aiming the most revered and proud moment of Iranian pre-Islamic history that represents a rational and humane culture, far from atrocities of the ancient world and searching for world peace, harmony and co-existence of humans, regardless of their races or religious affiliations.

We have now actually entered a critical phase, when the reports of experts and engineers, as well as the pictures taken from Cyrus’s resting place vividly manifest the immediacy and seriousness of the dangers foreseen since long time ago by all interested parties.

Ladies and gentlemen!

We are seeking your help to salvage an ancient site that is registered by international authorities as a part of human heritage. We need the help of every one of you to put pressure on your local branches of UNESCO and other institutions responsible for the preservation of human heritage, asking them to act upon their assumed responsibilities and do not let political intentions hinder their efforts to stop yet another destruction of ancient treasures just like what Taliban of Afghanistan did to the Buddha’s statutes.


With thanks and anticipation

On behalf of ICSP

Shokooh Mirzadegi

August 07, 2008

www.savepasargad.com


هشدار گروه کارشناسی کمیته بین المللی نجات پاسارگاد

خطر سست شدن بستر و همچنین سنگهای پی در پاسارگاد کاملا جدی می باشد

مدت هاست بخش هایی از نهادهای قدرت بدون اندکی ملاحظه و دلسوزی کمر به نابودی، میراث به یادگار مانده از تاریخ و تمدن با شکوه این مرز پر گوهر، بسته اند و نمادهای عظمت و بزرگی این کشور را که برای ایران و ایرانیان مایه افتخار و مباهات است يکی پس از ديگری می بخشند، می فروشند و يا به شکلی عمدی به ويرانی می کشانند.

به غیر از آثار باستانی که دائما و بدون توقف ، سالهاست به صورت برنامه ریزی شده ای سر از موزه ها و کلکسیون های دولتی و خصوصی خارج از کشور در می آورند ، بناهای تاریخی نیز یک به یک در حال تخریب و نابودی می باشند ، سد باستانی جره رامهرمز ، کتیبه های مدفون شده در زیر سدهای کارون 3 و 4 ، هرمز اردشیر ، کتیبه خلیج فارس در جزیر خارک ، پاسارگاد در سد سیوند و ... آثار ديگری که یا با عدم توجه مسئولان و یا به بهانه توسعه در حال نابودی می باشند .

پروژه سد سیوند که از سالها پیش توسط مهندسین مشاور و پیمانکار دولتی وابسته به نهادهای نظامی آغاز شده تا به امروز و با وجود اعتراضات گسترده مردم و نهادهای غیر دولتی و مدنی در داخل و خارج از ايران همچنان ادامه دارد پروژه ای است کاملا زيان بخش. این سد عواقبی خطرناک و غیرقابل جبران برای پاسارگاد و آثار ديگر تاريخی و حتی طبيعی آن منطقه به همراه داشته است.

متاسفانه نه تنها احداث اين سد عملی کاملا غير فنی و غير کارشناسانه بوده بلکه به ساده ترين اصول سد سازی هم در اين مورد توجه نشده است. به طور مثال:

ـ در وقت ساختن یک سد به دلایل فنی ضرورت دارد که تمامی خروجی ها و منافذ در اطراف سد و مخزن که می تواند باعث خروج آب گردد با احداث دیوار و پرده آب بند مسدود شود . با وجود آبهای زیر سطحی و حرکت آن در مسیر و جهت رودخانه و شیب زمین ، احداث این دیوار و پرده آب بند سبب شده که سطح آبهای زیرزمینی بالا آمده و پی آرامگاه کورش بزرگ در پاسارگاد مستقیما در معرض آب قرار گیرد . این رخداد خطرناک می تواند فاجعه بسیار بزرگی را برای این اثر تاریخی و مهم ایجاد نماید چراکه با توجه به وجود آب در زیر سازه ای سنگی با ارتفاع چهارده متر و مساحت بیش از یکصدو شصت متر مربع می تواند بدلیل سست شدن زمین طبیعی در زیر مقبره کورش، باعث نشست آن و در نهایت فروریزی پاسارگاد گردد

ـ خطر دیگر، به دلیل آهکی بودن سنگ های بکار برده شده در بنای پاسارگاد و قرار گرفتن مستقیم آن در برابر آب می تواند به دلیل وجود پدیده کارست که سنگ های آهکی را سست و اسفنجی می نماید ، پی آنرا از بین برده و ساختمان پاسارگاد دچار ریزش و نابودی شود .

ـ این موضوع جدای از رطوبت حاصل از هوای منطقه و تاثیر آن بر سنگهای بنا می باشد که آن نیز به تنهایی و به دلیل احداث سد و بالا رفتن میزان رطوبت می تواند در طول زمان آثار مخرب فراوانی را با تشدید هوازدگی بر روی سنگ های بنا داشته باشد .

به اين ترتيب و با توجه به گزارش های دقیق کارشناسی که تا به حال انجام شده و همچنين عکسهای موجود در منطقه ، اعلام می کنيم که تراز آبهای زیر سطحی به یک متری سطح زمین رسیده و خطرات ذکر شده در خصوص سست شدن بستر و همچنین سنگهای پی در پاسارگاد کاملا جدی می باشد، لذا ضمن اعلام خطر ، وظيفه حرفه ای و ملی خود می دانيم که ضمن اطلاع به مردمان ايران صریحا هشدار دهيم که اگر مسئولين مربوطه هرچه سریعتر نسبت به برطرف کردن وضعیت موجود و تعطیلی سد و رفع خطر از آن منطقه اقدام نکنند به زودی شاهد فاجعه ای غير قابل جبران خواهيم بود که شرمساری آن متوجه مردمان با فرهنگ ايران نيز خواهد شد.


حميد خادم، مسئول گروه کارشناسی کمیته بین المللی نجات پاسارگاد



Sunday, August 3, 2008

خطوط پیوند و جدایی در همبستگی ملی





بدون وجود و گسترش احزاب و سازمانهای سیاسی که از حمایت مردم برخوردار باشند، به دست آوردن آزادی و رسیدن به مردم سالاری پایدار، ناممکن و بسیار دشوار است.

از آنجا که در شرایط کنونی ایران شکل گیری و گسترش سازمانیِ احزاب امکان پذیر نیست، در خارج از کشور نیز به دلیل پراکندگی جغرافیایی ایرانیان، شرایط گسترش سازمانی تشکل های سیاسی فراهم نیست. از این رو، آزادیخواهان با هر اندیشه سیاسی و وابستگی سازمانی راهی جز گردآمدن در یک همبستگی ملی – با گرایش های سیاسی گوناگون - ندارند.

ما در شرایط دشواری از تاریخ قرار داریم. از یک سو گرفتار دشمن داخلی و از سویی، رویارویی با دولت های قدرتمندی که ایران را محاصره کرده اند هستیم.

دشمن خانگی قدرت و درآمدهای سرشار نفت و گاز را در اختیار دارد و برای حفظ بقای خود و ادامه چپاول ثروت های مملکت، هر صدای مخالف را خاموش و هر حرکتِ آزادیخواهانه را سرکوب می کند.

قدرت های خارجی که از دور و نزدیک کشور ما را محاصره کرده اند نیز هر کدام در پی دست یابی به منافع اقتصادی و سیاسی کشورشان بوده و آنچه برایشان مهم نیست، منافع ملی و خواست های ملت ایران است.

در ادامه جنگ ماراتن میان قدرتهای خارجی با دشمن داخلی، این مردم ایران هستند که باید بار سنگین فقر و تنگدستی، گرانی و تورم لجام گسیخته و فساد تباه کنندة حاکمان غاصب را بدوش بکشند.

امید بستن به این که شاید قدرتهای بزرگ برای از میان برداشتن جمهوری اسلامی با هم به توافق برسند، همانگونه ساده لوحانه و دور از واقعیت است که دل بستن به اصلاحات از درون نظام توسّط کسانیکه 30 سال خون میهن دوستان و آزادیخواهان را ریخته و سرمایه های مملکت را غارت و مردم را به فقر، فلاکت و بدبختی کشانده اند.

در درازای تاریخ، نهضت های بزرگ سیاسی و اجتماعی را همواره گروه اندکی از اندیشه وران پدید آورده اند. با وجود آگاهی و تجربه های مردم ایران بویژه نسل جوان در سال های اخیر، برای سامان دادن به همبستگی ملی میزان دانش سیاسی، تجربه مبارزاتی و فداکاری روشنفکران و آزادیخواهان نقش اساسی و تعیین کننده دارد.

تعلّق قومی– وارانة آنچه تنی چند سرسپرده بیگانه عنوان می کنند – عامل جدایی نیست. در درازای تاریخ کهن سال مان، اقوام ایرانی همواره با سایر اقوامی که در اثر شکست های تاریخیِ دو سدة گذشته از سرزمین مادری بدور افتاده اند، در کنار و باتّفاقِ هم، تمدّن درخشان و فرهنگ پُربار ایرانی را پدید آورده اند.

سردمداران اسلامی نه تنها در رویارویی با تبلیغات شوم تجزیه طلبی و ادعای نادرست «ستم قوم پارس بر سایر اقوام ایرانی» سکوت اختیار کرده اند، بلکه امکان و شرایط لازم را نیز برای دامن زدن به این دورغ پردازی های تفرقه افکنانه فراهم می آورند.

آنها بر این باورند که با ایجاد اختلاف و دامن زدن به تفرقه و پراکندگی میان اقوام نه تنها امکان پدید آمدن همبستگی ملی کاهش می یابد، بلکه این تصوّر نادرست را نیز در اذهان پدید می آورند که سقوط جمهوری اسلامی ممکن است باعث تجزیة ایران گردد. در حالیکه با اطمینان می توان گفت که ایرانیان در هر شرایط دشواری با چنگ و دندان از تمامیّت ارضی میهن، پاسداری و حراست خواهند کرد. باید به آنان نیز که به حق نگران تجزیه ایران هستند یادآور شد که وجود نظام ولایت فقیه و ادامه تسلط استبداد مذهبی است که می تواند عامل تجزیة احتمالی کشور گردد. در یک نظام برخاسته از ارادة مردم که در آن امنیّت مالی و جانی مردم تضمین و آزادی های فردی و اجتماعی وجود داشته و مردم بر سرنوشت خود حاکم باشند با وجود دسیسه های بیگانگان خطر تجزیه امکان تحقّق نمی یابد.

در ایران آینده پس از تحقق آزادی و استقرار مردم سالاری، اقلیت های قومی و مذهبی نخواهیم داشت. ایران برای همة ایرانیان است و همة ایرانیان از حقوق شهروندیِ برابر خوردار خواهند بود. هدف از جدایی دین از حکومت نه به مفهوم از میان بردن آزادی ادیان، بلکه دور کردن دین و اساساً هر نوع ایدئولوژی از حوزه قدرت و حکومت است.

نهضت آزادیخواهی ایران که همواره بصورت بالقوه وجود داشته و در سال 56 حالت فعال و پویا به خودگرفت، هیچگاه در پی استقرار نظام دینی نبود. اگر خمینی توانست نهضت را از مسیر درست حرکت خود منحرف و به بیراهه بکشاند، نه به دلیل حقانیت ملی و آزادیخواهی او بلکه به علت تبلیغات گسترده رسانه های خبری جهان بود که پشت سر او قرار داشتند.

در سال 57 جنایت هایی که اکثریت آخوندها در گذشته بویژه در دوران سلسله قاجار تا زمان پیروزی انقلاب مشروطه مرتکب شده بودند، از حافظة تاریخی مردم دور شده بود، شرایط آنروز کشور و نارضایتی از عدم اجراء درست قانون اساسی و شعارهای تند خمینی، توده های مردم را متوجه او کرد و حمایت برخی از آزادیخواهان و خصوصاً ملی گرایان به او حقانیّت بخشید.

وظیفة رهبران آزادیخواه این بود که با توجه به تضاد و مبارزه میان مشروطه خواهان و مشروعه طلبان در نهضت مشروطیت و میان مصدق و کاشانی در نهضت ملی شدن صنعت نفت، در سایة اتحاد و همبستگی، هوشیارانه بکوشند تا مسیر مبارزة ملی و آزادیخواهانة ملت ایران از شعار اجرای قانون اساسی منحرف نگردد، نه آنکه به آسانی تسلیم شعار جمهوری اسلامی بشوند.

تفاوت دیدگاه های سیاسی، نگاه و نگرش به رویدادهای گذشته به ویژه تاریخ معاصر نیز نمی تواند و نباید عامل نفاق در یک همبستگی ملی باشد.

در فردای ایران، صاحبان اندیشه های متفاوت حق خواهند داشت تا دیدگاه های سیاسی و نگرش خود را از تاریخ داشته باشند. چرا که به قول معروف: «آنجا که همه یکسان فکر می کنند، آزادی وجود ندارد».

پافشاری بر باورهای سیاسی و بحث های خسته کننده پیرامون رویدادهای تاریخی و طرح نوع نظام آینده (که از حقوق مسلّم مردم بوده و طرح آن نه امروز که پس از رسیدن به آزادی است) از موانع بزرگ شکل گیری یک تشکل گُستردة ملی می باشد.

اما اصولی که باعث اتفاق و پیوند در همبستگی ملی است کدامند؟:

اعتقاد به آزادی و مخالفت با خودکامگی و استبداد.

آنان که قانون اساسی جمهوری اسلامی را پذیرا هستند و برای اجراء درست انتخابات در چهار چوب این نظام خواهان حضور نمایندگان سازمانهای بی طرف جهانی می شوند و آنان که در رابطة تنگاتنگ با جناح هایی از قدرت در حاکمیت اسلامی بوده و مردم را برای تمرین دمکراسی –آنهم در نظام استبدادی- دعوت به شرکت در انتخابات می کنند نمی توانند در یک نهضت یا همبستگی ملی شرکت داشته باشند.

افراد یا سازمان هایی نیز که در پیِ استقرار استبداد دیگری در ایران هستند، در نهضت آزایخواهی ملت ایران جایی نخواهند داشت.

بنابراین، هدف اتفاق باید بر اصول آزادی و حاکمیت مردم در چهارچوب تمامیت ارضی، اجرای اصول منشور حقوق بشر و جدایی دین و ایدئولوژی از حکومت، طرد استبداد مذهبیِ حاکم بر کشور در کلیّت آن و جلوگیری از تکرار استبداد زیر هر نام و هر شکل باشد.

با وجود آزادی و استقرار مردم سالاری است که استعدادها شکوفا می شود، فقر و بدبختی پایان می پذیرد و کشور از مدار بستة عقب ماندگی خارج شده و در جاده پیشرفت و ترقی قرار می گیرد.

بیاییم برای رسیدن به این خواستها، دست در دست کسانی بگذاریم که به مردم و پیشرفت ایران می اندیشند و بیش از اتکاء به حمایت بیگانه، به نیروی پایان ناپذیر قدرت ملی باور دارند.



هوشنگ کردستانی



Thursday, July 31, 2008

بیانیه جیهه ملی ایران – آلمان به مناسبت بزرگداشت نهضت مشروطیت





نهضت مشروطه ایران که سد و دو سال پیش ، پس از یک دوره بیست ساله تحولات فکری و اجتمائی به پیروزی رسید حکم ممیزی است که تاریخ ایران را به دو دوره فرهنگی ، اجتمائی ، سیاسی و حقوقی تقسیم می کند و پاسداشت این نهضت بزرگ و افتخار آمیز ، بزرگ داشت آزادی خواهان و آزادی خواهی ، ترقی خواهی ، قانون مداری و ناسیونالیسم ایرانی است.

فرهیختگان جامعه ایران در آن ایام به روشنی در یافته بودند که برای نجات جامعه در غفلت نگهداشته شده وفقرزده ای که کمرش زیر فشارهای قدرتمندان وابسته به دربار فاسد و حمایت شده از سوی بیگانگان خم شده و عملکرد بخش بزرگی از روحانیان، جامعه را بیش از پیش به قهقرا می برد چاره ای جز آن نیست که مردم را به حقوق حقه خویش آگاه سازند و آنان را برای مشارکت در تعین سرنوشت خویش ، عقب راندن حاکمیت استبدادی و غیر پاسخگو آماده سازند. در این راستا هدف های خود را متوجه استقلال ایران و حفظ تمامیت ارضی ، استقرار حاکمیت قانون ، تشکیل پارلمان برگزیده مردم،پاسخگو کردن همه ارگانها و مقام های حکومتی ، حقوق شهروندی برای همه باشندگان ایران زمین از هر آئین و مذهب و قومی که هستند ، حق آزادی بیان و اندیشه و بالاخره استقرار حاکمیت مردم ساختند.

افسوس و سد افسوس که در پی استقرار حکومت مشروطه در ایران هیچ یک از برقدرت نشستگان از محمد علی شاه گرفته تا پادشاهان پهلوی ، نه تنها تمایل به تمکین ازاهداف و دستاوردهای سیاسی نهضت مشروطه از خود نشان ندادند ، که هر یک بگونه ای با آنها سر ستیز داشتند.

امروز نیزکه نظام اسلامی حاکم بر ایران که جز درابعاد و امکانا تش، روز به روز به دوران استبدادی قاجار نزدیک تر می شود، با جنبش عمیق و نیرومندی متشکل از جوانان ، زنان ، دانشجویان ، کارگران ، معلمان و روشنفکران روبروست. این جنبش با الهام از مبارزات تاریخی مردم ایران بویژه نهضت مشروطه و نهضت ملی شدن نفت در راه استقرار حاکمیت ملی ،کسب آزادی های

اساسی خود و برای دفاع از تمامیت ارضی ایران به مبارزه همه جانبه خود ادامه می دهد و تا دستیابی به آرزوهای تاریخی وحقوق بر حق خود از پای نخواهد نشست .

پاینده ایران

جبهه ملی ایران- آلمان

امرداد 1387

www.jmiran.de

Monday, July 28, 2008

کارزار (کَمپین) برای نجات خانم صغرا مولایی از کیفر مرگ

خانم ها و آقایان ارجمند،

با این نوشته میخواهم رویکرد شما را به این فراپرسش اندرکشم که در ایران کودکان و نونَهالان همانند آدم های بُرنا و گُولیده (بالغ) کیفرداه میشوند، با وجودیکه دولتِ ایران پیمان نامه هایِ جهانی برای پاسداری از هوده های آدم، کودکان و نونَهالان را دَستینیده است (امضا کرده است ).

یکی از نمونه هایِ هولناکِ زیرپاگذاشتن ِهوده هایِ آدم در این کشور که میخواهم آنرا به شما بِنمایانم، رویدادی است که برایِ خانم ِصغرا مولایی پیش آمده است. خانم صغرا مولایی در زمانیکه سیزده ساله بوده است به کیفر مرگ ایراخته (محکوم) میشود. امروز او 32 سال از زندگیِ خود را پشتِ سر دارد ولی 19 سال از آنرا پشت میله هایِ زندان سپری کرده است.

به شَوَندَ (علت) تنگدستی و برایِ دریافتِ کمکِ پولی، خانوادۀ خانم صغرا مولایی او را که تنها 9 سال داشته است در جایگاهِ پایزن (خدمتکار) به خانۀِ یک خانوادۀ توانمند برایِ انجام ِکارهایِ خانه داری میفرستد. در این زمان او بارها کُرپانی (قربانی) دستاندازی گُنی (تجاوز جنسی) از سویِ کسی که آشنایِ کارفرمایِ او بوده است میشود. در خاستگاه یک بچۀِ بی پناه و از بیم ِ ازدست دادن ِکارش و همچنین از رویِ شَرم، خانم صغرا مولایی یارایِ آنرا نداشته است که با اَپَستام (اعتماد) به کسی این پیشآمد را بازگو کند. روزی پسر ِهشت سالۀِ کارفرما گواه دستاندازی گُنی از سویِ همان آشنایِ خانوادۀِ توانمند به خانم صغرا مولایی میشود، در این زمان او 13 ساله بوده است. زمانیکه مردِ تبهکار پسر بچه را میبیند، او را ترس فرامیگیرد، ناخواسته آن مرد، پسربچه را با چنان نیرویی به سویِ دیوار پرت میکند، که او به شَونَدِ آسیب وارد آمده به سرش جان میدهد.

از آنجا که بر پایۀِ هنجارهایِ سامان ِاسلامی در این کشور، کسی که کُرپانی بد ابزارگشتگی (سواستفاده) و دستاندازیِ گُنی (تجاوز ِجنسی) قرار گرفته است، نتواند از خود پدافندی کند، خودِ کُرپانی در جایگاه بزه ور کیفر نیز داده میشود. خانم صغرا مولایی در بازجویی های نخستین از رویِ شرم و ترس از بیان ِراستینگی (حقیقت) خود داری میکند. از اینرو او ناگزیر بود که مرگ پسربچه را در بازجویی نخستین، برآیند یک درگیریِ کودکانه و ناخواسته بین خودش و پسربچۀِ کافرمایش نشان دهد. و دربارۀ آن مردی که به او دست اندازی گُنی کرده و شَوِه (باعث) و مایۀِ کشته شدن ِ و پِسَرَک گشته بود خاموش بماند.

زمانیکه خانم صغرا مولایی اندریافت که بازگویی او از آن پیشآمد ناگوار بجایِ خُستویی (اعتراف) به کشتن ِ پسربچۀِ کافرمایش ارزیابی شده است، بازگویی نخستین خودش را پس گرفت و اینبار راستینگی را بازگفت.

تنها برپایۀِ گفتۀِ کارفرمایش، که خانم صغرا مولایی به پسرش رَشک میبرده و از او میرَمیده است، دادگاه رشت تنها نخستین بازگوییِ خانم صغرا مولایی از پیشآمد را بجایِ راستینگی میپذیرد. از اینرو به خانم صغرا مولایی زمانیکه تنها 13 ساله بوده است کیفر مرگ داده میشود. با وجودیکه بازگویی دوم خانم صغرا مولایی در پیوند با کُرپانیِ دستاندازی گُنی بودن (قربانی تجاوز جنسی شدن)، از سویِ دادگاه پذیرفته نشد، ولی بر پایۀِ هنجارهایِ اسلامی جاری در کشور، کیفر شلاق بر او جاری شد. خانم صغرا مولایی تا کنون دو بار برایِ اجرایِ دستور ِ به دارآویخته شدنش به سلول مرگ فرستاده شده است؛ بار نخست زمانیکه 17 ساله بوده است و بار دوم زمانیکه 21 ساله بوده ا ست.

بر پایۀِ هنجارهایِ اسلامی اجرایِ فرمان ِقصاص تنها با پروانۀِ وابستگان ِ نزدیک به آن کسی که کشته شده است، اجراپذیر است. در هر دو بار خانوادۀِ پسرکِ کشته شده از دادن ِپروانۀِ اجرایِ فرمان ِبه دارآویختن او خودداری کردند.

به تازگی خانم نسرین ِ سُتوده دادفَر ِ (وکیل) دادگستری، خویشکاریِ پدافندی از خانم صغرا مولایی را پذیرفت و خواستار ِ آزادی او گردید. دادگاه ولی کیفر ِمرگِ خانم صغرا مولایی را پابرجا دانست، زیرا خانوادۀِ پسرک ِ کشته شده این بار بر اجرایِ کیفر مرگ پافشاری میکند. با وجودیکه همکنون پرونده کیفری خانم صغرا مولایی بوسیله دادفر ِ او بررسی میشود، هر آن شوایی (احتمال) اجرایِ فرمان کُشتنش وجود دارد.

با این نوشته میخواهم که از شما خواهش کنم که برایِ جلوگیری از اجرایِ فرمان ِقصاص ِخانم صغرا مولایی و آزادیِ او همۀِ توان ِخود را در راستایِ فشار بر حکومتِ اسلامی در تهران بکار بگیرید.

با درودهای مهرورزانه

برای دَستینیدنِ (امضا کردن) درخواست نجات خانم صغرا مولایی از زیر کیفر مرگ، مهروزانه بر پیوند پایین کلید کنید


http://www.PetitionOnline.com/borsu133/petition-sign.html


خَشایار رُخسانی


Friday, July 18, 2008

بیانیه جبهه ملی ایران-اروپا(آلمان) در بزرگداشت قیام ملی سی تیر1331



« ... ای مردم، من به جرآّت می گویم که استقلال ایران از دست رفته بود. ولی شما

با رشادت خود آن را نگه داشتید....ای کاش من مرده بودم و ملت ایران را این طور

عزادار نمی دیدم.....»

(پیام دکتر مصدق در بعد از ظهر 31 تیر 1331)



سي‌ام تيرماه 1331 از روزهاي بزرگ تاریخی کشور ما محسوب میشود که باید از تجربه گرانسنگ آن بیاموزیم و رهنمودهایی برای مبارزات امروز و فردای خود برگیریم. اگر چه بیش از نیم سده از این جنبش می گذرد، و با وجود سرنگونی استبداد پیشین، ملت ما هنوز در پی استقرار حاکمیت ملی، آزادی و دمکراسی است. هنوز حاکمان مستبد و فاسد بر این سرزمین اهورایی حکم می رانند و ملت بزرگ ایران رابا نادانی و بی خردی خود به اسارت کشیده اند.

زنده ياد دكترمصدق رهبرمحبوب ملت ايران با تکیه بر قانون اساسی بر این اصل پافشاری داشت که لازم است همانا او به عنوان نخست وزير مسئوليت تعيين وزيردفاع را عهده دار شود. و هنگامی که با مخالفت شاه روبرو شد از نخست وزيري كناره گرفت. پس از آنکه مجلس شورا بدون حضور نمايندگان حقيقي ملت وطرفدار دولت به احمد قوام راي اعتماد داد، ملت ايران بيدار و جان بركف به مبارزه بر خاست و بافرياد اعتراض خود عليه شاه و قوام و حمايت از رهبر ملی به پا خاست و با مقاومت شجاعانه پیروز گشت.

وقایع 30 تیر که اوج عظمت جبهه ملی و بزرگترین و گویا ترین شاهد قدرتش است ، نشان می دهد که ملت بزرگ

ایران بر خلاف گفته های بد خواهان و مستبدان ، ملتی شایسته دمکراسی است و قادر است بخاطر مصالح ملی و

خواسته های بر حقش فداکاری و جانفشانی کند ، از حقوق اساسی خود پاسداری نماید و حاکمان مستبد را وادار به

عقب نشینی کند.یقین داریم در این ایام تاریک سلطه استبداد مذهبی و حاکمیت انیران ، نسل جوان و پویای این مرز

و بوم با بهره گیری از میراث گرانبهای مبارزات درخشان سده اخیر در راه استقرار دمکراسی و حاکمیت ملی در ایران

موفق خواهد بود که این امر تنها با سازماندهی کلیه آزادگان و ایران دوستان در صفوف ملی و اعتقاد راسخ به تمامیت ارضی میسر خواهد شد.




جبهه ملی ایران- اروپا( آلمان)

تیرماه 1387

www.jmiran.de





طرح تحول اقتصادی آقای احمدی نژاد پراکنده گویی ها بر پایه توهمات




هم میهنان عزیز،


با گذشت بیش از سه سال از آغاز کار دولت کنونی و کسب سه سال تجربه با هزینه بسیار سنگین برای ملت و عقب ماندگی سنگین تر از کشورهای همسایه رقیب، اخیرا (تیرماه 1387)، آقای احمدی نژاد مسلما با کنکاش فراوان خود و همکاران، جزوه ای 42 صفحه ای زیر عنوان «چهارچوب کلی تحولات اقتصادی» تهیه کرده اند و، جالب تر اینکه، برای ارائه شاهکار خود از پنجاه نفر به اصطلاح "اقتصاددان" به رسمیت شناخته شده، دعوت به شنیدن محتوی آن کرده اند و روزنامه ها و رسانه ها و رادیوها و تلویزیون های دولتی را وادار به مدح و ثنای گفتار و نوشتار دولتی ها درباره طرح کرده اند.

بررسی کارشناسی طرح «تحولات اقتصادی» نشان می دهد که محتوی آن جز پراکنده گویی های مدیریتی و اداری درباره موضوعات اقتصادی، بدون راهبردهای موثر و هدفهای روشن و ضروری نیست. در حالیکه برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور (88-1384) و نیز سند چشم انداز بیست ساله اقتصاد ایران (سال 1400) با گزافه گویی ها و کاستی های ساختاری، دستکم در زمینه های اقتصادی و از بین بردن عدم تعادل ها، به ویژه استقرار عدالت (فصل هشتم ارتقاء امنیت انسانی و عدالت اجتماعی)، هدفهای روشن و، در صورت فراهم سازی امکانات، دست یافتنی را ترسیم کرده بود. بدبختانه در این سه سال، با وجود داشتن بیش از دویست میلیارد دلار درآمد نفت، نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی مردم (مانند تورم، اعتیاد، بیکاری، اختلاف طبقاتی و فقر توده مردم) شدت یافته است و دولت، ناتوان از درک واقعیات و شناخت رابطه علت و معلولی علمی بین متغیرهای اقتصادی و اجتماعی، به تخلیل گرایی روی آورده و پیش نویس یک مشق ابتدایی درباره چند مسئله اداری داخلی دولتی را به عنوان طرح «تحولات اقتصادی» به جامعه عرضه کرده است:

بررسی دقیق تر محتوی طرح «تحولات اقتصادی» دولت نشان می دهد که دستکم بیست صفحه ی آن تعریف و توصف کلی مفاهیم اقتصادی در ایران و در سطح جهانی است که هر تازه وارد به مسائل اقتصادی می تواند آنها را در کتابهای مربوط ملاحظه کند. ( مفاهیمی مانند رشد سالانه درآمدهای سرانه در کشورها، ضریب جینی، بیکاری، تورم، شدت انرژی، رشد سالانه بهره وری و غیره در مقیاس جهانی) و (نوسان نرخ رشد اقتصادی، روند بیکاری، تورم، توزیع درآمد بین دهک ها، شاخص بهره وری، سهم انواع مالیاتها و نقل قولهایی از برنامه چهارم ایران)، که هیچکدام چیز تازه ای ارائه نمی کند تا چه رسد به شناخت علتهای راستین هر متغیر نابسامان در ایران و ارائه راه حل واقعی و کاربردی برای آن؛ و، بالاتر از همه، اثبات کلیدی بودن مسائل هفتگانه مربوط (بهره وری، یارانه ها، مالیاتها، گمرک، بانک، ارزش گذاری پول و نظام توزیع و آماری) برای اقتصاد ایران، در شرایطی که هدفهای کلان اقتصادی و اجتماعی که ما را به سرمنزل مقصود برساند روشن است.

بجز مسائل بهره وری و نظام پولی و بانکی که مربوط به کل اقتصاد است و در سطح جهانی شناخته شده و طرز کار و راه حل های آن نیز بدیهی است، بقیه دشواری های داخلی درون-وزارتخانه ای خود دولت است که حداکثر می توان نام اصلاحات اداری روی کاغذ بر آن نهاد. مسئله هدفمند کردن یارانه ها فرع بر مسئله شناخت فقر و عدم تعادلهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، بهداشت و درمان و آموزش در سطح کشور و در تک تک استانهای محروم است که هدفمند کردن یارانه انرژی و یا نقدی کردن یارانه ها تنها یک بازی تکراری با صورت ظاهر مسئله است.

دشواریهای نظام بانکداری ناشی از نداشتن بانک مرکزی مستقل و ملی بوده و هست که نتوانسته و نخواسته که به موقع از سبز شدن قارچ های نابودکننده صندوق های قرض الحسنه غیرواقعی، سازمانهای اقتصاد اسلامی صوری و بنگاههای اعتباری استعمارگر جلوگیری کند که تدریچا با خنثی سازی سیاستهای پولی، به ویژه، مبارزه با تورم، سیل پس اندازهای مردم و اعتبارات را به سوی هدف های خاص منحرف ساخته است و راه حلی جز برچیدن و یا ساماندهی این بنگاه ها طبق قانون های پولی و بانکی کشور نیست. مشکل بی اعتبار شدن بانک مرکزی، از سوی دیگر، تحمیل هزینه های جاری دستگاههای دولتی به اعتبارات بانک مرکزی است. در دوره چهارساله 83-1380، دستکم 55 درصد رشد پایه پولی مربوط به وام های دولت از بانک مرکزی بوده، و در سه سال 85-1383، درآمدهای نفت واگذار شده اجباری به حساب بانک مرکزی برای تبدیل به ریال، سالانه بطور متوسط 40 درصد رشد داشته است. به عبارت دیگر، رشد پایه پولی و در نتیجه رشد نقدینگی و تورم وحشت انگیزی که بر جامعه چیره شده، صد در صد دستاورد بی دانشی اقتصادی و بی بند و باری مالی خود دولت است، و راه حل آن نیز جز اصلاح ساختار اداری پرسنلی و هزینه ای خود دولت نیست که متاسفانه با گره خوردن سازمان ها و ساختارهای اداری با امور و لایه های امنیتی چندگانه، اصلاح آن هرگز مورد نظر دولت نیست.

مسئله نرخ ارز و بی اعتبار شدن پول ملی باز هم ناشی از بی سیاستی و یا سیاسی کاری دولتها در امور اقتصادی بوده است. رساندن نرخ دلار به 130 برابر ارزش برابری آن در زمان انقلاب و فروش درآمدهای نفتی به بانک مرکزی به این نرخ ها، صرفا برای تامین هزینه های دولت، نه تنها از دیدگاه روانی و از نظر بالابردن قیمت واردات تورم زاست، بلکه فرار از پول ملی و ثروت اندوزی به پول بیگانه و یا سایر اموال غیرپولی را تشویق می کند. خشک کردن ریشه های عوامل ایجاد نقدینگی اضافی نخواسته، بهترین درمان بازگرداندن اعتبار پول ملی است: زدن دستکم دو صفر از جلوی نرخ ارز و در پی آن دو صفر از جلوی همه قیمت های داخلی و انتشار ریال جدید، یک تصمیم قانونی و مدیریتی ساده و سریع است که یک روزه قابل تحقق است. ولی آنچه که ارزش ریال جدید را حفظ می کند محدود کردن هزینه های جاری دولت به درآمدهای خود دولت (انواع مالیاتها و عوارض) و قطع سلطه دولت بر درآمدهای ارزی با کمک مجلس است. در نرخ ارز ساختگی و در شرایط شبه انحصاری عرضه و تقاضای ارز (90 درصد عرضه و تقاضا مربوط به دولت است) صحبت از تعادل در موازنه پرداختها و نرخ تعادلی ارز و تسویه بازار یا آنچه در دنیا رایج است در مورد ایران بی معنی است.

از سوی دیگر، یک پول ملی در صورتی ارزش دارد که برای آن در سطح جهانی تقاضا وجود داشته باشد، تقاضای واردات از آن کشور، برای مسافرت به آن کشور، برای پس انداز به پول آن کشور، برای سرمایه گذاری خارجیان در آن کشور؛ و تکلیف ما در همه این زمینه ها با این سیاست خارجی دشمن ساز روشن است. با توجه به نکات بالا، پرسش اصلی از دولت این است که برای حذف ضرورت کاستن مجدد صفرها از جلوی قیمت دلار، در این سه سال چه کرده است؟

هم میهنان عزیز،

سه سال دیگر از وقت و تاریخ ملت ما به پراکنده گویی درباره هدفهای موهوم گذشت و بازیگران صحنه سیاست هر روز بر حسب منافع و ضرورت های سیاسی روز خود حرفهای پراکنده و طرح های غیر علمی و غیرواقعی برای سرگرم کردن مردم ارائه کرده اند که دستاورد همه آنها جز اتلاف وقت و تراکم مسائل اقتصادی واقعی، پلیدی ها، و عدم تعادل ها نبوده است.

جبهه ملی ایران همان طور که یازده سال پیش درباره «طرح ساماندهی اقتصادی» دولت گذشته متذکر شد، حل مسائل اقتصادی و اجتماعی کشور پیش از هر چیز به صداقت و صمیمیت، به دانش و کاردانی، دل سوختگی برای مردم و غم سربلندی ملی را داشتن، در یک نظام اقتصادی رقابتی بر پایه شایسته سالاری سیاسی و اجتماعی وابسته است. در نبود اینها و سست بودن کل نظام های ارزشی ملی و اخلاقی و آیین زندگی ملی مردم ایران، جز هدر رفتن فرصت ها و نابودی ثروت های ملی، به ویژه درآمد نفت، چیزی عاید ملت ایران نخواهد شد.


جبهه ملی ایران

تهران- 26 تیر 1387


Tuesday, July 15, 2008

تحکیم وحدت و پروژه قومیت



یکی از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت بر اساس پروژه ای که این دفتر در سالهای اخیر بدست گرفته ا ست مطلبی تحت عنوان " جنبش دانشجویی و مسئله قومی " را نگارش نموده که در این مطلب و سلسله مطالب و رفتارهای این خط فکری در سالهای اخیر رگه هایی از جهان وطنی و بی اعتنایی به حفظ تمامیت ارضی دیده میشود.

سالهاست در سایت ها و نوشته های خود واژه فعال هویت طلب را مطرح می نمایند ، با افراد تجزیه طلب جلسه و میتینگ برگزار می کنند و با نوشته های خود و بیانیه های جهت دار پروژه ملت سازی را دنبال میکنند .

برخی از این افراد در جلسات خود به دنبال حذف یکی از بندهای موجود در اساسنامه تحکیم وحدت که حفظ تمامیت ارضی است تلاش میکردند و برای مطرح ساختن خود با توجه به مشکلات درونی واختلافات وسیع و عدم اقبال در بدنه دانشجویی ، با دانشجویان شناخته شده کرد و ... همکاری می نمایند .

برخی از این دوستان در تحکیم وحدت در جلسه یا جلساتی از همکاری با نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی پشتیبانی کرده و صراحتا خواستار همکاری و همفکری با این نیروها بوده اند و همانگونه که می بینیم پروژه قومیت ها در این دفتر پس از آزادی اعضای شورای مرکزی آن شدت گرفت .

در این مطلب کوتاه تنها بیان چند نکته را ضروری میدانم و ضمن آن هشدار به این دوستان که اگر به واسطه رفتار شما کوچکترین اتفاقی برای کشور رخ دهد یا خونی به ناحق توسط هر رژیم مستبدی ریخته شود شما نیز در آن شریک خواهید بود .

در گستره ایران پهناور که با تکثر اقوام شبیه به یک موزائیک گردیده ، قرنهاست نه تنها جنگ ها و درگیریها در بین اقوام و حکومت مرکزی وجود نداشته است (بجز آذربایجان و کردستان با حمایت آشکار بیگانگان ) بلکه در حفاظت از ایران در طول مرزهای این کشور ، تمامی اقوام متحد ایستادگی و مقاومت نمودند تا تعرضی به مرزهای ایران صورت نگیرد . کردهای دلاور ایرانی در مرزهای شرقی بعنوان سربازان و سرداران وطن ، حافظان مرزهای ایران بوده اند و همواره شجاعت و دلاوریهایشان زبانزد بوده و هست ، در جنگ بین اعراب و ایران نیز آذریها و کردهای ایران هیچگاه صحنه و میدان جنگ با تازی را خالی نگذاشتند .

در ایران هیچگاه تبعیذ قومیتی وجود نداشته است و تنها فشار و تبعیذ بر روی مردم بر اساس مذهب آنان است ، مناطق غیر شیعه محدود به کردستان و سیستان و بلوچستان نیست در خراسان جنوبی و شمالی و بخش های ترکمن نشین شرایط زندگی و فشار تنها بدلیل مذهب این اقوام چنان است که به جرات می توان گفت در هیچ نقطه از ایران چنین شرایطی وجود ندارد .در اکثر بخشهای مرزی ایران که دارای مذهب سنی هستند هیچگاه در طول تاریخ از مذهب خود دست برنداشته اند و حتی در دوران صفوی که همه ایران به ضرب شمشیر پادشاه وقت به مذهب شیعه گرویدند در جنگهای خونین مقابل حکومت مرکزی ایستادند و در صورت شکست به خارج از ایران می گریختند و پس از آرام شدن فضا دوباره به کشور خود ایران باز میگشتند .

در بخشی از نوشته ایشان اشاره به چهار بخش از کشور ( آذربایجان ، کردستان ، سیستان و بلوچستان و خوزستان ) شده است . دو استان آذربایجان و خوزستان هیچگاه و در هیچ شرایطی تحت ستم قومیتی و مذهبی نبوده اند و حتی در هزار سال اخیر بجز دوران زندیه حاکمیت به دست ترک زبانان بوده است و اینک نیز در تمامی ارکان قدرت دارای مقامات ارشد و ذی نفوذ می باشند . در خوزستان نیز اگر گذری به آنجا داشته باشید متوجه خواهید شد که خوزستان و مردمش به لحاظ اجتماعی و اقتصادی و حتی صنعتی در شرایطی بهتر از برخی استانهای دیگر دارد و به هیچ عنوان تحت ستم قومیتی قرار ندارد و صدایی که از این دو بخش شنیده می شود صدای تجزیه طلبان پان ترک و پان عرب است حال چرا نگارنده مطلب " جنبش دانشجویی و مسئله قومیت " این دو بخش را نیز به مطلب خود می افزاید جای تامل دارد و نشان می دهد که برخی از اعضای دفتر تحکیم وحدت به دنبال پروژه ای خطرناک بوده که از آن تنها غرب و جمهوری اسلامی سود می برند .

در خصوص واژه هویت طلب قبلا مطلبی نگاشته ام که عینا در ذیل می آورم و به آن تنها این نکته را می افزایم که مگر این افراد تا به حال بی هویت بوده اند که اینک به دنبال هویت هستند و شما با این واژگان به دنبال ساختن هویتی غیر از هویت ایرانی برای این اقوام هستید .

تنهاهويت ، هویت ملي است

در این روزها واژگاني در ادبيات سياسي و مدعيان سياسي ورزي شكل گرفته كه ساليان دراز روشن فكران و ملي‌ترين افراد كشور اين ادبيات را نه تنها بر نتافته‌اند بلكه آنرا ريختن آب به آسياب دشمنان كشور از جمله گروه‌هاي تجزيه طلب و غرب می دانستند و همواره براي جلوگيري از رواج اين واژگان تلاش خستگي ناپذير نموده‌اند. با توجه به افزايش اين ادبيات لازم است گروه‌هايي كه خود را بعنوان تشكيلاتي سياسي و معتقد به تمامیت ارضي ايران مي‌دانند كمي تدبير به خرج داده و ادبياتي همچون فعال هويت طلب و يا ملت‌هاي‌ايران را از نوشتار و بيانيه‌هاي خود حذف نمايند تا زمينه ساز اتفاقات و حوادث رخ داده مانند حوادث برخي كشورهاي حتي اروپايي که دوچار تجزیه و فروپاشی شدند نگردند . در ذيل به توضیح برخي از اين واژگان و نتايج حاصل از آن مي‌پردازيم شايد بهانه‌اي گردد دوستان فعال ما در عرصه‌هاي مختلف كه بارها و بارها مدعي شده‌اند تمامیت اراضي جزء خطوط قرمز آنان مي‌باشد ادبيات خود را تغيير داده تا در آينده به همين دلائل نزد ملت و تاريخ سرافكنده نباشند .

تشكيل و بوجود آمدن ملت همواره به روند تكاملي جوامع بشر در طول قرنها وابسته است و در اين تكامل انسانها با يافتن وجوه مشترك مانند نحوه زندگي ، فرهنگ و اخلاقيات منحصر ، نژاد و . . . در يك منطقه مشخص جغرافيايي گرد هم مي‌آيند و يك ملت را تشكيل مي‌دهند و در ادامه اين تكامل و تبادل پاره فرهنگ‌ها كه زماني طولاني را در بر مي‌گيرد دگرگوني‌هاي بسياري رخ مي‌دهد و در اين دگرگوني‌ها اجتماع از گروه به طايفه سپس به قبيله و پس از اتحاد قبايل به قوم و از قوم به ملت و سپس به ملت دولت تبديل مي‌گردد اين جريان و پروسه طولاني در علوم جامعه شناسي و مردم شناسي به تكامل اتنیكي مصطلح است . در اين راه پر فراز و نشيب تشكيل ملت با توجه به مسائل و رخدادهاي اين دوران و با در نظر گرفتن مرز شناخته شده جغرافيايي فضا براي اتحاد همچنان قوي‌تر و انسجام بين اقوام مستحكم‌تر مي‌گردد تا اين مرز و وطن با كنار هم قرار گرفتن و مبارزه بتواند يكپارچگي خود را حفظ نمايد هماهنگونه كه در طول تاريخ با اتحاد بين اقوام متفاوت جنگ‌هاي خونين بين مهاجمين به خاك و مدافعين از آن صورت ‌گرفته است .

در هر حال هويت ملي در هر نقطه از جهان زماني خلل ناپذير مي‌گردد كه هم نژادي در بين اقوام در يك ملت نيز وجود داشته باشد كه خوشبختانه مناطقي از كشور عزيزمان ايران كه در قرن اخير زمزمه‌ها و رفتارهاي تجزيه طلبانه در آنها وجود دارد از ناب‌ترين نژاد آريايي يعني قوم ماد مي‌باشند ولی متاسفانه برخي كاملاً مغرضانه و با اهدافي كاملاً مشخص در تضاد با منافع ملی در جهت اهداف غرب و حاکمان مستبد جمهوری اسلامی اقدام به هويت سازي‌هاي دروغين نموده و خود را غير آريايي و از ساير نژادها معرفي مي‌نمايند . در هر صورت نقش غرب و استعمار در این جريان بسیار پررنگ و ماثر بوده است بعنوان نمونه رفتار كشور شوروي در تمام دوران تشكيل دولت و علي‌الخصوص در سالهاي پس از 1320 در ايران (آذربایجان ) و يا مي‌توان به مصاحبه لري گينگ در سي‌ان‌ان با نوه وینسون چرچیل رجوع كرد كه عنوان داشت پدر بزرگم هميشه افسرده و ناراحت بود از اينكه چرا نتوانست كشور كردستان را تشكيل دهد و باز هم مي‌توان نمونه‌هاي تاريخي فراواني از بحرين ، هرات ، بلوچستان مثال زد و يا حتي تلاش بريتانيا براي جدا كردن خوزستان از ايران و چپاول نفت آن را عنوان نمود در هر حال در صورت تعریف هویت ملی بر اساس منافع و مصالح کشور و مردم و همچنین یک ملت متحد بسیاری از دست درازیها به مرزهای کشور و شیطنت های خائنین داخلی با اتحاد ملت خنثی میگردد.

تعاريف متفاوتي از ملت توسط جامعه شناسان و دانشمندان مطرح گرديده هيومز می گوید : ملت تجمع افراد است كه در طول زمان خصايل مشترك پيدا كرده‌اند و ج ستالين تعريف قابل توجيهي در خصوص ملت ارائه مي نماييد ( ملت اشتراك پايداريست از افراد كه در اثر عوامل تاريخي تركيب يافته و براساس اشتراكات زيرين پديد آمده است : اشتراك سرزمين ، اشتراک نژادی ، اشتراك زندگي اقتصادي و اشتراك زبان كه به صورت اشتراك در خصوصيات ويژه فرهنگ ملي متجلي مي‌گردد .

هويت ملي از مباني و مبادي اصلي مفهوم كشور ملت است . اجزاء تشكيل دهنده هويت ملي را بايد به عنوان ساختارها و سازه‌هاي همبستگي كه بنيادهاي اساسی تشكيل دهنده و مشروعيت بخش به يك كشور را تشكيل مي‌دهد قلمداد كرد . امروزه در جهان بيش از 150 كشور داراي اقوام متفاوت يا چند قومي مي‌باشند كه با قوام بخشيدن به عناصر مورد اشاره در هويت ملي در كمال آرامش در كنار يكديگر مي‌زی اند و يك كشور ملت را تشكيل داده‌اند كنگره ملي آفريقا تحت رهبري نلسن ماندلا در منشور 1951 ، آزادي كامل آفريقاي جنوبي و سقوط رژيم آپارتاید را مطرح نمود و در آن تاكيد گرديد كه آفريقاي جنوبي بايد توسط خود مردم آفريقا اداره گردد و همه اقوام ساكن آفريقا بايد در برابر قانون مساوي باشند ، همه مردم و باشندگان آفريقاي جنوبي بايد در حاكميت سهيم باشند تبليغ در جهت برتري نژادي و قومي قانوناً جرم اعلام گرديد . مردم آفريقاي جنوبي بعد از پيروزي در مبارزات خود بر ضد آپارتاید به انتقام گيري از همديگر متوصل نمي شود بلكه با مصالحه ملي راه ملت واحد آفريقاي جنوبي در پيش گرفته مي‌شود . همانگونه كه در طول اين نوشته مطرح گرديد عموم كشورهاي جهان كه داراي ملتي چند قومي مي‌باشند با معرفي تنها يك هويت بعنوان هويت ملي باتمام توان در جهت حفظ يكپارچگي و وحدت ملت و كشور تلاش مي‌نمايند اما در اين ميان كشورهايي بوده‌اند كه با پذيريش وجود ملت‌ها در درون كشور و نفوذ بيگانگان يكپارچگي خود را از دست داده و حتي در اندك زمان قابل تصور ملت‌هاي معرفي شده كه با اينگونه تعاريف رشد كرده و شكافي عميق در جامعه ايجاد نموده تبديل به يك كشور ملت شده‌اند .

سياست ورزان و فعالين سياسي كشور بايد متوجه اين خطر بزرگ در جهت از دست دادن يكپارچگي كشور با استفاده از واژگان نادرست و محرك و همچنين تقويت گروه‌هاي تجزيه طلب با این واژه ها باشند و تنها هويت شناخته شده با احترام تمام به كليه اقوام ، فرهنگ‌ها و مذاهب و همچنين تقويت و انسجام بين آنها هويت ملي که انسجام بخش ملت است را معرفي نمايند .

حمید رضا خادم