درتاریخ مبارزات ملتها
گهگاه انسانهایی پا به عرصه وجودمی گذارند که دلاورانه درپیمودن راه خطرخیزحق طلبی
ومیهن دوستی وآزادگی وعدالت با ایمانی راسخ واستوار بدون بیم وهراس گامهای بلندی بر
میدارند آنان در راه انتخابی خود شجاعانه مینویسند ومیگویند ومیخروشند وهرگز باز نمی
ایستند وبه راه خود همچنان ادامه می دهند وتنها مرگ آنان را از خروش باز میداردوبر
این باور پایبندند ": موجیم که آسودگی ما عدم ماست "
درصفحات تاریخ ایران
چه بسیارند از این ستارگان که می درخشند وبرای ملت وخود افتخارمی آفرینند وبه حق یکی
ازآن ستارگان پرفروغ آسمان ایران شهید دکترسیدحسین فاطمی است.آزاد مرد میهن دوستی که
در یک جنگ نابرابرپنجه در پنجه استعمار واستبداد انداخت.زخمها خورد وتا آخرین قطره
خون خود مقاومت کرد.
اورادر19 آبان 1333 با
تنی مجروح وتب دار تیرباران کردند.روزی که ملت ایران فریاد زد "جلاد ننگت باد
" جسم آغشته به خون اورا دردل خاک وطن جای گرفت وزیارتگاه ایران دوستان شد ازآن
روز شوم پنجاه وهشت سال می گذرد وهر ساله در هر شرایطی مردم حق شناس ایران خودجوش به
آرامگاه آن زنده یاد می روند وبا ادای احترام مزار او راگلباران می کنند.خون اوچون
خون سیاوش همچنان میجوشد وتا ایران است نام او جاویدان خواهد بود.
به راستی گناه دکتر فاطمی
چه بود..؟ چرا اورا کشتند ..؟ جواب اینست که چه گناهی بزرگترازآنکه درکناربزرگ مرد
تاریخ ایران دکتر مصدق با ملی کردن صنعت نفت رگ حیاتی دولت فخیمه انگلیس را قطع کرده
ودرهای سفارت را بست.البته باید از او چنین انتقام می گرفتند تا درس عبرتی باشد برای
دیگرمبارزان ضداستعماری جهان.
استبداهم از اودل خوشی
نداشت زیرا او هرگز به وعده های فریبنده شاه دل نبست وهمچنان در به ثمر رساندن اهداف
جبهه ملی ایران ثابت قدم ماند.
با هم بخوانیم سخن اورا
درباره کودتای 25 مرداد: "...ساعت یازده ونیم بود که به خانه آمدم صدایی شنیدم
وفریاد خانمم را...با عجله از اتاق خارج شدم...سربازان لولهای تفنگ را به طرف من گرفتند
وگفتند حرکت نکنید وگرنه آتش می کنیم...دیدم عده زیادی سربازان مسلح به شصت تیر خانه
من را گرفته اند...افسر مسئول گفت چیزی نیست بفرمایید برویم سایر دوستان شما هم در
انتظار شما هستند...با لباس خانه به کاخ سعدآبادبردند...مهندس حق شناس وزیرک زاده هم
درآنجا بودند همگی در اتاقی زندانی شدیم...سروصدای زنجیرهای تانک ها ورفت وآمد آنها
می آمد...ساعت چهار صبح بود که سرگردی وارد اتاق شد محکم به حالت خبردارگفت قربان امری
ندارید..من باز فهمیدم که هنوز وزیرم.."
پس از شکست کودتا وفرارشاه
به بغداد دکترفاطمی به عنوان سخن گوی دولت در مصاحبه مطبوعاتی اظهارداشت : " نظردولت
را نمی دانم ولی نظر خودم را درسرمقاله امروز روزنامه باختر امروز به اطلاع ملت ایران
می رسانم... تلگرافی به سفارت بغداد مخابره کرده ام که عینا در اختیار آقایان می گذارم
:" جناب آقای اعلم.بغداد.تماس سفارت با کسی که بدون اطلاع دولت صبح بعد از کودتای
نظامی مواجه با شکست فرارکرده است یه هیچ وجه مورد ندارد.هر تفسیری که از سفارت بخواهند
جز این مطلب نخواهد بود...وزیر امورخارجه دکتر حسین فاطمی."
درسرمقاله 25 مردادنوشت
: " این دربارشاهنشاهی روی دربار سیاه فارق را سفید کرد" ودر مقاله 26 مرداد
تیتر زد : " خائنی که می خواست وطن را به خاک وخون بکشد فرار کرد " ودرآخرین
مقاله 27 مرداد آمده : " فراری بغداد نوکری وبردگی انگلیس را بر پادشاهی ملت خود
ترجیح داد.
ودرمتینگ جبهه ملی ایران
روز 25 مرداد در میدان بهارستان در حالی که تمامی میدان غریو شادی بود چنین سخن گفت
: " مردم قهرمان تهران من به این احساسات پاک شما تعظیم می کنم ...هموطن دیشب
وقتی تفنگهای گارد شاهنشاهی به طرف من نشانه روی می کرد چون به اراده شما ایمان داشتم
میدانستم که نهضت ملی نخواهد مرد...هموطن فرزند آن پدری که قرارداد سال 1933 را شصت
سال تمدید کرد علیه نهضت ملی قیام نمود پدرش بیست سال عامل کمپانی نفت جنوب بود
...برای ملت ما استعمارسفید وسیاه وسرخ علی السویه است...هموطن از اسلحه ای که با خون
شما تهیه شده بود فرزند عامل قرارداد33 علیه شما بکار برد...روزی که صدای رادیو تهران
بلند شد وگفت نقش کودتاچیان نقش برآب شده وی راه اولین سفارتی را که انگلستان در خارج
از ایران دارد درپیش گرفت ...خدای ایران بزرگ است ."
چه زود پیروزی ملت ایران
به شکست انجامید وشهد آن درکام مردم به تلخی گرایید.روز 28 مرداد اسب تروایی بود برای
ملت ایران که عزت وسربلندی ملتی را به ذلت وخواری کشاند.
روز ششم اسفند 1332 پس
از یک دوره مخفی زیستن دکتر فاطمی دستگیرشد وبا تنی زخم خورده به بیدادگاه نظامی برده
ودر یک محاکمه سری محکوم به اعدام شد رژیم تمام کوشش خودرا بکار برد تا شایدبتوانددکترفاطمی
را به زانو درآورده و طلب عفووبخشش کند ولی اواین آرزو را بر دل شاه ودژخیمانش باقی
گذاشت وحاضرنشد غرور خودرا بشکند ودر مقابل بت ساخته شده به دست اجنبی کرنش کند .او
در بیدادگاه شاه با تنی رنجوراز بیماری در رد ادعانامه سراپا تهمت وناسزا وافترای آزموده
چنان محکم وشجاعانه جواب داد که پنداری بار دیگر سرمقاله باختر امروز را می نویسد
"...به کیفر رسانیدن ما چه ارتباطی به تامین تمامیت واستقلال کشوردارد ؟! مگرازآنکه
دلایل معروف دیوان بلخ را درنظربیاوریم...روزی که من به قول خودتان وزیر بوده ام شبانه
سروپای برهنه دستگیر ومثل پست ترین بردگان وغلامان به گوشه ای افکنده شدم ...چرا دیگر
یک سلسله تشریفات زائد را فراهم میسازید وزحمت بیهوده میکشید که صورت قانونی به کارتان
بدهید...من که در زیر سقف شهربانی از تماشاچی به قول شما واز چاقوکش های بنام بنابرآنچه
که تمام مردم پایتخت ناظر وشاهد بودند ضربات
بی حساب دشنه خورده ام وازادعانامه ای هم که به دادگاه آمده دهها وصدها فحش دریافت
داشته ام آیا می توانم یک لحظه اشتباه کنم که باز هم قانون ورسیدگی در کار است .؟ حالا
اگر شما اصرار دارید که من خودرا به بلاهت بزنم وسال نیکو را از بهارش بشناسم حرفی
ندارم که این نمایش کمدی تراژدی را تا آخرین پرده دنبال نمایم...اگر من این افتخاررا
پیدا کنم که درراه وطنم این نیمه جان را بگذارم درست در راه خودش مصرف شده است..."
اودرحالی با افتخار به
ابدیت وجاودانگی پیوست که نشانه ای از تیر استعمار ودشنه ای از استبداد بر سینه داشت.
نامش جاودان وراهش پر
رهرو باد
پاینده ایران
جمال درودی
عضوشورای مرکزی جبهه
ملی ایران
19 آبان 1391
No comments:
Post a Comment