«مردمی که حاضرند به خاطر میهن شان فداکاری کنند شکست نخواهند خورد»
جنگ طلبان دولت اسرائیل بار دیگر با برپا کردن جنگی نامشروع که برای
توجیه، بر آن نام «دفاع مشروع» نهاده اند نه تنها مردم بیگناه فلسطین را که
به گناه عشق به میهن در نوار غزه زندانی اند، به خاک و خون می کشند بلکه
به خواست اسرائیلیانی هم که خواهان صلح و زندگی کردن توأم با آرامش در کنار
مردم فلسطین و سایر کشورهای عرب منطقه می باشند بی توجهی و خیانت می کنند.
به عنوان یک ایرانی ملی گرا، عضو پیشین شورای مرکزی جبهه ملی و حزب ملی گرای «ملت ایران» که زندگی کردن در سرزمین مادری را حق طبیعی و انسانی همه ملت ها می داند، بر این گمان بوده و هستم که خاورمیانه عربی رو به صلح و آرامش نخواهد رفت مگر روزی که دو ملت، دو کشور و دو دولت، اسرائیل و فلسطین با پذیرش حقوق انسانی و ملی، همچون دو همسایه مساوی الحقوق در کنار هم با صلح و آرامش زندگی کنند.
جناح جنگ طلب اسرائیل با وجود مصوبه سازمان ملل، مدت شصت و شش سال است که از تشکیل کشور فلسطین جلوگیری می کند و حتی منشور آتلانتیک را که می گوید با هرگونه مرزی که مخالف خواست ملت ها باشد مخالف است نادیده می گیرد. آن ها اگر چه نشان داده اند که قادرند همسایگان عرب خود را با تهدید به جنگ یا تطمیع، در برابر زیر پا نهادن خواست انسانی و ملی مردم فلسطین وادار به سکوت سازند ولی هنوز متوجه این واقعیت تاریخی نشده اند که قادر به درهم شکستن اراده ملتی که حاضر است در راه میهنش فداکاری کند نخواهند بود.
همانگونه که امپراتوری قدرتمند انگلستان که بیش از هفت سده سرزمین ایرلند را به اشغال در آورده بود، با وجود کشت و کشتارهای بی رحمانه استقلال طلبان ایرلند، به آتش کشیدن زمین های حاصلخیز آنان، اسکان دادن انگلیسی های پروتستان در بخش های شمالی آن کشور که باعث مهاجرت گروه انبوهی از مردم ایرلند به خارج شد و ضمیمه کردن خاک ایرلند به پادشاهی انگلستان، قادر نشد اراده آن ملت را که برای استقلال مهین اش می جنگد در هم شکند و سرانجام ناگزیر به پذیرش جمهوری ایرلند شد، تندروهای اسرائیل هم، ناگزیر خواهند شد به حکم تاریخ استقلال فلسطین را به رسمیت بشناسند.
دوران ما، سده هیجدهم و نوزدهم میلادی نیست که بشود با کشت و کشتار مردم و بمباران شهرهای بی دفاع، کشوری را اشغال و مردم آن را از حق زیستن در سرزمین مادری محروم کرد.
گرچه دولت های عربی انگیزه ای برای درگیری نظامی با اسرائیل بخاطر ایجاد کشور فلسطین ندارند، حتی گهگاه به خاطر منافع، در مسیر سیاست های خارجی خود، همسو یا در کنار اسرائیل قرار می گیرند، وارونه آن، مردم فلسطین که خواهان زیستن در سرزمین مادری شان هستند از همان انگیزه ای برخوردارند که اسرائیلیان.
مردم صلح طلب و سیاستمداران واقع بین اسرائیل از مدت ها پیش به این نتیجه رسیده اند که برای پایان بخشیدن به خونریزی و کشت و کشتار و برقراری آرامش در منطقه تنها راهکار درست پذیرش کشور فلسطین است، واقعیتی که متأسفانه آتش افروزان ناتوان از درک آن بوده و هستند. به گفته شهریار:
« به یک فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلطد
خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را»
آن ها در شرایطی که کشورشان همچون جزیره ای در جهان متلاطم عرب قرار گرفته و امکان درگیری و برخوردهای نظامی و مذهبی در آینده میان آن ها وجود دارد، به عوض آنکه به ملت ایران به چشم تنها حامی و پشتیبان بنگرند و بدون آنکه متوجه باشند که در آینده نه چندان دور دولت آمریکا – پشتیبان اسرائیل- الزاماً تنها ابرقدرت جهان نخواهد بود. و چه بسا به دلیل منافع اقتصادی و سیاست کاربردی خود، نزدیکی به جهان عرب را بر اسرائیل ترجیح دهد و این کشور را تنها گذارد که در آن صورت همانگونه که تاریخ نشان داده است این تنها ایران است که می توانند دست نیاز به سویش دراز کنند، با این وجود نابخردانه علیه یکپارچگی سرزمین ایران با دولت استعمار ساخته و جدا افتاده از سرزمین مادری - آذربایجان - پیمان نظامی می بندند و به تصور رؤیای تعبیر ناشدنی اسرائیل بزرگ برای تجزیه بخش هایی از سرزمین مقدس ایران، دشمنانه برنامه ریزی می کنند.
آشکار است که دستیابی احتمالی جمهوری اسلامی به جنگ افزار هسته ای خطری برای موجودیت اسرائیل تا دندان مسلح به بمب اتمی پدید نمی آورد، همانگونه که دو کشور هندوستان و پاکستان هم با وجود برخورداری از زرادخانه هسته ای برای یکدیگر خطر درگیری اتمی ایجاد نکرده اند.
تا پیش از دستیابی روسیه شوروی سابق به بمب اتمی، ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا پس از شکست آلمان برای آنکه ژاپن را وادار به تسلیم بدون قید و شرط نماید دوبار، یک بار بر شهر هیروشیما و بار دوم بر ناکازاکی بمب اتمی فرو ریخت و یک بار هم استالین را تهدید کرد چنانچه نیروی نظامی خود را از شمال ایران خارج نسازد از بمب اتم استفاده خواهد کرد.
پس از دستیابی روسیه شوروی به جنگ افزار هسته ای، به دلیل توازن پدید آمده میان آن ها تاکنون هیچ کدام از این دو قدرت و نیز سایر قدرت های صاحب بمب اتمی شده برای پیشبرد هدف های نظامی شان از بمب های هسته ای استفاده نکرده اند.
روشن است تلاش دولتمردان اسرائیل برای جلوگیری از هسته ای شدن کشورهای
منطقه به این دلیل است که انحصار سلاح هسته ای را در دست داشته باشند تا در صورت لزوم برای پیشبرد برنامه های نظامی خود کشورهای منطقه را تهدید نمایند. بنابراین سیاست اسرائیل در مورد برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی با دیدگاه آزادیخواهان ملی گرای ایرانی که می خواهند کشور ایران پرچم دار مبارزه در راه خلع سلاح اتمی در خاورمیانه و منطقه باشد فرق اساسی دارد.
آریل شارون که نظامی کارآمدی بود، پس از دستیابی فلسطینی ها به موشک و پرتاب
راکت به سوی اسرائیل به این نتیجه رسیده بود از این پس باید رؤیای اسرائیل بزرگ را فراموش کرد.
اگر اسرائیلیان به خود حق می دهند سرزمینی برای خود داشته باشند، باید این حق طبیعی، انسانی و ملی را نیز برای فلسطینی ها بپذیرند که در سرزمین مادری خود آزادانه زندگی کنند، در غیر این صورت گاه به گاه شاهد جنگ هایی خواهیم بود که می تواند صلح منطقه و جهان را به خطر اندازد.
باید دید علت جنگ کنونی چیست و اسرائیل یا حماس کدام یک آغازگر آن بوده اند.
نطفه این جنگ پس از آن شکل گرفت که حماس و فتح برای تشکیل دولت وحدت ملی به توافق رسیدند. اسرائیل که همواره حماس را نیروی تروریستی می نامد که حاضر به پذیرش دولت خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس نیست، نه تنها از این توافق استقبال نکرد بلکه با آن با شدت به مخالفت برخاست و محمود عباس را تهدید به قطع ادامه گفتگوهای صلح میان اسرائیل و فلسطین کرد.
اگر اسرائیل واقعاً خواهان صلح است باید از این توافق استقبال می کرد. چون حماس با توافقی که با فتح کرد تلویحاً موجودیت اسرائیل را نیز به رسمیت شناخته است.
جنگ طلبان اسرائیل به عوض استفاده از توافق بدست آمده میان حماس و فتح جهت پیشبرد مذاکرات صلح، به بهانه کشته شدن چند تن جوان اسرائیلی- که می تواند - بدون اطلاع و توافق حماس صورت گرفته باشد دست به بمباران نوار غزه زدند که تاکنون باعث کشته شدن بیش از هزار تن از فلسطینیان و بیش از شصت تن از نیروی نظامی اسرائیل شده است.
آغاز جنگ با حماس و بمباران نوار غزه را جز برای بر هم زدن توافق انجام شده بین حماس و محمود عباس و جلوگیری از روند صلح با هیچ منطق دیگری نمی توان توجیه کرد.
آغاز جنگی نابرابر که با مخالفت افکار عمومی مردم صلح دوست جهان و حتی اسرائیل، خواهی نخواهی به پایان خواهد رسید اما بی تردید نقطه تاریک دیگری در کشمکش های میان اسرائیل و فلسطین از خود به جای خواهد گذارد.
سفیر اسرائیل در واشنگتن ادعا کرده است که دنیا باید بابت حمله به نوار غزه به ما جایزه صلح اعطاء نماید. بی شک ایشان به همان نشانی نائل خواهد شد که تاریخ به سایر آتش افروزان جهان داده است.
به عنوان یک ایرانی ملی گرا، عضو پیشین شورای مرکزی جبهه ملی و حزب ملی گرای «ملت ایران» که زندگی کردن در سرزمین مادری را حق طبیعی و انسانی همه ملت ها می داند، بر این گمان بوده و هستم که خاورمیانه عربی رو به صلح و آرامش نخواهد رفت مگر روزی که دو ملت، دو کشور و دو دولت، اسرائیل و فلسطین با پذیرش حقوق انسانی و ملی، همچون دو همسایه مساوی الحقوق در کنار هم با صلح و آرامش زندگی کنند.
جناح جنگ طلب اسرائیل با وجود مصوبه سازمان ملل، مدت شصت و شش سال است که از تشکیل کشور فلسطین جلوگیری می کند و حتی منشور آتلانتیک را که می گوید با هرگونه مرزی که مخالف خواست ملت ها باشد مخالف است نادیده می گیرد. آن ها اگر چه نشان داده اند که قادرند همسایگان عرب خود را با تهدید به جنگ یا تطمیع، در برابر زیر پا نهادن خواست انسانی و ملی مردم فلسطین وادار به سکوت سازند ولی هنوز متوجه این واقعیت تاریخی نشده اند که قادر به درهم شکستن اراده ملتی که حاضر است در راه میهنش فداکاری کند نخواهند بود.
همانگونه که امپراتوری قدرتمند انگلستان که بیش از هفت سده سرزمین ایرلند را به اشغال در آورده بود، با وجود کشت و کشتارهای بی رحمانه استقلال طلبان ایرلند، به آتش کشیدن زمین های حاصلخیز آنان، اسکان دادن انگلیسی های پروتستان در بخش های شمالی آن کشور که باعث مهاجرت گروه انبوهی از مردم ایرلند به خارج شد و ضمیمه کردن خاک ایرلند به پادشاهی انگلستان، قادر نشد اراده آن ملت را که برای استقلال مهین اش می جنگد در هم شکند و سرانجام ناگزیر به پذیرش جمهوری ایرلند شد، تندروهای اسرائیل هم، ناگزیر خواهند شد به حکم تاریخ استقلال فلسطین را به رسمیت بشناسند.
دوران ما، سده هیجدهم و نوزدهم میلادی نیست که بشود با کشت و کشتار مردم و بمباران شهرهای بی دفاع، کشوری را اشغال و مردم آن را از حق زیستن در سرزمین مادری محروم کرد.
گرچه دولت های عربی انگیزه ای برای درگیری نظامی با اسرائیل بخاطر ایجاد کشور فلسطین ندارند، حتی گهگاه به خاطر منافع، در مسیر سیاست های خارجی خود، همسو یا در کنار اسرائیل قرار می گیرند، وارونه آن، مردم فلسطین که خواهان زیستن در سرزمین مادری شان هستند از همان انگیزه ای برخوردارند که اسرائیلیان.
مردم صلح طلب و سیاستمداران واقع بین اسرائیل از مدت ها پیش به این نتیجه رسیده اند که برای پایان بخشیدن به خونریزی و کشت و کشتار و برقراری آرامش در منطقه تنها راهکار درست پذیرش کشور فلسطین است، واقعیتی که متأسفانه آتش افروزان ناتوان از درک آن بوده و هستند. به گفته شهریار:
« به یک فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلطد
خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را»
آن ها در شرایطی که کشورشان همچون جزیره ای در جهان متلاطم عرب قرار گرفته و امکان درگیری و برخوردهای نظامی و مذهبی در آینده میان آن ها وجود دارد، به عوض آنکه به ملت ایران به چشم تنها حامی و پشتیبان بنگرند و بدون آنکه متوجه باشند که در آینده نه چندان دور دولت آمریکا – پشتیبان اسرائیل- الزاماً تنها ابرقدرت جهان نخواهد بود. و چه بسا به دلیل منافع اقتصادی و سیاست کاربردی خود، نزدیکی به جهان عرب را بر اسرائیل ترجیح دهد و این کشور را تنها گذارد که در آن صورت همانگونه که تاریخ نشان داده است این تنها ایران است که می توانند دست نیاز به سویش دراز کنند، با این وجود نابخردانه علیه یکپارچگی سرزمین ایران با دولت استعمار ساخته و جدا افتاده از سرزمین مادری - آذربایجان - پیمان نظامی می بندند و به تصور رؤیای تعبیر ناشدنی اسرائیل بزرگ برای تجزیه بخش هایی از سرزمین مقدس ایران، دشمنانه برنامه ریزی می کنند.
آشکار است که دستیابی احتمالی جمهوری اسلامی به جنگ افزار هسته ای خطری برای موجودیت اسرائیل تا دندان مسلح به بمب اتمی پدید نمی آورد، همانگونه که دو کشور هندوستان و پاکستان هم با وجود برخورداری از زرادخانه هسته ای برای یکدیگر خطر درگیری اتمی ایجاد نکرده اند.
تا پیش از دستیابی روسیه شوروی سابق به بمب اتمی، ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا پس از شکست آلمان برای آنکه ژاپن را وادار به تسلیم بدون قید و شرط نماید دوبار، یک بار بر شهر هیروشیما و بار دوم بر ناکازاکی بمب اتمی فرو ریخت و یک بار هم استالین را تهدید کرد چنانچه نیروی نظامی خود را از شمال ایران خارج نسازد از بمب اتم استفاده خواهد کرد.
پس از دستیابی روسیه شوروی به جنگ افزار هسته ای، به دلیل توازن پدید آمده میان آن ها تاکنون هیچ کدام از این دو قدرت و نیز سایر قدرت های صاحب بمب اتمی شده برای پیشبرد هدف های نظامی شان از بمب های هسته ای استفاده نکرده اند.
روشن است تلاش دولتمردان اسرائیل برای جلوگیری از هسته ای شدن کشورهای
منطقه به این دلیل است که انحصار سلاح هسته ای را در دست داشته باشند تا در صورت لزوم برای پیشبرد برنامه های نظامی خود کشورهای منطقه را تهدید نمایند. بنابراین سیاست اسرائیل در مورد برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی با دیدگاه آزادیخواهان ملی گرای ایرانی که می خواهند کشور ایران پرچم دار مبارزه در راه خلع سلاح اتمی در خاورمیانه و منطقه باشد فرق اساسی دارد.
آریل شارون که نظامی کارآمدی بود، پس از دستیابی فلسطینی ها به موشک و پرتاب
راکت به سوی اسرائیل به این نتیجه رسیده بود از این پس باید رؤیای اسرائیل بزرگ را فراموش کرد.
اگر اسرائیلیان به خود حق می دهند سرزمینی برای خود داشته باشند، باید این حق طبیعی، انسانی و ملی را نیز برای فلسطینی ها بپذیرند که در سرزمین مادری خود آزادانه زندگی کنند، در غیر این صورت گاه به گاه شاهد جنگ هایی خواهیم بود که می تواند صلح منطقه و جهان را به خطر اندازد.
باید دید علت جنگ کنونی چیست و اسرائیل یا حماس کدام یک آغازگر آن بوده اند.
نطفه این جنگ پس از آن شکل گرفت که حماس و فتح برای تشکیل دولت وحدت ملی به توافق رسیدند. اسرائیل که همواره حماس را نیروی تروریستی می نامد که حاضر به پذیرش دولت خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس نیست، نه تنها از این توافق استقبال نکرد بلکه با آن با شدت به مخالفت برخاست و محمود عباس را تهدید به قطع ادامه گفتگوهای صلح میان اسرائیل و فلسطین کرد.
اگر اسرائیل واقعاً خواهان صلح است باید از این توافق استقبال می کرد. چون حماس با توافقی که با فتح کرد تلویحاً موجودیت اسرائیل را نیز به رسمیت شناخته است.
جنگ طلبان اسرائیل به عوض استفاده از توافق بدست آمده میان حماس و فتح جهت پیشبرد مذاکرات صلح، به بهانه کشته شدن چند تن جوان اسرائیلی- که می تواند - بدون اطلاع و توافق حماس صورت گرفته باشد دست به بمباران نوار غزه زدند که تاکنون باعث کشته شدن بیش از هزار تن از فلسطینیان و بیش از شصت تن از نیروی نظامی اسرائیل شده است.
آغاز جنگ با حماس و بمباران نوار غزه را جز برای بر هم زدن توافق انجام شده بین حماس و محمود عباس و جلوگیری از روند صلح با هیچ منطق دیگری نمی توان توجیه کرد.
آغاز جنگی نابرابر که با مخالفت افکار عمومی مردم صلح دوست جهان و حتی اسرائیل، خواهی نخواهی به پایان خواهد رسید اما بی تردید نقطه تاریک دیگری در کشمکش های میان اسرائیل و فلسطین از خود به جای خواهد گذارد.
سفیر اسرائیل در واشنگتن ادعا کرده است که دنیا باید بابت حمله به نوار غزه به ما جایزه صلح اعطاء نماید. بی شک ایشان به همان نشانی نائل خواهد شد که تاریخ به سایر آتش افروزان جهان داده است.
No comments:
Post a Comment