در کشور ما، طی سال های حاکمیت نظام واپسگرای اسلامی، متاسفانه وضعيت کار ومعیشت کارگران و زحمتکشان ایران همواره رو به وخامت بوده است. سو سیاست های اقتصادی- سیاسی ، ضعف مدیریت و ندانم کاری کاربدستان، گرانی و تورم فزاينده کالا ، واردات بی رویه ، عدم امنیت شغلی، مزد بگيران را با وضع ناهنجاری روبرو ساخته است که جز با تغیرات بنیادین در سیستم سیاسی و اجرایی کشور و استقرار دمکراسی و حاکمیت ملی راه برون رفتی بر آن متصور نیست. با به اجرا درآمدن لایحه گدا پروری موسوم به طرح " هدفمند سازی يارانه ها "ی دولت نا مشروع احمدی نژاد، زحمتکشان و حقوق بگیران کشور با افزايش بیشتر فشارهای ناشی از تورم روبرو خواهند بود. این مهم زمانی انجام میگیرد که نرخ تورم (گزارش های رسمی مجلس اسلامی) ۲۳.۶ درصد است و فاصله درآمد کارگران با هزينه و تامين سطح زندگی بيشتر و بیشتر شده است. حکومت اسلامی از آنجا که اصولا اعتقادی به بهبود وضع کارگران نداشته و ندارد ، سرسختانه در مقابل خواسته های طبيعی و برحق کارگران از جمله ایجاد تشکل های صنفی و فعالیت های سندیکایی ایستادگی می کند. در آستانه فرا رسيدن اول ماه مه روز جهانی کارگر و با گذشت بیش از صد و بیست سال از این روز تاریخی و بزرگ که نماد آزادی و عدالت اجتماعی در سراسر جهان است، کارگران و زحمتکشان کشور ما از ابتدائی ترین خواستها چون آزادی سندیکاهای صنفی محروم و ایران از معدود کشورهائی است که این روز تاریخی، تحت استیلای حکومت اسلامی تعطیل رسمی نیست. و متاسفانه کارگران ایران مانند کارگران سراسر جهان از حق برخورداری از گردهمائی و بیان اعتراضات و خواست های خود در این روز تاریخی محروم میباشند. جبهه ملي ايران ـ آلمان ضمن بزرگداشت اين روز تاريخي و بزرگ كه سمبل مبارزات كارگران در جهان است ، به كارگران جهان و خصوصا كارگران و زحمتکشان هموطن تبريك می گويد و از کارگران کشورمان دعوت می کنیم که در کنار مبارزات بر حق صنفی خود ، به جنبش بزرگ و سراسری ملت ایران بپیوندند، باشد که همراهی کارگران با زنان ، جوانان و دانشجویان، اقلیت های قومی و مذهبی و دیگر اقشار جامعه رنگارنگ میهنمان ، ملت ما را در رسیدن به آرمانهای تاریخی خود که همانا کسب استقلال، آزادی و عدالت اجتمایی باشد رهنمون سازد.
شنبه11 ارديبهشت 1389 ( اول ماه مه 2010 ) جبهه ملي ايران ـ آلمان
در تمامی سالهای گذشته، همواره از سوی آزادیخواهان درون و بیرون از کشور تلاش ها و کوشش های فراوانی در جهت پدید آوردن یک اتحاد یا دست کم ائتلاف در راستای تحقق آرمان های ملی و تاریخی مردم ایران صورت گرفت. بدون آنکه بخواهیم منکر اثر همه این کوشش ها بشیویم که در بسیاری از موارد از سرِ صمیمیت و دلبستگی به میهن و عشق به ایران الهام می گرفت، شوربختانه باید گفت عوامل متعددی مانع، به نتیجه رسیدن این تلاش ها به ویژه در خارج از کشور شده است.
اکنون که با وجود تسلط و چیرگی استبداد مذهبی بر سرنوشت مردم و شرایط دردناک و کشنده حاکم بر کشور، مردم در ایران به یک همبستگی تاریخی رسیده اند که دنیا را به شگفتی واداشته و امیدهای زیادی برای رهایی از نظام ولایت فقیه و رسیدن به آزادی، حاکمیت مردم و جدایی دین از حکومت پدید آمده است، متأسفانه در میان ایرانیان خارج از کشور هنوز انسجام و هم آهنگی فراگیر لازم در جهت پشتیبانی از مبارزات آزادیخواهان درون کشور شکل نگرفته است.برای رسیدن به هم آهنگی و اتحاد سیاسی در جهت یاری رساندن به مردم درون کشور بایستی از عواملی که در گذشته مانع و سد راه وحدت و اتفاق ایرانیان خارج از کشور شده پرهیز کرد.
متاسفانه در بیشتر نشست هاوگردهمآئی هایی که در خارج از کشور در این سالها برگزار گردیده، گفتگوها و تبادل نظرهانه آنکه پیرامون اصول مورد توافقبلکهبه جدل بر سر مسائل مورد نفاق منجرو از هم پاشیده شده است. عوامل دیگری که بیش و کم به این پراکندگی ها دامن زده است عبارتند از:
1- برتری دادن به منافع شخصی و گروهی بر منافع ملی
2- تضاد در موضع گیری مبارزاتی در این مورد که آیا برای رسیدن به آزادی و استقرار مردم سالاری باید از سد استبداد مذهبی و نظام ولایت فقیه عبور کرد و یا آنکه با بودن نظام ولایتی و قانون اساسی آن صرفاً با حمایت از برخی از چهره های وابسته به جناح های حاکمیت- بدون توجه به پرونده سیاسیو کارکردهای گذشته شان-در چهارچوب همین نظام گام به گام به آزادی و مردم سالاری رسید.
3- گرفتار شدن در دام حیله ها و بازی هایی که عوامل نظامبمنظور منحرف ساختن مسیر مبارزه طراح آن بوده وبه
اشکال گوناگون تکرار شده و باعث دور شدن نهضت آزادیخواهی ازمسیر درست و اصلی مبارزه گردیده است.
4- غرق شدن در گذشته و و درجا زدن در تاریخ و ورق زدن اوراق گذشته به امید پیـدا کـردن دلـیلی بــرای اثبــات نظریه های تاریخی مشخص خود، بسیاری از مبارزان را از درک درست واقعیت های سیاسی امروز ایران دور نگاه داشته است.
5- بحث اینکه چه کسی جمهوریخواه یا مشروطه خواه، ملی گرا یا مارکس گرا، متدین یا غیر متدین است هنوز در بحث های سیاسی خبرگان سیاسی ایرانیان خارج کشور بیش و کم جایگاه برجسته ای را اشغال کرده است.
اگرچه جنبش مردم ایران درماههای اخیر نور امیدی را جایگزین یاس و ناامیدی کرده تا آنجا که مبارزان خارج ازکشور نیز به این جنبش پیوسته اند. متاسفانه موانع تازه ای را بر سر راه همبستگی شاهدیم.
از جملهبحثقراردادن نشان شیر و خورشید بر روی پرچم ایران و یا اصرار بر خود داری کردن از دادن شعارهایی که سران جناح اصلاح طلب را به خطر می اندازد و ...بر تضادها افزوده است.
در ایران اما، مردم نه در حال ورق زدن تاریخ و نه در پی دامن زدن به پراکندگی های عقیدتی و وابستگی های سازمانی یکدیگرند، آنها در حال ساختن تاریخ ایران هستند.
برای شرکت در تظاهرات اعتراض آمیز، شرکت یا تحریم انتخابات، از یکدیگر نمی پرسند، مشروطه خواه یا جمهوریخواه اند، پیرو چه کیش و آیین مذهبی هستند و ... آنها دست های پرتوان و آینده ساز خود را به همدیگر داده و به اتفاق وارد تاریخ شده و تاریخ را می سازند.
اکنون آن همبستگی ملی، آن نهضت فراگیر جبهه یا جنبش ملی که سالهاست امید به شکوفایی آن بسته بودیم و می تواند عامل بزرگ و تعیین کننده در مبارزه سرنوشت ساز ملی باشد در ایران پدید آمده است. اگر به جدل ها و دشمنی های کوته بینانه گذشته ادامه دهیم، اگر به ندای حق طلبانه مردم پاسخ مثبت ندهیم، اگر به یاری آنها بر نخیزیم و باز هم به بحث های خسته کننده و بی نتیجه همچون گذشته ادامه دهیم، بجای زندگی کردن در واقعیت های امروز، در گذشته زندگی کنیم در برابر تاریخ مسئول بوده و نسل آینده ما را نخواهد بخشید و در آن صورت نباید انتظار داشته باشیم عواملی از جناح های حاکمیت، حرکت پرخروش مردم را به سود خود و جناح شان در مبارزه کسب قدرتبکار نگیرند تا با جابجا شدن مهره ها در حاکمیت، نظام استبداد مذهبی با تغییراتی روبنایی و نه بنیادی کماکانتداوم یابد.
بیاییم مردم ایران را در پیکار سرنوشت سازی که آغاز کرده اند تنها نگذاریم.
تنها راه پاسخگوئی مثبت به ندای حق طلبانه ملت ایران، پذیرش همبستگی و اتحاد در تحقق اصول بنیادی و اساسی می باشد. بحث های انحرافی و سماجت در اثبات حقانیتشخصیت و یا تاکید بر انکار کردن فلان شخصیت هرگز نمی تواند راهگشای رهاییملت ایران از جهنم ولایت فقیه باشد و ما را دچار مدار بسته ای خواهد کرد که تنها به استحکام رژیم اسلامی یاری خواهد داد. بیائید گذشته را به تاریخ بسپاریم و قضاوت در مورد گذشته را به بازستانی کشور از این انیران موکول سازیم.
بدین وسیله به اطلاع میرسانیم که جبهه ملی ایران- آلمان از این تاریخ (سه شنبه 31 فروردین ماه 1389) رسما همکاری خود را با جبهه ملی ایران- اروپا پایان میدهد و مستقل به فعالیتهای سیاسی - اجتماعی و فرهنگی خود ادامه میدهد. متاسفانه اختلافات در برداشت از فرهنگ سیاسی جبهه ملی ، عدم پایبندی به اصول دمکراتیک و سازمانی، شکافی در همکاری ما ایجاد کرد که راهی جز جدایی برای ما باقی نماند. تلاش بسیار و رایزنیهای گوناگون انجام شده پس از کنگره دوم مورخ ( شنبه 20و یکشنبه 21 فوریه 2010برابر با1 و 2 اسفند ماه 1388 ) هم متاسفانه نتیجه مثبتی بهمراه نداشت. در پایان ، ما برای این دوستان در پیمودن هدفهای سیاسی خویش آرزوی موفقیت میکنیم.
سه شنبه 31 فروردین ماه 1389 . کلن / آلمان ( 20 April 2010)
جبهه ملی ایران مصیبت وارده را به ملت لهستان تسلیت می گوید لخ الکساندر کازینسکی، رییس جمهور لهستان، که یکی از برجسته ترین مبارزان راه دموکراسی و حقوق بشر و فعال موثر در جنبش آزادیخواهانه همبستگی ملت لهستان بود، در سانحه دلخراش هواپیمایی دار فانی را بدرود گفت. لخ کازینسکی که در طول زندگی برای آزادی ملتش مبارزه مستمر کرده و محرومیت ها و زندان ها را بجان خریده بود، چهره ای درخشان در تاریخ معاصر لهستان خواهد ماند. او پس از پیروزی ملت لهستان، در سمت های وزیر دادگستری، شهردار ورشو و ریاست شورای عالی کنترل به میهنش خدمت کرد و در سال 2005، با رای آزاد مردم به ریاست جمهوری برگزیده شد. او محبوب ملت خود و مورد احترام جامعه جهانی بود. جبهه ملی ایران که خود شست سال پیش توسط تنها نخست وزیر مردمی ایران، دکتر محمد مصدق، بر پایه اصول دموکراسی و رعایت حقوق بشر بنیانگذاری شد، همیشه جایگاه ویژه ای برای مبارزان راه دموکراسی، حقوق بشر و انتخابات آزاد قایل است و فقدان دردناک این مرد بزرگ، همسر و همکاران او را که همگی دراین سانحه جانگداز جان خود را از دست دادند، به ملت آزاده لهستان تسلیت میگوید. جبهه ملی ایران 22 فروردین 1389
Iran National Front Offers Condolences to the People of Poland We recognize and respect Late Mr. Lech Aleksander Kaczinski, President of Republic of Poland, who was killed in a heart-breaking air disaster yesterday, as one of the most distinguished of Polish political activists and statesmen. Mr. Kaczinski who had dedicated his life to fighting for freedom and democracy and acted as advisor to the Solidarity freedom movement of Polish people in 1980s, remain an idol for us who are in a similar fight for freedom. Iran National Front, a sixty-year-old political party founded in 1950, on principles of democracy, human rights and free elections by Dr. Mohammad Mosaddeq, the only democratically elected head of state in Iran, expresses special respect for Late Mr. Kaczinski for his life-long struggle, his popularity with the people of Poland and for the respect he commanded internationally. In sadness, we offer people of Poland our deep condolences for loss of Mr. Kaczinski, his wife and his associates in government. Iran National Front Tehran – April 11, 2010