ایران نوین

Wednesday, August 28, 2013

کودتای ۲۸مرداد و گزارش تاریخی اللهیار صالح به دکتر مصدق



نگارنده در پژوهش‌های تاریخی خود به نامه‌ای محرمانه از مرحوم الهیار صالح به روانشاد دکتر مصـدق که در موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران به شماره‌های (۷۲۰۰۵۶-۷۲۰۰۶۰- د) نگهداری می‌شود، دست یافت که از طرف سفارت ایران به تاریخ ۲۱مرداد ۱۳۳۲ (شماره ۲۰۱۶) به نخست‌وزیری ایران ارسال شده است. از چاپ‌شدن یا چاپ‌نشدن این نامه نگارنده آگاهی دقیق نداشت تا اینکه به یمن لیالی ماه مبارک رمضان در محفلی استاد محترم آقای دکتر میرمجلسی با محبت ویژه نگارنده را آگاهی دادند که این نامه توسط شادروان ایرج افشار در مجموعه‌ای به چاپ رسیده است (گزارش‌های سیاسی واشنگتن و یادداشت‌های زندان از اللهیار صالح، ص۳۴۵-۳۵۲). از نامه‌ای که چهارروز پیش از کودتای نافرجام اول (۲۵مرداد) و هفت روز پیش از کودتای بدفرجام دوم (۲۸مرداد) نوشته شده، می‌توان بر بسیاری از وقایع پنهان و آشکار آن جنایت تاریخی علیه ملت ایران پی برد.

نامه مزبور که در سیاق دیپلماتیک ممتاز و چشمگیر است و قدرت و صداقت نویسنده آن را نشان می‌دهد، چند امر جاری و تحقق‌یافته سیاست آمریکا را برملا می‌کند.

۱. کاربه‌دستان دیپلماتیک آمریکا، تصمیم خود را گرفته‌اند (کودتا) و دیگر با ایران گفت‌وگوی جدی و کارساز نمی‌خواهند داشته باشند.

۲. با آخرین سفر آقای ایدن وزیر خارجه انگلستان (معارض متعصب و ضدمصـدق و نهضت ملی ایران) به واشنگتن و گفت‌وگو با سران جمهوریخواه برودت مناسبات اندک ایران و آمریکا فزون‌تر شده است.

۳. وزیر خارجه آمریکا در مصاحبه‌ای علنا بیان کرده است که «دولت آمریکا از مساعدت بیشتر نسبت به ایران خودداری خواهد کرد» و علت این امر را آزادی فعالیت کمونیست‌ها در ایران می‌داند. (همزمان در ایران روزنامه‌های طرفدار حزب‌توده، دکتر مصدق را عامل بورژوازی و دست‌نشانده امپریالیسم آمریکا معرفی می‌کردند.)

۴. شکل حزب‌توده و فعالیت‌های آزدانه آنان در خیابان‌ها، سیاستمداران آمریکا را نگران کرده است و آنان معتقدند که مصدق «از عهده کمونیست‌ها برنمی‌آید»، کمونیست‌های ایران «تدریجا زمام اختیار را در دست می‌گیرند... شما می‌دانید که مهم‌ترین مشکل آمریکا در دنیای امروز مساله کمونیسم است. مردم و دولت آمریکا از هیچ امری بیش از کمونیسم وحشت ندارند... به‌خصوص که در جراید هم در همان روز و قبل از رفتن به کنفرانس حکام خبر مهمی درباره فعالیت‌های کمونیست‌های ایران به نظر ایشان در روزنامه‌ها رسیده بود. (تظاهراتی که دربار و وابستگانش در برپایی آن ناآشکار دست داشتند و قصد هم این بود که به آمریکا نشان داده شود ایران به سمت کمونیسم می‌رود. این تظاهرات در تهران و قم بسیار چشمگیر بوده است.)

۵. رییس‌جمهور آمریکا (ژنرال آیزنهاور) در سخنرانی خود در انجمن حکام ایالات بدون رعایت موقعیت‌های دیپلماسی، خطر توسعه کمونیسم در ایران را یادآور می‌شود.

۶. برای آمریکا حل مساله نفت، اساسی‌ترین راه برقراری روابط حسنه است. (طبق خواسته انگلستان و کارتل‌های نفتی) و اگر این کار انجام می‌شد «آمریکا دیگر در مقابل دوست و متفق خود انگلستان محظوری نداشت» اما دولت مصدق پیشنهاد ما را قبول نکرد و راه دیگری هم که «مورد پسند انگلستان» باشد به‌نظر نرسید «ما ناچار شدیم که خود را کنار بکشیم.»

۷. مساله ملی‌کردن نفت و درخواست غرامت «مورد قبول ما هم نیست زیرا آمریکا در عربستان و نقاط دیگر دارای امتیازات نفت است و هرگاه این سابقه از طرف ایران گذاشته شود، فردا صدای دیگران هم در خواهد آمد و هر کشوری راه را برای خود بازخواهد دید که عنوان ملی‌کردن را پیش گیرد... این امر اساس نقشه سرمایه‌داری مخصوصا به‌کاربردن سرمایه‌های آمریکایی در کشورهای بیگانه را متزلزل می‌کند.»

مرحوم اللهیار صالح سفیر کبیر ایران با سخنان مستدل خود کوشش کرده است تا پاسخ‌های مناسب به آقای جرنگان (قائم‌مقام معاون وزارت امور خارجه آمریکا) دهد که خوانندگان با خواندن نامه آن مرحوم، چگونگی آن را درمی‌یابند.

گفت‌وگوی آقای جرنگان و صالح نشان می‌دهد آن‌سان که فکر می‌شد بین امپریالیست‌ها تضاد همیشگی وجود دارد، صددرصد درست نیست. گاه با رقابت در کسب منافع بیشتر این وضع پیش می‌آید اما اگر منافع هر یک از آنها توسط کشورهای زیرسلطه در معرض خطر قرار گیرد، توافق و هماهنگی امپریالیست‌ها فزونی می‌یابد، در آن زمان آمریکا و انگلیس «دوست و متفق» بودند و در سرنگون‌کردن حکومت‌های ملی مردم جهان هم‌اندیشه و همراه گام برمی‌داشتند. بی‌تردید پایه و مایه اتحاد و همگامی آنها «نفت و منافع نفتی» بوده است. دکتر مصدق بزرگ‌ترین ضربه را به این نظام سودبری سرمایه‌داری اجحاف‌گر وارد کرده بود و به قول خودش در دادگاه نظامی «جرم بزرگ او ملی‌کردن صنعت نفت» به‌شمار می‌رفت و این امر، کشورهای دیگر را نیز به دفاع از حقوق حقه خود «ملی‌کردن نفت» فرامی‌خواند و اگر کشورهای نفت‌خیز به‌پا می‌خاستند، به تحقیق نظام سرمایه‌داری آمریکا و جهان دگرگون می‌شد و این دلیل دیگری بود در برپایی کودتا.

بهانه دیگری که انگلیس و به‌خصوص آمریکا را در ترس و وحشت قرار می‌داد، توسعه فعالیت‌های کمونیستی در ایران (سراسر مرزهای جنوبی اتحاد جماهیر شوروی) بود و آمریکا تصور می‌کرد با دگرگونی ایران، تمام کشورهای خاورمیانه دگرگون می‌شدند و ثروت‌های طبیعی و زایدالوصف منطقه در اختیار روس‌ها قرار می‌گرفت و به‌همین دلیل به‌عنوان پیشگیری از خطر بزرگ آینده، کودتا را ضروری و قابل اجرا می‌دانستند و چه‌بسا انگلستان که با روسیه همواره زدوبند پنهانی ۲۰۰ساله (موازنه مثبت) داشت، با به کارگیری عوامل داخلی خود در ایران (دربار و نیروهای دیگر)، در بزرگ‌کردن خطر کمونیسم در ایران و ترساندن نظامیان و تازه به دوران‌رسیدگان سیاسی، آمریکا دخالت داشته است. در هر حال شد آن چه نباید می‌شد. جامعه شکست‌خورده و وحشت‌زده پس از کودتا، در اندوه تاریخی فرورفت و به زبان م. امید، زمانی فرارسید که «سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت، سرها در گریبان است...!» اما مرحوم اللهیار صالح با شنیدن خبر انجام کودتا پس از آن همه فعالیت‌ها و تلاش برای پیشبرد خواسته‌های نهضت ملی ایران و هوشیارکردن کاربه‌دستان سیاست خارجی آمریکا، سرانجام عزم جزم کرد تا «سر نهد آنجا که باده خورده است!»، به ایران بازگردد و اگر در دادگاه نظامی لزومی باشد، شرکت کند و از مصدق و اقدامات او دفاع کند. به همین دلیل از مقام خود استعفا داد و منتظر جواب دولت هم نشد. سرلشکر بازنشسته فضل‌الله زاهدی که اینک با درجه سپهبدی نخست‌وزیر کودتا شده است، نامه‌ای به این مضمون برای مرحوم اللهیار صالح مخابره کرد.

«جناب آقای صالح جنابعالی برای مملکت خدمت می‌فرمایید نه برای شخص، بنابراین استدعا می‌کنم استعفای خود را مسترد داشته و کماکان در مقام سفارت ایران در واشنگتن به خدمات ارزنده خود ادامه دهید.» اما پاسخ صالح چنین بود «بعد العنوان من تا دیروز طی مصاحبه‌های گوناگون مطبوعاتی که از رادیو و تلویزیون در سراسر آمریکا نیز پخش می‌گردید، از نظر دکتر مصـدق دفاع کرده‌ام حال چگونه یکباره تغییر جهت دهم و از برنامه‌هایی دفاع کنم که معکوس اظهارات قبلی من است و مطلقا قادر به انجام چنین کاری نیستم لذا از مقامات محل خداحافظی کرده و کاردار موقت سفارت را به وزارت امورخارجه معرفی کردم و قریبا به صوب ایران حرکت خواهم کرد.» (خاطراتی از اللهیار صالح ص ۵۱). صالح اظهار کرده که پس از دریافت نامه «سپهبد زاهدی تعزیه‌گردان کودتا... ، مجددا شاه خواست که در این مقام باقی بمانم، اما پاسخ دادم:

«من تا دیروز به عنوان سفیر کبیر ایران در آمریکا دکتر مصـدق را مظهر ملت ایران می‌دانستم که با بزرگ‌ترین دولت استعمارگر جهان مبارزه نموده و او را شکست داده است و امروز دیگر نمی‌توانم رنگ را عوض نمایم و با عاملین کودتای اجنبی همکاری کنم». (همان جا)

مرحوم خسرو سعیدی که یکی از یاران نزدیک مرحوم صالح بود به درستی نوشته است: «البته اگر صالح غیر از این عمل می‌کرد دیگر همان صالح پیشین نبود، مردان سیاسی در چنین مواقع نادری شخصیت واقعی خود را بروز می‌دهند.» (اللهیار صالح، ص۱۶۱)

آقای مجید مهران که از دیپلمات‌های قدیمی وزارت خارجه ایران است در مقاله مبسوطی به راستی بیان کرده است:

«در واقع این اصرار مرحوم صالح برای استعفا از مقامی که فراوان خواهان داشت و حتی قبل از استعفایش مورد قبول واقع شود محل خدمت را ترک گفت به نظر حقیر یکی از صفات ممتاز و بارز و حاکی از مردانگی و آزادمنشی و بی‌نیازی آن بزرگوار است» (مجله آینده سال ۱۳ ص ۹۴-۹۳).

آری این چنین بودند مردانی که عقیـده و ایمـان را در پیوند با عمل، یادمان تاریخ کردند که به مناسبت فرارسیدن ماه مرداد از آنان یاد شد. رحم‌الله معشرالماضین.

منابع:

۱. پرونده صالح (درباره اللهیار صالح)، ایرج افشار، تهران، کتاب روشن، ۱۳۸۴.

۲. سعیدی، خسرو، اللهیار صالح، جلد اول زندگینامه، تهران، انتشارات طلایه، ۱۳۶۷.

۳. عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار، ۱۳۸۰.

۴. گزارش‌های سیاسی واشنگتن و یادداشت‌های زندان از اللهیار صالح، به کوشش ایرج افشار با یاری پژمان فیروزبخش، تهران، سخن، ۱۳۸۲.

۵. مشیر، سیدمرتضی، خاطراتی از اللهیار صالح، تهران، مهر اندیش، ۱۳۸۲.

۶. مهران، مجید، «استعفا از سفارت ایران در آمریکا»، مجله آینده، سال۱۳ (۱۳۶۵).

No comments: