فرض كنيد كه شخص شما همين امروز با پشت سر گذاردن هفتخوان رستم به مقام
رياستجمهورى برسيد. اولين اتفاق اين است كه سپاه پاسداران يك تيم حفاظتى
براى شما ميفرستد؛ و از آن پس، شما در محاصره كامل اين تيم حفاظتى هستيد.
مسلماً خود شما، چون فرمانده نيروهاى مسلح نيستيد، حق تشكيل گارد ويژه
براى حفاظت از خود نداريد.
سپس به كاخ رياست جمهورى نقل مكان خواهيد كرد ــ جايى كه به احتمال قريب به يقين دستگاههاى اطلاعاتى در هر سوراخ و سنبهاش ميکروفن و دوربين کار گذاشتهاند. احتمالاً حتى در دستشويى نيز در امان نيستيد. خودتان را كاملاً لخت و عريان احساس ميکنيد و میدانيد كه كوچكترين سخن شما نيز توسط دستگاههاى شنود نيروهاى مختلف اطلاعاتى ضبط و بررسى خواهد شد.
اما به هر حال بايد كارتان را شروع كنيد. نخستين كار تشكيل هيئت دولت است. چگونه میخواهيد وزيران خود را انتخاب كنيد؟ آيا نظر ولى فقيه را لحاظ خواهيد كرد يا نه؟ چه وزيرانى را به آيتالله خامنهاى پيشنهاد خواهيد كرد؟ میدانيد كه، اگر آيتالله خامنهاى موافق وزراى انتخابیتان نباشد، هيچ بختى براى گرفتن رأى اعتماد از مجلس نخواهيد داشت؛ اما اگر وزيران شما به تأييد آيتالله خامنهاى برسند، در مجلس هم رأى اعتماد میگيرند. در اين صورت مطمئن باشيد كه اكثر وزيران اصلى شما از ولى فقيه بيشتر حرفشنوى خواهند داشت تا از شما. اگر بخواهيد در انتخاب وزيران تنها نظر خودتان را اعمال كنيد، هرگز نخواهيد توانست هيئت دولت تشکيل دهيد. در اين صورت چه میكنيد؟ يا تا به انتها میرويد و، در نتيجه، «نظام» از راههاى قانونى شما را بركنار خواهد كرد يا در نهايت مجبور به عقبنشينى و سازش خواهيد شد.
حال اصلاً فرض بگيريم (فرض محال که محال نيست) شما بتوانيد هيئت دولت دلخواه تان را تشکيل دهيد. چگونه لوايح تان را به تصويب مجلس خواهيد رسانيد؟ شوراى نگهبان چگونه آنها را تصويب خواهد كرد؟ با قوانينی که مجلس به اشاره «نظام» برای محدود ساختن شما تصويب میکند چه خواهيد کرد؟ در زمينه فرهنگى، در برابر تصميمات شوراى عالى انقلاب فرهنگى، كه در حكم قانون است، چه خواهيد كرد؟ در برابر اقدامات نيرو انتظامى در برخورد با زنان و جوانان چه خواهيد كرد؟ همه اين نهادها از نظر قانونى زير نظر رهبریاند. چگونه از بسته شدن روزنامهها با حکم دستگاه قضا جلوگيرى خواهيد كرد؟ با توجه به اينكه وزارت خارجه مجرى سياستهاى شوراى امنيت ملى است و بسيارى از اعضای اين شورا مستقيماً يا بهواسطه منصوب رهبریاند، چه كار مهمى در سياست خارجى از دست شما برمیآيد؟ در زمينههايى چون رابطه با آمريكا و بحران اتمى، و در مورد كشورهايى مانند عراق و سوريه و لبنان و افغانستان، شما به هيچ وجه حق ورود نداريد. در زمينه سياستهاى اقتصادى، با توجه به آنكه مسئله تحريمها در حوزه كارى شما نيست و با توجه به اينکه اصل اقتصاد كشور در دستان سپاه و بنيادهاست، چه میتوانيد بكنيد؟
با اين همه، البته بايد پاسخگو باشيد؛ و پاسخ مردم را چگونه میدهيد، زمانى كه میببينيد اميدشان به شما دارد تبديل به يأس و استيصال میشود؟ در اين حال، راهى براى رهايى نداريد، جز روى آوردن به مردم و درخواست كمك از آنان. آرى، تنها راه موفقيت احتمالى شما تكيه بر جنبش اجتماعى است و بس. اين بنبست را جز با جنبش اجتماعى نمیتوان شكست.
قانون اساسى جمهورى اسلامى بر اصل ولايت فقيه استوار است؛ و تكيه بر آن جز گير افتادن در دستان ولى فقيه و شوراى نگهبان و قوه قضاييه و مجمع تشخيص مصلحت و … عاقبتی نخواهد داشت. اعمال حقوق ملت با چنين قانونى ممكن نيست. فصل سوم قانون اساسى، با توجه به شروطى كه در پايان هر اصل آن آمده است و با توجه به اختيارات ولايت فقيه، هرگز قابل اجرا نخواهد بود.
بر اساس همين قانون اساسى بود كه هاشمى رفسنجانى، مرد شماره يك كشور در سال ١٣٦٨، در پايان دوره رياستجمهوریاش آن گونه ضعيف و ناتوان شد. اين ساختار حقوقى، و نه حقيقى، بود كه رفسنجانى را از اريكه قدرت به زير كشاند و آيتالله خامنهاى را به قدرت مطلقه تبديل ساخت. علت شكست خاتمى نيز همين قانون اساسى و ساختار حقوقى بود. اما هر دوى آنان، به ويژه خاتمى، بخت پيروزى داشتند؛ اگر به جنبش اجتماعى توسل میجستند ــ كارى كه خاتمى هميشه از آن گريزان بود.
مسئله ما ايرانيان انتخابات رياستجمهورى نيست، بلكه جنبش اجتماعى است. دغدغه ما بايد دميدن در آتش زير خاكستر جنبش سبز باشد. هر كه بتواند با حضور در انتخابات، جنبش اجتماعى را در راستاى حقوق شهروندى فعال كند، بايد از او دفاع كرد؛ و به عکس، به هيچ وجه نبايد از كسى حمايت كرد كه، در توهم استفاده از ابزار قانونى، جنبش اجتماعى را به هيچ میانگارد.
راه رهايى ايران از جنبش اجتماعى مى گذرد و نه از صحنه آرايى هاى انتخاباتى جمهورى اسلامى. انتخابات تنها زمانى میتواند مفيد باشد و در خدمت «نظام» قرار نگيرد كه به خدمت جنبش اجتماعى درآيد.
سپس به كاخ رياست جمهورى نقل مكان خواهيد كرد ــ جايى كه به احتمال قريب به يقين دستگاههاى اطلاعاتى در هر سوراخ و سنبهاش ميکروفن و دوربين کار گذاشتهاند. احتمالاً حتى در دستشويى نيز در امان نيستيد. خودتان را كاملاً لخت و عريان احساس ميکنيد و میدانيد كه كوچكترين سخن شما نيز توسط دستگاههاى شنود نيروهاى مختلف اطلاعاتى ضبط و بررسى خواهد شد.
اما به هر حال بايد كارتان را شروع كنيد. نخستين كار تشكيل هيئت دولت است. چگونه میخواهيد وزيران خود را انتخاب كنيد؟ آيا نظر ولى فقيه را لحاظ خواهيد كرد يا نه؟ چه وزيرانى را به آيتالله خامنهاى پيشنهاد خواهيد كرد؟ میدانيد كه، اگر آيتالله خامنهاى موافق وزراى انتخابیتان نباشد، هيچ بختى براى گرفتن رأى اعتماد از مجلس نخواهيد داشت؛ اما اگر وزيران شما به تأييد آيتالله خامنهاى برسند، در مجلس هم رأى اعتماد میگيرند. در اين صورت مطمئن باشيد كه اكثر وزيران اصلى شما از ولى فقيه بيشتر حرفشنوى خواهند داشت تا از شما. اگر بخواهيد در انتخاب وزيران تنها نظر خودتان را اعمال كنيد، هرگز نخواهيد توانست هيئت دولت تشکيل دهيد. در اين صورت چه میكنيد؟ يا تا به انتها میرويد و، در نتيجه، «نظام» از راههاى قانونى شما را بركنار خواهد كرد يا در نهايت مجبور به عقبنشينى و سازش خواهيد شد.
حال اصلاً فرض بگيريم (فرض محال که محال نيست) شما بتوانيد هيئت دولت دلخواه تان را تشکيل دهيد. چگونه لوايح تان را به تصويب مجلس خواهيد رسانيد؟ شوراى نگهبان چگونه آنها را تصويب خواهد كرد؟ با قوانينی که مجلس به اشاره «نظام» برای محدود ساختن شما تصويب میکند چه خواهيد کرد؟ در زمينه فرهنگى، در برابر تصميمات شوراى عالى انقلاب فرهنگى، كه در حكم قانون است، چه خواهيد كرد؟ در برابر اقدامات نيرو انتظامى در برخورد با زنان و جوانان چه خواهيد كرد؟ همه اين نهادها از نظر قانونى زير نظر رهبریاند. چگونه از بسته شدن روزنامهها با حکم دستگاه قضا جلوگيرى خواهيد كرد؟ با توجه به اينكه وزارت خارجه مجرى سياستهاى شوراى امنيت ملى است و بسيارى از اعضای اين شورا مستقيماً يا بهواسطه منصوب رهبریاند، چه كار مهمى در سياست خارجى از دست شما برمیآيد؟ در زمينههايى چون رابطه با آمريكا و بحران اتمى، و در مورد كشورهايى مانند عراق و سوريه و لبنان و افغانستان، شما به هيچ وجه حق ورود نداريد. در زمينه سياستهاى اقتصادى، با توجه به آنكه مسئله تحريمها در حوزه كارى شما نيست و با توجه به اينکه اصل اقتصاد كشور در دستان سپاه و بنيادهاست، چه میتوانيد بكنيد؟
با اين همه، البته بايد پاسخگو باشيد؛ و پاسخ مردم را چگونه میدهيد، زمانى كه میببينيد اميدشان به شما دارد تبديل به يأس و استيصال میشود؟ در اين حال، راهى براى رهايى نداريد، جز روى آوردن به مردم و درخواست كمك از آنان. آرى، تنها راه موفقيت احتمالى شما تكيه بر جنبش اجتماعى است و بس. اين بنبست را جز با جنبش اجتماعى نمیتوان شكست.
قانون اساسى جمهورى اسلامى بر اصل ولايت فقيه استوار است؛ و تكيه بر آن جز گير افتادن در دستان ولى فقيه و شوراى نگهبان و قوه قضاييه و مجمع تشخيص مصلحت و … عاقبتی نخواهد داشت. اعمال حقوق ملت با چنين قانونى ممكن نيست. فصل سوم قانون اساسى، با توجه به شروطى كه در پايان هر اصل آن آمده است و با توجه به اختيارات ولايت فقيه، هرگز قابل اجرا نخواهد بود.
بر اساس همين قانون اساسى بود كه هاشمى رفسنجانى، مرد شماره يك كشور در سال ١٣٦٨، در پايان دوره رياستجمهوریاش آن گونه ضعيف و ناتوان شد. اين ساختار حقوقى، و نه حقيقى، بود كه رفسنجانى را از اريكه قدرت به زير كشاند و آيتالله خامنهاى را به قدرت مطلقه تبديل ساخت. علت شكست خاتمى نيز همين قانون اساسى و ساختار حقوقى بود. اما هر دوى آنان، به ويژه خاتمى، بخت پيروزى داشتند؛ اگر به جنبش اجتماعى توسل میجستند ــ كارى كه خاتمى هميشه از آن گريزان بود.
مسئله ما ايرانيان انتخابات رياستجمهورى نيست، بلكه جنبش اجتماعى است. دغدغه ما بايد دميدن در آتش زير خاكستر جنبش سبز باشد. هر كه بتواند با حضور در انتخابات، جنبش اجتماعى را در راستاى حقوق شهروندى فعال كند، بايد از او دفاع كرد؛ و به عکس، به هيچ وجه نبايد از كسى حمايت كرد كه، در توهم استفاده از ابزار قانونى، جنبش اجتماعى را به هيچ میانگارد.
راه رهايى ايران از جنبش اجتماعى مى گذرد و نه از صحنه آرايى هاى انتخاباتى جمهورى اسلامى. انتخابات تنها زمانى میتواند مفيد باشد و در خدمت «نظام» قرار نگيرد كه به خدمت جنبش اجتماعى درآيد.
http://bashirtash.org/2013/04/21/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D9%8A%D8%A7%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%D9%89-%D9%8A%D8%A7-%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9/
No comments:
Post a Comment